شميم رحمت (در نقد روايات خشونت و کشتار امام زمان (ع))
نويسنده: آيت الله شيرازي
اشاره
اين مقاله بخشي از کتاب شميم رحمت تأليف آيت الله شيرازي است.
ايشان برخي از روايات کشتار دولت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را طرح و از نظر سند و دلالت قابل خدشه مي داند و در برابر آن ها احاديث صحيح و معتبري که روش حکومتي حضرت مهدي (عج) را بر پايه رفق و مدار مي دانند، ياد آور مي شود.
روش امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه) در تشکيل حکومت
متأسفانه، ذهنيت رايج مسلمانان آن است که امام مهدي (عج) با چهره اي خشن ظهور مي کند و با تکيه بر شمشير و قتل و کشتار مخالفان خود، موفق به برپايي حکومت و کسب قدرت مي شود. اين ذهنيت در رواياتي ريشه دارد که در اين باره موجود است و در کتاب ها و بر روي منبر هاي براي مردم بازگو مي گردد. برپايه ي پاره اي از اين روايات، امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه) به هنگام ظهور، چنان با خشونت و درشتي با مردم رفتار مي کند که بيش تر آنان آرزو مي کنند که کاش هرگز او را نبينند، عده ي زيادي از آنان نيز در نسب او به ترديد مي افتند و او را از آل محمد (علیهم السلام) نمي دانند.
روايات دروغين و محمدبن علي الکوفي
تعداد اين روايات به بيش از پنجاه مورد مي رسد. از اين تعداد، سند نزديک به سي مورد از آن ها به شخصي به نام محمدبن علي الکوفي مي رسد که فردي بدنام و دروغ گو است و تمام علماي رجال بر بي اعتباري روايات او حکم کرده اند. اين شخص، در زمان امام حسن عسگري (علیه السلام) مي زيسته و از معاصران جناب فضل بن شاذان بوده است.
فضل بن شاذان از اعاظم روات و بزرگان شيعه است که هيچ شکي در جلالت و قدر و منزلت وي وجود ندارد، تا جايي که امام عسکري (علیه السلام) در مدح و توصيف او مي فرمايد:
اني أغلط اهل الخراسان لمکان الفضل.
به خاطر آن که فضل، خراساني است، من آرزو داشتم که از اهل خراسان مي بودم.
حال، فضل بن شاذان در وصف محمد بن علي کوفي مي گويد: «رجل کذاب؛ مردي بسيار دروغ گوست».
و در جايي ديگر اظهار داشته است:
«کدت أقنت عليه؛ نزديک بود در قنوت نماز لعن و نفرينش کنم».
اکنون به چند نمونه از اين دست روايات اشاره مي کنيم:
روايت نخست: روايتي است که بيش از يک صحنه از بحارالانوار را به خود اختصاص داده است، در اين روايت آمده است:
حضرت مهدي(علیه السلام) پس از ظهور، عده اي از مسلمانان را مورد تعقيب قرار مي دهد، آنان نيز فرار کرده به نصاراي روم پنهاه مي برند. نصارا به آنان مي گويند اگر مي خواهيد به شما پناه دهيم، بايد صليب برگردن بياويزيد و مسيحي شويد. اين گروه نيز از ترس امام زمان مسيحي مي شوند. حضرت اين مسلمان هاي فراري را از چنگ نصراني ها بيرون مي آورد، مردان آن ها را مي کشد و شکم زنان باردار آن ها را پاره مي کند؛ «فيقتل الرجال و يبقر بطون الحبالي».
بايد دانست که امام زمان(علیه السلام)، داراي مقام امامت است و بهتر از هر کسي احکام اسلام را مي داند.
در دين اسلام اگر زن بارداري مرتکب جنايتي گردد و حد بر او واجب شود، به عنوان مثال اگر زنا دهد و چهار شاهد عادل بر زنا دادن او شهادت دهند و بنا شد که او را حد بزنند، مادامي که اين زن باردار است جاري کردن حد بر او حرام است؛ بايد صبر کنند تا فارغ شود و بعد حد را بر او جاري سازند. با اين همه، آيا حضرت ولي عصر(عج) شکم زن باردار را پاره مي کنند؟! آيا اين روايت جعل و دروغ نيست؟
روايت دوم: در بحارالانوار(1)، از کتاب غيبة نعماني به اين سند ذکر شده:
عن علي بن الحسين (علیه السلام) عن محمد العطار عن محمدبن الحسن الرازي (مجهول الهويه) عن محمدبن علي الکوفي عين البزنطي عن ابن بکير عن ابيه عن زراره عن ابي جعفر (علیه السلام): «أيسير (الحجة) بسيرة النبي (صلی الله علیه واله)؟» فقال: هيهات أن رسول الله سار في امته باللين و الغائب يسير بالقتل.
آيا امام مهدي (علیه السلام) بر طبق روش رسول خدا(صلی الله علیه واله) عمل خواهد کرد؟ فرمود: هرگز، رسول خدا (صلی الله علیه واله) با نرمي با امتش رفتار کرد، درصورتي که امام مهدي(علیه السلام) از روش قتل و کشتار استفاده خواهد کرد.
اين روايت علاوه بر ان که ضعف سند دارد با روايات صحيحه اي که درباره ي شباهت رفتار امام عصر(علیه السلام) با رفتار پيامبر اکرم (صلی الله علیه واله) وجود دارد و بعدا ذکر خواهد شد در تعارض است.
روايت سوم:(2) باز با همان سند قبلي است: «عن محمدبن علي الکوفي عن الکوفي عن البزنطي عن العلاء». در اين سند مغيرة بن سعيد نيز آمده که حضرت صادق(علیه السلام) در مورد او فرموده است:
لعن الله المغيرة بن سعيد أنه دس في أحاديث أبي کثيرا.
خدا لعنت کند مغيرة بن سعيد را همانا که او در روايات پدرم بسيار دست مي برد (آن ها را تغيير مي داد).
در اين روايت همانند روايات قبلي، باز مسئله کشتار مطرح شده است. و اين سخن را به امام نسبت مي دهند که: سمعت أبا جعفر (علیه السلام) يقول:
لو يعلم الناس ما يصنع الغائب اذا خرج لأحب أکثرهم أن لايروه مما يقتل الناس.
اگر مردم مي دانستند مهدي(علیه السلام)پس از ظهور چه مي کند بيش تر آن ها دوست نداشتند او را ملاقات کنند به دليل کشتار مردم توسط او.
چنين سخني از طرف يک آدم دروغ گو به امام معصوم نسبت داده شده و به هيچ وجه قابل پذيرش نيست؛ چرا که انسان عاقل اگر سخن انسان دروغ گو را مبني بر شراب خواري فلان مؤمن بشنود باور نخواهد کرد و به خود اجازه نقل اين سخن را نخواهد داد چه برسد در مورد امام معصوم. در دنباله اين روايت چنين آمده است که:
يقول کثير من الناس ليس هذا من آل النبي لوکان لرحم.
آن قدر کشتار مي کند که مردم مي گويند، او از آل پيامبر(ص) نيست؛ چرا که اگر از آل پيامبر بود رحيم و مهربان بودو کشتار به راه نمي انداخت.
اين سخن در مورد کيست؟! آيا در مورد حجاج بن يوسف ثقفي نيز چنين سخني گفته مي شود؟!
روايت چهارم: به دنبال همين روايت شماره 114؛ عن محمدبن علي الکوفي عن البزنطي عن عاصم بن حميد الحناف عن أبي بصير قال أبو جعفر (علیه السلام)
«ليس شأنه الا بالسيف لا يستتيب أحدا؛ سرو کار مهدي جز با شمشير نيست و توبه ي کسي را نمي پذيرد».
آيا اين شبيه سيره ي رسول الله (صلی الله علیه واله) است؟
نکته مهم اين است که محمد بن علي کذاب روايات خود را نوعا به افراد ثقه نسبت مي داده تا رواياتش صحيح جلوه کند؛ همان طور که در اينجا نام حناف در سلسله سند آمده که او از ثقات است.
روايت پنجم: اين بار از ابن محبوب (از اصحاب اجماع) عن البطائني عن أبي بصير عن أبي عبدالله (علیه السلام)، مي گويد: از امام پرسيدم: مهدي کي ظهور مي کند؟ فقال: ما تستعجلون بخروج الغائب فوالله ما هو الا السيف و الموت تحت ظل السيف.(3)
چرا براي ظهور غايب (امام زمان) عجله مي کنيد، به خدا قسم او فقط با شمشير سروکار دارد و قتل و کشتار.
روايت ششم: از علي بن ابي حمزه ي بطائني شيخ الواقفيه که قائل به خاتميت امامت به موسي بن جعفر (علیه السلام) است؛ او مي گويد ايشان «امام موسي بن جعفر (علیه السلام)» امام غايب است و اصلا قائل به امام دوازدهم نيست. در روايتي از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که پس از دفن اين شخص فرمود: نکير و منکر عمودي از آتش بر او زدند که: «امتلأ قبره نارا الي يوم القيامة» الان حدود هزار و دويست سال است که در قبرش مي سوزد. به هر حال روايت اين است؛ عن ابن أبي بطائني عن أبيه عن أبي بصير عن أبي عبدالله (علیه السلام) قال:
اذا خرج الغائب لم يکن بينه و بين العرب و قريش الا السيف ما يأخذ منها الا السيف.(4)
چون آن غايب بيايد، ميان او و قريش شمشير حاکم است و بس و از قريش غير از شمشير چيزي دريافت نمي کند.
اين ها تنها چند نمونه از رواياتي است که در اين زمينه وارد شده است.
صرف نظر از محمدبن علي کوفي، عده اي از روايان ديگر اين روايات نيز به هيچ وجه مورد اعتبار نبوده و رواياتشان قابل پذيرش نيست.
گذشته از اشکالات سنديت اين دسته از روايات، از جهت دلالت نيز ناتمام اند و قابل پذيرش نمي باشند؛ زيرا مفاد بسياري از آن ها با ضروريات مذهب و شريعت در تعارض است و به هيچ عنوان نمي توان آن ها را توجيه کرد.
اصولا امام مهدي (علیه السلام) مي آيد که عدالت را بياورد و بساط جور و جفا و ستم را برچيند. بنابراين، امکان ندارد که بخواهد از راه ظلم به عدل برسد و يا با ايجاد بدعت، سنت جدش حضرت محمد (صلی الله علیه واله) و اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) را زنده کند. سنت رسول خدا (صلی الله علیه واله) آن بود که اجازه نمي داد هيچ زن بارداري را حد بزنند و يا قصاصش نمايند، ولي بر اساس آن چه محمدبن علي کوفي نقل کرده است، امام مهدي(علیه السلام) شکم زنان بارداري را که از ترس و براي حفظ جان خود مسيحي شده اندپاره مي کند!!
روايات صحيح
دليل ديگر بي اعتباري اين گونه روايات، احاديث صحيح و معتبري است که بر مفهوم مقابل آن ها دلالت دارد و صراحتا گوياي اين مطلبند که روش حکومتي حضرت ولي عصر(علیه السلام)، همانند همان روش حکومتي رسول خدا(صلی الله علیه واله) و اميرمؤمنان(علیه السلام) است. به چند نمونه ازاين روايات توجه فرماييد:
1- روايت نخست:
در بحارالانوار روايت موثق و حسنه اي از کتاب غيبة نعماني ذکر شده است:
عن ابن عقدة عن علي بن الحسن (ابن فضال) عن أبيه عن رفاعة عن عبدالله بن عطاء قال: سئلت أبا جعفر الباقر(علیه السلام): «فقلت اذا قام الحجة بأي سيرة يسير في الناس؟ فقال (علیه السلام) يهدم ما قبله کما صنع رسول الله و يستأنف الاسلام جديدا.(5)
راوي از امام باقر (علیه السلام) سؤال مي کند که حضرت حجت (علیه السلام) پس از ظهور، چه سيره و روشي در حکومت خواهد داشت؟ امام پاسخ مي دهد همان طور که رسول خدا (صلی الله علیه واله) پس از بعثت تمام آن چيزهايي را که پيش از ايشان به عنوان دين مطرح بود، مثل يهوديت، نصرانيت و مجوسيت، همه را بي اعتبار اعلام کرد، مهدي (علیه السلام) نيز پس از ظهور آن چه که به نام اسلام بر دنيا حاکم است، اما با اساس اسلام مخالف است، از ميان خواهد برد و اسلام واقعي را دوباره بر پا خواهد کرد.
پيامبر اکرم (صلی الله علیه واله) به فرموده ي قرآن (6) با نرمي و عدم خشونت باورها و عقايد پيش از خود را بي اعتبار کرد. اين سيره ي پيامبر با همه ي مردم بود و حتي با کافران هم اين گونه رفتار مي کرد و تنها اختصاص به مسلمان ها نداشت. امام زمان (علیه السلام) نيز درباره کافران هم همان سيره و همان نرمي و لطافت را به خرج خواهد داد، که سيره رسول الله بود، مسلمانان که جاي خود دارند.
2- روايت دوم
عن ابن عباس عن النبي (صلی الله علیه واله) قال: «التاسع منهم [من أولادالحسين(علیه السلام)] من أهل بيتي و مهدي أمتي، أشبه الناس بي في شمائله و أقواله و أفعاله.(7)
شاهد ما لفظ «أفعاله» است؛ يعني مهدي(علیه السلام) علاوه بر اين که شمايل و اقوالشان شبيه رسول خداست، کارهايش نيز شبيه رسول خداست.
3- روايت سوم:
در بحارالانوار (8) حدود يک صفحه از سخنان شيخ طبرسي(9) در اعلام الوري به عنوان تذييل اين روايت آمده است که قسمتي از آن چنين است:
اگر درباره ي چگونگي حکومت حضرت ولي عصر(علیه السلام) سؤال شود که چگونه است؟ آيا با شدت و عنف، خواهد بود؟ بايد گفت: «فان کان ورد بذل خبر فهو غير مقطوع به.» هرگز حکومت آن حضرت با شدت و عنف نخواهد بود و حتي اگر روايتي در اين مورد [اعمال خشونت در حکومت حضرت] پيدا شد، صحيح نيست، و ورايت صحيحي وجود ندارد که آن حضرت با شدت و عنف رفتار خواهند کرد.
طبرسي از حديث شناسان معروف و خبره ي فن بوده است، تمام رواياتي که در اين باب وارد شده را با اين جمله ي «ان کان...» زير سرال برده و مي گويد اگر روايتي در اين زمينه [اعمال خشونت در حکومت حضرت] پيدا شود، نه مدلولش معتبر است و نه حجيت دارد.
4- روايت چهارم:
در بحارالانوار(10)، روايتي از کتاب کافي با اين عبارت نقل شده است:
کليني عن العدة عن البرقي عن ابيه عن محمدبن يحيي عن حمادبن عثمان عن الصادق (علیه السلام) اذا قام الحجة سار بسيرة أميرالمؤمنين علي (علیه السلام).
يعني هنگامي که امام مهدي ظهور کند دقيقا مانند سيره ي اميرالمومنين (علیه السلام) عمل خواهد کرد.
سند اين روايت صحيح و هيچ شک و شبهه اي در آن نيست؛ چرا که راويانش يکي از ديگري بهترند و متن آن نيز موافق سيره ي معصومين (علیهم السلام) است.
مدلول اين روايات آن است که چون امام مهدي ظهور کند، عموم مردم، از خردو کلان، و پيرو جوان به او عشق مي ورزند و از صميم قلب دوستش دارند. از رسول خدا (صلی الله علیه واله) نقل است که فرمود:
شما را به مهديف مردي از قريش بشارت مي دهم که ساکنان آسمان و زمين از خلافت و فرمانروايي او خشنودند.(11)
هم چنين از آن حضرت روايت شده است که فرمود:
شما را به مهدي(علیه السلام) بشارت مي دهم که به سوي مردم برانگيخته مي شود... و ساکنان زمين و آسمان از او خشنود مي گردند. (12)
نيز در روايتي ديگر از رسول خدا (صلی الله علیه واله) آمده است:
مردي از امت من قيام مي کند که مردم زمين و آسمان او را دوست دارند.(13)
و از حضرت علي (علیه السلام) نيز نقل شده است که فرموده است:
چون مردي از فرزندانم ظهور کند چنان گشايشي در کار مردم ايجاد مي شود که حتي مردگان به ديدار يکديگر مي روند و ظهورش را به هم مژده مي دهند. (14)
جمع روايات
در جمع بين روايات متعارض خود ائمه (علیهم السلام) توصيه هاي لازم را فرموده اند. البته دو روايت مخالف وقتي با هم در تعارض قرار مي گيرند که شروط لازم را در باب تعارض داشته باشند؛ به اين صورت که اولا، سند هر دو معتبر باشد؛ نه آن که يک طرف محمدبن علي الکوفي دروغ گو باشد و طرف ديگر علي بن ابراهيم و محمدبن مسلم، که از ثقات و معتمدين ائمه (علیهم السلام) هستند. مقايسه ي بين اين دو عقلا و شرعا جايز نيست. پس ما در همين پله اول که بحث سند باشد مشکل داريم؛ چرا که رواياتي که از محمدبن علي کوفي نقل شده، امام زمان را يک آدم کش معرفي مي کند که زمان او هرج و مرج خواهد بود، و فقها مي گويند: حتي احکام شرعي، اگر باعث هرج و مرج مي شوند ساقط مي گردند و ديگر واجب نخواهند بود، حال آيا امام زمان (علیه السلام) که خودشان صاحب اين دين و احکام آن هستند، باعث هرج و مرج خواهند بود؟!
پس در همين مرحله اول، بحث تعارض منتفي است؛ چرا که يک آدم دروغ گو نمي تواند معارض بزرگان حديث و تقات باشد.
ازاين مرحله که بگذريم بر فرض صحت سند، نوبت به ملاحظه ي تراجيح بين دو روايت متعارض مي رسد، دراين مرحله، آن ها با روايات صحيح ديگر و سنت و سيره و کتاب (قرآن)، مقايسه مي شوند و هر کدام موافق آن ها بود، معتبر است. از اين جهت نيز رواياتي که تشابه سيره ي امام زمان (علیه السلام) با سيره اميرمؤمنان (علیه السلام) و رسول خدا (ص) را بيان مي کند داراي رجحان هستند؛ چرا که با سيره ي معصومين (ع) سازگار است و قراين صدق بسيار دارد.
پس از اين مرحله بر فرض آن که هر دو مطابق کتاب و سيره باشند و به اصطلاح متکافي باشند، نوبت به دلالت و ظهور مي رسد، اين که آيا هر دو روايت از لحاظ ظهور و دلالت با هم مساوي هستند يا نه.
در اين مرحله اگر يکي از روايات متعارض، از لحاظ دلالت صريح تر بود، آن را برمي گزينيم. در صورتي که از لحاظ دلالت هم يکسان باشند، نوبت به تساقط مي رسد و هر دو روايت از اعتبار مي افتند؛ گويا اصلا روايتي وراد نشده است. اين مبناي فقهي در باب تعارض روايات است.
سيره ي امام زمان (علیه السلام) همان سيره ي رسول الله (صلی الله علیه واله)
بنابر آن چه گفته شد، سيره ي امام زمان (علیه السلام) دقيقا همان سيره و روش رسول خدا (صلی الله علیه واله) است. حتي شمايل آن حضرت هم، مانند شمايل و سيماي نوراني پيامبر اکرم (صلی الله علیه واله) است؛ چنان که روايات بسياري از شيعه و سني و حتي تاريخ نگاران مسيحي آمده است که چهره ي رسول خدا (صلی الله علیه واله) به قدري جذاب بود که حتي دشمن ترين دشمنان آن حضرت، وقتي چشمش به چهره ي منور ايشان مي افتاد به گونه اي مجذوب آن حضرت مي شدند که تمام هم و غمشان را فراموش مي کردند. چهره ي امام زمان (عج) نيز چنين است.
علاوه بر تاريخ و روايات، مهم ترين سندي که در خصوص سيره و سلوک رسول خدا (صلی الله علیه واله) در دست است، قرآن کريم مي باشد. تابلويي که قرآن کريم از چهره ي رسول خدا (صلی الله علیه واله) ترسيم مي کند چنين است: «فبما رحمة من الله لنت لهم، و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک» (15)
به (برکت) رحمت الهي، در برابر آنان [مردم] نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراکنده مي شدند.
و يا در جاي ديگر مي فرمايد:
«لقد جائکم رسول من انفسکم، عزيز عليه ما عنتم حريص عليکم بالمؤمنين رؤف رحيم.»(16)
خداي متعال از ميان شما، فردي را به رسالت فرستاد که فقر و پريشاني و جهل و فلاکت شما بر او گران است و براي نجات و آسايش شما حرص مي ورزد و خودخوري مي کند و نسبت به مؤمنان بسي دل رحم و مهربان است.
شفقت و محبت رسول خدا (صلی الله علیه واله) نسبت به مردم به حدي بود که حتي عده اي همين مسئله را به وسيله اي براي آزار ايشان تبديل کرده بودند:
«و منهم الذين يؤذون النبي و يقولون هو أذن قل أذن خير لکم يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين و رحمة للذين آمنوا منکم»(17)
از آن ها کساني هستند که پيامبر را آزار مي دهند و مي گويند: او آدم خوش باوري است! بگو: خوش باور بودن اوبه نفع شماست، (ولي بدانيد) او به خدا ايمان دارد و تنها مؤمنان را تصديق مي کند و رحمت است براي کساني که ايمان آورده اند. و آن ها که رسول خدا را آزار مي دهند، عذاب دردناکي دارند.
در تفسير اين آيه آمده است که يکي از منافقان، رسول خدا (صلی الله علیه واله) را به سخره مي گرفت، جبرئيل نازل شد و عرض کرد، يا رسول الله، فلان منافق را احضار کنيد و از او بپرسيد چرا اين کارها را مي کند.
اين مورد يک استثنا بود و هيچ مورد ديگري پيدا نمي کنيد که پيامبر کسي را به خاطر مسخره کردن خود بطلبد. اين مورد هم بنا بر مصلحت بوده و پيامبر (صلی الله علیه واله) دستور داشته اند.
در همين قضيه پيامبر آن شخص را طلبيد و از او توضيح خواست. او عرض کرد: يا رسول الله، هر کي اين حرف را زده دروغ گفته، من چنين کاري نکرده ام. پيامبر (صلی الله علیه واله) چيزي نفرمود و ساکت شد اين منافق نيز، چنين برداشت کرد که رسول خدا (صلی الله علیه واله) حرف او را باور کرده است. در صورتي که محال است پيامبر (صلی الله علیه واله) حرف اين منافق را که بر خلاف سخن خداوند و جبرئيل بود باور کند، اما پيامبر (صلی الله علیه واله) نخواست با او حتي ترش رويي کند.
اين بار به ميان مردم رفت و گفت عجب پيامبري است! جبرئيل از يک گوش به او مي گويد من مسخره اش کرده ام، باور مي کند، از گوش ديگر من مي گويم چنين کاري نکرده ام باز باور مي کند، اين پيغمبر اذن است؛ يعني هر سخني که به او بگويند باور مي کند.
خداوند در پاسخ به اين ياوه سرايي ها، در قرآن فرموده است: «قل اذن خير لکم» (18)؛ اين گوش (باور کردن حرف شما) براي شما خوب است و به نفع شماست.
اين فعل و عمل رسول خداست و مهدي شبيه ترين مردم به رسول خداست.
پيامبر «فبما رحمة من الله لنت لهم»(19) است.
پس مهدي (عج) نيز چنين خواهد بود. او با کافران به نرمي رفتار خواهد کرد، چه رسد به مسلمانان.
اصولا امام مهدي (عج) براي برقراري عدل مي آيد و عدالت يک خواسته ي طبيعي و فطري انسان هاست. بنابراين، امکان ندارد به گونه اي رفتار نمايد که مردم آرزو کنند اي کاش او را نبينند و يا به خاطر بي رحمي هايي که انجام مي دهد، بگويند او از آل محمد (صلی الله علیه واله) نيست و ارتباطي با اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه واله) ندارد.
هم چنين وقتي حضرت علي (علیه السلام) مي فرمايد:
محال است که من از راه ستم بخواهم به پيروزي دست پيدا کنم و به وسيله ي جور در طلب نصرت برآيم.(20)
يقينا امام مهدي (عج) نيز از همين روش پيروي خواهد کرد و امکان ندارد که از راه ستم بخواهد حکومت بر مردم را به دست گيرد.
پي نوشت
1- بحارالانوار، ج52، ح 109، ص 353.
2- همان، ح113، ص 353.
3- الخرايج، ج3، ص 155؛ غيبةالطوسي، ص 459، ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل الخروج.
4- شيخ طوسي، الغيبة، ص 459؛ الخرايج، ج3، ص 155.
5- بحارالانوار، ج52، ح 112، ص 353.
6- آل عمران/159.
7- بحارالانوار، ج52، ح 187، ص 379.
8- همان، ح 187، ص 379.
9- امين الدين امين الاسلام ابوعلي فضل بن حسن بن فضل (548ق) فقيه، محدثف مفسر و لغوي امامي معروف به شيخ طبرسي، از برجسته ترين علماي شيعه در قرن ششم هجري که خود و پسرش حسن بن فضل صاحب مکارم الاخلاق و نوه اش علي بن حسن صاحب مشکلاةالانوار همگي از علماي بزرگ هستند. روضات الجنات، ج5، صص 342 - 349؛ طبقات اعلام الشيعه، قرن6، صص 216 و 217.
10- بحارالانوار، ج47، ص 54.
11- ينابيع المودة، ص 431، اثبات الهداة، ج2، ص 524.
12- جامع احاديث الشيعه، ج1، ص 34.
13- احقاق الحق، ج 19، ص 663.
14- صدوق، کمال الدينف ج2، ص 653؛ مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص 328.
15- آل عمران/59.
16- توبه/128.
17- همان/61.
18- همان.
19- آل عمران/159.
20- نهج البلاغه.
انتظار موعود 11 . 12
اين مقاله بخشي از کتاب شميم رحمت تأليف آيت الله شيرازي است.
ايشان برخي از روايات کشتار دولت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را طرح و از نظر سند و دلالت قابل خدشه مي داند و در برابر آن ها احاديث صحيح و معتبري که روش حکومتي حضرت مهدي (عج) را بر پايه رفق و مدار مي دانند، ياد آور مي شود.
روش امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه) در تشکيل حکومت
متأسفانه، ذهنيت رايج مسلمانان آن است که امام مهدي (عج) با چهره اي خشن ظهور مي کند و با تکيه بر شمشير و قتل و کشتار مخالفان خود، موفق به برپايي حکومت و کسب قدرت مي شود. اين ذهنيت در رواياتي ريشه دارد که در اين باره موجود است و در کتاب ها و بر روي منبر هاي براي مردم بازگو مي گردد. برپايه ي پاره اي از اين روايات، امام مهدي (عجل الله تعالی فرجه) به هنگام ظهور، چنان با خشونت و درشتي با مردم رفتار مي کند که بيش تر آنان آرزو مي کنند که کاش هرگز او را نبينند، عده ي زيادي از آنان نيز در نسب او به ترديد مي افتند و او را از آل محمد (علیهم السلام) نمي دانند.
روايات دروغين و محمدبن علي الکوفي
تعداد اين روايات به بيش از پنجاه مورد مي رسد. از اين تعداد، سند نزديک به سي مورد از آن ها به شخصي به نام محمدبن علي الکوفي مي رسد که فردي بدنام و دروغ گو است و تمام علماي رجال بر بي اعتباري روايات او حکم کرده اند. اين شخص، در زمان امام حسن عسگري (علیه السلام) مي زيسته و از معاصران جناب فضل بن شاذان بوده است.
فضل بن شاذان از اعاظم روات و بزرگان شيعه است که هيچ شکي در جلالت و قدر و منزلت وي وجود ندارد، تا جايي که امام عسکري (علیه السلام) در مدح و توصيف او مي فرمايد:
اني أغلط اهل الخراسان لمکان الفضل.
به خاطر آن که فضل، خراساني است، من آرزو داشتم که از اهل خراسان مي بودم.
حال، فضل بن شاذان در وصف محمد بن علي کوفي مي گويد: «رجل کذاب؛ مردي بسيار دروغ گوست».
و در جايي ديگر اظهار داشته است:
«کدت أقنت عليه؛ نزديک بود در قنوت نماز لعن و نفرينش کنم».
اکنون به چند نمونه از اين دست روايات اشاره مي کنيم:
روايت نخست: روايتي است که بيش از يک صحنه از بحارالانوار را به خود اختصاص داده است، در اين روايت آمده است:
حضرت مهدي(علیه السلام) پس از ظهور، عده اي از مسلمانان را مورد تعقيب قرار مي دهد، آنان نيز فرار کرده به نصاراي روم پنهاه مي برند. نصارا به آنان مي گويند اگر مي خواهيد به شما پناه دهيم، بايد صليب برگردن بياويزيد و مسيحي شويد. اين گروه نيز از ترس امام زمان مسيحي مي شوند. حضرت اين مسلمان هاي فراري را از چنگ نصراني ها بيرون مي آورد، مردان آن ها را مي کشد و شکم زنان باردار آن ها را پاره مي کند؛ «فيقتل الرجال و يبقر بطون الحبالي».
بايد دانست که امام زمان(علیه السلام)، داراي مقام امامت است و بهتر از هر کسي احکام اسلام را مي داند.
در دين اسلام اگر زن بارداري مرتکب جنايتي گردد و حد بر او واجب شود، به عنوان مثال اگر زنا دهد و چهار شاهد عادل بر زنا دادن او شهادت دهند و بنا شد که او را حد بزنند، مادامي که اين زن باردار است جاري کردن حد بر او حرام است؛ بايد صبر کنند تا فارغ شود و بعد حد را بر او جاري سازند. با اين همه، آيا حضرت ولي عصر(عج) شکم زن باردار را پاره مي کنند؟! آيا اين روايت جعل و دروغ نيست؟
روايت دوم: در بحارالانوار(1)، از کتاب غيبة نعماني به اين سند ذکر شده:
عن علي بن الحسين (علیه السلام) عن محمد العطار عن محمدبن الحسن الرازي (مجهول الهويه) عن محمدبن علي الکوفي عين البزنطي عن ابن بکير عن ابيه عن زراره عن ابي جعفر (علیه السلام): «أيسير (الحجة) بسيرة النبي (صلی الله علیه واله)؟» فقال: هيهات أن رسول الله سار في امته باللين و الغائب يسير بالقتل.
آيا امام مهدي (علیه السلام) بر طبق روش رسول خدا(صلی الله علیه واله) عمل خواهد کرد؟ فرمود: هرگز، رسول خدا (صلی الله علیه واله) با نرمي با امتش رفتار کرد، درصورتي که امام مهدي(علیه السلام) از روش قتل و کشتار استفاده خواهد کرد.
اين روايت علاوه بر ان که ضعف سند دارد با روايات صحيحه اي که درباره ي شباهت رفتار امام عصر(علیه السلام) با رفتار پيامبر اکرم (صلی الله علیه واله) وجود دارد و بعدا ذکر خواهد شد در تعارض است.
روايت سوم:(2) باز با همان سند قبلي است: «عن محمدبن علي الکوفي عن الکوفي عن البزنطي عن العلاء». در اين سند مغيرة بن سعيد نيز آمده که حضرت صادق(علیه السلام) در مورد او فرموده است:
لعن الله المغيرة بن سعيد أنه دس في أحاديث أبي کثيرا.
خدا لعنت کند مغيرة بن سعيد را همانا که او در روايات پدرم بسيار دست مي برد (آن ها را تغيير مي داد).
در اين روايت همانند روايات قبلي، باز مسئله کشتار مطرح شده است. و اين سخن را به امام نسبت مي دهند که: سمعت أبا جعفر (علیه السلام) يقول:
لو يعلم الناس ما يصنع الغائب اذا خرج لأحب أکثرهم أن لايروه مما يقتل الناس.
اگر مردم مي دانستند مهدي(علیه السلام)پس از ظهور چه مي کند بيش تر آن ها دوست نداشتند او را ملاقات کنند به دليل کشتار مردم توسط او.
چنين سخني از طرف يک آدم دروغ گو به امام معصوم نسبت داده شده و به هيچ وجه قابل پذيرش نيست؛ چرا که انسان عاقل اگر سخن انسان دروغ گو را مبني بر شراب خواري فلان مؤمن بشنود باور نخواهد کرد و به خود اجازه نقل اين سخن را نخواهد داد چه برسد در مورد امام معصوم. در دنباله اين روايت چنين آمده است که:
يقول کثير من الناس ليس هذا من آل النبي لوکان لرحم.
آن قدر کشتار مي کند که مردم مي گويند، او از آل پيامبر(ص) نيست؛ چرا که اگر از آل پيامبر بود رحيم و مهربان بودو کشتار به راه نمي انداخت.
اين سخن در مورد کيست؟! آيا در مورد حجاج بن يوسف ثقفي نيز چنين سخني گفته مي شود؟!
روايت چهارم: به دنبال همين روايت شماره 114؛ عن محمدبن علي الکوفي عن البزنطي عن عاصم بن حميد الحناف عن أبي بصير قال أبو جعفر (علیه السلام)
«ليس شأنه الا بالسيف لا يستتيب أحدا؛ سرو کار مهدي جز با شمشير نيست و توبه ي کسي را نمي پذيرد».
آيا اين شبيه سيره ي رسول الله (صلی الله علیه واله) است؟
نکته مهم اين است که محمد بن علي کذاب روايات خود را نوعا به افراد ثقه نسبت مي داده تا رواياتش صحيح جلوه کند؛ همان طور که در اينجا نام حناف در سلسله سند آمده که او از ثقات است.
روايت پنجم: اين بار از ابن محبوب (از اصحاب اجماع) عن البطائني عن أبي بصير عن أبي عبدالله (علیه السلام)، مي گويد: از امام پرسيدم: مهدي کي ظهور مي کند؟ فقال: ما تستعجلون بخروج الغائب فوالله ما هو الا السيف و الموت تحت ظل السيف.(3)
چرا براي ظهور غايب (امام زمان) عجله مي کنيد، به خدا قسم او فقط با شمشير سروکار دارد و قتل و کشتار.
روايت ششم: از علي بن ابي حمزه ي بطائني شيخ الواقفيه که قائل به خاتميت امامت به موسي بن جعفر (علیه السلام) است؛ او مي گويد ايشان «امام موسي بن جعفر (علیه السلام)» امام غايب است و اصلا قائل به امام دوازدهم نيست. در روايتي از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است که پس از دفن اين شخص فرمود: نکير و منکر عمودي از آتش بر او زدند که: «امتلأ قبره نارا الي يوم القيامة» الان حدود هزار و دويست سال است که در قبرش مي سوزد. به هر حال روايت اين است؛ عن ابن أبي بطائني عن أبيه عن أبي بصير عن أبي عبدالله (علیه السلام) قال:
اذا خرج الغائب لم يکن بينه و بين العرب و قريش الا السيف ما يأخذ منها الا السيف.(4)
چون آن غايب بيايد، ميان او و قريش شمشير حاکم است و بس و از قريش غير از شمشير چيزي دريافت نمي کند.
اين ها تنها چند نمونه از رواياتي است که در اين زمينه وارد شده است.
صرف نظر از محمدبن علي کوفي، عده اي از روايان ديگر اين روايات نيز به هيچ وجه مورد اعتبار نبوده و رواياتشان قابل پذيرش نيست.
گذشته از اشکالات سنديت اين دسته از روايات، از جهت دلالت نيز ناتمام اند و قابل پذيرش نمي باشند؛ زيرا مفاد بسياري از آن ها با ضروريات مذهب و شريعت در تعارض است و به هيچ عنوان نمي توان آن ها را توجيه کرد.
اصولا امام مهدي (علیه السلام) مي آيد که عدالت را بياورد و بساط جور و جفا و ستم را برچيند. بنابراين، امکان ندارد که بخواهد از راه ظلم به عدل برسد و يا با ايجاد بدعت، سنت جدش حضرت محمد (صلی الله علیه واله) و اميرالمؤمنين علي (علیه السلام) را زنده کند. سنت رسول خدا (صلی الله علیه واله) آن بود که اجازه نمي داد هيچ زن بارداري را حد بزنند و يا قصاصش نمايند، ولي بر اساس آن چه محمدبن علي کوفي نقل کرده است، امام مهدي(علیه السلام) شکم زنان بارداري را که از ترس و براي حفظ جان خود مسيحي شده اندپاره مي کند!!
روايات صحيح
دليل ديگر بي اعتباري اين گونه روايات، احاديث صحيح و معتبري است که بر مفهوم مقابل آن ها دلالت دارد و صراحتا گوياي اين مطلبند که روش حکومتي حضرت ولي عصر(علیه السلام)، همانند همان روش حکومتي رسول خدا(صلی الله علیه واله) و اميرمؤمنان(علیه السلام) است. به چند نمونه ازاين روايات توجه فرماييد:
1- روايت نخست:
در بحارالانوار روايت موثق و حسنه اي از کتاب غيبة نعماني ذکر شده است:
عن ابن عقدة عن علي بن الحسن (ابن فضال) عن أبيه عن رفاعة عن عبدالله بن عطاء قال: سئلت أبا جعفر الباقر(علیه السلام): «فقلت اذا قام الحجة بأي سيرة يسير في الناس؟ فقال (علیه السلام) يهدم ما قبله کما صنع رسول الله و يستأنف الاسلام جديدا.(5)
راوي از امام باقر (علیه السلام) سؤال مي کند که حضرت حجت (علیه السلام) پس از ظهور، چه سيره و روشي در حکومت خواهد داشت؟ امام پاسخ مي دهد همان طور که رسول خدا (صلی الله علیه واله) پس از بعثت تمام آن چيزهايي را که پيش از ايشان به عنوان دين مطرح بود، مثل يهوديت، نصرانيت و مجوسيت، همه را بي اعتبار اعلام کرد، مهدي (علیه السلام) نيز پس از ظهور آن چه که به نام اسلام بر دنيا حاکم است، اما با اساس اسلام مخالف است، از ميان خواهد برد و اسلام واقعي را دوباره بر پا خواهد کرد.
پيامبر اکرم (صلی الله علیه واله) به فرموده ي قرآن (6) با نرمي و عدم خشونت باورها و عقايد پيش از خود را بي اعتبار کرد. اين سيره ي پيامبر با همه ي مردم بود و حتي با کافران هم اين گونه رفتار مي کرد و تنها اختصاص به مسلمان ها نداشت. امام زمان (علیه السلام) نيز درباره کافران هم همان سيره و همان نرمي و لطافت را به خرج خواهد داد، که سيره رسول الله بود، مسلمانان که جاي خود دارند.
2- روايت دوم
عن ابن عباس عن النبي (صلی الله علیه واله) قال: «التاسع منهم [من أولادالحسين(علیه السلام)] من أهل بيتي و مهدي أمتي، أشبه الناس بي في شمائله و أقواله و أفعاله.(7)
شاهد ما لفظ «أفعاله» است؛ يعني مهدي(علیه السلام) علاوه بر اين که شمايل و اقوالشان شبيه رسول خداست، کارهايش نيز شبيه رسول خداست.
3- روايت سوم:
در بحارالانوار (8) حدود يک صفحه از سخنان شيخ طبرسي(9) در اعلام الوري به عنوان تذييل اين روايت آمده است که قسمتي از آن چنين است:
اگر درباره ي چگونگي حکومت حضرت ولي عصر(علیه السلام) سؤال شود که چگونه است؟ آيا با شدت و عنف، خواهد بود؟ بايد گفت: «فان کان ورد بذل خبر فهو غير مقطوع به.» هرگز حکومت آن حضرت با شدت و عنف نخواهد بود و حتي اگر روايتي در اين مورد [اعمال خشونت در حکومت حضرت] پيدا شد، صحيح نيست، و ورايت صحيحي وجود ندارد که آن حضرت با شدت و عنف رفتار خواهند کرد.
طبرسي از حديث شناسان معروف و خبره ي فن بوده است، تمام رواياتي که در اين باب وارد شده را با اين جمله ي «ان کان...» زير سرال برده و مي گويد اگر روايتي در اين زمينه [اعمال خشونت در حکومت حضرت] پيدا شود، نه مدلولش معتبر است و نه حجيت دارد.
4- روايت چهارم:
در بحارالانوار(10)، روايتي از کتاب کافي با اين عبارت نقل شده است:
کليني عن العدة عن البرقي عن ابيه عن محمدبن يحيي عن حمادبن عثمان عن الصادق (علیه السلام) اذا قام الحجة سار بسيرة أميرالمؤمنين علي (علیه السلام).
يعني هنگامي که امام مهدي ظهور کند دقيقا مانند سيره ي اميرالمومنين (علیه السلام) عمل خواهد کرد.
سند اين روايت صحيح و هيچ شک و شبهه اي در آن نيست؛ چرا که راويانش يکي از ديگري بهترند و متن آن نيز موافق سيره ي معصومين (علیهم السلام) است.
مدلول اين روايات آن است که چون امام مهدي ظهور کند، عموم مردم، از خردو کلان، و پيرو جوان به او عشق مي ورزند و از صميم قلب دوستش دارند. از رسول خدا (صلی الله علیه واله) نقل است که فرمود:
شما را به مهديف مردي از قريش بشارت مي دهم که ساکنان آسمان و زمين از خلافت و فرمانروايي او خشنودند.(11)
هم چنين از آن حضرت روايت شده است که فرمود:
شما را به مهدي(علیه السلام) بشارت مي دهم که به سوي مردم برانگيخته مي شود... و ساکنان زمين و آسمان از او خشنود مي گردند. (12)
نيز در روايتي ديگر از رسول خدا (صلی الله علیه واله) آمده است:
مردي از امت من قيام مي کند که مردم زمين و آسمان او را دوست دارند.(13)
و از حضرت علي (علیه السلام) نيز نقل شده است که فرموده است:
چون مردي از فرزندانم ظهور کند چنان گشايشي در کار مردم ايجاد مي شود که حتي مردگان به ديدار يکديگر مي روند و ظهورش را به هم مژده مي دهند. (14)
جمع روايات
در جمع بين روايات متعارض خود ائمه (علیهم السلام) توصيه هاي لازم را فرموده اند. البته دو روايت مخالف وقتي با هم در تعارض قرار مي گيرند که شروط لازم را در باب تعارض داشته باشند؛ به اين صورت که اولا، سند هر دو معتبر باشد؛ نه آن که يک طرف محمدبن علي الکوفي دروغ گو باشد و طرف ديگر علي بن ابراهيم و محمدبن مسلم، که از ثقات و معتمدين ائمه (علیهم السلام) هستند. مقايسه ي بين اين دو عقلا و شرعا جايز نيست. پس ما در همين پله اول که بحث سند باشد مشکل داريم؛ چرا که رواياتي که از محمدبن علي کوفي نقل شده، امام زمان را يک آدم کش معرفي مي کند که زمان او هرج و مرج خواهد بود، و فقها مي گويند: حتي احکام شرعي، اگر باعث هرج و مرج مي شوند ساقط مي گردند و ديگر واجب نخواهند بود، حال آيا امام زمان (علیه السلام) که خودشان صاحب اين دين و احکام آن هستند، باعث هرج و مرج خواهند بود؟!
پس در همين مرحله اول، بحث تعارض منتفي است؛ چرا که يک آدم دروغ گو نمي تواند معارض بزرگان حديث و تقات باشد.
ازاين مرحله که بگذريم بر فرض صحت سند، نوبت به ملاحظه ي تراجيح بين دو روايت متعارض مي رسد، دراين مرحله، آن ها با روايات صحيح ديگر و سنت و سيره و کتاب (قرآن)، مقايسه مي شوند و هر کدام موافق آن ها بود، معتبر است. از اين جهت نيز رواياتي که تشابه سيره ي امام زمان (علیه السلام) با سيره اميرمؤمنان (علیه السلام) و رسول خدا (ص) را بيان مي کند داراي رجحان هستند؛ چرا که با سيره ي معصومين (ع) سازگار است و قراين صدق بسيار دارد.
پس از اين مرحله بر فرض آن که هر دو مطابق کتاب و سيره باشند و به اصطلاح متکافي باشند، نوبت به دلالت و ظهور مي رسد، اين که آيا هر دو روايت از لحاظ ظهور و دلالت با هم مساوي هستند يا نه.
در اين مرحله اگر يکي از روايات متعارض، از لحاظ دلالت صريح تر بود، آن را برمي گزينيم. در صورتي که از لحاظ دلالت هم يکسان باشند، نوبت به تساقط مي رسد و هر دو روايت از اعتبار مي افتند؛ گويا اصلا روايتي وراد نشده است. اين مبناي فقهي در باب تعارض روايات است.
سيره ي امام زمان (علیه السلام) همان سيره ي رسول الله (صلی الله علیه واله)
بنابر آن چه گفته شد، سيره ي امام زمان (علیه السلام) دقيقا همان سيره و روش رسول خدا (صلی الله علیه واله) است. حتي شمايل آن حضرت هم، مانند شمايل و سيماي نوراني پيامبر اکرم (صلی الله علیه واله) است؛ چنان که روايات بسياري از شيعه و سني و حتي تاريخ نگاران مسيحي آمده است که چهره ي رسول خدا (صلی الله علیه واله) به قدري جذاب بود که حتي دشمن ترين دشمنان آن حضرت، وقتي چشمش به چهره ي منور ايشان مي افتاد به گونه اي مجذوب آن حضرت مي شدند که تمام هم و غمشان را فراموش مي کردند. چهره ي امام زمان (عج) نيز چنين است.
علاوه بر تاريخ و روايات، مهم ترين سندي که در خصوص سيره و سلوک رسول خدا (صلی الله علیه واله) در دست است، قرآن کريم مي باشد. تابلويي که قرآن کريم از چهره ي رسول خدا (صلی الله علیه واله) ترسيم مي کند چنين است: «فبما رحمة من الله لنت لهم، و لو کنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولک» (15)
به (برکت) رحمت الهي، در برابر آنان [مردم] نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراکنده مي شدند.
و يا در جاي ديگر مي فرمايد:
«لقد جائکم رسول من انفسکم، عزيز عليه ما عنتم حريص عليکم بالمؤمنين رؤف رحيم.»(16)
خداي متعال از ميان شما، فردي را به رسالت فرستاد که فقر و پريشاني و جهل و فلاکت شما بر او گران است و براي نجات و آسايش شما حرص مي ورزد و خودخوري مي کند و نسبت به مؤمنان بسي دل رحم و مهربان است.
شفقت و محبت رسول خدا (صلی الله علیه واله) نسبت به مردم به حدي بود که حتي عده اي همين مسئله را به وسيله اي براي آزار ايشان تبديل کرده بودند:
«و منهم الذين يؤذون النبي و يقولون هو أذن قل أذن خير لکم يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين و رحمة للذين آمنوا منکم»(17)
از آن ها کساني هستند که پيامبر را آزار مي دهند و مي گويند: او آدم خوش باوري است! بگو: خوش باور بودن اوبه نفع شماست، (ولي بدانيد) او به خدا ايمان دارد و تنها مؤمنان را تصديق مي کند و رحمت است براي کساني که ايمان آورده اند. و آن ها که رسول خدا را آزار مي دهند، عذاب دردناکي دارند.
در تفسير اين آيه آمده است که يکي از منافقان، رسول خدا (صلی الله علیه واله) را به سخره مي گرفت، جبرئيل نازل شد و عرض کرد، يا رسول الله، فلان منافق را احضار کنيد و از او بپرسيد چرا اين کارها را مي کند.
اين مورد يک استثنا بود و هيچ مورد ديگري پيدا نمي کنيد که پيامبر کسي را به خاطر مسخره کردن خود بطلبد. اين مورد هم بنا بر مصلحت بوده و پيامبر (صلی الله علیه واله) دستور داشته اند.
در همين قضيه پيامبر آن شخص را طلبيد و از او توضيح خواست. او عرض کرد: يا رسول الله، هر کي اين حرف را زده دروغ گفته، من چنين کاري نکرده ام. پيامبر (صلی الله علیه واله) چيزي نفرمود و ساکت شد اين منافق نيز، چنين برداشت کرد که رسول خدا (صلی الله علیه واله) حرف او را باور کرده است. در صورتي که محال است پيامبر (صلی الله علیه واله) حرف اين منافق را که بر خلاف سخن خداوند و جبرئيل بود باور کند، اما پيامبر (صلی الله علیه واله) نخواست با او حتي ترش رويي کند.
اين بار به ميان مردم رفت و گفت عجب پيامبري است! جبرئيل از يک گوش به او مي گويد من مسخره اش کرده ام، باور مي کند، از گوش ديگر من مي گويم چنين کاري نکرده ام باز باور مي کند، اين پيغمبر اذن است؛ يعني هر سخني که به او بگويند باور مي کند.
خداوند در پاسخ به اين ياوه سرايي ها، در قرآن فرموده است: «قل اذن خير لکم» (18)؛ اين گوش (باور کردن حرف شما) براي شما خوب است و به نفع شماست.
اين فعل و عمل رسول خداست و مهدي شبيه ترين مردم به رسول خداست.
پيامبر «فبما رحمة من الله لنت لهم»(19) است.
پس مهدي (عج) نيز چنين خواهد بود. او با کافران به نرمي رفتار خواهد کرد، چه رسد به مسلمانان.
اصولا امام مهدي (عج) براي برقراري عدل مي آيد و عدالت يک خواسته ي طبيعي و فطري انسان هاست. بنابراين، امکان ندارد به گونه اي رفتار نمايد که مردم آرزو کنند اي کاش او را نبينند و يا به خاطر بي رحمي هايي که انجام مي دهد، بگويند او از آل محمد (صلی الله علیه واله) نيست و ارتباطي با اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه واله) ندارد.
هم چنين وقتي حضرت علي (علیه السلام) مي فرمايد:
محال است که من از راه ستم بخواهم به پيروزي دست پيدا کنم و به وسيله ي جور در طلب نصرت برآيم.(20)
يقينا امام مهدي (عج) نيز از همين روش پيروي خواهد کرد و امکان ندارد که از راه ستم بخواهد حکومت بر مردم را به دست گيرد.
پي نوشت
1- بحارالانوار، ج52، ح 109، ص 353.
2- همان، ح113، ص 353.
3- الخرايج، ج3، ص 155؛ غيبةالطوسي، ص 459، ذکر طرف من العلامات الکائنة قبل الخروج.
4- شيخ طوسي، الغيبة، ص 459؛ الخرايج، ج3، ص 155.
5- بحارالانوار، ج52، ح 112، ص 353.
6- آل عمران/159.
7- بحارالانوار، ج52، ح 187، ص 379.
8- همان، ح 187، ص 379.
9- امين الدين امين الاسلام ابوعلي فضل بن حسن بن فضل (548ق) فقيه، محدثف مفسر و لغوي امامي معروف به شيخ طبرسي، از برجسته ترين علماي شيعه در قرن ششم هجري که خود و پسرش حسن بن فضل صاحب مکارم الاخلاق و نوه اش علي بن حسن صاحب مشکلاةالانوار همگي از علماي بزرگ هستند. روضات الجنات، ج5، صص 342 - 349؛ طبقات اعلام الشيعه، قرن6، صص 216 و 217.
10- بحارالانوار، ج47، ص 54.
11- ينابيع المودة، ص 431، اثبات الهداة، ج2، ص 524.
12- جامع احاديث الشيعه، ج1، ص 34.
13- احقاق الحق، ج 19، ص 663.
14- صدوق، کمال الدينف ج2، ص 653؛ مجلسي، بحارالانوار، ج52، ص 328.
15- آل عمران/59.
16- توبه/128.
17- همان/61.
18- همان.
19- آل عمران/159.
20- نهج البلاغه.
انتظار موعود 11 . 12