نويسنده: محسن مهاجرنيا
در مفهوم جامعه آمده است که نوعي اجتماعِ داراي همبستگي مکانيکي بين افراد برابر براساس قرارداد است که اگر اين قرارداد از بين برود، حاصل امر يک توده و يک «اجتماع» کاملاً سازمان نيافته خواهد بود. در مقابل، تلقي معاصر از مفهوم اجتماع اين است که انبوهههاي طبيعي يا مصنوعي است که بين اجزاي آنها هيچگونه انسجام و هماهنگي مستحکم و بادوامي وجود ندارد؛ همچون دانههاي شن که روي هم انباشته شدهاند.
اصطلاح جامعه توسط معلم ثاني و ساير فيلسوفان مسلمان در قرن سوم و چهارم به مفهوم امروزي استعمال نشده است. آنها واژهي «اجتماع» را به جاي آن به کار بردهاند. فارابي در آراء اهل المدينة الفاضلة در مورد اجتماع مدينه مينويسد:
اجتماعي است که اجزاي آن در فطرت، مختلف و در هيأت، متفاضل هستند و در عين حال داراي ائتلافي منظم و طبعاً مرتبط به هم هستند. (1)
اجتماع در نظر فارابي چون دانههاي شن نيست که طبيعت آن بر پراکندگي و از همپاشيدگي باشد. وي روي هفت عنصر مهم در اجتماع تکيه دارد:
1. استقلال اجزا؛
2. ذومراتبي بودن؛
3. ائتلاف و ارتباط؛
4. نظم و انتظام؛
5. تعامل و تعاون؛
6. هدفمندي؛
7. ابزارنگاري.
در شرح عناصر اجتماع به طور خلاصه ميتوان به توضيحهاي زير بسنده کرد:
1. غايتگرايي
فارابي علاوه بر تأکيد روي علل اربعه، عنصر غايتگرايي و هدفمندي را اساس تفکر ابزارينگري به پديدهي اجتماع ميداند.2. ارگانيسم
او در آثار متعددي، اجتماع را به ارگانيسم موجود زنده تشبيه ميکند و بر اين باور است که اجتماع مدني از حيث ساختار و کارکرد و تعامل اجزا، شبيه اعضاي بدن آدمي است.3. ارتباط و انسجام دروني
لازمهي ايدهي ارگانيکي، پذيرش نوعي ارتباط و همبستگي دروني در اجتماع است.4. تعامل و تعاوم
فارابي تعاون اجزا را همسنگ اصل اجتماع تلقي کرده و در کتاب آراء اهل المدينة الفاضلة فصل مربوط به آن را چنين آورده است:القول في احتياج الانسان الي الاجتماع و الي التّعاون.
5. ابزارانگاري
اجتماع فارابي براي وصول به غايات فاضله، نقش آلي و ابزاري دارد:الاجتماع الذي به تعاون علي نيل السعادة هو الاجتماع الفاضل؛
يعني (2) اجتماعي که به وسيله آن براي رسيدن به سعادت همکاري ميشود، اجتماع فاضل است.
انواع اجتماعات
معلم ثاني اجتماعات را در دو سطح کمي و کيفي مطرح ميکند و معتقد است انواع اجتماعهاي کوچک و بزرگ و کامل و ناقص براساس همين دو سطح شکل گرفته است:سطح اول؛ تقسيم مادي اجتماعات
در اين سطح براساس ملاک کمي و جغرافيايي، اجتماعهاي انساني به حسب گستردگي و تنوع روابط دروني، به دو نوع کامل و ناقص تقسيم ميشوند. انواع اجتماعات کامل بدين قرارند:1. اجتماع عظما
اين اجتماع به مجموعه اجتماعاتي گفته ميشود که بر روي کره زمين تشکيل ميشود و به آن دولت جهاني يا «معمورة ارض» گفته ميشود.2. اجتماع وسطا
اجتماع امتي است که در بخشي از کرهي زمين تشکيل ميشود و ميتوان آن را حکومت منطقه اي ناميد.3. اجتماع صغرا
اجتماع مردم در يک شهر است که در جزئي از محل سکونت يک امت، تشکيل ميشود و ميتوان آن را «دولت شهر» يا «دولت ملي» ناميد.اجتماع مدينه حداکثر از سه دِه و يا بيشتر تشکيل شده است. اجتماع امت حداقل از سه مدينه يا بيشتر و اجتماع معموره نيز حداقل سه امت و يا بيشتر را در خود جاي ميدهد.
اما اجتماعات ناقص نيز چهار نوعاند:
اجتماع خانواده؛ اجتماع کوي؛ اجتماع محله؛ اجتماع ده.
سطح دوم، تقسيم ارزشي اجتماعات
يکي از محورهاي مهم در انديشهي سياسي فارابي که کليد فهم بسياري از موضوعها است، بحث «فضيلت» و «فضايل» است. او انسان، اجتماع و ساير پديدهها را به دو گروه فاضل و غيرفاضل تقسيم ميکند و اين تقابل ارزشي را در سطوح مختلف اجتماعات کامل و نظام سياسي خويش سرايت ميدهد و از همين جا ملاک تقسيم حکومتهاي مطلوب و غير مطلوب را به شرح زير ارائه ميدهد:1. اجتماع فاضل
اجتماعي که تحت رياست رئيس فاضل اداره ميشود و در مقابل آن، اجتماع جاهل، اجتماع گمراه، اجتماع فاسق و اجتماع منحرف قرار دارد.2. اجتماع مدينه
فارابي آن را به دو نوع «مدينهي فاضله» و «مدينهي غيرفاضله» تقسيم ميکند. در تعريف مدينهي فاضله ميگويد: مدينهاي است که مقصود از اجتماع در آن، تعاون در اموري است که براي حصول و وصول به سعادت به کار ميرود و در مقابل آن، چهار نوع مدينهي غيرفاضله قرار ميگيرد:مدينه جاهله؛ مدينه فاسقه؛ مدينه ضاله؛ مدينه مبدله.
3. اجتماع امت
اين اجتماع به دو بخش «امت فاضله» و «امت غيرفاضله» تقسيم ميشود. امت غير فاضله، نيز مانند مدينه غيرفاضله، چهار قسم است.4. اجتماع معموره
اين اجتماع که حداقل از سه امت و نه مدينه تشکيل ميشود، به دو بخش معمورهي فاضله و يا معمورهي غيرفاضله که چهار نوع مستقل ميشود، تقسيم ميشود. دولت جهاني ايدهآل نزد فارابي، همان معمورهي فاضله است.پينوشتها:
1. اجزاؤها مختلفة الفطرة و متفاصلة الهيئآت... مؤتلفة منتظمة مرتبطة بالطبع. همان، صص 119-121.
2. همان، صص 117 و 118.
مهاجرنيا، محسن؛ (1388)، انديشه سياسي متفکران اسلامي جلد اول: فلسفه سياسي اسلام، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول