من و جنگ / رسم شهادت بجاست

محمدرضاي آقاسي را کسي نيست که نشناسد. شاعر شوريده اي که کلماتش را چون گدازه هاي آتشفشان بر جان هاي تشنه مي افکند و آتش شان مي زد. با آن صداي گرم و رسا و آن لحن حماسي و آن هيبت با شکوه. که البته همه ديده ايم و شنيده ايم و حاجتي به اين توصيفات نيست. آقاسي شاعري بود که شعر را از درون محافل و مجالس خودماني شاعران _ که براي هم شعر مي گويند و براي هم شعر مي خوانند و براي هم در تيراژ هزار و دو
شنبه، 28 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
من و جنگ / رسم شهادت بجاست
 من و جنگ / رسم شهادت بجاست
من و جنگ / رسم شهادت بجاست

محمدرضاي آقاسي را کسي نيست که نشناسد. شاعر شوريده اي که کلماتش را چون گدازه هاي آتشفشان بر جان هاي تشنه مي افکند و آتش شان مي زد. با آن صداي گرم و رسا و آن لحن حماسي و آن هيبت با شکوه. که البته همه ديده ايم و شنيده ايم و حاجتي به اين توصيفات نيست. آقاسي شاعري بود که شعر را از درون محافل و مجالس خودماني شاعران _ که براي هم شعر مي گويند و براي هم شعر مي خوانند و براي هم در تيراژ هزار و دو هزار شعر چاپ مي کنند و براي هم کنگره و شب شعر برگزار مي کنند و براي هم به هم جايزه مي دهند و براي هم ... _ بيرون آورد و به ميان مردم برد. و نه مردمي که براي پز و پرستيژ شعر مي خوانند و کتاب شعر دست مي گيرند. بلکه همين مردمي که در کوچه و خيابان و شهر و دهات و بازار و مسجد و... مي بينيم. يعني همين من و شما. آقاسي از مساجد دور افتاده ترين روستاهاي سيستان و بلوچستان تا بزرگترين محافل مذهبي پايتخت مخاطب داشت. و تازه مثل هر شاعر راستين ديگر، بعد از مرگ غريبانه اش بسيار بيشتر از دوران حيات ظاهري اش زنده است و شور مي آفريند.
آقاسي شاعري را با شعر جنگ شروع کرد. با همان لحن حماسي و رجزگونه که در ادامه از او ديديم. روايت حماسي او از جنگ در شعرهايي که مي خوانيد کاملا هويداست. علي الخصوص در شعر دوم که گزارش گونه اي است از يک عمليات جنگي.
دو شعر از محمدرضا آقاسي، يک مثنوي کوتاه و يک چارپاره که در سال هاي آغازين اتمام جنگ سروده شده اند، را زينت بخش صفحه شعر امتداد کرده ايم.

من و جنگ

من و جنگ، ياران ديرينه ايم
کمربسته در هشت وادي خطر
سپر ساخته سينه بر تيرها
شنا کرده در شط خون جگر
به کارون و اروند تا پل زديم
گذشتيم از خويش تا رزمگاه
در آنسوي دشمن کمين کرده بود
عظيم و تهي همچو ابري سياه
چو توفان وزيديم و بر هم زديم
ز خار و خسان خواب و آرام را
خليج از تب و تاب ما موج زد
نوشتيم با خون سرانجام را
به ياد آر: بس قايق تيزرو
شبانگاه بر خط دشمن زدند
به يک انتقام آخرين ضربه را
بر اسلام منحط دشمن زدند
خطر بود و شط بود و غواص ها
سلاحي بجز عشق و ايمان نبود
ز نيزارها بي صدا رد شديم
صدايي بجز صوت قرآن نبود
مرا حضرت ساقي آواز داد
که: جنگ است، بايد مهيا شوي
زني آنچنان بر صف تيغ ها
که از کشتگان ره ما شوي
يکي غزوه چون غزوه هاي دگر
هماهنگ اصحاب احمد شدم
سپاهي مقدس تر از بدر بود
که من در رکاب محمد شدم
رسم شهادت بجاست
به نام خداوند مردان جنگ
دليران چون شير و ببر و پلنگ
به نام خداوند مردان دين
ز شک رفته مردان اهل يقين
به نام يلان محمد نژاد
که شد شورشان غبطه گرد باد
علي صولتاني که در خون شدند
به يک نعره از خويش بيرون شدند
به نام کساني کنم ابتدا
که در خاک از آنهاست جوش صدا
به نام غيوران زهرانسب
ز خود رستگان به حق منتسب
حس مذهبان صبور آمده
مي زهر نوشان آن ميکده
خراباتيان حسين آشنا
به خونرنگي مشرقين آشنا
اگر دم فرو بندم از ذکرشان
رها نيستم يکدم از فکرشان
من و ياد ياران که سر باختند
ولي بر ستم گردن افراختند
سحرگاه اعزام يادش بخير
و گردان گمنام يادش بخير
لباسي که خاکي تر از خاک بود
ولي چون دل عاشقان پاک بود
من و چفيه اي ساده و بي ريا
رفيقاني افتاده و بي ريا
الهي به مستان بربط شکن
به مردان توفاني خط شکن
الهي به گردان زيد و کميل
دليران چون رعد و توفان و سيل
به آنانکه بي پا و سر آمدند
شهيد از ديار خطر آمدند
به مفقود و جانباز و ايثارگر
که شد تيغ شان بر عدو کارگر
به مردان در کنج محبس قسم
به والفجر و بيت المقدس قسم
به خيبر که بر کند مولا درش
به رأسي که صد پاره شد پيکرش
به دلتنگي کربلاي چهار
به ياران بي مدفن و بي مزار
به فتح المبين و به فتح الفتوح
به توفان، به کشتي، به دريا، به نوح
به مرصاد و مردان مرگ آفرين
منافق ستيزان تيغ آتشين
به آنان؛ که:
رسم شهادت بجاست
مرا بر ولي خدا التجاست
شعر جنگ داراي انواع گسترده اي است. از نوع حماسي و رجزگونه که در حمايت از جنگ و تهيج جنگجويان سروده مي شود گرفته تا نوع عاطفي که بيشتر توابع نامطلوب جنگ را مورد توجه قرار مي دهد و گاه به شعر ضد جنگ تبديل مي شود.
«شعري براي جنگ» سروده اي است از قيصر امين پور که در نوع عاطفي شعر جنگ قرار مي گيرد. اين شعر از برجسته ترين و کامل ترين اشعاري است که در طول دفاع مقدس سروده شده است. منتها به همان دليل که جنگ هشت ساله ما با تمام جنگ هاي تاريخ مدرن متفاوت است، اين شعر نيز با نمونه هاي مشابه اين نوع از شعر تفاوت دارد. قيصر در اين شعر با وجه ملموس جنگ سر و کار دارد. يعني مرگ و خون و انفجار و اختلال زندگي عادي و... . و در ضمن اين وجه را به تأثير گذارترين شکل ممکن توصيف مي کند:
اينجا
وضعيت خطر گذرا نيست
آژير قرمز است که مي نالد
تنها ميان ساکت شب ها
بر خواب ناتمام جسدها
و ببينيد چقدر شاعرانه و با چه تشبيهات بليغي نمودهاي خشک و خشن جنگ را به متن شعر وارد مي کند:
خفاش هاي وحشي دشمن
حتي ز نور روزنه بيزارند
بايد تمام پنجره ها را
با پرده هاي کور بپوشانيم
آنها که روزهاي جنگ را تجربه کرده اند يادشان هست که در هنگام حمله ي هوايي دشمن برق قطع مي شد و مردم پنجره هايشان را با پرده هاي ضخيم مي پوشاندند تا هيچ نوري از داخل به بيرون نتابد. و قيصر اين وضعيت را به بيزاري خفاش (در اينجا هواپيماي دشمن) از نور تشبيه کرده است.
يا:
ديگر ستارگان را
حتي
هيچ اعتماد نيست
شايد ستاره ها
شبگردهاي دشمن ما باشند
که تعبير ديگري است از هواپيماهاي دشمن که وقتي در ارتفاع بالا پرواز مي کردند همچون ستاره هاي متحرکي بودند. البته ستاره هايي غير قابل اعتماد، که به جاي آنکه راهنما باشند، پيک مرگ بودند.
و نيز توصيفات عالي ديگري که با تأثر تمام حالاتي دردناک از توابع جنگ را بيان مي کنند:
آن شب که در غبار
مردي به روي جوي خيابان
خم بود
با چشم هاي سرخ و هراسان
دنبال دست ديگر خود مي گشت
باور کنيد
باور کنيد
من با دو چشم مات خودم ديدم
که کودکي ز ترس خطر تند مي دويد
اما سري نداشت
لختي دگر به روي زمين غلتيد
و ساعتي دگر
مردي خميده پشت و شتابان
سر را به ترک بند دوچرخه
سوي مزار کودک خود مي برد
چيزي درون سينه او کم بود
توصيفاتي که دل سنگ را هم مي گدازد. اما و اما، شعر به همين توصيفات ختم نمي شود. که اگر مي شد ديگر تفاوتي با شعرهاي ضد جنگي که در تمام دنيا مرسوم است نداشت. و نکته همين جاست که:
اينان
هر چند
بشکسته زانوان و کمرهاشان
استاده اند فاتح و نستوه
_ بي هيچ خان و مان _
در گوش شان کلام امام است
فتواي استقامت و ايثار
بر دوش شان درفش قيام است
و همين نکته است که جنگ ما را از جنگ هاي ديگر و شعري براي جنگ قيصر امين پور را از شعرهاي ديگر متمايز مي کند. آنجا که جنگ براي عقيده باشد و جنگجو براي دفاع از آرمان و هويت خود در حال جنگ و دفاع باشد، به رغم همه زشتي ها و خرابي ها و نابساماني هايي که جنگ در هر صورت با خود دارد، به فتواي امام، بايد ايستاد و «استقامت و ايثار» را معنا کرد. يعني همان کاري که «آسمانمردان خاکي پوش» در آن هشت سال کردند. يعني همان کاري که قيصر امين پور در شعري براي جنگ مي کند.
منبع: مجله امتداد




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط