كتابشناسی: ترجمهی نزهة الارواح و روضة الأفراح (تاریخ الحكما)، شمس الدین محمد بن محمود شهرزوری، ترجمهی مقصود علی تبریزی، به كوشش محمدتقی دانشپژوه و سرور مولایی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1365ش.
***
نزهةالأرواح بین سالهای 586 و 611 هجری تألیف شده و عنوان كامل آن نزهةالأرواح و روضةالأفراح فی تاریخ الحكماء و الفلاسفة میباشد. (1)
دربارهی زندگی و احوال نویسندهی كتاب، محمد بن محمود شهرزوری اطلاعی در دست نیست. او ملقّب به شمس الدین بوده و در شهرزور (بین عراق و ایران) به دنیا آمده و چون اكثر ساكنان شهرزور كُرد بودهاند، احتمال دادهاند كه او نیز كُرد بوده است. (2) تاریخ تولد و وفاتش به درستی معلوم نیست، اما طبق گفتهی برخی از مستشرقین (3)، او در زمان شهادت سهروردی در سال 587ق زنده بوده و احتمالاً بعد از سال 611ق از دنیا رفته است. (4) شهرزوری تحت تأثیر افكار سهروردی بوده و حكمة الإشراق او را نیز شرح نموده است. (5) از آثار مهم او میتوان الشجرة الألهیة فی علوم الحقائق الرّبانیّة، الرموز و الأمثال الإلهیّة فی الأنوار المجرّدة الملكوتیّة و التنقیحات را نام برد. (6) او در علوم عقلی و نقلی و فنون ادبی متبحّر بوده و در حكمت و فلسفهی اشراقی بعد از سهروردی دارای مقامی رفیع بوده است. (7)
مستشرق معروف، كیورتن (8) به اشتباه این كتاب را از تصنیفات شهرستانی دانسته، كه ظاهراً تحت تأثیر كشف الظنون (9) حاجی خلیفه بوده كه عنوان تاریخ الحكماء را بدون مؤلف آورده و در ترجمهی شهرستانی (متوفی: 548ق) گفته او كتابی به نام تاریخ الحكماء داشته است (10) و این اشتباه در جاهای دیگر نیز تكرار شده، ولی مینگانا (11) بدان اشاره و آن را تصحیح نموده است. (12)
ویژگی مهم كتاب شهرزوری این است كه در بین كتابهای متأخّر تاریخنگاری، به لحاظ تاریخ فلسفه اطلاعات جامعتری را در اختیار گذارده است. بعد از كتاب شهرزوری تنها چهار كتاب مهم در زمینهی تاریخنگاری وجود داشته كه سه تای آنها شامل تاریخ فلسفه نیز بوده است. این كتابها به ترتیب تاریخی عبارتند از: تاریخ الحكماء قفطی، عیون الأنباء فی طبقات الأطبّاء ابن ابی اصیبعه، مختصر تاریخ الدول ابن عربی، و مسالك الأبصار ابن عمری. (13) از بین این كتابها مختصرالدول بیشتر به ذكر احوال دانشمندان اسلامی به ویژه پزشكان پرداخته، اما در سه تای بعدی به احوال فیلسوفان یونانی و مسلمان نیز پرداخته شده است. مع الوصف، كتاب شهرزوری ماهیت فلسفیتری دارد و بیشتر فقط مختصّ معرفی فیلسوفان میباشد. برخی تاریخنگاریهای مهم قبل از نزهة الأرواح عبارتند از: صوان الحكمة سجستانی، الملل و النحل شهرستانی، تتمهی صوان الحكمة ظهیرالدین بیهقی، و مختار الحكم مبشّر بن فاتك.
منابع مورد استفادهی شهرزوری عبارتند از: تاریخ فرفریوس، تاریخ ابراهیم النّدیم، الامد علی الابد ابوالحسن عامری، البهطمان ابوسهل بن نوبخت، اختلاف الزّیجات ابومعشر بلخی، و تتمهی صوان الحكمه (یا تاریخ حكماء الاسلام) ظهیرالدین بیهقی. در مورد كتاب بیهقی، مرحوم علامه قزوینی مدعی است كه شهرزوری تقریباً تمام محتویات تتمه صوان الحكمة را در نزهة الأرواح- بخش دوم كه به حكمای اسلامی اختصاص دارد- گنجانده و احتمالاً نامی از بیهقی نبرده (14)، كه به نظر میرسد چنین است و شهرزوری از وی نام نبرده است.
نزهةالأرواح دو بار به فارسی ترجمه شده است: اول توسط مقصود علی تبریزی در قرن یازده هجری كه نسخهی ناقصی از آن باقی مانده كه نام نه تن از فیلسوفان از جمله ابن سینا، سهروردی و فخر رازی افتاده است (15)، و دیگری ترجمهی ضیاءالدین درّی با نام كنزالحكمة كه در سال 1316ش در تهران به چاپ رسیده و تجدید چاپ بسیار ضعیفی از آن ترجمه در سال 1389ش توسط انتشارات بنیاد حكمت اسلامی صدرا صورت پذیرفته است. مقدمهی آقای درّی چندان مفید نبوده و اطلاعات درخوری دربارهی نویسنده و حتی خود كتاب جز در مواردی ناچیز ارائه نداده است. درّی چنان كه خود گفته برخی جاها را خلاصه كرده (16)، اما چیزی دربارهی نسخه یا نسخههایی كه از آن استفاده نموده نگفته، جز اینكه گفته آن را در فلان محل یافته ولی به نام محل اشاره نكرده است. (17) او افزودهای نیز شامل ترجمهی احوال خود، مطالبی دربارهی برخی از متقدّمین كه شهرزوری نام آنها را فرو گذارده، همچون ابن رشد و خواجه نصیرالدین طوسی، و شرح احوال برخی از فیلسوفان متأخر اسلامی همچون ملاهادی سبزواری و ملاصدرا را به ترجمهاش ضمیمه نموده است.(18)
چاپ بعدی كتاب در سال 1396ق توسط احمد ایم ای در حیدرآباد دكن صورت پذیرفته است. مزیّت این چاپ این است كه مقدمهی نسبتاً خوبی دارد و اطلاعات خوبی دربارهی نویسنده ارائه داده و همچنین به نسخههای موجود كتاب اشاره كرده، ضمن اینكه چندین نسخه را با هم مقابله نموده است.
همچنین چاپ دیگری از نزهة الأرواح با عنوان تواریخ الحكماء و الفلاسفة در دو جلد به اهتمام احمد عبدالرحیم سایح و توفیق علی وهبه در سال 1430ق/ 2009م در قاهره به چاپ رسیده است.
گزارشی از محتوای كتاب
كتاب دارای یك مقدمه و دو بخش میباشد. شهرزوری در ابتدا در مقدمه، به توصیف حكمت و شأن و منزلت آن به ویژه در دین مبین اسلام پرداخته و احادیثی از پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) نقل قول نموده از جمله اینكه، «الحكمة ضالّة كلّ المؤمن» [حكمت، گمشدهی مؤمن است] و «تفكر ساعة خیر عندالله تعالی من عبادة سبعین سنة» [یك ساعت تفكر بهتر از هفتاد سال عبادت است] كه دالّ بر ارزش تفكر در اسلام میباشد. (19) او سپس چنین نتیجه گیری میكند كه مراد از تفكر در این عبارات، ترتیب دادن مقدمات و به دست آوردن نتایج است كه با آن ادراك معقولات صورت میگیرد. (20) او همچنین از حضرت علی (علیه السلام) نیز عباراتی در این باب نقل نموده از جمله: «روّحوا القلوب و اطلبوا لها طرائف الحكمة فإنّها تمّل كما تملّ الأبدان» [دلهای خود را نشاط بخشید و برایش نیكیهای حكمت را بخواهید كه چونان بدن كه خسته میشود، دل نیز خسته میگردد] (21). شهرزوری در ادامه جملاتی از كندی، ابن قیبهی دینوری و ذوالنّون مصری در وصف حكمت ذكر نموده است. (22) او سپس به فرق نبی و حكیم پرداخته و از قول سقراط نقل نموده كه حكیم واقعی خداست، كه این نشانهای از ارج و منزلت حكمت میباشد و حرفهایی در این باب زده كه از روح اشراقی وی نشأت گرفتهاند. (23) شهرزوری مطالب بعدی را به گزارش مختصری از تاریخ و جغرافیای یونان و روم اختصاص داده بدان جهت كه در بخش ابتدایی كتاب به ذكر احوال حكمای این دو سرزمین پرداخته است. (24) آغاز حكمت، كه در اینجا مراد از آن همان فلسفه است، از مباحث مهم تاریخ نگاران علوم حكمی خاصّه فلسفه بوده است. شهرزوری نیز همچون اسلاف تاریخ نگار خود، ثالیس (تالس) ملطی را اولین فیلسوف معرفی نموده است. تالس عنصر اولیهی اشیاء [مادة المواد؛ آرخه αρχή] را آب دانسته و برای اثبات این مدعا به اشعار هومر استشهاد نموده است. شهرزوری این عقیده را با نصّ تورات كه میفرماید خداوند جوهر را آفرید و آن جوهر بر اثر قدرت او ذوب و سپس بخار دود مانندی شد و از آن آسمانها و از كف آن زمین به وجود آمد، مقایسه نموده، و همچنین به تأویل روحانی قول تالس اشاره نموده است. او به همین ترتیب اسامی و آرا و اقوال فیلسوفان اولیهی ملطی بعد از تالس را اجمالاً معرفی نموده كه عبارتند از: انكسامندروس [آناكسیمندر]، انقسمانس [آناكسیمنس]، انیاغورس [آناكساغورس؛ آناكساگوراس] (25)، فلارماینوس (26)، و ارنسلاوس (ارسلاوس). نكتهی مهم در بیان شهرزوری این است كه او اقوال این فیلسوفان را كه هریك عناصر آب یا هوا یا متشابه الأجزاء را مبدأ اولیهی موجودات دانستهاند، رمز و اشاره و كنایهای از یك امر قدسی دانسته، زیرا اشخاص حكیم سخن به گزاف نمیگویند. (27) اما اینكه بر چه اساس و مبنایی چنین باوری داشته، كما اینكه پیش از او شهرستانی نیز در الملل و النحل (28) چنین تأویلات روحانیای را به حكمای اولیهی یونانی نسبت داده، بسی جای سؤال دارد. زیرا آیا اینكه تعبیراتی همچون لوح محفوظ كه شهرزوری گفته مقصود از عنصر اولیه همان است، یا تشابه تعبیر مادة المواد بودن آب با مفاد آیهی شریفهی «وَ كانَ عَرشُهُ علی الماء» (29) كه به آرای دورهی اسلامی نزدیكترند تا پنج یا شش قرن قبل از میلاد، تا چه حدّ صحیحاند و تا چه حدّ صحیح نیستند، جای تأمّل دارد. (30) ضمن اینكه دور از انتظار نیست كه گرایشهای اشراقی شهرزوری و اصرار وی بر قدر و منزلت حكما و لاجرم دقیق و درست بودن تقریظات ایشان، كه كاسب همان علم انبیا به طریق تعلیم بشری هستند، در چنین تأویلاتی تأثیرگذار بوده باشد. اما بیش از آن باید گفت كه قبل از او نیز چنین تأملاتی دربارهی حكمای یونانی وجود داشته است.شهرزوری سپس قول دیگری در خصوص اولین حكیم مطرح كرده كه بر طبق آن، فیثاغورس اولین حكیم بوده و اولین مخلوق را عدد نامیده است. (31) او سپس از فیلسوفان بعد از فیثاغورس، یعنی ایرافلیطس [هراقلیطوس؛ هراكلیتوس]، امالیس؛ كه درّی (32) از آن با عنوان اثالس نام برده، آنیقورس آتنی، دیموقریطس [ذیمقراطیس؛ دموكریتوس]، انباذقلس [امپدكلس]، سقراط، افلاطون، ارسطاطالیس [ارسطوطالیس؛ ارسطو] و زینون [زنون] نام برده و مختصراً در مورد هریك مطالبی از آراء و عقایدشان ذكر نموده است (33) در مورد ارسطو گفته كه در نظر او مبادی اولیه عبارتند از: صورت [آیدوس؛ ειδοσ]، ماده [هوله؛ ύλη]، عدم [فقدان؛ هكسیس؛ έκσισ] و عناصر چهارگانه [آب، باد، خاك، هوا] و عنصر پنجم كه فسادناپذیر است و اثیر [اتر؛ αιθηρ] نام دارد. (34) شهرزوری در بیانی دیگر براساس الامد علی الابد ابوالحسن عامری تصریح دارد كه اولین فیلسوف، لقمان حكیم بوده كه امپدكلس نزد وی حكمت آموخته و بعد از او فیثاغورس شاگرد شاگردان سلیمان نبی (ع) و سپس شاگردش سقراط و شاگرد او افلاطون و شاگردش ارسطو ظهور نمودند. (35) او معتقد است كه این پنج تن فقط اهل حكمت بودند و از متقدمان و متأخّران آنها یا پزشك، مهندس، شاعر و یا طبیعیدان بودهاند؛ كسانی مانند بقراط، ارشمیدس، هومر و دموكریتوس. (36) شهرزوری ادامهی مقدمه را به نقل قولهایی از تاریخ فرفریوس، تاریخ ابراهیم النّدیم، البهطمان ابوسهل بن نوبخت و اختلاف الزّیجات ابومعشر بلخی، دربارهی این فیلسوفان و افراد دیگر از یونانیان كه با ذكر اسامی برخی حكمای ایرانی نیز همراه بوده، اختصاص داده است. (37)
در بخش اول كتاب شاهد یك گزارش تاریخی با رویكرد معرفی حكمای اولیه از بدو خلقت به همراه مطالب بسیاری دربارهی احوال و آداب و رفتار و گفتار برخی از بزرگان آنها هستیم. نام این حكیمان عبارت است از: آدم ابوالبشر، پسرش شیث (اوریا؛ آغاثاذیمون)، امپدكلس (38)، هرامسه (هرمس اول: اخنوخ؛ ادریس/ هرمس دوم: استاد فیثاغورس/ هرمس سوم: استاد اسقلبیوس [آسكلیپتوس؛ خدای پزشكی یونان])، طاط (صاب بن ادریس)، آسكلیپتوس، فیثاغورس، سقراط، افلاطون، ارسطو، دیوجانس كلبی [دیوگنس؛ دیوژن]، ابقراط [بقراط؛ هیپوكراتس]، اومیرس [هومر]، سولون، زینون الأكبر [زنون كبیر]، اسكندر ملقب به ذوالقرنین، آناكساگوراس، ثاوفرسطس، اسخولوس، دموكریتوس، فانس، ارسطیس، نواطرجس، سفیداس، ثامطیوس [ثامسطیوس]، اسكندر افرودیسی، شیخ یونانی [افلوطین]، زرادشت [زرتشت]، بطلمیوس، مهادرجیس، غریغوریوس [گری گوری نصرانی]، باسلیوس، لقمان (39) (براساس قرآن)، و جالینوس. (40)
در بخش دوم كتاب، شهرزوری به معرفی حكمای دورهی اسلامی پرداخته است. او به نام بیش از 95 تن از دانشمندان دورهی اسلامی از عصر نهضت ترجمهی علوم غیر اسلامی تا قرن ششم/ هفتم اشاره كرده و مختصری دربارهی اوضاع و احوال و عقاید ایشان سخن گفته است. اولین كسی كه شهرزوری از وی نام میبرد، حنین بن اسحاق از مترجمان و پزشكان عصر عباسی و رییس مترجمان است كه البته شهرزوری به پزشك بودن وی اشاره نكرده، و در توصیف او گفته كه اولین فرد [در دورهی اسلامی] بوده كه از یونانی به سریانی و عربی ترجمه نمود و بعد از اسكندر افرودیسی (41)، تنها كسی است كه به زبانهای عربی و یونانی مسلط بوده و در عهد مأمون و معتصم عباسی میزیسته (42)، كه باید اشاره كرد كه در سال 260ق در عهد متوكل عباسی از دنیا رفته است. او به شكلی كاملاً مختصر و محرّف، داستان حنین و دردسر حاصل از آب دهان انداختن او بر تصویر مریم (سلام الله علیها) كه نیرنگی بود كه به وسیلهی بختیشوع یا طیفوری و به واسطهی حسادت آنها طراحی شده بود (43) را این گونه پرداخته كه حنین در معبد نصارا تصاویری دید و آنها را حمل بر بدعت نمود و بر رویشان آب دهان انداخت و از سوی جاثلیق (رییس نصارا) و به دستور مأمون حبس شد (44)و معلوم نیست منبع او چه چیزی بوده، زیرا ابن جلجل، قفطی و سپس ابن ابی اصیبعه (45) این داستان را با اندك تغییری به طور كامل نقل نمودهاند. او سپس به دانشمندان بزرگی چون اسحاق بن حنین، ثابت بن قرّه، سعید بن یعقوب دمشقی، محمد بن زكریای رازی، ربّن طبری، ابن خمّار و اخلاف قرن چهارمی آنها همچون متی بن یونس و فارابی اشاره نموده و مطالبی دربارهی زندگی و عقایدشان تقریظ نموده است. او در ادامه، به طرز عجیبی از دو یحیی نحوی؛ یكی با نام یحیی نحوی اسكندرانی و دیگری یحیی نحوی دیلمی نام برده ولی مطالبی كه دربارهی هریك گفته، براساس منابع تاریخی، به یك یحیی دلالت میكند؛ مثلاً گفته اولی (اسكندرانی) معلم خالد بن یزید و دومی (دیلمی) به «محبّ التعب» [دوستدار رنج] معروف بوده است (46) كه هر دو دلالت به یحیی نحوی یا فیلوپونوس، ملقب به محبّ التعب، كه از شارحان ارسطو و جالینوس بوده و در دورهی اولیهی فتوحات اسلامی به دربار اموی راه یافته دارد. (47)بنابراین، عجیب است كه شهرزوری این شخصیت شناخته شده در جهان اسلام را به خوبی نشناخته و دو شخصیت از وی ساخته است. باید اشاره كرد كه ظهیرالدین بیهقی در تتمة صوان الحكمة (48) به یحیی نحوی دیلمی اشاره كرده و شهرزوری نیز آن را نقل قول نموده است. شهرزوری ترتیب تاریخی را نیز رعایت ننموده و مثلاً احوال كندی (قرن سوم هجری) را بعد از فارابی (قرن چهارم هجری) آورده است. او همچنین از برخی دانشمندان علوم طبیعی و نجوم و ریاضی همچون: ابوزید بلخی [پدر جغرافیای اسلامی]، ابوالفرج طیّب، ابوالوفای بوزجانی، ابن هیثم، ابوسهل كوهی، ابن هندو، ابوسهل مسیحی، خیام، لوكری، ابوالبركات بغدادی، خرقی، عبدالرحمن خازن، بیرونی، جرجانی و دیگران نیز نام برده است. (49) اما قسمت پایانی بخش دوم كتاب، برخلاف اوایل آن كه به احوال مترجمان و دانشمندان توجه شده بود، به شرح حال دو فیلسوف گرانمایهی اسلامی؛ ابن سینا و سهروردی اختصاص یافته است. (50) او تحت تأثیر بیهقی در تتمه (51) ابن سینا را به شرب خمر و عدم زهد متهم نموده و تخطئه كرده، غافل از اینكه سند تاریخی محكمی برای این افتراها علیه این شخصیت محبوب جهان اسلام ارائه نداده (52) و شاید تحت تأثیر گرایشهای اشراقی، خواسته از بدگویی علیه ابن سینا به نفع سهروردی و مكتب اشراق استفاده نماید! در هر صورت، او در انتها، به شرح زندگی و احوال شیخ اشراق سهروردی پرداخته و با احترام، عبارات و اشعاری از این فیلسوف عالی قدر نقل نموده است.
سخنی دربارهی تجدید چاپ كنزالحكمة توسط بنیاد حكمت اسلامی صدرا
بنیاد مزبور، ترجمهی مرحوم درّی را كه در سال 1316ش به چاپ رسیده، بدون هیچ گونه دقت در محتوای مقدمه كه بعد از گذشت قریب به هفتاد سال، دگرگونیهایی داشته و با دست كاریهای سطحی كه بعضاً منجر به اشتباهات عجیبی شده است، (53) در سال 1389ش به چاپ رساندهاند كه جای تأسف دارد. نقد این چاپ مجال دیگری میطلبد، و این مطالب صرفاً برای یادآوری این نكتهی مهم نوشته شد كه فرایند تجدید چاپ و تصحیح كتابهای سنگی، با كتاب سازی فرق دارد و باید توجه داشت كه اطلاعات بررسی شده و به روز شده در اختیار خوانندگان قرار گیرد تا باعث گمراهی آنان نگردد!پینوشتها
1.نزهة الارواح، 1396ق، ج1، ص ح؛ دربارهی نسخههای موجود رجوع شود به همان، ص كح تا لا.
2.همان، ج1، ص ز.
3.Die Arabesque Handschriften der Koniglichen Bibliothek zu Berlin,vol.9,N.10055;Chronologie Orientalischer,Introduction;Geschichte der Arabischen Litterature,erster supplement I,pp.851-850
4.آلوارد (Die Arabesque Handschriften der, 9 .Koniglichen Bibliothek zu Berlin,vol.10055,N) گفته كه شهرزوری بین سالهای 600 و 780ق (دو قرن بعد از شهادت سهروردی؛ و تقریباً چیزی حدود یك قرن و نیم!) زنده بوده است! اگر فرض كنیم كه منظور 680 بوده، باز از نظر تاریخی درست نمینماید، زیرا شهرزوری قطعاً شاگرد سهروردی بوده است. بروكلمان (Geschichte der Arabischen Litterature,erster supplement I, pp.850-851)نیز گفته كه شهرزوری در 687ق (یك قرن بعد از شهادت سهروردی) زنده بوده! و نام كتاب را نیز روضة الأفراح و نزهة الأرواح نوشته است.
5.نزهةالأرواح، همان، ج1، ص ح.
6.همان، ص ح -ط.
7.همان، ص ط.
8.W.Cureton
9.كشف الظنون، ج2، ص125.
10.همان، ج1، ص291.
11.Mingana.A در كتاب Catalogue of Arabic Manuscripts
12.نزهةالأراواح، ج1، ص ی -یا.
13.لازم به اشاره است كه در قرون بعدی كتاب مطرح الأنظار میرزا عبدالحسین خان زنوزی تبریزی (1283-1360ق/ 1866م-1941م) را نیز میتوان در ادامهی سنت تاریخنگاری علوم (خاصّه پزشكی و فلسفه) و درواقع آخرین كتاب جامع از این دست دانست.
14.بیست مقالهی قزوینی، ج2، صص133-132؛ البته مرحوم قزوینی (ص133) اشاره میكند كه فعلاً به كتاب شهرزوری دسترسی نداشته تا ببیند به نام بیهقی اشاره كرده است یا نه!
15.نزهة الأراواح، همان، ص لا-لب.
16.كنزالحكمة، 1316ش، صص8-9.
17.همان، ص5.
18.همان، صص 177-155.
19.نزهةالأراواح، ص5.
20.همان، ص6.
21.همان، ص7.
22.همان، صص7-8.
23.همان، صص10-11.
24.همان، صص10-16.
25.مصحّح نسخهی عربی گفته براساس دو تا از نسخههایی كه داشته، عنوان «فیثاغورس» آمده، اما در ابن ابی اصیبعه (عیون الأنباء فی طبقات الأطبّاء 1299ق/ 1882م، ج1، ص23) آناكساگوراس درج شده است (نزهة الأراواح، ص19، پانوشت). با توجه به این كه شهرزوری در ادامه گفته كه او و فلارمانیوس به متشابه الأجزاء عقیده داشتهاند، به راحتی میتوان گفت كه مقصود همان آناكساگوراس بوده نه فیثاغورس (برای اطلاعات بیشتر دربارهی این عقیدهی آناكساگوراس: رك. به: كاپلستون، ج1، صص87-82).
26.در ترجمهی ضیاءالدین دری به این نام اشاره نشده و تنها آمده است: «انكساغورس از اهل قلازمانیوس...» كه به نظر میرسد واژهی فلارمانیوس كه در چاپ عربی (نزهةالأراواح، ص19، پانوشت) معادل اسم شخصی به نام فرونیموس (ابن ابی اصیبعه، 1299ق، ج1، ص76) لحاظ شده، در ترجمهی درّی (كنزالحكمة، ص42) معادل قلازمانیوس (معرّب كلازمنا) محل تولد آناكساگوراس (تاریخ فلسفه، ج1،ص81) واقع شده است.
27.نزهة الأرواح، همان، ص19.
28.الملل و النحل، ج2، صص153-119.
29. 11:7
30.لازم به توضیح است آقای سید شرف الدین خراسانی در كتاب نخستین فیلسوفان یونان (ص94) بدون هیچ سند و مدركی و شاید صرفاً به دلیل تأثیرپذیری بسیار از منابع جدید غربی تاریخ فلسفه كه عمدتاً با گرایشهای ماتریالیستی تألیف شدهاند، آرای تاریخنگاران اسلامی را پر نقص و نابسامان دانستهاند و در این مورد كتابهای الملل و النحل شهرستانی و تاریخ الحكماء قفطی را مثال زدهاند!
31.نزهةالأرواح، ج1، ص20.
32.كنزالحكمة، ص43.
33.نزهةالأراواح، ج1، صص23-20.
34.همان، ج1، ص22.
35.همان، ج1، صص 26-24.
36.همان، ج1، صص26-27.
37.همان، ج1، صص27-47.
38.شهرزوری در مقدمه به نقل از ابوالحسن عامری گفته بود كه امپدكلس به خاطر مصاحبت با لقمان، حكیم نامیده شد، والا شایستهی این عنوان نبود (همان، ج1، ص24): این مطلب، با افسانههایی كه در موردش گفته شده، سازگار مینماید (تاریخ فلسفه، ج1، ص76).
39.شهرزوری قبلاً اشاره كرده بود كه لقمان در عصر داود و سلیمان (ع) میزیسته، اما در اینجا شرح او را بعد از گری گوری از حكمای مسیحی كه طبیعتاً متأخر از عصر انبیای یهود بوده، آورده است! در مجموع، ترتیب تاریخی چندان رعایت نشده است.
40.نزهة الأرواح، ج1، صص359-47.
41.این مطلب از نظر تاریخی غیرمتقن و قابل بررسی است.
42.نزهةالأرواح، ج2، صص1-2.
43.طبقات الأطبّاء و الحكماء، صص 69-70؛ تاریخ الحكماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من كتاب أخبارالعلماء بأخبار الحكماء، ص172؛ عیون الأنباء فی طبقات الأطبّاء، 1965م، صص 264-263.
44.نزهةالأرواح، ج2،ص2.
45.تاریخ الحكماء، عیون الأنباء، همانجاها.
46.نزهة الأرواح، ج2، ص19، 22.
47.تاریخ الأطبّاء، ص64؛ الفهرست، صص413-414؛ تاریخ الحكماء، صص354-356؛ عیون الأنباء، 1965م، صص154-151.
48.تتمة صوان الحكمة، صص49-51.
49.نزهةالأرواح، ج2، صص104-22.
50.همان، ج2، صص157-104.
51.تتمه، ص41.
52.در این مورد رك. به: مجموعه مقالات، ج2، صص58-57.
53.مثلاً: در مقدمهی چاپ سال 1316ش، مترجم گفته: «... زیرا كتبی كه در دسترس ما است یكی اخبارالعلماء باخبار الحكماء تألیف... قفطی است كه او را محمد بن علی بن زوزنی ملخص نموده و در لیپزیك و مصر به طبع رسیده...» (كنزالحكمة صص3-4) و اما همین عبارت در چاپ سال 1389ش كه توسط بنیاد صدرا صورت گرفته با كمی دستكاری اینگونه آمده: «زیرا كتبی كه در دسترس ماست عبارتند از: اول، اخبارالعلماء باخبار الحكماء تألیف... قفطی است كه او را محمد بن علی بن زوزنی ملخص نموده و در لپزیك و مصر به طبع رسانده است.» (كنزالحكمة، 1389ش، صص5-6)؛ با مقایسهی دو جمله، خواننده در جملهی دوم به این نتیجه میرسد كه زوزنی (از قرن هفتم) كتاب را خلاصه و در لایپزیك و مصر به چاپ رسانده است!
1.عیون الأنباء فی طبقات الأطبّاء، ابن ابی اصیبعه، چاپ نزار رضا، بیروت: 1965م.
2.همان، بیجا، 1299ق/ 1882م.
3.طبقات الأطبّاء و الحكماء، ابن جلجل، چاپ فؤاد سید، قاهره: 1955م.
4.الفهرست، ابن ندیم، چاپ یوسف علی طویل، دارالكتب العلمیّة، بیروت: 2010م.
5.اسحاق بن حنین، تاریخ الأطبّاء، مذكور در:
Rosenthal,Tarikh AL Atibba Ishaq-ibn-Honaein,Oriens,Vol.7,Lieden,1954.
6.تتمه صوان الحكمة، ظهیرالدین بیهقی، لاهوز: 1351ق.
7.مجموعه مقالات، محسن جهانگیری، ج2، تهران: انتشارات حكمت، 1390ش.
8.كشف الظنون، حاجی خلیفه، ج2، استانبول:1362ق/ 1943م.
9.نخستین فیلسوفان یونان، شرف الدین خراسانی، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1387ش.
10.كنزالحكمة ترجمه نزهة الأرواح فی روضة الأفراح فی تاریخ الحكماء و الفلاسفة، محمد بن محمود شهرزوری، ترجمهی ضیاء الدین درّی، تهران: 1316ش.
11.كنزالحكمة (تاریخ الحكماء)، ترجمهی ضیاءالدین دری، چاپ اول، تهران: انتشارات بنیاد حكمت اسلامی صدرا، 1389ش.
12.نزهةالأراواح فی روضة الأفراح فی تاریخ الحكماء و الفلاسفة، حیدرآباد دكن، چاپ خورشید احمد ایم ای، مطبعه مجلس دائرةالمعارف العثمانیّة، به حیدرآباد دكن الهند، 1396ق/ 1976م.
13.الملل و النحل، محمد بن عبدالكریم شهرستانی، قاهره: چاپ عبدالعزیز محمد الوكیل، مؤسسه الحلبی و شركاء للنشر و التوزیع، 1387ق/ 1968م.
14.بیست مقالهی قزوینی، محمد قزوینی، تهران: چاپ عباس اقبال و پورداود، 1363ش.
15.تاریخ الحكماء و هو مختصر الزوزنی المسمی بالمنتخبات الملتقطات من كتاب أخبار العلماء بأخبار الحكماء، قفطی، چاپ یولیوس لیپرت، لایپزیك، 1903م.
16.تاریخ فلسفه، فردریك كاپلستون، ج1، یونان و روم، ترجمهی سید جلال الدین مجتبوی، تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، انتشارات سروش، 1375ش.
17.Ahlwardt,W,Die Arabesque Handschriften der Koniglichen Bibliothek zu Berlin,vol.9,Berlin 1897.
18.Brockelmann,Geschichte der Arabidchen Litterature,erster supplement.I.Leiden,Brill,1937
19.Catalogue of Arabic Manuscripts,by A.Mingana
20.Sachau,Edward,Chronologie.Orientalischer,Volker,Von Alberuni
منبع مقاله :
نشریه کتاب ماه فلسفه، شماره 76، دی 1392