نویسنده: شهربانو دلبری(1)
چکیده
غالیان و اندیشهی افراطی آنان همواره در تاریخ اسلام از جمله مباحث پر چالش و مسئلهدار برای مسلمانان بوده است. از آنجا که بحث غلو در زیر مجموعهی مباحث شیعی مطرح بود، ائمه (علیهالسّلام) همواره به شدت با آن مبارزه میکردند. آنان در سخنان و رفتارشان، غلو را مذموم میدانستند. از نگاه خردمندان و دلسوزان دینی این گونه رویهها میتواند برای رکن نظام دینی خطرناک باشد. سؤال اصلی نوشتار حاضر این است که جایگاه غالیان و نظر و برخورد امام رضا (علیهالسّلام) با غالیان هم عصرشان چگونه بوده است؟ نتیجهی بررسیها نشان میدهد که امام هشتم (علیهالسّلام) با درک این واقعیت، در آموزش به پیروان خویش سعی داشتند بر گرد افراطها نگردند. در قرن دوم و اوایل قرن سوم ق، که نحلهها و تفکر انحرافی بسیاری، مسلمانان را احاطه کرده بود این امر نمونههای فراوان دارد. معرفت و شناخت امام و پیروی از دستورهایشان از نشانههای عرفان اسلامی به شمار میرود و غلو در این عرفان جایگاهی ندارد. این مقاله با در نظر گرفتن نمونههایی چند از احادیث و اخبار تاریخی به شیوهی توصیفی-تحلیلی به پاسخ سؤال اصلی پرداخته است.کلید واژه : غلو، عصر رفصوی، امام رضا (علیهالسّلام)، غلات، تاریخ اسلام
مقدمه
تاریخ اسلام مشحون از رویدادها و حوادث است. اما برخی از آنها در طول ایام اثر بیشتری دارند. مسلمانان پس از فتوحات، در مناطق مختلف با فرقهها و گروههای بیشماری آشنا شدند. در قرن دوم، از این دست نحلههای فکری روز به روز افزایش یافت. در قرنهای اول تا چهارم ق. به دلیل وجود ائمهی بزرگوار (علیهالسّلام) به بسیاری از شبههها و مسائل پیش آمده پاسخ داده میشد و در نتیجه تا حدود زیادی پیروان میتوانستند راه درست را بازیابند. اما در این بین بودند کسانی که به نام امامان شیعه (علیهالسّلام) دست از اعمال زشت خود برنمیداشتند و همواره درصدد ضربه به کیان اسلام و در لباس این دین مقدس بودند. یکی از این گروهها، غلات بودند. آنها به ظاهر، خود را از شیعیان واقعی ائمه (علیهالسّلام) قلمداد میکردند، در حالی که در واقع چنین نبود. عرفان اسلامی یکی از نمودهای واقعی در ضدیت با غلو است. امام رضا (علیهالسّلام) نیز در ادامهی راه پدران خویش سعی کردند تا پیروان خود را از این خطر آگاه سازند. ساده زیستی و در کنار سایر مردمان بودن، نمونهای از روح بلند و عارفانهی ایشان است. اما نه آن بزرگوار و نه امامان بعدی نتوانستند این رویهی غلط را از میان بردارند. دربارهی مبارزه امام رضا (علیهالسّلام) با تفکر غلو، در عیون اخبار الرضا مباحث کاملی وجود دارد. پدیدهی غلو، پیچیده و معلول چندین علت است. روح عارفانهی اسلام اصیل با این تفکر که به نوعی از خودبینی، هوای نفس و کم خردی برمیخیزد، منافات دارد. نکتهی مهم دیگر آن است که در بررسی این اندیشه، عدهای جلوتر از امام خویش حرکت میکردند و در واقع معرفت و شناخت کمی نسبت به امامشان داشتند. این گروهها هم که عدهی آنها کم نبود در ذیل غلات قرار میگیرند، زیرا هرگونه افراط و تفریطی، از نشانههای غلو است. در این مقاله به جریان غلو و غلات در عصر رضوی و نظر و سیرهی امام هشتم (علیهالسّلام) در این باره پرداخته میشود.واژهشناسی غلو
غلو در لغت به معنای تجاوز و بالاتر رفتن هر چیزی از اندازه و حد و مرز خود است. غلو از مصدر «غلی یغلو» از باب نصر ینصر میآید. غلیان نیز به معنای جوشش مایعات و بالاتر رفتن دمای آنها از حد متعارف است. مشتقات غلو در قرآن حدود چهار بار مشاهده میشود مانند آیهی 77 سورهی مائده و 171 سورهی نساء. غلو را میبایست از دو منظر لغوی و اصطلاحی مورد بررسی قرار داد. از نظر لغوی، غلو یعنی زیادهروی و در مقابل تقصیر است که هر دو باعث فساد و تباهی بشر میشوند. به بیانی دیگر، اعتدال و اقتصاد میانه و حد وسط است (طبرسی، 1415 ق: 395)، اما در لغت، معنای غلو بیشتر به عنوان بزرگنمایی استفاده میشود. مثلاً انسان در دوران جوانی، در اوج نیرو قرار دارد (ابن منظور، 1409ق، ج10: 113)، غلو به معنای آن است که انسان چیزی را یا کسی را بیشتر از حد و اندازهی خود بداند. غلو در اصطلاح، اندیشههای افراطی گروههایی بود که در طیف خاصی فعالیت میکردند و آنها خود را گاه به شخصیتی و گاه به گروهی منتسب میکردند و سپس دربارهی آن بیش از حد و اندازهی واقعی سخن میگفتند. در تاریخ اسلام اصطلاحاً گروههای تندرو چه در زیادی و چه در نقصان را غالی مینامیدند. در تعریف غلو هر کسی بنا به مسلک فکری خود تعریفی را بیان داشته است. اعتقاد به الوهیت امام علی (علیهالسّلام)، از مصادیق بارز غلو به شمار میآید و متأسفانه بعدها شیعیان را غالی پنداشتند. در همین معنای اصطلاحی غلو، زبیدی در تاج العروس مینویسد: «امامیه فرقهای از غالیان شیعه است» (زبیدی، 1999 م، ج8: 194).دیدگاه ائمه (علیهالسّلام) و اندیشهی غلو
غلو، از جمله جریانهایی است که از عصر پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) آغاز شد و پس از ایشان نیز ادامه یافت. عمر پس از فوت پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) اعلام کرد که حضرت رحلت نکردهاند. از همین روی ابوبکر جلوی او را گرفت، تذکر داد و آیهی30 سورهی زمر را برایش خواند: «تو میمیری و آنان نیز می میرند» (ابن کثیر، بیتا، ج242:5). این اندیشهی خطرناک توسط آن حضرت و جانشینان بر حقش نکوهش شد. امام علی (علیهالسّلام) فرمودند: «از غلو دربارهی ما حذر کنید» (صدوق، بیتا: 416). حضرت حتی دستور سوزاندن عدهای از غالیان را صادر کردند (اشعری، 1362: 17)؛ اما این تفکر نه تنها از میان نرفت بلکه روز به روز گسترش یافت و به شکلهای دیگر رخ نمود. با این وجود، بسیاری از دشمنان تشیع خواستند این تفکر مذموم را به شیعه ارتباط دهند. جریان غلو تنها به شیعیان محدود نمیشود. هر چند که در تاریخ همواره نام غلو با اندیشههای شیعی مطرح است، در فرقههای متعدد در قرنهای اول ه. به این سو اندیشهی مذکور به شکلهای مختلف مشاهده میشود. برخی از جریانهای غالی با اینکه هیچ ارتباطی با شیعه نداشتند اما درصدد تخریب اندیشههای شیعی و ائمهی آنها بودند. شهر کوفه یکی از مراکز مهم غلو به شمار میآمد و در تاریخچهی این شهر همواره افراطها و تفریطها را شاهد هستیم. در دوران هر یک از ائمه (علیهالسّلام)، مردم این نواحی عملی را مرتکب، سپس پشیمان میشدند و درصدد ترمیم برمیآمدند. در نهایت کار آنها به نوعی غلو میانجامید. وجود موالی در عراق در دامن زدن به اندیشهی غلو سهم بسزایی داشت. ولهوزن آنان را شیعیان غالی دانسته است (1375: 39).غلو، پدیدهای بود که در بسیاری از اندیشههای مسلمانان اعم از سنی و شیعه رسوخ کرد. برای علل ظهور غلو می توان مواردی را برشمرد، مانند: بشر خود متمایل به غلو است، غلو در جامعهای وسیع و با تفکرهای مختلف پدید آمد، حضور گروههای غیرمسلمان و با اندیشهها و مشربهای عرفانی و فلسفی مختلف، برحق دانستن هر نحله، استفاده از فواید مادی از این طریق، ندیدن خدا و پیروی از هوای نفس، جهل و کم آگاهی مردم در سال 132 ق.، پس از سرنگونی دولت اموی، سلسلهی عباسیان با شعار الرضا من آل محمد بر روی کار آمد. قرن دوم ه. آبستن حوادث بسیاری بود که از همان آغازین سالهای این قرن یک به یک به دنیا آمدند. در کنار رقابتهای قومی و مشاجره و درگیریهای سیاسی، هر دسته سعی داشتند از راههای مختلف خود را برتر از رقیب جلوه دهند. در این راستا حتی بنی عباس نیز از هیچ امری دریغ نکردند. یکی از دستاوردهای بزرگ در فعالیتهای مکتب صادقین (علیهالسّلام) را باید مبارزه با اندیشهی غلات برشمرد. با این وجود برخی در نقل احادیث از این بزرگواران نیز دچار غلو شدند. در زمان امام موسی کاظم (علیهالسّلام) نیز این تفکر همچنان تداوم یافت و حتی بیشتر نیز شد. به طور کلی آن چنان که از قرائن و شواهد تاریخی برمیآید، در دوران امام باقر و امام صادق (علیهالسّلام) جریان غلات گسترش یافته و غالیان مناطقی را تحت نفوذ خود قرار داده اند (طوسی،1382: 402).
فراوانی غالیان در عصر امام صادق (علیهالسّلام)، امام کاظم و امام رضا (علیهالسّلام) بیشتر دیده میشود. در رجال نجاشی نام هفت نفر از غالیان آمده است (1407 ق، بین ردیفهای 2 و 27).
شیعیان واقعی که از امام خویش تبعیت میکردند در پی اعلام انزجار ائمه (علیهالسّلام) از غالیان، با آنها مراوده نداشتند و حتی ایشان را نجس میشمردند و تحریم میکردند. عمدهترین اندیشههای غلو که در چهار قرن اولیهی ه. و بالطبع در زمان حیات امام رضا (علیهالسّلام) نیز رواج داشت عبارتاند از: اندیشهی حلول و تجسم که در نتیجه، همین امر را دلیل بر شایستگی ائمه (علیهالسّلام) ذکر میکردند، تشبیه و تجسیم، حلول و تناسخ، مرگ ظاهری،(2) نبوت مستمر، گرایش به الحاد و اباحیگری، اندیشهی تقدیس اعداد و تفویض. این اندیشهها دربارهی امامان شیعه وجود داشت و در هر دورهای، از طرف ائمه (علیهالسّلام) از آنها بیزاری جسته میشد. به عبارت دیگر، این اندیشهها از طرف اهل سنّت و شیعیان واقعی رد شده بود. شیخ صدوق به نقل از امام رضا (علیهالسّلام) میگوید: «عقیدهی ما دربارهی غالیان و مفوضه این است که آنان به خداوند کافر شدهاند او از یهودیان، مسیحیان، مجوس، قدریه، حروریه و از همهی صاحبان بدعتها و هوسهای گمراه کننده، بدترند» (1377: 97).
غلو و غلات در عصر رضوی
پس از شهادت امام موسی کاظم (علیهالسّلام) در سال 183 ق. دوران امامت حضرت رضا (علیهالسّلام) آغاز شد. حضور ایشان مصادف با روزگار خلافت دو خلیفهی پرقدرت یعنی هارون (م 193ق) و مأمون (م 218ق) بود. خلفایی که در دورهی آنها تفکر و علوم مختلف در عرصههای فرهنگی و اجتماعی رونق بسیار یافت. این دوران با اوج پیشرفتهای علمی مسلمانان مصادف بود، به نحوی که اروپائیان آن را با رنسانس غربیان مقایسه کردهاند. در کنار پیشرفتهای مادی و علمی، جامعه دچار تشتت و فرقهگراییهای زیادی نیز شد. یکی، اندیشهی غلو بود. غالیان همچون گذشته در این عصر نیز امور چندی را به ائمه شیعه (علیهالسّلام) نسبت میدادند، مانند: رزق و روزی بندگان به دست آنان تعیین میشود، معجزه و کرامتهای بسیار عجیب و گاه ناشایست، دخالت دادن ایشان در امر خلقت، اعتقاد داشتن به حلول جوهر نورانی ذات باری تعالی در وجود ائمه (علیهالسّلام). پس از امام موسی کاظم (علیهالسّلام)، انحرافهای بسیاری جامعهی اسلامی را در بر گرفت. برخی از شیعیان عقیده داشتند ایشان رحلت نکردهاند و زندانی نیستند، بلکه زنده و غایب هستند و او مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) است. تصور میکردند محمدبن بشیر مولی ابی اسد را جانشین خود کردهاند. این گروهها غلو میکردند، به اباحه معتقد بودند، به تناسخ نزدیک شدند و حلول را قبول داشتند. شیخ مفید به نقد عقاید این گروه پرداخت و اقوال آنان را در باب تناسخ، حلول، اباحیگری و غلو باطل دانست (مفید، بیتا: 255).همانگونه که ذکر شد، برخی از شهرهای اسلامی در پر و بال دادن به اندیشهی غلو دست طولایی داشتند. شهرهای عراق مانند کوفه از مراکز عمدهی غلو به شمار میرفت. در بسیاری از کتابهای رجالی نام راویان حدیث در کوفه بسیار به چشم میخورد. باید در نظر داشت شیعیان این شهر در گسترش تشیع در خراسان و ورارودان (ماوراءالنهر) سهم بسزایی داشتند. صفوان بن یحیی (م 210ق) از چهرههای برجستهی شیعه در کوفه زمان امام رضا و امام جواد (علیهالسّلام) (اردبیلی، 1403ق، ج1: 413). حضور ایرانیان در پارهای از شهرهایی چون کوفه و به طور کلی عراق، در دامن زدن به جو غلو بر گرد ائمه (علیهالسّلام) تأثیر داشت. این روند در زمان حیات امام رضا (علیهالسّلام) چه در حجاز و چه زمانی که ایشان به مرو آمدند شدت بیشتری یافت. مرحوم فیاض در تاریخ الامامیه مینگارد:
عناصر ایرانی تباری که به تشیع غالی گرویدند از محیط قدیم خود اندیشهی پرستش پادشاهان و خدا شمردن آنان را به ارث برده بودند و در دورهی اسلام نیز امامان (علیهالسّلام) در دیدگاه این گروه همان جایگاه معنوی را پر میکردند که در روزگار بتپرستی پادشاهان ایرانی آن را پر کرده بودند (فیاض، 1406ق: 88).
در دوران ائمه (علیهالسّلام)، طرفداران اندیشهی غلو به غیر از عراق در مناطقی چون خراسان نیز بسیار بودند. این گروهها هم در زمان امام هشتم (علیهالسّلام) و هم تا بعد از عصر غیبت به فعالیتهای خود میپرداختند. در کتاب ارزشمند رجال نجاشی اشارتی به تعدادی از راویان حدیثی شده که دارای ضعف و فساد مذهب و اعتقاد بودند.
بنابراین روایتهای آنان قابل اعتماد نیست. برخی از این راویان، راوی امام رضا (علیهالسّلام) بودند مانند: محمدبن اسلام الطبری الجبلی که از غلات به شمار میرفته و به گفتهی نجاشی، فاسد المذهب بوده است (1407ق، رقم 999).
یکی از دلایلی که غالیان در عصر رضوی فعالیتهای زیادی داشتند آن بود که پس از شهادت امام صادق (علیهالسّلام) جریانهای فکری پیچیدهای برای شیعیان به وجود آمد و آنان دچار انحراف و دسته بندیهای بسیاری شدند. عدهی زیادی از یاران ائمه (علیهالسّلام) در میان منحرفان و غالیان به چشم میخورند افرادی مانند: محمد بن بشیر، حبان السراج و علی بن ابی حمزه بطائنی.
همانگونه که ذکر شد غلو در معنای واقعی خود عبارت است از جلو روی و عقب ماندن از دستورهای امام. در زمان حضرت رضا (علیهالسّلام) عدهای از شیعیان از اطاعت ایشان سر باز زدند و دچار انحراف شدند. همچنین برخی هم بدون آنکه از ایشان حرف شنوی داشته باشند به اعتقاد خود کاسهی داغتر از آش شده بودند و به نصایح امام خود گوش نمیدادند. نصایح امام (علیهالسّلام) به زید، یکی از برادرانشان، جالب توجه است (مجلسی، 1403ق، ج 49: 219).
در شکستهای بعدی قیامهای شیعیان نیز امام رضا (علیهالسّلام) به آنها راهنماییهای لازم را مینمودند، اما آنها توجهی نمیکردند. امام در ملاقات با محمدبن جعفر در مکه، انحراف و ناکامی قیام وی را گوشزد کردند. محمد در قیامش شکست خورد، بسیاری از یارانش کشته شدند و در 200 ه. بر خلافت مأمون گردن نهاد (طبری، 1358ق، ج 7: 127).
ابراهیم بن موسی نیز یکی دیگر از برادران امام رضا (علیهالسّلام) در یمن قیام کرد که به شکست انجامید. اما در نهایت، قیامهای علویان در آن زمان پیروزی در پی نداشت و از همه مهمتر بیشتر این تفکر، مأمون را در فراخواندن امام رضا (علیهالسّلام) به مرو قوت بخشید. در نهایت میتوان به این نتیجه رسید که در صورت پیروی از امام (علیهالسّلام) و هماهنگی بیشتر میان شیعیان، هجرت ایشان به مرو معنایی پیدا نمیکرد. در واقع باید متذکر شویم شیعیان افراطی، خود یکی از دلایل مهم در هجرت اجباری امام (علیهالسّلام) به مرو بودند. این نکته کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است.
نتیجهی غلو در اعمال شیعیان عصر رضوی بسیار به سود مأمون و دستگاه خلافت عباسی تمام شد. مأمون به شدت این قیامها را سرکوب کرد و امام رضا (علیهالسّلام) که نظارهگر این امور بودند، نتوانستند کاری از پیش ببرند. شاید اگر افراطیون قدری دست از اعمال خود که مورد تأیید امام (علیهالسّلام) نیز نبود، برمیداشتند، این زمان در عصر تشیع بهترین دورانها میشد و اختلاف میان مأمون و امین به سود شیعیان تمام میشد. مأمون پس از شهادت امام رضا (علیهالسّلام)، خود را به بغداد رساند و قیام عبدالرحمان بن احمد علوی در سال 207ق. در یمن را نیز سرکوب کرد (ابن اثیر، 1385ق، ج6: 381).
برخی امور مانند اطلاع ائمه (علیهالسّلام) از غیب را نباید از مباحث غلو به شمار آورد. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا احادیثی در باب پیشگوییها و اخبار حضرت رضا (علیهالسّلام) از امور نهانی و غیبی ذکر میکند. به عبارت دیگر چهار ویژگی: نصب الهی، نص از جانب رسول الله (صلاللهعلیهوآلهوسلم)، علم غیب و عصمت را نباید از وجوه غلو دانست. زیرا در متن احادیث و سخنان خود ائمه معصوم (علیهالسّلام) از آغاز وجود داشته است.
جریان غلو در عصر رضوی، زمینهی داغتر شدن بازار دشمنی و شکاف بیشتر در جامعهی شیعی را عمیقتر کرد. شاگردان ائمه (علیهالسّلام) به جان یکدیگر میافتادند و گاه به تکفیر هم میپرداختند. اینگونه امور به جو نامساعدی که علیه تمایل عقلانی در جامعهی شیعه وجود داشت یاری میرساند.
دیدگاه امام رضا (علیهالسّلام) دربارهی غلو و غالیان
بیشک یکی از ثمرههای خوب و پربار حضور امام رضا (علیهالسّلام) در نواحی خراسان بزرگ را میبایست آشنایی بهتر و ملموستر مسلمانان نواحی شرقی اسلام با ائمه (علیهالسّلام) دانست. این نکتهای است که کمتر محققان بدان توجه کردهاند. همانطور که میدانیم اسلام به تدریج در ایران و نواحی از ورارودان رسوخ کرد. بسیاری از این تازه مسلمان شدگان از مفاهیم عمیق اسلامی آگاهی چندانی نداشتند. برخی از ساکنان این نواحی دربارهی افرادی معنوی تقدسهای عجیبی به وجود میآوردند. شاید باید آن را در امتداد فره ایزدی و کیانی جستجو کرد. اما در هر صورت این گونه جوامع که به شدت در مقابل پذیرش اسلام ایستادگی میکردند، در برههای دیگر به شکل افراطی، جایگاه الهی و ماورایی برای امامان شیعه (علیهالسّلام) ساختند که خود آن بزرگواران به شدت با آنها مبارزه میکردند. یکی از تفکرهای غلات تأکید بر شباهت میان شهادت امام حسین (علیهالسّلام) با به صلیب کشیدن مسیح (علیهالسّلام) بود. طبق این تفکر در کربلا نیز کوفیان به جای امام حسین (علیهالسّلام) شخصی به نام حنظله بن اسعد شامی را به قتل رساندند. این اندیشه در زمان امام رضا (علیهالسّلام) در عراق بسیار شایع بود. ابن بابویه به سند معتبر روایت کرده است که ابوصلت هروی به خدمت امام هشتم (علیهالسّلام) رسید و عرض کرد گروهی درکوفه دعوی میکنند که حسین بن علی (علیهالسّلام) کشته نشد و حق تعالی شباهت او را بر حنظله بن اسعد شامی افکند و آن حضرت را به آسمان بالا برد، چنان که عیسی را به آسمان بالا برد و این آیه را حجت میسازند: «وَ لَن یَجعَلَ اللهُّ لِلکَافِرِینَ عَلَی المُؤمِنِینَ سَبِیلاً (نساء/141). حضرت فرمودند: «دروغ میگویند، بر ایشان باد غضب و لعنت خدا و ایشان به تکذیب کردن پیغمبر خدا (صلاللهعلیهوآلهوسلم) کافر شدهاند که خبر دادند آن حضرت کشته خواهند شد....» در ادامهی این روایت، امام (علیهالسّلام) چنین افرادی را که در حق ائمه (علیهالسّلام) جفا میکنند مورد لعن و نفرین قرار میدهند (صدوق، 1377، باب 45، ج2: 452).امام (علیهالسّلام) در یکی از دعاهای خویش از غالیان زمان تبری میجویند، از عقیدهی غالیان که خلقت جهان و روزی دادن به بندگان را به دست امامان (علیهالسّلام) میدانستند اعلان انزجار میکنند:
پروردگارا، خلقت جهان و روزی بندگان از آن توست، تو را میپرستیم و از تو کمک میطلبیم ... بار الها، تو آفریدگار ما و آفریدگار پدران و فرزندان ما هستی، پروردگارا، ربوبیت و الوهیت شایستهی توست، از کسانی که تصور میکنند اما پروردگار آنها هستیم یا میاندیشند که خالق و رازق آنها هستیم برائت و بیزاری میجوییم. بار الها، ما این سخنان را به آنان نگفتهایم، ما را به گفتار آنان مواخذه نفرما (مجلسی، 1403ق، ج 25: 243).
امام (علیهالسّلام) در این راز و نیاز به رد اندیشههای برخی جاهلان و تهیمغزان زمان خویش میپردازند و از تفکر آنان مبنی بر اینکه سرپرستی و قیمومیت جهان هستی به پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) و امامان (علیهالسّلام) تفویض شده و آنان از جانب آفرینندهی زمین و آسمان روزی دهندهی بندگان و زنده کننده و میرانندهی آنان در جهان و روز رستاخیزند، بیزاری جستهاند. همچنین در جای دیگر از ایشان روایت شده که فرمودند: «الغلاه... صَغرُوا عَظَمَةَ اللهِ؛ فَمَن أَحَبَّهُم فَقَد أَبغَضَنَا وَ مَن أَبغَضًهُم فَقَد أَحَبنَا وَ مَن وَالاهُم فَقَد عَادَانَا وَ مَن عَادَاهُم فَقَد وَالانَا...» و پس از سخنانی دربارهی نهی از دوستی با غلاه فرمودند: «من کان من شیعتنا فلا یتخذن منهم ولیا و لا نصیرا» (صدوق، 1377، ج2: 203).
در این سخنان به صراحت نشست و برخواست با غلاه نهی شده، کسانی که خداوند نیز از آنها بیزاری جسته است. امام رضا (علیهالسّلام)، شر و مضرات غالیان را برای جامعهی شیعه از یهودیان، مسیحیان، مجوس، خوارج، حروریه، قدریه و مرجئه بدتر میدانند (همان: 452).
یکی از گروههایی که سعی در تخریب چهرهی واقعی ائمه (علیهالسّلام) داشتند، خطابیه از پیروان ابوالخطاب بودند. ابوالخطاب از غلاه به شمار میرفت و خود را به دستگاه و مکتب امام صادق (علیهالسّلام) نزدیک نشان میداد. امام (علیهالسّلام) او را طرد کردند. عقاید این گروه از غالیان که چیزی جز بدعت و دروغ نبود جراحتهای جبران ناپذیری به دنبال داشت. امام صادق (علیهالسّلام) او را مورد لعن و نفرین قرار دادند (شهرستانی، 1972م، ج1: 128). این جریان بعدها مورد لعن امامان بعدی نیز قرار گرفت. انحرافهای این گروه بسیار بود. امام رضا (علیهالسّلام) نیز مانند اسلاف بزرگوار خویش در زدودن این انحرافها تلاش کردند. در روایتی از امام رضا (علیهالسّلام) است که ابوالخطاب مذهب غالب اهل کوفه را خراب و فاسد کرد و فرمودند: «اهل کوفه نماز نمیخوانند تا اشتباک نجوم نشود و سرخی مغرب ظاهر نشوند و نمیدانند که تأخیر شام از جهت مسافر و خائف و صاحب حاجت است و این جماعت را جائز است بی کراهت تأخیر کردن نه مطلقاً» (اصفهانی، 1414ق، ج3: 161).
به طور کلی امام رضا (علیهالسّلام) ملاک پذیرش سخنان ائمه (علیهالسّلام) را عدم مخالفت آنها با قرآن و سنت نبوی میدانستند و در غیر آن فرمودند آن کلام را قبول نکنید (طوسی، 1404ق، ج 2: 489).
مردم این قسمت از جهان اسلام در آن روزگار با مردی از سلالهی پاک نبی مکرم اسلام (صلاللهعلیهوآلهوسلم) آشنا شدند که برایشان تازگی داشت. آنان میدیدند که چگونه ایشان مانند دیگر مردمان، زندگی عادی دارند و از هرگونه افراط و تفریطی مبرا هستند. هروی از یاران امام (علیهالسّلام) در مرو به ایشان گفت: مردم دربارهی شما میگویند که ادعا میکنید مردم بندگان شما هستند. امام (علیهالسّلام) فرمودند: «خدایا ای خالق آسمان و زمین و دانای نهان و آشکار، تو شاهدی که من هرگز آن را نگفتهام و از هیچ یک از پدرانم نیز چنین نشنیدهام. تو آگاهی که این امت چه ستمهایی بر ما روا داشته و این نیز یکی از ظلمهای آنها بر ماست» (مجلسی، 1403ق، ج25: 268؛ صدوق، 1984 م، ج1: 219).
مناطق ورارودان و شرق خراسان بزرگ در قرن دوم و سوم دچار التهابهای فراوان فکری بود. نکاتی چند از این قبیل، به آشفتگیهای فکری و عقیدتی در نمودار شدن فرقهها و نحل میافزود. امام (علیهالسّلام) با هوشیاری تمام جلوی این اعتقادها ایستادند زیرا میدانستند بعدها چه تبعات بدی برای اسلام و شیعیان خواهد داشت. با این حال در نگرشی کلی درمییابیم که غلات باعث شدند در مناطق مختلف به خصوص مناطق شرقی جوی علیه شیعیان به وجود آید و گاه آنها را تکفیر نموده، ملحد و خارج از شمول مسلمانی بخوانند.
برخی که دربارهی امامان (علیهالسّلام) از جمله امام رضا (علیهالسّلام) غلو میکردند به دلیل جهل یا از روی حب و علاقهی بسیار بود. حساب این گونه افراد را میبایست از مغرضان به کناری نهاد. زیرا بدخواهان سعی در تخریب شأن و مقام ائمه (علیهالسّلام) داشتند، ولی غالیان دوستدار آنان، ندانسته آب در آسیاب دشمنان اسلام میریختند. امام رضا (علیهالسّلام) با تربیت شاگردانی فهیم، تکفیر و نفرین غلات، توجه دادن مردم به احادیث درست و معیارهای عقلایی و در نهایت تکذیب عقاید غالیان، با آنان مبارزه کردند. در دوران امام هشتم و نهم (علیهالسّلام)، لعن بر غالیان رواج داشت. لویی ماسینیون مینگارد:
دو تن از غالیان به نامهای بشار و محمد بن سنان در مقابل لعن امامان (علیهالسّلام) نظریهی مطرود و ملعون بودن شیطان به دلیل عشق پاک را مطرح کردند و بدین وسیله خود را عاشقان واقعی ایشان نشان دادند. نظریهی آنها در مورد رانده شدن و ملعون بودن ابلیس بعدها توسط حسین بن منصور حلاج به صورت گستردهتری مطرح شد (1374: 453).
برخی نیز معتقدند افرادی چون محمد بن سنان که به غلو متهم بودند خود از کسانی به شمار میروند که جایگاه امامان(علیهالسّلام) را در میان پیروانشان محکم ساختند. به گفته این دسته، بعد از شهادت امام هشتم (علیهالسّلام)، جانشینی محمد بن علی جواد (علیهالسّلام) روی داد و بسیاری از شیعیان به دلیل سیاه پوست بودن این امام (علیهالسّلام) از تشیع دست کشیدند و این محمدبن سنان بود که به دفاع از امامت پرداخت و بحث انتقال علم از امامی به امام دیگر را مطرح ساخت (کلینی،1377، ج1: 322؛ ر ک، عیاشی، بیتا، ج1: 319).
بی شک اموری مانند غلو، افراط و زیادهروی و اغراق در شخصیتسازیها از روح عرفانی مقامی چون حضرت رضا (علیهالسّلام) دور است. در عمق جان و روح عارف، احساس خودبزرگبینی و هوای نفس جایگاهی ندارد و طبعاً امام رضا (علیهالسّلام) این عارف و سالک طریق حق، از آن بیزار بودند. تمامی ائمهی شیعه (علیهالسّلام) بر این مطلب اذعان میکردند که آنان نیز بندهی خدا هستند، خدا یا پیامبر نیستند، علم غیب نمیدانند، حلال و حرام را از کتاب خدا میگیرند نه از وحی و الهام و رویا، میمیرند، حساب و کتاب دارند و نگران اعمال خویشند، برائتی از خداوند به همراه ندارند، از پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) نسب میبرند، ولادتی پاکیزه داشتهاند و حجت بالغهی خداوند بر روی زمین هستند (حلی، 1411ق، ج650:3).
امام رضا (علیهالسّلام) نیز چون اسلاف بزرگوار خویش بر این نکتهها تأکید بسیار داشتند. با آنکه بیشترین توجه منابع و راویان خبر به مباحثهها و مجالس تبادل نظر و پاسخگویی امام(علیهالسّلام) با اهل کتاب معطوف شده ولی باید به خاطر داشته باشیم که ایشان از هر فرصتی برای رد اندیشههای غالیان بهره میجستند. هر چند که این امر منجر به برپایی مناظرههایی به صورت وسیع نشد. از دلایلی که میتوان برای آن ذکر کرد تلاشهای مأمون، خلیفهی عباسی، بود. وجود اینگونه اندیشههای غالی، در تخریب چهرهی ائمه (علیهالسّلام) بسیار کارساز بود و نقش داشت.
بزرگان شیعی به تبعیت از امامان خود به نگارش رسائلی در جهت مبارزه با تفکر شوم غلو پرداختند. از اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) شخصی به نام علی بن مهزیار کتاب الرد علی الغلاه و یونس بن عبدالرحمن قمی از بزرگان اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) نیز کتابی به همین نام داشت. همچنین حسن بن دندان (بن سعید) از اصحاب امام رضا و امام جواد (علیهالسّلام)، کتاب الرد علی الغلاه و برادرش حسین از اصحاب امام رضا (علیهالسّلام) کتاب الرد علی الغلیه را نوشت. از راویان امام رضا و جواد (علیهالسّلام) شخصی به نام فضل بن شاذان نیشابوری نیز کتاب الرد علی الغالیه المحمدیه را نوشت. حسین بن علی بن فضال کوفی از معاصران امام رضا (علیهالسّلام) کتاب الرد علی الغالیه را نگاشت.
امام (علیهالسّلام) در برخورد با یکی از غالیانی که گفتار باطل و منحرف یونس بن ظبیان را نزد ایشان بیان میکرد، بسیار غضبناک شدند و فرمودند: «از نزد من بیرون برو که خدا تو را، کسی که این حدیث را برای تو گفت و این یونس بن ظبیان را هزار مرتبه لعنت کند که در پی هر لعنتی هزار لعنت باشد و هر لعنتی از این لعنتها تو را به قعر جهنم فرو برد» (طوسی،1404ق، ج2: 658).
آثار منفی جریان غلو در قرنهای دوم و سوم
قرون دوم و سوم همانگونه که گفته شد. از مهمترین دورانهای تمدن اسلامی است. اندیشهی غلو بازتابهای منفی بسیاری در تاریخ اسلام بر جای گذاشت. شاید بتوان گفت شیعیان بزرگترین ضربه را از این گروه متحمل شدند. در بررسیهای تاریخی درمییابیم که نام غلو و غلات با تشیع عجین شد و هر چه بزرگان و رهبران مذهبی شیعه تلاش کردند تا این تفکر را بزدایند موفق نشدند. غالیان به احکام و دستورهای دینی پایبند نبودند تا جایی که برخی آنان را «زندیق» نامیدند (بهبودی، 1362: 67).گاه حتی ضربهای که آنان به بنیان دین وارد میکردند از اندیشهی زنادقه نیز خطرناکتر بود. زیرا غلات با مطرح کردن عقایدی چون تشبیه، تناسخ و غلو دربارهی ائمه (علیهالسّلام)، به تخریب عقاید و باورهای مردم میپرداختند. گروهی از غالیان تنها برای فرار از رعایت احکام دینی اینگونه بیان میداشتند که معرفت یا محبت امام برای رسیدن به رستگاری کفایت میکند و بنابراین دیگر نیازی به انجام تکالیف شرعی نیست (معارف، 1376: 299).
برداشتها و تفاسیر غلط و اشتباه غالیان از قرآن، در گمراهی بسیاری کارساز افتاد، زیرا غالیان میخواستند بسیاری از آیات قرآن را با ائمه (علیهالسّلام) مطابقت دهند و در این راستا شیعه نیز ضررهای بسیار دید و اتهامهایی چند بر او وارد شد (معروف حسنی، 1978م: 8 و22).
یکی از تبعات منفی غلو بعدها در احادیث و حتی کتابهای معتبر شیعی نیز رسوخ کرد. مانند برخی احادیث کتاب نهج المقال از میرزا محمد استرآبادی یا کتاب الجواهر از شیخ محمد حسن (حیدر، بیتا، ج1: 236).
در سدهی دوم ه. با دو جریان غالی مواجه میشویم: یکی جریانی که امام را خدا میپنداشت و طیاره نام گرفتند و جریان دوم یعنی مفوضه که به تفویض خلق و رزق و حساب و کتاب بندگان به امامان از سوی باری تعالی معتقد بودند. غالیان مفوضه در سدهی دوم ه. از سوی ائمه (علیهالسّلام) به حاشیه رانده شدند و امامانی چون حضرت رضا (علیهالسّلام) با آنها مبارزه میکردند. به طور کلی جریان مفوضه در زمان امام رضا (علیهالسّلام) رواج بیشتری داشته است. یاسر خادم امام رضا (علیهالسّلام) از ایشان دربارهی معنای تفویض سؤال کرد و حضرت فرمودند: «ان الله تبارک و تعالی فوض الی نبیه (صلاللهعلیهوآلهوسلم) امر دینه فقال : ما اتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا فاما الخلق و الرزاق فلا؛ آنچه رسول آورده است بگیرید و از آنچه نهی کرده اجتناب نمایید، اما خلق و رزق عباد را به وی واننهاده.»
در روایتی دیگر میفرمایند: «کسانی که تصور میکنند خداوند امور خلقت و رزق را به حجتهای خود واگذارده، تفویض را پذیرفتهاند و قائل به تفویض، مشرک است» (مجلسی، 1403ق، ج 25: 328).
حضرت یادآور میشوند که خداوند عزوجل، آفرینندهی همهی چیزهاست و اوست که در قرآن فرمود: «الّذِى خَلَقَكُمْ ثُمّ رَزَقَكُمْ ثُمّ یَمیِتُكُمْ ثُمّ یُحیِیكُمْ هَل مِن شُرَكَائِكُم مَن یَفْعَلُ مِن ذَلِكُم مِّن شَىءٍ سُبحَانَهُ وَ تَعَالَی عَمّا یُشرِکُونَ» (روم/40).
اما پس از شهادت امام رضا (علیهالسّلام) این گروه توانستند بر تلاش خود بیفزایند. روایتهای بیشماری درباره ائمه (علیهالسّلام) از غالیان پیش از آنها در دست بود که این گروه بر اساس آنها فعالیتها و آموزههای خود را گسترش دادند (مدرسی طباطبایی، 1389: 78).
جریان غلو در زمانی که جامعهی اسلامی میبایست از حضور ائمه (علیهالسّلام) بهرهی کافی ببرد رخ نمود. این امر باعث شد بخش عظیمی از وقت ائمه (علیهالسّلام) صرف جواب دادن و تنویر افکار عمومی دربارهی این دسته باشد. گفتار آنها انحرافهای زیادی را باعث شده بود و امامان شیعه (علیهالسّلام) مبارزه با آنها را بر خود لازم میدانستند. پاسخ به شبهههایی که این گروه در جامعه پدید آوردند از دغدغههـاى مهــم امامان (علیهالسّلام) به شمار میآمد. به عبارتی دیگر، اگر جریان غلو وقت آن بزرگواران را نمیگرفت، آنان میتوانستند با توجه به تشنگی آن روز جامعهی اسلامی، به خوبی مکتب خود را بسیار فراتر از مکتبهای دیگر اسلامی فراگیر سازند، مکاتبی که نه رهبران آنان و نه تلاش پیروانشان بیشتر از رهروان مکتب پاک و حقیقی ائمه(علیهالسّلام) نبود. در طی قرون اولیهی اسلامی تا قرن پنجم از حدود 28 فرقهی شیعی، تعدادی به غلو متهم هستند مانند: سبائیهی، قرامطه، اصحاب تناسخ، حلولیه، سمعانیه و جارودیه.
از ابتدای قرن دوم ه. یعنی به عبارتی دیگر، مقارن با زمان شهادت امام هشتم (علیهالسّلام) گروههای زیادی بودند که خاندان پیامبر (صلاللهعلیهوآلهوسلم) را خدا میپنداشتند. یکی از جریانهای مربوط به غالیان، دیدگاه افراطی آنان دربارهی خدا بودن علی(علیهالسّلام) بود که تا مدتها ماند ولی بعدها از بین رفت. به دنبال این اعتقاد، شخصی ادعا کننده خود را پیام آور و فرستادهی آن مقام الهی میدانست. مانند حمزه بن عماره بربری که محمد حنفیه را خدا و خود را فرستادهی او میپنداشت (نوبختی، 1355ق: 45).
ائمه اطهار (علیهالسّلام) و هواداران آنان مرتب به صورت رسمی آنان را لعن و نفرین کرده و تبری میجستند تا اعتبار جامعهی شیعه به خاطر کفرگوییهای آنان-که خود ابتدا عضو آن جامعه بوده و هنوز مدعی ارتباط با ائمه بودند-آسیب نبیند و اظهار ایشان چهرهی تشیع را خدشه دار نسازد (مدرسی طباطبایی، 1389: 61).
نقش خلفای عباسی در جریان غلو
در زمان امام موسی کاظم (علیهالسّلام) حدیثی شایع بود دال بر آنکه امام هفتم (علیهالسّلام) همان مهدی موعود است. استناد به این اعتقاد شور و تب و تاب بسیاری را میان شیعیان به وجود آورد. حتی شهادت آن بزرگوار را قبول نمیکردند و اعتقاد داشتند روزی خواهند آمد. این گروه در میان شیعیان به «واقفه» مشهور شدند. ابن حوقل از این فرقه در قرن چهارم ه. در نواحی اقصی سوس در غرب مغرب نام برده و شیعه آنها را به نام موسویون یاد کرده است (1992م:90). گروه واقفه در مقابل قطعیه بودند که به امامت حضرت رضا (علیهالسّلام) قطعیت داشتند. یکی از اقدامهای خلفای عباسی چون مأمون انتخاب امام رضا (علیهالسّلام) به ولایتعهدی بود تا این تب و تاب شیعیان را فرو نشاند. اما این التهابها پس از شهادت امام رضا(علیهالسّلام) به گونههای دیگر نمایان و حتی دامنه دارتر نیز شد. به خصوص با وجود این سؤال که آیا کودکی هفت ساله میتواند امام باشد؟ پاسخ مثبت به این سؤال باعث تقویت نظریهی اهمیت نقش سیاسی مقام امامت شد. این تاریخ درواقع به گفتهای نقطهی عطف تاریخ فرقهی مفوضه است (مدرسی طباطبایی، 1389: 78).هر چند که به ظاهر خلفای عباسی با جریان غلو به مبارزه میپرداختند، اما در باطن از آنها طرفداری میکردند. آنان میدانستند که بدین وسیله میتوانند جلوی بسیاری از علائق واقعی مردم به امامان شیعه (علیهالسّلام) را بگیرند و فعالیتهای سیاسی آنان را تحت الشعاع قرار دهند. خلفای اموی و عباسی به منظور ایجاد اختلاف میان شیعیان از یک سو و بدبین کردن تودهها به مذاهب اهل بیت (علیهالسّلام) از سوی دیگر، به باورهای غلات و خرافه در میان شیعیان دامن میزدند و از این حیث کار مبارزه با غالیان برای امامان (علیهالسّلام) سختتر میشد. در بررسیهای تاریخی نمیتوان مورد صریح و حقیقی را در برخورد خلفا با غالیان درباره ائمه (علیهالسّلام) یافت. سخنان کفرآمیز غالیان، اسباب سرکوبی پیروان اهل بیت (علیهالسّلام) را از سوی حکومتها و دیگر فرق اسلامی فراهم می ساخت. دامن زدن به جریان غلو و طرفداری از این گونه روشهای فکری بسیار پیشتر یعنی از همان قرن اول و اوایل قرن دوم توسط خلفا دامن زده میشد. یکی از بزرگترین فعالیتهای امام صادق (علیهالسّلام)، دور ساختن این گونه تفکرها از ساحت تشیع بود. آن حضرت، سستی خلفا را مقابل غلات آشکارا میدیدند و در احادیثی چند به لعن آنان میپرداختند (طوسی، 1409ق، ج1: 586).
تا زمانی که غالیان مزاحم امور خلفا نبودند آنها مقابل فعالیتهای غالیان برای تخریب وجههی تشیع هیچ واکنشی از خود نشان نمیدادند، چنان که منصور خلیفهی دوم عباسی (138ه) تا زمانی که غالیان به راوندیه هجوم نبرده بودند به این فرقه کاری نداشت. وجههی امامان (علیهالسّلام) توسط غلات در میان جامعهی اسلامی بد جلوه داده میشد. پس از شهادت امام موسی بن جعفر (علیهالسّلام) برخی از غلات به مهدویت و عدم فوت ایشان باور داشتند و در نشر این اعتقاد میکوشیدند (اشعری، 165:1370).
عدهای از غالیان با حب دنیوی که داشتند در رویارویی با خلفا و در پی مقام و ارضای جاه طلبی خود، مردم ساده لوح را فریب میدادند و به سوی خود جذب میکردند، مانند اقدام ابومسلم خراسانی، آنان از موقعیت ائمه (علیهالسّلام) نزد مردم آگاه بودند و در این راستا بهرهها میبردند به نحوی که با شیادیهای خود و استفاده از شعائری چون الرضا من آل محمد خود را به اهدافشان میرساندند. در دورهی امام رضا (علیهالسّلام) نیز وضع به همین منوال ادامه یافت و خلیفههای حکومت اسلامی بیشترین بهرهها را عملاً در عدم مواجههی جدی با غلات و در منزوی ساختن ائمه شیعه (علیهالسّلام) میبردند. در قرنهای دوم و سوم که عمدتاً معاصر با تعدادی از امامان (علیهالسّلام) است، مشاهده میشود هدف اصلی عباسیان تقویت هر چه بیشتر شیعیان عباسی و تضعیف شیعیان علوی است .
نتیجه گیری
بیشترین راویان متهم به غلو در عهد حیات سه تن از امامان بزرگوار یعنی امام صادق، امام موسی کاظم و امام رضا (علیهالسّلام) میزیستهاند و این امر نشان دهندهی این حقیقت است که اندیشههای اعتقادی غلوآمیز و جریانهای انحرافی در آن عصر به اوج خود رسیده است.اندیشهی غلو، اندیشهای انحرافی در میان تشیع به شمار میرود. غلو نسبت به ائمه (علیهالسّلام) سبب شد تا بار سیاسی مفهوم امامت در شیعه کمرنگ شود و بیشتر توجهها معطوف به بعد لاهوتی و ماورایی ایشان باشد.
تفکر غلو و تقصیر هر دو دربارهی ائمه (علیهالسّلام) مذموم و ناپسند بوده و این امر مورد تأیید امام رضا (علیهالسّلام) نیز نیست. بیان توطئههای غلات برای مردم، ابراز انزجار از آنان و حمایت از ردیه نویسیهایی علیه آنان از جمله اقدامهای امام رضا (علیهالسّلام) به شمار میآید.
اندیشهی غلو در پی انحراف دربارهی فهم قرآن، تضعیف مقام امامان (علیهالسّلام) و اختلاف افکنی میان یاران آنها بود.
تفکر غلات هم اکنون به صورتهای متفاوتی وجود دارد. وجود احادیث جعلی به شکلهای مختلف، ایجاد عرفانهای کاذب و انحرافهای خطرناک فکری را به دنبال خواهد داشت. شناخت آنها و جلوگیری از لغزشهای اعتقادی قطعاً در تأیید دستور ائمه (علیهالسّلام) است.
بسیاری از راویان درست و موثق نیز به تهمت غلو گرفتار شدند. در واقع میان احادیث، شناخت درست از نادرست سخت شد و در پی آن، اختلافهای روایی بسیاری پدید آمد.
از عوامل تشدید جریان غلو در حوزهی ایران و عراق باید به مسائل اجتماعی، زمینههای سیاسی و تاریخی، منشأ روانی و عاطفی پدیدهی غلو و احترام بسیار به شأن را به طور ویژه منزلت امام علی (علیهالسّلام) اشاره کرد که این نکات با آمدن امام رضا (علیهالسّلام) به ایران بیشتر نیز نمودار شد.
اندیشهی غلو به مدد مخالفان تفکر عقلایی آمد و همسو با آنان جریانهای خردگرا را به قهقرا برد و شاید بتوان گفت زمینه برای اشعری گری میان جامعهی اسلامی فراهم شد.
در پی فعالیتها و مبارزههای امامانی چون امام رضا (علیهالسّلام) بود که جریانهایی مانند غلات از قرن سوم به بعد رو به کمرنگتر شدن و در برخی موارد نابود شدن رفت.
پینوشتها:
1- استادیار تاریخ و تمدن ملل اسلامی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی مشهد tarikh -2003@yahoo.com
2- Dosetism
منابع تحقیق : ابن اثیر، عزالدین علی، (1385ق). الکامل فی التاریخی بیروت: دار صادر.
ابن حوقل، ابی القاسم، (1992م). صوره الارض، بیروت: منشورات دار المکتبه الحیاه.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، (بیتا). البدایه و النهایه. بیروت: مکتبه المعارف.
ابن منظور، (1408ق). لسان العرب. تعلیق علی شیری، چاپ اول، بیروت: دار الاحیاء التراث العربی.
اردبیلی، محمد بن علی، (1403ق). جامع الرواه و ازاحه الاشتباهات عنی الطرق و الاسناد. بیروت: دارالاضواء.
اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، (1362). مقالات الاسلامیین. مترجم محسن مویدی، تهران: امیرکبیر.
اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل، (1370). المقالات و الفرق. مترجم محمد جواد مشکور و یوسف فضایی، تهران: عطایی.
اصفهانی، محمد تقی، (1414ق). لوامع صاحب قرانی، قم: اسماعیلیان.
بهبودی، محمد باقر، (1362). معرفه الحادیث و تاریخ نشره و تدوینه و ثقافته عند الشیعه الامامیه. تهران: علمی و فرهنگی.
حلی، محمد بن ادریسی، (1411ق). الاسرائر، چاپ دوم، قم: الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین.
حیدر، اسد، (بیتا). الامام الصادق و المذاهب الاربعه. بیروت: دارالکتاب العربی.
زبیدی، مرتضی، (1994م). تاج العروس، محقق علی شیری، بیروت: دار الفکر.
شهرستانی، ابی الفتح محمد، (1972م). الملل و النحل، چاپ سوم، بیروت: دار المعرفه.
صدوق، محمد بن علی، (1984م). عیون اخبار الرضا. الطبعه الاولی، بیروت: اعلمی للمطبوعات.
صدوق، محمد بن علی، (1377). عیون اخبار الرضا. به اهتمام مهدی حسینی لاجوردی، قم:
مصدوق، محمد بن علی، (بیتا). الخصال. محقق علی اکبر غفاری، قم: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه.
طبرسی، فضل بن حسن، (1415 ق/ 1984م). مجمع البیان. چاپ اول، بیروت: اعلمی للمطبوعات.
طبری، محمد بن جریر، (1385ق). تاریخ الامم و الملوک. مصر: الاستقامه.
طوسی، ابوجعفر محمد، (1382). اختیار معرفه الرجال معروف برجال الکشی، محقق محمدتقی فاضل میبدی و ابوالفضل موسویان، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
طوسی، ابوجعفر محمد، (1404ق). اختیار معرفه الرجال المعروف برجال الکشی، قم: آل البیت، مطبعه بعثت.
عیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش سمرقندی، (بیتا). تفسیر عیاشی، محقق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبه العلمیه الاسلامیه.
فیاضی، عبدالله، (1406ق). تاریخ الامامیه و اسلافهم منی الشیعه مند نشاه التشیع حتی مطلع القرن الرابع الهجری، چاپ اول، بیروت: الاعلمی.
کلینی، ابی جعفر محمد بن یعقوب، (1377). الکافی، مصحح علی اکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
ماسینیون، لویی، (1379). انا الحاقی و عرفان حلاج (مصائب حلاج ). مترجم سید ضیاءالدین دهشیری، تهران: جامی، مجلسی، محمدباقر، (1403ق). بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت: وفاع.
مدرسی طباطبایی، حسین، (1389). مکتب در فرایند تکاملی، مترجم هاشم ایزدپناه، چاپ اول، تهران: کویر.
معارف، مجید، (1376). پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه. چاپ دوم، بیجا: ضریح.
معروف حسنی، هاشم، (1978م). دراسات فی الحدیت و المحدثین، الطبعه الثانیه، بیروت: دار التعارف للمطبوعات.
مفید، محمد بن محمد، (1371). الاعتقادات. محقق عصام عبدالسید، تهران: الموتمر العالمی لالفیه شیخ المفید.
مفید، محمد بن محمد، (بیتا). الفصول المختاره من العیون و المحاسن، چاپ دوم، نجف: مطبعه الحیدریه.
نجاشی، احمد بن علی، (1407ق). رجال النجاشی، محقق موسی شبیری زنجانی، قم: جامعهی مدرسین.
نوبختی، ابومحمد حسن بن موسی، (1355ق). فرق الشیعه. مصحح محمد صادق بحر العلوم، نجف: المكتبه الحیدریه. ولهوزن، یولیوس، (1375). تاریخ سیاسی صدر اسلام شیعه و خوارجه، مترجم محمود افتخارزاده، چاپ اول، قم: معارف اسلامی.
منبع مقاله :
بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (علیهالسّلام)؛ (1394)، فصلنامهی فرهنگ رضوی علمی پژوهشی، مشهد مقدس: دفتر نشریه، شمارهی دهم