خاکستر عشق

صد سینه هیزم می‌وزید از سمت یک باور می‌سوخت از جهلی که جاری بود یک مادر در شعله می‌پیچید بوی سرخ پروازی فریاد می‌زد دختری، ای وای میخ در!
جمعه، 26 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خاکستر عشق

خاکستر عشق

شاعر: حسام عاشوری


صد سینه هیزم می‌وزید از سمت یک باور
می‌سوخت از جهلی که جاری بود یک مادر

در شعله می‌پیچید بوی سرخ پروازی
فریاد می‌زد دختری، ای وای میخ در!

شرمی کن ای بی رحم، بی دل، آتشین آهن
این ماجرا را هی تماشا می‌کند دختر

نقش زمین شد مادری، عرش خدا لرزید
می‌زد به سینه، فضه، جبرائیل هم بر سر

دختر بیا باید ببینی مرگ محسن را!
تا کربلا حتی ببینی می‌رود اصغر

دختر! شکیبا باش، ای زن! زینب کبری(س)
وقتی علم دار حسینت می‌شود پرپر

لب تشنه باید بنگری بر نیزه قرآن را
باران اشکت را به باران باز هم خواهر

بانو! تمام هستی‌ام نذر تو و صبرت
بس می‌کنم دیگر، ندارد تاب، این دفتر



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما