جامعه و حكومت پس از پيامبر(ص ) و در عصر غيبت
بـنابر آنچه در شماره قبل گفته شده , پيامبر عظيم الشاءن اسلام ـ صـلى اللّه عليه و آله و سلم ـ نيز به عنوان يكى از پيامبران الهى , دو وظيفه اساسى داشته است :
(سوره حشر, آيه 7)
اينك اين سؤال مطرح است كه پس از آن بزرگوار, اين نياز اساسى واجتناب ناپذير جامعه بشرى يعنى حاكميت ارزشها و اوامر و نواهى الـهـى چـگـونـه تـاءمـيـن مى شود. در اين رابطه با توجه به مساءله خاتميت , دو حالت عقلى را مى توان فرض كرد:
1ـ مـردم در بـلاتكليفى و حيرت رها شوند. 2ـ به گونه اى مشخص تكليف اين موضوع از جانب خداوند معين شده باشد.
فـرض اول با توجه به علم , حكمت و لطف خداوندى محال است . از ايـن رو بـايدفرض دوم راپذيرفت كه هم عقل و هم قرآن كريم بدان تصريح مى كنند:
انـمـا ولـيكم اللّه و رسوله والـذين امنوا, الذين يقيمون الصلوة و )
(مائده , آيه 55) ) يؤتون الزكوة وهم راكعون
تـنـها سرپرست و حاكم شما, خدا و رسول خدا و مؤمنان مى باشند, آنـكـس از مـؤمـنـان كـه نـمـازبپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند
و در مرحله بعد, اطاعت از آنان را واجب مى شمارد:
(نساء, آيه 59) ) اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولى الا مر منكم )
از خدا و پيامبر و همچنين از ولى امر خود اطاعت و پيروى كنيد. بنابر شواهد تاريخى و شاءن نزول آيه شريفه 55 سوره مباركه مائده , مصداق ولى امر در آيه مورد نظر, اميرالمؤمنين على ـ عليه السلام ـ است كه در واقعه غديرخم نيز پيامبر اكرم (ص ) به امر خداوند بر آن تصريح فرموده است :
(من كنت مولاه فعلى مولاه )
هـر كـسـى مـن سـرپـرست و حاكم او هستم , على (ع ) نيز حاكم و سرپرست اوست
به همين ترتيب هر يك از مصاديق ولى امر توسط پيامبر اكرم (ص ) و امـام مـعـصـوم پس از او به صراحت تعيين و معرفى شده كه تعداد ايـشان دوازده نفر و آخرين آنهاحضرت ولى عصر ارواحنا فداه است كه به دليل شرايط نامناسب و جو حاكم برجامعه , مردم از دسترسى به وجود مبارك ايشان محرومند.
حـضرت ولى عصر دو دوره غيبت دارند كه اولى از سال 260 ه . ق . شـروع شده وبه مدت 70 سال ادامه يافته است . در اين دوران چهار نفر به نامهاى : عثمان بن سعيد عمروى , محمد بن عثمان بن سعيد عـمروى , حسين بن روح نوبختى و على بن محمد سمرى به عنوان نـواب خـاص ايشان پاسخگوى مسائل و مشكلات مردم بوده اند. دوم غـيبت كبرى كه از سال (320 ه. ق .) شروع شده و تا زمانى كه اراده ومـشيت الهى اقتضا كند ادامه خواهد داشت و در اين دوران نيابت خـاص وجـودندارد و براى هيچ كس چنين منصبى قرار داده نشده است
در ايـن شرايط نيز همان سؤال اساسى كه تكليف حاكميت الهى در بـيـن مردم پس ازپيامبراكرم (ص ) چگونه است مطرح مى باشد و به هـمـان دلايل بايد به گونه اى معقول و قابل اجرا, زمينه هاى اعمال اين حاكميت فراهم شده باشد. علاوه بر اين دلايل بسيار ديگرى نيز حـكـم مـى كـنـد كه در دوره غيبت نيز مسلمين مكلفند براساس رهـنـمـودهاى ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ با تشكيل حكومت اسـلامـى ,زمـيـنه هاى تحقق اهداف كلى انبياى عظام بويژه پيامبر عظيم الشاءن اسلام را فراهم نمايند. از جمله اين دلايل به موارد زير مى توان اشاره كرد:
1ـ جـامـع و كـامل بودن دين اسلام , يعنى اسلام براى تمام شرايط, اقـتـضـاهـاو هـمـه نـيازهاى بشرى دستور و برنامه دارد بنابراين , پذيرفتنى نيست كه در زمان غيبت , براى اساسى ترين نياز جامعه كه همان حكومت است برنامه مشخصى نداشته باشد.
2ـ جـهانى و جاودانى بودن دين اسلام , و اين كه احكام و دستورات آن خـاص زمـان , مـكـان و يـا ملت خاص نيست و در هيچ شرايطى تـعـطـيل بردار نيست وضرورت اجرا و نشر معارف آن اختصاص به زمان امام معصوم (ع ) ندارد.
3ـ ويـژگيهاى احكام و قوانين اسلامى و ضرورت اجراى آنها,مانند قـوانـيـن مـالى , احكام دفاع , احكام حقوقى و جزايى , احكام عبادى مانند اقامه نماز جمعه و ... .
1ـ ابلاغ اوامر و نواهى خداوند,
(سوره حشر, آيه 7)
2ـ اعمال حاكميت الهى در جامعه :
اينك اين سؤال مطرح است كه پس از آن بزرگوار, اين نياز اساسى واجتناب ناپذير جامعه بشرى يعنى حاكميت ارزشها و اوامر و نواهى الـهـى چـگـونـه تـاءمـيـن مى شود. در اين رابطه با توجه به مساءله خاتميت , دو حالت عقلى را مى توان فرض كرد:
1ـ مـردم در بـلاتكليفى و حيرت رها شوند. 2ـ به گونه اى مشخص تكليف اين موضوع از جانب خداوند معين شده باشد.
فـرض اول با توجه به علم , حكمت و لطف خداوندى محال است . از ايـن رو بـايدفرض دوم راپذيرفت كه هم عقل و هم قرآن كريم بدان تصريح مى كنند:
انـمـا ولـيكم اللّه و رسوله والـذين امنوا, الذين يقيمون الصلوة و )
(مائده , آيه 55) ) يؤتون الزكوة وهم راكعون
تـنـها سرپرست و حاكم شما, خدا و رسول خدا و مؤمنان مى باشند, آنـكـس از مـؤمـنـان كـه نـمـازبپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند
و در مرحله بعد, اطاعت از آنان را واجب مى شمارد:
(نساء, آيه 59) ) اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و اولى الا مر منكم )
از خدا و پيامبر و همچنين از ولى امر خود اطاعت و پيروى كنيد. بنابر شواهد تاريخى و شاءن نزول آيه شريفه 55 سوره مباركه مائده , مصداق ولى امر در آيه مورد نظر, اميرالمؤمنين على ـ عليه السلام ـ است كه در واقعه غديرخم نيز پيامبر اكرم (ص ) به امر خداوند بر آن تصريح فرموده است :
(من كنت مولاه فعلى مولاه )
هـر كـسـى مـن سـرپـرست و حاكم او هستم , على (ع ) نيز حاكم و سرپرست اوست
به همين ترتيب هر يك از مصاديق ولى امر توسط پيامبر اكرم (ص ) و امـام مـعـصـوم پس از او به صراحت تعيين و معرفى شده كه تعداد ايـشان دوازده نفر و آخرين آنهاحضرت ولى عصر ارواحنا فداه است كه به دليل شرايط نامناسب و جو حاكم برجامعه , مردم از دسترسى به وجود مبارك ايشان محرومند.
حـضرت ولى عصر دو دوره غيبت دارند كه اولى از سال 260 ه . ق . شـروع شده وبه مدت 70 سال ادامه يافته است . در اين دوران چهار نفر به نامهاى : عثمان بن سعيد عمروى , محمد بن عثمان بن سعيد عـمروى , حسين بن روح نوبختى و على بن محمد سمرى به عنوان نـواب خـاص ايشان پاسخگوى مسائل و مشكلات مردم بوده اند. دوم غـيبت كبرى كه از سال (320 ه. ق .) شروع شده و تا زمانى كه اراده ومـشيت الهى اقتضا كند ادامه خواهد داشت و در اين دوران نيابت خـاص وجـودندارد و براى هيچ كس چنين منصبى قرار داده نشده است
در ايـن شرايط نيز همان سؤال اساسى كه تكليف حاكميت الهى در بـيـن مردم پس ازپيامبراكرم (ص ) چگونه است مطرح مى باشد و به هـمـان دلايل بايد به گونه اى معقول و قابل اجرا, زمينه هاى اعمال اين حاكميت فراهم شده باشد. علاوه بر اين دلايل بسيار ديگرى نيز حـكـم مـى كـنـد كه در دوره غيبت نيز مسلمين مكلفند براساس رهـنـمـودهاى ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ با تشكيل حكومت اسـلامـى ,زمـيـنه هاى تحقق اهداف كلى انبياى عظام بويژه پيامبر عظيم الشاءن اسلام را فراهم نمايند. از جمله اين دلايل به موارد زير مى توان اشاره كرد:
1ـ جـامـع و كـامل بودن دين اسلام , يعنى اسلام براى تمام شرايط, اقـتـضـاهـاو هـمـه نـيازهاى بشرى دستور و برنامه دارد بنابراين , پذيرفتنى نيست كه در زمان غيبت , براى اساسى ترين نياز جامعه كه همان حكومت است برنامه مشخصى نداشته باشد.
2ـ جـهانى و جاودانى بودن دين اسلام , و اين كه احكام و دستورات آن خـاص زمـان , مـكـان و يـا ملت خاص نيست و در هيچ شرايطى تـعـطـيل بردار نيست وضرورت اجرا و نشر معارف آن اختصاص به زمان امام معصوم (ع ) ندارد.
3ـ ويـژگيهاى احكام و قوانين اسلامى و ضرورت اجراى آنها,مانند قـوانـيـن مـالى , احكام دفاع , احكام حقوقى و جزايى , احكام عبادى مانند اقامه نماز جمعه و ... .