شيوههاى برخورد امام صادق (ع) با غلوّ و غُلات
يكى از ابعاد علمى امام صادق (ع)، در برخورد با غلوّ و غاليان ظهور مىكند. وى همواره مىكوشيد از راههاى گوناگون با انحرافات فكرى و كژ روىهاى عقيدتى مبارزه كند. از اينرو مبارزه علمى با غلوّ و غاليان، فصل مهمى از زندگى وى را تشكيل مىدهد. به دليل اهميت اين موضوع كه امروزه نيز يكى از مشكلات و آسيبهاى جدّى جامعه ماست، اين بعد علمى امام را مد نظر قرار دادهايم و اميدواريم كه پژوهشگران ارجمند زواياى ديگرى از بعد علمى آن بزرگوار را بشكافند و بنمايانند.
تولد و امامت
امام صادق (ع) در سال 114 هجرى به امامت رسيد. دوران امامت او مصادف بود با اواخر حكومت امويان در سال 132 هجرى و اوايل حكومت عباسيان. به همين دليل با بعضى از حكمرانان امويان و عباسيان، معاصر بود.
آن حضرت از ميان خلفاى اموى با افراد زير معاصر بود:
1 - هشام بن عبدالملك (125 - 105 ه . ق)؛
2 - وليد بن يزيد بن عبدالملك (126 - 125 ه . ق)؛
3 - يزيد بن وليد بن عبدالملك (126 ه . ق)؛
4 - ابراهيم بن وليد بن عبدالملك (70 روز از سال 126 ه . ق)؛
5 - مروان بن محمد مشهور به مروان حمار (132 - 126 ه . ق).
از ميان خلفاى عباسى نيز با عبدالله بن محمد مشهور به سفاح (137 - 132 ه . ق) و ابو جعفر مشهور به منصور دوانيقى (158 - 137 ه . ق) هم دوره بود.(1)
جاىگاه علمى
«ابوحنيفه»، پيشواى فرقه حنفى مىگويد: من دانشمندتر از جعفر بن محمد نديدهام.(3)
مالك، پيشواى فرقه مالكى مىگويد: در علم و عبادت و پرهيزگارى، برتر از جعفر بن محمد هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده و به قلب هيچ بشرى خطور نكرده است.
شيخ مفيد مىنويسد: به قدرى علوم از آن حضرت نقل شده كه زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است.(4)
وضع فرهنگى عصر امام صادق (ع)
از آنجا كه بنىاميّه در اين مدت گرفتار مشكلات سياسى فراوانى بودند، لذا فرصت ايجاد فشار به امام و شيعيان را (مثل زمان امام سجاد) نداشتند. عباسيان نيز چون پيش از دستيابى به قدرت در پوشش شعار طرفدارى از خاندان پيامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل مىكردند، فشارى از سوى آنان اعمال نمىشد. به همين دليل اين دوران، دوران آرامش و آزادى نسبى امام صادق (ع) و شيعيان بود و فرصت بسيار خوبى براى فعاليتهاى علمى و فرهنگى آنان به شمار مىرفت. از نظر فكرى و فرهنگى نيز عصر امام صادق (ع) عصر جنبش فكرى و فرهنگى بود.
در آن زمان، شور و شوق علمى بىسابقهاى در جامعه اسلامى به وجود آمده بود و علوم مختلفى اعم از علوم اسلامى، همچون: قرائت قرآن، تفسير، حديث، فقه، كلام و... يا علوم بشرى مانند: طبّ، فلسفه، نجوم، رياضيات و... پديد آمده بود. از سوى ديگر، عصر امام صادق (ع) عصر برخورد انديشهها و پيدايش فرق و مذاهب مختلف نيز بود. فرقههايى همچون: معتزله، جبريّه، مرجئه، غلات زنادقه و... هر كدام عقايد خود را ترويج مىكردند.(5) در اين ميان، افكار و آراى «غُلات» رشد چشمگيرى كرده بود و در قالبهاى مختلف عقايد خود را مطرح مىكردند و در عين حال، خود را از پيروان امام صادق (ع) مىدانستند. با اين نگرش، هم در صدد زير سؤال بردن عقايد شيعيان واقعى بودند و هم عقايد خويش را گسترش مىدادند.
تعريف غلوّ و غالى
و در اصطلاح، عبارت است از:
1 - بالا بردن فرد يا افرادى از مقام مخلوقيت و بنده بودن و قائل شدن به مشاركت آنها با خداوند در الوهيّت، معبوديت، خالقيت و رازقيت؛
2 - يا اينكه معتقد به چيزى شويم كه ملازم با يكى از اينهاست؛ مثل حلول روح خدا در اين افراد؛
3 - يا اينكه بگوييم خداوند بعد از خلق آنها امر خلقت را به آنان تفويض كرده است؛
4 - و يا اينكه قائل شويم آنها نمرده و به آسمان عروج كردهاند.
علامه مجلسى (ره) مظاهر غلوّ را در اعتقاد به امور زير دانسته است:
الف) الوهيّت پيامبر و ائمه (عليهم السلام)؛
ب) شريك بودن با خداوند در معبوديت يا خالقيت و يا رازقيت؛
ج) حلول خداوند در آنها يا اتحاد خداوند با آنان؛
د) آگاهى آنان از غيب بدون وحى و الهام الهى؛
ه) اعتقاد به نبوت درباره ائمه طاهرين (ع)؛
و) تناسخ ارواح ائمه در بدنهاى يكديگر؛
ز) عدم لزوم اطاعت خداوند و ترك معصيت الهى به دليل معرفت آنان.(8)
«غالى» كسى است كه به معناى اصطلاحى و لغوى كه در بالا ذكر شد، معتقد باشد؛ مثل فرقه نصيريه كه قائل بودند على بن ابى طالب، خداست يا الوهيّت در او حلول كرده است.(9) يا مثل فرقه منصوريه كه معتقدند امام باقر (ع) به آسمان عروج نموده است. و يا مثل فرقه جناحيه كه معتقد بودند روح خدا در آدم و پيامبران بعد از او حلول كرده است.(10)
شيوههاى مبارزه امام با غاليان
امام صادق (ع) با شيوههاى متعددى اقدام به اين امر نمود، كه در اينجا به بعضى از آنها اشاره مىشود.
الف) هشدار
ايشان به شيعيان سفارش مىنمودند كه مواظب جوانان خويش باشند تا تحت تأثير افكار و عقايد غلات قرار نگيرند: «احذروا على شبابكم الغلاة لا يفسدهم. الغلاّة شرّ خلق الله يصغرون عظمة اللّه و يدّعون الربوبيّة لعباد اللّه...؛(13) جوانتان را از غلات دور نگاه داريد تا آنان را فاسد نكنند. غلات، بدترين خلق خدا هستند كه از عظمت خدا مىكاهند و بر بندگان او اثبات الوهيّت مىكنند.»
ائمه اطهار (عليهم السلام) نيز در اين باره به مردم هشدار مىدادند و از «غلات» بيزارى مىجستند. امام على (ع) فرمود: خداوندا! من از غلات بيزارى مىجويم؛ همانگونه كه عيسى بن مريم از نصارى بيزارى جست. خدايا آنان را خوار گردان و احدى از آنها را يارى مكن.(14)
ب) تكذيب عقايد غلات
امام (ع) فرمود: اى سدير! هيچ كدام از اين سخنان درست نيست. ما حجّت خدا و امناى او بر برگزيدگانش هستيم و حلال و حرام را از كتاب خدا مىگيريم.(15)
عيسى جرجانى مىگويد: به جعفر بن محمد (ع) عرض كردم: آيا آنچه را كه از اين جماعت شنيدهام به عرض برسانم؟ فرمودند: بگو. گفتم: «فانّ طائفة منهم عَبَدوك و اتّخذوك الها من دون اللّه و طائفةً أُخرى قالوا لك بالنّبوّة... قال: فبكى حتّى ابتُليت لحيتُهُ ثم قال: ان امكنَنَى اللّه مِن هؤلاء فلم اسفك دمائهم سفّك اللّه دم ولدى على يدىّ؛(16) گروهى از آنان تو را به جاى خدا عبادت مىكنند و گروهى ديگر نسبت پيامبرى به تو مىدهند... مىگويد: همينكه امام اين مطلب را شنيد، چندان گريست كه صورت مباركش از اشك چشمش خيس شد. سپس فرمود: اگر خدا آنها را در دسترس من قرار دهد و من خون آنان را نريزم، خدا خون فرزندانم را به دست من بريزد.»
مهدويت امام باقر (ع) از جمله دستآويزهاى غلات در عصر امام صادق (ع) بود كه حضرت آن را انكار كرد.(17)
امامان بزرگوار، اعتقاد به نبوت ائمه معصومين (ع) را كه از طرف غلات عنوان شده بود، انكار كردهاند. از امام صادق (ع) در اين زمينه نقل شده است كه فرمود: «من قال: انّا انبياء فَعَليه لعنة اللّه و من شكّ فى ذلك فعليه لعنة اللّه؛(18) خدا لعنت كند كسانى را كه ما را پيامبران خدا مىدانند و خدا لعنت كند كسانى را كه در آن شك دارند.»
يكى ديگر از عقايد افراطى غلات اين بود كه لفظ «اله» را به امام اطلاق كرده و مىگفتند: «هو الّذى فى السّماء الهٌ و فى الارض الهٌ، قال: هو الامام». امام صادق (ع) قائلين به اين عقيده را بدتر از مجوس و يهود و نصارى و مشركان، خواند.(19)
ج) تكفير و نفرين
البته تكفير امام در دو مرحله صورت گرفت: نخست، رهبران غلات و سپس افراد ديگر را تكفير نمود. اين روىكرد امام بدان دليل بود كه رهبران غلات در گسترش فرهنگ غلوّ بسيار مؤثر بودند. از سويى، تكفير آنان موجب مىگرديد كه غلاتِ ديگر از اهداف و عقايد آنان فاصله بگيرند.
در مرحله دوم، امام (ع) آن دسته از غلات را كه هدايت نمىشدند و لجوج بودند تكفير كرد. آن بزرگوار درباره «ابىالخطاب»، يكى از سران غلات فرمود: لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر «ابى الخطاب»... او كافر، فاسق و مشرك است.(20)
همو در روايتى ديگر به بشار شعيرى، يكى ديگر از سران غلات فرمود: «او شيطان پسر شيطان است و كارش به انحراف كشيدن شيعه است.»(21)
د) نيرو سازى
گرچه از حديث فوق، قطع رابطه مفضّل با غلات برداشت مىشود، اما امام با اين جملات در صدد فرهنگسازى و رشد فكرى ياران خود بود. شاگردان او نيز در مبارزه با غلات موفق بودند، زيرا آنان مسير امام را ادامه داده و با غاليان برخوردى جدّى داشتند. اين امر از گسترش و اشاعه فرهنگ غلو جلوگيرى كرد و باعث شد فعاليتهاى غاليان كمرنگ شود.
ه)معيارگرايى
امام صادق (ع) به منظور طرد افكار غاليان فرمود: «لعن اللّه من قال فينا ما لا نقوله فى انفسنا و لعن اللّه من ازالنا عن العبودية للّه الذى خلقنا و اليه مأبنا و معادنا و بيده نواصينا».(23)
همچنين آن حضرت به شيعيان سفارش كرد در پذيرش احاديث اهل بيت، قرآن و سنّت پيامبر را معيار قرار دهند؛ يعنى آن دسته از احاديث را كه موافق قرآن و سنّت است اخذ كنند: «لا تقبلوا علينا حديثاً الا ما وافق القرآن و السنّة او تجدون معه شاهداً من احاديثنا المتقدمه...؛(24) از ما حديثى را نپذيريد، مگر آنكه موافق با كتاب و سنّت باشد يا از ديگر احاديث ما شاهدى بر آن بيابيد.»
توصيه امام (ع) بدان دليل بود كه غلات، حديث جعل مىكردند. از اينرو امام صادق (ع) خطاب به مغيرة بن سعد، يكى از سران غلات فرمود: «همانا مغيرة بن سعد كه خدايش لعنت كند، احاديث فراوانى در كتابهاى اصحاب پدرم گنجانده (جعل كرده) كه آنها را بيان نكرده است. پس تقوا پيشه سازيد و چيزى را كه مخالف قول خدا و سنّت پيامبر است، نپذيريد.»(25)
همچنين امام صادق (ع) به ياران خود توصيه نمود كه در شناخت اصول عقايد و آموزههاى دينى، قرآن و سنّت را معيار قرار دهند، زيرا غاليان، عقايد كاذب را ارائه مىدادند و از آن تبليغ مىنمودند.
در چنين فضايى بود كه امام با غلات برخورد كرد و خطاب به آنان فرمود: «توبوا الى اللّه فانّهم فسّاق كفّار مشركون؛(26) به سوى خدا برگرديد، چون شما فاسق، كافر و مشرك هستيد». و در جاى ديگر فرمود: اينها (غلات) چيزهاى شنيدهاند اما حقيقت آن را درك نكردهاند، چون در شناخت حقايق دينى، نظرهاى خود را مبنا قرار داده و به نيروى فكر خود توسل جستهاند،... علت اين كار، تكذيب رسول خدا و افترا بر او و جرئت بر انجام گناهان است.»(27)
به كارگيرى اين شيوه (ارائه معيارها) موفقيتآميز بود، زيرا موجب شد عقايد و افكار غاليان زير سؤال برود. افزون بر آن، اين شيوه جلوى جعل حديث را نيز گرفت. مهمتر از همه آنكه باعث گرديد مردم در شناخت امامان و اصول عقايد كمتر دچار مشكل شوند. اين همان هدفى بود كه امام در صدد تحقق آن بود.
شيوه مبارزه امام صادق (ع) با غلوّ و غلات به ما مىآموزد كه در شناخت اهل بيت (ع) از هرگونه افراط و تفريط پرهيز نموده و اعتدال را رعايت كنيم. نه آنها را از مقاماتى كه دارند بالاتر ببريم و به مقام خدايى برسانيم و نه مقاماتى را كه در آيات و روايات براى آنها بيان شده انكار كنيم؛ چنانكه امام على (ع) فرمود: «هلك فىّ رجلان: محب غال و مبغض قال؛(28) درباره من دو كس هلاك شدند: يكى، دوستى كه از حدّم گذراند و ديگرى، دشمنى كه از مقامم فرو كشاند.»
امامان ديگر نيز به شدت با غلوّ مبارزه مىنمودند. علامه مجلسى (ره) حدود هزار روايت را از امامان در اينباره ذكر كرده است.(29) عالمان و فقيهان شيعه نيز با غلوّ و غلات برخورد و غاليان را نكوهش مىكردند. مرحوم شيخ مفيد مىفرمايد: اعتقاد ما درباره غلات اين است كه آنها كافرند و از يهود و نصارى بدترند.(30)
متأسفانه امروزه يكى از آفات و آسيبهاى جدّى جامعه ما، غلوّ و غلوّگرايى است كه در قالبهاى مختلف ظهور مىكند. اگر از اين امر جلوگيرى نشود، معارف اهل بيت (ع) آسيب مىبيند و مردم در شناخت شيعيان واقعى دچار مشكل مىشوند. افزون بر آن، گسترش فرهنگ غلوّ آثار سوء اعتقادى و سياسى... در دين دارد كه بسيار خطرناك است.
منابع پژوهش:
1 . مرتضى مطهرى، سيرى در سيره ائمه اطهار (ع).
2 . مهدى پيشوايى، سيره پيشوايان.
3 . سيدجعفر شهيدى، زندگانى امام صادق (ع).
4 . عبدالحكيم جندى، پيشواى علم و معرفت، ترجمه عباس جلالى.
5 . محمدتقى مصباحيزدى، پندهاى امام صادق (ع) به رهجويان صادق.
6 . نورالله عليدوست، پرتوى از زندگانى امام صادق (ع).
7 . محمد محمدىاشتهاردى، نگاهى بر زندگى امام صادق (ع).
8 . مغز متفكر جهان اسلام، ترجمه ذبيحالله منصورى.
9 . زينالعابدين باكوهىمازندرانى، در محضر امام صادق (ع).
10 . آستان قدس رضوى، غاليان.
پي نوشت :
1) مهدى پيشوايى، سيره پيشوايان، ص 351.
2) همان.
3) تذكرة الخواص، ج 1، ص 166.
4) الارشاد، ص 270.
5) مهدى پيشوايى، سيره پيشوايان، ص 354؛ ر.ك: مرتضى مطهرى، سيرى در سيره ائمه اطهار، ص 160 - 141.
6) شيخ مفيد، تصحي الاعتقاد، ص 109؛ لسان العرب، ج 15، ص 133؛ الصحاح، ج 6، ص 2448؛ مقاييس اللّغة، ج 4، ص 387؛ المصباح المنير، ج 2، ص 452.
7) نساء (4) آيه 171.
8) بحارالانوار، ج 25، ص 346.
9) على ربانىگلپايگانى، فرق و مذاهب كلامى، ص 326.
10) عبدالقاهر بغدادى، الفرق بين الفرق، ص 230.
11) رسول جعفريان، حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، ص 257.
12) شيخ طوسى، اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 586.
13) شيخ صدوق، امالى، ج 2، ص 264.
14) تصحيح الاعتقاد، ص 109؛ ر.ك: على ربانىگلپايگانى، فرق و مذاهب كلامى، ص 307.
15) رسول جعفريان، حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، ص 258.
16) تاريخ جرجان،ص 323 - 322.
17) شيخ طوسى، اختيار معرفة الرجال، ص 300.
18) همان.
19) همان، ص 301.
20) رجال كشّى، ص 342.
21) همان، ص 195.
22) شيخ طوسى، اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 586.
23) ذهبى، ميزان الاعتدال، ج 3، ص 99 - 98.
24) بحارالانوار، ج 25، ص 288 - 287.
25) همان.
26) ذهبى، ميزان الاعتدال، ج 3، ص 297.
27) رسول جعفريان، حيات فكرى و سياسى امامان شيعه، ص 263.
28) نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 117.
29) بحارالانوار، ج 25، ص 365.
30) الاعتقادات فى دين الامامه، ص 71.