فارابي براساس ايدهي تقابل ارزشي، همهي جوامع و نظامها را به دو گونهي فاضله و غيرفاضله تقسيم ميکند. او گاهي از غيرفاضله به «ضروريه» تعبير ميکند:
اَلْمَدينَةُ قَد تَکونَ ضَروريةٌ وَ قَد تَکُونَ فاضِلَةٌ. (1)
وي حکومت فاضله را در مقابل ضروريه قرار داده است؛ در حالي که او حکومت فاضله را يک نوع واحد ميداند، حکومت غيرفاضله را به چهار نوع مختلف تقسيم ميکند. در السياسة المدنية ميگويد مضادات مدينة فاضله عبارتند از: مدينة جاهله، مدينهي فاسقه، مدينهي ضاله، (2) و در آراء اهل المدينة الفاضلة نوع منحرف شدهي مدينهي فاضله را تحت عنوان «مدينه مبدله» بدان ميافزايد. (3)
تعبير فارابي به «مدينه» به مفهوم انحصار انواع حکومت غيرفاضله در اين سطح نيست؛ زيرا فارابي سه سطح حکومت دارد که عباتند از:
الف. حکومت ملي به نام حکومت مدينه؛
ب. حکومت منطقهاي به نام حکومت امت؛
ج. حکومت جهاني به نام حکومت معموره.
نظام سياسي فارابي به «مدينه» مشهور شده است و دليل آن در حقيقت غلبهي وقوعي و شهرت استعمالي آن است؛ وگرنه همهي انواع حکومت غيرفاضله که تعداد آنها به 24 نوع ميرسد، هر کدام ممکن است در يکي از اين سه سطح محقق شود و تعداد آنها به تناسب اين سطوح به 72 نوع حکومت برسد.
حکومت جاهله
حکومتي است که براساس دين و آيين فاسد بنا شده است (4) و تحت فرمان رهبري جاهل قرار دارد. (5) مردم آن غايات فاضله و کمال و سعادت را نميشناسند و اگر به سوي آن ارشاد شوند، آن را نمي فهمند و بدان معتقد نمي شوند. آنها در پي خيرات پنداري، نظير تندرستي و توانگري و لذتجويي و آزادي در تحصيل اميال و هواهاي نفسانياند. (6)انواع حکومت جاهله
فارابي با استقراي کامل، انواع حکومتهاي جاهله را از سه طريق بررسي کرده و به يک نتيجه واحد رسيده است. گاهي به طور مستقيم نخست حکومتهاي جاهله را به شش نوع تقسيم ميکند و گاهي از منظر شهروندان و ماهيت اجتماعات آنها و گاهي هم از طريق کارکرد ويژهي رهبري و رؤساي حکومتهاي جاهله، با استقرا به اين هدف رسيده است. او در السياسة المدنية و الملة ميگويد:هر رياست جاهلانهاي يکي از اغراض ذيل و يا ترکيبي از آنها را تعقيب ميکند: يا غرض از آن رسيدن به ضروريات زندگي است و يا تحصيل ثروت و يا برخورداري از لذايذ و يا کرامت و شهرت و تکريم و يا غلبه و يا آزادي است. (7)
بنابراين شش نوع حکومت جاهله وجود دارد:
1. 1. حکومت جاهله ضروريه
نوعي از حکومت جاهله است که اهل آن نسبت به سعادت جاهل هستند و تحت فرمان يک رئيس جاهل قرار دارند که در پي تأمين ضروريات زندگي نظير خوراک، پوشاک و مسکن است. بنابراين در اين حکومت، همهي ساختارها و کارکردها در جهت تحصيل و تأمين ضروريات زندگي است. وفاق ملي و تعاون اجتماعي و اطاعت از شهروندان از رهبري براي رفع حوايج و تحصيل خيرات مادي است که قوام بدن انسان بدان بسته است. همهي تفکرات و انديشهها و تدبيرها در اين راستا شکل ميگيرد و انواع صنايع و علوم و فنون در اين راستا پديد ميآيد. (8)2. 1. حکومت جاهله نذاله
نوعي از حکومت جاهله است که محور همکاري و تعاون شهروندان آن در جهت مالاندوزي و به دست آوردن رفاه زندگي و تکثير ثروت و نگهداري ضروريتها و درهم و دينار و انباشت بيش از نياز است و اين کار صرفاً به دليل علاقهاي است که به توانگري دارند. همين طور در خرج و هزينهي ثروت بخل ميورزند و تنها از ثروت و مکنت خود در حدود حفظ بدنهاي خود از هلاکت سود ميبرند. (9)3. 1. حکومت جاهله خست
حکومتي است که هدف آن بهره گرفتن از لذتهاي مختلف است. محور تعاون و همکاري شهروندان، بهرهگيري از همه لذتهاي حسي و خيالي، نظير خوردنيها و نوشيدنيها و منکوحات و مجالس قمار و لهو و هزل است. حکومت جاهلهي خست ويژگيهاي دو نوع قبي را دارا است و علاوه بر آنها، داراي يک ويژگي مختص به خود نيز ميباشد؛ يعني هر سه حکومت به دنبال ضرورتهاي اوليه زندگي هستند، ولي در ثروتاندوزي تنها دولت حکومت نذاله و خست اين ويژگي را دارند و در لذتطلبي تنها حکومت خست واجد آن است و به همين جهت اين حکومت ايدهآل مردم دو حکومت قبلي و مورد رشگ آنان است.4. 1. حکومت جاهله کراميه
نوعي از حکومت جاهله است که همهي اهداف، انگيزهها، برنامهها و تصميمگيريها در جهت رسيدن به کرامت، شهرت، احترام و شأن و شوکت تنظيم شده است؛ البته ملاکهاي اين کرامتها متفاوت است و فارابي به مواردي از آن اشاره ميکند:1. 4. احترام و تکريم به دليل شايستگي فردي؛
2. 4. احترام و تکريم به دليل توانگري زياد؛
3. 4. احترام و تکريم به دليل تدبير در فراهم آوردن اسباب خوشگذراني ديگران؛
4. 4. احترام و تکريم به دليل خدمت به مردم در تأمين نيازهاي ضروري؛
5. 4. احترام و تکريم به دليل غلبه و چيره شدن بر ديگران؛
6. 4. احترام و تکريم به دليل داشتن دودمان اصيل.
5. 1. حکومت جاهله تغلبيه
حکومتي است که اهل آن براي تحقق بخشيدن به چيرگي و غلبه بر ديگران با هم همکاري ميکنند؛ خواه همهي اهل جامعه خواهان غلبه باشند و يا نيمي از آنان و يا تنها رئيس آنان خواستار غلبه باشد و همهي مردم تحت فرمان او باشند. بنابراين سه نوع جامعهي تغلبيه وجود دارد:الف. حکومت تغلبيه مطلق: در جامعهاي است که رهبري و همهي مردم خواهان غلبه بر ديگراناند.
ب. حکومت نيمه متغلب: در جامعهاي است که رهبري و بخشي از مردم جامعه خواهان غلبه بر ديگراناند.
ج. حاکميت متغلب: در جامعهاي است که مردم آن مخالف با غلبه بر ديگران باشند و تنها رهبري خواهان باشد و او بتواند مردم را تحت سلطه خود درآورد و براي غلبه بر ديگران به کار گيرد.
اهداف حکومت تغلبيه
فارابي سه نوع هدف براي اين نوع حکومت قائل است:الف. اهداف رواني
چنانچه فرهنگ جامعه به گونه اي شکل گرفته باشد که از سلطه بر ديگران لذت ببرند و غلبه را به هر نحوي و با هر وسيلهاي فينفسه مطلوب بدانند.ب. اهداف اقتصادي
در برخي از جوامع سلطهگرا براي دستيابي به ثروت و کسب ضروريتهاي زندگي صورت ميگيرد.ج. اهداف رواني - اقتصادي
در جوامعي است که هم سلطهگري مطلوبيت ذاتي دارد و هم براي دستيابي به ثروت و لذت و کرامت به کار گرفته ميشود.روشهاي سلطهگري
فارابي به سه روش مخالف براي سلطه بر ديگران اشاره ميکند:الف. روش سياسي
در اين روش، جوامع سلطهگر از راههاي غيرمستقيم و غافلگيرانه با خدعه و نيرنگ، ساير جوامع را به زير سلطهي خود در ميآورند و معمولاً ابزار سلطه در اين روش متکي بر انديشه و تفکر است.ب. روش نظامي
برخي از جوامع به طور آشکار و با قدرت نظامي عليه ساير ملتها وارد عمل ميشوند و بر آنها چيره ميگردند. ابزار سلطه در اين روش معمولاً تجهيزات جنگي و سلاح ميباشد.ج. روش فرصتطلبانه
در اين روش به تناسب مقهورترين و مقتضيات زمان و مکان، از هر دو روش قبلي استفاده ميشود و در آن از وسايل فکري، جسمي و تجهيرات نظامي متناسب با مورد استفاده ميشود.6. 1. حکومت جاعله جماعيه
حکومتي است که مردم آن آزاد و رها باشند و هر آنچه که بخواهند انجام دهند و چيزي مانع از آنها نباشد. (10)ويژگيهاي اين نوع جوامع از ديدگاه فارابي عبارتند از:
الف. حاکميت مردمي: زمامداران از مشروعيت برخوردارند:
مَنْ يَرْأسُهُمْ اِنَّما يَرْأَسُهُمْ بِاِرادَةَ الْمَرؤسينَ؛ (11)
حاکم با اراده و خواست مردم رياست ميکند.
ب. برابري شهروندان: در السياسة المدنية ميگويد:
همهي شهروندان مساوي هستند و براساس سنت و قانون هيچ کس بر ديگري برتر نيست. (12)
ج. بافت ناهمگون اجتماعي: در اين جوامع از نژادها، قبايل و گروههاي مختلف با خواستهاي گوناگون وضع ناهمگوني پديد ميآورند.
د. تنوع فرهنگي: به دليل آزادي بيش از حد، انسانهاي مختلف با فرهنگهاي متفاوت در اين جوامع به وجود آمده است.
2. حکومتهاي فاسقه
حکومتي است که آرا و عقايد آن عيناً همان آرا و عقايد مردم حکومت فاضله است. مردم آن سعادت را به خوبي ميشناسند و به ذات خداوند - عزوجل - که موجود اول است و همين طور موجوداتي که در مرتبهي بعد واقع هستند و عقل فعال و بالاخره به هر آنچه بايد مردمان فاضل بدانند و آگاهي داشته باشند، بدان معتقد هستند؛ لکن افعال و کردار آنان بسان افعال و کردار حکومتهاي جاهله است. (13) در السياسة المدنية آمده است: اينگونه جوامع مانند حکومت جاهله و به اندازه آنها انواع و اقسامي دارد، زيرا کارها و افعال مردم مدينههاي فاسقه و همين طور خلق و خوي آنها عيناً همان افعال و خلق و خوي مردم جوامع جاهله است. تنها امتياز و مباينت مردم جوامع فاسقه با جوامع جاهله در آرا و معتقدات آنها است، وگرنه مردم اينگونه جوامع نيز مطلقاً به سعادت واقعي نخواهند رسيد. (14)انواع حکومتهاي فاسقه
در السياسة المدنية فارابي ميگويد:و انواع هذه المدن علي انواع مدن الجاهلية (15)
از نظر اهداف، کارکردها و ساختار، حکومتهاي فاسقه همانند حکومتهاي جاهله به شش نوع تقسيم ميشوند، چون انواع آن در ذيل حکومت جاهله اجمالاً توضيح داده شد، در اينجا تنها به ذکر عناوين آن بسنده ميشود:
1. 2. حکومت فاسقه؛
2. 2. حکومت فاسقهي نذاله؛
3. 2. حکومت فاسقهي خست؛
4. 2. حکومت فاسقهي کرامت؛
5. 2. حکومت فاسقهي تغلبيه؛
6. 2. حکومت فاسقهي جماعيه.
همانند انواع ششگانه جاهله، هر کدام در يکي از سه سطح حکومت ملي مدينه و يا منطقه اي امت و يا حکومت جهاني معموره ارض قابل تحقيق است.
3. حکومتهاي ضاله
حکومتهايي هستند که براي مردم آن، همهي اصول و مبادي وجود و اصول سعادتها قلب دگرگون شده و اصول و مبادي ديگري جايگزين آنها شده است؛ آن نوع اصول و مقدماتي که به سعادت ظني رهنمون هستند و افعال و اعتقاداتي براي آنها القا و ترسيم شده است که به وسيله هيچکدام نمي توان به سعادت حقيقي رسيد. (16)فارابي در آراء اهل المدينة الفاضلة در مورد رهبري و حکومتهاي ضاله ميگويد: رئيس در اين جوامع از جمله کساني است که توهم ميکند که به او وحي شده است بدون اينکه اين امر واقعيت داشته باشد. او در اين پندار به انواع خدعهها و تزويرها متوسل ميشود. (17) فارابي در جاي ديگر معتقد است: آن کسي که مردم اين جوامع را گمراه و به خاطر نيل به اغراض و هدفهاي جاهلي آنان را از سعادت منحرف کرده است، در حالي که خود سعادت را به درستي ميشناسد؛ اين چنين کسي بسان مردم جوامع فاسقه است که هم خود شقي و بدبخت است و هم سبب گمراهي ساير مردم شده است. (18)
انواع حکومتهاي ضاله
با توجه به اهداف و اغراض مختلف و متنوعي که فارابي استقرا کرده است و در ذيل انواع حکومت جاهله بدان اشاره شد، اين نوع از حکومت غير فاضله نيز به شش قسم زير تقسيم ميشود:1. 3. حکومت ضاله ضروريه؛
2. 3. حکومت ضاله نذاله؛
3. 3. حکومت ضاله خست؛
4. 3. حکومت ضاله کراميه؛
5. 3. حکومت ضاله تغلبيه؛
6. 3. حکومت ضاله جماعيه.
4. حکومتهاي مبدله
حکومتي است که آرا، عقايد و افعال آن عيناً همان آرا، عقايد و افعال حکومت فاضله است؛ جز آنکه تبدل يافته، آرا و عقايدي غير از آنچه بوده در آن وارد شده است و رفتار مردمش به غير از افعال گذشتهي آن، متبدل و متحول گرديده است. در واقع فاسد شده و در آن نوعي انقلاب بنيادي در ابعاد فکري و عملي در زواياي مختلف اجتماعي رخ داده است.پينوشتها:
1. ابونصر فارابي، فصول منتزعة، ص 45.
2. ابونصر فارابي، السياسة المدنية، ص 87.
3. ابونصر فارابي، آراء اهل المدينة الفاضلة، صص 131-133.
4. همان، ص 151.
5. ابونصر فارابي، الملة، ص 55.
6. ابونصر فارابي، آراء اهل المدينة الفاضلة، صص 131-133.
7. ابونصر فارابي، الملة، صص 43 و 55؛ ابونصر فارابي، السياسة المدنية، ص 101.
8. ابونصر فارابي، فصول منتزعة، صص 45 و 88؛ ابونصر فارابي، آراء اهل المدينة الفاضلة، صص 88 و 89.
9. ابونصر فارابي، آراء اهل المدينة الفاضلة، ص 132؛ ابونصر فارابي، السياسة المدنية، صص 88 و 89.
10. ابونصر فارابي، آراء اهل المدينة الفاضلة، ص 133.
11. ابونصر فارابي، السياسة المدنية، ص 99.
12. همان.
13. ابونصر فارابي، آراء اهل المدنية الفاضلة، ص 133.
14. ابونصر فارابي، السياسة المدنية، صص 103 و 104.
15. همان.
16. همان، ص 104؛ ابونصر فارابي، الملة، صص 43 و 44.
17. ابونصر فارابي، آراء اهل المدينة الفاضلة، ص 151.
18. همان، ص 144.
مهاجرنيا، محسن؛ (1388)، انديشه سياسي متفکران اسلامي جلد اول: فلسفه سياسي اسلام، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول