بیان شیخ صدوق در توضیح روایات اثبات حدوث و نفی مخلوقیت قرآن
شیخ صدوق دربارهی اطلاق نکردن مخلوق بر قرآن و اثبات حدوث آن، در تفسیر احادیث بیان روشنگر و مستدلی آورده که مطالعهی آن سودمند است و توضیح خوبی برای تأکید اهل بیت (علیهمالسلام) بر نفی مخلوقیت از قرآن و حدوث آن است. او نوشته:در کتاب خدا آمده است که قرآن، کلام الله، (1) وحی الله، (2) قول الله (3) و کتاب الله، (4) است؛ ولی [صفت] مخلوق نیامده است. ما اطلاق مخلوق بر قرآن را بدین سبب ممنوع میدانیم که مخلوق در لغت گاه بر چیز خلاف واقع و دروغ اطلاق میشود. وقتی گفته میشود: «کلام مخلوق» یعنی مکذوب [دروغین و ساختگی]. (5) خدای تبارک و تعالی فرموده است: «إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا» (6) که به معنای دروغسازی است. خدای تعالی در حکایتی از قول منکران توحید آورده است: «مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی الْمِلَّة الْآخِرَة إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ
»؛ (7) یعنی ساختگی و دروغین. پس هر کس گمان کند که قرآن، مخلوق نیست؛ به این معنا که ساختگی و دروغین نیست، درست گفته و صادق است و سخن حق و صواب گفته است. و اگر کسی گمان کند که غیرمخلوق است به معنای اینکه [دارای سه صفت] حادث، نازل شده و نیازمند به حفظ نیست، خطا کرده و سخن باطل و ناصوابی گفته است.
اهل اسلام اجماع دارند که قرآن کلام الله عزوجل است؛ به وجه حقیقی، نه مجاز (به راستی کلام خداست) و هر کس غیر از این بگوید ناروا و باطل گفته است. ما میبینیم که قرآن، فل و وصل دارد و بعضی از آن با بعض دیگرش فرق دارد (اجزا دارد) و بعضی از آن قبل از بعض دیگر نازل شده است؛ مانند آیهی ناسخ که متأخر از منسوخ است؛ پس اگر چیزی که چنین صفاتی دارد حادث نباشد، دلایلی که برای اثبات حدوث امور حادث دیگر استفاده میشود، باطل می شود؛ یعنی دلیل حادث بودن در موارد دیگر، همین صفاتی است که برای قرآن ذکر شد. پس چرا اینجا دلالت نداشته باشند. اثبات حادث بودن چیزها به دلیل متناهی بودن، داشتن اجزای متفرق و جداشدنی و جمع شدنی و استدلال به آنها درست نیست؛ چرا که اگر اینجا رد شوند، در موارد دیگر نیز دلالت نخواهند داشت.
دلیل دیگر: عقلها گواهی میدهند و امت اجماع دارند که خدای عزوجل در اخبار خود صادق است و معلوم است که دروغ، آن است که خدا به وجود چیزی قبل از تکوین، خبر دهد و میبینیم که خدا از قول فرعون خبر داده که گفته: «أنَا رَبُّکُمُ الأعلی» (8) و از قول نوح: «نَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِی مَعْزِلٍ یَا بُنَیَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِینَ»: (9) نوح پسرش را که در گوشهای بود صدا زد: پسرم! همراه ما سوار شو، و با کافران مباش. پس اگر این سخن و این خبر قدیم باشد، این سخن باید پیش از فرعون و سخن گفتن او از جانب او خبر داده شده باشد که این، همان کذب و دروغ است و اگر وجود پیدا نکند، مگر پس از سخن گفتن فرعون، همان حادث است؛ زیرا وجود یافته؛ پس از آنکه نبوده است.
نکتهی دیگر: خدای عزوجل فرموده: «وَلَئِن شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْكَ»: (10) اگر بخواهیم، آنچه را بر تو وحی فرستادهایم، از تو میگیریم. همچنین فرموده: «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَة أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا»: (11) هر حکمی را نسخ کنیم [یا نسخ] آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن یا همانند آن را می آوریم. چیزی که مانند دارد یا جایز و ممکن است نابود شود، پس از وجود، به یقین و ناچار حادث است. (12)
به هر حال مسئله، دامنگیر جامعهی علمی مسلمانان شده بود و هرچه اهل بیت (علیهمالسلام) میکوشیدند به آن دامن نزنند و مسلمانان را از وارد شدن در مسائل بی فایدهی این چنینی بازدارند، عدهای گوششان بدهکار نبود.
امام علی النقی (علیهالسلام) به عدهای از شیعیان بغداد نوشت: «نحن نری أن الجدال فی القرآن بدعة اشترک فیها السائل و المجیب، فتعاطی السائل ما لیس له و تکلف المجیب ما لیس علیه و لیس الخالق إلا الله و ما سواه مخلوق و القرآن کلام الله، لا تجعل له اسما من عندک فتکون من الضالین»: (13) به نظر ما جدل [و بحثهای بدون برهان] دربارهی قرآن بدعت است [که در گناه آن] پرسنده و پاسخدهنده، هر دو شریکاند؛ پرسنده چیزی خواسته که حق او نبوده و پاسخ دهنده در موردی خود را به زحمت انداخته که وظیفهی او نبوده. خالق، کسی غیر از خدا نیست و غیر او همه مخلوقاند؛ ولی قرآن کلام خداست؛ برای آن اسمی از جانب خودت جعل نکن که از گمراهان خواهی بود.
بحث بالا گرفته بود و پرسشکنندگان فراوان بودند. اهل بیت (علیهمالسلام) ناچار بودند به برخی پاسخ بدهند. به همین دلیل در مواردی پاسخها مفصل و کاملاً برهانی بود. کلام برهانی امام صادق (علیهالسلام) بحث را تکمیل میکند:
«لم یزل الله عزوجل ربنا و العلم ذاته و لا معلوم و السمع ذاته و لا مسموع و البصر ذاته و لا مبصر و القدرة ذاته و لا مقدور، فلما أحدث الأشیاء و کان المعلوم وقع العلم منه علی المعلوم و السمع علی المسموع و البصر علی المبصر و القدرة علی المقدرو»: خداوند بزرگ از ازل وجود داشت و علم او هم عین ذاتش بود؛ یعنی همه چیز را از آغاز میدانست؛ پیش از آنکه آنها وجود داشته باشند. شنوایی خدا عین ذات او بود؛ حتی آنگاه که شنیدنی وجود نداشت و دیدن او عین ذاتش بود؛ بدون اینکه دیدنی وجود داشته باشد و قدرت خدا عین ذاتش بود؛ آنگاه که هیچ موجودی که قدرت بدان تعلق بگیرد وجود نداشت و چون موجودات را آفرید و معلوم، وجود یافت، علم او به معلومات، شنوایی او به شنیدنیها، دید او به دیدنیها و قدرتش بر مقدورات تعلق گرفت.
ابوبصیر میگوید: گفتم: آیا خدا همواره [از ازل] متکلم بوده؟ حضرت فرمود: «إن الکلام صفة محدثة لیست بأزلیة کان الله عزوجل و لا متکلم»: (14) کلام، صفتی است حادث و پدیدهای است غیرازلی و خداوند از اول بود؛ بدون اینکه متکلم باشد و کلامی وجود داشته باشد.
پس علم و قدرت، ذاتی هستند؛ اما کلام و تکلم، معلول علم و قدرت و وقتی اراده به ایجاد آنها تعلق میگیرد، حادث میشوند و قرآن، کلام خداست؛ به همان معنای متعارف عقلایی که اصوات و الفاظ دال بر معنا را کلام میدانند و اصوات و الفاظ به یقین حادثاند.
آنچه در حدیث بالا آمده در مکتوبهای از همین امام حکیم مطرح شده است. از امام صادق (علیهالسلام) پرسیده شد: مردم دربارهی قرآن اختلاف کردهاند؛ گروهی میگویند: قرآن کلام الله و غیرمخلوق است و گروهی دیگر گفتهاند: کلام الله است و مخلوق؛ نظر شما چیست؟ امام (علیهالسلام) نوشت:
سألت رحمک الله عن القرآن و اختلاف الناس قِبَلکم، فإن القرآن کلام الله محدث غیر مخلوق و غیر أزلی مع الله تعالی ذکره و تعالی عن ذلک علوا کبیرا، کان الله عزوجل و لا شیء غیر الله معروف و لا مجهول، کان عزوجل و لا متکلم و لا مرید و لا متحرک و لا فاعل عزوجل ربنا، فجمیع هذه الصفات محدثة عند حدوث الفعل منه، عزوجل ربنا و القرآن کلام الله غیر مخلوق، فیه خبر من کان قبلکم و خبر ما یکون بعدکم، أنزل من عند الله علی محمد رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلم): (15) خدایت رحمت کند، دربارهی قرآن و اختلاف مردمی که در مقابل شما هستند، پرسیدی. به راستی قرآن کلام الله، حادثِ غیرمخلوق است و از ازل [مانند صفات ازلی] با خدایی که ذکر او برتر [از این نسبتهاست] نبوده است و او متعالی [از این انتساب] و همراهی است به علوّی که شایستهی کبریایی اوست. خدای عزوجل [در ازل] بود و هیچ چیز شناخته شده یا ناشناختهای وجود نداشت. او [عزوجل] بود و متکلم، مرید، متحرک و فاعل نبود؛ عزیز و با جلال است پروردگار ما؛ پس همهی این صفات حادثاند و پس از صدور فعل از او انتزاع میشوند. پروردگار ما عزیز و با جلال است و قرآن کلام خداست که مخلوق نیست. در آن، خبر انسانهای پیش از شما و خبر حوادث پس از شما وجود دارد [که] از سوی خدا بر محمد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است.
این روایت کاملاً برهانی است و اثبات میکنند قرآن حادث است. علم به قرآن و معارف آن مانند علم خدا به همهی موجودات، بخشی از علم نامحدود خداست که قدیم و ازلی است؛ ولی قرآن نازل شده بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کلام خدا و حادث است؛ زیرا در ازل تکلم خدا به قرآن نبوده و بعد موجود شده است.
در حدیثی از امام صادق (علیهالسلام) اوصافی از قرآن که قائم به ذات خداوند است، بیان شده که برهانی است بر امکانناپذیری مخلوق بودن کلام الهی در عین حادث بودن. حضرت در پاسخ کسی که دربارهی شبههی معروف عصر خودش که همان حدوث و قدم قرآن بوده پرسیده، فرمودند: «هو کلام الله و قول الله و کتاب الله و وحی الله و تنزیله و هو الکتاب العزیز الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، تنزیل من حکیم حمید»: (16) قرآن کلام خدا، قول و سخن خدا، کتاب خدا، وحی خدا و نازل شده از جانب خدا [یا نازل کردهی خدا] است و آن کتابی است عزیز [تغییرناپذیر و نفوذناپذیر] که باطل - کاهش و افزایش و نادرستی - از پیش آن و از پس آن - در گذشته، حال و آینده - بدان راه نیابد که فرو فرستادهای است از سوی [خدای] حکیم و شایستهی ستایش بالذات.
امام (علیهالسلام) با این بیان بر اوصاف حدوثی قرآن تأکید کرده و با آوردن اوصاف قرآن - که در موردشان میتوان گفت: خدا بود و این صفات نبودند - حدوث قرآن را برهانی کردهاند.
امام رضا (علیهالسلام) نیز چارهای جز اقامهی برهان ندیدند. صفوان بن یحیی میگوید: به درخواست ابوقره او را خدمت امام رضا (علیهالسلام) بردم. او پرسشهایی کرد تا آنکه گفت: «أخبرنی جعلنی الله فداک عن کلام الله لموسی (علیهالسلام)»: دربارهی کلام و تکلم خدا با موسی (علیهالسلام) برایم بگو [که چگونه بوده است؟]
حضرت فرمود: «الله أعلم بأی لسان کلّمه بالسّریانیة أم بالعبرانیة»: خدا خودش بهتر میداند به چه زبانی با او تکلم کرده؛ سریانی یا عبرانی.
ابوقره زبان خود را گرفت [و با نشان دادن آن] گفت: «إنما أسألک عن هذا اللسان!»: من دربارهی این زبان از شما میپرسم [و می خواهم بدانم که ابزار خدا چه بوده است].
امام رضا فرمود: «سبحان الله عما تقول و معاذ الله أن یشبه خلقه، أو یتکلم بمثل ما هم به متکلمون و لکنه تبارک و تعالی لیس کمثله شیء ولا کمثله قائل و لا فاعل»: خدا منزه است از آنچه تو میگویی [و توقع داری خدا زبان مادی داشته باشد]. و پناه بر خدا که او شبیه مخلوقش باشد یا همانند آنان به همان وسیله که آنان تکلم میکنند، سخن بگوید! و باید بدانی که او - تبارک و تعالی - همانندی ندارد و نه مانند او گویندهای وجود دارد و نه فاعلی و کنندهای.
پرسید: توضیح دهید آنچه فرمودید، چگونه اتفاق میافتد و حقیقتش چیست؟
حضرت فرمود: «کلام الخالق لمخلوق لیس ککلام المخلوق لمخلوق و لا یلفظ بشق فم و لسان و لکن یقول له: "کن" فکان بمشیته ما خاطب به موسی (علیهالسلام) من الأمر و النهی من غیر تردد فی نفس»: کلام خالق برای مخلوق، مانند کلام مخلوق برای مخلوق نیست و با لب و زبان [جسمانی] تلفظ نمیکند؛ ولی به آن میگوید: «بشو» پس به خواست و مشیت او آنچه با آن، موسی (علیهالسلام) را مخاطب قرار داد، ایجاد شد که امر و نهی بود و این ایجاد، بدون تحولات نفسانی و درنگ زمانی در نفس بوده [که لازمهی تکلم انسانی است].
ابوقره گفت: «فما تقول فی الکتب؟» : دربارهی کتابها (مواردی که خدا کتاب نوشته شده به پیامبران داده است) چه میگویید؟
امام ابوالحسن الرضا (علیهالسلام) فرمود: «التوراة و الإنجیل و الزبور و الفرقان و کل کتاب أنزل کان کلام الله، أنزله للعالمین نورا و هدی و هی کلها محدثة و هی غیر الله، حیث یقول: "أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْرًا" (17) و قال: "مَا یَأْتِیهِم مِّن ذِكْرٍ مَّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ
" (18) و الله أحدث الکتب کلها الذی أنزلها»: تورات، انجیل، زبور، فرقان و هر کتابی که خدا نازل کرده، کلام خداست [و فرقی بین نازل شدهی کلامی و نوشتاری نیست]. همه را برای جهانیان فرستاد تا چراغ راه [و نور در تاریکی] و وسیلهی هدایت باشد و همهی آنها حادث هستند و آنها غیر از خدا هستند. خدا میگوید: «یا عامل تذکری برای آنان حادث میکند» و گفته: «از سوی پروردگارشان برایشان هیچ اندرز حادث و تازهای نیامد؛ جز آنکه آن را شنیدند و سرگرم بازیچه بودند» و خدا همهی کتابهایی را که نازل کرده، حادث کرده [و پس از آنکه نبودند، بود کرد].
ابوقره پرسید: آیا این کتابها فانی میشوند؟
حضرت در پاسخ فرمود: «أجمع المسلمون علی أن ما سوی الله فان و ما سوی الله فعل الله و التوراة و الإنجیل و الزبور و الفرقان فعل الله، ألم تسمع الناس یقولون: "ربُّ القرآن" و أنّ القرآن یقول یوم القیامة: "یا رب هذا فلان - و هی أعرف به منه - قد أظمأت نهاره و أسهرت لیله، فشفعنی فیه" و کذلک التوراة و الإنجیل و الزبور و هی کلها محدثة، مربوبة، أحدثها مَن لیس کمثله شیء، هدی لقوم یعقلون، فمن زعم أنهن لهم یزلن معه، فقد أظهر: أن الله لیس بأول قدیم و لا واحد و ان الکلام لم یزل معه و لیس له بدو و لیس بإله...»: (19) همهی مسلمانان اعتقاد دارند [که] همهی موجودات غیر از خدا، فانیاند و غیرخدا، همه کار و فعل خدایند و تورات و انجیل و زبور و فرقان، فعل خدا هستند. مگر نشنیدهای که مردم می گویند: «رَبّ القرآن» و قرآن روز قیامت می گوید: «ای ربّ من! این فلانی است - و در حالی که قرآن از خودش او را بهتر میشناسد - روزها تشنگی [روزه] را تحمل کرد و شب زندهداری کرد، مرا شفیع او قرار بده» و نیز تورات و انجیل و زبور، همه حادث و مربوباند (جدید و تحت تدبیر خلق شدهاند). این کتابها را کسی که مانند ندارد، برای هدایت مردمی که عقل را به کار گیرند، احداث و ایجاد کرد. پس هر کس گمان کند که اینها از ازل با خدا بودهاند، در واقع اظهار کرده که خدا اول، قدیم و نیز یگانه نیست و کلام هم (به عنوان دومی) همیشه با او بوده است و [لازمهاش این است] که آغازین نباشد و الوهیت نداشته باشد.
در این کلام برهانی، امام رضا (علیهالسلام) به صراحت، کلام نفسی را مردود شمرده است؛ آنجا که فرموده «فکان بمشیته، ما خاطب به موسی (علیهالسلام) من الأمر و النهی من غیر تردد فی نفس». خدا مشیت دارد و هر چه را بخواهد اراده میکند و ایجاد میشود و دربارهی خدا، تردد در نفس معنا ندارد. کلام نفسی مال بشر است که پیش از تکلم در نفس، آن را ایجاد میکند، سازمان میدهد و سپس ایراد میکند تا مقصود را بفهماند. خدا فقط اراده میکند و زمان انتظاری وجود ندارد.
امام خیلی واضح استدلال فرمود: قرآن یا ربّ است یا مربوب! ربّ که به یقین نیست؛ پس مربوب است و مربوب، قدیم نیست و نیز قرآن و همهی کتابهای آسمانی و وحیانی را فعل خدا دانست و فعل، متأخر از ذات است؛ پس قدیم نیست.
پینوشتها:
1. فتح: 15.
2. فاطر: 31.
3. الحاقه: 40.
4. بقره: 89.
5. راغب نیز نوشته: کل موضع استعمل الخلق فی وصف الکلام فالمراد به الکذب و من هذا الوجه امتنع کثیر من الناس من إطلاق لفظ الخلق علی القرآن (راغب اصفهانی؛ مفردات غریب القرآن؛ ص 158).
6. شما به جای خدا بتها را میپرستید و دروغ بزرگی میسازید (عنکبوت: 17). طبرسی در معنای «تخلقون افکاً» نوشته: «تفتعلون کذبا»: کاری دروغین انجام میدهید (طبرسی؛ البیان فی تفسیر القرآن؛ ج 8، ص 435).
7. ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم؛ این جز دروغبافی نیست (ص: 7).
8. نازعات: 24.
9. هود: 42.
10. اسراء: 86.
11. بقره: 106.
12. صدوق؛ التوحید؛ بص 225-226.
13. همان، ص 639-640، ح 864.
14. محمدکلینی؛ الکافی؛ ج 1، ص 107، ح 1.
15. صدوق؛ التوحید؛ ص 226-227، ح 7.
16. همو، الامالی؛ ص 638-639، ح 861.
17. طه: 113.
18. انبیاء: 2.
19. احمدبن علی طبرسی؛ الاحتجاج؛ ج 2، ص 184-186. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 4، ص 152، ح 4.
میرعرب، فرج الله؛ (1394)، علوم قرآن در احادیث اهل بیت (ع)، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول