آنچه نزد عالمان سدههاى پیشین شهرت داشت، مکتوب نشدن حدیث تا آغاز قرن دوم بود (1). این گزارشها براى خاورشناسان و برخى پژوهشگران مسلمان زمینه یا دستمایهاى شد تا ادعا کنند که سنّت تا آغازین دهههاى قرن دوم تدوین نیافت. این باور لوازمى داشت که پذیرفتن آنها دشوار بود و مهمترین آنها بیاعتبارى میراثِ بر جاى مانده با عنوان «سنّت» بود، هر چند این سخن ناظر به احادیثى بود که از طرق روایى اهلسنّت گزارش شده است (2). این موضع و رأى، عالمانى را برانگیخت تا، با استناد بر نصوص کهن و منابع و سرچشمههاى دیگر، کتابت حدیث در روزگار رسولاللّه صلیاللّهعلیهوآله و صحابیان و پس از آن را اثبات، و منع خلفاى پس از پیامبر از روایت و کتابت حدیث را، بهگونهاى توجیه کنند. بدینسان در برابر دیدگاه منتقدان حدیث (3)، جریان فکرى نیرومندى مدعى شد که سنّت در زمان پیامبر نگاشته میشده است. این جریان، آشکارا نقلهاى دالّ بر منع از کتابت حدیث را یا از اساس نااستوار و مجعول شمرد یا چون آن روایات در معارضه با احادیثى قرار داشتند که به لحاظ سند و محتوا از احادیث منع استوارتر بودند و از صحاح تلقى میشدند، از دایره حجیت بیرون دانست.
مهمترین کتابهاى راجع به روایت و کتابت و تدوین حدیث در دوره معاصر عبارتاند از:
تدوینالحدیث، تألیف السید مُناظر احسن کیلانى (بیروت ۲۰۰۴.). این کتاب از اولین آثار، یا اولین اثر، براى اثبات کتابت حدیث در روزگار رسولاللّه و صحابیان است، اما چون به زبان اردوست، در محافل علمى مجهولالقدر مانده است. محمد مصطفى اعظمى، از این کتاب بهره برده است (4).
دراسات فیالحدیث النبوى و تاریخ تدوینه، تألیف محمد مصطفى اعظمى (ریاض ۱۳۹۶)، مهمترین اثر درباره پیشینه کتابت حدیث است. اصل کتاب، رساله دکترى مؤلف و به زبان انگلیسى (دانشگاه کیمبریج) بوده و در ۱۹۷۸ چاپ شده، آنگاه مؤلف به تعریب آن همت گماشته و متن را یکسر دگرگون کرده است. وى کتاب را در نُه باب سامان داده که مهمترین آنها بابهاى سوم و چهارم و هفتم است. در باب سوم، احادیثِ دالّ بر منع کتابت از سوى پیامبر صلیاللّهعلیهوآله نقد شده و تصریح گردیده است که به جز حدیث ابوسعید خُدْرى نقل شایسته استنادى وجود ندارد. آنگاه حدیث ابوسعید خدرى را، از حیث سند و متن، به نقد کشیده و نتیجه گرفته که آن حدیث در این بحث غیرقابل استناد است. در باب چهارم نگاشتههاى صحابیان، تابعین و تابعین تابعین را گزارش کرده و مآلا به این باور رسیده که کتابت حدیث جریانى مستمر بوده است و صحابیان، پس از پیامبر اکرم آن را ادامه دادهاند. در باب هفتم از اسانید و مشکلات و شبهات مرتبط با آنها سخن گفته و نشان داده است که «اِسناد» و نقل احادیث با سند، از روزگار پیامبر آغاز شده و ادامه یافته است. این نکته هم درخور ذکر است که اعظمى نقدى نیز بر کتاب یوزف شاخت درباره اصول فقه نگاشته است به انگلیسى (5). این کتاب نیز از نظر بحث پیشینه کتابت و تدوین حدیث شایان توجه است.
السنة قبلالتدوین، از محمد عجاج خطیب (قاهره ۱۹۸۸). مؤلف در این کتاب، پس از گزارش چگونگى سنّت در روزگار رسولاللّه و صحابه و تابعین و نشر حدیث در بلاد اسلامى در آن روزگاران، به بحث از وضع و جعل پرداخته و ضمن گزارش کوششهاى صحابه و تابعین در استوارسازى گزارشهاى حدیثى و رویارویى با جریان وضع و جعل، آراى برخى خاورشناسان را درباره سنّت آورده و نقد کرده است. باب چهارم کتاب ـ که به نظر میرسد انگیزه اصلى از نگارش کتاب همان است به این سؤال پاسخ میدهد که حدیث در چه زمانى تدوین شده است. عجاج بر کتابت حدیث و نیز تدوین بسیار محدود در روزگار حضرت رسول و صحابیان تأکید میکند و نشان میدهد که تدوین به مثابه جریانى گسترده در دوره تابعین شکل گرفته است. او بر این پایه پرسشهایى را مطرح کرده و از جمله راه جمع بین روایات نهى از کتابت حدیث و اباحه آن را بیان نموده است. کتاب عجاج از نخستین آثار معتبر در زمینه تاریخ کتابت حدیث به شمار میرود.
علومالحدیث و مصطلحه، از صبحى صالح (دمشق ۱۳۷۹). این کتاب در تمام مباحث حدیثى، دقیق و سودمند و مستند است، بهویژه پس از آنکه محمد حمیداللّه، محقق نامور پاکستانی الاصل (متوفى ۱۳۸۱ش)، صحیفة هَمّامبن منبِّه را یافت و منتشر کرد، صبحیصالح با توجه بدان و آنچه خاورشناسان در اینباره نگاشتهاند، فصل مرتبط با آغاز تدوین حدیث را یکسر دگرگون کرد و یادآورى کرد که سزاوار نیست به انتظار عصر حاضر بمانیم تا بر پایه اظهارات خاورشناسان، درباره آغاز تدوین حدیث داورى کنیم، چرا که کتابهاى ما و نقلها و اخبار تاریخى هیچ تردیدى را در اینکه حدیث در زمان رسولاللّه کتابت و ثبت و ضبط شده است برنمیتابد (6).
دلائل التوثیق المبکَّر للسنة و الحدیث، رساله دکترىِ امتیاز احمد (7). مؤلف، کتاب را متتبعانه و تحلیلى در دو بخش و هر بخش را در چند فصل سامان داده است. در بخش اول از واژه سنّتو حدیث، باتوجه به بررسیهاى لغوى و دلالى و اصطلاحى، سخن گفته و در بخش دوم، که بخش اصلى کتاب است، از نگاشتن و ثبت و ضبط و تدوین حدیث بحث کرده و نمونههاى بسیارى از نگاشتههایى مانند صحیفه، مصحف، جزء، نسخه و غیره را با تکیه بر منابع و مستندات بسیارى شناسانده است تا کتابت در روزگار پیامبر و صحابه و تابعین را استوار سازد.
رفعت فوزى عبدالمطلب از پیشتازان دفاع از سنّت به شمار میآید و به ویژه اثر مهم او، توثیقالسنة فیالقرن الثانى الهجرى : أُسسه و اتجاهاته (قاهره ۱۴۰۰)، درخور ذکر است. تلاشهاى وى، چه آثار تألیفى مستقل و چه تصحیحات متون کهن، از گامهاى بلند «حجیت سنّت» و رویارویى با مخالفان آن، بهویژه شکآفرینان در ثبت و ضبط و نقل و تدوین حدیث در قرن اول، است. هدف فوزى در توثیقالسنة، اثبات استوارى و سلامت نقل و گزارشهاى مرتبط با سنّت در قرن دوم است، اما براى اینکه نشان دهد آنچه در قرن دوم اتفاق افتاده معطوف است بر سنّت مکتوب و روشى استوار در نقل، به بحث کتابت حدیث در قرن اول نیز پرداخته و از معیارها و ملاکهاى «توثیق» سندى و متنى سخن گفته، و با طرح بحث درباره «اخبار آحاد» و چگونگى حجیت آن، آراى مختلف در این باب را مطرح و آنها را ارزیابى کرده است.
بحوث فى تاریخالسنة المشرَّفة، از اکرم ضیاءعمرى (بغداد ۱۹۷۲). این اثر دقیق و مستند، همراه با برخى اظهارات قابل مناقشه، به منظور اثبات کتابت و ثبت و ضبط حدیث در قرن اول و تلاش عالمان در قرنهاى سپسین تدوین شده است. مؤلف بحث را با «وضع و جعل»، به مثابه واقعیتى انکارناپذیر در فرهنگ و تمدن اسلامى در پیوند با حدیث، آغاز کرده و آنگاه به کوششهاى عالمان در رویارویى با پدیده جعل و وضع پرداخته است. در ادامه، گونههاى تصنیف و تدوین و جریان نشر حدیث را گزارش و آثار تدوین یافته در قرن سوم را معرفى کرده است.
السنة المفترى علیها، از سالم على هَنساوى (قاهره ۱۴۰۹). مؤلف با دیدى همهجانبه و به دور از تعصبهاى مسلکى و مذهبى، از جایگاه سنّت نزد عالمان اهلسنّت دفاع کرده و به دفاع از جایگاه سنّت نزد عالمان شیعه نیز پرداخته است. او به عالمان اهل سنّت هشدار داده است که درباره شیعه و نگرش آنان به سنّت بر منابع سست بنیاد تکیه نکنند. همچنین از نقد عالمان شیعه و هشدار به آنان نیز تن نزده است. فصل مهم و شایان توجه کتاب، درباره تدوین و ثبت و ضبط و کتابت حدیث در زمان پیامبر و عصر صحابه است. در ضمن فصول دیگر، از چگونگى انتقال سنّت به نسلهاى بعد و برخى اختلافها و نزاعهاى فکرى، فقهى و کلامى درباره آن سخن گفته است.
تاریخ فنونالحدیث النبوى، نوشته محمد عبدالعزیز خَوْلى (متوفى ۱۳۴۹؛ دمشق ۱۴۰۸)، از آثار مختصر اما دقیق درباره تدوین حدیث است که اکنون نیز شایسته مطالعه است.
تدوینالسنةالنبویة: نشأته و تطوره (8)، به قلم محمدبن مطر زهرانى (ریاض ۱۴۲۶)، تحقیقى است مستند اما اجمالى درباره تدوین حدیث. بیشترین حجم این پژوهش به بحث از کتابت و تدوین حدیث در قرن اول اختصاص دارد.
کوششهاى عالمان در دوران معاصر، بیش از همه معطوف بود به آنچه خاورشناسان و برخى نویسندگان مسلمان، با تکیه بر برخى نقلها، مطرح میکردند و نشر و تدوین حدیث و بهویژه تدوین را متأخر از قرن اول میپنداشتند. از اینرو، کسانى کوشیدند با جستجو در منابع و مصادر فرهنگ اسلامى، آثار تدوین یافته در قرن اول را شناسایى و معرفى کنند. صحائف الصحابة و تدوینالسنة النبویة المشرَّفة، تألیف احمد عبدالرحمان صویان (۱۴۱۰)، با همین گرایش تدوین شده است. نویسنده با تتبع شایستهاى در منابع کهن، صحیفههاى منسوب به صحابه را شناسایى و گزارش کرده است تا نشان دهد تدوین حدیث در روزگار پیامبر صلیاللّهعلیهوآله و صحابه آن حضرت وجود داشته است. صحیفه على علیهالسلام، صحیفه عبداللّهبن عمروبن عاص، صحیفه عمروبن حزم، صحیفه جابربن عبداللّه، صحیفه همّامبنمنبِّه و چند صحیفه دیگر در این کتاب گزارش شده و در ضمن این گزارشها طرق نقل صحائف به تفصیل تحلیل و نقد گردیده است. از همینگونه است معرفةُ النُسَخ و الصُحُف الحدیثیة، نوشته بکربن عبداللّه ابوزید (ریاض ۱۴۱۲). مؤلف در آغاز از اهمیت شناخت نسخهها و صحیفهها و چگونگى آنها و تلاش عالمان در گزارش، استوارى نقل و صحت آنها سخن گفته، آنگاه براساس حروف الفبا، نامهاى محدّثانى را که نسخه و صحیفه، یا نسخهها و صحیفهها، را روایت کردهاند آورده است. فاصله زمانى موردنظر نویسنده کتاب فراتر از روزگار صحابه است، اما هر چه را که از آن زمان، بر پایه منابع، یافته نیز گزارش کرده است. کتاب ابوزید در نشان دادن پیشینه ثبت و ضبط و تدوین حدیث درخور توجه است.
کتاب محمدعلیبن صدیق با عنوان صحیفتا عمربن شعیب و بَهْزبن حکیم عندالمحدثین و الفقهاء (مغرب ۱۹۹۲)، یکى دیگر از پژوهشهاى کارآمد در این زمینه است. محقق افزون بر بازشناسى دو صحیفه یاد شده، در فصلى درازدامن به گزارش دقیق صحیفههاى برخى از صحابیان، از جمله صحیفه علیبن ابیطالب علیهالسلام، پرداخته و درباره تدوین حدیث نیز بحثى سودمند کرده است.
عالمان و پژوهشگران شیعى نیز آثار شایان توجهى در این باب تألیف کردهاند. تدوین السّنة الشریفة: بدایتهالمبکَّر فى عهدالرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و مصیره فى عهودالخلفاء الى نهایة القرن الأول، تألیف سید محمدرضا حسینیجلالى (قم ۱۳۷۶ش). این کتاب از نخستین تلاشهاى محققان شیعى در تاریخ تدوین حدیث، و اثرى سودمند و کارآمد است. مؤلف ابتدا درباره سیره و سنّت پیامبر، در جهت تأکید بر کتابت و تدوین و نشر حدیث، بحث کرده و آنگاه تداوم جریان کتابت حدیث را در میان شیعیان، طبق تعلیم اهلبیت و در اقتفا به امیر مؤمنان و سایر امامان علیهمالسلام گزارش کرده و سپس به جریان منع تدوین حدیث و توجیهها و نقدها و پیامدهاى آن پرداخته است.
تدوینالحدیث عندالشیعة الامامیة: بدایتهالمبکَّر فى عهدالرسول و مصیره حتیالکلینى، تألیف محمدعلى مهدویراد (بیروت ۱۴۲۷). این کتاب که ابتدا بهگونه مقدمهاى بلند بر معجمالفاظ احادیث بحارالأنوار چاپ شد، مشتمل بر چند بخش است. بخش اول به کتابت حدیث در روزگار پیامبر اکرم و صحابه اختصاص دارد و به ماجراى منع تدوین حدیث، پس از حدیث رسولاللّه پرداخته و توجیههاى متداول را نقد کرده و دلایل یا علل منع تدوین حدیث را چنین بر شمرده است : جلوگیرى از نشر فضل و فضیلت امام على علیهالسلام؛ استوارسازى مکتب «رأى و تأویل» در برابر نصِّ اجتهادى (9)؛ جلوگیرى از برملا شدن حقیقتها و آشکار شدن چهرهها، از صالح و غیرصالح.
دراسات فیالحدیث و المحدّثین، تألیف هاشم معروف حسنى (بیروت، بیتا.)، از عالمان و فقیهان لبنانى، که آثار تاریخى و فقهى و حدیثى و فکرى او آمیزهاى است از تحلیل و نقد. او ابتدا کتاب را دراسات فى الکافى للکینى والصحیحللبخارى نامیده بود، اما در چاپهاى بعد عنوان پیشگفته را برگزید، گرچه محتواى کتاب با همان نام اول همخوانتر است. مؤلف ابتدا به نگرشِ افراطىِ عالمان فریقین (یعنى طرد میراث منقول دیگران و طعن در نقلها و گزارشها) اشاره میکند. بدینسان که محدّثان و متفکران اهلسنّت میراث منقول حدیثى و غیر آن را، به صرف شیعى بودن راوى طرد میکنند و مؤلفان شیعى از نقلهاى مشتمل بر راوىِ سنّى تن میزنند. او این روش را نمیپسندد و بر این باور است که در استوارترین کتابهاى حدیثى شیعه و سنّى، کافى کلینى و صحیح بخارى، احادیث و روایاتى غیرقابل قبول وجود دارد. آنگاه به جریان کتابت و تدوین در صدر اسلام اشاره و تأکید میکند که به هر حال «عدم تدوین» مشکلاتى پدید آورده است. بحث کوتاه اما دقیق او در عدالت صحابه و نقد دیدگاه «عدالت تمام صحابیان» خواندنى است. ارزیابى جایگاه بخارى در اندیشه عالمان و محدّثان اهلسنّت و غلوّ آنان درباره الجامع الصحیح او و صحیح دانستن تمام محتواى آن، از دیگر مباحث کتاب است. مؤلف بر این نکته تأکید کرده است که بخارى نسخه آغازین کتابش را سامان داده و هنوز به مرحله نهایى نرسانده بود که زندگى را بدرود گفت، لذا در کتاب او تکرار فراوان است، و گاه عناوین ابواب و فصلها با محتوا نمیخواند. بهعلاوه، صحیح بخارى کتابى است که از حضرت فاطمه زهرا سلاماللّهعلیها فقط یک حدیث و از على علیهالسلام ۲۹ حدیث، در عین حال از معاویه هشت و حتى از مُغیرةبن شعبه نیز یازده حدیث روایت کرده است (10). مؤلف همچنین جایگاه کافى را نزد عالمان شیعى گزارش کرده و نشان داده است که عالمان شیعه با اینکه کافى را بهترین و استوارترین و جامعترین کتاب حدیثى میدانند هرگز، جز اندکى، قائل به صحت تمام احادیث آن نیستند (11). بر این پایه او تأکید کرده که با کنار گذاشتن روایات شیعه توسط عالمان اهلسنّت، بیشتر بر عالمان این مذهب و میراث علمى اهلبیت ستم رفته است. او این را با مستندات بسیار به اثبات رسانده و سپس کتاب سباعى با عنوان السنة و مکانتها فى التشریع الاسلامى را نقد کرده است. هاشم معروفالحسنى به ارزیابى رجال اسناد کتابهاى کلینى و بخارى نیز پرداخته و وجود افراد مُدَلّس و فاسد و فاسق در اسناد بخارى و برخى راویان فاسدالعقیده و مَطعون در زنجیره اسناد کافى را احراز کرده و در عین حال نشان داده که زنجیره اسناد کافى مجموعاً بسى پیراستهتر از سلسله اسناد بخارى است. در هر صورت، کتاب دراسات از جانبداریهاى مسلکى و غیر واقعبینانه به دور است.
علمالحدیث، تألیف کاظم مدیر شانهچى (قم ۱۳۶۲ش). این کتاب از نخستین کوششهاى محققان معاصر شیعه درباره تاریخ حدیث است و بر دیگر پژوهشهاى شیعى، فضل تقدم دارد. مؤلف ابتدا از جایگاه والاى حدیث سخن گفته و آنگاه عنوان علمالحدیث را توضیح داده است. پس از آن، تعریف و توضیح اصطلاحات و آنگاه گزارش سفرها و رحلههاست براى فراگرفتن حدیث. مؤلف از تأکید رسولاللّه بر نگاشتن حدیث و اقدام رسمى خلفا بر منع تدوین و نشر حدیث و سپس رفع منع از سوى عمربن عبدالعزیز، به اختصار، بحث کرده و منابع کهن حدیثى اهلسنّت را معرفى نموده است. تلاشهاى شیعیان در تدوین حدیث از همان نخستین روزگار، و پس از آن تألیف جوامع حدیثى، از فصول دیگر کتاب است. جریان جعل در حدیث، بحث از مصطلحالحدیث، گونههاى حدیث و آثارِ نگاشته شده درباره آنها نیز محل توجه مؤلف بودهاست.
حقیقتاً مصحف فاطمة عندالشیعه، از اکرم برکات عاملى (بیروت ۱۴۱۸). مصحفِ فاطمه*از نمونههاى عینى کتابت حدیث در روزهاى پس از رحلت پیامبرصلیاللّهعلیهوآله، در فرهنگ شیعى است، با املاى جبرئیل و کتابت امام على علیهالسلام (12). این مجموعه از آنرو مصحف فاطمه نامیده شده که حضرت فاطمه سلاماللّه علیها مخاطب آن کلام بوده است. این کتاب پژوهشى است جامع و دقیق درباره آن مصحف. در فصل سوم به هویت کتاب پرداخته شده با بررسى اینکه املا کننده کتاب، و مخاطب آن که بوده است. در فصلهاى بعدى، به مناسبت، از مصحف على و مصاحف دیگر سخن به میان آمده است (13).
بحث حولالجفر و علمالمعصوم من خلالالآثار، از سید عمّار صدرالدین شرفالدین موسوى عاملى (بیروت ۱۴۱۹). وى در این کتاب مجموعه روایتهاى مرتبط با جفر را گزارش و تحلیل کرده و پیوند آن را با کتابهاى دیگر (مانند کتاب على، مصحف فاطمه و صحیفه على) بیان نموده است. کتاب حقیقةالجفر عندالشیعة (بیروت ۱۴۱۶) نوشته اکرم برکات نیز به همین بحث اختصاص دارد (14). وجود آثارى با عنوان کتاب على، جفر و جامعه، نشانهاى است از کتابت حدیث در عصر پیامبر و پایدارى و استمرار نگارش و تدوین در فرهنگ شیعى.
پژوهشى در تاریخ حدیث شیعه، از مجید معارف (تهران ۱۳۷۴ش). بخش اول این کتاب مشتمل است بر دو فصل که فصل اول آن با بحث از کتابت و نشر حدیث در روزگار امام على تا امام علیبن الحسین علیهمالسلام (به تعبیر مؤلف: دوره اول) آغاز شده و در آن اوضاع سیاسى و اجتماعى و فرهنگى شیعه در قرن اول بررسى گردیده و در فصل دوم میراث حدیثى شیعه در قرن اول هجرى گزارش شده است. بخش دوم درباره مواریث عمومى شیعه است و در آن از نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه (با برخى ملاحظات درباره آن) سخن رفته است. دوره دوم، عصر صادقَین علیهماالسلام است. مؤلف در ضمن بحث از این دوره، به حلقههاى درس امام باقر و امام صادق، مجالس خصوصى تدریس فقه و حدیث، کمّیت و کیفیت شاگردان این دو امام، اصحاب اجماع، و اصول اربعمأة پرداخته و در ادامه بحث، بابى گشوده درباره اصالت حدیث شیعه که در ضمن آن چگونگى علم امامان شیعه و نیز کتاب على را گزارش کرده است. از مباحث شایان توجه این کتاب، نحوه مواجهه این دو امام با جریانهاى فکرى روزگار خود، از جمله مسئله غلوّ و غالیان، بحث تقیه و پیوند آن با نقل و روایت حدیث، بررسى جریان روایت حدیث در دورهسوم (بعداز امامصادق علیهالسلام)، دقت و تلاش محدّثان شیعه در انتقال دقیق میراث حدیثى امامان اهلبیت، نگاهى گذرا به دانش رجال در میان شیعه و نقش آن در پالایش حدیث، و بالاخره چگونگى حدیثگزارى کتب اربعه شیعه. بر این همه باید افزود برخى پژوهشهاى ضمنى را درباره کتابت حدیث به خامه عالمان شیعى، از جمله: بحث پر نکته سیدمرتضى عسکرى (متوفى ۱۳۸۶ش) در ضمن مجموعه معالمالمدرستین، بهویژه مجلد دوم آن.
تکنگاریهاى تحقیقى درباره جریان حدیث در بلاد اسلامى و به تعبیر دیگر «مدارس حدیثى» را باید بر اینها افزود. این پژوهشها معمولاً مشتمل است بر گزارش فعالیتهاى محدّثان در یک شهر معین، مثل روشهاى نشر حدیث، آداب تحمل حدیث، جرح و تعدیل راویان، نقادى حدیث، مهاجرتهاى محدّثان به آن شهر و از آن شهر، آثار مهم حدیثى، محدّثان بزرگ شهر و برخى مسائل خاص حدیث در یک شهر (15). در این مقوله، این آثار یادکردنى است : المدرسة الحدیثیة فى مکة و المدینة و أثرها فیالحدیث و عُلومه، من نشأتها حتى نهایة القرن الثانى الهجرى، از محمد ثانى عمر موسى (ریاض ۱۴۲۸)؛ مدرسةالحدیث فى الیمن فى القرنین الأوّل و الثانى الهجریین، از محمدعلى احمد کبسى (صنعا ۲۰۰۴)؛ المحدثون فیالیمن فى عصر الصحابة، تألیف عبداللّهبن بجاشبن ثابت حِمْیرى (ریاض ۱۴۲۱)؛ مدرسة الحدیث فیالبصرة حتیالقرن الثالثالهجرى، تألیف أمینالقضاة (بیروت ۱۴۱۹)؛ مدرسة الحدیث فیالقَیروان من الفتح الاسلامى الى منتصف القرن الخامس الهجرى، تألیف حسینبن محمد شواط (ریاض ۱۴۱۱).
گفتنى است که در این بخش، و براى نشان دادن جریان کتابت حدیث در روزگار پیامبر و صحابیان، به آن دسته از پژوهشهاى مرتبط با مدارس حدیثى پرداختیم که بیشتر آنها گزارشگر نشر و تدوین حدیث در روزگار پیامبر و صحابیان هستند. سایر نگارشهاى از این دست پس از این معرفى خواهد شد. دیگر اینکه در تکنگاریهاى پژوهشىِ ناظر به تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامى در شهرهاى اسلامى، بخشى به حدیث و چگونگى آن اختصاص دارد، اما از اینگونه پژوهشها سخن به میان نیاوردهایم، زیرا موضوع اصلى آنها حدیث نیست (16).
گونهاى دیگر از تحقیقات مرتبط با کتابت و تدوین حدیث، پژوهشهایى است با هدف نقد نظر و سیره خلفا در منع کتابت و تدوین حدیث پس از پیامبر اکرم و پیامدهاى آن. شمارى از عالمان و محققان شیعى بر کتابت حدیث و حتى تدوین آن در روزگار رسولاللّه و صحابیان تأکید ورزیدهاند، اما از منع تدوین و کتابت در روزگار خلفا نیز بهتفصیل سخن گفتهاند. در واقع نمیتوان از گزارشهاى درست تاریخ اسلام در این موضوع چشمپوشى کرد. محققانى واقعنگر از اهل سنّت در این بحث که پیامبر اکرم بر کتابت تأکید کرده بود راه صواب پیشه کردهاند، اما در توجیه موضع خلیفه اول در منع کتابت و تأیید و گسترش آن در روزگار خلیفه دوم با اینکه در روزهاى نخست خلافت به شدت در منع نگارش و تدوین آن مردد بود (17)ــ و اوج آن در روزگار خلیفه سوم، همراه با جعل و وضع حدیث و گسترش شگفتآور و جریانساز آن در دوران حاکمیت امویان، درماندهاند و گاه به توجیههاى بسیار ناموجه روى آوردهاند (18).
برخى از پژوهشها در این زمینه عبارتاند از :
منع تدوین الحدیث: قراءة فى مَنهَجیة الفکر و اصول مدرستَىِ الحدیث عندالمسلمین، از على شهرستانى (قم ۱۴۲۵). مؤلف پس از طرح موضوع و گزارش نهى دو خلیفه نخستین از تدوین حدیث، به اسباب منع ـ و به تعبیر دقیقتر، توجیههاى ارائه شده براى منع پرداخته و هفت وجه را گزارش و آنها را نقد کرده است. او کوشیده است در نقدها از منابع، مستندات و مبانى پذیرفته شده عالمان مکتب خلفا بهره گیرد. پس از گزارش توجیهها و نقد آنها، مؤلف نظر خود را بیان داشته و براى اثبات آن حجت آورده است. به اعتقاد او، پس از رحلت پیامبر لازمه روى آوردن حاکمیت به رأى و اجتهاد ـ که گریزى از آن نداشت دور کردن مردم از حدیث نبوى بود تا در برابر اقدامات و برنامههاى حکومت مخالفتى شکل نگیرد. وى به تفصیل درباره آن بحث کرده و کوشیده است آن دیدگاه را استوار سازد.
تاریخ الحدیث النبوى: بین سلطة النص و نصّ السلطة، از سید محمدعلى حلو (قم ۱۴۲۶). مؤلف کوشیده است نشان دهد که حدیث نبوى، در شکل گزارشىِ مکتب خلفا، هیچگاه از چنبره حاکمیت رها نشده است، چرا که محدّث، بیش از هر چیز، در پذیرفتن و نپذیرفتن روایات به سند مراجعه میکرده و در این تعامل، حتى اگر یکى از افراد سند صرفاً گرایش شیعى داشته یا برخلاف باورهاى مکتب خلفا سخن گفته بوده یکسر کنار گذاشته میشده است. وى فهرستى از راویان و محدّثان به دست داده است که صرفاً به لحاظ گرایشهاى مذهبى از صحنه روایت رانده شدهاند و در قبال آن، فهرستى از کسانى آورده که به صرف نزدیکى به هرم قدرت در زمره راویانِ مقبول قرار گرفتهاند. مثلاً عمربن سعدبن أبى وقاص «تابعىٌّ ثقةٌ» معرفى شده، حال آنکه کارگزار قتل حسینبن على علیهماالسلام بوده است (19). بدینسان، براساس نظریه مؤلف، سلطه نقشى بنیادى در شکلگیرى حدیث داشته و در برکشیدن یا فروهشتن افراد و همه جریانها، حتى جریانهاى فکرى، بسیار مؤثر بوده است. کتاب تاریخ الحدیث النبوى... از این جهات و نیز نکته یابیهاى تأملبرانگیز خواندنى است. گفتنى است که عالمانى از اهل سنّت نیز به نقشآفرینى سلطه در حدیث راه برده و برخى احادیث صحیح بخارى و مسلم را از این زاویه ارزیابى کردهاند.
أین سنة الرسول؟ و ماذا فعلوابها؟، تألیف احمدحسین یعقوب. نویسنده، پس از بحث درباره جایگاه سنّت و پیوند آن با قرآن، تأکید و توصیه پیامبر اکرم به ثبت و ضبط و کتابت و نشر سخنان خود، و شناساندن حافظ و مرجع و مفسر سنّت، به بازشناسى رویاروییهاى مختلف با سنّت و مآلاً ماجراى منع کتابت حدیث پرداخته و آنگاه سنّتى را که به جاى سنّت مقبول پیامبر مستقر کردند، معرفى کرده است.
مطالعات و پژوهشهاى روزگار معاصر درباره روایت و کتابت حدیث نبوى و تحلیل و بررسى و نقد آراى گوناگونى در چگونگى انتقال سنّت به نسلهایى سپسین، بسى بیش از موارد مذکور است (20).
پینوشتها:
1- مهدویراد، ۱۴۲۷، ص ۳۶.
2- رجوع کنید به سباعى، ص ۱۷۶ـ ۱۷۷.
3- رجوع کنید به حمزه، ص ۵۷؛ رفعت فوزى عبدالمطلب، ص ۴۳
ـ۵۴؛ ابوریه، ص ۱۹ـ۳۰.
4- رجوع کنید به ادامه مقاله.
5- ترجمه به عربى از عبدالحکیمبن ابراهیم مطرودى با عنوان اصول
الفقه الاسلامى للمستشرق شاخت: دراسة نقدیة.
6- ص ۲۲ـ۲۳.
7- ترجمه عربى از عبدالمعطى امین قَلعَجى، پاکستان ۱۹۹۰.
8- منالقرن الأوّل الى نهایة القرن التاسعالهجرى
9- نه نصّمحض، آنگونه که برخى پنداشتهاند.
10- حسنى، دراسات، ص ۱۲۴.
11- رجوع کنید به همان، ص ۱۳۰ـ۱۳۹
12- رجوع کنید به مهدویراد، ۱۴۲۷، ص ۳۷۷ به بعد.
13- درباره مصحف فاطمه، نیز رجوع کنید به محمدعلى مهدویراد، پژوهشگونهاى درباره مصحف فاطمه، تهران ۱۳۸۷ش.
14- در اینباره رجوع کنید به جفر و جامعه.
15- مثلاً منازعات کلامى محدّثان، وضع حدیث، حوادث سیاسى و اجتماعى مؤثر بر فعالیتهاى حدیثى.
16- از این قبیل است الحیاةالفکریة فى المدینة المنورة فى القرنین الأول و الثانى للهجرة، تألیف عدنان على فراجى، بغداد ۲۰۰۲؛ صناعة الکتاب و الکتابة فیالحجاز: عصرالنبوة و الخلافة الراشدة، تألیف ماجدبن عبّود بادحدح، ۱۴۲۷.
17- رجوع کنید به ابنسعد، ج ۵، ص ۱۸۸؛ خطیب بغدادى، ص ۵۲ـ۵۳؛ ابن عبدالبرّ، ج ۱، ص ۷۸.
18- مهدویراد، علوم حدیث، ش ۵، ص ۸ـ۲۹، ش ۶، ص ۲ـ ۲۸؛ همو، ۱۴۲۷، ص ۱۰۰ به بعد؛ شهرستانى، ص ۱۳ـ۸۲؛ حسینی جلالى، ص ۲۶۱ به بعد.
19- رجوع کنید به ابنحجرعسقلانى، ۱۴۰۴، ج ۷، ص ۳۹۶.
20- براى آگاهى از دیگر عناوین رجوع کنید به یوسف، ج ۱، ص ۲۷ـ ۴۱؛ عطیه و همکاران، ج۱، ص۲۷ـ۳۴؛احدب، ج۱، ص ۵۱ ـ۷۹.
مجید معارف ... [و دیگران]، (1389) حدیث و حدیث پژوهی، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اول.