شاعر: صدیقه سقازاده
دلم برای ضریحت بهانه میگیرد
سراغ زمزمههای شبانه میگیرد
کبوتر دل دیوانهام به گرد حرم
ز دستهای کریم، تو دانه میگیرد
دو چشم من شده خونبار غربت عباس
کسی که مشک و علم را نشانه میگیرد
حدیث شرم ز چشمان ماه میخوانم
که تیر بر جگر مشک لانه میگیرد
و یاد میکنم از کام تشنهی خورشید
دلم ز گردش چرخ زمانه میگیرد
صدای غربت مولا به گوش میآید
ز غربتش دل اصغر زبانه میگیرد
به روی دست پدر طفل میزند پر و بال
چو بلبلی که ره آشیانه میگیرد
نوای زمزمهای میرسد به گوش حسین
سراغ بلبل شیرین ترانه میگیرد
شکسته باد هر آن دست کز رواق ستم
سراغ دخترت از تازیانه میگیرد
سری که عشق تو دارد، دگر چه کم دارد؟
که تاج فخر از این آستانه میگیرد