3. تکذیب شکستن بتها از سوی حضرت ابراهیم (علیه السلام)
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) دومین پیامبر اولوالعزم است. مهمترین شبهه متوجه بر آن حضرت، نسبت دروغی است که در جریان شکستن بتها به ایشان نسبت داده میشود. وقتی از او درباره شخص عامل آن حادثه سؤال کردند، وی بت بزرگ را معرفی نمود. در آیه زیر نیز به مسأله تصریح شده است:أَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ ... قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِیرُهُمْ هَذَا. (1)
تحلیل و بررسی
در تحلیل این نسبت، پاسخها و نکتههای مختلفی ذیل قابل طرح است.الف. تطبیق به شرط غیرمحقق:
برخی معتقدند (2) حضرت ابراهیم (علیهالسلام) به صورت مطلق نگفت که شکستن بتها را بتکبیر انجام داده است، بلکه ادعای خود را به یک شرط معلق کرد و آن ادامه آیه است:فَاسْئَلُوهُمْ إِن كَانُوا یَنطِقُونَ.
یعنی بت بزرگ این کار را انجام داده است و شما این مسأله را از خود بتها بپرسید، به این شرط که اگر آنها توان حرف زدن و پاسخگویی داشته باشند. به تعبیر دیگر، حضرت فرمود اگر بتها جواب شما را دادند، شکستن بتها، کار بت بزرگ است، و چون آنها هیچ وقت به پرسش شما پاسخ نخواهند گفت، پس این کار نیز کار بت بزرگ نیست.
بر این مضمون روایاتی نیز وارد شده است. (3)
ب. نفی معنای ظاهری:
پیمانکاری را در نظر بگیرید که یکی از کارگرانش مرتکب تخلفی شده است. در مقام تحقیق و پرسش ممکن است در مقام خستگی یا استهزای کارگران بگوید: شماها هیچکدام این کار خلاف را انجام ندادید، بلکه فرشتگان یا بیگانگان مرتکب آن شدهاند! در اینجا نمیتوان گفت کارفرما با نسبت دادن فعل به فرشتگان یا بیگانگان مرتکب دروغی شده است. چرا که از قراین پیداست که فعل، فعل خود کارگران و نه دیگران است.در جریان شکستن بتها هم حضرت خواسته با نسبت دادن شکستن بتها به بت بزرگ به عنوان استهزا و نشان دادن عجز و ناتوانی بتها از جمله بتبزرگ در انجام فعلی، آن را به ظاهر به بت بزرگ نسبت دهد. مخاطبان او یعنی حکومت نمرود و مردم شهر نیز متوجه بودند که حضرت ابراهیم (علیهالسلام) در صدد آشکار نمودن ضعف بتها از انجام هرگونه فعلی است. (4)
ج. مقام مناظره و جدل:
حضرت در ظاهر شکست بتها را به بت بزرگ نسبت میدهد. او با این شیوه اینجا بر مشی مخاطبان یعنی بتپرستان، رفتار و جواب میدهد، چرا که آنان به الوهیت و توانایی فوقالعاده بتهای خود معتقد بودند، و بت بزرگ را از دیگ بتها قدرتمندتر توصیف و مورد پرستش قرار میدادند. حضرت نیز بر این اساس پاسخ داد و با شکستن همه بتها، جز بت بزرگ فرمود؛ شما که به الوهیت بتها قایل هستید، بروید از بتهای خود بپرسید که این کار، کار کیست؟حضرت با این بیان، مخاطب بتپرست را در محذور جواب قرار میدهد. اگر مخاطب بگوید که بتها جواب نمیدهند، باید از مبانی بتپرستی خود یعنی اعتقاد به قدرت و اثربخشی بتها دست بردارد؛ و اگر بگوید بتها جواب میدهند، آن وقت باید برود و از بت بزرگ بپرسد. و حال آنکه آنان هیچوقت جواب نخواهند داد. (5)
د. دروغ مصلحتآمیز:
نظر دیگر بر این باور است که دروغ در صورت وجود یک مصلحت اقوا، جایز و در بعض موارد مانند نجات جان انسان بیگناهی واجب است. حضرت ابراهیم (علیهالسلام) هر چند در این مورد به دروغ گفت که شکست بتها کار بت بزرگ بوده است، اما با این حرف خود، جان و فطرت آنان را بیدار کرد و آنان فهمیدند که بتهایشان فاقد هر نوع اثر و قدرتبخشی هستند و بیخود آنها را عبادت میکنند.پس در دروغ حضرت یک مصلحت اقوا یعنی نجات روح انسانها از بتپرستی وجود داشت. (6)
این نکته در بعض روایات نیز مورد تأکید قرار گرفته است. (7)
4. حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و نسبت بیماری به خود!
