مرد فردا

ماندیم لب تشنه اینجا در متن صحرا برادر آلاله تب کرد آن جا، پژمرد بی ما، برادر آن سو ترک رود جاری می‌غلتد از بی قراری
شنبه، 4 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مرد فردا

 

شاعر: سارا حقیقی وند


ماندیم لب تشنه اینجا در متن صحرا برادر
آلاله تب کرد آن جا، پژمرد بی ما، برادر
آن سو ترک رود جاری می‌غلتد از بی قراری
این سو ولی تشنه هستند، انبوه گل‌ها برادر
آن سوی گلوی تو خونین، خورشید روی تو خونین
این سوی علمدار جان داد، عطشان دریا برادر
هفتاد و یک مرد بودند،آنان که در خون تپیدند
اما تویی مرد فردا، هر چند تنها برادر
در من خروشید اندوه، چون کودکی نازدانه
جان داد بر دست بابا، تنها برادر
یک چند واگویه کردم در خویشتن مویه کردم
دیدم که در بی‌کسی‌ها، دارم خدا را برادر
نفرین نکردی تو حتی دستان دور از وفا را
هر چند لب تشنه رفتی از متن صحرا، برادر



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما