سیمای مهدی یاوران
نويسنده:سيد حسين اسحاقي
اشاره:
1. ايمان و اعتقاد ياوران مهدي (علیه السلام)
به زودي خداوند قومي را كه آنها را دوست ميدارد و آنها (نيز) او را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و بر كافران سرافراز و مقتدرند، به نصرت اسلام برميانگيزد.
مؤمنان واقعي، كساني هستند كه تنها به خدا عشق ميورزند و جز به خشنودي او نميانديشند «يحبّهم و يحبّونه»، در برابر برادران دينيشان فروتن هستند «أذلّةً علي المؤمنين»، با كافران ستمگر و كجانديش، سرسخت، خشن و در برابرشان سرافرازند «أعزّةً علي الكافرين»، براي بسط عدل و اجراي فرمانهاي الهي همواره در حال جهاد في سبيلالله هستند «يجاهدون في سبيلالله» و در جهت نابودي كافران و برچيدن بساط ستمگران، كوشا و از هيچ ملامتي پروا ندارند «و لا يخافون لومة لائمٍ»
همة اين ويژگيها در انسان مؤمن، از اعتقاد حقيقي او به خدا و ايمان به مقصد اصلي نشئت گرفته است. آنان به چنان شهامتي رسيدهاند كه از شكستن سنتهاي غلط و مخالفت و ايستادگي در مقابل باورهاي نادرست محبط و هجوم افكار عوامانه و محافظهكاران منحرف هيچگونه ترديدي به خود راه نميدهند. آري بدست آوردن چنين موفقيتي افزون بر كوشش خود فرد، به سبب فضل خداوند است كه به هر كس بخواهد و شايسته ببيند، عطا ميكند «ذلك فضلالله يؤتيه من يشاء».
2. عبادت ياران مهدي (علیه السلام)
جز خم ابروي يارم، هيچ محرابي ندارم
جز غم هجران رويش من تب و تابي ندارم
گفتم اندر خواب بينم چهرة چون آفتابش
حسرت اين خواب در دل ماند چون خوابي ندارم
سر نهم بر خاك كويش، جان دهم در ياد رويش
سر چه باشد، جان چه باشد، چيز نايابي ندارم
مرداني كه شب هنگام زمزمة تلاوت قرآن و ذكر مناجاتشان، همچون صداي زنبوران عسل در هم بپيچد و هيبت الهي، آنان را به قيام وا دارد و بامدادان سوار بر مركبها شوند، آنان راهبان شباند و شيران روز.
اين همه، حاصل ايمان نهفته در قلب آنان است و هر چه درجة ايمان آنها بالا رود، اينگونه اعمال نيز در زندگيشان فزوني خواهد يافت و هيچ مانعي بر سر راه آنان نخواهد ماند. جهاد و كوشش، نه تنها آنها را از عبادت و راز و نياز به درگاه الهي باز نميدارد، بلكه سبب ميشود تا حلاوت ايمان را بيشتر بچشند و همة كارها و رفتارهاي خود را جلوة الهي دهند كه چه رنگي بهتر از رنگ الهي!
رنگ الهي و چه رنگي نيكوتر از رنگ الهي؛ و ما او را پرستش ميكنيم.
3. ياران مهدي (علیه السلام) آمران به معروف و ناهيان از منكر
سيرة رسول گرامي اسلام و امامان معصوم (ع) مبتني بر امر به معروف و نهي از منكر بود و از بدو دوران كودكي تا واپسين لحظههاي حيات، همواره بر آن اساس رفتار كردهاند.
يعقوب سراح خدمت امام صادق (ع) ميرسد، درحاليكه حضرت در كنار گهوارة فرزندش حضرت موسيبنجعفر
ايستاده بود و با او سخن ميگفت. يعقوب ميگويد من نشستم تا امام از سخن گفتن با فرزندش فارغ شد، پس برخاستم. امام صادق (ع) به من فرمود: «نزديك سرورت بيا و او را سلام گوي». من نزديك گهواره رفتم و به كودك سلام كردم. امام موسيبنجعفر (ع) از درون گهواره با زباني فصيح و گويا، سلام را پاسخ گفت و فرمود:
برو و آن نام را كه ديروز بر دخترت نهادهاي، تغير ده، زيرا آن اسم را خدا دشمن ميدارد.
آنگاه امام صادق(ع) فرمود: «به دستور فرزندم عمل كن تا هدايت يابي». من نيز به دستور آن حضرت عمل كردم و نام دختر يك روزهام را تغيير دادم.
بنابراين، يكي از صفتهاي برجستة ياران حجّت، امر به معروف و نهي از منكر است. امام صادق (ع) در تفسير آية:
الّذين إن مكّنّاهم في الأرض أقاموا الصّلوة و اتوالزّكوة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و لله عاقبة الامور.
ميفرمايد: براي آل محمد (صلی الله علیه واله)، مهدي و اصحاب او، خداوند متعال مشارق و مغارب زمين را به تصرف آنها درآورد و دين را آشكار سازد و خداوند متعال به وسيلة او و يارانش بدعتها و باطل را از بين ميبرد، همچنانكه سفيهان، حق را بميرانند تا جايي كه اثري از ظلم ديده نشود و امر به معروف و نهي و از منكر خواهند كرد و عاقبت كارها به دست خداست.
4. ولايتمداري اصحاب مهدي (علیه السلام)
و اوـ ابوبكرـ خوب ميدانست من در گردش حكومت اسلامي، همچون محور سنگهاي آسيابم ـ كه بدون آن آسياب نميچرخد.
همة اعمال فردي و اجتماعي مردم بايد تحت تأثير امامت باشد. از اين رو، ايمان به رهبري، زمينهساز رستگاري مسلمانان است. مسلمانان صدر اسلام با ايمان و اطاعت از رهبري و پيامبر، در مدتي كم از حضيض ذلت به اوج عزت رسيدند، زيرا به فرمان خدا به آنچه پيامبر ميفرمود، گردن مينهادند:
و ما آتاكم الرّسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا.
بعد از رسول خدا (ع)، پيروان آن حضرت همان عقيده و ايمان را به ائمه اطهار (ع) داشتهاند و ياران حجت (ع) نيز بيش از همه به امام زمان (ع) ارادت دارند كه اين عشق و ايمان، از وجود آن حضرت سرچشمه ميگيرد.
آنان براي تبرك، دست خويش را به زين اسب امام ميكشند و بدينسان تبرك ميجويند.
انسان خداجو به واسطة عشق به امام، سر از پا نميشناسد، براي اطاعت و اجراي فرمانهاي او شب و روز او را نميشناسد و در راه فرمانبرداري او مطيعتر از يك كنيز نسبت به مولايش است و در هنگام بروز خطر، براي دفاع از وجود او جانش را فدا ميكند.
كيست كاشفتة آن زلف چليپا نشود
ديدهاي نيست كه بيند تو و شيدا نشود
ناز كن ناز كه دلها همه در بند تواند
غمزه كن غمزه كه دلبر چو تو پيدا نشود
سر به خاك سر كوي تو نهد جان از دست
جان چه باشد كه فداي رخ زيبا نشود
اين عشق و علاقه ميان امام و يارانش، به حدّي به هم گره خورده است كه «آنچه شخص امام بدان وصف شده است، آنان نيز به آن توصيف گشتهاند. هنگامي كه به طرف مكاني حركت ميكنند، ترس از آنان، پيشاپيش در دل مردمان ميافتد. آنان از شمشير خود در پيكار با دشمنان دين، دست باز نميگيرند تا آنكه خداي تعالي راضي شود و اين همه، به سبب آن است كه ياران مهدي(ع)، شيعة كاملي براي مولاي خود هستند و افعال و صفاتشان مطابق افعال و صفات امام است».
5. شجاعت ياران مهدي (علیه السلام) و آرزوي شهادت
شخصي كه به رحمت الهي و پاداش روز جزا يقين ندارد، همواره در نوعي بيم و هراس بسر ميبرد. ترس از آن دارد كه هر لحظه دفتر عمرش بسته شود و از اين ديار كوچ كند، اما شخص باايمان در دنيايي پر از اميد به سر ميبرد و در همه مشكلات تكيهگاهش خداست و يقين دارد كه «و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين»
با چنين اعتقادي، دليلي ندارد كه فرد احساس ضعف و ترس كند، بلكه ترس را عار و ننگ و نقصي براي خود ميداند و براي دوري از آن ميكوشد:
از ترس بپرهيزيد كه مايه ننگ و نقصان است.
ياران مهدي كه قلبشان لبريز از عشق به خدا و يقين به روز جزا و ياري پروردگار است، از هيچكس هراسي به دل ندارند.
يكي از محكهايي كه خداوند با آن افراد راستگو و باايمان را از افراد دروغگو جدا ميسازد، تمناي مرگ است. هر مؤمن دلسوخته و عاشق كوي يار، قرب اليالله و همنشيني با اوليا را دوست دارد و همواره در تمناي مرگ است.
آتش به جانم افكند شوق لقاي دلدار
از دست رفت صبرم اي ناقه پاي بردار
اميرالمؤمنين(علیه السلام) در وصف متقيان ميفرمايند:
اگر نبود اجلي كه براي آنها نوشته شده است، براي لحظهاي ارواحشان در كالبد جانشان آرام نميگرفت، از شوق رسيدن به ثواب و ترس از عذاب الهي.
اصحاب حجت (ع) كه امام خويش را با معرفت دريافتهاند، هستيشان را در وجود وي فاني ميبينند و عاشق شهادت در راه او هستند:
همواره شهادت و كشته شدن در راه خدا را آرزو ميكنند و شعار آنان «يا لثارات الحسين؛ بياييد به طلب خون حسين» است.
و زبان حالشان اين است:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آي
تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ
من ز او جاني ستانم پر بها
او ز من دلقي ستاند رنگ رنگ
دلهاي پولادين اما نوراني
از ديگر صفتهاي ياوران مهدي (علیه السلام)، قلب قوي و پولادين آنهاست كه از آنها در روايتهاي مختلف به پارهاي آهن ياد شده است:
در زمان ظهور حضرت مهدي (علیه السلام) پرچمهاي سياه از جانب شرق خواهد آمد كه بر گرد آنها افرادي هستند با دلهايي همچون پارههاي آهن سخت و محكم.
در روايتي ديگر هم ميخوانيم كه قلبهاي آنها حتي سختتر از پارههاي آهن است:
دلهاي آنها ـ ياران مهدي (علیه السلام) ـ از پارههاي فولاد محكمتر است.
آري پنجرة قلبهاي آنها رو به آسمان معنا گشوده است و دلهاي خويش را به ريسمان الهي پيوند دادهاند. آنان خانههاي دل خود را با قنديلهاي ايمان روشن كردهاند.
اينان با پشتوانهاي بزرگ از ايمان واقعي به خدا و يقين به روز جزا و هدفي مقدس، همچون مشعلهايي فروزانند كه دلهاي استوارشان بسان خداي خويش دل دادهاند و تنها از او هراس دارند و قلبشان را به ياد او قوت بخشيدهاند كه « ألا بذكرالله تطمئنّ القلوب».
قدرت جسماني اصحاب مهدي (علیه السلام)
با اين اوصاف، آنها سدّي محكم، نيزه و شمشيري برنده و ركن ركيني هستند كه حضرت لوط (ع) هنگام رويارويي با قوم كافر و منحرف خود، ياراني چون آنها را آرزو ميكرد و ميگفت:
اي كاش مرا قوتي و يا پناهگاهي امن و استوار ميبود كه از شرّ شما محفوظ ميماندم.
امام صادق (علیه السلام) در تبيين اين گفتار فرمود:
اين آرزويي است بر قدرت قائم، مهدي(علیه السلام) و استواري يارانش كه همان اركان محكم هستند. هر كدام از مردان و ياران مهدي(علیه السلام) داراي قدرت چهل مرد هستند. دلهاي آنها از پارههاي فولاد محكمتر است. اگر بر كوهها بگذرند، كوهها در هم فرو ميريزند. دست از شمشيرهاي خود برنميگيرند تا آنكه خداي تعالي راضي شود.
تشبيه قلبهاي آنان به پارههاي آهن يا سنگ، براي تأكيد بيشتر به استواري و شهامت آنان و نفي هر گونه ترس و وحشت از قلبها و افكارشان است. بيان امام صادق (علیه السلام) به برابري نيروي هر يك با چهل مرد، به معناي محدود كردن اين نيرو نيست، بلكه براي نشان دادن ميزان بسيار بالاي قدرت ايشان است و اشاره به اينكه هر كدام از توان و نيروي فراواني برخوردارند.
منبع:ماهنامه موعود