امام زمان و احياى سنّت محمدى(صلی الله علیه وآله و سلم)

در زمينه احكام جديد و قضاوت‏هاى حضرت مهدى و اصلاحاتى كه حضرت انجام‏مى‏دهد، روايات بسيارى وجود دارد؛ احكامى كه در نظر اوّل با متون فقهى موجودو گاهى با ظواهر روايات وسنّت سازگارى ندارد. قانون ارث برادر در عالم ذر، كشتن شرابخوار، كشتن فرد بى‏نماز، اعدام دروغگو، تحريم سود گرفتن از مؤمن در معاملات، نابودى مناره‏هاى مساجد و برداشتن سقف مساجد از آن جمله است. روش‏هايى كه
شنبه، 12 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امام زمان و احياى سنّت محمدى(صلی الله علیه وآله و سلم)
امام زمان و احياى سنّت محمدى(صلی الله علیه وآله و سلم)
امام زمان و احياى سنّت محمدى(صلی الله علیه وآله و سلم)

نويسنده:نجم الدين طبسى

احياى سنّت محمدى(صلی الله علیه وآله و سلم)

در زمينه احكام جديد و قضاوت‏هاى حضرت مهدى و اصلاحاتى كه حضرت انجام‏مى‏دهد، روايات بسيارى وجود دارد؛ احكامى كه در نظر اوّل با متون فقهى موجودو گاهى با ظواهر روايات وسنّت سازگارى ندارد. قانون ارث برادر در عالم ذر، كشتن شرابخوار، كشتن فرد بى‏نماز، اعدام دروغگو، تحريم سود گرفتن از مؤمن در معاملات، نابودى مناره‏هاى مساجد و برداشتن سقف مساجد از آن جمله است. روش‏هايى كه حضرت در كارها و امور اتخاذ مى‏كند - كه در فصل قبل گذشت - نيز از اين‏گونه است.
در روايات از اين تغييرات با عباراتى مانند قضاى جديد، سنّت جديد، دعاى جديد و كتاب جديد نام برده شده است كه ما آن را جز زنده كردن سنّت محمدى نمى‏دانيم؛ ولى دگرگونى‏ها به اندازه‏اى چشمگير است كه وقتى مردم با آن رو به رو مى‏شوند، با تعبير «اودين جديدى آورده است» ياد مى‏كنند.
در صورتى كه صدور اين روايات از معصومين ثابت شود، توجّه به چند نكته دراين‏باره ضرورى است:
1. برخى از احكام الهى هر چند از سوى خداوند پايه ريزى شده است، ولى شرايط اعلام و اجراى آن در زمان ظهور حضرت مهدى(عج) فراهم مى‏شود و اوست كه آن احكام را اعلام و اجرا مى‏كند.
2. با گذشت زمان به وسيله زورمندان و تحريف‏گران، دگرگونى‏ها و تحريفاتى در احكام الهى پديد آمده است و حضرت قائم(عج) پس از ظهور آنها را تصحيح و تعديل‏مى‏كند.
در كتاب القول المختصر آمده است: بدعتى را بر جاى نمى‏گذارد و سنّتى نمى‏ماند مگر آن كه آن را احيا مى‏كند.(1)
3. چون فقها در استنباط حكم شرعى، از يك سلسله قواعد و اصول بهره مى‏جويند، گاهى حكمى را كه استنباط كرده‏اند با حكم واقع مطابقت ندارد؛ هر چند نتيجه آن استنباط براى مجتهد و مقلّدينش حجّت شرعى است؛ ولى در حكومت امام زمان(ع)، حضرت، احكام واقعى را بيان مى‏فرمايد.
4. برخى از احكام شرعى در شرايطى خاص و اضطرارى و براى تقيّه به صورت غيرواقعى اعلام شده است كه در روزگار حضرت، تقيّه برداشته مى‏شود و حكم واقعى بيان‏مى‏گردد.
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، تقيّه از بين مى‏رود و حضرت، شمشير را از نيام بيرون مى‏كشد و از مردم جز شمشير نمى‏گيرد و به آنان جز شمشيرنمى‏دهد».(2)
درباره موارد بالا به گفتن چند روايت بسنده مى‏كنيم:
امام صادق(ع) ضمن حديث مفصّلى مى‏فرمايد: «بر شما (مسلمانان) است كه تسليم (امر ما) باشيد و امور را به ما باز گردانيد و به انتظار حكومت ما و شما باشيد و منتظر فرج و گشايش ما و شما بمانيد. هنگامى كه قائم ما ظهور كند و سخنگوى ما به سخن آيد و تعليم قرآن و دستورات دين و احكام را از نو به شما بياموزد - به همان شكلى كه بر محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) نازل شده است -، دانشمندان شما اين رفتار حضرت را، انكار كرده، مورد اعتراض قرار مى‏دهند و بر دين خدا و راه او استوار و پابرجا نمى‏شويد، مگر در سايه شمشير؛ شمشيرى كه بالاى سر شما باشد.
خداوند، سنّت امّت‏هاى پيشين را بر اين مردم قرار داده؛ ولى آنان، سنّت‏ها را تغيير داده، و دين را تحريف كردند. هيچ حكم رايجى در بين مردم نيست، مگر اين كه از شكل وحى شده‏اش تحريف گشته است. خدا تو را رحمت كند. به هر چه فرا خوانده مى‏شوى، بپذير تا آن كس كه دين را تجديد مى‏كند، فرا رسد».(3)
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم ظهور كند، مردم را از نو به اسلام دعوت مى‏كند و آنان را به سوى (اسلام) هدايت مى‏نمايد، در حالى كه اسلام كهنه و نابود شده، مردم از آن گمراه گشته‏اند».(4)
از اين روايت فهميده مى‏شود كه امام دين جديدى را به جهان عرضه نمى‏كند؛ بلكه چون مردم از اسلام واقعى منحرف شده‏اند، حضرت دوباره به آن دين دعوت مى‏كند؛ چنان‏كه پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) به آن دعوت كرد.
امام صادق(ع) به بريد فرمود: «اى بريد! به خدا سوگند، هيچ حريمى براى خداوند نماند، مگر اين‏كه آن را دريدند و هرگز به كتاب خدا و سنّت پيامبرش در اين جهان عمل‏نشد و از روزى كه اميرمؤمنان رحلت كرد، هرگز حدّ خداوند در بين مردم جارى‏نگشت». آن‏گاه فرمود: «به خدا سوگند روزها و شب‏ها به پايان نمى‏رسد، مگر آن كه خداوند مردگان را زنده و زندگان را بميراند و حق را به صاحبش بازگرداند و آيين‏خود را -كه براى خود و پيامبرش پسنديده است - برپا دارد. بر شما بشارت باد، بشارت‏باد شما را. به خدا سوگند كه حق فقط و فقط در دست شماست».(5)
اين روايت نشان مى‏دهد كه دگرگونى‏ها براى غير شيعه بيش‏تر چشمگير است؛ هرچند برخى از موارد براى آنان نيز تازگى دارد.
در اين فصل، دگرگونى‏ها و اصلاحات در روزگار امام زمان(عج) را در سه قسمت: احكام جديد، اصلاحات و تجديد بناها و قضاوت‏هاى تازه بيان مى‏كنيم:

الف) احكام جديد

1. اعدام زناكار و منع كننده از زكات

ابان بن تغلب مى‏گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: «در اسلام به حكم خدا دو خون حلال است، ولى كسى به آن حكم نمى‏كند تا اين كه خداوند، قائم اهل بيت(ع) را بفرستد. او به حكم خدا حكم خواهد كرد و بيّنه و شاهدى نمى‏طلبد. حضرت زناكار محصن‏را(مرد زن دار و زن شوهردار) را سنگسار مى‏كند و كسى كه زكات نمى‏دهد گردنش را مى‏زند».(6)
امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) مى‏فرمايند: «هنگامى كه حضرت مهدى(عج) قيام كند، در سه مورد چنان حكم مى‏كند كه كسى پيش از او آن گونه حكم نكرده است. آن حضرت پيرمرد زناكار را اعدام مى‏كند و كسى را كه مانع زكات مى‏شود، به قتل مى‏رساند و ارث برادر را به برادر مقامى (كه در عالم ذر با هم برادر بودند) مى‏دهد».(7)
علاّمه حلّى درباره حكم اعدام منع كننده زكات مى‏فرمايد: در همه عصرها، مسلمانان بر وجوب زكات اتفاق نظر داشته‏اند و زكات را يكى از پايه‏هاى پنج گانه اسلام مى‏دانند. در نتيجه كسى كه واجب بودنش را نپذيرد و مسلمان فطرى باشد و بين مسلمانان بزرگ‏شده باشد، او را بدون توبه دادن اعدام مى‏كنند و اگر اين فرد، مسلمان ملى باشد تا سه‏بار پس از ارتداد، توبه‏اش مى‏دهند و پس از آن اعدام مى‏شود، اين احكام در صورتى است كه فرد علم و آگاهى به وجوب آن داشته باشد؛ ولى اگر وجوب آن را نداند، حكم به كفرش نمى‏شود».(8)
مجلسى اوّل، در شرح اين روايت، ضمن بيان وجوهى مى‏فرمايد: شايد مراد اين باشد كه حضرت در اين دو مورد بر طبق علم خود حكم و قضاوت مى‏كند ونيازى به شاهد نخواهد داشت؛ چنان‏كه اين روش در ديگر قضاوت‏هاى حضرت نيز مى‏باشد ولى راز اختصاص دادن به اين دو مورد به لحاظ اهميّت آن است.(9)

2. قانون ارث

امام كاظم(ع) مى‏فرمايد: «خداوند، ارواح را دو هزار سال پيش از بدن‏ها آفريد. هر يك از آنها كه با ديگرى در آسمان‏ها آشنا شد، در زمين نيز با هم آشنا خواهند بود و هر كدام كه از ديگرى بيگانه بوده است، در زمين نيز چنان خواهد بود. هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، به برادر دينى ارث مى‏دهد وارث برادر نسبى رإ؛غ‏غ قطع مى‏كند و اين است معناى قول خداوند در سوره مؤمنون: (فإذا نفخ فى الصور فلا أنساب بينهم يؤمئذ و لايتسائلون؛(10) پس‏هنگامى كه در شيپور صور دميده شود، هيچ نسبى بين آنان نخواهد بود و هرگز از علّت آن جويا نخواهندشد)(11).
امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «خداوند دو هزار سال پيش از آن كه پيكرها را بيافريند، بين ارواح برادرى برقرار كرد. هنگامى كه قائم ما اهل بيت قيام كند، برادرانى كه بينشان برادرى برقرار شده است، از يك ديگر ارث مى‏برند و برادران نسبى كه از يك پدر و مادر هستند از يك ديگر ارث نمى‏برند».(12)

3. كشتن دروغگويان

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «هنگامى كه قائم ما ظهور كند، نخست به سراغ دروغگويان شيعه مى‏رود و آنان را به قتل مى‏رساند».(13)
احتمال دارد كه مراد از اين افراد، منافقان يا مدّعيان مهدويت و بدعت گذاران در دين باشد كه سبب انحراف مردم شدند.

4. پايان حكم جزيه

اميرمؤمنان(ع) مى‏فرمايد: «خداوند، دنيا را به پايان نمى‏رساند، مگر آن كه حضرت قائم از ما قيام كند و دشمنان ما را نابود سازد و ديگر جزيه را نپذيرد و صليب و بت‏ها را بشكند و دوران جنگ و خونريزى به پايان رسد و مردم را براى دريافت مال و ثروت فراخواند و اموال را در بين آنان يكسان تقسيم كند و در ميان مردم به عدالت رفتار نمايد».(14)
پيامبر خدا(صلی الله علیه وآله و سلم) درباره شكستن صليب‏ها و كشتن خوك‏ها - كه به معناى پايان يافتن دوران مسيحيت و حكم جزيه است - مى‏فرمايد: «حضرت مهدى(عج) به عنوان فرمانروايى دادگر ظهور مى‏كند و صليب‏ها را مى‏شكند و خوك‏ها را مى‏كشد و دستور مى‏دهد، كارگزارانش مال و ثروت را برداشته، در شهرها بگردند تا هر كس نيازمند است، از آن بردارد؛ ولى كسى پيدا نمى‏شود كه اظهار نيازمندى كند».(15)
شايد اين حديث كنايه از پايان دوران مسيحيت و اهل كتاب باشد.

5. انتقام از بازماندگان قاتلان امام حسين(ع)

هروى مى‏گويد: به حضرت رضا(ع) عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! نظرتان درباره اين سخن امام صادق(ع) كه مى‏فرمايد: «هرگاه قائم ما قيام كند، بازماندگان از قاتلان امام‏حسين(ع) به كيفر كردار پدرانشان كشته مى‏شوند» چيست؟ حضرت رضا فرمود: «اين سخن صحيح است».
گفتم: پس اين آيه قرآن (ولاتزر وازرة و زر اُخرى؛(16) گناه كسى را به پاى كسى نمى‏نويسند)، چه معنايى دارد؟
فرمود: «آن چه خداوند مى‏فرمايد: صحيح است؛ ولى بازماندگان قاتلان امام‏حسين(ع)، به كردار پدرانشان خرسند هستند و به آن افتخار مى‏كنند و هر كس از چيزى خشنود باشد، مانند آن است كه آن كار را انجام داده باشد. اگر مردى در مشرق كشته شود و مرد ديگرى در مغرب به كشته شدن او خشنود باشد، نزد خداوند شريك گناه قاتل است.
و حضرت قائم(عج) كه فرزندان قاتلان امام حسين(ع) را هنگام ظهورش نابود مى‏سازد؛ براى اين است كه آنان از كردار پدرانشان خشنود هستند».
گفتم: قائم شما از چه طايفه‏اى شروع مى‏شود؟ فرمود: «از بنى شيبه شروع مى‏كند و دست‏هاى آنان را قطع مى‏نمايد؛ زيرا آنان دزدان خانه خدا در مكه معظمه هستند».(17)

6. حكم رهن و وثيقه

على مى‏گويد: پدرم، سالم از امام صادق(ع) درباره حديث «كسى كه به رهن و سپردن وثيقه، از برادر مؤمن خود مطمئن‏تر باشد من از او بيزام»؛ سؤال كردم.
امام صادق(ع) فرمود: «اين مطلب در دوران قائم ما اهل بيت است».(18)

7. سود تجارت

سالم مى‏گويد: به امام صادق(ع) گفتم: روايتى نقل شده است كه سود و بهره گرفتن از مؤمن براى برادر مؤمنش حرام و رباست؟ حضرت فرمود: «اين مطلب در هنگامى است كه قائم ما اهل‏بيت ظهور كند؛ ولى امروز جايز است كه شخصى به مؤمن چيزى بفروشد و از او سودبگيرد».(19)
مجلسى اوّل پس از قوى دانستن سند اين روايت، مى‏فرمايد: از اين روايت به دست مى‏آيد، رواياتى كه سود گرفتن از مؤمن را مكروه دانسته، آن را ربا مى‏خواند، مبالغه نيست و ممكن است در حال حاضر مكروه باشد، ولى در زمان حضرت قائم(عج) حرام‏گردد.(20) ولى مجلسى دوم ضمن مجهول خواندن اين روايت مى‏گويد: شايد حرمت در اين دو مورد، مقيّد به زمان قيام حضرت حجّت باشد.(21)

8. كمك برادران دينى به يك ديگر

اسحاق مى‏گويد: خدمت امام صادق(ع) بودم كه آن حضرت از كمك و همكارى با برادران سخن به ميان آورد و آن‏گاه فرمود: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) ظهور كند، كمك كردن به برادران واجب مى‏شود و بايد آنان را تقويت و كمك كنند».(22)

9. حكم قطايع

امام صادق(ع) فرمود: «آن‏گاه كه قائم ما قيام كند، قطايع (و مالكيت اموال غير منقول) از بين مى‏رود؛ به گونه‏اى كه ديگر قطايعى در ميان نخواهد بود».(23)
قطايع كه همان مالكيت‏هاى بزرگ مانند روستاها، اراضى بسيار و قلعه‏هاست و پادشاهان و قدرتمندان آنها را به‏نام خود ثبت مى‏كنند، همگى در روزگار امام زمان(عج) به‏آن حضرت تعلّق دارد.

10. حكم ثروت‏ها

معاذبن‏كثير مى‏گويد: امام صادق(ع) فرمود: «شيعيان ما در فراخى بوده، آزادند ازاين‏كه‏آن‏چه را به‏دست مى‏آورند، در راه خير و نيكى مصرف كنند؛ ولى هنگامى‏كه قائم‏ما قيام‏كند، بر هر گنجينه‏دارى، اندوخته‏اش حرام مى‏شود؛ مگر آن‏كه آن را به‏خدمت آن‏حضرت آورد و از آن در جنگ با دشمن، يارى و كمك بگيرد و اين است سخن‏خداوند كه مى‏فرمايد: (والّذين يكنزون الذهب و الفضة و لاينفقونها فى سبيل اللَّه فبشّرهم بعذاب أليم؛(24) كسانى‏كه طلا و نقره مى‏اندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمى‏كنند، آنان را به عذاب دردناكى بشارت‏ده).(25)

ب) اصلاحات اجتماعى و تجديد ساختمان مساجد

1. تخريب مسجد كوفه و تعديل قبله آن

اصبغ بن نباته مى‏گويد: اميرمؤمنان(ع) هنگام ورود به مسجد كوفه - كه در آن هنگام باخزف و گِل پخته ساخته شده بود - فرمود: «واى بر كسى كه تو را ويران كرد! واى بر كسى كه زمينه ويرانى تو را آسان كرد! واى بر آن كه تو را با گل و خاك پخته بنا كرد و جهت قبله نوح(ع) را تغيير داد!» آن‏گاه ادامه داد: «خوشا به حال كسى كه شاهد ويرانى تو در روزگار حضرت قائم از اهل بيت مى‏باشد! آنان نيكان امّت هستند كه همراه نيكان عترت مى‏باشند».(26)
هم‏چنين آن حضرت مى‏فرمايد: «بى گمان هنگامى كه قائم ما قيام كند، مسجد كوفه را ويران كرده، قبله آن را تعديل مى‏كند».(27)

2. تخريب مساجد در مسير جاده و مشرف

ابوبصير مى‏گويد: امام باقر(ع) فرمود: «هنگامى كه قائم ما قيام كند، چهار مسجد را در كوفه ويران مى‏سازد و هيچ مسجد مشرفى را نمى‏گذارد، مگر اين كه كنگره واشراف آن را ويران مى‏كند و با حالت سادگى و بدون اشراف، آن را بر جاى مى‏گذارد و هر مسجدى را كه در مسير جاده قرار گيرد، ويران مى‏سازد».(28)
شايد مراد، چهار مسجدى باشد كه سران لشكر يزيد، پس از شهادت امام حسين(ع) به شكرانه كشتن آن حضرت در كوفه ساختند و بعدها به «مساجد ملعونه» معروف شدند. هر چند اين مساجد اكنون موجود نيست، ولى ممكن است بعدها گروهى از روى دشمنى با اهل بيت، آنها را دوباره بسازند.(29)
امام باقر(ع) درباره اين مساجد مى‏فرمايد: «در كوفه به دليل شادى از كشتن، حسين(ع) چهار مسجد ساخته شد كه عبارتند از: مسجد اشعث، مسجد جرير، مسجد سماك و مسجد شبث بن ربعى».(30)

3. ويران كردن مناره‏ها

ابوهاشم جعفرى مى‏گويد: خدمت امام حسن عسكرى(ع) بودم كه ايشان فرمود: «هنگامى كه حضرت قائم قيام كند، دستور مى‏دهد، مناره‏ها و مقصوره‏هايى‏(31) كه در مساجد است، ويران شود». با خود گفتم: چرا حضرت چنين مى‏كند؟ امام عسكرى(ع) روبه من كرد و فرمود: «چون اينها بدعت و نوآورى‏هايى است كه پيامبر و امامى آن را نساخته است».(32)
مرحوم صدوق طبق روايتى مى‏گويد: اميرمؤمنان(ع) هنگام گذشتن از مسجدى - كه مناره‏اش بلند بود - دستور داد آن مناره را ويران كنند.(33)
مجلسى اوّل مى‏فرمايد: از اين روايات، حرمت ساختن مناره‏هاى بلند به دست مى‏آيد؛ زيرا اشراف داشتن و مسلّط شدن بر خانه‏هاى مسلمانان حرام است. ولى اكثر فقها اين روايت را بر كراهت حمل كرده‏اند.(34) به نقل از مسعودى و طبرسى: وى دستور مى‏دهد منبرها را ويران‏كنند.(35)

4. تخريب سقف مساجد و منبرها

امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «نخستين چيزى كه حضرت مهدى(عج) از آن آغاز مى‏كند سقف مساجد است. آنها را ويران مى‏كند و سقف‏هايى مانند عريش‏(36) موسى(ع) بر آن قرارمى‏دهد».(37)
اين روايت بر استجاب حمل شده است؛ زيرا نبودن مانع و حائل بين نمازگزار و بين آسمان مستحب است و نبودن حايل يكى از اسباب قبولى نماز و استجابت دعاست.

5. بازگرداندن مسجد الحرام و مسجد النبى به اندازه اصلى

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «حضرت قائم(عج)، ساختمان مسجد الحرام را ويران‏مى‏كند و آن را به ساختمان نخستين و اندازه اصلى‏اش باز مى‏گرداند. مسجد پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) را نيز پس‏از ويران كردن، به اندازه اصلى‏اش باز مى‏گرداند و كعبه را در جايگاه اصلى‏اش‏مى‏سازد».(38)
هم‏چنين آن حضرت مى‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(عج) قيام كند، خانه خدا را به اندازه نخستين آن باز مى‏گرداند(39) و با مسجد پيامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) و مسجد كوفه نيز چنين مى‏كند».

ج) قضاوت

امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «پس از ظهور حضرت مهدى(عج)، خداوند بادى مى‏فرستد تا در هر سرزمينى ندا كند: اين مهدى است كه به روش داود و سليمان قضاوت مى‏كند و بر حكم خود گواهى نمى‏طلبد».(40)
امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «حضرت قائم(عج) احكام و قضاوت‏هايى دارد كه حتى برخى از ياران و كسانى كه در ركابش شمشيرها زده‏اند، به آن احكام اعتراض مى‏كنند و آن قضاوت حضرت آدم(ع) است و حضرت نيز گردن معترضان را مى‏زند. سپس به روش ديگرى قضاوت مى‏كند كه قضاوت داود است؛ ولى گروه ديگرى از يارانش اعتراض مى‏كنند و حضرت گردن آنان را نيز مى‏زند.
براى بار سوم حضرت به شيوه ابراهيم(ع) قضاوت مى‏كند و باز هم گروهى از يارانش -كه در ركابش شمشير زده‏اند - اعتراض مى‏كنند و حضرت آنان را نيز اعدام مى‏كند. آن‏گاه‏امام‏زمان(عج) به روش محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) رفتار مى‏كند و ديگر كسى بر حضرت اعتراض‏نمى‏كند».(41)
سازمان‏هاى بزرگ و با عظمت با نام و نشان هاى گوناگون و اساسنامه‏هاى پرزرق و برق كه از حمايت محرومان و حقوق بشر سخن مى‏گفتند، در بين بشريّت چنان رفتاركرده‏اند كه گويى جز دشمنى با بشريّت كار ديگرى ندارند.
سرانجام حكومت مهدى وارث جهانى است كه در آن ستمگران با همه توان به جنگ و نبرد با بشريّت پرداخته، تعداد بسيارى از انسان‏ها را كشته‏اند و آنان كه زنده مانده‏اند نيز از حكومت‏هاى ديگر نااميد شده، به حكومتى كه وعده‏هاى خويش را محقّق مى‏سازد، پناه مى‏آورند و اين حكومت، همان حكومت مهدى آل محمد(صلی الله علیه وآله و سلم) است.
امام باقر(ع) مى‏فرمايد: «حكومت و دولت ما، آخرين دولت است و هيچ حزب، گروه و خاندانى نمى‏ماند كه داراى حكومت باشد، مگر اين كه پيش از ما، حكومتشان بر روى كار مى‏آيد و اين براى آن است كه اگر روش و سياست حكومت ما را ديدند، نگويند، ما هم اگر زمامدار امور مى‏شديم، اين‏چنين رفتار مى‏كرديم و اين معناى سخن خداوند است كه فرمود: (والعاقبة للمتقين؛(42) و عاقبت كار از آن پرهيزكاران است).(43)

د) حكومت عدل

عدالت، واژه‏اى است آشنا كه همگان آن را دوست دارند و در پى آنند. عدالت چيزى‏است كه از هر كس صادر شود، نيكو و زيباست و از مسؤولان و فرمانروايان زيبنده‏تر؛ ولى جاى تأسّف است كه در روزگاران بسيارى، جز نام، نشان ديگرى از عدالت نمى‏توان يافت و بشريّت جز در روزگاران اندكى - آن هم در حكومت مردان الهى- عدالت را مشاهده نكرده‏است.
استعمارگران براى استثمار بيش‏تر و نفوذ حاكميت خود، به اشكال گوناگون از اين واژه مقدس سوء استفاده مى‏كنند و با تبليغ اين شعار جذّاب، گروهى را به دور خود گردمى‏آورند؛ ولى ديرى نمى‏پايد كه رسوا شده، ادامه حكومت خود را جز با به كارگيرى زور و بى‏عدالتى نمى‏بينند.

نظر مرحوم طبرسى

مرحوم طبرسى درباره زنده كردن سنّت به وسيله حضرت مهدى(عج) سخنانى دارد كه به ذكر آن مى‏پردازيم:
اگر پرسيده شود همه مسلمانان معتقدند كه پس از حضرت ختمى مرتبت(صلی الله علیه وآله و سلم) ديگر پيامبرى نخواهد آمد، ولى شما شيعيان عقيده داريد كه چون قائم قيام كند، جزيه را از اهل كتاب نمى‏پذيرد و هر كس را كه بيش از بيست سال داشته باشد و احكام دينش را نداند، به قتل مى‏رساند و مساجد و زيارتگاه‏هاى دينى را ويران مى‏سازد و به روش حضرت داود -كه براى صدور حكم شاهد نمى‏خواست - حكم مى‏كند و مانند اينها كه در روايات شما وارد شده است و اين عقيده موجب نسخ ديانت و ابطال احكام دينى است و در حقيقت شما با اين عقيده، نبوت و پيامبرى را پس از خاتم پيامبران اثبات نموده‏ايد؛ هر چند نام آن‏را پيامبرى نگذاريد، پاسخ شما چيست؟
مى‏گوييم: ما از آن چه در اين پرسش گفته شده - كه قائم، جزيه را از اهل كتاب نمى‏پذيرد و كسانى را كه به سن بيست سالگى برسند و احكام دين خود را ندانند، به قتل مى‏رساند - آگاهى نداريم و بر فرض هم كه در اين خصوص روايتى رسيده باشد، نمى‏توان آن را به‏طور قطع پذيرفت. ممكن است منظور از ويران سازى برخى از مساجد و زيارت گاه‏هاى دينى، مساجد و زيارت‏گاه‏هايى باشد كه بر خلاف تقوا و دستور خدا ساخته شده است كه البته كارى مشروع خواهد بود و پيامبر هم‏چنين كارى را انجام داد.
اين كه قائم، مانند فرزندان داود حكم مى‏كند و در صدور حكم شاهد و دليل نمى‏خواهد، اين هم مطلبى است كه نزد ما قطعى و يقينى نيست و اگر درست باشد، آن را بدين‏گونه بايد تأويل كرد كه در مواردى كه خودش به حقيقت قضايا و ماهيّت دعوا علم دارد، طبق علمش حكم مى‏كند؛ زيرا هرگاه امام يا قاضى به مطلبى يقين پيدا كرد، لازم‏است كه موافق با علمش قضاوت كند و ديگر شاهد و دليلى نمى‏خواهد و اين نكته موجب نسخ ديانت نيست. هم‏چنين اين سخن كه گفته‏اند: قائم جزيه نمى‏گيرد و گوش به گواهى شاهد و گواه نمى‏دهد، در صورتى كه درست باشد، باعث منسوخ گشتن ديانت نخواهد بود؛ زيرا نسخ آن است كه دليلش متأخر از حكم منسوخ باشد و هم زمان با هم نيايد و اگر هر دو دليل با هم آمدند، نمى‏توانند يكى ناسخ ديگرى باشد؛ هر چند در معنا مخالف آن باشد؛ مثلاً اگر فرض كرديم كه خداوند فرمود: «روز شنبه تا فلان وقت را در خانه به سر بريد و پس از آن وقت آزاد هستيد». به اين سخن نسخ نمى‏گويند؛ زيرا دليل رافع، همراه دليل موجب است.
چون اين معنا روشن گشت و دانستيم كه پيامبر به آگاهى ما رسانده است كه قائم از فرزندان من است و از دستورات او پيروى كنيد و هر حكمى مى‏كند بپذيريد، بر ما واجب است از وى پيروى كنيم و هر گونه قائم در ميان ما حكم كرد، رفتار نماييم. پس اگر ما حكم او را پذيرفتيم - هر چند با برخى از احكام پيشين فرق داشته باشد - احكام دين‏اسلام را منسوخ ندانسته‏ايم؛ زيرا چنان‏كه گفتيم نسخ احكام در موضوعى كه دليلش وارد شده باشد، متحقق نمى‏شود.(44)

پی نوشتها:

1. قيل: «لايترك بدعة إلا أزالها ولاسنة إلا أحياها»؛ القول المختصر، ص‏20.
2. تأويل الآيات الظاهرة، ج‏2، ص‏540؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏564.
3. كشى، رجال، ص‏138؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏560؛ بحارالانوار، ج‏2، ص‏246؛ العوالم، ج‏3، ص‏558.
4. مفيد، ارشاد، ص‏364؛ روضة الواعظين، ج‏2، ص‏264؛ اعلام الورى، ص‏431؛ بحارالانوار، ج‏51، ص‏30.
5. التهذيب، ج‏4، ص‏96؛ ملاذ الاخيار، ج‏6، ص‏258.
6. كافى، ج‏3، ص‏503؛ الفقيه، ج‏2، ص‏11؛ كمال الدين، ج‏2، ص‏671؛ وسائل الشيعه، ج‏6، ص‏19؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏325.
7. صدوق، خصال، باب 3، ص‏133؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏495.
8. تذكرة الفقهاء، ج‏5، ص‏7. كتاب زكات؛ ر. ك: مرآة العقول، ج‏16، ص‏14.
9. روضة المتقين، ج‏3، ص‏18.
10. مؤمنون (23) آيه 101.
11. دلائل الامامه، ص‏260؛ تفسير برهان، ج‏3، ص‏120؛ الشيعة و الرجعه، ج‏1، ص‏402.
12. الفقيه، ج‏4، ص‏254؛ صدوق، عقايد، ص‏76؛ حصينى، هدايه، ص‏64، 87؛ مختصر البصائر، ص‏159؛ روضة المتقين، ج‏11، ص‏415؛ بحارالانوار، ج‏6، ص‏249 و ج‏101، ص‏367.
13. كشى، رجال، ص‏299؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏561.
14. اثبات الهداة، ج‏3، ص‏496.
15. عقد الدرر، ص‏166؛ القول المختصر، ص‏14.
16. كهف (18) آيه 9.
17. علل الشرائع، ج‏1، ص‏219؛ عيون أخبار الرضا، ج‏1، ص‏273؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏313؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏455.
18. من لايحضره الفقيه، ج‏3، ص‏200؛ التهذيب، ج‏7، ص‏179؛ وسائل الشيعه، ج‏13، ص‏123؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏455؛ ملاذ الاخيار، ج‏11، ص‏315.
19. من لايحضره الفقيه، ج‏3، ص‏200؛ التهذيب، ج‏7، ص‏179؛ وسائل الشيعه، ج‏13، ص‏123؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏455؛ ملاذ الاخيار، ج‏11، ص‏315.
20. روضة المتقين، ج‏7، ص‏375.
21. ملاذ الاخيار، ج‏11، ص‏315.
22. صدوق، مصادقة لاخوان، ص‏20؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏495.
23. قرب الاسناد، ص‏54، بحارالانوار، ج‏52، ص‏309 و ج‏97، ص‏58؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص 523، 584؛ بشارة الاسلام، ص‏234.
24. توبه (9) آيه 36.
25. كافى، ج‏4، ص‏61؛ التهذيب، ج‏4، ص‏143؛ عياشى، تفسير، ج‏2، ص‏87؛ المحجّه، ص‏89؛ تفسير صافى، ج‏2، ص‏341؛ تفسير برهان، ج‏2، ص‏121؛ نورالثقلين، ج‏2، ص‏213؛ بحارالانوار، ج‏73، ص‏143؛ مرآة العقول، ج‏16، ص‏193.
26. طوسى، غيبة، ص‏283؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏516؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏332.
27. نعمانى، غيبة، ص‏317؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏364؛ مستدرك الوسائل، ج‏3، ص‏369 و ج‏12، ص‏294.
28. من لايحضره الفقيه، ج‏1، ص‏53؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏333؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏517، 556؛ الشيعة و الرجعه، ج‏2، ص‏400؛ ر. ك: من لايحضره الفقيه، ج‏1، ص‏232؛ ارشاد، ص‏365؛ روضة الواعظين، ج‏2، ص‏264.
29. مهدى موعود، ص‏941؛ الغارات، ج‏2، ص‏324، پاورقى.
30. بحارالانوار، ج‏45، ص‏189.
31. محلّى از مسجد كه براى خليفه يا امام جماعت مى‏ساختند تا در حال نماز در آن‏جا بايستند و از دسترس دشمن دور باشند؛ فرهنگ فارسى عميد.
32. طوسى، غيبة، ص‏123؛ ابن‏شهرآشوب، مناقب، ج‏4، ص‏437؛ اعلام الورى، ص‏355؛ كشف الغمّه، ج‏3، ص‏208؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏412؛ بحارالانوار، ج‏50، ص‏215 و ج‏52، ص‏323؛ مستدرك الوسائل، ج‏3، ص‏379، 384.
33. من لايحضره الفقيه، ج‏1، ص‏155.
34. روضة المتقين، ج‏2، ص‏109.
35. اثبات الوصيه، ص‏215؛ اعلام الورى، ص‏355.
36. عريش سايبانى است كه براى محافظت خود از گرما و آفتاب مى‏سازند و به نقل از طريحى آن را از سعف خرما مى‏سازند و تا پايان فصل خرما، در آن به سر مى‏برند. تخريب آن شايد بدين دليل است كه مساجد پيش از ظهور امام(ع) از حالت سادگى بيرون آمده، جنبه تشريفاتى به خود مى‏گيرد. ويرانى منابر نيز به دليل آن است كه ديگر جنبه ارشاد و هدايت مردم را ندارد؛ بلكه به وسيله‏اى براى تقويت فرمانروايان ستمگر و خائن و توجيهى براى نفوذ دشمنان در سرزمين‏هاى اسلامى تبديل شده است.
37. من لايحضره الفقيه، ج‏1، ص‏153؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏425؛ وسائل الشيعه، ج‏3، ص‏488؛ روضة المتقين، ج‏2، ص‏101.
38. ارشاد، ص‏364؛ طوسى، غيبة، ص‏297؛ نعمانى، غيبة، ص‏171؛ اعلام الورى، ص‏431 ؛ كشف الغمّه، ج‏3، ص‏255؛ اثبات الهداة، ج‏3، ص‏516؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏332.
39. حدود آن را مرحوم صدوق و مجلسى بيان كرده‏اند؛ ر. ك: روضة المتقين، ج‏2، ص‏94؛ من لايحضره الفقيه، ج‏1، ص‏149.
40. كافى، ج‏1، ص‏397؛ كمال الدين، ج‏2، ص‏671؛ مرآة العقول، ج‏4، ص‏300؛ مجلسى اين حديث را موثق مى‏داند؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏320، 330، 336، 339.
41. اثبات الهداة، ج‏3، ص‏585؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏389.
42. اعراف (7) آيه 127.
43. ارشاد، ص‏344؛ روضة الواعظين، ص‏265؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏332.
44. بحارالانوار، ج‏52، ص‏383؛ رواياتى هم از اهل سنّت به همين مضامين وارد شده است.

منبع: چشم اندازى به حكومت حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه الشریف)




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط