مناجات عاشقانه
طاووس فقيه ميگويد:
«امام سجاد(ع) را ديدم كه از شامگاه تا سحر، طواف و عبادت ميكرد، چون اطراف خود را خالي ديد، نگاهي به آسمان افكند و فرمود:
«خدايا ستارگان آسمانت فرو رفتند و ديدگان خلايقت به خواب و درهاي تو به روي خواهندگان باز ميباشد. اكنون نزد تو آمدهام تا مرا بيامرزي، رحمت بيكرانت را بر من ارزاني داري و در صحنة قيامت چهرة جدم محمد (ص) را به من بنماياني.»
سپس گريه سر داد و افزود:
«به عزت و جلالت سوگند، با معصيت خود تصميم به نافرماني تو نداشتم. دربارةتو در ترديد و شك نبودم. به كيفر تو نيز بيتوجه نبودم و هيچگاه عقوبت تو را خواستار نشدم، بلكه اين نفس من، مرا گمراه كرد و پردهاي كه بر گناه من كشيدهاي مرا بر آن ياري نمود. اينك چه كسي مرا از عذاب تو ميرهاند و اگر رشتة خود را با من قطع كني به چه كسي پناه بياورم؟ چه روزگار ناپسندي خواهم داشت، آنگاه كه در پيش روي تو ميايستم. روزي كه به سبكباران ميگويند: «بگذريد» و به سنگين باران ميگويند : «فرود آئيد» ، آيا با سبكباران خواهم بود يا با سنگين باران؟ اي واي بر من! هر چه از عمرم ميگذرد، گناهانم بيشتر ميشود و توبه نميكنم. آيا هنگام آن نرسيده كه از روزگارم شرم كنم؟
سپس گريه كرد و ادامه داد:
«اي نهايت آرزوي من! آيا مرا به آتش ميسوزاني؟ پس اميد من چه ميشود و محبت من كجا ميرود؟
چه كارهاي ناپسندي كردم، كه هيچ كس از بندگان جنايتي چون من نكرده است.»
باز گريه سر داد و گفت:
« پاك هستي تو اي پروردگار من!.... تو را نافرماني ميكنند، آنگونه كه گويي تو را نميبينند و تو بردباري ميكني؛ چنانكه گويي تو را نافرماني نكردهاند. به بندگان آنچنان لطف و محبت ميكني كه گويي به آنان نيازمندي در حالي كه تو اي سرور من از آنان بينيازي.»
سپس به سجده رفت و من به كنارش رفتم. سرش را به زانو نهادم و شروع به گريه كردم. قطرات اشكم بر صورت مباركش ريخت.
برخاست و فرمود: «چه كسي مرا از ياد پروردگارم بازداشت»؟
عرض كردم: «من هستم، طاووس اي پسر رسول خدا (ص) اين بيتابي چيست؟ برماست كه چنين كنيم، ولي جنايت مينماييم، پدر شما حسين بن علي (ع) است. مادرت فاطمه زهرا (س) است. جدت رسول خدا (ص) است.
حضرت نگاهي به من كرد و فرمود : «طاووس هيهات! هيهات! از پدر و مادرم مگو، خدا بهشت را براي اهل طاعت و نيكوكاران آفريده. اگر چه بندة حبشي باشد. و جهنم را براي كسي كه نافرماني كند، هر چند سيدقريشي باشد. آيا اين كلام خداوند را نشنيدهاي كه «آنگاه كه در صور دميده شود، ميان آنان پيوندي نيست و از يكديگر سؤال نميكنند»
« قسم به خداوند، فردا جز عمل صالح چيزي به تو سود ندهند.»
منبع:مناقب آل ابي طالب ج 4
«امام سجاد(ع) را ديدم كه از شامگاه تا سحر، طواف و عبادت ميكرد، چون اطراف خود را خالي ديد، نگاهي به آسمان افكند و فرمود:
«خدايا ستارگان آسمانت فرو رفتند و ديدگان خلايقت به خواب و درهاي تو به روي خواهندگان باز ميباشد. اكنون نزد تو آمدهام تا مرا بيامرزي، رحمت بيكرانت را بر من ارزاني داري و در صحنة قيامت چهرة جدم محمد (ص) را به من بنماياني.»
سپس گريه سر داد و افزود:
«به عزت و جلالت سوگند، با معصيت خود تصميم به نافرماني تو نداشتم. دربارةتو در ترديد و شك نبودم. به كيفر تو نيز بيتوجه نبودم و هيچگاه عقوبت تو را خواستار نشدم، بلكه اين نفس من، مرا گمراه كرد و پردهاي كه بر گناه من كشيدهاي مرا بر آن ياري نمود. اينك چه كسي مرا از عذاب تو ميرهاند و اگر رشتة خود را با من قطع كني به چه كسي پناه بياورم؟ چه روزگار ناپسندي خواهم داشت، آنگاه كه در پيش روي تو ميايستم. روزي كه به سبكباران ميگويند: «بگذريد» و به سنگين باران ميگويند : «فرود آئيد» ، آيا با سبكباران خواهم بود يا با سنگين باران؟ اي واي بر من! هر چه از عمرم ميگذرد، گناهانم بيشتر ميشود و توبه نميكنم. آيا هنگام آن نرسيده كه از روزگارم شرم كنم؟
سپس گريه كرد و ادامه داد:
«اي نهايت آرزوي من! آيا مرا به آتش ميسوزاني؟ پس اميد من چه ميشود و محبت من كجا ميرود؟
چه كارهاي ناپسندي كردم، كه هيچ كس از بندگان جنايتي چون من نكرده است.»
باز گريه سر داد و گفت:
« پاك هستي تو اي پروردگار من!.... تو را نافرماني ميكنند، آنگونه كه گويي تو را نميبينند و تو بردباري ميكني؛ چنانكه گويي تو را نافرماني نكردهاند. به بندگان آنچنان لطف و محبت ميكني كه گويي به آنان نيازمندي در حالي كه تو اي سرور من از آنان بينيازي.»
سپس به سجده رفت و من به كنارش رفتم. سرش را به زانو نهادم و شروع به گريه كردم. قطرات اشكم بر صورت مباركش ريخت.
برخاست و فرمود: «چه كسي مرا از ياد پروردگارم بازداشت»؟
عرض كردم: «من هستم، طاووس اي پسر رسول خدا (ص) اين بيتابي چيست؟ برماست كه چنين كنيم، ولي جنايت مينماييم، پدر شما حسين بن علي (ع) است. مادرت فاطمه زهرا (س) است. جدت رسول خدا (ص) است.
حضرت نگاهي به من كرد و فرمود : «طاووس هيهات! هيهات! از پدر و مادرم مگو، خدا بهشت را براي اهل طاعت و نيكوكاران آفريده. اگر چه بندة حبشي باشد. و جهنم را براي كسي كه نافرماني كند، هر چند سيدقريشي باشد. آيا اين كلام خداوند را نشنيدهاي كه «آنگاه كه در صور دميده شود، ميان آنان پيوندي نيست و از يكديگر سؤال نميكنند»
« قسم به خداوند، فردا جز عمل صالح چيزي به تو سود ندهند.»
منبع:مناقب آل ابي طالب ج 4