شاعر: رضوان امامدادی
ای شده تاریخ عزادار تو
وسعت جغرافی ایثار تو
من نه فقط مرثیه ساز توام
شاعر « هفتاد و دو» راز توام
گرچه تو رازی و میدانمت
هرچه که میپرسم و میخوانمت
چیست در آن خاک که هرتشنه جهان
خود شود از گریه فراتی، درآن
خاک «حبیبان» و «عقیلان» تست
هر قدحش خار مغیلان تست
باز محرم شد و ایام تو
هرچه فراموش به جز نام تو
نام تو یعنی عجل عاشقان
حرف دل مشتعل عاشقان
شعر شهادت ز تو تا ما رسید
قطره از این رود به دریا رسید
ای تو مصب همه رودها
بود و نبود همه بودها
میشود از کرب و بلای تو خواند
سی غزل از ماه عزای تو خواند
میشود از اصغر و اکبر نوشت
از غم «عباس» دلاور نوشت
میشود از کوفه الی شام گفت
میشود از «زینب» ایام گفت
میشود اما به عزایت قسم
لالم و شرمندهام از «محتشم»