واکنش ایرانیان نسبت به سبّ علی (ع)

از اقدام‌های ناشایست و بدعت‌های معاویه در دوران خلافتش، سب و لعن امام علی (علیه‌السلام) بود. او و دیگر امویان برای رسیدن به اهداف خود تمام راه‌های ممکن را طی کرده، از تمام امکانات بهره می‌گرفتند. در این میان، بعد فرهنگی یکی از
سه‌شنبه، 28 دی 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واکنش ایرانیان نسبت به سبّ علی (ع)
 واکنش ایرانیان نسبت به سبّ علی (علیه‌السلام)

 

نویسنده: سید محمود سامانی

 

از اقدام‌های ناشایست و بدعت‌های معاویه در دوران خلافتش، سب و لعن امام علی (علیه‌السلام) بود. او و دیگر امویان برای رسیدن به اهداف خود تمام راه‌های ممکن را طی کرده، از تمام امکانات بهره می‌گرفتند. در این میان، بعد فرهنگی یکی از راه‌های مؤثر برای این کار بود؛ از این رو معاویه و یارانش از کانال فرهنگی وارد شدند و در ضمن تلاش برای انتشار فضایل عثمان و دیگر خلفا، به سب و لعن امیرمؤمنان (علیه‌السلام) و تحمیل آن بر تمام جهان اسلام پرداختند.
معاویه در سب امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بخشنامه‌ای به تمام عالم اسلام فرستاد که مفاد چنین بود: «خداوند ابوتراب از دین تو منحرف شده و راه تو را بسته و مسدود کرده است؛ پس او را سخت لعن کن و به عذابی دردناک گرفتار ساز». و این بخشنامه تا خلافت عمر بن عبدالعزیز (دوران حکومت: 99-101) مورد استناد کارگزاران معاویه بود و به آن عمل می‌شد. (1) بنابر نوشته مسعودی، معاویه می‌خواست این رسم سبّ را به صورت یک سنت درآورد؛ سنتی که همه چیز و همه جا را بپوشاند و مردمان با آن زندگی کنند و جزئی از عقیده و دین ایشان باشد و با آن پیر شوند. سپس با آن از دنیا بروند؛ (2) از این رو در تمام مدت قریب یک قرن حکومت بنی‌امیه، در اقصی نقاط امپراتوری اسلامی، همچون یک دستورالعمل حکومتی در اجتماعات مسلمانان به ویژه در جمعه به سبّ آن حضرت اقدام می‌شد.
سیاست بنی‌امیه، سلطه بر مسلمانان بود. آنان برای رسیدن به مقاصد خود سعی می‌کردند چهره شاخص اهل بیت (علیهم‌السلام) را مخدوش جلوه دهند و فضایل وارد شده در سخنان رسول خدا را تحت‌الشعاع قرار دهند تا راحت‌تر بر مقدرات امت اسلامی سوار شوند. غالب مردم نیز که شناخت درستی از اهل بیت (علیهم‌السلام) نداشتند، تحت تأثیر تبلیغات زهرآگین امویان و کارگزاران ایشان و ترس از آنان،‌ سب‌ّ امام را برای مدتی طولانی نهادینه کردند.
گویند گروهی از بنی‌امیه به معاویه گفتند تو به آرزویت رسیدی، چه بهتر که دیگر دست از لعن علی برداری. معاویه پاسخ داد: نه به خدا سوگند دست بر نمی‌دارم تا بر آن کودکان بزرگ شوند و بزرگان پیر گردند و سرانجام هیچ گوینده‌ای فضیلتی را از او یاد نکند. (3)
بنا به گزارش برخی مورخان: چون عمر بن عبدالعزیز (دوران حکومت: 99-101 ق) لعن امام علی (علیه‌السلام) را بر منابر منع کرد، برخی شهرها در ایران مقاومت می‌کردند؛ زیرا آنان به تسنن افراطی یا ناصبی‌گری شهرت داشتند. (4)
در مورد گستره عمل سب و لعن امام علی، یاقوت حموی می‌نویسد: علی بن ابی‌طالب بر منابر بر شرق و غرب لعن می‌شد و فقط یک شهر از این عمل سر باز زد. سیستان تنها جایی بود که جز یک بار بر منابر آن، امیرمؤمنان لعن نشد. مردمان آن دیار در عهدنامه خودشان با مأموران دولتی اموی، عهد بستند که کسی در سرزمین آنان لعن نشود. یاقوت می‌افزاید کدام شرافتی از این برتر و بزرگ‌تر که آنان از لعن برادر رسول خدا خودداری کردند، با اینکه بر منابر حرمین یعنی مکه و مدینه این کار صورت می‌گرفت. (5)
سبّ امام علی (علیه‌السلام)، در پاره‌ای از نقاط ایران اعتراض‌هایی را برانگیخت. در منابع، گزارش‌هایی از خودداری برخی مردمان شهرها از سبّ آن حضرت ارائه شده است که به آنها اشاره می‌شود:
شاید نخستین اعتراض به این عمل زشت، در کوفه صورت گرفت. در فاصله اندکی از شهادت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) کارگزاران معاویه چون مغیره بن شعبه و پس از او زیاد بن ابیه به سب و لعن امام می‌پرداختند و برخی از شیعیان و شیفتگان آن حضرت که تحمل ناسزاگویی به آن حضرت را بر نمی‌تافتند، موضع‌گیری کردند و واکنش نشان دادند که تاوان سنگین آن را نیز پرداختند. شهادت حجر بن عدی یک نمونه‌ای از آنهاست. (6)
از دیگر جاهای ایران که گفته شده زیر بار سب امیرمؤمنان (علیه‌السلام) نرفتند، اهل غور، قزوین و خوارزم بودند. گویند اهل غور هرگز به دستور معاویه و دیگر امویان مبنی بر سب و لعن امیرمؤمنان گردن ننهادند. در گزارشی آمده است در زمان بنی‌امیه در تمامی سرزمین‌های اسلام بر سر منبر، خاندان رسالت را لعنت می‌کردند مگر غور که ولاة بنی‌امیه بدان ولایت راه نیافتند. (7)
در قزوین وقتی یکی از کارگزاران اموی (کارگزار خالد بن عبدالله قسری، حاکم عراق) بر منبر، امام علی (علیه‌السلام) را لعن کرد، فردی به نام حبیش بن عبدالله برخاست و شمشیر کشید و بر منبر رفت و او را کشت و به دنبال آن لعن آن حضرت در آن شهر قطع شد. (8) گفتنی است قزوین تا قبل از رسمیت یافتن تشیع در ایران در عهد صفویه (دوران حکومت: 907-1135 ق)، از شهرهای مشهور سنی‌نشین محسوب می‌شد.
خوارزم نیز از جمله سرزمین‌هایی بود که مردم آن، ننگ سب امیرمؤمنان (علیه‌السلام) را برنتافتند. بنابر خبری «جمله جهان عوام کالانعام متقلد این بدعت گشته بودند مگر در خوارزم که تحمل اهانت نکردند و این عار بر خود برنگرفتند»؛ (9) البته دوری خوارزم و غور از مرکز خلافت اموی و عدم دسترسی آسان حکام بنی‌امیه به مخالفان، عامل مهمی در حرکات جسورانه هوادار اهل بیت (علیهم‌السلام) در آن مناطق بود و این در حالی بود که تبلیغات منفی معاویه و جانشینانش در خصوص اهل بیت (علیهم‌السلام) آن‌چنان ریشه دوانیده بود که جزو باور مردم شده بود.

پی‌نوشت‌ها

1. ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج‌البلاغه؛ ج 4، ص 56-57.
2. علی بن حسین مسعودی؛ مروج الذهب؛ ج 3، ص 33.
3. ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج‌البلاغه، ج 4، ص 57.
4. ر.ک: رسول جعفریان؛ مقالات تاریخی؛ ص 304 به بعد. در آن به مواردی از افراط‌‌گرایی و ناصبی‌گری مردم اصفهان در سده‌های نخستین هجری اشاره شده است.
5. یاقوت حموی؛ معجم البلدان؛ ج 3، ص 190.
6. احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی؛ ج 2، ص 160-161.
7. محمد اسفزاری؛ روضات الجنات، ص 258.
8. ابن فقیه همدانی؛ مختصر البلدان؛ ص 284. عبدالکریم بن محمد رافعی؛ التدوین فی اخبار قزوین؛ ص 53. پروین ترکمن آذر؛ تاریخ سیاسی شیعیان اثنی عشری در ایران؛ ص 56.
9. اولیاء الله آملی؛ تاریخ رویان؛ ص 52.

منبع مقاله :
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهم‌السلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.