شرحی ادبی و عرفانی بر نماز

مقاله حاضر شرحی ادبی و عرفانی بر نماز است که از کناب زمزم راز به عنوان موضوع این مطلب راسخون انتخاب گردیده است.با ما همراه باشید.
يکشنبه، 29 دی 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شرحی ادبی و عرفانی بر نماز
مقدمه:
نماز معیار قبولی اعمال انسان است و حضور قلب، معیار قبولی نماز. برای دست یابی به حضور قلب در نماز، هم آگاهی از اسرار و معانی نهفته در باطن نماز، بسیار مؤثر است.

حقیقت نماز همچون دریای بی کرانی پر از مرواریدهای درخشان است و غواصان با غور در آن، از برکت های آن بهره مند می شوند، ولی همچنان پهنه دریاها پر از گوهرهای تابناک باقی می ماند. 

پژوهشگر ارجمند آقای مجید نوریان ، کوشیده اند تا ره توشه ای عرفانی و ادبی، استخراج کنند و آن را ارمغان راه خداجویان سازند. امید که از دست آوردهای ایشان در برنامه های صدا و سیما بهره مند گردیم و دیگر پژوهشگران این نیز این مسیر نورانی را تکمیل کنند.


شرحی ادبی و عرفانی بر نماز 

واژه شناسی نماز

واژه «نماز» در فارسی از لفظ پهلوی « نماک» گرفته شده است. نماک نیز از اندیشه باستانی «نم»، به معنی خم شدن و تعظیم کردن است که به تدریج، به معنای «صلوة» در اسلام اطلاق شده است.(1)

واژه «صلوة» در قرآن کریم در معناهای مختلفی به کار رفته است که 91 مورد آن به موضوع نماز اشاره دارد. این واژه در آیه 103 سوره توبه به معنای «دعا» به کار رفته است:خذ من أموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها وصل علیهم إن صلاتک سکن لهم. (توبه: 103)

از اموال آنان صدقه ای بگیر تا با آن پاکیزه شان بسازی و برایشان دعا کن؛ زیرا دعای تو برای آنان مایه آرامش است.واژه «صلوة» در قرآن به معنای «درود» هم آمده است. در سوره بقره نیز به معنای آمرزش به کار رفته است:

أولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة (بقره: 157) برایشان درودها و رحمتی از پروردگارشان (باد).همچنین در سوره توبه، به معنای «وسیله دعای خیر» و «آمرزش خواهی» به کار رفته است:

و یتخذ ما ینفق قربات عندالله و صلوات الرسول. (توبه: 99) و آنچه را انفاق می کنند، مایه تقرب نزد خدا و از دعای پیامبر می دانند.

این واژه در سوره هود نیز به معنای «دین» آمده است: قالوا یا شعیب اصلاتک تأمرک أن نترک ما یعبد آباؤنا. (هود: 87)گفتند: ای شعیب! آیانمازت به تو دستور می دهد که آنچه را پدران ما می پرستنده اند، رها کنیم.
 

نماز پیش از اسلام

فریضه نماز به اسلام و دوران پس از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اختصاص ندارد، بلکه جزو برنامه ها و آموزه های انبیا و رسولان پیشین نیز بوده است.

1- حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) برای خود و ذریه اش از خدا توفیق اقامه نماز می خواهد و می گوید:رب اجعلنی مقیم الصلاة و من ذریتی. (ابراهیم:40)پروردگارا! مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندانم نیز.

2- قرآن با ستایش از حضرت اسماعیل (علیه السلام) می فرماید: و کان یأمر أهله بالصلاة و الزکاة و کان عند ربه مرضیا. (مریم: 55)و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان می داد و همواره نزد پروردگارش نیک (رفتار)بود.

3- همچنین خداوند درباره شعیب می فرماید: قالوا شعیب أصلاتک تأمرک أن نترک ما یعبد آباؤنا (هود: 87)گفتند:¬ای شعیب! آیا نمازت به تو دستور می¬دهد که آنچه را پدران و ما می پرستیده اند، رها کنیم.

4- در سوره طه نیزخداوند، خطاب به حضرت موسی (علیه السلام) می فرماید: أقم الصلاة لذکری. (طه: 14)و به یاد من نماز برپا دار.

5- لقمان حکیم نیز به فرزندش می گوید: یا بنی أقم الصلاة و أمر بالمعروف وأنه عن المنکر. (لقمان: 17)ای پسرجانم! نماز را بر پا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند باز دار.

6- همچنین در سوره مریم از قول مسیح (علیه السلام) می خوانیم: و أوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا. (مریم:31) و تا زنده ام (مرا) به نماز و زکات سفارش کرده است.

7- زرتشتیان پنج نماز دارند که در هنگام طلوع آفتاب ، ظهر و عصر و اول شب و زمان خفتن انجام می دهند. (2)

8- نزد اعراب جاهلی نیز نوعی نماز رایج بود. هرچند واژگان به کار رفته در آن، تنها لقلقه زبان آنان بوده است. قرآن کریم با سرزنش نماز اعراب جاهلیت می فرماید: و ما کان صلاتهم عندالبیت إلا مکاء و تصدیة. (انفال: 35)

و نمازشان نزدخانه(خدا)، چیزی جز سوت کشیدن و کف زدن نبود.بنابراین، پیشینه نماز به قدمت تاریخ ادیان و بنابراین، به قدمت تاریخ حیات بشری است. نماز در فطرت انسان وگرایش او به خدا گرایی و پرستش و کمال طلبی او ریشه دارد.
 

نماز در اسلام

خدای تعالی می فرماید: إن الصلاة کانت علی المؤمنین کتابا موقوتا. (نساء: 103) نماز، وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است.

براساس روایت های معصومین (علیهم السلام) واژه «موقوت» در اینجا به معنای واجب است. همچنین خداوند در آغاز سوره بقره در توصیف اهل تقوا می فرماید: الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلاة. (بقره:3)همانا که به «غیب» ایمان دارند و نماز را به پا می دارند.

نماز، نخستین عبادتی است که بر بندگان واجب شده است و هرگز نمی توان آن را تعطیل کرد. از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمود: اول ما فرض علی العباد الصلوة و اخر ما یبقی عندالموت الصلوة و اول ما یحاسب به العبد یوم القیامة الصلوة فمن اجاب فقد سهل ما بعده و من لم یجب فقد استد ما بعده. (3)

نخستین پرستشی که بر بندگان واجب شده، نماز است. آخرین عملی که به هنگام مردن می ماند، نماز است و اولین چیزی که روز قیامت، از آن می پرسند، نماز است.

پس هر کسی به خوبی پاسخ گوید و پاسخش را بپذیرد، در حساب رسی های پس از نمازش آسان گیرند و آن که پاسخ نیکو ندهد، در اعمال دیگرش به سختی حساب کنند.

موضوع نماز به اندازه ای ضروری و حیاتی است که خداوند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به اقامه نماز جماعت حتی در بحبوحه جنگ امر می کند.

و این در شرایطی است که ممکن است خسارت و تلفاتی به سپاه وارد شود. قرآن می فرماید: فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوة ان خفتم ان یفتنکم الذین کفروا. (نساء: 101)

اگر بیم داشتید که آنان که کفر ورزیده اند، به شما آزار برسانند، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید.

در این آیه، به کوتاه کردن نماز در شرایط خطر، حکم شده است؛ نه فروگذاشتن آن.امام علی (علیه السلام) اولین مردی بود که با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز گزارد.

او شهید محراب عبادت است و از مرگ در محراب به خودبالید و فریاد «فزت و رب الکعبه» را سر داد. همچنین فرزندش، حسین بن علی (علیه السلام) در میدان نبرد عاشورا وضو ساخت و اقامه نماز کرد و به پیروان خویش آموخت که ترک نماز در هیچ شرایطی روا نیست.

امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا ، جلوه زیبایی از عشق به نماز و بزرگداشت آن را برای جهانیان به نمایش گذاشت.

امام صادق (علیه السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «ما بین الکفر و الایمان الا ترک الصلوة؛ میان کفر و ایمان فاصله ای جز ترک نماز نیست. (4)

بنابراین ، نماز جایگاه والایی در اسلام دارد؛ به گونه ای که آن را افضل عبادت ها دانسته اند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «اما انه لیش شیء افضل من الحج الا الصلوة؛ هیچ چیزی از فریضه حج بالاتر نیست به جز نماز»(5)
 

نماز در اندیشه دیگران

بررسی وتبیین مفهوم نماز در اندیشه دانشوران غربی از آن جهت اهمیت دارد که گفته اند:
خوش تر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران

1- مهاتماگاندی، رهبر بزرگ و نجات بخش هندوستان از چنگال استعمار انگلیس می نویسد:

عجز و لابه و دعا و نماز به درگاه خداوند، خرافات نیستند. آنها اعمالی بسیار حقیقی تر از خوردن، آشامیدن، نشستن و راه رفتن هستند.

اگر بگوییم تنها آنها حقیقی اند و همه چیزهای دیگر غیر حقیقی هستند، اغراق نکرده ایم. چنین دعا و نمازی دور از فصاحت کلام و تنها احترامی لفظی نیست، بلکه از قلب سرجشمه می گیرد..

اگر به چنان خلوصی دست یابیم، قلب، خالی از همه چیز، غیر از عشق می شود. نمازگزار به هیچ گفت و گویی نیاز ندارد. او غیر وابسته و مستقل است و محتاج کوشش حسی نیست.

من کوچک ترین تردیدی ندارم که نماز و دعا، وسیله انکار ناپذیری برای پاک کردن قلب از گرایش های نفسانی است، ولی باید با منتهای تواضع آمیخته شود. (6)

2- مارس بوازار که دوازده سال در کشورهای اسلامی با سمت نماینده صلیب سرخ فعالیت کرده و حاصل ارزیابی های خود را در کتابی به زبان فرانسه منتشر کرده است، می نویسد:

نماز، تسبیح، خضوع و خشوع که چگونگی برگزاری آن با کمال دقت معین شده است، مسلمان را به اسلام می پیوندد و انسان را به صورت جزئی از کل جهان در می آورد.

نماز، تصوری عالی از طبیعت انسان به نمازگزار می دهد و او را با شرافت انسانی اش آشنا می کند. حق، به واسطه همین امر، او را به خضوع و خشوع وا می دارد و این چیزی است که در هیئت ظاهر نمازگزار دیده می شود.

زیرا در نماز، اجزای شریف بدن با خاک تماس می گیرد. نماز، تنها دعا به درگاه خدا نیست که برخاسته از تأثیرات شخصی یا احساسات مبهم باشد، بلکه برعکس در نماز پیوسته باید کلام خدا ادا شود.

در مقابل دعا که اگر دعا کننده عرب زبان نباشد، می تواند خواسته های خود را بی هر مقدمه ای، به زبان مادری بخواهد و یا اگر می اندیشد که بهتر است در دعاهای خود به آیات و دعاهای قرآنی توسل جوید، چنین کند.(7)

3- دکتر لئون دنی، روان شناس برجسته می گوید:نیایش به درگاه خدای توانا، راز و نیازی به سوی خدا و آفریننده موجودات که پناهگاه دل شکستگان است، معطوف می دارد و با خضوع و فروتنی، درماندگی، ناتوانی و پریشانی خود را به آستان الوهیتش عرضه می کند.

و با ستایش ذات پاک خداوندی اش، حقارت خود را بیان و از پیشگاه مقدسش، بخشایش گناهان و رحمت بی پایان او را در خواست می کند.

4- جبران خلیل جبران، نماز را گسترش ذات انسانی در ابدیت می داند. علامه محمد تقی جعفری نیز در شرح مثنوی مولانا نمازرا گسترش ذات انسانی در اثیر (روح کلی جهان) معرفی می کند. (8)

5- روژه گارودی، دانشمند فرانسوی که به دین اسلام مشرف شده است، می نویسد: در نماز، انسان با ایمان، به ستایش پروردگار وادار می شود.

در نماز، همه مسلمانان جهان در برابر محراب های مساجد که زاویه آنها را به سوی کعبه ساخته اند، در صف های به هم فشرده با همدلی و حضور خود به طور گسترده و عمیق مجذوب بنیاد خویش می گردند. (9)سخنان نویسندگان غربی درباره اهمیت نماز فراوان است. در اینچا به همین مقدار بسنده می کنیم.
 

آثار ادبی و عرفانی بر نماز 

نماز در زندگی فردی و اجتماعی انسان تأثیر شگرفی دارد. اهمیت نماز به اندازه ای است که امام علی (علیه السلام) درباره آن فرمود: «آگاه باش که هر عملی از تو در گرو نماز توست».(10)

کسی که هر روز چندین بار دست از کار می کشد و با پروردگارش به راز و نیاز می پردزد، ارتباط پیوسته خود را با خالق خویش حفظ می کند. پی آمدهای این ارتباط منظم را آشکارا می توان در رفتار و گفتار نمازگزاران واقعی مشاهده کرد:

گرنور عشق حق، به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوب تر شوی

البته نباید فراموش کرد با اینکه روح عبادت و نماز پیوند بنده با خداست، ولی شکل عبادت نیز مهم است. خداوند در شکل عبادت نیز یک سلسله برنامه های تربیتی قرار داده است. در این بخش، به بررسی برخی از آثار نماز در زندگی فردی نمازگزاران می پردازیم:
 

1- نماز، راهی به سوی دوست

نماز، پیوند روح و باطن سالک به ارم ولایت کبری است. نماز، سیر و سفری ملکوتی است که به مقام قرب الهی می انجامد. نماز، تسخیر قله های معرفت و تبلور معانی طریقت است.

نماز، سوار شدن بر مرکب روح و زدودن پلشتی های هوا و هوس از تن است. نماز، نغمه راستین روح آدمی است.نماز، سکوی پرواز و اوج عالم اعلی و ملکوت است. نماز، عمودالدین (11)

و نور چشم است. (12) نماز، تحصیل معانی و مفاهیم عالی عرفانی را برای نماز گزار آسان می کند و صفابخش درون و آرام بخش روان عارفان است.

نماز، خلعت خلیفة الهی را برازنده آدمی می کند؛ زیرا «هیچ وسیله ای مستحکم تر و دایم تر از نماز برای ارتباط میان انسان با خدا نیست.» (13)

نماز، سبب نزول رحمت الهی، ریدن به بهشت موعود، تحصیل فوز عظیم و عامل تقرب به لقای الهی است. نماز، تجلی صفات و اسمای الهی در وجود عبد است. مایه فروتنی و نشاط روح است.

خضوع می آورد و خشوع می طلبد. نماز باعث ایجاد روح اتحاد در پیکره جامعه اسلامی است و مسجد، مرکز تبلیغ وحدت، نماز، افضل عبادت ها (14) و دوست داشتنی ترین کردارهاست؛ (15)

زیرا ملاک و معیار قبول یا رد دیگر کردارهای انسان است. نماز، نشانه شناسایی کافر از مسلمان است، (16) به گونه ای که ترک آن شرک و ادای آن نور است. (17) نماز، سیمای مکتب (18)

و نماد دین است. «نماز چکیده و خلاصه اصول مکتب (اسلام) را در خود دارد و با گفتن ها و حرکت های حساب شده و منظمی که در آن است، نمودار اسلام است.» (19) نماز، رأس اسلام است.

(20) «نمودار و نمایشگر است از اسلام در مقیاس کوچک، اسلام در متن جامعه به کارگیرنده تن و اندیشه و روان انسان هاست و از این هر سه برخوش بختی آنان کار می کشد. نماز نیز در عمل یک فرد چنین است؛ زیرا در حال نمازف تن و اندیشه و روان، هر سه مشغول به کار و فعالیتند...» (21)

نماز،پرچم اسلام است (22) بر قله های معرفت. کالبد دین بدون نماز، خالی و بی روح است. نماز، روح ادیان الهی و از سنت های دین است. «نماز، سرچشمه جوشانی است که این همه فیوضات را بر دل وجان نمازگزار سرازیر می کند و از او انسانی روشن ضمیر و ثابت قدم و بی دغدغه و امیدوار می سازد.» (23)

نماز، عطیه الهی و سفره ضیافت الهی است که هر کس به اندازه که بخواهد، از آن بهره می برد.
 

2- پشتوانه محکم نماز

«واستعینوا بالصبر و الصلوة؛ از صبر و نماز یاری بجویید». (بقره: 45 و 153)همواره بت نفس و شهوت و خودبینی در مقابل عشق بی منتهای الهی صف آرایی کرده اند.

زیبایی های طبیعت برای فریفتن روح آسمانی انسان می کوشند و می خواهند او را در این عالم پست زندانی کنند. زرق و برق دنیا نیز به کمک نفس سرکش می شتابند و او را تقویت می کنند.

در این میان، نیرویی عظیم از سوی پروردگار به یاری قوای روحانی می شتابد که همان نیروی صبر و نماز است. علامه طباطبایی ذیل آیه و«واستعینوا بالصبر و الصلوة؛» می نویسد:

و اینکه فرمود از صبر و نماز برای مهمات و حوادث خود کمک بگیرید، برای این است که در حقیقت، یاوری به جز خدای سبحان نیست.

در مهمات، یاور انسان، مقاومت و خویشتن داری آدمی است یا اینکه استقامت به خرج داده، ارتباط خود را با خدا وصل نموده، از صمیم دل متوجه او شود و به سوی او روی آورد. این همان صبر و نماز است و این دو بهترین وسیله برای پیروزی است؛

چون صبر، هر بلا یا حادثه عظیمی را کوچک و ناچیز می کند و نماز که اقبال به خدا و التجا به اوست، روح ایمان رازنده می سازد و به آدمی می فهماند که به جایی تکیه دارد که انهدام پذیر نیست و به سببی دست زده که پاره شدنی نیست.(24)

از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمود:هر گاه کار بر پیامبران الهی سخت می شد و بیمناک و اندوهگین می شدند، به نماز پناه می بردند.(25)

نماز، حلال مشکلات است، غم ها را از دل می زداید و روح آدمی را تقویت می کند. ابوعلی سینا می گوید:هر زمان برایم مشکلی علمی پیش می آمد و از حل آن عاجز می ماندم، به مسجد شهر رفته و دو رکعت نماز به جای می آوردم.

سپس از خداوند می خواستم مرا به وسیله نور آن نماز یاری دهد تاگره از مشکلم باز کنم. پس از ادای آن دو رکعت، راه حل مشکل برایم آسان می گشت و به آنچه می خواستم، می رسیدم. (26)


در پرتو نماز و ذکر و رابطه با خدا، صبر و خویشتن داری در انسان حاصل می شود. اجتماع این دو، مهم ترین وسیله ای است که با آن می توان بر سختی ها و گرتفاری ها پیروز شد.

چون صبر، نفس را از نگرانی و تشویق نگاه می دارد و نماز، آن را به سوی پروردگار توجه می دهد و گرفتاری ها را از یاد می برد.ویلیام جمیز در تحلیل رابطه دین و روان می نویسد:اگر نیرویی برای تحمل سختی ها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به دست می آید.

دعا و نماز و به عبارت دیگر، اتصال با روح عالم خلقت و جان جانن کاری است با اثر و نتیجه. نتیجه آن عبارت است از ایجاد یک جریان قدرت و نیرویی که به محسوس دارای آثار مادی و معنوی می باشد.(27)

بدین ترتیب، نماز، نیرویی کارآمد در رویارویی با مشکلات و پشتوانه گران بهایی در برخورد با سختی هاست. از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود:

شیوه علی (علیه السلام) چنان بود که چون مشکل مهمی برایش پیش می آمد، به نماز می ایستاد و آیه «واستعینوا بالصبر و الصلوة» را می خواند. (28)

همچنین از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده اند که فرمود:چه مانعی دارد که چون یکی از شما غم و اندوهی از غم های دنیا بر او درآمد، وضو بگیرد و به مسجد برود و دو رکعت نماز بخواند و برای رفع اندوه خود خدا را بخواند.

مگر نشنیده ای که می فرماید: «واستعینوا بالصبر و الصلوة».(29)مگر نه این است که نماز پیوند با بی نهایت است؟ اگر چنین است – که هست- پس غم و اندوه برای چیست؟

نسخه ای که قرآن برای حل مشکلات وشفای بیماران می پیچد، فراتر از تمامی نسخه های روانکاوها و متخصصان است. شگفتا که بعضی در مشکلات به غیر خدا پناه می برند؛ حال آنکه آرامش و سلامتی در توجه به حضرت حق است: «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء».(30)

البته باید دانست که نماز باید با روح باشد، نمازی که روح را از زندان تن وطبیعت آزاد کند و به عالم اعلی رهنمون سازد. «نماز با حضور و با توجه، نمازی که از یاد ذکر سرشار است،

نمازی که آدمی در آن با خدای خود سخن می گوید و به دل می سپارد، نمازی که والاترین معارف اسلام را پیوسته به انسان می آموزد. چنین نمازی، انسان را از پوچی و بی هدفی و ضعف می رهاند و افق زندگی را در چشمش روشن می سازد.

و به او همت و اراده و هدف می بخشد و دل او را از میل به کج روی و گناه و پستی نجات می دهد. از این رو است که نماز در همه حالات حتی در میدان نبرد و در سخت ترین آزامایش های زندگی، اولویت خود را از دست نمی دهد». (31)
 

3- تقرب به پروردگار در ادب و عرفان  نماز 

تقرب به پروردگار، عالی ترین غایت در مسیر سیر و سلوک و تربیت اسلامی است و دیگر هدف ها و غایت ها، مقدمه رسیدن به این هدف عالی است. نماز مایه تقرب انسان به پروردگار است .

و نمازگزار را به اوج قله معنویت می رساند. می توان گفت این اثر برجسته ترین پی آمد تربیتی نماز است و دیگر پی آمدها، زمینه دست یابی به این اثر مهم و هدف عالی را فراهم می سازد.
امام علی (علیه السلام) در وصیت به اصحابش فرمود:

امر نماز را به عهده بگیرید و بر آن محافظت کنید، زیاد به آن توجه کنید و به وسیله آن به خدا تقرب جویید. (32)

نیز در حدیث دیگری فرمود: «الصلوة قربان کل تقی؛ نماز موجب تقرب هر پرهیزگاری است».(33) البته انسان تا به مرتبه ایمان و تقوا نرسیده باشد، نماز، معراج و مقرب او نیست.

امام علی (علیه السلام) در مقام بیان بهترین و نزدیک ترین راه هایی که انسان می تواند به خالق خوی برسد، می فرماید:

ان افضل ما توسل به المتوسلون الی الله... اقام الصلوة فانها الملة. (34)به یقین، بهترین چیزی که انسان می توانند با آن به خدای سبحان نزدیک شوند، برپا داشتن نماز، آیین ملت اسلام است.

ایشان در این بیان، از نماز با اینکه یکی از دستورهای جزئی آیین اسلام است، به عنوان تمام آیین نام برده است و این اهمیت و نقش نماز را در دین اسلامی می نمایاند.

فریضه الهی نماز، وسیله ای برای پرواز است؛ نمازگزار را به دریای بی کران بندگی پیوند می هد؛ بال و پری می گشاید و هستی خویش را فنا می کند. علامه محمدتقی جعفری در شرح دعای عرفه می نویسد:

خداوندا! مرغ ناچیز و محبوس در قفسی، چشم به تو دوخته و بالرزاندن بال های ظریفش آماده حرکت به سوی توست؛ نه برای انکه از قفس تن پرواز کند و در جهان پهناور هستی بال و پری بگشاید، نه؛

زیرا زمین و آسمان با آن همه پهناوری جز قفس بزرگ تری برای این پرنده شیدا چیزی نیست. او می خواهد آغوش بارگاه بی نهایتت را باز کنی و او را به سوی خودت بخوانی. (35)

نماز، دروازه ورود به بارگاه عظمت الهی است و نمازگزار پس از ورود، پلکانی خواهد یافت که او را از ثری به ثریا می برد و او به هر آنچه می خواهد، می رسد؛ اگر می خواهی پیامبر گونه از نزدیک با خدای خود راز و نیاز کنی، نماز بخوان؛ زیرا نماز سبب عروج روحانی و ایجاد شرایط عرفانی می گردد.

نماز فاصله میان خدا و انسان را کم می کند؛ البته فاصله ای را که انسان آن را به وجود آورده است، وگرنه به فرموده قرآن، خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک تر است. (36) مقام معظم رهبری می فرماید:

ریشه همه تلخ کامی های بشر در غفلت از خدا و محدودشدن به منابع شخصی است. نماز، آدمی را از این حصارهای ظلمانی می رهاند و شهوت و غضب او را به سوی حقیقت متعال و خیرهمگانی هدایت می کند. (37)

نماز، کوبیدن درب خانه ملک جبار است با تکرار نماز در این خانه به روی نمازگزار باز می شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی به اباذر فرمود:

ای اباذر! تا هنگامی که در نماز هستی، در خانه ملک جبار را می کوبی و هر کس در خانه ملک را بسیار بکوبد، به رویش باز می شود. (38)

امام رضا (علیه السلام) نیز می فرماید: «الصلوة طلبوا لوصال الی الله من العبد؛ نماز درخواست وصل به خداوند از سوی بنده است.» (39)

نمازگزار خوب می داند که بدون محبوب حقیقی، هیچ است. پس طلب می کند، زیرا در فراق و هجران تاب نمی آورد.

بنده عاشق به صول الهی، همچون پرنده ای است که می خواهد به سوی معشوق پرواز کند، ولی بال هایش ظریف است. از این رو، به نماز پناه می برد؛ چرا که نماز، ریسمان پیوند خالق با مخلوق است.

امام صادق(علیه السلام) در پاسخ معاویه بن وهب که از وی درباره بهترین وسیله تقرب و محبوبیت بندگان به پروردگار پرسیده بود، فرمود:

بهترین وسیله تقرب به پروردگار پس از معرفت خدا، چیزی بالاتر از نماز نیست. آیا ندیدی عیسی بن مریم را که می فرماید: خداوند مرا به نماز توصیه کرده است. (40)
 

4- کبرزدایی در ادب و عرفان  نماز 

کبر عبارت است از حالتی که انسان خود را بالاتر از دیگری ببیند و به برتری خودی بر دیگری باور داشته باشد. روایت های فراوانی در نکوهش این رفتار ناپسند اخلاقی و پی آمدهای سوء آن وارد شده است. امام علی (علیه السلام)، کبر را زشت ترین خلق ، طغیان و نافرمانی پروردگار، آفت شرف، (41) بزرگ ترین گناه، مادر عیب ها، حلیه ابلیس (42) و بدترین آفت عقل بر شمرده است.
ریشه تمام گرفتاری های بنی آدم، خودخواهی و خودبینی است. خودخواهی، ارث شیطان است؛ زیرا شیطان به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خداوند سبحان سرپیچی کرد. حضرت علی (علیه السلام) کبر و خودبینی را بزرگ ترین دام شیطان بر شمرده و آن را به زهر کشنده ای تشبیه فرموده که اثرش پایدار و همیشگی است.
کبر و خودخواهی نه تنها خود یک گناه بزرگ است، بلکه سبب گناهان دیگر نیز می گردد. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: الکبر داع الی التقحم فی الذنوب؛ کبر، انسان را به فرو افتادن در گناه بر می انگیزاند». (43)
محروم شدن انسان از داشتن دوستان خوب، (44) بهره نداشتن از فراگیری معارف (45) و انزوا طلبی از دیگر پی آمدهای ناپسند کبر و خودپسندی است. اگر خودبینی و خودپسندی در فرهنگ فردی و اجتماعی ملتی رخنه کند، آن جامعه دچار جهل مرکبی خواهد شد که فرصت هرگونه پیشرفت از آنان گرفته می شود. بنابراین، باید برای چنین بیماری روحی و اخلاقی، راه چاره ای اندیشید.
در مکتب وحی، نماز به عنوان یکی از عوامل مؤثر در پیش گیری ودر زمان صف ناپسند کبر و خودبینی معرفی شده است. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: خداوند، ایمان را به خاطر تطهیر دل از شرک واجب گردانید و نماز را برای پاک شدن از کبر... . (46)
تمامی ذکرها و عبارت هیی که در نماز بر زبان جاری می شود، برانگیزاننده فروتنی و افتادگی در مقابل خداوند متعال است. هراندازه که انسان در نماز به بی نیازی و قدرت خداوند اقرار می کند، به همان اندازه به فقر و نیاز و ناتوانی و فروتنی خویش اعتراف کرده است. اظهار بندیگ و پیشیمانی برخاک ساییدن و خم شدن برای رکوع، تأثیر فراوانی در نمازگزار ایجاد می کند و زمینه خودپسندی و خودخواهی را در او می خشکاند. امام علی (علیه السلام) در توضیح نقش نماز، زکات و روزه در زدودن کبر و خودپسندی فرمود:
خداوند، بندگان با ایمانش را به کمک نماز، زکات و گرفتن روزه واجب، از آسیب ها در امان داشته است تا جوارحشان آرام گیرد و چشم هایشان، فروتن و غرایز و تمایلات سرکششان، خوار و ذلیل و قلب های آنها خاضع گردد و تکبر از آنها رخت بربندد. افزون بر این، ساییدن پیشانی -که بهترین جای صورت است- به خاک، سبب اوضاع آدمی و گذاردن اعضای باارزش بدن بر زمین، دلیل کوچکی و چسبیدن شکم به پشت مایه فروتنی است. (47)
روح عبادی نماز، نفس اماره و غرور کاذب را در انسان می شکند و روح بندگی را در او می پروراند. البته برای تحقق چنین مرتبه ای، نمازگزار باید با توجه کامل در نماز و با تمام وجود به خاک بیفتد، سربرتراب بندگی بسپارد و خود را بدر ید قدرت الهی قرار دهد. از تمام خودخواهی ها جدا شود و خود را با تمام وجود به خدا بسپارد.
انسان در پرتو نماز و راز و نیاز با خدا، به نیازمندی و خواری خویش اعتراف می کند و بدین وسیله خود را با عالم ملکوت پیوند می دهد. این فقر و وابستگی انسان نسبت به خدا در نماز، او را در مقامی قرار می دهد که حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) می فرماید: «الهی کیف لا افتقر و انت الذی فی الفقر اقمتنی؛ بارالها چگونه فقر و مسکین نباشم و حال انکه مرا در میان بیچارگان قرار دادی؟» (48) این عبارت از دعای عرفه اشاره ای است به این آیه شریفه قرآن که می فرماید:
یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله و الله هوالغنی الحمید. (فاطر:15)
ای مردم، شما به خدا نیازمندید و خداست که بی نیاز و ستوده است.
مولوی، فقر ذاتی انسان ووابستگی محض او به خداوند سبحان را این گونه به نظم درآورده است:
ما عدم هاییم هستی ها، نما
تو وجود مطلقی، فانی نما
ماچو ناییم و نوا در ما زتوست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز توست
بادها و بود ما از داد توست
هستی ما جمله از ایجاد توست
ما نبودیم و تقاضامان نبود
لطف تو ناگفته ما می شنود
 

5- آرامش روح و روان  در ادب و عرفان نماز 

«اقم الصلوة لذکری؛ نماز را به یاد من برپا دار» (طه:14)
یادخدا، دل را زنده می کند و انسان را شاداب می سازد. ذکر خدا رشته ای است که انسان را به خدا پیوند می دهد.ارتباط با خدا و چنگ زدن به ریسمان الهی مایه آرامش روح و روان آدمی و پشتوانه عظیم معنوی برای انسان است.

امام علی (علیه السلام) خطاب به فرزندش، امام حسن مجتبی (علیه السلام) می فرماید:(برتوباد) دلت را با یاد خدا زنده کنی و به ریسمان او چنگ زنی. چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه تو با خداست، اگر رشته آن را در دست گیری.(49)

نماز، بالاترین ذکر خداست و ایمان بر محور ذکر، تعالی می یابد. مؤمن با یاد و ذکر خدا در نماز آرامش روحی، آسودگی خیال و اطمینان قلبی می یابد. بزرگ ترین اثر روحی نماز همین است که دل ها را به خدا پیوند می زند.

ایمان را به تدریج در قلب می افکند و در آن اطمینان به وجود می آورد.کسی که ذاکر است، گویا در نماز است و نیز کسی که در نماز است، گویا در حال ذکر است:
خوشا آنان که الله یارشان بی
که حمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنان که دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی

نماز راهی برای رسیدن به زلال آرامش و حیات واقعی است؛ چون ارتباط با خدا از طریق نماز جایی برای دغدغه های درونی و نگرانی های سنگین باقی نمی گذارد. سراسر نماز ذکر و یاد خداست و یاد خدا آرام بخش دل هاست:

الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب. (رعد: 28)کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.

نمازگزار با ذکر خداوند متعال زندگی می کند و در قاموس دلش جز یاد او را راه نمی دهد. وسوسه های شیطانی و هوای نفس را از قلب خویش می زداید و حزن و اندوه را به صفای باطنی دلش راهی نیست.

خداوند در قرآن می فرماید: یا عباد لا خوف علیکم الیوم و لا أنتم تحزنون. (زخرف: 68)ای بندگان من! امروز بر شما بیمی نیست و غمگین نخواهید شد.

ویلیام جمیز می گوید:خداوند وقتی در کنار انسان باشد، آرامش و صفای قلب به وی می دهد. آزمون های زندگی مذهبی، دارای دو صفت برجسته است: اول اینکه زندگی لذتی می یابد که گویا رحمت محض می شود؛ دوم اینکه اطمینان و آرامش باطنی در او ایجاد می شود. (50)

در نماز، رابطه عاشقانه تنگاتنگی میان بنده و پروردگار برقرار میشود. این رابطه دوسویه در قرآن به صورت «فاذکرونی اذکرکم؛ پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم.» (بقره: 152)

بیان شده است. در غیر این صورت، اگر بنده ای خدا را فراموش کند، خدا نیز او را فراموش می کند: «نسوالله فنسیهم؛ خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را فراموش کرد». (توبه: 67)
به قول حافظ:
گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد.

یاد خدا بر مملکت وجود نمازگزار حاکم می شود و پلکانی برای صعود و سکویی برای پرواز می سازد. «روحیه طلبد و امید و اطمینان که بال های نیرومند این پروازند، فرآورده و زاییده یاد خداست».(51)

ذکر خدا، پیوند محکم و زنجیره زیبایی میان مراد و مرید است: «مرید طالب ذکر است و ذکر طالب مراد». (52)

نماز، گفتن راز و نیاز در محضر محرم راز است. نماز، خالی کردن عقده های دل است و رسیدن به آرامش و طمأنینه.چه ذکری بهتر از ذکر خدا و چه سعادتی بهتر از اینکه به بی نهایت بپیوندی و در آن محو شوی؟ با یاد خدا، نسیم دل انگیز محبت در وجود نمازگزار می ورزد:

الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم و الصابرین علی ما أصابهم و المقیمی الصلاة و مما رزقناهم ینفقون. (حج: 35)

بی گمان، چون نام خدا برده می شود، دل هایشان پر از خوف پروردگار می گردد و شکیبایان در برابر مصیبت هایی که به آنها می رسد و آنها که نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.

امروزه نقش آرامش دهندگی نماز و عبادت در روح و روان انسان به خوبی مشخص شده است؛ به گونه ای که آرامش حاکم بر روح و جسم مؤمنان راستین در مقایسه با آشفتگی روانی و جسمی انسان های بی دین همواره مورد توجه پزشکان بوده است.

نمازگزار، با ایمان به قدرت بی پایان پروردگاری که در مقابلش کرنش می کند، خود را در برابر هر عامل خطر آفرین ایمن می یابد. وی با تکرار باور اعتقادی خود در نمازهای پنج گانه روزانه، این ایمنی همه جانبه را به روان خود تلقین می کند وسرانجام آرامش عمیق را در وجود خود نهادینه می سازد.

پژوهش های علمی در برخی کشورهای مسلمان نشان میدهد که بیماران مضطربی که در کنار درمان های رایج ضداضطراب، به خواندن نماز و قرآن و حتی احادیث نبوی تحریک شده اند، درمان بسیار بهتری نسبت به دیگران داشته اند. (53)

نماز، نیرویی برای تحمل غم ها و مصیبت ها و در نتیجه بهداشت روانی به آدمی می بخشد و انسان را امیدوار می سازد و قدرت مقاومت در برابر حوادث بزرگ را به او می دهد.

انسان در نماز با تمام اعضای بدن و حواس خود متوجه خدا می وشد و از همه روزمرگی های دنیوی روی بر می گرداند و به هیچ چیز جز خدا و سخن گفتن با او نمی اندیشد.

همین روی گردانی کامل از گرفتاری های زندگی و نیندیشیدن به آنها در هنگام نماز، سبب ایجاد آرامش روانی در انسان می شود. این حالت آرامش بخشی روانی نماز، از نظر روانی تأثیر بسزایی در کاهش ناراحتی های عصبی و پایین آوردن حالت اضطراب در انسان ها دارد.

رابطه معنوی میان انسان و خداوند در هنگام نماز، به او چنان نیروی معنوی می بخشد که مایه تجدید امید، تقویت اراده و آزاد شدن توانایی های بالقوه می شود. توانایی های نهفته ای در وجود آدمی است که انسان به طور معمول، تنها بخش کوچکی از آنها را به کار می گیرد.

رابطه معنوی انسان با پروردگار در طول نماز و دریافت نوعی فیض الهی و بارقه رحمت از خداوند متعال، سبب رها شدن نیروهای معنوی وجود انسان می شود و اراده او را قوی و همتش را بلند می گرداند.
 

6- آمرزش گناهان در  ادب و عرفان نماز 

گناه، عامل سقوط انسان و مانع رشد اخلاقی و معنوی او است. گناه سبب محروم شدن انسان از عوامل مؤثر در سازندگی معنوی او است. امام صادق (علیه السلام) فرمود:

انسان مرتکب گناه می شود و به سبب آن از نماز شب محروم می گردد، به راستی که تأثیر گناه بر صاحبش از تأثیر کار بر گوشت سریع تر است. (54)

از دیگر آثار گناه، ایجاد نوعی احساس گناه در فرد است که آثار ناپسند بسیاری همچون ترس، اضطراب و گوشه گیری را در پی دارد.

یکی از مهم ترین آثار نماز، نقش اساسی آن در باز دارندگی نمازگزار از گناه از سویی و آمرزش گناهان وی از سوی دیگر است. نماز، تولدی تازه و شست و شویی دوباره است که سبب آمرزش گناهان می شود.

آتش دوزخ را خاموش می کند ومانع عذاب الهی می گردد. نماز، پاک کردن خانه دل از گناهان و آلودگی هاست. نماز، وسیله تبدیل شدن پلیدی ها و پلشتی ها به خوبی ها و نیکی هاست؛ زیرا با گناه، خانه دل جایگاهی می یابد که از هر گونه گناهی در امان خواهد بود.

در مجمع البیان از سلمان فارسی نقل شده است:روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شاخه خشکی از درخت گرفت و به شدت تکان داد. تا برگ هایش ریخت.

سپس فرمود: سلمان! نپرسیدی چرا چنین کردم؟ عرض کردم: چرا چنین کردی؟ فرمود: مسلمان وقتی وضو می گیرد و نمازهای پنج گانه اش را به جای می آورد، گناهانش مانند این برگ ها می ریزد. آن وقت این آیه را تلاوت فرمود: « واقم الصلوة لذکری».(55)

امام علی (علیه السلام) درباره تأثیر شگفت انگیز نماز می فرماید:گناهی که در پی آن مهلت یافتم تا دو رکعت نماز گزارم و از خدا اصلاح آن را بخواهم، اندوهگینم نکرد. (56)

همچنین آن حضرت فرمود: «من اتی الصلوة عارفا بحقها غفرله؛ کسی که نماز را با معرفت به حق آن به جای آورد، آمرزیده می شود». (57)

نماز گزار در دریایی از زمزم نور، بدن خود را شست و شو می دهد، با نورالهی گرم می شود و با رحمت ربوبی پرواز می کند. امام علی (علیه السلام) به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

در شگفتم از کسی که چشمه ای درب منزل اوست و شبانه روز پنج بار در آن چشمه شست و شو می کند، با این حال باز آولده است؛ چون نماز مانند چشمه زلال است که انسان نمازگزار در وقت های پنج گانه در آن شست وشو می کند. (58)

چشمه، حالت جوشش، جریان و دوام دارد؛ یعنی از زمین می جوشد و دوام دارد و تازمانی که در سفره های زیرزمینی آب وجود دارد، استمرار و جریان می یابد.

نماز نیز اگر با لذت معنوی و شادابی روحی همراه باشد ، شوق به ادای آن از قلب انسان می جوشد و همیشگی می شود و به انسان نشاط معنوی می بخشد و از خمودگی روحی و نگرانی روانی باز می دارد.

بنابراین، نماز افزون بر نقشی که در پیش گیری از گناه دارد، اثر درمانی نیز دارد. انسان جایزالخطاست و ممکن است بر اثر غفلت یا هر دلیل دیگری مرتکب گناه شود که در این صورت، با خواندن نماز گناهانش آمرزیده می شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در تبیین نقش نماز در آمرزش گناهان فرمود:

اعمالتان شما را به دوزخ می کشاند و گویی آتش شما را در برگفته است تا آنکه نماز ظهر را به جای آورید و بدین ترتیب، گناهانتان را پاک کنید.

همین طور نماز مغرب، گناهان عصر را می زداید و نماز عشا، گناهان پیش از خود را پاک می کند. سپس به خواب می روید و تا آن گاه که از خواب برخیزید، بر شما گناهی نوشته نخواهد شد. (59)
حال آیا با چنین وصف زیبایی از نماز، اثری از گناه در کارنامه نمازگزار باقی خواهد ماند؟
 

7- دوری از گناه در ادب و عرفان نماز 

إن الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله أکبر. (عنکبوت: 45)بی گمان، نماز از کار زشت و ناپسند باز می دارد و به یقین، یاد خدا بالاتر است.

در این ایه، دو نکته مهم به چشم می خورد: یکی اثر سلبی نماز و دیگری اثر ایجابی آن. در اثر سلبی، نمازگزار از کارهای زشت پرهیز می کند و بدین وسیله، زمینه کمال و عروج ملکوتی خویش را آماده می کند. این همان اثر ایجابی نماز است که در این ایه، با عبارت «ذکر الله اکبر» از آن یاد شده است.

نماز افزون بر زدودن گناه، اثر بازدارندگی نیز دارد. امام علی (علیه السلام) فرمود: «الصلوة حصن من سطوات الشیطان؛ « نماز دژی است در برابر حمله های شیطان». (60)

حضرت در کلام دیگری فرمود: « نماز دژ خداوند مهربان و وسیله دور کردن شیطان است». (61)

نماز، چشمه کوثری است که هم آتش های گذشته را خاموش می کند و هم نمی گذارد انسان بعدها گرفتار آتش شود؛ هم جلو بدی ها را می گیرد و هم بدی های گذشته را از میان می برد.

جوانی از انصار، نمازهای روزانه را با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به جماعت می خواند، ولی در عین حال، گناهان بسیاری مرتکب می شد.

وقتی حال او را برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تعریف کردند، حضرت فرمود: به زودی نمازش او را از گناهان باز می دارد. چیزی نگذشت که آن جوان توفیق توبه یافت و از صحابه زاهد گشت؛ آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا نگفتم که نمازش او را از گناهانش باز می دارد. (62)

حقیقت نماز به گونه ای است که انسان را از گناه باز می دارد؛ زیرا نمازگزار پیوند تنگاتنگی با عالم معنا دارد و مملکت وجودی خود را به عالم ملکوت سپرده است. تنها به قدرت بی پایان الهی متکی است و به امور مادی وابسته نیست. چنین آدمی از فحشا و پلیدی ها بریده است. علامه طباطبایی می نویسد:نماز مشتمل است بر ذکر خدا و این ذکر،

اولا: ایمان به وحدانیت خدای تعالی و رسالت و جزای روز قیامت را به نماز گذار تلقین می کند و به او می گوید که خدای خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت بنما و در خواست کن که خدا تو را به سوی صراط مستقیم هدایت کن و از ضلالت و غضبش به او پناه ببر .

ثانیا: او را وادار می کند و بر اینکه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و کبریایی خدا شده، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد آورد و در آخر بر خود و هم مسلکان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد.

افزون بر این، او را وادار می کند به اینکه از حدث (که نوعی آلودگی روحی است) و از خبث (یعنی آلودگی بدن و جامه) و نیز از اینکه لباس و مکان نمازش غصبی باشد، بپرهیزد و به سوی خانه پروردگارش بایستد. (63)

البته نماز تنها هنگامی نقش بازدارندگی از گناه را در خود حفظ می کند که هیچ مانع یا مزاحمتی در میان نباشد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

لاصلوة لمن لم یطع الصلوة و طاعة الصلوة أن تنهی عن الفحشاء و المنکر. (64)نماز کسی که نماز خود را اطاعت نمی کند، نماز نیست و اطاعت نماز این است که از فحشا و منکر دست بردارد.

نمازگزار با یاری جستن از نماز، توانایی مهار غرایز خود را فزونی می بخشد و آتش سوزاننده و پر هلیب فحشا را با آب عفاف سرچشمه گرفته از نماز خاموش می کند. (65)

نماز، ایمان و باور قلبی را در انسان زنده نگه می دارد و وجدان انسان را بیدار می سازد. در نتیجه، انسان به سوی خوبی ها گرایش می یابد و از زشتی ها دوری می جوید.

نماز، کارخانه انسان سازیاست؛ انسانی که از بند حاکمیت طاغوت آزاد است؛ حاکمیتی که از مهم ترین مصداق های منکر است. نماز، دل بریدن از غیرخدا و نفی حاکمیت طاغوت است.

نماز گزار در عالم ملکوت سیر می کند و در عالم ملکوت، فحشا و منکرات معنا ندارد؛ هرچه هست، فضیلت است و بس. دنیای نمازگزار واقعی، دنیایی است که از هرگونه پلیدی و زشتی به دور است؛ زرا تمامی کردارهای بنده، تابع نماز او است. (66)

نماز با طمأنینه و حضور قلب، ورودی های فحشا و منکرات را می بندد و چیزی جز فضیلت و «حسن باطن» ایجاد نمی کند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

کسی که نمازش او را از فحشا و منکرات باز ندارد، هیچ بهره ای از نماز جز دوری از خدا حاصل نکرده است. (67)
 

مقدمات نماز  شرحی ادبی و عرفانی بر نماز 
1- وضو، زمینه سازی برای یک سفر روحانی

آن گاه که سالک عاشق، قصد حضور در محضر معشوق ازلی دارد، خود را برای دیداری جذاب آماده می سازد. حضور در محضر یار باید با مقدماتی همراه باشد.

آیا می توان با رویی سیاه و قلبی سرشار از گناه به محضر نور رفت؟ هرگز. از این رو، با وضو، انگاره های پلیدی را از وجودش می زداید؛ که وضو، کلید نماز است. (68) و خطاها و گناهان ار از جسم و روح آدمی می زداید.(69)

وضو تنها شستن دست و صورت نیست، بلکه سراپا در دریای معرفت خدا، غرق شدن است. وضو، شستن دنیای درون و برون از پلیدی هاست. نمازگزار با شستن صورت از تمام زشتی ها، روی به جانب معبود، پیشانی بر خاک می نهد.

در وضو، به شستن صورت امر شده است؛ چون انسان در نماز به سوی معبود یکتا رو می کند. افزون بر آن، بیشتر حواس ظاهری در صورت است و بزرگ ترین اسبابی که آدمی را به طلب دنیا وا می دارد، همان حواس ظاهری است.

از این رو، امر شده است که صورت شسته شود. (70)
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست.

حافظ
در تفسیر خواجه عبدالله انصاری در فلسفه وضو آمده است:گفته اند طهارت دست و صورت و سرو پا از آن روی است که خداوند این چهار عضو آدمی را از دیگران جانداران ممتاز ساخته (است).

دست داد تا با آن غذا خورد. صورت داد تا از دیگران برتر و زیباتر شد. سرداد تا در آن عقل جای گیرد و در عقل شرف و دانایی قرار داد تا رو به کمال رود. دو پای داد تا قامت زیبا بر دو پا استوار باشد که دیگران جانداران (را) از این مزیت ها نیست.

چون این نعمت برفرزند آدم تمام کرد، پاکی و پاکیزگی این اعضا و جوارح را برای سپس آن نعمت از او خواست.(71)وضو باعث آرامش روح است، آسایش می آورد و سبب فزونی ایمان ویقین در جان آدمی است.

آب که در وضوعامل پاکیزگی است، مایه حیات و زلالی و صفاست، چنان که چشمه آبی حضرت مریم (سلام الله علیها) را هنگام ولادت عیسی (علیه السلام) از وحشت و غربت نجات داد.

وضو باعث دوری شیطان است؛ به گونه ای که شیطان آن را از دشمنان خویش دانسته است. بهتر است به هنگام خشم، انسان وضو گیرد تا آرامش یابد. وضو، شستن دل است از رذایل و طهارت باطن است با خون دل. به قول حافظ:
خوشا نماز و نیاز کسی که سر سردرد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد

آیا حضور در محراب عشق، جز با وضوی خون دل ممکن است؟
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

نماز، پاکی از زشتی ها و پلیدی های روح است و وضو، مقدمه آن است. «نماز، سفری معنوی است؛ یک سیاحت ملکوتی. برای این سفر ناچاریم مقدمات را فراهم کنیم.

طناب های گناه را از بال و پر روح باز کنیم و دام های دل بستگی را که پای دل را زمین گیر و از اسمانی شدنش جلوگیری کرده است، بگشاییم.

مگر نه این است که نماز مایه عروج است و گذر از سرای طبیعت به کوی حقیقت؟ آیا جز با پاکی جسم و صفای درون می توان از این ظلمتکده گذر کرد؟» (72)

باید حجاب ها را پاره کرد و پرده ها را درید و نزدیک شد. خداوند همواره با ماست و این ماییم که از او دوریم ومیان خود و خدایمان پرده و حجاب ساخته ایم.
جمال یار ندارد نقاب و پرده، ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

غبار و تیرگی راه، جز با نور الهی محو نمی شود و وضو، نورانیت دل است. شستن سرو پا؛ یعنی آمادگی برای فنا. «تخصیص آب و خاک اندر طهارت آن است که هرجا آتش افتد، زخم آن را به آب و یا خاک بنشانند و مؤمن را دو آتش در پیش است:

یکی آتش شهوت در دنیا و دیگری آتش عقوبت درعقبی. خداوند آب و خاک را سبب طهارت وی گردانید تا امروز آتش شهوت او را بنشاند و فردا آتش عقوبت». (73)

آب، مایه حیات جسم است و بندگی و طاعت، مایه حیات دل. به فرموده امام صادق (علیه السلام)، آب با هر چیز آمیخته می شود بدون اینکه ماهیتش عوض شود.

مؤمن نیز با مردم معاشرت می کند و در عین حال، صفای دل و پاکی نیست و خلوص او مانند آب می ماند. در خاک نیز تواضع و فروتنی نهفته است. اینجاست که آب و خاک را برای طهارت مخصوص گردایند.
 

سر ترتیب شستن اعضا در وضو

برخی از بزرگان گفته اند: «هر کدام (از اعضا) که سریع تر و زودتر در معرض گناه واقع شود، در مقام شستن بیشتر است. چون روی آدمی از همه اعضای وی بیشتر قابل مخالفت است، مثل دهان که آفاتش بسیار و چشم و بینی که گناهش بی شمار است.

ابتدا شسته می شود و پس از آن، دست ها را می شویند که پس از زبان و چشم از همه اعضا بیشتر سبک سر است. پس از آن، سر که همسایه رخسار است و چون گناه آن گناه مجاورت است، به مسح کشیدن آن بسنده شده (است).

خلاصه اینکه شستن تمام آن باعث سختی و دشواری است».(74)از نظر بهداشتی نیز وضو و مستحبات آن فایده های زیادی دارد. برای مثال، مسواک کردن در هنگام وضو، از نظر بهداشت دهان و دندان بسیار شایسته و از سنت پیغمبران است.

حلیة المتقین از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود:در مسواک، دوازده خصلت است: از سنت پیغمبران است؛ پاک کننده دهان است؛ جلادهنده چشم و موجب خشنودی پروردگار است و بلغم را دفع می کند و حافظه را زیاد می کند.

دندان ها را سفید می کند و حسنات را مضاعف می گرداند. پوست انداختن و پوسیدن دندان را می برد و بن دندان را محکم می کند و اشتهای طعام را زیاد می کند و ملایکه به آن خشنود می شوند. (75)

وضو در آب که منشأ پاکیزگی و حیات است، از بروز بیماری های گوناگون که ممکن است در چشم، بینی، دهان، پوسا و صورت ایجاد شود، جلوگیری می کند؛

زیرا چهار حسن از مجموع حواس پنجگانه انسان در پیوند کامل اب صورت هستند. در بعد نمادین و از دیدگاه زیبایی شناسی، مسح سروپا در پایان وضو، نمادی از پاکیزگی جسم از سرتا پا و از فرق تا قدم به شمار می آید و عامل یادآوری کننده مسلمانان به پاکیزگی تمام بدن تلقی می شود. (76)
 

2- اذان، موسیقی آسمانی در ادب و عرفان نماز

و من یعظم شعائر الله فإنها من تقوی القلوب. (حج: 32) و هر کس شعایر خدا را بزرگ دارد، در حقیقت، آن نمادی از پاکی دل هاست.

اذان، حرکتی معنوی و سیری روحانی است که از خدا آغاز و به او ختم می شود. اذان، حرکت از خدا به سوی خدا و طنین دل نواز وحدانیت است. اذان، فریاد بر ضد معبودهای خیالی و معرفی عقیده و شعار ناب اسلام است. اذان، جذبه روحانی عشق است. بانگ بیداری است.

آهنگ رحیل است. اعلام حضور اسلام است. بانگ ورح نواز اذان، موسیقی دل نوازی برای دل های خسته عاشقان عالم ملکوت و سالکان بارگه ربوبی است. این لحن دل نواز و این موسیقی آسمانی، سالک را مجذوب و شیفته می کند.

اذان، آواز روان بخش و نوازش دهنده دل های عاشقان است. ترنم های آهنگین صدای مؤذن، آدمی را به وجد می آورد. بانگ روح بخش اذان و انعکاس ترنم های روح بخش آن که الحانش، موسیقی روح افزاست، آدمی را برای عالی ترین سیر روحانی آماده می کند.

اذان، آغاز تخلیه درون وبرون از غیرخدا و آراستن جان با نام و یاد باری تعالی است. اذان، راز جاودانگی دین است. بی جهت نیست که گلادستون سیاستمدار انگلیسی- در پارلمان آن کشور گفته بود:

تا نام محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بر فراز مناره ها بلند است و تا کعبه پابرجاست و قرآن، کتاب راهنمای مسلمانان است، امکان ندارد سیاست ما در سرزمین های اسلامی استوار شود. (77)

آوای دل نشین مؤذن تا مرز آسمان ها پیش می رود و اهل آسمان درشگفتند و از این نوای دل نشین به وجد می آیند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:به یقین، اهل آسمان از اهل زمین چیزی جز صورت اذان نمی شنوند. (78)

اذان، فریاد بیداری است. باید به بلندای شعارها در اذان، توجه کرد. اذان اعلام بندگی است. دوره کاملی ازتوحید، نبوت و ولایت در قالب عبارت هایی زیبا و آهنگین وبا لحنی ملایم و حزین ابراز می شود.

الف- الله اکبر
برگ ترین شعار زنده امت اسلامی و مظهر اتصال به کانون قدرت بی پایان الهی است. «الله»، اسم اعظم الهی است و «اشاره است به ذاتی کامل و جامع با تمامی اوصاف که به جای هزار اسم باری تعالی حکومت می کند».

«اکبر»، فصیح ترین و بلیغ ترین واژگان است. «الله اکبر من أن یوصف؛ خداوند بزرگ تر از آن است که به وصف آید». عقل از درکش عاجز و وهم از وصفش ناتوان است. الله اکبر، اعتراف به عظمت مطلق برای خدا و رمز ناچیز و فقیر بودن انسان است: «یا ایها انتم الفقراء الی الله».

درباره سر آغاز و انجام اذان به کلمه «الله»، از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:

چون این عمل برای جلب رضایت حضرتش انجام می شود و لازم است که نمازگزار خویش را متوجه این نکته سازد و بداند که عمل نماز، تنها برای خشنودی اوست. از این رو، در ابتدا و هم در آخر هر یک از دو اذان و اقامه باید به کلمه «الله» تکلم کرد. (79)

امام خمینی (رحمه الله) در سر اینکه در همه جای نماز، تکبیر «الله اکبر» گفته می شود، می فرماید:این اعلان عجز خود از قیام به ثنای ذات مقدس است و اعلام قصور خود از اقامه نماز است.

سر اینکه چهار تکبیر در افتتاح اذان گفته می شود، شاید اعلان عظمت حضرت ربوبیت بر آفاق و انفس است و یا شاید اشاره نمازگزار به این نکته است که:

من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست
حافظ

شاید چهارتکبیر در آغاز نماز نوعی زنگ بیداری باشد؛ زیرا مردم به دنیا مشغول شده اند و دل کندن از آن آوای جرسی می خواهد. امام رضا (علیه السلام) فرمود:
عبارت های اذان و اقامه به منظور اعلام و آمادگی و باخبر ساختن مردم است و چون در ابتدا، ممکن است با گفتن دو «الله اکبر» برخی متوجه نشوند و از این دعوت الهی غافل بمانند.
از این روف مقرر شد که کلمه «الله اکبر» واقع در آغاز اذان را چهارمرتبه تکرار کنند تا اگر با تکبیر اول و دوم، غفلت بر طرف نشد، در تکبیر سوم و چهارم به کلی بر طرف گردد. (80)

ب- اشهد ان لااله الاالله
توحید خالص است. مؤذن با ضمیر باطن و از سر صدق و صفا به یگانگی حضرت حق شهادت می دهد. تنها به اول دل بسته سات و کمال انقطاع از دنیا و ظواهرش را به دست آورده است.

بت نفس و ثروت و مقام را شکست داده و سر فراز از تمام کشمکش ها، بیرون آمده است. پس برفراز چکاد آزادی، فریاد آزادگی سر می دهد. او که از قید و بندها و غل و زنجیرها رهایی یافته است، به قول عطار نیشابوری، همه جا را محضر خدا می بیند:

خداوند جهان پیوسته ناظر
تو از وی غایب و او با تو حاضر

ج- اشهد ان محمدا رسول الله
محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها رسول خداست، بلکه دلیل آفرینش مخلوقات است: «لو لاک لما خلقت الافلاک» و این تجلی نور محمدی است که باب عروج عاشقان شده است.

بنده نمازگزار، در ابتدای سفری بی منتهاست و این سفر هولناک، حضور قلب می خواهد و هادی، عشق می طلبد و راهنما و پیامبر، رحمة للعالمین و واسطه فیض و هادی کل است. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:

اگر کسی شب ها را به عبادت قیام کند و روزها را روزه بگیرد و تمام مالش را تصدق دهد و در تمام عمر حج بجای آورد، ولی ولایت ولی الله را نشناسد تا موالات او کند و جمیع اعمالش به دلالت او باشد، برای او پیش خداوند ثوابی نیست.(81)

عبور از این تنگنا، گذرنامه می خواهد؛ گذرنامه ای که مهر اخلاص، صدق، تقوا و معرفت و در یک کلمه، «فضیلت» بر آن زده شده باشد.

نمازگزار با راهنمایی این واسطه فیض و رحمت، یک گام به سوی مقصود نزدیک می شود، ولی هنوز سرگردان است و باید به صدق ولایت ابر مردی گواهی بدهد که «نورولایی» او سبب بقای هستی است.

«اشهد ان محمدا رسول الله» رمز بقای نام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و رفعت مقام ایشان است: «ورفعنا لک ذکرک». (انشراح:4)

د- اشهد ان علیا ولی الله
علی (علیه السلام)، چراغ هدایت و حجت خداست. اقرار به ولایت علی (علیه السلام) در اذان جزئی از ایمان است و مستحب است که گفته شود.

هـ- حی علی الصلوة
دعوت صریح به نماز است. هنگام نماز درگاه الهی به روی نمازگزار باز شده است و ندای دعوت الهی او را به معراج و مقام قرب الی الله می کشاند.

و- حی علی الفلاح
تأکید دوباره بر دعوت به نماز است. سعادت و رستگاری سالک بسته به موفقیت او در این سیر روحانی دارد.قد أفلح المؤمنون. الذین هم فی صلاتهم خشعون؛ (مؤمنون:1)هر آینه مؤمنان رستگار شدند؛ کسانی که در نماز خشوع دارند.

ز- حی علی خیرالعمل
مؤذن، در این بند از اذان، مسلمانان را به انجام بهترین عمل فرا می خواند.

ح- الله اکبر و لا اله الا الله
این دو عبارت برای اعتنایی بیشرت به توحید و خداشناسی است. همچنان که در آغاز اذان و اقامه به وحدانیت خداوند شهادت داده می شود، نمازگزاران در آخر اذان نیز به یگانگی خداوند اقرار می کند.

تکرار چهار مرتبه این عبارت، به خاطر رعایت سنخیت بین آغاز و پایان اذان و اقامه است. سر دیگر اینکه عبارت آغازین با «الله» شروع میشودو عبارت پایانی نیز باید به «الله» ختم می شود.
 

3- نیت در ادب و عرفان نماز (روح عمل)

روح عبادت، نیت است و هرچه نیت انسان خالصانه تر باشد، عبادتش، او را بیشتر به خدا نزدیک می سازد.نیت مراتبی دارد. گاه انسان از روی ترس و طمع به طاعت و عبادت خداوند سبحان می پردازد.

خداوند در قرآن می فرماید: «یدعون ربهم خوفا و طمعا؛ پروردگارشان را از روی تسرس(از عذاب) و طمع (به بهشت) می خوانند». (سجده: 16)

اهل معرفت و کسانی که شناخت بیشتری نسبت به خدای سبحان دارند، به واسطه شکوه و عظمت حضرتش به عبادت و طاعت می پردازند. چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

خدای را عبادت کن؛ آن چنان که گویی او را می بینی، پس اگر تو او را نمی بینی، بی گمان او تو را می بیند. (82)برخی دیگران خدای متعال را از سر شوق و محبت عبادت می کنند.

چنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: برترین مردم کسی است که به عبادت عشق ورزد، آن را در آغوش کشد و به دل دوست بدارد. (83)

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: من، او را به دلیل دوست داشتن عبادت می کنم و این عبادت کریمان است. (84)

همه عالم و آدم، تسبیحگوی خداوندی و عبادت کننده حضرتش است. عبادت برخی برای دنیاخواهی است، ولی برخی دیگر آخرت می خواهند و گروهی دیگر در پی وصل معشوقند. هر که در عبادت هایش در پی خدا باشد، خدا نیز او را دوست می دارد و این معنای اخلاص در نیت و خالصانه بودن عمل برای خداست.

نیت به مثابه جان است و عمل به مثابه تن. نیت، معز و جان عمل است. نیت است که به عمل روح و جهت می بخشد: «لا عمل الا بینة.» (85) نیت، پالایشگاهی برای خالص کردن نماز است. در روایت آمده است که: «نِیة المؤمن خیر من عمله؛ نیست انسان مؤمن از عمل او بهتر است.»(86)

هیچ عملی بدون نیست نیست. زیرا نیت، جان عمل است و همان گونه که تن آدمی شریف است به جان آدمیت، شرافت عمل آدمی نیز به جان آدمی بستگی دارد.

بدین ترتیب، هسته اصلی عبادت و محور ارزش آن، نیت صحیح است که عامل اصلی تقرب به خدا به شمار می رود. با نیت صحیح، عبادت ارزش می یابد و به هر نوع اندیشه و رفتار فردی و جمعی، اعتبار لازم را می بخشد.

قرآن کریم می فرماید: و ما امروا الا لیعبدوا اله مخلصین له الدین. (بینه:5) فرمان نیافتند جز اینکه خدا را عبادت کنند، در حالی که به توحید گراییده اند.

روح نیت، اخلاص است. قصد قربت و نیت همراه باتوجه و اخلاص، کمال توحید است. اخلاص، در گران بهای دریای بندگی و پاک کننده درون از آلودگی ها و پستی هاست.

اخلاص، انتقال از مرحله گفتار به مقام حال و از ظاهر به باطن است. اخلاص، پاره کردن حجاب های خودپسندی و کنار گذاشتن دیو سیرتی و زشت خویی است. اخلاص، آراستن ظاهر و باطن آدمی به لباس یک رنگی است.

اگر ظاهر انسان در نماز باشد، جز به عالم طبیعت نمی رسد و اگر باطن او نیز در نماز باشد، پرده از اسرار ملکوت و جبروت برای او برداشته می شود. به فرموده امام خمینی (رحمه الله):

کشتی عقلت در دیاهای خیرات و برکات به حرکت در آید و به ساحل های نجات برسد و تو را از گرداب های هلاک نجات بخشد.(87)

اخلاص، طرد شهوت های پست و لذت های آنی وفانی است. با این حال، باید پرسید: اخلاص چگونه به دست می آید؟

اکنون راهکار دست یابی به اخلاص را بر می شماریم:
الف- دل نبستن به دنیا
گذشتن از صورت فریبنده دنیا، بی توجهی به مقام و مال و ثروت و کمال انقطاع از محبت به دنیا موجب اخلاص است؛ یعنی بریدن از غیرخدا و پیوستن به او. حافظ می گوید:جان نهادم به میان، شمع صفت، از سر شوق
کردم ایثار تن خویش ز روی اخلاص

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: کارتان را برای خدا قرار دهید، نه برای مردم؛ زیرا هرچه برای خداست، به سوی خدا بالا می رود و هرچه برای مردم است، به سوی خدا بالا نمی رود. (88)
خاقانی شروانی می گوید:
مرا با عشق تو، در دل هوای جان نمی گنجد
مرا یک رخش در میدان، دو رستم بر نمی تابد

در روایت ها نیز آمده است:«اصل الاخلاص الیاس مما فی أیدی الناس؛ ریشه اخلاص، قطع امید از دیگران است». (89) یا «القلب حرم الله و لا تسکنوا حرم الله غیرالله؛ دل حرم خداست و در حرم خدا، غیرخدا را راه ندهید».(90)
چون دل، سرای توست نه بیگانه
در راه دل نشسته و دربانم
حاشا که جز تو ره به دلم یابد
جانم فدایت ای همه جانانم

دل، جایگاه خداست و بس. نمی شود هم به دنیا دل بست وهم امید به وصال داشت؛ زیرا این دو با هم جمع نمی شوند. به قول مولوی:
کوزه بودش، آب می نامد به دست
آب را چون یافت، خود کوزه شکست
اگر نورالهی بر دل خسته نمازگزار بتابد، جایی برای غیر نمی ماند:
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود، فرشته درآید

بایستی ظاهر و باطن انسان مؤمن یکی باشد. مگر می شود اسمای ذات و صفات ربوبی را لقلقه زبان قرار داد و خود بازیچه دست شهوات و رذایل بود. آیا این چیزی جز ریا و نفاق است؟ جنید می گوید:

هر کس به زبان یاد خدا دارد و به نام او نازد، آن گاه دل خویش به مهر دیگری پردازد، تازیانه عتاب سیاست در قیامت بدو رسد. شگفتا کسی که او را یافت، دیگری چه جوید و آن که او را شناخت، دیگری چون پردازد.(91)

ب- یقین، مایه اخلاص
یقین از دیگر عوامل اخلاص است. هرچه انسان به عظمت و قدرت پروردگارش یقین یابد، بیشتر به او عشق می ورزد و همواره خانه دل را حریم دوست می گرداند.

وی با تمام وجود در می یابد که: «یعلم خائنة الأعین و ما تخفی الصدور؛ (غافر: 19) او نگاه های دزدانه و آنچه را دل ها نهان می دارند، می داند». (غافر:19)

آگاهی و یقین، اخلاص می زاید و هرچه یقین بیشتر شود، اخلاص افزون تر می شود:در ضمیر ما نمی گنجد به غیر از دوست، کس هر دو عالم را به دشمن ده که ما را دوست بس
 

4- تکبیرة الاحرام در ادب و عرفان نماز

تکبیرةالاحرام، نخستین گلوله ای است که به سمت شیطان رها می شود. تکبیرةالاحرام؛ یعنی با دوست محرم شدن و دریچه دل را به روی نامحرمان بستن. (92)

«الله اکبر» به انسان شخصیت می دهد و روح او را بزرگ می گرداند.کسی که «الله اکبر» را به خودش تلقین کرده است، هرگز از هیچ کس و هیچ چیزی نمی هراسد.

«الله اکبر»؛ یعنی خدا را به عظمت می شناسم و هرچه هست، اوست. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم؛ خدا به عظمت، در روح اهل حق جلوه کرده است. بنابراین، غیرخدا در نظرشان کوچک است». (93)

شهید مطهری می نویسد:این الله اکبر را وقتی شما می گویید، اگر از عمق روح و دل بگویید، عظمت الهی در نظرتان تجسم پیدا می کند. وقتی که عظمت الهی در دل شما پیدا شد، محال است کسی به نظرتان بزرگ بیاید.

محال است از کسی تملق بگویید، برای کسی چاپلوسی کنید، محال است از کسی بترسید، در مقابل کسی خضوع و خشوع کنید، این است که بندگی خدا آزادی آور است. اگر انسان، خدا را به عظمت بشناسد، بنده او می شود و لازمه بندگی خدا، آزادی از غیر خداست. (94)

5- سوره حمد در ادب و عرفان نماز( قرآن مجمل)
سوره حمد از نخستین سوره هایی است که بر قلب مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است تا با عبارت های آن، نمازگزار واقعی با خدا مناجات کند و ارام گیرد.

بنابر روایات، نماز جز با فاتحه الکتاب صورت نمی پذیرد. بنابراین، در نماز هیچ سوره ای را نمی توان جای گزین سوره حمد کرد. (95) نام های فراوانی برای این سوره بیان شده است که از آن جمله: «ام الکتاب»، «ام القرآن»، «فاتحه الکتاب» و «سبع المثانی» است.

دلیل نام گذاری سوره حمد به «ام الکتاب» از آن روست که تمام معارف و معانی قرآنی در آن نهاده شده است. این سوره، چکیده آموزه ها و معارف قرآن کریم است؛

زیرا خطوط کلی و اصول معارف دین شامل مبدأ شناسی، معاد شناسی و رسالت شناسی به اختصار و به روشنی در آن بیان شده است که بخش اول آن، توحید و مبدأ شناسی در دو بعد نظری و عملی است.

از ابتدای سوره تا «الرحمن الرحیم»، توحید نظری است و آیه «ایاک نعبد و ایاک نستعین» ناظر به توحید عملی است. «مالک یوم الدین»، ناظر به معاد و جهان پس از مرگ است و بخش پایانی آن رسالت شناسی است.

در این بخش، مسیر حرکت انسان از مبدأ تا معاد نشان داده می شود که معاد و محور آن وحی و رسالت است. از همین رو، همتای قرآن عظیم قرار گرفته است: «ولقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم؛ و به راستی، ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم». (حجر: 87)(96)

روایت های فراوانی نیز در اهمیت سوره حمد وارد شده است. برای مثال، در روایتی آمده است:چیزی از خیر و حکمت نیست که در قرآن و کلمات دیگران آمده باشد، مگر اینکه در سوره حمد تمامی آنها وجود دارد. (97)

حکیم متأله و مفسر ژرف اندیش، صدرالمتألهین شیرازی درباره این سوره مبارکه می گوید:نسبت سوره فاتحه به قرآن، همانند نسبت انسان (جهان کوچک) به جهان (انسان بزرگ) است و هیچ یک از سوره های قرآنی در جامعیت، همتای آن نیست. (98)

این سوره، درهای رحمت الهی را به سوی بنده می گشاید؛ هم درتحصیل معاش و هم در کسب معارف الهی. تلاوت سوره حمد، شفابخش بیماری های جان و تن آدمی است.

در روایتی آمده است: «فاتحة الکتاب شفاء من کل داء؛ فاتحة الکتاب، درمان تمام دردهاست». (99)

الف- بسم الله الرحمن الرحیم
این آیه شریفه، باعظمت ترین و شریف ترین آیه قرآن مجید است؛ زیرا مشتمل بر اسم اعظم الله است.امام علی (علیه السلام) در مورد اهمیت این آیه می فرماید:

تمام علوم قرآن در فاتحة الکتاب و تمام علوم فاتحة الکتاب در آیه شریفه بسم الله الرحمن الرحیم و تمام علوم بسم الله الرحمن الرحیم، «باء» بسم الله الرحمن الرحیم است. (100)

آیه شریفه «بسم الله الرحمن الرحیم» به کارها تقدس می بخشد و مایه برکت کردارهای انسان است؛ زیرا افتتاح کارها با این آیه، رحمت خداوندی را در پی دارد.

خداوند متعال، سوره حمد و دیگر سوره های قرآن کریم را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کرده است و با این کار، ادب شروع کارها به نام خدا را به بندگانش یادآوری فرموده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در تبیین همین ادب می فرماید:

کل امر ذی بال لم یبدء فیه ببسم الله فهو ابتر. (101) هر کار مهمی که با بسم الله شروع نشود، به پایان نمی رسد.امام علی (علیه السلام) نیز می فرماید: «فقولوا عند افتتاح کل امر صغیر او عظیم؛ در هر کار کوچک و بزرگ، بسم الله را بگویید». (102)

در ادبیات ما این مضمون آمده است:
ای نام بهترین سرآغاز بی نام تو، نامه کی کنم باز
حضرت سلیمان نبی نیز نامه خویش را به ملکه سباء، با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کرد و بدین وسیله، خواسته و اراده اش را در راستای مشیت حکیمانه الهی قرار داد؛

زیرا می دانست کاری که برای خدا نباشد و با نام خدا شروع نشود، ماندگارنخواهد بود. قرآن می فرماید:

کل من علیها فإن و یبقی وجه ربک ذوالجلال والإکرام؛ (الرحمن:26)هرچه بر (زمین) است، فانی شونده است و ذات با شکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند.علامه طباطبایی درباره راز شروع کارها با نام خدا می نویسد:

دلیل آن، این است که خدای تعالی در چند جا از کلام خود بیان فرموده است که: آنچه برای رضای او و به خاطر او و به احترام او انجام نشود، باطل و بی اثر خواهد بود و نیز فرموده:

به زودی به یک یک اعمالی که بندگانش انجام داده، می پردازد و آنچه به احترام او و به خاطر او انجام نداده اند، نابود و هباء منثورا (فرقان: 23) می کند و آنچه به غیر این منظور انجام داده اند،

حبط و بی اثر و باطل می کند. نیز فرموده هیچ چیز جز وجه کریم او بقا ندارد. در نتیجه، هر چه به احترام او و وجه کریمش و به خاطر رضای او انجام شود و به نام او درست شود، باقی می ماند؛ چون خود او باقی و فناپذیر است و هر امری از امور از بقای، آن مقدار نصیب دارد که خدا از آن امر نصیب داشته باشد. (103)

بنابراین، راز جاودانگی کردارهای نیک انسان، الهی بودن آنهاست و هرآنچه برای غیرخدا انجام شود، باطل و نابودشدنی است. این آیه شریفه سبب نجات انسان از سختی ها و گرفتاری هاست.

حضرت نوح با نام خدا بر آن توفان سهمگین چیره شد و توانست کشتی خود را با نام خدا به حرکت در آورد و آرام گرداند. «بسم الله مجریها و مرسیها.» (هود: 41)(104)

همچنین وقتی حضرت ابراهیم خلیل را بر منجنیق نهدند تا به سمت آتش پرتاب کنند، وی این آیه را تلاوت فرمود و خداوند آتش را بر او سرد گردانید.

از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روایت است که فرمود:کلمه مبارکه «بسم الله الرحمن الرحیم»، گشایش هر امر بسته و آسان کننده هر دشواری و شفای کدورت سینه هاست و امانی از سختی های روز حشر است. (104)

از دیگر آثار این آیه شریفه، آمرزش گناهان است. روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از قبرستان بقیع می گذشت که به نزدیکی قبری رسید. آن گاه به اصحابش فرمود با شتاب بگذرید و آنان با شتاب از آنجا گذشتند.

هنگام برگشت، چون به آنجا رسیدند، خواستند به شتاب بگذرند که حضرت فرمود: «تعجیل نکنید.» گفتند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن، امر به تعجیل فرمودی و اکنون از آن باز می داری؟ فرمود:

در آن وقت شخصی را عذاب می کردند ومن طاقت ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی بر وی رحمت فرموده است. گفتند: یا رسول الله! سبب عقوبت و رحمت او چه بود؟ فرمود:

مرد فاسقی به سبب فسقش تا این ساعت، در اینجا در عذاب بود.کودکی از وی مانده بود. او را به مکتب بردند معلم به او «بسم الله الرحمن الرحیم» یاد داد و کودک آن را به زبان آورد.

به ملایکه عذاب کننده خطاب شد که دست از او بردارید و او را عذاب نکنید. روا نباشد که پدر را عذاب کنمی و پسرش به یاد ما باشد.(105)

استجابت دعا از دیگر آثار «بسم الله الرحمن الرحیم» است. در حدیث نبوی است که: لایرد دعاء اوله بسم الله الرحمن الرحیم؛دعایی که با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز شود؛ رد نخواهد شد (و به اجابت می رسد).(106)

ب- الرحمن الرحیم
دو صفت رحمان و رحیم بودن خداوندی، در هر شبانه روز، بارها نهال امید و نشاط روحی را در باغ وجود آدمی آبیاری می کنند و او را از تباه شدن در وادی پوچی ها و ناامیدی ها باز می دارند.

رحمان، رحمت بی کران و گسترده ای است که همه جهانیان را فرا گرفته است و همانند آفتابی که بر زندگی همه بتابد، فراگیر است. خداوند متعال می فرماید:«ورحمتی و سعت کل شی؛ و رحمت من در هر چیزی گسترش یافته است». (اعراف: 156)

امام علی (علیه السلام) نیز در دعای کمیل می فرماید: «وبرحمتک التی وسعت کل شیء.»رحمت رحمانیه خداوند چنان گسترده است که هر آنچه را مورد نیاز موجودات عالم بوده، به آنان عطا کرده است.
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب، ماهی دریا

این رحمت، فیض منبسط و نور فراگیری است که هر موجودی را روشن کرده است: قل من کان فی الضلالة فلیمدد له الرحمن مدا. (مریم:75)

بگو: هر که در گمراهی است، (خدای) رحمان به او تا زمانی مهلت می دهد.رحیم بر وزن فعیل، صفت مشبهه وبه معنای رحمت خاص خداوندی است که بهره پرهیزگاران و مؤمنان راستین است.

و در مقابل غضب که بهره ستم کاران است، آمده است. خداوند متعال می فرماید: «والله یختص برحمته من یشاء؛ خدا هر که را خواهد، به رحمت خود اختصاص دهد». (بقره: 105)

انسان با رحمت رحانیه الهی از کتم عدم به حیز وجود آمد و زمینه زندگی و جاودانگی برایش فراهم شد. همچنین با رحمت رحیمیه الهی در دنیا به کمال و هدایت می رسد و در آخرت گناهانش آمرزیده می شود. رحمت رحیمیه خدا، انسان را از تاریکی ها به سوی نور هدایت می کند.

هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور و کان بالمؤمنین رحیما. (احزاب: 42)

خداوند در آیه شریفه «بسم الله الرحمن الرحیم» با آوردن اسمای «رحمان» و «رحیم» در کنار لفظ جلاله «الله»، نمایش هستی را مبتنی بر رحمت الهی جلوه داده است .

که در آن، اساس کار خداوند بر رحمت و آمرزش است، نه غضب. همچنان که در دعا می خوانیمک« یا من سبقت رحمته غضبه؛ ای خدایی که رحمتت بر غضبت پیشی گرفته است». (107)

هرچند مصداق های کمی و میزان فراگیری رحمت رحیمیه الهی محدودتر از رحمت رحمانیه اش است، ولی به دلیل استمرار آن در آخرت، بسیار گسترده و بی منتهاست.

بنابراین، چه خوب است انسان حجاب خودخواهی را کنار زند و لباس بندگی و تقوا بر تن کند و ازلطف و فضل و رحمت بی منتهای الهی دردنیا و آخرت بهره مند گردد.

زیرا هرچه هست، از آن خداست. از نعمت وجود و هدایت گرفته تا رحمت و آمرزش ودیگر ونعمت هایی که انسان را هرگز یارای شمارش آن نیست، همه از آن اوست.

ج- الحمدلله رب العالمین
اگر انسان به وسعت لایتناهی عالم هستی توجه کند و باعقل ژرف اندیش خود به اسرار و شگفتی های هستی، نباتات، حیوانات واز همه مهم تر، عالم اعجاب انگیز انسان، -این موجود ناشناخته- از ملک تا ملکوت بنگرد، با تمام وجود در می یابد که ستایش تنها سزاوار خالق و مدبر این شگفتی هاست.

نفس، روح، وجدان و اندیشه همگی نشان قدرت نامحدود الهی است و ادب بندگی اقتضا دارد که انسان، سپاس گزار این همه شگفتی باشد.

یک- حمد و ادب و عرفان نماز 
برخی لفظ «حمد» را به «مدح» یا «شکر» معنا کرده اند. البته هرچند این الفاظ از نظر معنا به هم نزدیکند، ولی مترادف هم نیستند و تفاوت دقیقی با هم دارند. استاد مطهری در تبیین این تفاوت می نویسد:

مدح به معنی ستایش است. ستایش از احسان های مخصوص انسانی است؛ یعنی این انسان است که دارای این درجه از ادارک و احساس است که وقتی در مقابل کمال و جمال، زیبایی و بها قرار می گیرد، این احساس به صورت عکس العمل در او پیدا می شود که او را ستایش کند.(108)

البته گاهی ممکن است مدح و ستایش از احسان های مخصوص انسانی است؛ یعنی این انسان که دارای این درجه از ادراک و احساس است که وقتی در مقابل کمال و جمال، زیبایی و بها قرار می گیرد، این احساس به صورت عکس العمل در او پیدا می شود که او را ستایش کند. (109)

البته گاهی ممکن است مدح و ستایش از سرچاپلوسی باشد که در این صورت، صفت رذیله ای است.شکر نیز به معنای سپاس گزاری است و آن وقتی است که از سوی کسی به انسان خیری برسد. در این صورت، انسانیت انسان اقتضا می کند که از او قدردانی کند.

حمد نه مدح خالص است و نه شکر خالص، بلکه ترکیبی از این دو است. حمد مقامی است که هم لایق ستایش است و هم شایسته سپاس. لایق ستایش است؛ زیرا «خالق» تمام عالم است: «قل الله خالق کل شیء. (رعد:16)

افزون برآن، مخلوقات خویش را در کمال حسن و جمال و یبایی آفریده است: «الذی احسن کل شیء خلقه.» (سجده:7) همچنین او شایسته سپاس است؛

زیرا اولا: همه نعمت ها از آن اوست و او منعم حقیقی و بالذات است:«بکم من نعمة فمن الله.» (نحل:53) به جز آنف ذات اقدس الهی بر سراسر عوالم هستی ربوبیت مطلقه دارد.

به گونه ای که تنها فیض الهی است که همه عوالم هستی را اداره می کند. در این راستا، کارهایی که به دیگران اسناد داده می شود، جز تجلی فیض و فعل خدا نیست.

شهید مطهری درباره این موضوع که حمد مخصوص خداوند متعال است، می نویسد:حمد یک احساس پاک درونی است و از اعماق روح هر انسانی سرچشمه می گیرد که جمال و جلال را بستاید و در مقابل عظمت الهی، خاضع باشد.

این است که سوره حمد مستلزم معرفت الهی است؛ یعنی تا انسان به خداوند معرفت کامل پیدا نکند، نمی تواند یک سوره حمد را درست و به صورت صحیح که لقلقه زبان نباشد، بخواند. (110)

از سویی، معرفت کامل نسبت به خداوند سبحان، به شناخت دقیق وجود انسانی وابسته است که فرموده اند: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». (111)

البته باید توجه داشت که شناخت خویش به «ستایش خویش» نینجامد؛ زیرا حقیقت آن است که: «جمله، معشوق است و عاشق، پرده ای.» شناخت نفس باید به فنای نفس بینجامد.

در این صورت است که ستای و ثنای حضرت حق عزوجل همراه با معرفت، روح انسان را جلا می دهد و اگر عشق اهلی در درون انسان تجلی کند، اثر آن در رفتار و کردار او جلوه گر خواهد شد.

بدین گونه انسان از سطح انسانیت بالاتر می رود و مانند موجودی الهی در میان افراد انسانی، شایسته قمام خلیفةالهی می گردد. انسانی الهی که آیینه وار، غبار خودخواهی را از صفحه وجود زدوده است و هستی خویش را فانی در هستی حضرتش می بیند.
آینه ات دانی چرا غماز نیست
زان که زنگار از رخش ممتاز نیست
رو تو زنگار از رخ او پاک کن
بعد از آن، آن نور را ادارک کن
آینه کز رنگ آلایش جداست پرشعاع نور خورشید خداست

باید دانست که شناخت کامل اصرار نفس برای همگان مقدور نیست. بنابراین، شناخت کامل حضرت حق و در نتیجه، ستایش در خور حضرتش، هرگز ممکن نخواهد بود. امام علی (علیه السلام) می فرماید:

حمد از آن خدایی است که نه حمد و مدح او از عهده کسی بر می آید؛ نه نعمت هایش قابل شمارش است و نه حق او را کوشندگان می توانند ادا کنند. نه شاهین بلندپرواز اندیشه و همت حکیمان را توان رسیدن به اوج قله شناخت اوست و نه عارف غواص دریای دل را یارای استخراج گوهر شناخت آن ذات متعالی است. (112)
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندی اش
کس نتواند که به جای آورد
اسرار و حقایق زیادی در آیه مبارکه «الحمدلله رب العالمین» نهفته است.

حمد، مقدمه بندگی و شکر گزار بودن انسان است. اگر انسان هر کاری را با حمد و سپاس خدای تعالی شروع کند، در شمار شاکران جای خواهد گرفت. خداوند در باره حضرت نوح که همه کارهایش را با الحمدلله شروع می کرد، می فرماید: «إنه کان عبدا شکورا». (اسراء: 3)

حضرت سجاد (علیه السلام) در دعای اول صحیفه سجادیه به بیان آثار و ویژگی های سوره حمد در دنیا، برزخ و قیامت می پردازد ومقام والایی را که با حمد می توان بدان دست یافت، نشان می دهد. همچنین ایشان در این دعا برخی از پی آمدهایی حمد الهی را یادآور می شود که به بعضی از آنها اشاره می کنیم: (113)

پی آمدهایی حمد الهی در ادب و عرفان نماز 
اول- مرتبه کامل حمد، وجه تمایز میان انسان ودیگر حیوان هاست. اگر انسان به حمد الهی معرفت نداشته باشد، همانند چهارپایان خواهد بود که با وجود بهره مندی از نعمت های الهی، چنین معرفتی ندارد، بلکه از آنها نیز پست تر خواهد بود. «اولئک کالانعام بل هم أضل». (اعراف: 179)

دوم- حمد الهی، عامل هم نشینی با پیامبران و فرشتگان و ره توشه ای برای رسیدن به مقام رضایت و عفو الهی است.سوم- حمد، روشنی بخش تاریکی های عالم برزخ و هموارکننده راه انسان به سوی رستاخیز است.

تاریکی برزخ در نتیجه گناه است و نور آن با طاعت حاصل می شود. با روشن شدن برزخ، راه انسان به سوی قیامت کبری هموار می شود و پیمودن این راه که برای برخی انسان ها، همانند ورود از دنیا به برزخ بسیار دشوار است، آسان می گردد.

چهارم- حمد به انسان جایگاهی شرافتمندانه نزد گواهان قیامت می بخشد.پنجم- حمد، عامل ارتقای رتبه انسان به اعلی علیین، مایه روشنی چشم و روسفیدی در قیامت است.

ششم- حمد، عالم رهایی از عذاب دردناک آتش و راه یابی به جوار کریمانه حق است.هفتم- حمد، وسیله ای برای رقابت با فرشتگان و پیوستن به پیامبران در بهشت است.

هشتم- حمد، سبب دست یابی انسان به طاعت، بخشش، رضوان و غفران الهی است.
نهم- حمد، راهی به سوی بهشت، لقای حق و نگهبانی در برابر عذاب ها و عقوبت های الهی و مایه ایمنی از خشم خداست.
دهم- حمد، مانعی در برابر نافرمانی الهی و وسیله ادای حق خداست.
یازدهم- حمد، عامل عروج به اوج سعادت اولیاء و پیوستن به سلک شهیدان راه خداست.

دو- رب و خالق در ادب و عرفان  نماز 
کسی است که مخلوقات را به سوی کمال و تعالی هدایت می کند. بنابراین، رب بدون قید و به طور مطلق که ناظر بر صفت ربوبیت دایمی است، تنها بر خداوند متعال اطلاق می شود.

برخی «رب» را به آفریدگار معنا کرده اند(114) که درست نیست؛ زیرا رب همان کارگردان و مالک مدبر را گویند. اساسا خالقیت و ربوبیت، ملازم یکدیگرند؛ زیرا تنها آفریدگار است که می تواند پروردگار باشد.

آن که خالق چیزی نیست، از سازمان دهی هستی آن بی خبر است و قدرت تدبیر و پرورش آن را نیز ندارد. پس تنها خالق هستی، رب آن است. (115) قرآن کریم می فرماید: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی». (طه: 50)

بنابراین، در کلمه «رب» هم مفهوم خداوند گاری و صاحب اختیاری نهفته و هم معنای پرورش دهنده بودن نهفته است.

در تفسیر فخر رازی به نکته لطیفی اشاره شده است که یادآوری آن خالی از فایده نخواهد بود. (116) وی گفته است رب را معمولا در دعاها می خوانند و موجب استجابت دعا و آمرزش گناهان می شود؛ چنان که ابراهیم چون حاجتی داشت.

خدا را با این نام می خواند: «رب هب لی حکما و ألحقنی بالصالحین». (شعراء: 83)سلیمان نیز هنگام در خواست مغفرت فرمود: «رب اغفر لی وهب لی ملکا لا ینبغی لأحد من بعدی» (ص:35) و خدای متعال این در خواست را اجابت فرمود.

سه – العالمین در ادب و عرفان نماز 
واژه عالمین جمع عالم است که همه نظام گسترده کیهانی و انسانی را در بر می گیرد. این واژه، در قرآن کریم گاهی به معنای همه جوامع انسانی است، مانند:

«إن اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا و هدی للعالمین.» (آل عمران:96) و «لیکون للعالمین نذیرا». (فرقان:1) گاهی نیز به معنای همه عوالم امکانی است، مانند:

«قال فرعون و ما رب العالمین، قال رب السموات و الأرض و ما بینهما... رب المشرق و المغرب و ما بینهما...«. (شعراء: 23-28)

«رب العالمین» در واقع، اجتماعی بودن انسان و پیوستگی او با تمام عوالم وجود را بیان می کند و با نفی گوشه نشینی و تنهایی، حس مسئولیت پذیری را در انسان تقویت می کند.

انسان با عبارت «رب العالمین» می فهمد که همه عوالم وجود با او در یک چیز مشترکند و آن خالق مشترک یگانه داشتن است. این احساس پیوستگی، او را نسبت به همه موجودات مکلف و متعهد می سازد. (117)

بنابراین، انسان در برابرعالم هستی مسئول است و نخستین مسئولیت او شناخت پروردگار و در نتیجه، ادای حق بندگی اوست. انسان باید با تأمل درآیات و نشانه های عالم هستی، بر شناخت خود از هستی و خالق آن بیفزاید. به قول سعدی:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتری است معرفت کردگار

بدین وسیله، انسان با اتصاف به اوصاف کمالیه، از بند جهان و تن خاکی می گذرد و طوق بندگی حضرت حق را به گردن می آویزد؛ یعنی به اصل خویش باز می گردد و از گرداب دنیا به ملکوت اعلی گام می نهد.

د- الرحمن الرحیم در ادب و عرفان نماز 
ای آیه بیان کننده این معناست که تدبیر جهان هستی بر اساس رحمت است و نه غضب. بنابراین، اقتضای رحمت خداوندی – که هم شامل رحمت عام و هم شامل رحمت خاص حضرتش است- این است که او را ستایش کنیم و حمد و سپاس را تنها ویژه او بدانیم.

«الرحمن الرحیم» تکرار نیست، بلکه بلکه عمیق شدن و نزدیک شدن به حقیقت است. این ایه بیان کننده پیوند عاطفی میان عبد و معبود است. «تکرارش بعد از رب العالمین لطف مخصوصی دارد که ربوبیت حق از جهت قهر و غلبه و فشار بر موجودات نیست،

بلکه از جهت رحمت عام و خاص است، بدین معنا که تمام موجودات در پرتو این حقیقت پرورش می یابند و این مسئله معلوم است که هر مربی و معلم و حاکمی آن گاه تربیتش به ثمر می رسد که با مهر و محبت توأم باشد.

ربوبیت حق نسبت به موجودات و به خصوص انسان که اتصالی است دایم و همیشگی و شامل زندگی دنیا و آخرت، نه بر سبیل قهر و غلبه، بلکه از راه عنایت و لطف و مرحمت و محبت است. پس حمد و شکر آن وجود مقدس در حقیقت پاسخگویی به ندای فطرت است در برابر رحمانیت و رحیمیت». (118)

هـ- پایان سر نوشت و حساب و کتاب عمری که انسان گذرانده است و نیز تعیین شقاوت و سعادت ابدی، همگی به دست خداوند متعال است. این آیه ناظر به اصل معاد است.

به دیگر سخن، بیان کننده هدفداری جهان و بهترین عامل رهایی انسان از تباهی است؛ زیرا اگر انسان با اعتقاد به روز قیامت و با اطمینان از هموار بودن راه تکامل، خود را در برابر خدا مسئول بداند، به تهذیب نفس و تزکیه روح خویش خواهد پرداخت.

افزون بر این، رحمت رحیمیه خداوند اقتضا می کند روز جزایی در کار باشد؛ زیرا این جهان گنجایش پاداش و کیفر کردارهای نیک و بد تمامی انسان ها را ندارد. از این رو، بنابر حکمت و عدل و رحمت رحیمیه خداوند، هر کس به آنچه سزاوار اوست، می رسد: «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره». (زلزال: 7)

مالکیت خدا حقیقی است، نه اعتباری، مانند مالکیت انسان بر سرمایه خود که قابل تغییر و انتقال است. بنابراین، همه مالکیت ها ساختگی و اعتباری است و مالک حقیقی و مطلق خداست. قرآن می فرماید: «قل اللهم ملک الملک».

(آل عمران:26) همچنین می فرماید: «لمن المک الیوم لله الواحد القهار». (مؤمن: 16)آیت الله جوادی آملی می فرماید:درسوره مبارکه حمد، در کنار رحمت الهی سخن از «مالک یوم الدین» است تا انسان ها را بی خوف و رجا بپروراند.

اگر خدای سبحان تنها به عنوان رحمان و رحیم معرفی شود و همواره سخن از رحمت حق باشد، زمینه تجری و غرور انسان فراهم می شود، اما اگر خدای رحمان و رحیم با صفت مالک یوم الدین نیز شناخته شود، انسان در میان بیم و امید حرکت می کند.

زیرا می داند روز پاداش هم بهشتی سراسر رحمت دارد و هم جهنمی سوزان که هیچ رحمتی در آن نیست: «دار لیس فیها رحمة». (119)یوم الدین، صحنه دادگاه علنی خلایق است که در آن ملاک ارزش گذاری، قدرت و ثروت و مقام نیست.

بلکه ایمان و عمل صالح است که ارزش انسان ها را تعیین می کند. در دادگاه عدل الهی، رأی به نفع کسانی است که فریب دنیا را نخورده اند و با دیدی واقع نگر و روشن بین در حالتی بین خوف و رجاء خود را برای حیات حاوید و سعادتمندانه آماده کرده اند، در مقابل، گروهی نیز به عذاب الهی محکوم می شوند؛

زیرا خود را در دنیا به مادی گرایی و مسائل دنیایی مانند پول و مال و مقام مشغول ساخته بودند؛ غافل از آنکه در خیالی پوچ و وهمی ناپایدارند.

و- إیاک نعبد و إیاک نستعین
در این آیه، نمازگزار دو نوع ارتباط اساسی بر قرار می کند: ارتباط با خدا (ایاک نعبد) و ارتباط با انسان ها (ایاک نستعین). انسان با این دو ارتباط، در یک واحد عالی قرار می گیرد و توفیق می یابد تا در مسیر کمال الی الله گام بردارد.

از آغاز سوره حمد تا «إیاک نعبد و إیاک نستعین»، توحید نظری است. به عبارتی، تمام الهیات در این چند آیه گنجانده شده است. توحید نظری؛ یعنی توحیدی که از مقوله شناخت است. الوهیت، رحمانیت، رحیمیت و مالکیت، از مصداق های توحید نظری هستند.

«إیاک نعبد» ورود به سرمنزل «عمل» است. عبد کسی است که در برابر معبود رام و تسلیم و مطیع است و بدون هیچ گونه نافرمانی و سرکشی لباس زیبنده بندگی به تن کرده است. بندگی آزادی روح است؛ آزاد شدن از بند گرایش های پست حیوانی و دور کردن غل و زنجیز دل بستگی های مادی از خویشتن.

بندگی و عبادت حضرت حق تعالی، نیازمند شناخت آن ذات اقدس است؛ زیرا تا عظمت و جلال معبود روشن نشود، نفس سرکش انسان تن به بندگی نخواهد داد.

هر گاه قلب با زبان همراه شود و مظاهر نعمت ها ورحمت خداوندی را بشناسیم و به مالکیت مطلق و الوهیت حضرتش یقین پیدا کنیم، آنجاست که به حقیقت عبادت پی خواهیم برد.

ترغیب بندگان به عبادت خداوند از هدف های رسالت انبیای الهی است؛ چنان که حضرت صالح (علیه السلام) به قوم خود فرمود: «یقوم اعبدواالله ما لکم من إله غیره.» (اعراف: 73) یا حضرت هود به قوم خود می گفت: «یقوم اعبدوا الله ما لکم من إله غیره.» (اعراف: 65)

ممکن است انسان در مسیر عبادت خداوند متعال، به شرک و دیگر آسیب ها دچار گردد از جمله این آفات عبادت، هوای نفس است. خداوند در این باره می فرماید: «افرایت من اتخذ الهه هواه.» (فرقان: 43) نیز در روایت آمده است: «اعدی، عدوک نفسک التی بین جنبیک».(120)
مولوی می گوید:
مادر بت ها، بت نفس شماست
چون که آن بت، مار و این بت، اژدهاست
آهن و سنگ است نفس و بتف شرار
آن شرار از بت، می گیرد قرار
سنگ و آهن ز آب که ساکن شود
آدمی با این، کی ایمن شود

بنابراین، «إیاک نعبد»، انکار بندگی در برابر هوا و هوس و شهوت ها است.روزی امام موسی بن جعفر (علیه السلام) از در خانه بشر می گذشت که صدای لهو و لعب از خانه او شنید.

حضرت از کنیز بشر که جلو در خانه آمده بود، پرسید: اینجا خانه کیست؟ گفت: خانه بشر است. امام (علیه السلام) فرمود: صاحب خانه آزاد مرد است یا بنده؟ کنیز گفت: خودش دارای غلام ها و کنیزهاست، چگونه بنده باشد؟ حضرت فرمود: اگر بنده بود، چنین نبود. (121)

شیطان نیز انسان را به هوا وهوس آلوده می کند؛ جنان که خداوند می فرماید: «ولأضلنهم و لأمنینهم؛ و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهای دور و دراز خواهم کرد.» (نساء: 119) همچنین می فرماید:

الم اعهد إلیکم یبنی ءادم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین. (یس:60)ای فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشکار شماست؟

همچنین نکته های فراوانی در این آیه وجود دارد که به اجمال به برخی از آنان می پردازیم:
یک- عبادت، حق انحصاری خداست؛ زیرا:
اول- حضرتش جامع همه کمال ها و جمال هاست و سراسر جهان مخلوق، آن وجود مقدس است. خداوند می فرماید: إن کل من فی السموت و الأرض إلا ءاتی الرحمن عبدا؛ هر که در آسمان ها و زمین است، جز بنده وار به سوی خدای رحمان نمی آید. (مریم: 93)

دوم- انسان پس از شناخت این صفات و اسمای الهی، حجاب غفلت را می درد و تنها خدا را می بیند. در این صورت، به هر سوی بنگرد، وجه خدا می بیند: «فأینما تولوا فثنم وجه الله». (بقره: 115)

از این رو، تنها او را شایسته عبادت می داند. مولوی در زمینه راز محبوبیت ویژه حضرت موسی (علیه السلام) نزد خداوند می گوید: خداوند به موسی وحی فرمود: ای برگزیده من! تو را دوست می دارم. موسی عرض کرد:

(خدایا) کدامین خصلت سبب شده است که به من محبت ویژه داشته باشی؟ بگو تا در افزودن آن خصلت بکوشم. خداوند به موسی(علیه السلام) فرمود:

تو مانند آن کودکی هستی که حتی هنگام قهر مادرش، باز به دامان مادر پناه می برد و هرگز به ذهنش خطور نمی کند که جز مادر، جای دیگری نیز وجود داشته باشد.

تو نسبت به ما این گونه هستی و در تمام حالت ها به ما پناهنده می شوی. هنگامی که «إیاک نعبد و إیاک نستعین» بر زبان می آوریف تنها مرا می پرستی و تنها از من کمک می جویی. این است راز دوستی من!
خاطر تو هم زما، در خیر و شر
التفاتش نیست با جای دگر
غیرمن پیشت چو سنگ است و کلوخ
گر صبی و گر جوان و گر شیوخ
همچنانک ایاک نعبد در حنین
از بلا از غیر تو لانستعین
که عبادت مر تو را آریم و بس
طمع یاری هم ز تو داریم و بس (122)

دو- این آیه، کمک خواهی بشر را تنها از خداوند متعال جایز می داند. راه دست یابی به این کمک ها نیز در آیات دیگر معرفی شده است: «واستعینوا بالصبر و الصلوة و إنها لکبیرة إلا علی الخشعین». (بقره:45)

انسان همواره به شگردهای گوناگون در معرض امتحان الهی است؛ گاه اطاعت، عرصه امتحان انسان است و گاهی در نافرمانی ها و مصیبت ها مورد آزامایش الهی قرار می گیرد. در هر صورت، انسان برای پیروزی در این امتحان ها، باید از خداوند متعال یار بجوید و با کمک نماز، مشکلات خویش را بر طرف کند.

عارف فرزانه، میرزا جواد ملکی تبریزی درباره آمدن «نعبد» به جای «اعبد» می نویسد:به خاطر رعایت ادب و اینکه انسان چون خود را لایق مقام عبودیت نمی بیند، مطلب را به صیغه جمع بیان می دارد.

کسب شرافت توسط فرد نمازگزار به وسیله ضمیمه کردن عبادت بندگان صالح حضرت حق به عبادات خود، احتراز از ادعای دروغین پرستش، عبودیت خالص پروردگار به خاطر غلبه عبادت بندگان مخلص برعبادت او و اشتراک صفت عبدتی بین جمیع ماسوی الله و هر آنچه غیر اوست. (123)

«ایاک نستعین»، توحید در استعانت را می رساند؛ یعنی اینکه انسان تنها از خدا یاری بخواهد و تنها به او اعتماد کند. نمازگزار، با خواندن نماز وتکرار آیه ایاک نستعین، روح امیدواری را در خود زنده نگه می دارد .

وانگیزه تلاش پی گیر و جهت دار برای وی ایجاد می شود و باور می کند که در عین فقر و ناتوانی و بیچارگی، تنها نیست و در برابر سختی ها و مشکلات پشتوانه محکمی دارد.
حافظ می گوید:
از وی همه مستی و غرور است و تکبر
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
خدایا! در این دامگه سخت و کمین گاه های پیدا و پنهان از تو یاری می جوییم:
دام سخت است، مگر یار شود لطف اله
ورنه انسان نبرد صرفه زشیطان رجیم

خدایا! در دم از توست، درمان هم از توست؛ همه تویی «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء»(124) بنابراین، تنها زا تو کمک می خواهم:
کار خود گر به خدا باز گذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
ح- اهدنا الصراط المستقیم

در بطن آفرینش انسان و هستی، راهی برای رسیدن به مقام قرب الهی و استعداد فطری برای رسیدن به کمال حقیقی وجود دارد.خداوند در قرآن کریم، هدایت عامه خویش را که همه مخلوقات را در بر می گیردف چنین بیان می کند:

قال ربنا الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی. (طه:50)گفت: پروردگار ما کسی است که هرچیزی را خلقتی که درخور اوست، داده، سپس آنر ا هدایت فرموده است.

یعنی هدایت عامه خداوند سبحان، به سوی حضرت اوست. قرآن کریم می فرماید: «الا الی الله یصیر الامور؛ بدانید که (همه) کارهای به خدا باز می گردد.» (شورا: 53) و نیز می فرماید: «و ان الی ربک المنتهی؛ و اینکه پایان (کار) به سوی پروردگار توست»:(نجم: 42)

خطاب به انسان می فرماید:یأیها الانسان إنک کادح الی ربک کدحا فملقیه. (انشقاق:6)ای انسان! بی گمان تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.

هدایت خاصه انسان بدان سبب است که انسان به عنوان خلیفةالله در مقامی برتر از دیگر موجودات غایتی متعالی و مأموریتی سترگ دارد. پس انسان به سوی خدا راهی دارد و در مقابل راه دیگری است که انسان را به سوی شیطان و غیرخدا می کشد؛ .

انسان بر خلاف دیگر موجودات که تک بعدی اند، دارای سرشت مختلفی است که بایستی با استفاده از قوه اختیار، راه خود را از میان طبیعت های پست و عالی برگزیند.

تفاوت اصلی انسان با دیگر پدیده ها درهمین قوه اختیار است که او را بر سر دو راهی انتخاب قرار داده است. در این دوراهی انتخاب، یا توفیق هرماه او می شود و کمالاتی که در وجودش نهادینه شده است، به فعلیت می رسد و یا دچار نابودی می گردد.

در این دنیا که مظاهر فریبنده در آن بسیار است، یافتن راهی ه به معبود حقیقی بینجامد، به سختی قابل تشخیص است. دنیا پلی است که بر پایه های سستی استوار است. بنابراین، عابر باید برای گذر از آن لوازم دفاع را داشته باشد.
صدهزاران دام و دانه است ای خدا
ما چو مرغان حریص بینوا
دم به دم پا بسته دام نویم
هر یکی گر باز و سیمرغی شویم
می رهانی هر دمی ما را و باز
سوی دامی می رویم ای بی نیاز

در این مسی رپر خطر، باید راهی را جست که انسان را به حوزه امنیت و سلامت رهنمون سازد.تنها در سایه تقوای الهی و بندگی واقعی پروردگار می توان ظرافت ها و پیچیدگی های این مسیر خوفناک را تشخیص داد و از چیزی که از شمشیر برنده تر است، به سلامت گذشت. (125)

نکته هایی درباره صراط مستقیم
1- صراط مستقیم تنها یکی است و آن خطر سیری است که از مقام بندگی انسان آغاز و تا مقام قرب الهی ادامه می یابد. اگر آدمی به حقیقت این آیه پی برد، دیگر در برابر غیر خدا سر تسلیم فرود نمی آورد: «وأن اعبدونی هذا صراط مستقیم». (یس: 61)

صراط بندگی تنها راهی است که از کژی ها و دستبرد شیطان در امان است. هرگونه افراط و تفریطی نیز خارج از صراط مستقیم است. امام علی (علیه السلام) در تبیین صراط مستقیم می فرماید:
الیمین و الشمال مضلة و الطریق الوسطی هی الجادة. (126)

2- یکی از معانی مستقیمف استقامت، قدرت و مقاومت است. به همین دلیل، صراط المستقیم، راهی پایدار است؛ چون از درون ریشه و پایه دارد.3- یکی از مصادیق صراط مستقیم از نظر قرآن کریم، همان دین قیم است:

قل إننی هدانی ربی إلی صرط مستقیم دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا. (انعام: 161) بگو، آری، پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است؛ دینی پایدار، آیین ابراهیم حق گرا.

دین، متن صراط مستقیم است که مسیر تکامل انسان از آن می گذرد و اگر کسی از مسیر دین و حدود الهی خارج شود، از مسیر تکامل انسانی خارج شده است و در نتیجه، به خویش و خدایش ستم کرده است:

«و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه». (طلاق:1) و نیز می فرماید: « ومن یتعد حدودالله فأولئک هم الظلمون؛ کسانی که از حدود احکام الهی تجاوز کنند، آنان همان ستمگرانند. (بقره: 229)

4- بندگان مخلص خداوند نیز از دستبرد شیطان در امانند و مسیر آنان صراط مستقیم است. شیطان پس از رانده شدن از درگاه خداوند به ناتوانی خویش در گمراه ساختن بندگان مخلص خدا اعتراف کرد و گفت:

رب بما أعویتنی لأزینن لهم فی الأرض و لأغوینهم أجمعین. إلا عبادک منهم المخلصین. قال هذا صراط علی علی مستقیم. (حجر: 39-41)1- در برخی از روایات نیز از صراط مستقیم به ائمه هدی (علیهم السلام) تعبیر شده است. از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود:

صراط مستقیم راهی است که خداوند به محمد و ذریه او کرامت فرموده است. (127)از امام سجاد (علیه السلام) نیز روایت شده است که:ما ائمه راه خدا و طریق مستقیم او هستیم؛ ما خزانه دار علم خدا و ترجمان وحی او و ارکان توحید و محل اسرار اوییم. (128)

همچنین امام صادق (علیه السلام) فرموده است:صراط همان راه معرفت به خداوند عزوجل است و آن دو نوع است: صراط دنیا و صراط آخرت؛ اما صراط دنیا، همان امامی است که از اطاعت از اوواجب است .

و هر کس آن امام را بشناسد و از وی پیروی کند، در روز قیامت از صراط که مانند پلی بر روی جهنم کشیده شده است، عبور خواهد کرد و هر کس که او را نشناسد، پایش در صراط آخرت بلغزد و در آتش جهنم افتد. (129)

ط- صراط الذین أنعمت علیهم
در این آیه، نمازگزار هدایت به راه نعمت یافتگان را از درگاه خداوند سبحان طلب می کند. نعمت از ماده «نعم» بر نوع خاصی از نعمت دلالت می کند که مصادیق آن فراوان و گوناگون است: «و إن تعدوا نعمة الله لا تحصوها؛ اگر نعمت (های) خدا را شماره کنید، آن ار نمی توانید بشمارید». (نحل: 18)

تمام نعمت ها از سوی حضرت باری تعالی است: « و ما بکم من نعمة فمن الله؛ و هر نعمتی که دارید از خداست». (نحل: 53)این نعمت ها به دو قسم نعمت های ظاهری و نعمت های باطنی تقسیم می شوند:

«واسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنه؛ و نعمت های ظاهر و باطن خود را بر شما تمام کرده است». (لقمان: 20)نعمت های ظاهری که مخصوص زندگی دنیای اند، ممکن است سبب گمراهی و در نتیجه، هلاکت انسان شوند.

شیطان برای فریب انسان ها، نعمت های ظاهری را آراسته و در شکلی فریبنده، آن را وسیله گمراهی انسان ها قرار می دهد: لأزینن لهم فی الأرض و لأغوینهم أجمعین. (حجر: 39)

گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من (هم گناهشان را) در زمین برایشان می آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت.قرآن کریم، زینت های ظاهری و دنیایی را مایه آرایش زمین و ابراز آزمایش انسان می داند؛ نه مایه آراستگی انسان و آن را ناپایدار معرفی می کند.

إلا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلوهم أیهم أحسن عملا. (کهف: 7و8)در حقیقت، ما آنچه را که بر زمین است، زیوری برای آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند.
قرآن همچنین دلیل طغیان گروهی از کافران را برخورداری از مال و فرزند می داند:

إن کان ذا مال و بنین. إذا تتلی علیه ءایتنا قال أسطیرالأولین. (قلم: 14- 15)به صرف اینکه سرمایه دار و پسردار است، چون آیات ما بر او خوانده شود، گوید: «افسانه های پیشینیان است».

قرآن در جای دیگر، از نعمتی سخن می گوید که انسان را به روی گردانی و استکبار می کشاند: «و اذا انعمنا علی الانسان اعرض و نابجانبه؛ و چون به انسان نعمت ارزانی داریم، روی می گرداند و پهلو تهی می کند». (اسراء: 83)

خداوند، قوم بنی اسرائیل را با اینکه نعمت های فراوانی به آنان داده شده بود. (130) ذلیل و غضب شده معرفی می کند.ضربت علیهم الذلة و المسکنة و بآءو بغضب من الله. (بقره: 61)
و (داغ) خواری و ناداری بر پیشانی آنان زده شد و به خشم خدا گرفتار آمدند.

قرآن کریم، نعمت یافتگان را فرمانبران از خدا و رسول معرفی می کند که پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان می باشند:و من یطع الله و الرسول فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصلحین و حسن أولئک رفیقا.(نساء: 69)

از جمله نعمت هایی که خداوند سبحان به بندگان خویش ارزانی داشته است، نعمت ولایت است و قرآن کریم ولایت را مایه اکمال دی و اتمام نعمت بر شمرده است: «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی». (مائده:3)

بنابراین، محور صراط مستقیم، سنت پیامبران و امامان معصوم (علیهم السلام) است؛ زیرا هر کسی پیرو آنان باشد، در صراط مستقیم است و آن که از دستورهای ایشان سرپیچی کند، به کج راهه ها و گمراهی ها گرفتار شده است. (131)

ی- غیر المغضوب علیهم
در نظام هستی، همه موجودات در صراط مستقیمند و پیوسته در حال تسبیح و عبادت خداوند متعال هستند:و إن من شیء إلا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم. (اسراء: 24)چیزی نیست مگر اینکه در حال ستایش، تسبیح او می گوید، ولی شما تسبیح آنها را در نمی یابید.

البته چون انسان موجودی مکلف و آزاد است، ممکن است از صراط مستقیم خارج و به بیراهه کشانده شود. در این صورت، به خشم و غضب الهی گرفتار خواهد شد و در کژراهه های گمراهی سرگردان می ماند.

مغضوبین کسانی هستند که غیر خدا را پرستش کرده اند و از هوا و هوس خویش پیروی می کنند. این گروه از سیر اصلی کمال خارج شده و مورد خشم و غضب الهی اند:

«اینها در حقیقت، انسان هایی هستند که به جای اینکه راه انسانیت را طی کنند، به راه های حیوانی می روند؛ انسانیتشان مسخ گردیده و به جای آنکه پیش بروند، عقب گرد می کنند». (132)


ک- ولاالضالین
گمراهی در مقابل هدایت است. در قرآن کریم آمده است:من اهتدی فإنما یهتدی لنفسه و من ضل فإنما یضل علیها. (اسراء:15)هر کس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده و هر کس بیراهه رفته، به زیان خود بیراهه رفته است.

گمراهی انسان به سبب کمبودی است که انسان در ذات خود دارد. به سبب همین کمبود، از دستورهای الهی نافرمانی می کند و گمراه می شود.مصداق های گمراهی فراوانند. برای نمونه:

1- قرآن کریم، سرپیچی کنندگان از بندگی و طاعت خدا و رسول را اهل گمراهی آشکار می داند.و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضللا مبینا. (احزاب: 36)و هر کس خدا و فرستاده اش را نافرمانی کند، به یقین دچار گمراهی آشکاری گردیده است.

نیز می فرماید:و من یشرک بالله فقد ضل ضلالا بعیدا. (نساء: 116)و هر کس به خدا شرک ورزد، به یقین دچار گمراهی دور و درازی شده است.

2- پیروی از هوای نفس و روی گردانی از حق، از دیگر مصداق های ظلم و انحراف از صراط مستقیم هدایت و در نتیجه گمراه شدن بشر است.قرآن می فرماید: بل اتبع الذین ظلموا اهواءهم بغیر علم فمن یهدی من أضل الله. (روم: 29)

(نه، این چنین نیست)، بلکه کسانی که ستم کرده اند، بدون هیچگونه دانشی هوس های خود را پیروی کرده اند. پس آن کس را که خدا گمراه کرده، چه کسی هدایت می کند؟

نیز می فرماید: و من أضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله (قصص: 50)و کیست گمراه تر از آن که بی راهنمایی خدا از هوسش پیروی کند؟

3- ضالین کسانی هستند که راه مشخصی ندارند؛ حیران و سرگردانند و هر لحظه راهی را پیش می گیرند و به جایی نمی رسند. این گروه در قرآن این گونه توصیف شده اند:

مذبذبین بین ذلک لا إلی هولاء و لا إلی هولاء. (نساء: 143)میان آن (دو گروه) دو دل اند؛ نه با اینانند و نه با آنان و هر که از راه خدا گمراه کند، هرگز راهی را برای نجات او نخواهی یافت.

ضالین همان گروهی هستند که نعمت ولایترا پاس نداشتند و خداوند درباره آنان فرمود:قد ضلوا من قبل و أضلوا کثیرا. (مائده: 77)و بسیاری (از مردم) را گمراه کردند و خود از راه راست منحرف شدند.

در زیدة التفاسیر از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود:الضالین الشکاک الذین لا یعرفون الامام.ضالین، تردید کنندگانی هستند که امام (زمان خود) را نمی شناسند. (133)

6- رکوع در ادب و عرفان نماز ​​​​​​​
رکوع در لغت، حالت مخصوص خمیده بودن در انسان است. از این رو، به پیرمرد سالخورده ای که پشتش خمیده است (شیخ راکع؛ پیرخمیده» می گویند. پیرخمیده در عرف شرع، به حالت خاصی در عبادت گویند.

رکوع، تجلی روح خشوع و فروتنی در نمازگزار است؛ رکوع، سرخم کردن موجودی ناتوان و محدود در برابر عظمتی بی پایان است. رکوع، اظهار ذلت عبد در برابر عزت معبود است.

نشانه ناتوانی بنده و از بهترین حالات عبادت است. رکوع ترک خودبینی است. رکوع، اظهار ادب در محضر جلال و جمال خداوندی و حفاظی در مقابل دیو نفس و شیطان های باطن و ظاهر است.

اقرار به توحید و دریافت حقیقت یگانگی ذات باری تعالی، مشاهده شوکت و عظمت خداوندی در اعمال و ذکرهای پیش از رکوع، اقتضا می کند که تحمل نمازگزار به سرآید و قدرت ایستادن و مشاهده آن صفات جمال و جلال خداوندی را از دست دهد.

بنابراین، خم می شود و بزرگی و جلال حضرت حق را به نظاره می نشیند و به تسبیح و تنزیه او می پردازد.رکوع کننده حقیقی به نور آراسته می شود و روحش در پرتو انوار الهی گشاده می شود و از سردی ظلمتکده ماده رهایی می یابد.

حقیقت رکوع، مشاهده جلالت و عظمت الهی و درک زبونی و ذلت غیرخدا است. حقیقت رکوع، نوراست. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

عبد برای خدا به حقیقت رکوع نمی کند، مگر اینکه خداوند عالم، او را به نور بهایش نوری و زینتی عطا کن ودر سایه کبریا و بزرگی خود جای دهد و لباس برگزیدگان خود را بر او بپوشاند. (134)

رکوع کنندگان حقیقی ائمه اطهارند؛ زیرا تنها آنان حق عبادت را رعایت کردند و به مقام ولایت رسیدند. رکوع تمام، باعث غضب شیطان است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

بر شما باد به طول رکوع و سجود که هرگاه یکی ازشما رکوع و سجودش طول بکشد، شیطان به دنبال او فریاد می کشد: وای بر من، او اطاعت کرد و من معصیت کردم، او سجده کرد و من سرباز زدم. (135)

رکوع از ارکان نماز است و ذکر رکوع برگرفته از قرآن کریم است: «فسبح باسم ربک العظیم.» (اعلی: 2)

سبحان ربی العظیم و بحمده
اقرار به صفات جلال سلبی حضرت حق پس از تهلیل و تحمید اوست و حقیقت این تنزیه، هماهنگی زبان و قلب است؛ هماهنگی عقل و قلب و نفس است.

رکوع عقل، راندن خیالات و تصورات باطل است و رکوع قلبف تزیین آن به محبت و عشق الهی است و رکوع نفس نیز آراستن آن به نیکی ها و ارزش های الهی است.

ذکر رکوع، کمال مقام توحید و خداشناسی است و «تمام کردن قوس عبودیت» است. ذکر رکوع، گذر از صافی تواضع و فروتنی است. رکوع صیقل دادن آیینه دل به نور الهی و زدودن زنگار خودخواهی ها ازصفحه دل است. رکوع سبب اطمینان و اقرار به ناتوانی و نیستی است.

رکوع همراه با خشوع بسیار ارزشمند است؛ زیرا رکوع مقام خضوع و محل خشوع قلب است و این عالی ترین درجه خشوع است.پس انسان باید بکوشد تا حقیقت رکوع را دریابد. سپس با ذکر «سمع الله لمن حمده» قلبش را جلا بخشد و سرمست از مشاهده نور جمال الهی و امیدوار به فیض خداوندی به سجده رود.

7- سجده در ادب و عرفان نماز ​​​​​​​
سجود، مصدر سجد به معنای به رو بر زمین افتادن و پیشانی یا چانه را بر زمین نهادن است. همچنانکه قرآن درباره برادران یوسف می فرماید: «و خروا له سجدا.» (یوسف: 100) نیز فرموده است: «یخرون للأذقان سجدا؛ سجده کنان به روی در می افتند». (اسراء: 107)(136)

نمازگزار در سجده ، شریف ترین قسمت بدن خویش را به نشانه بندگی بر خاک می ساید و بدنی ترتیب، مراتب خواری و حقارت خود را در برابر بزرگی خدا به نمایش می گذارد.امام علی (علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که انسان نماز می خواند، ساییدن گونه ها به خاک نشانه تواضع و گذاردن اعضای شریف بر زمین دلیل کوچکی و حقارت اوست. (137)

سجئه، عالی ترین نمود و درجه فروتنی نمازگزار است. سجده، نزدیک ترین حالت انسان به حضرت ربوبیت است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «نزدیک ترین حال بنده به خدا، حالت سجود است.» (138)

سجده بهترین عبادت است و سبب نزدیک به ذات باری تعالی است. سجده بازگشت به اصل خویش و اظهار ادب نسبت به معبود حقیقی است. سجده مایه رستگاری ونجات انسان هاست؛ گذرنامه ورود به بهشت و سبب استجابت دعاست.

الف- حقیقت سجده وسجده کننده حقیقی
حقیقت سجده، شناخت خداوند سبحان است. شناخت خداوند نیز، بر ایمان و یقین می افزاید:إذا تتلی علیهم ءایت الرحمن خروا سجدا و بکیا. (مریم: 58)و هر گاه آیات (خدای رحمان برایشان خوانده می شد، سجده کنان و گریه کنان به خاک می افتادند.

نماز گزار در سجده سر برآستان احدیث می نهد و بدین طریق، آخرین پله وصال و قرب الهی را می پیماید. سجده حقیقی افضل اعمال بدنی است. از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود: «نور را در دو چیز یافتم: در گریه و سجده».(139)

امام خمینی (رحمه الله) درباره سر سجده می فرماید: سجده سر تمام صلوة و تمام سر صلوة است؛ آخرین منزل قرب و منتهی الیه وصول است. (140)

در سجده حقیقی، همه اعضا و ابعاد وجودی انسان در سجده اند؛ همان گونه که تمامی موجودات جهان هستی، از جمادات و نباتات و فرشتگان گرفته تا حیوانات، مشغول سجده اند:

ولله یسجد من فی السموات و الأرض طوعا و کرها و ظللهم بالغدو و الأصال. (رعد: 15)و ره که در آسمان ها و زمین است – خواه و ناخواه- با سایه هایشان، بامدادان و شامگاهان برای خدا سجده می کنند.

در سجده حقیقی، عقل نیز که مظهر امتیاز انسان است، با طرد خرافه ها و توهم ها، هوا و هوس را پشت سر انداخته و خود را از نفس و دنیا پیرایش می دهد، نفس اماره را مغلوب ساخته و با کمال خضوع و خشوع سر برخاک می نهد و در برابر حضرت حق و سرچشمه فیض الهی ازلی سربرسجاده بندگی می ساید.

سجده کننده حقیقی از هر آنچه غیرخداست، بریده است و کمال انقطاع و بالاترین درجه وصال برای او حاصل می شود؛ به گونه ای که در جمال و جلال الهی فانی می شود.سجده کننده حقیقی در سجده، نهایت درجه عظمت الهی و حقارت خویش را درک می کند و خود را عین فقر و نیاز می بیند.
یک شمه زفقر خویش اظهار کنم
چندان که خدا غنی است، من محتاجم

ب- اسرار سجده
هنگامی که آیه «سبح اسم ربک الاعلی» نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «آن را در سجده هایتان قرار دهید؛ یعنی سجان ربی الاعلی و بحمده بگویید». (141)سر اینکه در سجده خداوند با صفت «اعلی»، ولی در رکوع با وصف «عظیم» یاد می شود، این است که «خشوع و خضوع در هنگام سجود بیشتر از آن خضوعی است که در حال رکوع انجام می شود». (142)
ج- سجده دوم؛ تعمیق، نه تکرار
امام علی (علیه السلام) در تفسیر دوباره سجده کردن، این آیه را قرائت فرمود که: «منها خلقنکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تاره اخری». (طه:55)

اول که سر بر سجده می گذاری و بر می داری؛ یعنی «منها خلقنکم»؛ همه ما از خاک آفریده شده ایم و ریشه این پیکر، خاک است؛ دو مرتبه که سرت را به خاک می گذاری؛

یعنی«فیها نعیدکم» و دوباره سرت را از خاک بر می داری؛ یعنی «منها نخرجکم تاره اخری»؛ یک بار دیگر از همین خاک محشور و برانگیخته خواهی شد (143) و این همان بازگشت به اصل خویش است:
هر کس که کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

د- سرسجده طولانی
طول دادن سجده، سبب دوری از شیطان و بیزاری از اوست. سجده طولانی سبب شکستن بت نفس و دیگر بت هاست. هرچه پیشانی را که مقدس ترین جایگاه نفس انسانی است، بیشتر بر خاک بگذاریم، بهتر ادب بندگی را به جا آورده ایم.

طولانی کردن سجده، سنت پیامبر و ائمه (علیهم السلام) است. (144) امام زین العادبدین به دلیل سجده های طولانی اش به امام «سجاد» معروف شد.

عارف کامل، حاج میرزا جواد ملکی تبریزی (رحمه الله) می نویسد:مرا شیخی بود بزرگوار، عامل و عارف کامل که من مانند و را در مراتبی که گفته شد، ندیده ام، از او پرسیدم که در اصلاح و جلب معارف، چه عملی را به تجربه رسانده است؟

گفت: من عملی را در اینکه گفتی مؤثرتر ندیدم از اینکه در هر شبانه روزی یک بار بر سجده طولانی مداومت شود و در آن سجده بگوید: «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین.» و به هنگام گفتن ذکر خود را در زندان طبیعت زندانی و به زنجیرهای اخلاقی رذیله بسته ببیند.

آن گاه اقرار کند که بارالها! این کار را تو بر من نکردی و تو بر من ستم روا نداشتی، بلکهخ این من بودم که بر خود ستم کردم و خود را به اینجا انداختم. (145)

8- قنوت در ادب و عرفان نماز ​​​​​​​
نماز گزار پس از قیام و قعود و رکوع و سجود به مرحله ای از شناخت و معرفت و خلوص می رسد که جز به اذن پروردگار رحمان سخن نمی گوید و جز از او نمی خواهد.قنوت دست نیاز به آستان الهی گشودن است. دعا کلید دربسته است و خالی کردن بغض های در گلومانده. حافظ می گوید:
به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته، به مفتاح دعا بگشایند
سعدی نیز چنین می گوید:
دست حاجت چو بری، پیش خداوندی بر
که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود

چه خوب است نمازگزار برای رعایت سنخیت میان رکوع و قرائت، قنوت را نیز به تسبیح و تحمید حضرت خداوند سبحان بپردازد. نیز بهتر آن است که نخستین کلام نمازگزار در قنوت نمازف صلوات بر پیامبر و خاندان طاهرینش باشد؛ زیرا صلوات شعار اسلام است.

قنوت راز دل گفتن و درد دل و سوز دل داشتن است. چه زیباست که نمازگزار در قنوت با تضرع و گریه، حاجت های خود را از خداوند متعال بخواهد.

و در این حاجت ها، بیشتر فرج صاحب الزمان (عج) را بخواهدکه او غم گسار واقعی دل خستگان و سالکان الی الله است. چه زیباست که نمازگزار در قنوت، با دعاهای ائمه (علیهم السلام) با خدایش به نجوا نشیند.

9- تسبیحات اربعه در ادب و عرفان نماز ​​​​​​​
کلمه تسبیح به معنای منزه دانستن است. وقتی «سبحان الله» می گوییم، طهارت و پاکیزگی از همه عیب ها وضعف ها را به او نسبت می دهیم. تسبیح را در لغت، پاک دانستن خدا از هر بدی تعریف کرده اند.(146)

تسبیحات اربعه ارکان اصلی توحید و خداشناسی است. سبحان الله مبنا و اساس باورهای اسلام است؛ زیرا در سبحان الله اصل بر نبود نقص و عیب در ذات پاک الهی است.

بنابراین، توحید، عدل و نبوت همه بر تسبیح استوارند،همان گونه که «عشق به خدا نیز بر تسبیح استوار است؛ زیرا تا او را از هر عیب و نقصی منزه ندانیم، چگونه می توانیم دل را خانه محبت او کنیم». (147)
الف- سبحان الله
خداوند پاک و منزه است و این سخن نه تنها سخن نمازگزار، بلکه سخن تمامی موجودات هستی است: نسبتح لله ما فی السماوات و ما فی الارض». (صف:1)
ب- والحمدلله
حمد تنها شایسته و سزاوار پروردگاری است که رحمت و نعمتش بی نهایت است و ذره ای از نور رحمت رحیمیه او برای بندگان مؤمنش کافی است. مالک الملک و تنها معبود و یاری کننده آدمی است. حمد، مخصوص خداوند است؛ زیرا بدون کمک و توجه او هیچ کاری به سامان نمی رسد.
ج- لااله الاالله
این عبارت بهترین عبادت است؛ (148) بهایی بهشت و کلمه اخلاص است. «لااله الا الله» از ارکان اسلام است. ساختار این کلام و حیانی به گونه ای است که بخش اول آن مربوط به کفر به طاغوت و بخش دیگر آن نیز بیانگر ایمان است.

عنی این کلام و حیانی می رساند که در مقام توحید و خداشناسی اقرار به هر دولازم است. نخست بایستی خدایان باطل را نفی کرد و سپس به یکتایی ذات بی چون وی اقرار کرد.
د- والله اکبر
این بند آخر در تسبیحات اربعه بیانگر ان است که خداوند، با اینکه تسبیح و تحمید و تهلیل تو را به جای آورده ام، ولی کیست آن که ادعای شناخت ذات و حقیقت تو را بکند: « والله اکبر من کل شی».

امام صادق (علیه السلام) از امام علی (علیه السلام) روایت می کند که فرمودکالتسبیح نصف المیزان و الحمدلله یملأالمیزان و الله اکبر یملأ ما بین السماء و الارض. (149)

ذکر تسبیح نیمه میزان است و الحمدلله میزان را پر می کند و الله اکبر هر آنچه را بین زمین و آسمان هاست، پر می کند.نیز از امام صادق (علیه السلام) روایت است که فرمود:لااله الا الله اکبر را بسیار بگویید؛ زیرا چیزی نزد خدای عزوجل محبوب تر از گفتن تهلیل و تکبیر نیست.(150)

10- تشهد در ادب و عرفان نماز ​​​​​​​
تشهد حمد و ثنای خداوند سبحان و پیوند ظاهر و باطن است. در تشهد نوای درونی انسان با الفاظ ظاهر، همراه گشته و به وحدئانیت و رسالت شهادت می دهند.

تشهد نشانه وصول و شهادت به حصول مقام عین الیقین است. تشهد مایه شفاعت و دستگیری است. حقیقت تشهد، تصدیق قلب است و باطن نمازگزار به شهادت زبان و ظاهر اوست. عارف واصل، امام خمینی (رحمه الله) می فرماید:

بدان که شهادت به وحدانیت و رسالت در اذان اقامه که از متعلقات نماز است، ورودی در آن است و در تشهد که خروج از فنا به بقا و از وحدت به کثرت و در آخر نماز است.

عبد سالک را متذکر می کند که حقیقت صلات حصول توحید حقیقی و شهادت به وحدانیت از مقامات شامله است که با سالک از اول صلات تا آخر آن است. نیز در آن سر «اولیت» و «آخریت» حق جلا و علاست و نیز در آن سر عظیمی است که سفر سالک من الله و الی الله است.

«کما بداکم تعودون.» پس سالک، باید در همه مقامات متوجه این مقصد باشد و حقیقت وحدانیت و الوهیت حق را به قلب برساند و قلب را در این سفر معراجی، الهی کند تا شهادتش حقیقت پیدا کند و از نفاق و شرک منزه گردد. (151)

نمازگزار پس از سجده، سرمست از درک جلال و جمال الهی، در پی بازگشت به کثرت است. شهادت به یگانگی خدا می دهد و بندگی خویش را در راستای رسالت و بندگی انسان کامل و افتخار عالم امکان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام می دارد تا شاید پرتوی از دریای معرفت او و رشحه و نفخه ای از بی کرانه بندگی آن حضرت برگیرد.

البته شرط تصدیق و درستی شهادت به بندگی و رسالت فخر کاینات، آراستن جسم و جان نمازگزار به اخلاق نبوی و پیروی صادقانه و فرمانبرداری واقعی از آن حضرت است.

نمازگزار در تشهد جز خدا را نمی بیند. در گفتار و عمل و قلب و زبانش نفاق راه ندارد و هر آنچه می گوید عین صدق و راستی است؛ زیرا تمام اجزای وجودش را به حقیقت بندگی زینت بخشیده است.

الف- سرتقدیم عبودیت بر رسالت
امام خمینی (رحمه الله) در این باره می نویسد:از تقدم مقام عبودیت بررسالت، متنبه شود که قدم عبودیت مقدمه همه مقامات سالکین است و رسالت شعبه عبودیت است. (152)

بنابراین، سالک باید در مسیر طاعت و بندگی بکوشد؛ زیرا بر بنده، بندگی شایسته است؛ از آن رو که هرچه هست، خداست و آفرینش و فنا همه در دست اوست؛ فقر ماییم و غنی اوست، عدم ماییم و وجود اوست.

همچنین شهادت به وحدانیت به وحدانیت و الوهیت و اقرار به رسالت و صلوات بر محمد و آل پاکش در اول و آخر نماز، از آن جهت است که عبادت عبد در میان شهادت باشد به برکت آن راز و نیاز و عبادتش مقبول درگاه الهی قرار گیرد؛ زیرا پیامبر و ائمه (علیهم السلام)، واسطه فیض و شفاعت کننده بنده در نزد خداوند سبحان هستند.

ب- صلوات
فرستادن صلوات بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سبب ارتقای مقام و افزونی منزلت در پیشگاه حضرت باری تعالی است.

فرستادن صلوات به سبب شنیدن نام مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ویژه در نماز، یاد آۀن حضرت را همواره زنده نگاه می دارد. از همین رو، پیامبر اکرم فرمودک «هر که هنگام شنیدن نام من، بر من صلوات نفرستد، بخیل است». (153)

صلوات موجب نورانی شدن روح و روان آدمی است. آیت الله جوادی آملی در کتاب اسرار عبادات با اشاره به حدیثی از حضرت علی (علیه السلام) می نویسد:

هر گاه حاجتی داشتید یا دعایی کردید یا چیزی از خدا خواستید، همراه با آ یا بعد از صلوات بر پیامبر را فراموش نکنید؛ زیرا صلوات بر آن حضرت دعایی مستجاب است و چون همراه صلوات حاجت دیگر خود را خواستید.

خدای سبحان این چنین نیست که یکی را برآورده کند و دیگری را برآورده نکند. لذا گفتند اگر خواستید دعا کنید، اول از خدای سبحان درود بر پیامبر را مسئلت کنید تا در پرتو این صلوات که دعایی مستحاب است، سایر دعاها هم مستجاب شود. (154)

از دیگر آثار صلوات زدوده شدن غم و اندوه انسان در دنیا و آخرت است. (155) همچنین صلوات نفاق را از میان می برد. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمود: «الصلوة علی و علی اهل بیتی تذهب بالنفاق». (156)

11- سلام؛ امان نامه (در ادب و عرفان نماز ​​​​​​​)
سلام، امان است؛ امان نامه ای از سوی خدا برای بنده. سلام، امان خواستن از بلای دنیا و عذاب آخرت است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

معنای سلام در پایان هر نماز امان است، یعنی هر کس امر خدا و سنت پیامبرش را با خشوع قلبی در مقابل خدا به جای آورد، از بلای دنیا در امان و از عذاب آخرت برکنار است. (157)

منظور از خشوع در این روایت، شکسته دلی است؛ زیرا خدا شکسته دلان خسته را می پذیرد.
در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس
بازار خود فروش از آن سوی دیگر است

سلام امانتی الی است که در میان بندگانش به ودیعه نهاده شده است و نمازگزار در تمامی دادوستدها و رفتار و کردارش بایستی آن را اجرا کند.امام صادق (علیه السلام) می فرماید:

سلام نامی از نام های خداوند تبارک و تعالی است که میان خلق خود به ودیعه نهاده تا معنا و محتوای آن را در داد و ستدها ، امانت داری ها و در روابط با هم برای تأیید و تصدیق هم نشین ها و صحت معاشرت هایشان به کار برند. (158)

روح سلام تقوا و پرهیز از گناه در تمامی صحنه های زندگی است و حقیقت سلام، سلامت نفس است. معنای سلام و روح آن، ترک خودبینی و احیای صفات نیکو و فضیلت های اخلاقی است.
الف- السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته

معمولا رسم بر این است که مسافر پس از بازگشت از سفر به حاضران سلام می دهد. نمازگزار نیز پس بازگشت از سفر روحانی و ملکوتی معراج، در حالی که از لذت سفر به وجداست، بازگشت خود را با سلام بر نبی مکر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام می دارد.

سلام حقیقی آن است که نمازگزار جواب سلام خویش را از مخاطب بشنود و این در صورتی است که نماز او لقلقه زبان نباشد و از دایره طبیعت بیرون رفته و حقیقت روح خویش را یافته باشد.
الهی! آن که در نماز جواب سلام نمی شنود، هنوز نمازگزار نشده است. ما را با نمازگزاران بدار. (159)

ب- السلام علینا و علی عبادالله الصالحین
نماز گزار پس از سلام بر پیامبر، بر خود سلام می فرستد؛ زیرا پس از سیر و سفر روحانی معراج، غبار خودبینی را بر باد داده، پاک و بی آلایش گشته و شایسته سلام شده است.

سپس بر تمام بندگان صالح خداوند سلام می دهد و برای آنان رحمت و برکات خداوندی را آرزو می کند. این امر، حس مسئولیت پذیری نمازگزار مسلمان را نشان می دهد.

ج- السلام علیکم و رحمة الله و برکاته در ادب و عرفان نماز ​​​​​​​
نماز گزار نمازش را با تحیت پایان می بخشد و این در حالی است که نمازش را با ذکر خدا آغاز کرده بود.

نتیجه:
آنچه در شرحی ادبی و عرفانی بر نماز به طور کلی گذشت این است که : نماز ستون دین، عمود خیمه ایمان و محور جهان بینی توحیدی است.از مقدمات وضو تا السلام علیکم و رحمة الله جز به جز و نکته به نکته آن حاوی پیام عرفانی و ادبی است.

مقصود از نماز، حصول صفای باطن و روشنی دل و ضیای درون و جانِ نماز نیز حضور قلب و خلوص نیت و استغراق در حضرت حق است. و باریعتالی اینچنین نمازی را خواسته است.

از آنجا که یکی از مفاهیم اساسی و بنیادی در متون عرفانی زبان فارسی، نماز است و نماز با شیواترین و زیباترین اوصاف در این متون تبیین گردیده و برای هر یک از ارکان نماز، تعابیر و اسراری درونی و معنوی بیان گردیده است،

از این رو در این مقاله سعی شد بازتاب مفاهیم، مضامین و اسرار عرفانی نماز در 11 بند عرفانی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. به امید ادب و عرفان و وصول به مطلوب واقعی به وسیله اسباب الی الله که خودش طریقش را به معصوم واگذار کرد. و معصوم برای ما بیان کرد. 

پی نوشت :
1- محمد خزائلی، احکام قرآن، تهران، نشر جاویدان، 1352، ص 338.
2- حسن راشدی، نمازشناسی، تهران، ستاد اقامه نماز، 1378، ص 29.
3- همان، ص 26، برگفته از: سنن ترمذی، صلاة 188.
4- محمد حسن حرعاملی، وسائل الشیعه، تهران، اسلامیه، 1367، ج3، ص 29، ح7.
5- همان، ص 26.
6- نماز شناسی، ص 94.
7- همان، ص 38.
8- همان، صص 199 و 200.
9- همان، ص 131.
10- وسائل الشیعه، ج3، ص 23.
11- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسةالوفاء، 140 هـ.ق، ج 82، ص 202.
12- قرة عینی فی الصلوة، بحارالانوار، ج 80، ص 16؛ اصول کافی، ج5، ص 321.
13- پیام آیت الله خامنه ای به اولین اجلاس سراسری نماز.
14- بحارالانوار، ج81، ص 246.
15- «الصلاة احب الاعمال الی الله»، همان، ج 100، ص 11.
16- «بین العبد و بین الکفر ترک الصلوة». همان، ج79، ص 202.
17- حسین نوری، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، ج 3، ص92.
18- «الصلوة وجه دینکم»، وسائل الشیعه، ج3، ص 16.
19- سید علی خامنه ای، از ژرفای نماز، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372، ص 10.
20- بحارالانوار، ج74، ص 127.
21- از ژرفای نماز، ص 14.
22- «علم الاسلام الصلوة»، مستدرک البحار، ج6، ذیل کلمه صلات.
23- پیام آیت الله خامنه ای به سومین اجلاس سراسری نماز.
24- عباس عزیزی، پرورش روح (نماز و عبادت در تفسیر المیزان)، انتشارات نبوغ، 1376، چ3، ص 90.
25- حسین دیلمی، هزارویک نکته درباره نماز، ستاد اقامه نماز، ص 331.
26- حسن انصاریان، عرفان اسلامی، انتشرات عرفان، ج5، ص 117.
27- ویلیام جمیز، دین و روان، ترجمه، مهدی قاینی، ص 167.
28- وسائل الشیعه، ج5، ص 263.
29- همان، ص 263.
30- مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
31- پیام آیت الله خامنه ای به اولین اجلاس سراسری نماز.
32- نهج البلاغه، ترجمه: سید جعفر شهیدی، خطبه 199.
33- بحارالانوار ، ج10، ص 99.
34- نهج البلاغه، خطبه 110.
35- محمد تقی جعفری، نیایش امام حسین (علیه السلام) در صحرای عرفات.
36- ق: 16.
37- پیام آیت الله خامنه ای به هشتمین اجلاس سراسری نماز.
38- بحارالانوار ، ج77، ص80.
39- همان، ج84، ص 264.
40- اصول کافی، ج1، ص 75.
41- شرح غرر الحکم و دررالکلم، ج، ص 98.
42- همان، ج2، ص 293. «و ایاک و الکبر فانه اعظم الذنوب و امام لعیوب و هو حیلة الشیطان».
43- همان، ج2، ص 13.
44- «الیس للمتکبر صدیق»، همان، ج4، ص 578.
45- «لایتعلم من یتکبر»، همان، ج6، ص 373.
46- بحارالانوار، ج6، ص110.
47- نهج البلاغه، خطبه 192.
48- مفاتیح الجنان، دعای عرفه امام حسین.
49- نهج البلاغه، نامه 31.
50- دین و روان، صص 166، 167 و 178.
51- از ژرفای نماز، ص 9.
52- خواجه عبدالله انصاری، تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید، تهران، اقبال، 1360، ج1، ص 510.
53- مجید ملک محمدی، چهل نکته پزشکی پیرامون نماز، تهران، معارف، 1376، ص 23.
54- میزان الحکمه، ج3، ص 465.
55- ترجمه تفسیر المیزان، ج11، ص 89.
56- نهج البلاغه، حکمت 299.
57- شیخ صدوق، خصال، ص 628.
58- نهج البلاغه، خطبه 199.
59-جامع آیات و احادیث نماز، برگرفته از: بحارالانوار، ج 82، ص 224.
60- شرح غررودررالکلم، ج2، ص 166.
61- همان، ص 167.
62- هزار و یک نکته درباره نماز، ص 103.
63- ترجمه تفسیر المیزان، ج16، ص 198.
64- همان، ص 211.
65- چهل نکته پزشکی پیرامون نماز، ج1، ص 41.
66- بحارالانوار، ج 33، ص 587. «واعلم ان کل شیء من عملک تابع لصلاتک».
67- جامع آیات و احادیث نمازف ج1، ص 198.
68- «مفتاح الصلاة الطهور، همچنین لا صلاة الا باطهور»، وسائل الشیعه، ج1، ص 261.
69- «من توضاء فاحسن الوضوء خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه»، مستدرک الوسائل، ج1، ص 358.
70- محمود یزدانی، معارفی از نماز، قم ستاد نماز، 1376، ص12.
71- تفسیر ادبی و عرفانی قرآن محجید، ج1، ص 238.
72- جواد چناری، آبشار رحمت، قم، ستاد اقامه نماز، 1374، ص 37.
73- تفسیر ادبی و عرفانی قرآن، ج1، ص 239.
74- فرید نهاوندی، رموز نماز، ص 212.
75- محمد باقر مجلسی، حلیة التمقین، ص 129.
76- همان.
77- محسن قرائتی، راز نماز، قم ستاد اقامه نماز، 1374، ص 48.
78- میزان الحکمه، ج1، ص 82.
79- رموز نماز، ص 303.
80- همان، ص 304.
81- محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، اهل البیت قم، 1360، ج3، ص 30.
82- بحارالانوار، ج74، ص 74، ح3.
83- اصول کافی، ج3، ص 131.
84- وسائل الشیعه، ج1، ص 45؛ کتاب الطهارة، ح2.
85- اصول کافی، ج2، ص 84.
86- همان.
87- سید روح الله موسوی خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه: احمدقهری، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359، ص21.
88- وسائل الشیعه، ج1، ص 11.
89- محمدی ری شهری، میزان الحکمه، دارالحدیث، چ1، ج1، ص 759.
90- بحارالانوار، ج67، ص 25.
91- تفسیر ادبی و عرفانی قرآن، ج1، ص 107.
92- مرتضی مطهری، طهارت روح، قم، ستاد اقامه نماز، 1374، ص 246.
93- نهج البلاغه، خطبه 193، (خطبه متقین).
94- محمود یزدانی، معارفی از نماز، قم، ستاد اقامه نماز، 1376، صص 32 و33.
95- طبرسی، مجمع البیان، ج10، ص 549.
96- عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم (تفسیر موضوعی قرآن کریم)، قم، اسراء، 1378، ص 258.
97- بحارالانوار، ج82، ص 54.
98- تفسیر تسنیم، ص 261.
99- مجمع البیان، ج1، ص 87.
100- میزان جواد ملکی تبریزی، اسرار الصلوة، قم، آل علی (علیه السلام)، 1382.
101- بحارالانوار، ج107، ص 108.
102- تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 13.
103- سید محمد حسین طباطبایی، پرورش روح، قم، نشر نبوغ، 1357، ص 328.
104- تفسیر تسنیم، ص 303.
105- نشان از بی نشان ها، ص 364.
106- قاضی زاده گلپایگانی، زیدة التفاسیر، ص 87.
107- بحارالانوار، ج90، ص 313.
108- مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر، بند 19.
109- طهارت روح، ص 327.
110- همان.ص 331.
111- بحارالانوار، ج2، ص 32.
112- نهج البلاغه، خطبه1؛ برگرفته از: تفسیر تسنیم، ص 358.
113- نک: صحیفه سجادیه، دعای اول.
114- محمد تقی مصباح یزدی، 28 گفتار پیرامون مسائل اعتقادی و اخلاقی، قم، مؤسسه در راه حق، 1361.
115- تفسیر تسنیم، ص 353.
116- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج1، ص 43.
117- از ژرفای نماز، ص21.
118- حسین انصاریان، عرفان اسلامیف تهران، پیام آزادی، 1366، ج5، ص 382.
119- تفسیر تسنیم، ص 391.
120- بحارالانوار، ج67، ص 64 و 36.
121- شهید عبدالحسین دستغیب، مظالم، ص 120.
122- محمدمحمدی اشتهاردی، داستان های مثنویف تهران، انتشارات پیام آزادی، 1371، ج5، ج3.
123- میرزا جواد ملکی، اسرارالصلوة، ص 387.
124- مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
125- «الصراط ادق من الشعر و احد من السیف و اظلم من اللیل». تفسیر تسنیم، ص 513؛ برگرفته از: تفسیر قمی، ج1، ص 29.
126- نهج البلاغه، خطبه 16.
127- زبدة التفاسیر، ص 100.
128- همان.
129- همان، ص 99.
130- «یابنی إسرائیل اذکروا نعمتی التی أنعمت علیکم؛ ای فرزندان اسرائیل! نعمت هایم را که بر شما ارزانی داشتم، به یاد آورید». (بقره: 40)
131- نک: تفسیر تسنیم، صص 514- 551.
132- طهارت روح، ص 365.
133- زیدة التفاسیر، ص 103.
134- سید روح الله موسوی خمینی، آداب الصلوة تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله)، 1370، ص 353.
135- عرفان اسلامی، ج6، ص 31.
136- پرورش روح (نماز و عبادت در المیزان)، ص 18.
137- نهج البلاغه، خطبه 193.
138- بحارالانوار، ج12، ص 161.
139- اسرارالصلوة، ص 427.
140- آداب الصلوة.
141- بحارالانوار، ج58، ص 34.
142- رموز نماز، صص 294- 296.
143- طهارت روح، ص 207.
144- عرفان اسلامی، ج6، ص 93.
145- همان، ص 95.
146- المنجد الطلاب، ترجمه: سیاح، نشر اسلام، 1374.
147- راز نماز، ص 85.
148- «خیرالعبادة قول لا اله الا الله»، برگرفته از: ثواب الاعمال، ص 18.
149- اصول کافی، ج4، ص 268.
150- همان.
151- آداب الصلوة، ص 362.
152- همان، ص 364.
153- راز نماز، ص 89.
154- اسرار عبادت، ص 171.
155- همان، ص 171.
156- اصول کافی، ترجمه: سیدهاشم رسولی محلاتی، ج4، ص 250.
157- حسین انصاریان، عرفان اسلامی، شرح جامع مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، انتشارات پیام آزادی، تهران، ج 151.
158- همان.
159- حسن حسن زاده آملی، الهی نامه، ص 51.

منبع:
نوریان، مجید، 1356 ـ زمزم راز: شرحى ادبى و عرفانى بر نماز / مجید نوریان؛ [براى] مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما. ـ قم: صدا و سیماى جمهورى اسلامى ایران، مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما، 1384. 98 ص. (مرکز پژوهش هاى اسلامى صدا و سیما
* این مقاله در تاریخ 1401/11/8 بروز رسانی شده است.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط