بررسی چگونگی ارتباط امام رضا (ع) با اصحاب در کوفه، بغداد و قمن

کوفه، بغداد و قم از نقاط حساس شیعه‌نشین جهان اسلام بود. به سبب نقش سیاسی این سه شهر، امام رضا (علیه السلام) باید برنامه‌ای برای ارشاد و هدایت و تمدن سازی این مراکز مهم در نظر می‌گرفت تا بتواند کاروان بشریت را به سوی
شنبه، 20 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بررسی چگونگی ارتباط امام رضا (ع) با اصحاب در کوفه، بغداد و قمن
 بررسی چگونگی ارتباط امام رضا (ع) با اصحاب در کوفه، بغداد و قمن

 

نویسندگان: جمیله انصاری پور (1)
زهرا قاسم نژاد (2)
منبع:راسخون

 

چکیده

کوفه، بغداد و قم از نقاط حساس شیعه‌نشین جهان اسلام بود. به سبب نقش سیاسی این سه شهر، امام رضا (علیه السلام) باید برنامه‌ای برای ارشاد و هدایت و تمدن سازی این مراکز مهم در نظر می‌گرفت تا بتواند کاروان بشریت را به سوی توحید و تداوم مدنیت اسلامی، رهنمون باشد. از طرفی فاصله محل استقرار امام (علیه السلام) با این مراکز، زیاد بود و امکان ارتباط حضوری امام وجود نداشت. با این فرضیه، پژوهش حاضر در صدد است تا به این پرسش پاسخ دهد که امام رضا (علیه السلام) با وجودی که در ایام حیات خود تنها در مدینه و خراسان مستقر بود، چگونه با اصحاب خود در سایر نقاط جغرافیایی، چون کوفه، بغداد و قم در ارتباط بود؟
جستار حاضر، مطالعه‌ای کیفی است که با بررسی اسناد، بانک‌های اطلاعاتی، مقالات و کتب تاریخی، روایی و رجالی شیعه شکل گرفته و بر اساس تحلیل محتوا، انسجام یافته است. جامعه پژوهش، شامل کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با موضوع بحث است. بر اساس یافته‌های این مقاله، امام رضا (علیه السلام) با وجود همه تنگناها و فشارها و خشونت‌های اعمال شده از سوی حاکمان وقت، با گزینش شخصیت‌های برجسته این مراکز، هم چون صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرحمن و محمدبن ابی عمیر، تشکیلاتی منسجم و سری را شکل داد که از آن با عنوان «سازمان وکالت» امام یاد می‌شود. آن حضرت از طریق این سازمان، شبکه ارتباطی گسترده‌ای را در درون هر یک از این مراکز ایجاد نمود. این شبکه‌های ارتباطی حتی در درون دربار و حکومت وقت نیز نفوذ داشت و کلیه جریانات جامعه را به نفع شیعیان جهت‌دهی می‌کرد.

1. مقدمه

عصر امام رضا (علیه السلام) به عنوان یکی از دوره‌های پرتنش سیاسی و فرهنگی، از جهات مختلف درخور توجه و اهمیت است. تقسیم خلافت عباسی، درگیری میان امین و مأمون، خیزش بزرگ علویان و سرانجام دعوت امام به خراسان توسط مأمون و مسئله واگذاری ولایت عهدی به امام، نقاط عطفی در تاریخ تشیع محسوب می‌شوند. از جهتی این دوره از تاریخ، بهترین دوران گسترش فرهنگ و تمدن اسلامی است، به گونه‌ای که به «عصر طلایی» معروف شده است. (3) در این شرایط حساس و ویژه، ارتباط امام رضا (علیه السلام) با مراکز مهم شیعی، چون کوفه، بغداد و قم اهمیت ویژه‌ای دارد، زیرا شهر شیعه‌‌نشینی مانند کوفه در کنار بصره که بزرگ‌ترین منطقه سنی‌نشین است، واقع شده و قم و بغداد از دیگر شهرهایی است که بیشترین جمعیت شیعی را در خود جای داده است. سؤال اساسی این است که با وجود استقرار امام در مدینه و مدتی در خراسان، ارتباط امام با اصحاب خود در کوفه، بغداد و قم به چه صورت بوده است؟
رویکردی که نویسندگان در بیان چگونگی ارتباط امام رضا (علیه السلام) با اصحاب در شهرهای کوفه، قم، و بغداد برگزیده‌اند، رویکردی روایی با تکیه بر آرای رجالیون شیعه است. در این رویکرد، مراد از اصحاب امام رضا (علیه السلام) در کوفه، قم و بغداد، تمام شیعیان و حتی غیر شیعیانی است که از دوست‌داران امام رضا (علیه السلام) بودند و برای شنیدن سخنان امام، شوق و علاقه ویژه‌ای از خود نشان می‌دادند. در این مراکز به غیر از شیعیان، افرادی بودند که با وجود غیر شیعی بودن، به امام علاقه داشتند و از محضر امام به عنوان عالم و دانشمند برجسته عصر خود، استفاده می‌نمودند. با توجه به این تعریف گسترده از اصحاب امام، تعداد بی‌شماری در هر یک از این نواحی جغرافیایی بودند که واژه اصحاب بر آنها صدق می‌کرد.
امام باید به عنوان پیشوای جامعه مسلمانان عصر خود، با اصحاب در ارتباط بود و به هدایت عمومی جامعه می‌پرداخت، اما حضور ایشان تنها در دو شهر مدینه وخراسان دیده می‌شد. پس باید به این پرسش پاسخ داده شود که امام چگونه با اصحاب خود در این مراکز ارتباط داشت. منابع تاریخی نمی‌توانند آن‌گونه که شایسته است، به این پرسش پاسخ دهند به همین سبب این پژوهش با مطالعه کتب‌روایی و رجالی انجام گرفته است، هر چند که از منابع تاریخی نیز به عنوان مؤید و قرینه استفاده شده است، زیرا مهم‌ترین اصحاب امام (علیه السلام) که در هر برهه، انتقال دهنده میراث اهل بیت (علیهم السلام) بوده‌اند، راویان بودند و در زمان امام رضا (علیه السلام) نیز نام راویان برجسته‌ای در کتب رجالی ما ثبت شده که شخصیت علمی، دینی و فقهی آنها زبانزد همگان است. امام (علیه السلام) نیز خود به عدم حضور در این مراکز اشاره فرموده، و از اصحاب خواست تا سراغ شخصیت‌های برجسته بروند و معالم دین را از آنها فراگیرند.
مطالعه این شخصیت‌های برجسته در کنار هم، ما را به شبکه ارتباطی پیچیده و گسترده‌ای رهنمون می‌سازد که این افراد را از یک سو با امام و از سوی دیگر با تمام جامعه، مرتبط می‌نمود. تعاملات آنها و ارتباطشان با امام (علیه السلام)، این موضوع را آشکار می‌کند که این عده تحت اشراف امام، تشکیلات منسجم و قوی را شکل داده بودند که در این نوشتار با عنوان سازمان وکالت امام از آن یاد می‌شود. بیشترین ارتباط امام از طریق سازمان وکالت بود که با پیچیدگی و ظرافت، امکان ایجاد شبکه‌های ارتباطی درون جامعه را ممکن می‌ساخت.
به منظور تحلیل این موضوع، پس از بیان روش تحقیق، چگونگی ارتباط امام (علیه السلام) در هر یک از این سه شهر به صورت مجزا مطرح شده است. در بحث چگونگی ارتباط امام با اصحاب در کوفه، نوع ارتباط و برآیندها به صورت مفصّل بررسی شده. به همین سبب در بررسی ارتباط امام با بغداد و قم، این مباحث به صورت خلاصه‌تر مطرح شده است. در پایان نیز ارتباط کلی امام با اصحاب در این سه شهر، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
تحقیق حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و با تکیه بر حوادث تاریخی و گزارش‌های علمای علم حدیث و رجال، تدوین شده است. پس از انتخاب موضوع، نگارندگان با استفاده از کتب رجالی و روایی شیعه، بررسی اصحاب امام (علیه السلام) در کوفه، بغداد و قم و مطالعه 320 نفر از اصحاب امام رضا (علیه السلام) در شهرهای متعدد، به گزینش افرادی پرداختند که می‌توانند چگونگی ارتباط امام را با اصحاب در شهرهای فوق نشان دهند. سپس زندگی این افراد و روایت‌های‌شان در کلیه منابع رجالی، روایی و تاریخی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت و چنانچه گزارش یا مطلبی حاکی از امام با اصحاب در یکی از این حوزه‌ها بود، بیان و تحلیل شد.

2. چگونگی ارتباط امام رضا (علیه السلام) با اصحاب در کوفه

در قرن اول هجری، با انتقال قدرت و مرکزیت خلافت امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از مدینه به کوفه پس از جنگ جمل، شهر کوفه به تدریج چهرهای شیعی گرفت. پس از جریان جمل، چهارصد تن از صحابی از مهاجر و انصار که هفتاد نفر از بدریون نیز در میان آنها بودند، وارد کوفه شدند و در صفین 2800 صحابی مقیم کوفه، همراه علی (علیه السلام) بودند. (4)
در سده دوم، حضور شما بسیاری از علمای اسلام در جامع این شهر، شگفت‌آور است. مردم کوفه در این دوران ترکیبی از شیعه و سنی، پیروان مذاهب دیگر و حتی ملحدان بودند، ولی آنچه به حیات علمی کوفه در قرن دوم نیرو بخشید، وجود شاگردان مشهور صادقین (علیه السلام) بود. امام سجاد، امام باقر و صادق (علیه السلام) بارها به کوفه آمدند و در این رفت و آمدها، محدثان شیعی و سنی از حضور ائمه اطهار بهره‌های فراوان بردند. اقامت پنج ساله امام صادق (علیه السلام) در شهر هاشمیه (5) و نقل روایت برای شیعیان، بیش از بیش به غنای علمی شیعه در کوفه کمک کرد، به طوری که حضور و افاده علمی آن حضرت در مسجد کوفه، از سایر ائمه (علیه السلام) بیشتر بود. (6)
بنابراین شهر کوفه علی‌رغم متأثر بودن از اختلافات وچند دستگی‌ها، به دلایل زیر به مرکزیت شیعه اشتهار یافت:
اگر می‌خواستند به فردی عنوان شیعی دهند، اورا کوفی یا کوفی مذهب لقب می‌دادند. نخستین گروه از شاگردان امام باقر (علیه السلام)، مردانی از شهر کوفه بودند. (7)
راویان صادقین (علیه السلام)، در درجه اول کوفی بودند، (8) به گونه‌ای که حسن بن علی بن زیاد و شاء از اصحاب امام رضا (علیه السلام)، نهصد تن از مشایخ حدیث را در مسجد کوفه درک کرده که همه در مقام تدریس می‌گفتند: «حدَّثنی جعفر بن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)». (9)
از میان هجده نفر اصحاب اجماع، غیر از معروف بن خرُّبوذ که مکی (10) و محمدبن ابی عمیر که از مردم بغداد بود، (11) شانزده نفر باقی مانده اهل کوفه یا ساکن آن جا بودند و همین امر، اهمیت کوفه و ارادت کوفیان به ائمه اطهار و اهتمام آنان به حفظ میراث ایشان را مدلّل می‌سازد.
بسیاری از خاندان‌های علمی شیعه که همگی شاگردان ائمه بوده‌اند، از کوفه هستند: نظیر آل ابی شعبه، آل ابی جعد، آل ابی اَراکه و آل ابی صفیه. (12)
بنابراین حرکت ائمه قبل از امام رضا (علیه السلام) و تلاش‌های مستمر ایشان سبب شد تا شهر کوفه، مرکزیت شیعه را بیابد. حفظ موجودیت و گسترش مذهب تشیّع در کوفه، از مسائلی بود که امام باید به آن اهتمام می‌ورزید تا این شهر هم چنان چهره شیعی خود را حفظ نماید. این امر تنها با ارتباط مستقیم امام با اصحاب خود در این شهر امکان‌پذیر بود.
اولین و حساس‌ترین اقدام امام رضا (علیه السلام) به منظور ایجاد ارتباط با کوفه، تشکیل سازمان وکالت بود. امام (علیه السلام) به همین علت دست به گزینش زد و از میان افرادی که در کوفه بودند، برجسته‌ترین شخصیت‌ها را - که می‌توان از آنها تحت عنوان نخبگان کوفی یاد کرد - انتخاب نمود. هسته مرکزی سازمان وکالت امام رضا (علیه السلام) در کوفه، توسط این نخبگان شکل گرفت.
منابع رجال از 55 نفر نام می‌برند که در کوفه به نقل روایات امام رضا (علیه السلام) پرداخته‌اند. مطالعه و بررسی شخصیت، حالات و ویژگی این افراد و میزان ملاقات‌های آنان با امام (علیه السلام) در منابع تاریخی و رجالی، بیان‌گر این موضوع است که از این تعداد، هشت نفر از هر حیثی سرآمد دیگران و مورد توجه امام بوده‌اند. به دیگر سخن، اینها کسانی بودند که هسته مرکزی سازمان وکالت امام در کوفه را شکل می‌دادند. احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی، صفوان بن یحیی، حسن بن علی بن وشاء، محمّدبن سنان، عبدالله بن جندب، محمدبن اسماعیل بزیع، ایوب بن نوح و جعفر بن بشیر از برجسته‌ترین شخصیت‌های کوفی بودند که هر یک به گونه‌ای در سازمان وکالت امام فعالیت داشتند. با توجه به وجود افرادی چون صفوان و احمدبن محمد به نظر می‌رسد سازمان وکالت امام در کوفه از انسجام و قدرت کافی برخوردار بوده است، زیرا امام افرادی را به عنوان پل ارتباطی خود با کوفه برگزید که تجربه ایجاد ارتباط بین امام و جامعه را در زمان امام کاظم (علیه السلام) تجربه کرده بودند:
وجدت بخط جبریل بن أحمد الفاریابی: حدثنی محمدبن عبدالله بن مهران قال: أخبرنی أحمدبن محمدبن أبی نصر قال: دخلت علی أبی الحسن (علیه السلام) أنا و صفوان بن یحیی و محمدبن سنان وأظنه قال عبدالله بن المغیرة أو عبدالله بن جندب و هو بصری، قال: فجلسنا عنده ساعة ثم قمنا. فقال لی: «أما أنت یا أحمد! فاجلس.» فجلست. فاقبل یحدثنی، فأسأله فیجیبنی حتی ذهب عامة اللیل. فلما أردت الانصراف قال لی: «یا أحمد! تنصرف أو تبیت؟» قلت: جعلت فداک! ذاک إلیک؛ إن أمرت بالإنصراف، انصرفت و إن أمرت بالقیام، أقمت. قال: «أقم، فهذا الحر و قد هدأ اللیل و ناموا.» فقام و انصرف. فلما ظننت أنه قد دخل، خررت لله ساجداً فقلت: الحمدلله حجة الله و وارث علم النبیین أنس بی من بین إخوانی و حببنی فأنا فی سجدتی و شکری فما علمت إلا و قد رفسنی برجله. ثم قمت فأخذ بیدی فغمزها ثم قال: «یا أحمد! إن أمیرالمؤمنین (علیه السلام) عاد صعصعة بن صوحان فی مرضه. فلما قام من عنده قال له: یا صعصعة! لا تفتخرن علی إخوانک بعیادتی إیاک و اتق الله.» ثم انصرف عنی. (13)
گزارش مرحوم‌کشی نشان می‌دهد که احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی، صفوان و محمدبن سنان چهره‌های شناخته شده شیعی جامعه کوفه بودند که قبل از امام رضا (علیه السلام) نیز با امام عصر خود در ارتباط بوده اند. امام کاظم (علیه السلام) نیز برخی از اصحاب را برای این امر در زمان امام رضا (علیه السلام) آماده و مسئولیت خطیرشان را گوشزد می‌نمود. محمدبن سنان می‌گوید:
دخلت علی أبی الحسن موسی (علیه السلام) قبل أن یحمل إلی العراق بسنة و علی ابنه بین یده فاقل لی: «یا محمد!» قلت: لبیک! قال: «إنه سیکون فی هذه السنة حرکة و لا تخرج منها.» ثم أطرق و نکت الأرض بیده ثم رفع رأسه إلی و هو یقول: «و یضل الله الظالمین و یفعل ما یشاء.» قلت: و ما ذاک جعلت فداک؟ قال: «من ظلم ابنی هذا حقه وجحد إمامته من بعدی، کان کمن ظلم علی بن أبی طالب حقه وإمامته من بعد محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم). فعلمت أنه قد نعمی إلی نفسه و دل علی ابنه فقلت: و الله لئن مد الله فی عمری، لأسلمن إلیه حقه و لأقرن له بالإمامة اشهد انه من بعدک حجة الله علی خلقه و الداعی إلی دینه. فقال لی: «یا محمد! یمدالله فی عمرک و تدعو إلی إمامته و إمامة من یقوم مقامه من بعده.» فقلت: و من ذاک جعلت فداک؟ قال: «محمد ابنه.» قلت: بالرضی و التسلیم؟ فقال: «کذلک قد وجدتک فی صحیفة أمیرالمؤمنین (علیه السلام) أما إنک فی شیعتنا أبین من البرق فی اللیلة الظلماء.» ثم قال: «یا محمد! إن المفضل أنسی و مستراحی و أنت أنسهما و مستراحهما حرام علی النار أن تمسک أبدا (یعنی أبا الحسن و أباجعفر (صلی الله علیه و آله و سلم)». (14)
این گزارش هر چند از زبان خود ابن سنان نقل شده، اما حکایت از شخصیت و موقعیت محمدبن سنان دارد که قرار است در دوران امامت امام رضا (علیه السلام)، مایه آرامش امام باشد. با توجه به این گزارش‌ها، امام رضا (علیه السلام) گزینش بسیار خوبی داشت و سازمان وکالت امام در کوفه با وجود این افراد توانست از قوی‌ترین سازمان‌های ارتباطی باشد.
به منظور حفظ انسجام و قدرت این سازمان، امام (علیه السلام) باید از این میان این افراد، نماینده تام‌الاختیاری می‌داشت که از هر حیث شایستگی جانشینی امام را داشته باشد. برای این منظور، صفوان بن یحیی از سوی امام به عنوان رهبر و نماینده تام‌الاختیار سازمان وکالت امام در کوفه انتخاب شد. انتخاب این شخصیت، تأثیر ویژه‌ای در حفظ پیوند عاطفی و فکری افراد درون سازمان و ارتباط و تعامل سازمان با جامعه داشت. بنابراین امام، صفوان بن یحیی را که از شخصیت‌های برجسته فقهی بود، گزینش نمود، زیرا بررسی‌ها نشان می‌داد عموم کسانی که توسط افراد جامعه توثیق می‌شوند، فقه مدارند.
ویژگی‌های شخصیتی صفوان بن یحیی نشان می‌دهد که او از خواص شیعه بوده است. او در هر روز 150 رکعت نماز می‌خواند، سه ماه از سال را روزه می‌گرفت و سه مرتبه در سال زکات پرداخت می‌کرد. کتاب‌های صفوان نشان می‌دهد که او در علم فقه، صاحب نظر و از برجستگان بوده است. کتاب الشراء و البیع، کتاب التجارات غیر الأول، کتاب المحبة و الوظائف، کتاب الفرائض، کتاب الوصایا، کتاب الآداب، کتاب بشارات المؤمن از کتاب‌هایی است که ابن ندیم برای وی نقل کرده است. (15) پای‌بندی صفوان به شریعت تا به آن حد بود که وقتی از او خواسته شد دو دینار را از مکه به دست صاحبش در کوفه برساند، در پاسخ گفت: «شتری که با آن سفر می‌کنم، برای خودم اجاره کرده‌ام و نمی‌دانم آیا صاحبش راضی است که دو دینار با خود حمل کنم یا نه؟» (16)
در نتیجه اوج‌گیری نهضت ترجمه در دوره حاکمیت مأمون، فرصتی برای مترجمان وابسته به مذاهب غیر اسلامی فراهم شد تا به نشر عقاید فاسد خود بپردازد. این شرایط موجب شد عقاید انحرافی درجامعه رواج پیدا کند و عده‌ای را تحت تأثیر قرار دهد. به همین دلیل خواص جامعه برای بررسی این کتاب‌ها، محافل علمی تشکیل دادند تا با تألیف کتاب‌های علمی اسلامی، جامعه را از کتاب‌های بیگانگان بی‌نیاز سازند. در نتیجه کتب بسیاری توسط نخبگان جامعه شیعی کوفه تألیف شد که از آن جمله می‌توان از کتب صفوان نام برد. صفوان سی کتاب تصنیف کرد و نام او را در سلسله سند بیش از 1100 حدیث آمده است.
سازمان وکالت امام با رهبری شخصیت برجسته کوفه، یعنی صفوان کار خود را شروع نمود. سازمان وکالت امام در کوفه باید ارتباط خود را با امام برقرار می‌نمود تا بتواند شبکه ارتباطی قوی درجامعه کوفه ایجاد نماید. ارتباط امام رضا (علیه السلام) با سازمان وکالت در کوفه به دو صورت حضوری و مکاتبه‌ای انجام می‌شد. براساس گزارش‌های منابع تاریخی و رجالی، هر یک از افراد این سازمان با امام رضا (علیه السلام) ملاقات‌های حضوری داشته‌اند. گاهی این دیدارهای حضوری درمحل استقرار امام رضا (علیه السلام) در مرو اتفاق می‌افتاد؛ به عنوان نمونه حسن بن علی بن الوشاء در سفرهای تجاری خود به مرو و خراسان، با امام دیدار و از مسائل و حوادثی که در کوفه با آن روبه رو بود، سؤال می‌کرد.
حسن بن علی الوشاء از بهترین اصحاب امام رضا (علیه السلام) بود. (17) گزارشی وجود دارد که طبق آن، امام او را به مرو فراخواند و مرگ علی بن حمزه بطائنی را به اطلاعش رساند. (18) این خبر، حکایت از آن دارد که امام در مرو نیز به مسئله واقفه توجه داشته است.
حسن بن علی الوشاء می‌گوید:
برای تجارت به خراسان رفتم. وقتی به آن جا وارد شدم، امام رضا (علیه السلام) شخصی را نزد من فرستاد و پارچه‌ای کتانی را که میان لباس‌هایم بود و من از آن بی‌اطلاع بودم، از من طلبید. به فرستاده حضرت گفتم: آنچه را می‌خواهی، همراه من نیست. فرستاده خدمت امام رفت و سپس بازگشت و نشانه و علامت آن را که در فلان سبد است، بیان کرد و من به جست و جوی آن پرداختم و همان‌طور که امام فرموده بود، آن را یافتم و نزد حضرت فرستادم. (19) سپس مسائلی را نوشتم که از امام بپرسم. هنگامی که به در خانه آن حضرت رسیدم پاسخ آن سؤال‌هایی که می‌خواستم از او بپرسم، بی‌آن که آنها را اظهار کنم، به دستم رسید. (20)
حسن بن علی وشاء از شخصیت‌هایی بود که عده زیادی به منظور فراگیری علوم حدیث به سوی او می‌آمدند. مرحوم نجاشی گزارشی را نقل نموده که مؤید این مطلب است.
عن أحمدبن محمد بن عیسی قال: خرجت إلی الکوفة فی طلب الحدیث، فلقیت بها الحسن بن علی الوشاء فسألته أن یخرج لی (إلی) کتاب العلاء بن رزین القلاء و أبان بن عثمان الأحمر، فأخرجهما إلی، فقلت له: أحب ان تجیزهما لی، فقال لی: یا رحمک الله و ما عجلتک اذهب فاکتبهما و اسمع من بعد فقلت: لا آمن الحدثان فقال: لو علمت أن هذا الحدیث یکون له هذا الطلب لاستکثرت منه، فإنی ادرکت فی هذا المسجد تسعمائة شیخ کل یقول: حدثنی جعفربن محمّد. (21)
بنابر این گزارش، احمدبن محمدبن عیسی از قم به سوی کوفه آمده تا از محضر حسن بن علی وشاء استفاده نماید.
احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی نیز در پیشگاه امام رضا و امام جواد (علیه السلام)، منزلت والایی داشت (22) و مورد اعتماد شیعیان بود. (23) وی طی سفری که خدمت امام رضا و امام جواد(علیه السلام) داشت، به همراه صفوان و عبدالله بن جندب نماینده امام رضا (علیه السلام) در اهواز بود (24) که خود بیان‌گر موقعیت سیاسی وی نزد جامعه شیعیان کوفه است. علاوه بر این، وی از امام رضا که عازم سفر مرو بود، در قادسیه استقبال کرد و مسئولیت قسمتی از تدارکات برای آن حضرت را بر عهده گرفت. (25) این موارد به خوبی می‌نمایاند که وی از افراد پرتلاش شیعیان کوفه بوده است و نقش زیادی در اداره شیعیان آن دیار داشته است.
شهر مکه به عنوان مرکز عبادی، نقش عمده‌ای در فعالیت‌های سازمان داشت. در چند مورد شاهد دیدار امام (علیه السلام) با اعضای سازمان وکالت در مکه هستیم. این عده در ایام حج با امام (علیه السلام) ملاقات می‌کردند:
وجدت بخط جبریل بن أحمد حدثنی محمدبن عبدالله بن مهران عن أحمدبن محمدبن أبی نصر و محمدبن سنان جمیعاً قالا: کنا بمکة و ابوالحسن الرضا (علیه السلام) بها فقلنا له: جعلنا الله فداک! نحن خارجون و أنت مقیم. (26)
مطابق این گزارش، احمدبن محمّد و محمّدبن سنان درمکه با امام (علیه السلام) دیدار کردند. دیدار حضوری افراد با امام، درباره مباحث مختلف سیاسی، اجتماعی، دینی و اعتقادی بوده است. احمدبن ابی نصر بزنطی، یکی از خواص جامعه در ملاقاتی با امام، از دو جریان انحرافی جبریون و مفوّضه سؤال می‌کند و می‌گوید: «برخی از شیعیان به جبر و برخی به تفویض قائل شده‌اند». حضرت در پاسخ می‌فرماید:
خداوند می‌فرماید: «ای فرزند آدم! این تو هستی که به مشیت و خواسته من می‌توانی اراده کنی وبه نیرو و قدرت من واجبات را انجام دهی. هر چه نیکی به تو رسد، از جانب ماست و هر چه سختی به تو رسد، از خودت است. من در مورد کارهایم مورد سوال و بازخواست نیستم، ولی از تو درباره کارهایت سؤال خواهد شد». (27)
گاهی ارتباط امام با افراد سازمان از طریق مکاتبه بوده است که این امر در برخی از روایات و سخنان علمای علم رجال دیده می‌شود:
عن أحمد بن محمّد بن ابی نصر قال: قالت لأبی الحسن الرضا (علیه السلام): إن الحسن بن محبوب الزراد أتانا عنک برسالة. قال: «صدق. لا تقل الزراد، بل قل السراد، إن الله تعالی یقول: « وَ قَدِّرْ فِی السَّرْدِ » ». (28) (29)
این گزارش در عین مختصر بودن، چند نکته مهم از ارتباط امام با سازمان وکالت در کوفه را بیان می‌کند:
نکته اول: امام گاه از طریق نامه و به صورت مکتوب با اصحاب خود در کوفه ارتباط داشته است.
نکته دوم: عبارت «أتانا عنک برسالة» در سخن احمدبن محمّد ابی نصر، بیان‌گر این موضوع است که خطاب امام (علیه السلام) در آن نامه به تمام افراد سازمان بوده است.
نکته سوم: این خبر نشان می‌دهد اوضاع در کوفه به گونه‌ای بوده است که افراد سازمان وکالت، اطمینان خود را از دست داده بودند. بنابراین احمدبن محمّد برای رسیدن به اطمینان، در دیدار حضوری خود با امام، از نامه‌هایی که امام برای آنها فرستاده نیز سؤال می‌نماید.
نکته چهارم: نامه امام به دست حسن بن محبوب داده شده بود که خود از شخصیت‌های برجسته کوفی و از اصحاب اجماع بوده است. این موضوع بیان می‌کند در صورت عدم ارتباط امام با افراد برجسته سازمان، امام نامه را به افراد مورد اطمینان می‌داد.
بنابر آنچه بیان شد، اما ماز طریق نامه و دیدارهای حضوری، با سازمان وکالت در کوفه ارتباط داشت. این دیدارها گاه شخصی و گاه به صورت دسته‌جمعی بود که ممکن بود در محل سکونت امام یا در سفرهای ایشان انجام گیرد. ارتباط امام با سازمان وکالت، اولین مرحله ایجاد شبکه ارتباطی بود و حساسیت ویژه‌ای داشت. بنابراین امام (علیه السلام) علاوه بر دیدارهای فردی با تک تک افراد سازمان، گاهی به تشکیل جلسه با کل افراد سازمان می‌پرداخت. معمولاً در این دیدارهای جمعی، احمدبن محمدبن ابی نصر، صفوان بن یحیی و محمدبن سنان حضور داشتند.
امام در قسمت اول شبکه ارتباطی که ارتباط با سازمان بود، سعی داشت با ارتباط حضوری یک نفره و دسته جمعی، پیوند عاطفی و فکری میان اعضای شبکه را حفظ نماید. از آنجا که افراد درون سازمان وکالت، هسته اصلی ارتباط با امام و جامعه را شکل می‌دادند، نوع ارتباط‌شان و وحدت آنها اهمیت خاصی داشت. از این رو امام رضا (علیه السلام) به وحدت افراد درون سازمان و عدم اختلاف و دودستگی آنان توجه داشت و به حل اختلاف درون سازمان می‌پرداخت.
تنها سند حاکی از وجود اختلاف در درون سازمان وکالت، روایت‌های ابن سنان است که حاکی از اختلاف میان وی و صفوان و دوستانش، ایوب بن نوح و فضل بن شاذان است. در این رابطه صفوان از ابن سنان به عنوان «پروازکننده» یاد می‌کند و می‌گوید: «محمدبن سنان تلاش کرد که بیش از یک بار پرواز کند که ما بال او را کوتاه کردیم و در کنار ما باقی ماند.» (30) او در جای دیگر می‌گوید: «محمدبن سنان از پروازکنندگان بود و ما بال او را کوتاه کردیم.» (31)
از این روایات به نظر می‌رسد که ابن سنان بر سر مسئله غلو، با افراد درون سازمان اختلاف پیدا نموده و صفوان به عنوان رهبر سازمان سعی دارد این اختلاف را حل کند. امام رضا (علیه السلام) نیز در یک مورد که اختلاف بین ابن سنان و صفوان دیده می‌شود، با توجه به حساسیت نقش سازمان، ناگزیر از موضع‌گیری شده است. امام در این سخن می‌فرماید:
دل بستن به ریاست، برای دین مسلمان، زیان‌بارتر از یورش دو گرگ گرسنه به گله بی‌چوپان است، لکن صفوان به ریاست دل نبسته است. (32)
به نظر می‌رسد که با پادرمیانی امام، این مسائل فروکش می‌کند، زیرا محمدبن سنان به همراه صفوان در شهر مکه به پیشگاه امام مشرّف شدند و از آن جا به مدینه رفتند و خدمت امام جواد (علیه السلام) رسیدند که هجده ماه بیش نداشت. (33) آن دو در شهر کوفه نیز با هم رفت وآمد داشتند.
با توجه به آنچه بیان شد، اولین اقدام امام به منظور ارتباط با جامعه کوفه، ایجاد سازمان وکالت و ارتباط حضوری و مکاتبه‌ای با افراد این سازمان است. امام (علیه السلام) با ارتباط خود و رهبری و مدیریت صفوان بن یحیی، پیوند عاطفی و فکری سازمان را حفظ نمود.
پس از ایجاد سازمان وکالت در کوفه و ارتباط امام با این سازمان، نوبت به فعالیت این سازمان و ایجاد شبکه ارتباطی بین امام و جامعه کوفه رسید. گزارش‌هایی که مرحوم‌کشی و سایر علمای علم رجال بیان کرده‌اند، نشان می‌دهد فعالیت این سازمان به صورت شبکه‌ای ارتباطی بوده که در برخی قسمت‌های شبکه، این ارتباط آشکار و علنی و در برخی از حوزه‌ها، ارتباط به صورت مخفی و پنهان انجام می‌گرفته است. این شبکه ارتباطی، اوضاع سیاسی، دینی، اقتصادی، و اعتقادی جامعه را به نفع شیعیان در کنترل داشت. در عرصه فعالیت‌های دینی، سازمان وکالت پایگاه مطالعات دینی در سطح تخصصی و منبع پاسخ‌گویی به سؤالات مردم بود و از این طریق، ارتباط سازمان با عوام و خواص جامعه کوفه در موضوعات و مسائل دینی برقرار می‌شد.
جعفربن بشیر نیز از شخصیت‌های برجسته علمی زمان امام رضا (علیه السلام) بود که در شأن او آمده است:
من زهاد أصحابنا و عبادهم و نساکهم و کان ثقة و له مسجد بالکوفة باق فی بجیلة إلی الیوم و أنا و کثیر من أصحابنا إذا وردنا الکوفة نصلی فیه مع المساجد التی یرغب فی الصلاة فیها و مات جعفر رحمه الله بالأبواء سنة ثمان و ماثتین. کان أبوالعباس بن نوح یقول: کان یلقب فقحة العلم. (34)
هر چند از فعالیت جعفر در سازمان وکالت، مطلبی در منابع تاریخی و رجالی به چشم نمی‌خورد، اما گزارش مرحوم‌کشی نشان می‌دهد که وی علاوه بر فعالیت علمی، دارای فعالیت سیاسی نیز بوده و از اعضای سازمان وکالت بوده است، زیرا در این گزارش آمده: «مأمون پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) و آمدن به بغداد، او را نزد خود خواند و از او دل‌جویی کرد.» (35) این اقدام مأمون بیان‌گر این نکته است که جعفر از افراد برجسته جامعه کوفه بود و مأمون با نزدیکی به وی، سعی داشته خود را از اتهام قتل امام تبرئه کند.
در کنار این که سازمان وکالت، پایگاه مطالعات دینی محسوب می‌شد، منبع پاسخ‌گویی به سؤالات دینی و شرعی عوام جامعه نیز بود. مسجد، مهم‌ترین مرکز فعالیت افراد سازمان وکالت برای برقراری ارتباط با عوام جامع بود. سخنی از محمّدبن سنان نشان می‌دهد که این سازمان، فعالیت‌های خود در بعد دینی را به طور علنی انجام می‌داد و اعضای آن با صراحت اعلام می‌کردند که مسائل دینی خود را از ما بیاموزید. ابن سنان به «بنان» که همراه صفوان وارد مسجد کوفه می‌شود، می‌گوید:
اگر کسی پاسخ مسائل پیچیده را خواست، نزد من آید و اگر کسی پاسخ مسائل حلال و حرام را طلب کرد، نزد شیخ [صفوان] برود. (36)
ابن سنان با این سخن، تصویر روشنی از حدود کار خود و مسئولیت صفوان به دست می‌دهد. او رهبری و وکالت صفوان را می‌پذیرد، از او به عنوان پاسخ‌گوی حلال و حرام یاد می‌کند و او را در این زمینه بر خود مقدم داشته، مسئولیت و موقعیت خود را نیز بازگو می‌نماید. (37)
سازمان وکالت در عرصه اعتقادی نیز سخت وارد عمل شده بود. علی‌رغم آن که کوفه مرکز شیعی بود، جریان‌های انحرافی متعددی در آن وجود داشت. از مهم‌ترین این جریان‌ها، جریان انحرافی واقفیه بود. گروه واقفیه که پس از شهادت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) با انگیزه دنیاطلبانه به وجود آمده بود، چهره غالیانه به خود گرفت و برای مدتی شیعیان کوفه، بغداد و مصر را به خود مشغول داشت. آنها در شهر کوفه قدرت بیشتری داشتند و عمر سیاسی آنان در این شهر که زمینه انحرافات بیشتری در آن وجود داشت، به درازا کشید و جمع بسیاری را به انحراف کشانید.
این گروه، بحث‌های فراوانی را با امام رضا (علیه السلام) به راه انداخت، (38) اما سرانجام گروه واقفیه کوفه که علی بن حمزه بطائنی رئیس آنها بود (39) و سماعة بن مهران و حسین بن ابی سعید مکاری که بر اندیشه‌های منحرف خود ایستادگی می‌کردند، بر اثر تلاش سازمان وکالت در کوفه به بغداد متواری شدند و به فقر و تنگ‌دستی افتادند و پس از مدتی فراموش شدند. (40)
دیدارهای متعددی در بین سران واقفه و صفوان، نماینده امام اتفاق افتاد، اما زمانی که آنها نتوانستند با مغالطه و جدل وارد شوند، درصدد برآمدند که او را تطمیع مالی کنند. پیشنهادهای مالی بسیاری به صفوان داده شد، اما وی نپذیرفت:
کان ممن بذل له علی الوقف مال جزیل و امتنع (فامتنع) من أخذه و ثبت علی الحق. (41)
شبکه ارتباطی سازمان وکالت به درون دربار نیز نفوذ کرده بود، اما این ارتباط به صورت مخفی و کاملاً پنهان انجام می‌شد. برخی از افراد سازمان ضمن رعایت تقیه، در دربار حکام وقت حاضر می‌شدند و مسائل سیاسی کشور را پیگیری و به نفع شیعیان، مدیریت می‌کردند. از جمله این افراد، محمدبن اسماعیل بن بزیع است. (42) وی جزو وزرای حکومت وقت بود و امام رضا (علیه السلام) در همین زمینه به او فرمود:
همانا در درگاه حکومت‌های ظالم، کسی است که خداوند به وسیله او دلایل و برهان‌ها را آشکار می‌نماید و به او امکان می‌دهد که در بلاد مسلمین، ظلم ظالمان را از اولیای خدا و مؤمنان دفع کند. خداوند به وسیله او، امور مسلمین را اصلاح می‌نماید، چرا که آنان ملجا مؤمنان در برابر ظلم و ضرر هستند. بر آنان واجب است که از حاجت‌مندان شیعه ما فریادرسی کنند. به وسیله آنان، دل مؤمن در تاریکی‌ها به خدا ایمان می‌آورد و همانا آنان مؤمنان حقیقی هستند.
امام رضا (علیه السلام) سپس فرمود: «چه کسی می‌تواند از آنان باشد، البته اگر بخواهد به همه مشکلات آنان برسد؟» در این جا محمدبن اسماعیل بن بزیع گفت: «چگونه، فدای تو شوم؟» حضرت فرمود: «کسی که با شیعیان باشد و با ادخال سرور در دل شیعیان مؤمن‌مان، ما را شادمان کند. پس‌ای محمد! تو از آنان باش». (43) در روایت دیگری امام رضا (علیه السلام) رضایت خود را از محمّدبن اسماعیل بیان داشته، می‌فرماید: «دوست دارم شما نیز مانند او باشید.» (44)
صفوان نماینده امام در سازمان کوفه نیز با حمایت برخی از افراد، مسائل سیاسی را تحت کنترل داشت. به احتمال قوی صفوان در این راه از حمایت خاندان اشعث برخوردار بوده است، زیرا صفوان با جعفربن محمد بن اشعث که از شیعیان بود و از افراد با نفوذ دستگاه خلافت عباسی به شمار می‌رفت، ارتباط نزدیک داشت. (45) البته صفوان فعالیت سیاسی خود را با یاری افرادی نظیر محمدبن سنان، علی بن نعمان دوست نزدیک وی، (46) ایوب بن نوح، جعفر بن احمد بن ایوب، حسن بن موسی و محمدبن حسین بن ابی الخطاب انجام می‌داده است.
بنابراین در شبکه ارتباطی سازمان وکالت، افرادی چون صفوان و محمدبن سنان که هسته اصلی شبکه ارتباطی را شکل می‌دادند، در بیرون از سازمان نیز تشکیلات منسجم دیگری را شکل داده بودند که به گسترش شبکه ارتباطی سازمان کمک می‌کرد، به ویژه صفوان به عنوان نماینده امام در سازمان وکالت، علاوه بر ارتباط با افراد درون سازمان، با تشکل‌های دیگری نیز ارتباط داشت که از طریق حمایت آنها می‌توانست به خوبی ارتباط خود را با جامعه کوفه برقرار نماید.
شبکه ارتباطی سازمان وکالت در اقدام مؤثر دیگری، تقریباً بیشتر منصب‌های شرعی را به دست گرفته بود. ایوب بن نوح بن دراج، اسحاق بن ابراهیم حضینی و صفوان بن یحیی از وکلای اقتصادی امام رضا (علیه السلام) بودند. این افراد که از حیث تقوا و پای‌بندی به شریعت و اطاعت از رهبری، بی‌نظیر بودند، وکیل امام در امور اقتصادی بودند. آنان وجوهات شرعی را جمع‌آوری می‌کردند و در اختیار امام قرار می‌دادند. مرحوم کشی در بیان شخصیت ایوب بن نوح بن دراج می‌نویسد:
کان فی الصالحین و کان حین مات و لم یخلف إلا مقدار مائة و خمسین دیناراً و کان عند الناس أن عنده مالاً لأنه کان وکیلاً لهم. (47)
گزارش کشی نشان می‌دهد که ویژگی بارز نخبگان عرصه اقتصادی، امانت‌داری آنان بوده است، چنان که با وجودی که وجوهات شرعی فراوانی در اختیار ایوب بن نوح بن دراج داشت، پس از وفاتش تنها 150 دینار از وی برجای مانده بود. او در کوفه مقام قضاوت را نیز بر عهده داشت و از این طریق به حل مسائل و اختلافات جامعه کمک می‌نمود. نجاشی درباره وی می‌نویسد:
أبوالحسین کان وکیلاً لأبی الحسن و أبی محمد عظیم المنزلة عندهما، مأموناً و کان شدید الورع، کثیر العبادة، ثقة فی روایاته و أبوه وح بن دراج کان قاضیاً بالکوفة و کان صحیح الاعتقاد وأخوه جمیل بن دراج. (48)
شبکه ارتباطی سازمان وکالت به گونه‌ای بود که قادر بود افراد مستعد و آماده جامعه کوفه را به امام وصل نماید. از جمله افرادی که سبب وصل تعدادی به امام رضا (علیه السلام) شد، حسن بن سعیدبن حماد بود که در کتب رجالی درباره او این گونه گزارش شده است:
ابن مهران مولی علی بن الحسین (علیه السلام) کوفی أهوازی یکنی أبامحمد. هو الذی أوصل علی بن مهزیار و إسحاق بن إبراهیم الحصینی إلی الرضا (علیه السلام) حتی جرت الخدمة علی أیدیهما ثم أوصل بعد إسحاق بن علی بن الریان و کان سبب معرفة الثلاثة لهذا الأمر و منه سمعوا الحدیث و به عرفوا و کذلک فعل بعبدالله بن محمد الحصینی و صنف الکتب الکثیرة. و یقال: إن الحسن صنف خمسین مصنفاً و سعید کان یعرف بدندان و شارک الحسن أخاه الحسین فی کتبه الثلاثین و کان شریک أخیه فی جمیع رجاله إلا فی زرعة بن محمد الحضرمی و فضالة بن أیوب، فإن الحسین کان یروی عن أخیه عنهما و کان الحسن ثقة و کذلک الحسین أخوه. (49)
البته قابل ذکر است که امام علاوه بر ارتباط از طریق سازمان وکالت، خود نیز گاه به کوفه سفر نموده، از نزدیک با اصحاب ارتباط برقرار می‌فرمود. بر اساس آنچه در تاریخ اسلام نقل شده، امام رضا (علیه السلام) تنها امامی است که دو سفر مهم علمی به دو شهر کوفه و بصره داشته است. (50) شرح کامل سفرهای علمی امام و جزئیات آن در تاریخ ذکر نشده، اما این موضوع روشن است که امام آگاهانه کوفه را برای سفر خود برگزید، زیرا کوفه از زمان حضرت علی (علیه السلام)، به مهم‌ترین شهر شیعیان تبدیل شد و با این که بعدها بغداد پایتخت جهان اسلام شد و کوفه رو به افول رفت، اما این شهر در عصر امام هشتم هم چنان جایگاه دینی، علمی و فرهنگی داشت.
به نظر می‌رسد سفر امام بیشتر جنبه علمی داشته است، زیرا آن گونه که نقل شده امام رضا (علیه السلام) قبل از سفر به این دو شهر، علمای آن دو دیار را از سفر خود مطلع نمودند تا خود را آماده مواجهه علمی با ایشان کنند.
بنابر آنچه بیان شد، امام رضا (علیه السلام) علاوه بر سفر به کوفه که امکان ارتباط نزدیک اصحاب با امام را در کوفه فراهم می‌کرد، از طریق ایجاد سازمان وکالت که متشکل از شخصیت‌های برجسته بود، با اصحاب در کوفه ارتباط دائم و مستمر داشت.

3. چگونگی ارتباط امام رضا (علیه السلام) با اصحاب در بغداد

پیشینه تشیّع در بغداد به زمان حضور سلمان فارسی، یعنی سال 36 ق باز می‌گردد. ازآن پس شیعیان در نهضت فرهنگی بغداد، نقش حساس و مهمی داشتند. ابواسحاق ابراهیم منجم شیعی، شخصی است که ساعت مناسب برای آغاز بنای شهر بغداد را به منصور اعلام داشت. (51) منصور، خلیفه عباسی پس از تثبیت موقعیت سیاسی خویش، پایتخت حکومتی خود را از کوفه به هاشمیه واز آن جا به بغداد منتقل ساخت. مردم نیز با او به سوی بغداد ره‌سپار شدند و در نتیجه، این شهر مورد حمایت قرار گرفت. بغداد در قرن دوم هجری در سال 145 ق به عنوان مرکز خلافت تعیین شد و به «مدینة‌السلام» نام گرفت. (52)
با تأسیس بغداد و آباد شدن آن به عنوان پایتخت عبّاسیان و شروع حرکت ترجمه متون بیگانه به زبان عربی، عدّه‌ای از دانشمندان اسلامی در بغداد گرد هم آمدند و شیعیان نیز از این فرصت برای طرح معارف شیعی بهره جستند. (53) در این زمان، برخی از شیعیان به سمت‌هایی از جمله وزارت و دبیری منصوب شدند. نجاشی در شرح حال فضل بن سلیمان، معروف به کاتب بغدادی گفته است: «او در زمان منصور و مهدی عباسی، حساب خراج و مالیات‌ها را می‌نوشت و از راویان امام ششم و هفتم (علیه السلام) بود.» (54) علی بن‌یقطین نیز تا پست وزارت، ارتقاء یافت و توانست با سلاح تقیه، جز در چهار سال آخر عمر خود، این مقام را حفظ نماید. او در نهایت بر اثر سعایت بدخواهان، هم‌چون مولای خود، امام موسی بن جعفر (علیه السلام) به زندان افتاد. (55)
با توجه به اقامت امام موسی کاظم (علیه السلام) در بغداد که سبب گردآمدن بسیاری از دوست‌داران و شیعیان آن حضرت در بغداد شده بود و با توجه به این که دولت عباسی به این شهر توجه ویژه‌ای داشت و آن را مرکز خلافت قرار داده بود و نیز با توجه به صورت فراهم نمودن زمینه‌های حضور امام جواد (علیه السلام) در این شهر، امام رضا (علیه السلام) اوضاع این شهر را نیز هم چون شهر کوفه کنترل نموده، از طریق سازمان وکالت خود در بغداد، با اصحاب و یاران ارتباط داشت. امام رضا (علیه السلام) به منظور برقراری ارتباط با اصحاب خود در بغداد، سازمان وکالتی شبیه به سازمان وکالت در کوفه را شکل داد.
بر اساس آنچه منابع تاریخی، رجالی و روایی در اختیار ما می‌گذارد، به نظر می‌رسد هسته مرکزی سازمان وکالت امام در بغداد، متشکل از پنج نفر است که نماینده این سازمان در بغداد، شخصیت برجسته شیعی محمدبن ابی عمیر بوده است. افراد سازمان وکالت امام در بغداد به علت نزدیکی به مرکز خلافت، آزادی عمل کمتری داشتند و به شدت تحت کنترل حکام وقت بودند. به همین علت است که افراد سازمان وکالت امام در بغداد و شبکه‌های ارتباطی‌شان، هم چون کوفه و قم آشکار نیست. به نظر می‌رسد این سازمان در بغداد بیشتر به صورت مخفی، فعالیت خود را انجام می‌داده است.
امام (علیه السلام) محمدبن ابی عمیر را نماینده خود در این سازمان قرار داد. در بیان شخصیت او آمده است: «ابن أبی عمیر أفقه من یونس و أصلح و أفضل.» (56) ابن ابی عمیر علاوه بر آن که در فقه و علم سرآمد دیگران بود، در دوران امام کاظم (علیه السلام) نیز با تحمل زندان و شکنجه، امتحان الهی را با موفقیت گذرانده بود. هارون الرشید برای پی بردن به نام اصحاب امام کاظم و شیعیانش در عراق، ابن ابی عمیر را دستگیر و زندانی کرد. در زندان او را سخت شکنجه کردند و بیش از صد تازیانه به وی زدند تا نام اصحاب امام را فاش کند، اما این صحابی پاک باخته امام، در برابر شکنجه مأموران هارون مقاومت کرد و زبان به افشای نام یاران حضرت نگشود. (57)
پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) محمدبن ابی عمیر به دلیل نپذیرفتن منصب قضاوت از طرف مأمون، بار دیگر به زندان افتاد. زندانی شدن او این بار چهار سال به طول انجامید و با شکنجه و آزار سنگین توأم بود. تمامی اموال او ضبط گردید و هنگامی که از زندان رهایی یافت، در نهایت تنگ‌دستی بود. شخصیت محمّدبن ابی عمیر بر خلاف صفوان، شخصیتی کلامی بود که از همان ابتدا در کنار اساتید کلامی حضور داشت. روایتی به نقل از سری بن ربیع درالکافی، دل‌بستگی محمدبن ابی عمیر به هشام بن حکم را نشان می‌دهد:
ابن ابی عمر کسی را (در علم و فضل) برابر هشام بن حکم نمی‌دانست و روزی از رفتن نزد او باز نمی‌ایستاد، تا آن که با او اختلافی پیدا نمود و با او قطع رابطه کرد. علتش این بود که میان ابومالک حضرمی که با هشام رابطه داشت، با ابن ابی عمیر در موضوعی راجع به امامت مشاجره شد. ابن ابی عمیر گفت: «تمام دنیا ملک امام است و او از کسانی که دنیا را به تصرف دارند، سزاوارتر است» و ابومالک گفت: «چنین نیست، املاک مردم متعلق به خود آنهاست، مگر آنچه را که به حکم خدا، از آن امام گشته است، مانند فی و خمس وغنیمت که متعلق به امام است و آن را نیز خدا دستور داد که امام (علیه السلام) به چه کسی باید بدهد و چگونه مصرف کند.» این مشاجره را نزد هشام بن حکم بردند و هر دو به او راضی شدند. هشام، موافق ابومالک و مخالف ابن ابی عمیر رأی داد. لذا ابن أبی عمیر خشمگین شد وپس از آن با هشام قطع رابطه کرد. (58)
محمّدبن ابی عمیر در علم فقه هم نه تنها در فقه شیعه، بلکه در فقه اهل سنت نیز مهارت داشت و به همین علت مورد قبول اهل سنت بود. شخصیت علمی او بسیار ستودنی است و بنابر نقل ابن بطه، وی 94 کتاب با موضوع عقاید و حدیث تألیف کرد. (59) بنابراین امام با هوشیاری کامل، ابن ابی عمیر را نماینده سازمان وکالت در بغداد قرار داد تا از هر نظر بر دیگران برتری داشته باشد. با توجه به این که شیعیان در کوفه، اکثریت را تشکیل می‌دادند و در بغداد، تمام مذاهب اهل سنت و شیعه در کنار هم می‌زیستند، امام رضا (علیه السلام) ابن ابی عمیر را گزینش نمود تا مورد تأیید اهل سنت هم باشد.
فعالیت ابن عمیر در کنار سایر شخصیت‌های برجسته که هسته اصلی سازمان را شکل می‌دادند، آغاز شد.با توجه به اوضاع بغداد و قرار داشتن دستگاه خلافت در این شهر، بیشترین شخصیت‌های سازمان وکالت، دستگیر و برای مدتی در زندان به سر بردند. افراد سازمان وکالت امام در بغداد، بیشتر شخصیت سیاسی داشتند.
ابوهاشم بغدادی از دیگر یاران امام در سازمان بود که طبق تصریح منابع، ساکن بغداد بوده است. (60) وی ارتباطات حضوری با امام رضا (علیه السلام) داشت و در حرکت امام از مدینه به مرو، در شهر ایذه به دیدار امام رفت. (61)
محمدبن عیسی بن عبید نیز از دیگر شخصیت‌هایی بود که در سازمان وکالت امام، ایفای نقش می‌کرد. خانواده او معروف به «آل یقطین» از خاندان مبارز شیعه در کوفه و بغداد بودند که در تشکیل هسته اولیه جامعه شیعی در بغداد، نقش اساسی داشتند. جدّ اعلای او، یقطین کوفی بغدادی، یکی از دعات بزرگ شیعه در عصر مروان اموی بود.
بسیاری ازدانشمندان، محمدبن عیسی را محدث و فقیهی جلیل‌القدر معرفی کرده‌اند. نجاشی مدح بلیغی از وی به عمل آورده و با الفاظی هم چون «جلیل فی اصحابنا»، «ثقة»، «عین»، «کثیرالروایة» و «حسن التصانیف»، او را ستوده است. (62) علاّمه حلّی نیز وی را در قسم اول خلاصة الأقوال - که مخصوص راویان ثقه است - ذکر کرده است. (63) تنها شیخ طوسی در رجال خود، به پیروی از شیخ صدوق، او را تضعیف کرده است، (64) اما علاّمه مامقائی و مرحوم خویی در رجال خود به شدت از وثاقت و جلالت او دفاع کرده و پس از تحقیقی مبسوط، به توجیه نظریه شیخ طوسی و شیخ صدوق پرداخته‌اند. (65)
آنچه در سازمان وکالت امام در بغداد بیش از همه جلب توجه می‌نماید، حضور افرادی است که آشکارا با دولت عباسی به مبارزه برخاسته بودند. به نظر می‌رسد برآیند ارتباط امام با سازمان وکالت، ایجاد شبکه ارتباطی را در بغداد بوده که بیشترین نفوذ آن در عرصه سیاسی بوده است . بنابراین ما شاهد مبارزات سیاسی سازمان با مأموران عباسی هستیم؛ به عنوان نمونه ابوهاشم نسبت به حکم جور، در نهایت بی‌پروایی و جسارت بود و با خلفای عباسی درگیری‌هایی داشت (66) و به سبب همین انتقادات، چندین بار به زندان افتاد. (67)
پس از قیام یحیی و شهادت او، زمانی که سر یحیی را نزد محمّد بن عبدالله طاهری آوردند، عده‌ای این پیروزی را به وی تبریک گفتند، اما ابوهاشم بدون هیچ واهمه‌ای وارد دربار شد و در کمال جسارت، خطاب به حاکم گفت: «ای امیر! برای قتل کسی تبریک می‌گویند که اگر رسول خدا زنده بود، ایشان را بدین مصیبت تسلیت می‌گفتند.» (68) در منابع نقل شده که همه از این سخن متأثر شدند و کسی نتوانست سخنی گوید. (69)
در عین حال جایگاه وی نزد زمام‌داران محترم شمرده می‌شد، چنان که در سال 251 ق در جریان شورش کوفه به رهبری حسین بن محمد علوی، ابوهاشم جعفری از طرف مزاحم بن خاقان کارگزار عباسی، به عنوان میانجی برای مذاکره با حسین فرستاده شد. (70)
عیسی بن سلیمان نیزاز دیگر افراد سازمان وکالت امام در بغداد بود که بر اساس گزارش کتب رجالی و روایی، به نظر می‌رسد مرجع مردم بوده است. گزارشی کشی مؤید این سخن است:
کنا فی مجلس عیسی بن سلیمان ببغداد، فجاء رجل إلی عیسی فقال: أردت أن اکتب إلی ابی الحسن الأول (علیه السلام) فی مسئلة أسأله عنها: جعلت فداک! عندنا قوم یقولون بمقالة یونس، فأعطیهم من الزکة شیئا؟ قال: فکتب إلی: نعم أعطهم، فإن یونس أول من یجیب علیاً إذا دعی. قال: کنا جلوساً بعد ذلک، فدخل علینا رجل فقال: قد مات أبوالحسن موسی (علیه السلام) و کان یونس فی المجلس. فقال یونس: یا معشر أهل المجلس! أنه لیس بینی و بین الله إمام إلا علی بن موسی (علیه السلام) فهو إمامی. (71)
بر اساس این گزارش، عیسی بن سلیمان در زمان امام در بغداد جلساتی تشکیل می‌داده و در آن به بررسی مسائل شرعی مردم می‌پرداخته است.
با توجه به آنچه بیان شد، سازمان وکالت امام در بغداد با وجود خفقان و فشار حکام عباسی، با درایت امام و رهبری و مدیریت ابن ابی عمیر در کنار سایر شخصیت‌های برجسته، توانست شبکه ارتباطی خود را در عرصه‌های دینی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی گسترش دهد، به گونه‌ای که بغداد یکی از حوزه‌های مهم حدیثی شیعه شد.

4. چگونگی ارتباط امام رضا (علیه السلام) با اصحاب در قم

شهر مقدس قم از نیمه قرن اول هجری، شاهد ورود طوایفی از مسلمانان عرب بود که عمدتاً به دلایل سیاسی، از سرزمین عراق و برخی نقاط دیگر به سوی ایران هجرت کردند؛ مانند جماعتی از بنی اسد که بعد از قیام مختار در سال‌های 66 و 67 ق وارد قم شدند و در محل جمکران استقرار یافتند. سپس طایفه‌هایی از بنی‌عنزه، بنی مذجح و بنی‌قیس به قم آمدند. طایفه اول در روستای چابلق و برقع و دسته دوم و سوم در کنار رودخانه - که بعدها به قسِیه معروف شد - سکنا گزیدند. (72) آن گونه که در منابع دیده می‌شود، بیشتر افرادی که در دوره امویان، مخالف دولت بنی‌امیه و تحت تعقیب بودند، به قم وکاشان و سرزمین‌های مجاور این منطقه روی آوردند. (73)
به گفته مؤلف تاریخ قم، جماعتی از قبیله‌های تیم، قیس، عنزه و اشعری (74) و به نقل یاقوت حموی، هفده نفر ازعلما، تابعیان و بزرگان عرب، از جمله فرزندان سعدبن مالک اشعری در سپاه ضداموی عبدالرحمن بن اشعث شرکت داشتند که پس از شکست این سپاه در سال 84 ق، همه این طوایف رو به سوی قم نهادند و به ترتیب در روستای طیران و روستاهایی که به آنها اشاره شد، استقرار یافتند. (75) پس از استقرار اشعریان در قم، این شهر هم چنان پذیرای مبارزان سیاسی بود. گرد آمدن افرادی که همه دارای گرایش ضداموی بودند، تفکر شیعی را در این شهر گسترش داد.
در زمان امام رضا (علیه السلام) با توجه به اقامت امام در خراسان و هجرت امام‌زادگان به ایران، قم به عنوان مهم‌ترین شهر شیعی ایران شناخته می‌شد و بسیاری از بزرگان شیعه را در خود جای داده بود. امام (علیه السلام) به منظور حفظ تشیع و گسترش آن در این شهر، سازمان وکالت را با حضور افرادی چون یونس بن عبدالرحمن، زکریا بن آدم، ابراهیم بن هاشم، عبدالعزیز بن مهتدی قمی، محمد بن اورمه، احمدبن محمّد بن عیسی، زکریا ابن ادریس ایجاد فرمود.
سازمان وکالت امام در قم مانند کوفه و بغداد، نیاز به نماینده‌ای داشت که بتواند در شرایط دشوار، جانشین امام (علیه السلام) باشد. از طرفی اختلاف آرای کلامی در قم سبب شده بود بین اصحاب حتی در درون سازمان وکالت، اختلافات عمیقی ایجاد شود. به همین سبب انتخاب نماینده‌ای که بتواند سازمان را به خوبی هدایت کند، کار بسیار مشکلی بود. برترین شخصیت در قم، یونس بن عبدالرحمان بود که می‌توانست با توجه به ویژگی‌هایی که داشت، نماینده امام در سازمان وکالت باشد، اما با توجه به علم، بصیرت و دین‌شناسی یونس، امام وظیفه سنگین‌تری را به وی داد. موقعیت یونس به گونه‌ای بود که بیشتر در سفر بود و کمتر در قم اقامت داشت. بنابراین امام زکریا بن آدم را به عنوان نماینده خود در قم معرفی فرمود. البته یونس نیز رهبری هسته مرکزی سازمان را با وجود سایر وظایف و نقشها، به عهده داشت و امام بر مرجعیت هر دو در رقم تأکید داشت.
علی بن مسیب همدانی که از ثقات اصحاب امام رضا (علیه السلام) است، می‌گوید: «به امام (علیه السلام) عرض کردم: راه من دور است و همه وقت نمی‌توانم به محضر شما شرف‌یاب شوم. احکام دینم را از چه کسی بپرسم؟» امام (علیه السلام) فرمود:
مِن زکِریا ابنِ آدَمِ القُمِّی المأمونَ عَلَی الدِّین و الدُنیا؛ (76)
از زکریا بن آدم قمی بپرس که امین دین و دنیاست.
علی بن مسیب می‌گوید: «پس از مرخص شدن از محضر امام (علیه السلام)، نزد زکریابن آدم رفتم و از هر چه نیاز داشتم، سؤال نمودم.»
وضعیت اختلافات در قم به گونه‌ای بود که گاه سبب می‌شد برخی از خواص امام، چون زکریا، قصد خروج از قم را داشته باشد. امام به اندازه‌ای با دقت و بصیرت به گزینش افراد دست زده بود که وقتی زکریا با منظور دوری از سفیهان، از امام اجازه خواست تا از قم خارج شود، امام با او مخالفت نمود و از او خواست تا در قم بماند و مانع انحراف جامعه و بستگان خود گردد. امام به وی فرمود:
لا تَفعَل فَاِنَّ اَهلَ بَیتِک یدفَعُ عَنهُم بِک یدفَعُ عَن اَهلِ بَغدادٍ بِأبی الحَسَنِ الکاظم (علیه السلام)؛ (77)
این کار را مکن، زیرا خداوند تبارک و تعالی به واسطه تو، اهل بیت تو را از بلایا حفظ خواهد کرد، همان‌طور که مردم بغداد را از برکت امام کاظم (علیه السلام) از بلایا حفظ می‌فرماید.
امام با توجه به اختلافات در قم، سازمان وکالتی متفاوت از سازمان وکالت در کوفه و بغداد را در این شهر شکل داد. این اختلاف، هسته مرکزی سازمان را هم به طرز آشکاری در برگرفته است.در برخی منابع ذکر شده است:
عزیز بن مهتدی، وکیل حضرت رضا (علیه السلام) در قم، ضمن نامه‌ای به ایشان از شأن یونس پرسید و آن حضرت در پاسخ با خط مبارکش چنین نوشت: «او را دوست بدار و برای او طلب رحمت کن، گر چه همه مردم شهر با تو در این مورد مخالفت کنند.» (78)
این موضوع بیان‌گر عمق اختلافات در قم است. امام (علیه السلام) در اولین مرحله، زکریا ابن آدم را نماینده خود در پاسخ‌گویی به مسائل دینی مردم معرفی فرمود و در اقدامی دیگر، یونس بن عبدالرحمان را که سلمان زمان خود بود، به عنوان نماینده وکلا و خواص و نخبگان جامعه رضوی تعیین نمود. انتخاب یونس به این سمت به علت دین‌شناسی وی بود. توان علمی یونس بن عبدالرحمان در حوزه مسائل دینی، به آن اندازه بود که امام به خواص جامعه سفارش می‌فرمود، مسائل دینی خود را از یونس فراگیرند:
حدثنی عبدالعزیز بن المهتدی و کان خیر قمی رأیته و کان وکیل الرضا (علیه السلام) و خاصته، فقال: إنی سألته فقلت: إنی لا أقدر علی لقائک فی کل وقت، فعمن آخذ معالم دینی؟ فقال: خذ عن یونس بن عبدالرحمن. و هذه منزلة عظیمة. (79)
نکته حائز اهمیت در این گزارش، این است که خطاب امام رضا (علیه السلام) به فردی عادی از شهروندان جامعه شیعی نیست، بلکه خطاب امام (علیه السلام) به وکیل خود، عبدالعزیز بن مهتدی است. پس توان علمی یونس به اندازه‌ای بوده که امام، خواص جامعه شیعی را به وی ارجاع می‌داده است.
از سوی دیگر، امام اوضاع قم و اختلافات را پیگیری می‌نمود و برخی موارد به نمایندگان خود در سازمان، راهکارهایی جهت خنثی‌سازی اختلاف ارائه می‌داد. گزارشی در منابع رجالی بیان شده که نشان می‌دهد امام به یکسان نبودن توان اندیشه‌ورزی در قم توجه داشته و با توجه به مسئولیت سنگین یونس، از وی می‌خواهد در ارتباطات خود با افراد، توان اندیشه‌ورزی آنان را مد نظر قرار داده، براساس آن با مردم سخن بگوید: «ای یونس! با مردم در مورد آموزه‌های آشنا سخن بگو و آنچه را نمی‌دانند، رها کن.» (80)
با توجه به این گزارش‌ها، به نظر می‌رسد نمایندگان امام، یونس بن عبدالرحمان و زکریا و پس از آن دو، وکیل امام، عبدالعزیز بن مهتدی، بیشترین ارتباط را با امام داشته‌اند. این ارتباط به هر دو صورت حضوری و مکاتبه‌ای دیده می‌شود. ارتباط یونس و زکریا بیشتر به صورت حضوری و ارتباط عبدالعزیز بن مهتدی مکاتبه‌ای بوده است. ارتباط حضوری در محل استقرار امام یا در سفرهای زیارتی امام رخ می‌داد. زکریا بن آدم، نماینده امام در قم، یک سال از مدینه تا مکه و در اعمال حج، هم سفر و مصاحب امام رضا (علیه السلام) بود. شیخ کشّی به سند معتبر روایت می‌کند که زکریا بن آدم گفت: «شبی تا طلوع فجر که امام برخاست و نماز فجر خواند، با امام (علیه السلام) مذاکره علوم و اسرار داشتم.» (81)
برآیند این ارتباط مستمر در جامعه شیعی قم، ایجاد شبکه ارتباطی گسترده‌ای بود که سبب شد افراد زیادی گرد نمایندگان امام در سازمان وکالت جمع شوند و حلقه منسجمی از شیعه در قم با رهبری امام و از طریق سازمان وکالت شکل گیرد. افرادی هم چون عباس بن معروف قمی، ریان بن شبیب و احمدبن محمد خالد برقی از محضر یونس بن عبدالرحمان به عنوان نماینده امام و راوی برجسته در قم بهره‌های فراوان بردند. ابراهیم بن هاشم قمی از کوفه به قم آمد و به ترویج حدیث کوفه در قم پرداخت. (82)
به نظر می‌رسد بیشترین ارتباط سازمان وکالت با توجه به شخصیت حدیثی یونس، در حوزه نشر حدیث بوده است. احمد بن محمد بن عیسی از یاران امام رضا (علیه السلام) بود که می‌توان او را از جمله پایه‌گذاران مکتب حدیث در حوزه قم نامید. وی در تشخیص احادیث صحیح، صاحب سبک بود و در مورد نقل احادیث به شدت احتیاط می‌کرد. همین رویه از سایر راویانی که به قم مهاجرت می‌کردند، دیده می‌شود تا جایی که هر راوی را که از راویان ضعیف، حدیث نقل می‌کرد، از قم اخراج می‌شد و اجازه نشر احادیث خارج از موازین، به افراد داده نمی‌شد. (83)
بنابر آنچه گذشت، امام به منظور ارتباط با اصحاب در قم، سازمان وکالت را شکل داد و از طریق این سازمان، شبکه ارتباطی گسترده‌ای در جامعه شیعی قم به وجود آمد که اوضاع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ودینی جامعه را به نفع شیعیان در کنترل داشت.

5. تحلیل ارتباط امام رضا (علیه السلام) با اصحاب در کوفه، قم و بغداد

ارتباط با اصحاب در هر عصری مورد توجه ائمه اطهار (علیه السلام) بوده است. این ارتباط در زمان امام رضا (علیه السلام) با توجه به گستردگی جهان اسلام و پراکندگی شیعیان در نقاط گوناگون، اعم از عراق، حجاز، ایران، یمن و مصر و با توجه به وسایل ارتباطی آن عصر و نیز فراوانی پیروان، قابل بحث و بررسی است. در میان شهرهای جهان اسلام، سه شهر کوفه، بصره و بغداد، اهمیت ویژه‌ای داشتند.
کوفه از این حیث مهم بود که فعالیت و تلاش بزرگانی چون امام علی (علیه السلام)، به شهری تبدیل شد که بیشتر جمعیت آن را شیعیان شکل می‌دادند. حفظ موجودیت شیعه و گسترش آن در این شهر، از اقدامات امام رضا (علیه السلام) بود که این مسئله نیاز به برقراری ارتباط مستمر داشت.
شهر بغداد از این نظر قابل توجه بود که خلفای عباسی، این شهر را مرکز خلافت قرار داده بودند و امام قبل، یعنی امام کاظم (علیه السلام) در این شهر استقرار داشت. همین موضوع سبب شد که بزرگان و علمای جهان اسلام در محل استقرار امام سکونت گزینند. بنابراین ارتباط امام با بغداد به معنای کنترل دستگاه خلافت عباسی و خنثی‌سازی برنامه‌های ضدشیعی آن‌ها بود. گسترش شیعه در بغداد می‌توانست عامل مقاومت در برابر خلافت عباسی باشد.
شهر قم نیز به عنوان اولین شهر شیعی ایران و با توجه به نزدیکی به خراسان - که محل سکونت امام بود - و حضور مخالفان بنی امیه و چهره‌های مبارز سیاسی می‌توانست به مرکزی برای استقرار شیعیان تبدیل شود تا به دور از دستگاه خلافت عباسیان، به فعالیت دینی و مذهبی خود ادامه دهند. این موارد، ضرورت ارتباط امام رضا (علیه السلام) را با این سه شهر نشان می‌دهد. امام (علیه السلام) به منظور ارتباط با همه اصحاب خود، چند اقدام اساسی را انجام داد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. ایجاد شبکه‌های ارتباطی از طریق سازمان وکالت:

امام رضا (علیه السلام) در هر سه شهر، سازمان وکالت را با حضور نخبگان آن شهر ایجاد نمود. اساس سازمان وکالت در هر سه شهر یکی بود، اما با توجه به تفاوت این شهرها با یکدیگر، سازمان وکالت در این شهرها نیز با هم تفاوت‌هایی داشت. سازمان وکالت در کوفه با توجه به اکثریت شیعه در این شهر و تجربه ارتباط آنان با معصومان در دوره‌های قبل، از انسجام بیشتری برخوردار بود و شخصیت‌های درون سازمان به خوبی می‌توانستند از طریق ایجاد شبکه‌های ارتباطی، زمینه ارتباط امام با جامعه را برقرار نمایند. صفوان بن یحیی، محمّدبن سنان و احمدبن محمّد بن ابی نصر، شخصیت‌های برجسته‌ای بودند که در این سازمان فعالیت داشتند.
امام رضا (علیه السلام) با توجه به اکثریت اهل سنت در بغداد و نیز حضور عباسیان در این شهر، ابن ابی عمیر را که از شخصیت‌های مورد احترام اهل تسنن بود، به رهبری سازمان وکالت در بغداد برگزید تا از این طریق بتواند شبکه ارتباطی خود را به اهل تسنن نیز بکشاند. از سوی دیگر، وجود خفقان و اعمال فشار توسط عباسیان در بغداد باعث شد که امام به گزینش چهره‌های مبارز سیاسی بپردازد تا سازمان بتواند در برابر حکام عباسی بایستد و ارتباط امام با شیعه حفظ شود.
در قم اختلافات به اندازه‌ای بود که امام پیوسته ارتباط خود را با نمایندگان درون سازمان، چون یونس و زکریا برقرار می‌نمود و از وکلا و خواص جامعه می‌خواست تا با احترام به یونس و پذیرش مرجعیت وی، به وحدت هسته مرکزی سازمان کمک نمایند. بنابراین اولین اقدام امام برای ارتباط مستمر با همه اصحاب در این سه شهر، ارتباط از طریق سازمان وکالت بود.

2. سفر و حضور مستقیم:

دومین اقدام امام رضا (علیه السلام) سفر به برخی از این مراکز بود. در منابع تاریخی، سفر امام به کوفه گزارش شده است. هم چنین هجرت امام رضا (علیه السلام) از مدینه به خراسان و توقف در برخی از شهرها سبب شد تا دوست‌داران امام بتوانند از نزدیک با ایشان دیدار کنند.

3. برقراری ارتباط در ایام حج:

اقدام دیگر امام، برقراری ارتباط در مکه در ایام حج بود.ایام حج، بهترین زمان برای ایجاد ارتباط اعضای سازمان وکالت با امام بود. نمونه‌های متعددی از حضور امام در مکه در ایام حج و ارتباط با نمایندگان دیده می‌شود. در منابع رجالی و تاریخی گزارش شده که برخی از شخصیت‌های برجسته و نخبگان عصر رضوی، چون صفوان، یونس، ابن ابی عمیر بیش از صد حج انجام دادند. این مسئله این فرضیه را اثبات می‌کند که این افراد چون رابط بین شهر خود و امام بوده‌اند، دائماً در حال سفر به مکه و مدینه بوده‌اند.

4. شاگردپروری:

اقدام دیگر امام، شاگرد‌پروری بود. امام در مدینه و خراسان با تشکیل مجالس علمی، این امکان را فراهم می‌فرمود تا یاران و دوستان ایشان از مناطق مختلف به حضور ایشان آمده، از ارتباط با ایشان بهره‌مند شوند؛ به عنوان نمونه سعدبن سعد از قم به خراسان یا مدینه سفر کرد تا بتواند از محضر امام کسب فیض نماید. هم چنین برگزاری جلسات مناظره توسط امام و حضور ایشان در این جلسات سبب می‌شد تا جمع بسیاری آن حضرت را در این گونه محافل، از نزدیک زیارت و با ایشان ارتباط برقرار کنند.

5. ارتباط عمومی:

منزل امام در مدینه و خراسان، محل آمد و شد اصحاب بود. این موضوع به اندازه‌ای اهمیت داشت که امام در هجرت خود به خراسان هم به ایجاد ارتباط در محل استقرار توجه داشت، به گونه‌ای که در تاریخ ثبت شده است: احمدبن محمد بن ابی نصر بزنطی می‌گوید:
در قادسیه به استقبال حضرت رضا رفتم. پس از این که خدمتش رسیدم، فرمود: «برای من اطاقی اجاره کن که دارای دو در باشد؛ دری به حیاط باز شود و دری به بیرون تا مراجعه کنندگان به آزادی رفت و آمد کنند. (84)

6. ارتباط با خواص:

ارتباط با خواص از دیگر اقدامات امام بود. امام با هسته مرکزی سازمان وکالت در شهرهای مختلف ارتباط مستمر داشت. بزنطی می‌گوید:
روزی خدمت حضرت امام رضا (علیه السلام) رسیدم. صفوان بن یحیی و محمدبن سنان هم با من بودند. مدتی در خدمت آن حضرت نشستیم و بعد برخاستیم تا از محضر ایشان برویم. فرمود: «‌ای احمد! شما بنشین». من بار دیگر نشستم. امام (علیه السلام) با من شروع به سخن کرد. من مسائلی از آن جناب پرسیدم و پاسخ گرفتم تا مدتی از شب گذشت. هنگامی که تصمیم گرفتم از منزلش بیرون شوم، حضرت فرمود: «ای احمد! می‌روی یا در این جا می‌مانی؟» عرض کردم: قربانت گردم! هر طور اراده فرمایی عمل می‌کنم. فرمود: «در این جا باش. اکنون همه مردم خوابیده‌اند و پاسبانان در شهر گردش می‌کنند.» حضرت برخاست و به اطاق دیگری رفت من در آن موقع سجده شکر به جای آوردم و گفتم: حجت خداوند برای من ارزش قائل شد و مرا از میان دوستان انتخاب کرد و در منزل خود نگاه داشت. هنوز در سجده شکر بودم که دیدم با پای مبارک خود مرا متوجه کرد. من برخاستم و دست مرا گرفت و فشار داد و فرمود: «ای احمد! علی (علیه السلام) به عیادت صعصعة بن صوحان رفت. هنگامی که از منزل او بیرون می‌شد، فرمود: ‌ای صعصعه! به برادرانت افتخار نکن که من به عیادت شما آمده‌ام. اینک از خداوند بترس و متوجه اعمالت باش.» این سخن را به من فرمود و به حرم خود برگشت. (85)

ایجاد سازمان وکالت مرکزی:

از دیگر اقدامات امام رضا (علیه السلام) علاوه بر ایجاد سازمان وکالت در هر یک از شهرها، ایجاد سازمان وکالت مرکزی بود. در این سازمان، نمایندگان و شخصیت‌های برجسته هر یک از شهرها گردآمده و به بحث و بررسی و رفع اختلافات جامعه شیعی می‌پرداختند؛ به عنوان مثال مرحوم کلینی نقل می‌کند:
محمدبن عیسی بن عبید گوید: من و ابن فضال نشسته بودیم که یونس وارد شد و گفت: من خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: قربانت! مردم درباره عمود [نور که برای امام برافراشته می‌شود] سخن بسیار می‌گویند. به من فرمود: «ای یونس! تو چه عقیده داری؟ خیال می‌کنی عمودی از آهن است که برای امام افراشته می‌شود؟» عرض کردم: نمی‌دانم. فرمود: «او فرشته‌ای است گماشته در هر شهر که خدا به وسیله او، اعمال مردم آن شهر را به امام رساند.» ابن فضال برخاست و سر او را بوسید و گفت:‌ ای ابامحمد! خدایت رحمت کند که همواره برای ما حدیث درستی می‌آوری که خدا بدان مشکل ما را می‌گشاید. (86)
این گزارش نشان می‌دهد که یونس، رهبری سازمان وکالت امت اسلام را بر عهده داشته و به همین سبب است با شخصیت‌های برجسته در قم، بغداد، کوفه و بصره، مرتبط بوده است. موارد بسیاری در کتب رجالی وجود دارد که نشان می‌دهد افراد برجسته از شهرهای مختلف با یکدیگر در ارتباط بوده و ملاقات‌های متعددی به منظور حل اختلافات امت اسلام داشته‌اند؛ نمونه بارز آن زمان شهادت امام رضا (علیه السلام) است که به منظور تعیین جانشین، همگی در بغداد گرد آمدند: ریان بن صلت، صفوان بن یحیی محمدبن حکیم، علی بن حسان ثابتی، اسحاق بن اسماعیل بن نوبخت و یونس بن عبدالرحمن با گروه دیگری از شیعیان در یکی از محله‌های بغداد به نام برکه زلزل شهر بغداد، در خانه عبدالله بن حجاج برای عزاداری اجتماع کردند. یکی از شیعیان برخاست و گفت: «گریه را رها کنید تا مسئله رهبری را تحقیق کنیم.» تصمیم بر این شد که عده‌ای از بزرگان شیعه نزد امام جواد (علیه السلام) بروند و مسئله را تحقیق کنند. (87)

نتیجه‌گیری

مذهب تشیّع با مجاهدت ها و تدابیر ائمه (علیه السلام) در طول تاریخ، روندی رو به رشد داشته است، به طوری که در عصر امام رضا (علیه السلام) هواداران و پیروان ایشان در نقاط مختلف بلاد اسلامی پراکنده بودند. نگاهی به فهرست اسامی شاگردان امام، این مدعا را اثبات می‌کند. اینک جای این سؤال باقی است که رابطه امام (علیه السلام) با پیروانش در بلاد مختلف و هدایت و رهبری ایشان به چه ترتیب و با چه سازو کاری صورت می‌گرفته است؟
به منظور پاسخ به این سؤال، با مرور تاریخ دوران امام رضا (علیه السلام) این نتیجه حاصل شد که در زمان ایشان، سه شهر بغداد، کوفه و قم، حساسیت ویژه‌ای داشته‌اند و امام (علیه السلام) به طرق زیر با اصحاب خود در این شهرها در ارتباط بود:
ایجاد سازمان وکالت؛
ایجاد سازمان وکالت مرکزی؛
ایجاد شبکه‌های ارتباطی از طریق سازمان وکالت؛
سفر به برخی مراکز حساس، چون کوفه و بصره؛
برقراری ارتباط در مکه در ایام حج؛
تربیت شاگرد و تشکیل جلسات درس در محل استقرار امام؛
ارتباط با همه افراد.
ارتباط مستمر امام با مراکز حساس و مهم سبب می‌شد تا جامعه شیعی در عرصه‌های دینی، سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی، تحت کنترل امام باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی کارشناسی ارشد رشته تفسیر اثری، دانشکده اهل البیت دانشگاه اصفهان.
2. استادیار دانشگاه اصفهان، گروه معارف قرآن و اهل بیت (ع) دانشکده اهل البیت (ع).
3. باقر شریف قرشی، حیاة الامام الرضا (ع)، ج2، ص 181.
4. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 18.
5. الکافی، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، ج6، ص 455.
6. مجید معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص 357.
7. همان.
8. شیخ طوسی، الرجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، ص 121-328.
9. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، ص 40.
10. شیخ طوسی، همان، ص 120.
11. نجاشی، همان، ص 320.
12. محمدحسین رجبی، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، ص 478-489.
13. کشّی، رجال الکشّی، تحقیق: مهدی رجایی، ص 587 و 588.
14. کشّی، رجال الکشّی، تحقیق: مهدی رجایی، ص 509.
15. شیخ طوسی، الفهرست، ص 241.
16. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، ص 197.
17. علامه حلی، خلاصه الاقوال فی معرفة الرجال، ص 41.
18. ابن شهر آشوب المناقب، تصحیح و تعلیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج4، ص 337.
19. شیخ طوسی، الرجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، ص 721؛ الکافی، ج1، ص 355؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق: شیخ حسین اعلمی، ج1، ص 252 و 253.
20. شیخ طوسی، همان، ص 72.
21. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق: سیدموسی شبیری زنجانی، ص 28.
22. ابن ندیم، الفهرست، ترجمه و تحقیق: محمدرضا تجدد، ص 54.
23. شیخ طوسی، همان، ص 366.
24. کشّی، رجال الکشّی، تحقیق: مهدی رجایی، ص 583 و 587.
25. محمدبن حسن صفار، بصائر الدرجات، تحقیق: میرزا حسن کوچه باغی، ص 246.
26. کشّی، همان، ص 584.
27. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: علی‌اکبر غفاری و حمیدرضا مستفید، ص 293.
28. سبأ، آیه ی 11.
29. کشّی، همان، 585.
30. همان، ص 506.
31. همان، ص 507.
32. همان، ص 503.
33. طبری، دلائل الامامة، ص 213.
34. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، ص 119.
35. کشّی، رجال الکشّی، تحقیق: مهدی رجایی، ص 205.
36. همان، ص 508.
37. همان.
38. همان، ص 466-463.
39. بحارالانوار، ج 48، ص 355.
40. کشّی، همان، ص 405.
41. ابن داوود حلی، رجال ابن داوود، ج1، ص 383.
42. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، ص 330.
43. علامه حلی، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص 139.
44. عن الحسین بن خالد الصیرفی قال: کنا عندالرضا (ع) و نحن جماعة فذکر محمدبن إسماعیل بن بزیع فقال: «وددت أن فیکم مثله». (نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، ص 332).
45. سیدمحسن امین، اعیان الشیعة، تحقیق: سید حسن امین، ج4، ص 153.
46. نجاشی، همان، ص 129.
47. کشّی، رجال الکشّی، تحقیق: مهدی رجایی، ص 572.
48. نجاشی، همان، ص 102.
49. علامه حلی، خلاصة معرفة الاقوال فی معرفة الرجال، ص 39.
50. محمدحسین رجبی، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، ص 238.
51. احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران، دایرة‌المعارف تشیع، ج4، ص 26 و 27.
52. احمدبن داوود دینوری، اخبار الطوال، ترجمه: محمود مهدی دامغانی، ص 425.
53. اسد حیدر، الامام الصادق (ع) و المذاهب الاربعة، ج2، ص 234.
54. نجاشی، رجال النجاشی، سیدموسی شبیری زنجانی، ص 216.
55. همان، ص 194.
56. کشّی، رجال الکشّی، تحقیق: مهدی رجایی، ص 590.
57. شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، تصحیح: میرداماد استرآبادی، تحقیق: سید مهدی رجایی، ج2، ص 855.
58. الکافی، ج1، ص 410.
59. شیخ طوسی، الفهرست، ج1، ص 405.
60. خطیب بغدادی، تاریخ البغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقاهر عطا، ج8، ص 369.
61. قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، تحقیق: مؤسسه الامام المهدی (عج)، ج2، ص 661.
62. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، ص 333.
63. علامه حلی، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص 142.
64. شیخ طوسی، الرجال، ص 391.
65. سیدابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج17، ص 116 و 117.
66. خطیب بغدادی، تاریخ البغداد، تحقیق: مصطفی عبدالقاهر عطا، ج8، ص 369.
67. طبری، تاریخ الطبری، ج9، ص 371 -369؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، ص 354 و 355.
68. مسعودی، مروج الذهب، تحقیق: محمدمحی الدین عبدالحمید، ج2، ص 553؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، تحقیق: علی شیری، ج11، ص 294 و 295.
69. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سیداحمد صقر، ص 594.
70. طبری، همان، ص 328.
71. کشّی، رجال الکشّی، ص 490.
72. حسن بن محمد قمی، تاریخ قم، ترجمه: علی بن محمدقمی، تحقیق: محمدرضا انصاری قمی، ص 251؛ رسول جعفریان، تاریخ تشیع، ص 165.
73. حسن بن محمد قمی، همان.
74. همان، ص 240.
75. یاقوت حموی، معجم البلدان، تصحیح: محمد عبدالرحمان مرعشی، ج4، ص 397.
76. کشّی، رجال الکشّی، ص 595.
77. همان، ص 594.
78. سیدمحسن امین، أعیان الشیعة، تحقیق: سید حسن امین، ج10، ص 327.
79. نجاشی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، ص 446.
80. کشّی، رجال الکشّی، ص 488.
81. همان، ص 616.
82. جعفر سبحانی، أضواء علی عقائد الشیعة الامامیة، ص 336.
83. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص 90.
84. جلیل عرفان منش، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا (علیه السلام) از مدینه تا مرو، ص 27.
85. کشّی، رجال الکشّی، ص 587 و 588.
86. الکافی، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، ج1، ص 388.
87. بحارالانوار، ج50، ص 99.

منابع تحقیق :
1. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن أبی الکرام الشیبانی، الکامل فی التاریخ، تحقیق: علی شیری، دار إحیاء التراث، بیروت 1408 ق.
2. ابن داوود حلی، تقی‌الدین، رجال ابن داوود، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1383 ش.
3. ابن شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل أبی طالب، تصحیح و تعلیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، مؤسسه انتشارات علامه، قم، بی‌تا.
4. ابن ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، ترجمه و تحقیق: محمدرضا تجدد، امیرکبیر، تهران 1366 ش.
5. ابوالفرج اصفهانی، علی کاتب، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سیداحمد صقر، دارالمعرفة، بیروت، بی‌تا.
6. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، تحقیق: سیدحسن امین، دارالمعارف للمطبوعات، بیروت 1420 ق.
7. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع، علم، تهران 1387 ش.
8. حاج سیدجوادی، احمد صدر و دیگران، دایرة‌المعارف تشیع، انتشارات سازمان دایرة‌المعارف تشیع، تهران 1318 ش.
9. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال، دارالذخائر، قم 1411 ق.
10. حموی، شهاب‌الدین یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، تصحیح: محمد عبدالرحمن مرعشی، دار إحیاء التراث العربی و مؤسسة التاریخ العربی، بیروت بی‌تا.
11. حیدر، اسد، الإمام الصادق و المذاهب الأربعة، دارالتعارف، بیروت 1422 ق.
12. خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ البغداد أو مدینة الاسلام، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، دارالکتب العلمیة، بیروت 1395 ق، چاپ اول.
13. خویی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، مرکز نشر آثار شیعه، قم 1369 ش.
14. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ترجمه: محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، تهران 1371 ش، چاپ چهارم.
15. راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، تحقیق: مؤسسة الامام المهدی (عج)، نشر مؤسسة الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم، بی‌تا.
16. رجبی، محمدحسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، انتشارات دانشگاه امام حسین (علیه السلام)، تهران 1378 ش، چاپ اول.
17. سبحانی، جعفر، اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة، مؤسسة الإمام الصادق (علیه السلام)، قم 1421 ق.
18. عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ترجمه: غفاری و مستفید، صدوق، تهران 1372 ش.
19. صدوق، ابی جعفر محمدبن علی بن حسین، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، تحقیق: شیخ حسین اعلمی، منشورات مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت 1404 ق، چاپ اول.
20. صفار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات، تحقیق: میرزا حسن کوچه باغی، اعلمی، تهران 1404 ق.
21. طبرسی، أبوعلی فضل بن حسن، إعلام الوری باعلام الهدی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، مکتبة العلمیة الاسلامیة، تهران 1339 ق.
22. طبری، محمدبن جریر، تاریخ‌الطبری، دارالکتب العلمیة، بیروت، بی‌تا.
23. ـــــــــ ، دلائل الامامة، مؤسسة البعثة، قم 1413 ق.
24. طوسی، محمدبن حسن، اختیار معرفة الرجال، تصحیح: میرداماد استرابادی، تحقیق: سیدمهدی رجایی، مؤسسه آل البیت، قم 1404 ق.
25. ـــــــــــ ، الرجال، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، مؤسسه نشر اسلامی، قم 1415 ق.
26. ــــــــــ ، الغیبة تحقیق: عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، مؤسسة المعارف الاسلامیة، قم، 1411 ق، چاپ اول.
27. ــــــــــــ ، الفهرست، مکتبة المرتضویة، نجف، بی‌تا.
28. عرفان منش، جلیل، جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا (علیه السلام) از مدینه تا مرو، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1374 ش، چاپ اول.
29. قرشی، باقر شریف، حیاة الامام الرضا (علیه السلام)، منشورات سعیدبن جبیر، بیروت، بی‌تا.
30. قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمه: علی بن محمد قمی، تحقیق: محمدرضا انصاری، کتابخانه حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی، قم 1385 ش.
31. کشّی، محمدبن عمر، رجال الکشّی، تحقیق: مهدی رجایی، مؤسسه آل البیت (علیه السلام)، قم بی‌تا.
32. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیة، تهران 1368 ش، چاپ سوم.
33. مامقانی، شیخ عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، المطبعة المرتضویة، نجف 1403 ق، چاپ اول.
34. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت 1403 ق.
35. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: محمد محی‌الدین عبدالحمید، دارالمعرفة، بیروت، بی‌تا.
36. معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، مؤسسه فرهنگی ضریح، تهران 1374ش، چاپ اول.
37. مکارم شیرازی، ناصر، «مناظرات تاریخی امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) با پیروان مذاهب و مکاتب مختلف»، مجموعه آثار دومین کنگره جهانی حضرت رضا (علیه السلام)، کنگره‌ی جهانی حضرت رضا (علیه السلام)، مشهد 1365 ش.
38. نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، مؤسسه نشر اسلامی، قم 1416 ق، چاپ پنجم.
39. یعقوبی، احمدبن واضح، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، بی‌تا.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.
 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط