روزنامه‌نگاری در ایران در قرن سیزدهم

لفظ «روزنامه» و «روزنامجه» از قرون اولای اسلام در ایران مستعمل بوده و در کتب قدیم به نظر می‌خورد. در یتیمة‌الدّهر ثعالبی لفظ روزنامجه مکرّر آمده. در آن کتاب (چاپ دمشق جلد دوّم صفحه‌ی 10 و 11) این عبارت درج است: «ما
شنبه، 16 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
روزنامه‌نگاری در ایران در قرن سیزدهم
روزنامه‌نگاری در ایران در قرن سیزدهم

 



 

سیدحسن تقی‌زاده از جمله رجال سیاسی تاریخ ایران است که فراز و فرودهای زیادی در زندگی شخصی و سیاسی او وجود دارد. تقی‌زاده بر جدایی دین از سیاست تأکید می‌کرد تا حدی که گروهی از علمای نجف از جمله آیت‌الله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی فتوا به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند. تقی‌زاده در سال 1325ه. ق عضو «لژ بیداری ایران» شد. وی پس از مدتی به بالاترین مقام فراماسونری؛ یعنی استاد اعظم می‌رسد. شاید برای شناخت تقی‌زاده هیچ‌چیز بهتر از سرمقاله‌ی خود او در شروع دوره‌ی جدید مجله‌ی کاوه در تاریخ 22ژانویه1920 نباشد. او می‌نویسد: «امروز چیزی که به حدّ اعلا برای ایران لازم است و همه‌ی وطن‌دوستان ایران با تمام قوی باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هرچه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کلّ اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا... این است عقیده‌ی نگارنده‌ی این سطور در خط خدمت به ایران: ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگی مآب شود و بس». سایت راسخون تصمیم دارد در راستای وظیفه‌ی اطلاع‌رسانی خود، تعداد محدودی از نوشته‌های وی را در موضوعات مختلف که دارای نکات قابل توجهی است و می‌تواند مورد استفاده‌ی محققان قرار بگیرد، منتشر کند. مقاله‌ی ذیل یکی از مقالات این مجموعه است.

«به روزنامه‌ی ایام در همه پیداست
اگر بخواهی دانست روزنامه بخوان»
[عنصری]
در شماره‌ی گذشته شرحی راجع به تاریخ طبع و چاپخانه‌ در ایران نگاشتیم و وعده کردیم در دنباله‌ی آن مقاله تاریخ روزنامه را در ایران شرح بدهیم اینک چند کلمه در این باب:
لفظ «روزنامه» (1) و «روزنامجه» از قرون اولای اسلام در ایران مستعمل بوده و در کتب قدیم به نظر می‌خورد. در یتیمة‌الدّهر ثعالبی لفظ روزنامجه مکرّر آمده. در آن کتاب (چاپ دمشق جلد دوّم صفحه‌ی 10 و 11) این عبارت درج است: «ما اُخرج من کتاب الرّوزنامجه للصّاحب الی ابن العمید ممّا یتعلق بمُلَمح اخبار المَهلّبی» و باز در جای دیگر از آن کتاب شرحی از کتاب روزنامجه‌ی صاحب‌بن عباد منقول است به این عنوان «فصلٌ من کتاب الرّوزنامجه ایضاً». در معجم الأدباء یاقوت حموی (جلد پنجم صفحه‌ی 440) نیز شرحی از «کتاب الرّوزنامجه لأبی القسم اسمعیل بن عبّاد» (2) نقل می‌کند و از همه‌ی اینها صریحاً معلوم می‌شود که روزنامه در آن اوقات به معنی کتاب شرح گزارش روزنامه و یادداشت وقایع هر روزه که حالا به زبان فرانسه ژورنال (journal) می‌گویند بوده. باز در معجم الأدباء (جلد ششم، صفحه‌ی 322) از قول عبدالله بن عبدالمجید بن شیران نقل می‌کند که او نقل کرد که محمّد بن احمد مفجع پیش پدر من می‌آمد و من طفل بودم و او را می‌دیدم در اهواز و او به پدرم مراسله می‌نوشت و مدح پدرم را هم به شعر نموده و من این مدایح را جمع کرده بودم ولی در موقع دخول ابن ابی لیلی به اهواز گم شد و روزنامه‌های آنها به غارت رفت. (3) وفات عبدالمجیدبن شیران و مفجع هر دو در سنه 327 واقع شده. این اصطلاح ظاهراً بعدها در ایران به همین معنی باقی مانده و در قرون اخیره به معنی راپرتهای وقایع‌نگاران دولتی که از ولایات اخبار جاریه را به دولت می‌نوشتند و به جای «صاحب‌البرید»‌های قرون اولای اسلام بودند استعمال می‌شده چنانکه در روزنامه‌ی وقایع اتفّاقیّه که در عهد وزارت میرزا تقی خان امیر نظام و بعد از آن نشر می‌شد تمام اخبار ولایات ایران را به عنوان «در روزنامه‌ی تبریز نوشته‌اند» و در «روزنامه‌ی نهاوند می‌نویسند» درج می‌کند که مقصود وقایع خبرنگاران رسمی است (نه روزنامه‌ی چاپی).
اوّلین روزنامه‌ی فارسی که به سیاق جرائد فرنگستان چاپ شده به طور تحقیق معلوم نیست کدام بوده. در کتاب مطبعه خارج از فرنگستان (4) که در شماره‌ی گذشته ذکرش گذشت در ذیل ماده‌ی دهلی (پایتخت قدیم هند) ذکر شده که روزنامه‌ی هفتگی اکبر ایرانی [یا «اخبار ایرانی» (5)] 1798 میلادی (1212-13) در آن شهر منتشر بوده است که در صورت صحّت احتمالی کلّی دارد که این روزنامه فارسی بوده است چه دهلی در سنه‌ی 1218 به دست انگلیسها گذشته و پیش از آن مشکل است که روزنامه‌ی انگلیسی در آنجا دائر بوده باشد و ممکن است اسم آن روزنامه «اخبار فارسی» بوده که در املای فرنگی تصحیف شده و «اخبار» در هندوستان روزنامه را گویند.
اوّلین روزنامه که در خود ممالک ایران دائر شده روزنامه‌ایست که در اواسط قرن سیزدهم در طهران تأسیس شده و نمونه‌ای از مندرجات آن در شماره‌ی 3 از سال گذشته‌ی کاوه درج شد. فقط خبری که برای ما از این روزنامه مانده عبارتست از آنچه در مجله‌ی انجمن پادشاهی آسیائی (6) انگلیسی (جلد پنجم، سنه 1839 میلادی) درج شده. در آن مجلّه شرحی در تحت عنوان روزنامه‌ی ایرانی می‌نویسد و یک شماره از روزنامه‌ی منطبعه‌ی طهران را عیناً بدون دخل و تصرّف به خطّ فارسی از اوّل تا آخر نقل و درج کرده و بعد ترجمه‌ی انگلیسی آن را ملحق می‌نماید و برای توضیح جزئیات آن یک مقدّمه به زبان انگلیسی می‌نویسد که خلاصه‌ی مفاد آن از این قرار است:
«ذیلاً صورت یک روزنامه‌ی فارسی که در طهران با چاپ سنگی طبع شده محض نشان دادن نمونه‌ای از ترقّی سیاسی ایرانیان درج می‌شود. چاپخانه به تازگی در ایران داخل شده و این روزنامه چند سال است که در تحت مدیریت میرزا صالح دائر شده. مشارالیه یکی از وزرای اعلیحضرت شاه است و به یک مأموریت سیاسی (7) به انگلستان فرستاده شده بود. اصل این روزنامه در دو ورق بزرگ چاپ می‌شود فقط در یک روی ورق (یعنی پشت هر ورقی سفید می‌ماند) و با خطّ خوانا و پکیده به هم نوشته شده و بالای آن نشان شیر و خورشید ایرانی است».
بعد از این تفصیل عین متن روزنامه درج شده که این طور شروع می‌شود:
اخبَار وَ وَقَایع شَهر مُحرّم الحَرام 1253
دَر دار الخلافه‌ی طهرَان انطبَاع یَافته
اخبَار مَمالک شَرقیّه
در ذیل این عنوان اخبار طهران و سایر ولایات ایران را درج می‌کند و بعد در تحت عنوان «اخبار ممالک غربیّه» اخبار اروپا و عثمانی را شرح می‌دهد و جمعاً با عنوانهای مقالات مشتمل بر 217 سطر است از سطور ذیل که محض نمونه از مندرجات آن چند سطر درج می‌شود:
«دَار الخلَافة طهَران* عالیجاه مقرب الخاقان خداداد خان از سفارت اسلامبول معاودت نمود نامه از اعلیحضرت سلطان محمود به حضور اعلیحضرت شاهنشاهی آورد از آنجا که سفارت مشارالیه مستحسن رأی جهان آرای شهریاری افتاد بعد از تبلیغ‌نامه و عرض مراتب مأموریت خود خاطر مبارک ازو خرسند گردید و پایه اعتبار عالیجاه مشارالیه باعلی مدارج رسید و او را به وزرات خوی مفتخر و سرافراز...» (8)
در طیّ مندرجات لفظ «روزنامه» به آن اطلاق شده ولی اسم مخصوص روزنامه معلوم نیست و یا اصلاً نداشته. از مختصر شرحی که از مقدّمه‌ی انگلیسی مجلّه‌ی انجمن آسیائی نقل شد استنباط می‌شود که این روزنامه‌ی فارسی چند سال پیش از سنه 1253 تأسیس و دایر شده و در این صورت ابتدای ظهور آن در اواخر عهد فتحعلی شاه واقع می‌شود. این شماره که نمونه‌ای از آن درج شد قریب دو سال و نیم بعد از وفات فتحعلی شاه نشر شده. میرزا صالح شیرازی مؤسس و ناشر این روزنامه به اغلب احتمال همان میرزا صالح شیرازی است که در شماره‌ی گذشته‌ی کاوه از اقدام او به آوردن مطبعه به ایران شرحی نگاشتیم.
بعد از این روزنامه‌ی اوّلی که نه از تاریخ تأسیس آن و نه انتهای انتشار آن خبر تحقیقی داریم ظاهراً دوّمین روزنامه که در مملکت ایران نشر شد روزنامه‌ی سُریانی موسوم به زار اریت بارا است که در شهر اورمیه از بلاد آذربایجان از طرف مبشّرین آمریکائی برای کلدانیهای ساکن آذربایجان به چاپ سربی نشر می‌شود و هنوز دائر است. (9) ظاهراً تلفّظ صحیح اسم روزنامه این طور است زاریری دی باهرا و شماره‌ی اوّل آن به تاریخ 16 صفر سنه 1267 (مطابق غرّه‌ی ماه ژانویه فرنگی سنه 1851 میلادی) نشر شده. (10) روزنامه‌ی مزبور ماهانه است.
سوّمین روزنامه‌ی ایرانی و دوّمین روزنامه‌ی فارسی روزنامه‌ی وقایع اتّفاقیّه است. شماره‌ی اوّل این روزنامه به تاریخ جمعه‌ی پنجم ربیع‌الثّانی سنه‌ی 1267 انتشار یافته. این روزنامه به حکم و تشویق میرزا تقی‌خان امیر نظام و مدیریّت حاجی میرزا جبّار تذکره‌چی و قونسول سابق ایران در بغداد و ملقّب به ناظمّ المهام حالیّه بود. (11) و مباشرت و مترجمی برجس صاحب (12) دائر بود. میرزا عبدالله نامی نیز نویسنده‌ی روزنامه بود. بعد از این روزنامه جراید متعدّده در طهران و تبریز دائر شده و تا آنجا که اطلّاع داریم قدیمترین روزنامه‌ای که در ایران بعد از روزنامه‌ی وقایع اتّفاقیّه دایر شد روزنامه‌ایست که در تبریز منتشر گردیده و خبری از آن در شماره‌های سنه‌ی 1275 از وقایع‌اتّفاقیّه دیده می‌شود و از آن اشارات معلوم می‌شود در حدود ماه رجب و شعبان از سال مزبور این روزنامه در تبریز انتشار یافته. (13) یک نسخه روزنامه‌ی فارسی به اسم آذربایجان در کتابخانه‌ی دولتی برلین محفوظ است که صفحه‌ی اوّل ندارد ولی از مطالب آن صریحاً استنباط می‌شود که به تاریخ اوایل سنه‌ی 1276 چاپ شده (14) و خیلی محتمل است که این روزنامه‌ی آذربایجان همان روزنامه‌ای باشد که روزنامه‌ی وقایع اتّفاقیّه بدان اشاره می‌کند که در سنه‌ی 1275 دائر شده. روزنامه‌ی مفرّح القلوب فارسی و هفتگی در بندر کراچی هندوستان ظاهراً در سنه‌ی 1272 شروع به انتشار کرد. روزنامه‌ی مزبور مدّت مدیدی بیشتر از 30 سال مرتباً مداومت داشته و اوایل ناشر آن محمّد شفیع نام بوده (سنه‌ی 1282) و در سال 1287 امضای میرزا مخلص علی صاحب داشته و در حدود سنه‌ی 1302 ناشر آن میرزا محمّد جعفر و میرزا محمّد صادق مشهدی (قونسول ایران در کراچی) بوده‌اند.
روزنامه‌ی قدیمی دیگر که در طهران نشر شد موسوم بود به روزنامه‌ی دولت علیّه‌ی ایران که از سنه‌ی 1277 به این طرف به اهتمام و مباشرت میرزا ابوالحسن خان غفاری نقّاش کاشانی ملقّب به صنیع الملک (15) دائر شد و مصوّر بود به تصاویری که خود صنیع الملک می‌ساخت و این روزنامه در واقع دنباله‌ی همان روزنامه‌ی رسمی وقایع اتّفاقیّه بود که ظاهراً تا شماره‌ی 474 به آن اسم و پس از آن از وقتی که اداره‌ی آن به صنیع الملک واگذار شد به این اسم جدید نشر گردید.
دیگر روزنامه‌ی دولتی و روزنامه‌ی علمی روزنامه‌ی علمیّه‌ی دولت علیّه‌ی ایران و روزنامه‌ی ملّتی است که هر سه در اداره‌ی علیقلی میرزا اعتضاد السّلطنه و در جزو اداره‌ی دارالفنون نشر می‌شد. روزنامه‌ی علمیّه‌ی دولت علیّه ایران در سنه‌ی 1280 (16) و روزنامه‌ی ملّتی در سنه‌ی 1283 دائر شد. (17) ابتدای انتشار روزنامه‌ی دولتی به نگارنده معلوم نیست و ظاهراً دنباله‌ی روزنامه‌ی دولت علیّه‌ی ایران نبوده چه روزنامه‌ی دولت علیّه‌ی ایران اقلاً تا اواخر سال 1287 دائر بوده در صورتیکه روزنامه‌ی دولتی اقلاً از سنه 1283 منتشر می‌شده.
در اوایل سال 1288 که اداره‌ی روزنامجات دولتی از علیقلی میرزا گرفته شده به محمّد حسن خان [اعتمادالسلطنه] واگذار شد روزنامه‌ی دولتی موسوم شد به ایران و شماره‌ی اوّل آن در 11 محرّم از آن سال نشر شد نویسنده‌ی روزنامه ابتدا میرزا علی خان نائینی و بعدها مرحوم میرزا محمد حسین ذکاءالملک بود. روزنامه‌ی مرآت السّفر هم که پس از چند شماره لفظ «مشکوة‌الحضر» نیز به عنوان آن اضافه شد از ربیع‌الاوّل سال 1288 در سفر شاه به مازندران از طرف اعتمادالسّلطنه در عرض راه و منازل نشر می‌شد و 13 شماره از آن منتشر گردید. در همین اوقات روزنامه‌ی فارس در شیراز دائر شد. این روزنامه را میرزا تقی‌خان کاشانی، حکیم باشی ظل‌السّلطان در اوائل ورود شاهزاده‌ی مزبور به فارس در زمان حکومت سوّم او در آن ایالت بنا کرد و شماره‌ی اوّل آن 25 جمادی الآخری سنه 1289 بود و ابتدا نصف به فارسی و نصف به عربی نشر می‌شد و از شماره‌ی 4 به این طرف فقط فارسی شد.
روزنامه‌ی اختر فارسی در اسلامبول در سنه 1292 تأسیس شد و آقا محمّد طاهر تبریزی ناشر آن بود و کمی بعد یعنی در سنه 1293 یک روزنامه‌ی فرانسوی در طهران تأسیس شد به اسم لاپاتری که مدیر آن چنانکه در شماره گذشته ذکر شد بارون نورمان بلژیکی بود که برای همین مقصود وی را یکسال قبل از آن به ایران خواسته بودند ولی از این روزنامه فقط یک شماره نشر شد مورّخه 9 محرّم 1293 و چون دم از آزادی زد موافق طبع شاه نیفتاد و توقیف شد. روزنامه‌ی نظامی علمیّه و ادبیّه نیز در همان سال از طرف میرزا حسین خان سپهسالار تأسیس شد و در «مدرسه‌ی مبارکه‌ی اِتاماژور» نشر می‌شد و شماره‌ی اوّل آن به تاریخ 29 ذی‌القعده 1293 انتشار یافت و ظاهراً تا سنه‌ی 1296 دائر بوده و در آن سال روزنامه‌ی «مریّخ» جانشین او شد. قریب یک ماه بعد یعنی در 22 ذی‌الحجّه از سال 1293 «روزنامه‌ی علمی» از طرف محمّد حسن خان صنیع‌الدّوله (بعدها اعتمادالسّلطنه) انتشار یافت و تا سنه‌ی 1297 دائر بود. (18) روزنامه‌ی فرهنگ در اواسط سنه‌ی 1296 (19) در اصفهان و روزنامه‌ی تبریز در ابتدای سنه 1297 در تبریز دائر شد. روزنامه‌ی دانش را علیقلی خان مخبرالدّوله در سنه‌ی 1299 تأسیس و در دارالفنون طبع می‌کرد. (20) و نویسنده‌ی آن میرزا کاظم معلّم شیمی معروف بود. روزنامه‌ی اردوی همایون که روزنامه‌ی سیّاری بود در سنه‌ی 1300 در طیّ سفر دوّم ناصرالدّین شاه به خراسان از طرف اعتمادالسّلطنه‌ی سابق‌الذّکر در منازل عرض راه نشر می‌شد. (21) روزنامه‌ی مدرّس فارسی در بمبئی در ربیع‌الأوّل سنه 1300 دائر شد و مدّتی دوام کرد. بالأخره اگر روزنامه‌ی حکیم الممالک (میرزا علینقی خان پسر آقا اسمعیل جدید الأسلام) را نیز که گویا به امضای وی ولی در واقع به قلم خود ناصرالدّین شاه نوشته می‌شد و از همه جهت سه شماره بیشتر نشر نشد، (22) ذکر کنیم گویا فهرست مختصر جراید ایرانی و فارسی قرن سیزدهم را تمام کرده باشیم.
این بود شمّه‌ای از تاریخ جراید فارسی و ایرانی در قرن گذشته که طلیعه‌ی نشریّات سیاسی و علمی ایران بودند و شاید به نشو و نمای تخم بیداری عامّه که منتهی به مشروطیّت شد کمک کردند. بعد از مشروطیّت روزنامه‌ها در ایران بیش از انتظار فراوان شد (23) و روزنامه‌های روزانه که قبل از مشروطیّت فقط خلاصة‌الحوادث منتشره در سنه‌ی 1316 نمونه‌ی کوچکی از آنها بود وفور پیدا کردند. اگر اشکالاتی که هنوز روزنامه‌های ایرانی از بی‌سوادی عامّه و کمی مشتری و کسادی متاع دچار آن هستند در نظر گرفته شود زحمت و اشکال نشر روزنامه‌ی فارسی ملّی و غیر رسمی در قرن سیزدهم واضح می‌شود. حکایت ذیل محض نمونه از این اشکالات بی‌مزه نیست:
روزنامه‌ی سیّدالأخبار که روزنامه‌ی بزرگ فارسی بود و هفتگی در حیدرآباد دکن (از ممالک هند) نشر می‌شد (24) در یکی از شماره‌های خود شکایت زیاد از نرسیدن وجوه اشتراک کرده و شرحی مدح و ثنا از شهر تبریز و رجال آن و معرفت و علم آنها نموده و بالأخره بعد از چیدن مقدّمه‌ی با آب و تابی از میرزا یوسف خان مستشارالدّوله‌ی تبریزی تمجید کرده و می‌نویسد که مشارالیه «مرحمت فرموده» وجه اشتراک معمولی جریده را فرستاده‌اند!!
از ملاحظه‌ی جراید امروزه‌ی ایران نیز معلوم می‌شود مملکت ما در این باب در سی و چند سال اخیر ترقّی زیادی نکرده است ولی در دو فقره‌ی دیگر فرق زیاد میان جراید که در این زمان ترقّی زیادی نسبت به آن زمان در این باب موجود است و فصاحت زبان فارسی که بدبختانه بالعکس تنزّل فاحش در آن روی داده و حالا به کلیّ زبان ادبی مسخ و ضایع شده. یکی از مزایای زبان فارسی که در کتب فرهنگی آن را مدح می‌کنند آنست که زبان ما به مرور زمان خیلی نامفهوم و عوض نشده و در صورتی که زبان عهد شکسپیر شاعر انگلیسی را امروز عامّه‌ی انگلیس‌ها به آسانی نمی‌فهمند، زبان فردوسی به روستائیان ایران نیز امروز پر غیر مفهوم و مشکل نیست. لکن معجون عجیبی را که در قسمتی از جراید ایران اخیراً پیدا شده اگر نویسندگان پنجاه سال قبل ببینند همانا «گر تو بینی نشناسیش باز» بر آن صادق آید گذشته از آنکه اهالی فارسی زبان حالیّه‌ی ایران هم که آشنایان زبان مصنوعی نباشند ابداً یک کلمه نمی‌فهمند. مثلاً در بیست سال پیش اینطور می‌نوشتند «این عبارت برای بیان اوضاع حالیّه و اتّفاقاتی که رخ داده و می‌دهد وافی نیست» و امروز همین مطلب را سیاسیّون «شهیر» طهران اینطور می‌نویسند «این فراز برای افاده‌ی وضعیّات کوران سیاست روزمرّه که عرض اندام کرده مبهمیّت نامحدودی را در بر دارد.» واقعاً زبان فارسی سفرنامه‌ی [ناصر] خسرو و سفرنامه‌ی اوّل ناصرالدّین شاه به فرنگ به قدری کمتر با همدیگر فرق دارند که یک نفر خارجه به زودی تشخیص مدّتی را که در میان آنها گذشته نمی‌دهد ولی مقالات بعضی جراید سالهای اخیر از زبان پهلوی هم مشکلتر شده. به این مناسبت باید بگوئیم که در روزنامه‌های فارسی جنوب ایران که ظاهراً سرچشمه‌ی معلوماتشان مجلّات عربی مصر و سوریّه است (برخلاف جرائد شمالی که تقلیدشان به ادبای باکو و اسلامبول است) نمونه‌های خوبی از فارسی مفهوم اهل لسان دیده می‌شود و این مایه‌ی مسرّت است و امید می‌دهد که نشریّات فارسی از وطن سعدی و حافظ حیات جدیدی و فارسی ادبی و ساده رونقی نوین گیرد.
قسمت زیادی از مندرجات این مقاله از رساله‌ی سابق‌الذّکر میرزا محمّدعلی خان تربیت و کاغذ هوتم شیندلر و تقویم بزرگ جراید عالم به انگلیسی (25) اخذ شد.

پی‌نوشت‌ها:

1. کاوه، دوره جدید، سال 2، شماره‌ی 6 (شوال 1339ق)، ص 14-16.
2. مقصود در هر دو جا صاحب بن عبّاد وزیر مشهور آل‌بویه و متوفّی سنه 385 است.
3. در نسخه‌ی چاپی لیدن «و نُهِبَت زورناماتها» ثبت شده و طابع کتاب در حاشیه حدس زده که شاید اصل عبارت «دورنامع مافیها» بوده یعنی خانهای ما با آنچه در آنها بود ولی ظاهر اینست که مقصود «روزناماتها» است یعنی یادداشتها و روزنامها.
4. L"imprimerie hors l'Europe.
5. The Persian Akbar.
6. Journal of Royal Asiatic Society, vol. 5th 1839 pp. 355-72.
7. diplomatic mission.
8. ترتیب املای اصلی را عیناً محفوظ داشتیم.
9. یعنی تا وقتی که خبر از آن داشتیم. در سالهای اخیر به واسطه‌ی اغتشاش اوضاع آذربایجان خبری از هیئت آمریکائیان مقیم اورمیه نداریم.
10. شماره‌ی 12 روزنامه‌ی مزبور از سال شصت و دوّم تاریخ غرّه‌ی دسامبر سنه‌ی 1911 میلادی را داشت و از این قرار این روزنامه باید در غرّه‌ی ژانویه سنه‌ی 1850 میلادی تأسیس شده باشد (؟).
11. حاجی میرزا جبّار ظاهراً خودش مطبعه داشته و دارای اطّلاعات خارجی نیز بوده. در سنه‌ی 1268 لقب ناظم المهامّی و خدمت رسیدگی به امور معادن و کارخانه‌های بلورسازی به او محوّل شد.
12. Edward Burgess به قول هوتم شیندلِر (در مکتوبی که به نگارنده‌ی سطور نوشته) از آن استادان و صنعتگران متعدّدی بود که «عبّاس میرزا نایب‌السّطنه از فرنگستان و خصوصاً از انگلیس خواسته و مستخدم ساخت و در حدود سال 1240 و یحتمل قدری قبل از آن به تبریز آمد» و ظاهراً در کار مطبعه‌ی تبریز بوده و «بعد از فوت عبّاس میرزا (سنه‌ی 1249) مطبع طیپوگرافی تبریز موقوف شد و برجس صاحب که در این بین به اشاره‌ی عبّاس میرزا مشغول تجارت هم شده بود چندی بعد از فوت فتحعلی شاه (1250) به دارالخلافه‌ی طهران آمده دکّانی و انباری باز کرده اسباب و اجناس فرنگی و مخصوصاً انگلیسی می‌فروخت و جهت پیشرفت تجارت خود گاهی میان طهران و تبریز سفر می‌کرد. از بعضی یادداشتها معلوم می‌گردد که در اوایل سلطنت ناصرالدّین شاه و تقریباً در سال 1266 برجس صاحب را مترجم خطاب می‌کردند و کمی بعد در اداره‌ی روزنامه به اتّفاق میرزا ابوالحسن غفاری و غیره مشغول شد. برجس صاحب چند سال دیگر فوت شد. از زن ارمنی که منکوحه‌ی او بود یک دختری داشت و این دختر زوجه‌ی مسیو بُتن (Bottin) شد و گویا در این زمان (1330) در طهران است. مسیو بُتن مستخدم دولت ایران است و در قورخانه شغلی دارد» [نقل از مکتوبی که مرحوم شیندلر در سنه‌ی 1332 به فارسی به نگارنده نوشته]. در کتاب منتظم ناصری در جزو حوادث سال 1270 برجیس صاحب را «مباشر روزنامه و مترجم دیوان» می‌نامد.
13. در شماره‌ی مورّخه‌ی 13 رجب از سنه‌ی 1275 وقایع اتّفاقیّه گوید: «در این روزها حکم شده است که در تبریز روزنامه طبع شود که احوالات آذربایجان و غیره در آن نوشته شود» و در شماره‌ی مورّخه‌ی 15 شوال از آن سال می‌نویسد: «از قراری که در روزنامه‌ی منطبعه‌ی دارالسّطنه‌ی تبریز نوشته‌اند». در این سال یعنی 1275 ناصرالدّین شاه به تبریز سفر کرده و عزیزخان سردار مکری حاکم آذربایجان شده است.
14. مثلاً از ورود میرزا محمّد حسین خان به اسلامبول به سمت سفارت و مأموریّت حسنعلی خان گرّوسی به پاریس و روانه کردن 42 نفر محصّلین ایرانی به اروپا شرح می‌دهد و خبری از روزنامه‌ی Presse d'Orient منطبعه‌ی اسلامبول مورّخه‌ی 10 سپتامبر و 13 صفر ترجمه می‌کند.
15. میرزا ابوالحسن خان غفّاری کاشانی نقّاشباشی صنعت نقّاشی را در فرنگستان تکمیل نموده و در اوایل سلطنت ناصرالدّین شاه تقرّب مخصوص یافته و نقّاشباشی شد و در فنّ طبع نیز ماهر بود و بدین جهت کار مطبعه و روزنامه‌ نیز بعدها بدو محوّل شد. مشارالیه در سنه‌ی 1282 در سنّ پنجاه سالگی به مرض سکته درگذشت.
16. شماره‌ی اوّل به تاریخ غرّه شعبان از آن سال است.
17. ابتدا در 15 محرّم از آن سال شماره‌ی اوّل به اسم روزنامه‌ی ملّت روزنامه‌ی ملّت سنیّه‌ی ایران نشر شد و بعد منقطع گردید. بعد از دو ماه باز به همان عنوان نشر شد و شماره‌ی اوّل (که در واقع دوّم بود) به تاریخ 14 ربیع‌الأوّل آن سال نشر شد و از شماره‌ی سوم به اسم روزنامه‌ی ملّتی موسوم گردید و جمعاً 34 شماره نشر شده و آخرین شماره‌ی آن مورّخه 20 جمادی الآخره سنه‌ی 1287 است.
18. جمعاً 64 شماره نشر شد و شماره‌ی اخیر به تاریخ 23 جمادی‌الآخره سنه 1297 بود.
19. شماره‌ی اوّل آن در دوّم جمادی‌الأولی از آن سال انتشار یافت.
20. شماره‌ی اوّل آن مورّخه 23 رجب از آن سال است.
21. جمعاً 12 شماره نشر شد که اوّلی در دماوند به تاریخ 11 شعبان از آن سال و آخری در طهران به تاریخ 12 ذی‌الحجّه نشر شد.
22. تاریخ انتشار این جریده درست معلوم نیست ولی به احتمال کلّی قبل از سنه 1300 است. حکیم الممالک در سنه 1278 از فرنگ برگشت و تا آخر عمر در خدمت دولت بود.
23. به حساب نگارنده‌ی سطور و تاآنجا که اطلّاع حاصل کرده‌ایم از ابتدای ایجاد جراید فارسی تا اواسط سنه‌ی 1332 یعنی چند ماه پیش از جنگ اروپا 413 جریده‌ی فارسی یا مخلوط به فارسی در دنیا و جراید غیر فارسی در ایران روی هم رفته منتشر شده بودند.
24. در سنه 136 شروع به انتشار کرد.
25. Newspaper Press Directory.

منبع مقاله:
تقی‌زاده، سید حسن، (1393)، مقالات تقی زاده (جلد سیزدهم)، تهران: انتشارات توس، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.