امام خمينى احياگر انديشه حكومت اسلامى
جامعه انسانى اگر از يك نوع "زندگى سياسى" ناخشنود شد، در پى ايجاد "زندگى سياسى" جديدى برمى آيد و چنانكه گفته شد، بنياد هر زندگى سياسى يك "انديشه سياسى" است. بنابراين پايگاه عمده و اصلى در تغيير و تحولات سياسى و يا به سخن ديگر در "انقلابها" و تغيير و تحولات جوامع بشرى از آن "انديشه" است. مخالفين يك نظام سياسى هميشه تلاش مىكنند تا فلسفه سياسى جديدى را رو در روى فلسفه سياسى ارائه كنند، بديهى است كه اين فلسفه سياسى جديد اگر قبول عام بيابد تغيير و تحولاتى را، و حتى انقلابى را، به ثمر خواهد رساند. طبيعى است كه هر فلسفه سياسى، اقتصاد، سياست، و فرهنگ متناسب با خويش را ارائه كند. (1)
يكى از امورى كه بايسته است نسبتبه آن پژوهشها و تحقيقات گسترده و عميقى صورت گيرد، فلسفه سياسى اسلام است. فلسفه سياسى به معنى اعم و انديشه سياسى بطور اخص، به ويژه از اين نظر كه اگر درست عرضه شود و مورد قبول جامعه قرار گيرد، مىتواند موجد و موجب نظم سياسى مطلوب باشد، از اهميتبسيار زيادى برخوردار است. با توجه به اين نكته، مقاله حاضر عهده دار ارائه وجوهى از انديشه سياسى كه توسط امام خمينى (ره) احيا شده است و در سرانجام به ايجاد حكومت اسلامى منجر گشته است، خواهد بود.
فرضيه مهم نگارنده در اين مقاله آن است كه بنيانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمينى (ره) ، قيام و نهضت اسلامى خويش را با احياى انديشه سياسى اسلام، به ويژه احياى تئورى حكومتى اسلام، آغاز كرد و اين در واقع يكى از تفاوتهاى اساسى نهضتبيدارگرانه و حيات بخش آن امام راحل (ره) نسبتبه ديگر نهضتهاى اسلام خواهانه قرون اخير در جهان است و همين تفاوت اساسى يكى از عوامل مهم موفقيت و پيروزى انقلاب اسلامى شد. امام خمينى (ره) علاوه بر مبارزه براى نفى استعمار و استبداد به ارائه فلسفه سياسى اسلام پرداخت و در واقع به اين دو پرسش اساسى مهم فلسفه سياسى كه "چه كسى بايد حكومت كند؟ " و "چگونه بايد حكومت كند؟ "، پاسخهاى صريح و روشنى داد و در عمل نيز به پياده كردن اين انديشه اهتمام ورزيد. آزمون ادعاى فوق را در ادامه اين مقاله پى مىگيريم.
انديشه سياسى امام خمينى (ره)
1- انديشه سياسى فلسفى:
2- انديشه سياسى اجتماعى: اين سنخ از انديشه، عمدتا از جانب مصلحان اجتماعى معاصر ارائه شده است. از چهرههاى برجسته اين شعبه از انديشه مىتوان از سيد جمال الدين اسدآبادى، سيد عبدالرحمن كواكبى، شيخ محمد عبده، سيد امير على هندى، سيد عبدالله نديم مصرى، محمد اقبال لاهورى، شيخ محمد خيابانى، سيد عبدالحسين شرف الدين لبنانى و شيخ محمد حسين كاشف الغطا ياد كرد. افكار اين گروه در مكتوباتى همچون مجله "العروة الوثقى" و كتابهاى "طبايع الاستبداد"، "تفسير المنار"، "ديوان اقبال"، "الفصول المهمة فى تاليف الامة"، "المثل العليا فى الاسلام لا فى بحمدون" و. . . دريافتنى است.
سيد جمال الدين اسد آبادى، به عنوان پرچمدار اين جريان، معضلات اساسى جهان اسلام را مطرح نمود و بدنبال ارائه راه حلهايى به تكاپو و تلاش، اقصى نقاط جهان اسلام و غيراسلام را زير پا گذاشت. سئوالهايى كه سيد مطرح كرد از اين قبيل بود كه: "چرا مسلمانان ذليل شدند؟ چرا دين اسلام ضعيف شد؟ كفار چرا غالب گرديدند؟ اين پريشانى از كجاست و خرابى از چه راه است؟ " (3) و توصيفش از جهان اسلام اين بود كه: "مورد تاخت و تاز بيگانگان قرار گرفته و اموالشان غارت شده وبيگانگان به اغلب كشورهاى اين جامعه مسلط هستند و سرزمينهاى آنها را قطعه قطعه، در ميان خود تقسيم مىكنند. . . چنان ذليل و خوار گشتهاند كه پادشاهان و امراى باقى مانده اين امت صبح خود را با مصائب شروع مىكنند و روز نويش را با رنج و شقتبه شب مىرسانند، ترس از بيگانگان بر وجود آنان مستولى شده و ياس بيش از اميد، بر روح آنان غلبه كرده است. " (4)
آنچه از سوى سيد، به عنوان موانع داخلى و خارجى عزت و سربلندى جهان اسلام، مطرح شد، دستمايه ديگر انديشمندان در اين گرايش گشت. اهم اين مشكلات از اين قرار بود: ترك فضايل اخلاقى و رسوخ اوصاف رذيله، فاصله گرفتن از اسلام اصيل و نفوذ خرافات و بدعتها در عقايد مسلمين، قوميت گرايى و تعصبات قومى و نژادى، تفرقه و جدايى و در نتيجه عدم همكارى ميان علما و زمامداران و مسلمين شهرهاى مختلف و عدم آشنايى نسبتبه هم، جدايى دين از سياست و تبديل خلافتبه سلطنت، استبداد حكام خودكامه در كشورهاى اسلامى، جهل و بىخبرى و عقب ماندگى جوامع اسلامى از دانش و علوم بشرى، نفوذ و استيلاى بيگانگان بر كشورهاى اسلامى، تهاجم گسترده فرهنگى غرب براى نابودى دين اسلام و. . . با اذعان به اين مطلب كه سيد و ديگر رهروان او در شناخت مشكلات جهان اسلام توفيق شايانى كسب كردند، اما در ارائه راه حل و درمان نتوانستند نسخهاى موفقيت آميز ارائه دهند: و اين همان نكتهاى است كه امام خمينى (ره) به آن توجه كرد، كه در ادامه اين پژوهش به آن اشاره خواهد شد.
3- انديشه سياسى كلامى: از آنجا كه يكى از بحثهاى اساسى كلام، بحث "امامت " است، متكلمان مسلمان قسمت عمده مباحثخود را به بحث درباره نياز جامعه اسلامى به امام و خصائص و شرايط وى اختصاص دادهاند و از اين نظام سياسى مطلوب خود را ارائه كرده اند. كتابهايى از قبيل "الشافى فى الامامة" از سيد مرتضى علم الهدى، "تجريد العقايد" از خواجه نصيرالدين طوسى، "التمهيد" از قاضى ابوبكر باقلانى، "الارشاد" از امام الحرمين جوينى، "المغنى" از قاضى عبدالجبار همدانى، نمونه هايى هستند كه مىتوانند شاهدى بر اينگونه انديشهها باشند. دانش كلام پيوسته در معرض مسايل جديد است، از اين رو وقتى به دوره شكوفايى علم كلام مىنگريم، گرايشات كلامى شيعى اثنا عشرى، زيدى و. . . ، گرايشات كلامى اشعرى، معتزلى، گرايشات كلامى مرجئه و. . . قابل مشاهده است اما سوگمندانه در تاريخ معاصر، كه جهان اسلام و به ويژه ايران مورد تهاجم و بلكه شبيخون فرهنگى دشمنان اسلام قرار گرفته و هنوز هم قرار دارد، اين دانش و انديشمندان آن از صحنه علمى به دور بودهاند و پاسخگوى معارضات جديد نبوده اند. مهمترين اقدام و بلكه يگانه اقدام مؤثر از سوى حضرت امام خمينى (ره) با طر ح "ولايت فقيه "صورت گرفت كه به بررسى آن خواهيم پرداخت.
4- انديشه سياسى فقهى: كه از آن به عنوان "فقه سياسى" نيز ياد مىشود، نظام ويژهاى است كه فقهاى مسلمان در باب حكومت و سياست، در خلال ابواب فقهى عرضه كرده اند. اثر مشهور آية الله نائينى به نام "تنبيه الامة و تنزيه اعله. . . " و نيز مباحث فقهى حكومتى كه از سوى فقيهانى همچون شهيد اول، شهيد ثانى، محقق كركى، شيخ محمد حسن نجفى، شيخ جعفر كاشف الغطاء و. . . مطرح شده است از اين قبيل است. گو اينكه در آثار فقها بيشتر به مباحثسلبى حكومت پرداختشده است تا مباحث ايجابى و ايجادى و يا وجوبى و وجودى، در اين زمينه نيز امام راحل (ره) تحولات عظيم و مطابق با زمان ايجاد كرد كه فرصت پرداختن مستقل به آن به عهده مقاله ديگر اين نگارنده است.
امام خمينى (ره) تجربه بيش از يك قرن شكست و ناكامى مسلمانان در مقابله با جهانخوران را به خوبى تحليل و تبيين كرد. مشكلات و معضلات اساسى را دريافت و در يك تحليل دقيق، شيوه و روشى بديع در تبيين مسايل فقهى، كلامى و فلسفى - عرفانى اسلام را در پيش گرفت، در حالى كه در اين راه جو غالب از آن تفكر جدايى دين از سياست، گريز از حكومت و بىتوجهى به مسايل جهانى و منطقهاى بود و چه فريادها و دردها كه امام از جو و محيط داشت و. . .
آرى، امام خمينى (ره) انديشه سياسى اسلام را، در وضعيتى دشوار، در خلال مباحث فقهى مطرح كرد. اما اينگونه نبود كه از چارچوب فقه و اصول فقه خارج نشوند، بلكه ضرورت ايجاد "حكومت اسلامى" به رهبرى ولى فقيه را در كلام ثابت كرد و آنگاه فقه را با اين انديشه مشروب ساخت. در اين مورد آية الله جوادى آملى نظر روشنى دارند كه به لحاظ اهميت آن عينا نقل مىشود. "ابتكار امام خمينى در دين و فقه شناسى نه مانند اخباريون بود كه از روزنه زبون تحجر و ثقبه كم نور جمود و خمول به آن مىنگرند و نه مانند ساير اصوليون بود كه از تنگناى مباحث الفاظ و اصول عمليه در آن نظر مىنمايند و نه همتاى ساير حكيمان و عارفان بود، . . . بلكه دين شناسى او در "فقه اصغر" و "اوسط" و "اكبر" تابع دين شناسى امامان معصوم (ع) بوده است، كه آن ذوات مقدس دين را در همه زاوياى غيب و شهودش مىشناختند و درصدد اجراى همه آن بودند و تنها راه عملى نمودن آن تاسيس حكومت اسلامى است. " (5)
كارى كه امام (ره) كرد، اين بود كه "بحث ولايت فقيه مظلوم را از قلمرو فقه بيرون آورد و به جايگاه اصليش كه مساله كلامى است نشاند. آنگاه با براهين عقلى و كلامى اين مساله را شكوفا كرد. و سراسر فقه را در تابش شعاع آن قرار داد. " (6)
امام خمينى (ره) با نگارش "كشف الاسرار" در سال 1323 ش، ضمن پاسخگويى به اتهاماتى كه نويسنده "اسرار هزار ساله" و ديگران به اسلام زده بودند، حمله به رژيم پهلوى را نيز به نحو بارزى آغاز كرد. (7) در همين كتاب آورده بودند: "خداى عادل هرگز تن دادن به حكومت ظالمان را نمىپذيرد. تنها حكومتى كه خرد و شرع آن را حق مىداند، حكومتخدا، يعنى حكومت قانون الهى است; و اين نوع حكومت اگر به دست فقيه هم نباشد، بايد حكومتبا اساس و قانون الهى كه صلاح كشور و مردم در آن است، اداره شود و چنين حكومتى بدون نظارت فقها امكان پذير نيست. " (8)
به اين ترتيب، انديشه تاسيس حكومت اسلامى از آغاز مبارزات مورد نظر حضرت امام (ره) بود، ولى اولويتبا ساختن و تربيت عناصر "آگاه" و ياران "همدل" بود. كارى كه در جو آن روز هم "شجاعت"مى خواست و هم نياز به زمان داشت. بعد از حادثه فيضيه، در 22 فروردين 1342، ضمن معرفى دولتبه عنوان تشكيلاتى كه اساسا مخالف اسلام است و براى دشمنى با قرآن با اسرائيل و ايالات متحده وحدت كرده است. " (9) فرمود: "بايد اين راه ادامه يابد، هر چه مىشود بشود ولو بلغ ما بلغ. " (10)
فكر تاسيس حكومت اسلامى اولا امام (ره) و پيروانش را در مقابل نظام ستم شاهى پهلوى قرار مىداد و ثانيا مانع از آن مىشد تا شكستهايى نظير آنچه در نهضت مشروطه و غير آن اتفاق افتاد، دوباره تكرار شود. اين همه، در كنار لزوم ارائه يك فلسفه سياسى در مقابل فلسفه سياسى نظام حاكم، سبب شد تا از سوى حضرت امام خمينى (ره) در اول بهمن سال 1348، در اثناى بحث فقهى "مكاسب "موضوع "ولايت فقيه" محور تدريس قرار گيرد. در اين درس بود كه فرمود: "بر تمام مسلمانان و پيشاپيش آنان بر علماى روحانى و طلاب حوزههاى علميه اسلامى واجب است كه عليه سمپاشيهاى دشمنان اسلام، به هر وسيله ممكن، قيام كنند، تا اينكه بر همگان آشكار شود كه اسلام براى اقامه حكومتى عدل گستر آمده است. " (11)
انتشار اين دروس در قالب كتاب "ولايت فقيه" و يا "حكومت اسلامى" و يا عناوين ديگر مبارزات را وارد مرحله جديدى كرد و در سطح وسيعتر تحول عميقى در حوزه انديشه سياسى اسلام به وجود آورد و زمينه را براى طرحهاى مختلف در ابعاد مختلف حكومتى فراهم آورد.
براى پرهيز از تفصيل، به چند نكته اساسى كه در اين درسها مطرح شد، به اختصار اشاره مىكنيم. در مورد لزوم برپايى حكومت اسلامى متذكر شده بودند كه: "احكام اسلامى، اعم از قوانين اقتصادى و سياسى و حقوقى، تا روز قيامتباقى و لازم الاجرا است. . . . اين بقا و دوام هميشگى احكام، نظامى را ايجاب مىكند كه اعتبار و سياست اين احكام را تضمين كرده، عهده دار اجراى آنها شود، چه، اجراى احكام الهى جز از رهگذر برپايى حكومت اسلامى امكان پذير نيست. " (12)
درباره اهداف حكومت فرموده اند: "لزوم حكومتبه منظور بسط عدالت و تعليم و تربيت و حفظ نظام جامعه و رفع ظلم و حراست مرزهاى كشور و جلوگيرى از تجاوز بيگانگان، از بديهيترين امور است، بىآنكه بين زمان حضور و غيبت امام و اين كشور و آن كشور فرقى باشد. " (13)
و نتيجه مىگيرند كه:
"پس اقامه حكومت و تشكيل دولت اسلامى بر فقيهان عادل، واجب كفايى است. " (14)
و بدينگونه بود كه در انديشه امام (ره) فقها مكلف بودند براى "تحصيل" حكومت تلاش كنند و البته "اگر يكى از فقيهان زمان به تشكيل حكومت توفيق يافت، بر ساير فقها لازم است كه از او پيروى كنند. " (15)
در مقابل انديشه سياسى حضرت امام (ره) ، كه با قيام 15 خرداد زمينههاى فراگير شدن آن فراهم شده بود، رژيم غيرقانونى و فاقد مشروعيت پهلوى، با توسل به انواع و اقسام راهها و حيله ها، درصدد حفظ "سلطنت" خويش بود. تاسيس و تقويتساواك، گسترش واحدهاى پليسى و اطلاعاتى، وابستگى هرچه بيشتر و بيشتر به امريكا، عوامفريبى و اتكاء بر "ناسيوناليسم افراطى" از اهم اين شيوهها بود.
پهلوى در همان حال كه به منظور فريب توده مردم مىگفت: "نيروئى كه ديگران نمىبينند مرا همراهى مىكند، يك نيروى عرفانى، وانگهى من پيامهايى دريافت مىكنم! پيامهاى مذهبى، من خيلى مذهبى هستم. بخدا باور دارم و همواره گفته ام كه اگر هم خدا وجود نمىداشتبايد اعتراف مىكرديم. . . من از پنجسالگى با خدا زندگى مىكنم از زمانيكه الهاماتى به من شده. . . من حضرت قائم را ديدم من دچار يك حادثه شدم. . . او خود را ميان من و صخره جاى داد. . . كسى كه همراهم بود او را نديد. " (16) در همين حال جشنهاى 2500 ساله را برگزار كرد، تاريخ هجرى را به تاريخ شاهنشاهى برگرداند و با احياء تاريخ نويسى پادشاهى و تعويض نامها و قانونگذاريها درصدد بود تا ضمن يافتن فلسفه سياسى قابل اتكايى براى كومتخود، اسلام را از سر راهش بردارد و هر چه زودتر به چيزى كه وى آن را "دروازه تمدن" مىناميد، برسد.
در اين نبرد نور و ظلمت، حق و باطل و اسلام و كفر، انديشه اسلام پيروز گشت و 22 بهمن 57 شاهد اين پيروزى شد.
تاثيرات انديشه سياسى امام خمينى
در ادامه اين مقال، تاثيرات و روند اين انديشه را، پس از پيروزى انقلاب اسلامى، در سه سطح (ايران، جهان اسلام و نظام بين الملل) مورد اشاره قرار مىدهيم.
1- ايران اگر قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، برخورد و رويارويى انديشه اسلامى عمدتا با سلطنتبود، پس از پيروزى انقلاب اسلامى، مسائل ديگرى روياروى انديشه اسلامى بويژه، انديشه سياسى اسلام، قرار گرفت. اين رويارويى سبب احياء و گسترش انديشه سياسى اسلامى در حوزههاى كلامى، فلسفى، اجتماعى و فقهى گرديد. (بررسى مسئله در همه اين حوزهها نياز به بحثهاى مستقل و مفصل دارد، بر همين اساس در اين نوشته تاكيد بر حوزه فقهى خواهد بود. ) گامهايى كه در اين گرايشها برداشته شده، بسيار اساسى است و مىشود گفت زمينه را براى مطالعات و پژوهشهاى بعدى در اين حوزه ها، فراهم كرده است.
تدريس فلسفه و يادگيرى زبان خارجى اگر روزى كفر به حساب مىآمد، امروزه اينگونه نيست. اگر روزى جو غالب از آن گرايش جدايى دين از سياستبود و به تعبير امام راحل (ره) "آخوند سياسى" لقبى نابخشودنى بود، امروز چنين نيست. سخن امام خمينى (ره) در اين مورد سندى است كه هر پژوهشگرى را از تفصيل بىنياز مىكند. " وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد. . . حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلتشد. بزعم بعضى افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سرو پاى وجودش ببارد والا عالم سياسى و روحانى كاردان و زيرك كاسهاى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسايل رايجحوزهها بود كه هر كس راه مىرفت، متدين تر بود. ياد گرفتن زبان خارجى كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك. به شمار مىرفت. " (18)
يكى از تحولات مهمى كه امام (ره) آن را به وجود آورد، تحول در حوزه فقه بود ايشان با اين كه "در مورد روش تحصيل و تحقيق در حوزه ها. . . معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى" بود و تخلف از آن را جايز نمىدانست ولى معتقد بود كه "اين بدان معنى نيست كه فقه اسلام پويا "نباشد. (19) بر همين اساس بر نقش دو عنصر زمان و مكان توجه داد: "زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند". مسالهاى كه در قديم داراى حكمى بوده استبه ظاهر، همان مساله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن استحكم جديدى پيدا كند. بدان معنى كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى، همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعا موضوع جديدى شده است كه قهرا حكم جديدى مىطلبد. " (20) و از همه مهمتر اينكه حكومت را فلسفه عملى تمامى فقه دانست: "حكومت، در نظر مجتهد واقعى، فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است. حكومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است. " (21) و ويژگيهاى مجتهد واقعى را اينگونه برشمرد: "آشنايى به روش برخورد با حيلهها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از يفيتبرخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناختسياستها و حتى سياسيون و فرمولهاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط ضعف. . . از ويژگيهاى يك مجتهد جامع است. " (22)
با اين همه در صورتى كه سخن استاد مطهرى را به ياد داشته باشيم كه فرموده بود: "حق اين است كه در برابر هر يك رساله عمليه. . . دهها رساله عمليه و فكريه و اصوليه و اجتماعيه و اقتصاديه و سياسيه بر طبق احتياج و درك و قبول مردم و شان زمان. . . نيز نوشته شود. " (23) بايد بپذيريم كه هنوز در ابتداى راهيم و تا رسيدن به آنچه آرزوى امام (ره) بود فاصله زيادى داريم.
2- جهان اسلام:
آنچه گفته شد چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد. در اين مورد حتى بيگانگان نيز به اين حقيقت اعتراف كرده اند. اشاره به يك مورد خالى از فايده نيست:
"اسلام تولد مجدد خود را از امام خمينى دارد و او بود كه با احياى ارزشهاى فراموش شده ميليونها انسان، تعجب رهبران غرب و جهانيان را برانگيخت. " (24)
بدينگونه، پژواك انديشه انقلاب اسلامى در سطح جهان اسلام، احياء مذهب و به راه انداختن جنبشهاى اسلامى بود. چيزى كه به نفوذ اين "انديشه" كمك كرد، آرزوهاى امام (ره) در جهت آزادى جهان اسلام از زير يوغ استعمارگران و طاغوتيان، مجد و عزت مسلمانان، از بين رفتن تفرقههاى سياسى، مذهبى، ملى و قومى در جهان اسلام، آگاهى بخشى به مسلمانان جهان، بازسازى و نجات تفكر دينى و در يك كلام نجات مسلمين بود. در ميان فرمايشات ايشان كم نداريم از اين قبيل كه: "ما اميد واثق داريم كه ملل اسلامى، در آتيه نزديكى بر استعمار چيره شود. " (25) و نيز " بايد بسيجيان جهان اسلام، در فكر ايجاد حكومت اسلامى باشند و اين شدنى است; چرا كه بسيج، تنها منحصر به ايران اسلامى نيست. بايد هستههاى مقاومت را در تمامى جهان به وجود آورد. " (26)
ثمرات عميق نفوذ و تاثير انديشه امام (ره) در حمايت همه جانبه مسلمانان جهان از حكم اعدام سلمان رشدى، كه توسط امام خمينى (ره) صادر شد، به خوبى روشن گشت و دشمنان اسلام را بيش از پيش از قدرت جهان اسلام به وحشت انداخت.
3- نظام بين الملل:
يكى از عواملى كه به نفوذ انديشه سياسى اسلام (علاوه بر دين اسلام) در سطح نظام بين الملل قوت بخشيد و قرآن را به صورت يك انديشه جهانى، كه تمام جهان را به سوى خويش دعوت مىكند درآورد، نامه امام (ره) به گورباچف بود، نامهاى كه يادآور نامههاى پيامبر اسلام (ص) به پادشاهان جهان بود; در اين نامه به صراحت مشكل اصلى كشور شوروى سابق "عدم اعتقاد واقعى به خدا "معرفى شده بود و امام (ره) از گورباچف مىخواست كه درباره اسلام به طور جدى تحقيق كند.
"آقاى گورباچف! . . . بايد به حقيقت روى آورد. مشكل اصلى كشور شما، مساله مالكيت و اقتصاد و آزادى نيست، مشكل شما عدم اعتقاد واقعى به خداست; همان مشكلى كه غرب را هم به ابتذال و بن بست كشيده و يا خواهد كشيد. . . اكنون از شما مىخواهم درباره اسلام، به صورت جدى تحقيق و تفحص كنيد; و اين نه بخاطر نياز اسلام و مسلمين به شما، كه به جهت ارزشهاى والا و جهان شمول اسلام است كه مىتوان وسيله راحتى و نجات همه ملتها باشد و گره مشكلات اساسى بشريت را باز كند. " (28)
به اين ترتيب، طرح انديشه دينى و مذهبى در جهان امروز، يكى از ثمرات مهم انقلاب و انديشه بنيانگذار آن مىباشد، چيزى كه تا قبل از انقلاب در رديف مسائل فراموش شده و بلكه تخدير كننده جوامع به حساب مىآمد. گفتنى و قابل توجه است كه مطرح شدن انديشه اسلامى در سطح جهان از چنان جديتى برخوردار است كه نظام موجود جهانى را به اعمال واكنش مجبور ساخته است. طرح تئوريهايى همچون "رويارويى تمدنها" در اين راستا قابل تحليل است. (29)
نتيجه
از يك انديشه كه آيد درون صد جهان گردد به يك دم سرنگون
خلق بىپايان ز يك انديشه بين گشته چون سيلى روانه بر زمين (30)
بدين سان تبيين ابعاد مختلف انديشه اسلامى، كه انديشهاى حياتبخش و نجات دهنده و پاسخگوى معضلات جهان معاصر است، از اولويتبسيار بالايى برخوردار است. با توجه به اينكه تبيين انديشه اسلامى به عهده حوزههاى علميه و نسل متعهد جامعه است، وظيفه بسيار سنگينى كه امروزه بر دوش حوزهها و انديشمندان مسلمان قرار دارد، قابل كتمان نيست. خوب است اين وظيفه را از زبان امام راحلمان بشنويم كه فرمود:
"حوزهها و روحانيتبايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دستخود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياى عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوههاى رايج اداره امور در سالهاى آينده تغيير كند و جوامع بشرى براى حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند. علماء بزرگوار اسلام، از هم اكنون بايد براى اين موضوع فكرى كنند. " (31)
حوزه امروز براى اينكه بتواند به چنين وظيفهاى عمل كند بايد عالمانى آگاه به سياست، فرهنگ و اقتصاد جهانى و. . . تربيت كند; عالمانى كه با اشراف بر مكتب نجاتبخش اسلام، تداوم دهنده "اصل دعوت"، كه توسط امام خمينى (ره) احيا شده باشند و بدانيم كه اصل دعوت با تكيه بر "موعظه، حكمت و جدال احسن"، "استقلال فرهنگى" را به بار مىآورد. چيزى كه بدون آن به تعبير استاد مطهرى حتى با اين فرض كه استقلال سياسى و استقلال اقتصادى را به دست آوريم، اگر به استقلال فرهنگى دست نيابيم، شكستخواهيم خورد و نخواهيم توانست انقلاب را به ثمر برسانيم. " (32) و بديهى است كه اين يكى از بهترين راههاى مبارزه با تهاجم فرهنگى دشمن است. به اين ترتيب به ميزان نفوذ انديشه اسلامى، كه با نهضت فكرى امام خمينى (ره) زمينه بسط آن فراهم آمده است، قلمرو اسلامى خواهيم داشت.
پي نوشت :
1. آية الله جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن مجيد، ج 4، مركز نشر فرهنگى رجاء، 1366، صص: 111 - 93. ايشان در نتيجه گيرى از بحث آوردهاند كه: "پس دو طرز تفكر در افراد و جوامع بشرى وجود دارد; يكى خدمتبه اسلام را غرامت مىداند، ديگرى خدمتبه دين را غنيمت. "
نيز نگاه كنيد به: فرهنگ رجائى، "فلسفه سياست و مشكله ما"، ماهنامه اطلاعات سياسى، اقتصادى، شماره 62 - 61، صص: 10 - 4.
2. محمدرضا حكيمى، دانش مسلمين، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، بىتا، صص: 270 - 266. در اين كتاب، با عنوان "فلسفه سياسى"، چهار نوع فلسفه سياسى ذكر شده است.
3. عبدالهادى حائرى، ايران و جهان اسلام، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوى، 1368، ص 129.
4. احمد موثقى، استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، 1370، ص 298.
5. آية الله جوادى آملى، آواى توحيد، ص 23.
6. آية الله جوادى آملى، "نقش امام خمينى در تجديد بناى نظام امامت"، كيهان انديشه، ش 24، ص 8.
7. سلسله پهلوى و نيروهاى مذهبى به روايت تاريخ كمبريج، ترجمه عباس مخبر، صص: 304 - 303.
8. عباسعلى عميد زنجانى، انقلاب اسلامى و ريشههاى آن، نشر طوبى، ص 435.
9. سلسله پهلوى و نيروهاى مذهبى، همان، ص 306.
10. كيهان انديشه، همان، ص 16.
11. آية الله العظمى امام خمينى، شئون و اختيارات ولى فقيه (ترجمه مبحث ولايت فقيه از "كتاب البيع") ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ص 20.
12. همان، ص 23.
13. همان، ص 24.
14. همان، ص 33.
15. همان، ص 33.
16. سيد جمال الدين مدنى، تاريخ سياسى معاصر ايران، ج 2، انتشارات اسلامى، ص 122.
17. آواى توحيد، ص 21.
18. از پيام امام به روحانيت، 3/12/67.
19. حوزه، ش 38 - 37، ص 9.
20. همان، ص 10.
21. همان، ص 12.
22. همان، ص 11.
23. گزيده مقالهها (مجموعه مقالههاى تحقيقى و پيشنهادى مجله حوزه درباره مسائل حوزههاى علميه) ص 26.
24. يك روزنامه آرژانتينى، به نقل از حوزه، ش 58، ص 94.
25. حوزه، ش 32، ص 13.
26. همان، ص 41.
27. مارتين واكر، قدرتهاى جهان مطبوعات، ترجمه م. قائد. روزنامه هايى كه مولف اين كتاب مورد بررسى قرار داده است از اين قرارند: تايمز، لوموند، دى ولت، كوريه ره دلاسرا، پراودا، الاهرام، آساهى شيمبون (با 35 ميليون ميليون خواننده! ) ، نيويورك تايمز، واشنگتن پست، گلوب اندميل، ايج ملبورن و راند ديلى ميل. وى به اين نتيجه مىرسد كه "اگر بررسيهاى اين كتاب نكتهاى ناگوار داشته باشد اين است كه جوامع بشرى روزنامه هايى درخور شايستگى شان ندارند. " ص 42. و اين اعتراف، از يكروزنامه نگار غربى بسيار گويا است.
28. از پيام امام (ره) به گورباچف، 11/10/67.
29. براى مطالعه نظريه "رويارويى تمدنها" اثر ساموئل هانتينگتون ر. ك. به: مجتبى اميرى، ماهنامه اطلاعات سياسى - اقتصادى، شماره 70 - 69 و 74 - 73.
30. گفتار فلسفى، جوان از نظر عقل و احساسات، ص 122.
31. حوزه، شماره 42، ص 20.
32. مرتضى مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، ص 130.