دومین سؤال و شبهه، درباره پاسخ حضرت ابراهیم (علیهالسلام) به مردم شهر است. وقتی از ایشان خواستند همراه آنان در مراسم جشن بتها در خارج از شهر شرکت کند، وی گفت: من بیمارم. إِنِّی سَقِیمٌ (8)، در حالی که بیمار نبود.پاسخ
الف. اینکه ادعا شده حضرت ابراهیم (علیهالسلام) بیمار نبوده، صرف ادعا است، گفته شده حضرت به بیماری تب نوبهای مبتلا بود که گاهی دچار آن میشد. (9)ب. سقم گرچه بیشتر در بیماری جسمانی به کار رفته است، اما طبق تصریح اهل لغت در ناراحتیهای روحی نیز استعمال شده است. روح حضرت از مشاهده عبادت بتها و سنگتراشها آزرده شده بود و توان شرکت در جشن را نداشت و لذا فرمود: من بیمارم. (10)
ج. ممکن است حضرت در مقام توجیه و بیان دروغ مصلحتآمیزی بود تا با نرفتن در مراسم جشن بتواند بتهای شهر را سرنگون کرده و با این کار، روح و فطرت توحیدی مردم را بیدار کند و جان و روان آنان را از بیماری بتپرستی نجات دهد. پس دروغ مصلحتآمیز، آن هم با چنین عظمتی مشروع و روا است.
از مطالب پیشین، پاسخ شبهه خواندن ماه و خورشید و دیگر ستارگان، رب خود توسط ابراهیم (علیهالسلام) ظاهر میشود، چرا که حضرت در مقام ابطال خدا بودن آنها، از باب جدل و الزام بتپرستان به سستی مبانی اعتقاد بتپرستیشان، با مشاهده ماه گفت: این خدای من است و با افول آن فهماند چیزی که افول و در حال تغییر و زوال است، در حد خدایی نمیتواند مطرح شود. و چون همه ستارگان آسمانی چنین است، بس هیچ کدام از آنها خدای واقعی نیستند. (11)
5. حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و معرفی همسر خود به عنوان خواهر
ملحدان و منتقدان کتابهای آسمانی با تمسک به کتاب مقدس عهد قدیم، کتاب یهودیان - که مورد تأیید مسیحیان نیز است - و عهد جدید، کتاب اختصاصی مسیحیان، یک سری نسبتهای ناروا و ضداخلاقی به پیامبران الاهی نسبت میدهند که قلم از نوشتن آنها شرمنده است. یکی از این شبهات درباره حضرت ابراهیم (علیهالسلام) و سفر وی با همسرش ساره به مصر برمیگردد، مطابق ظاهر تورات حضرت بیم آن داشت که مردمان یا دستگاه حکومت نمرود به خاطر چهره زیبای همسرش او را به قتل رسانده، همسرش را تصاحب کنند. او برای این منظور این چاره را اتخاذ کرد که همسر خود را به عنوان خواهرش معرفی کند و این کار را نیز انجام داد و ساره به دربار فرعون راه پیدا کرد.همین داستان درباره اسحاق (علیهالسلام) و زنش در تورات تکرار شده است. (12)
مخالفان، با تمسک به تورات انواع گناهان به پیامبران دیگر مانند حضرت داوود و لوط (علیهالسلام) نسبت دادهاند و با این شیوه به تخریب شخصی الاهی پیامبران آسمانی دست یازیدند. (13)
نقد و نظر
اولین نکته اینکه، امروزه اصالت تاریخی عهد قدیم و جدید توسط تاریخپژوهان غربی از بین رفته و آنها ثابت کردهاند این دو کتاب نه کتاب اصیل آسمان و نه بیانات اصیل حضرت موسی (علیهالسلام) و عیسی (علیهالسلام) بلکه تقریرات و روایات مختلف چندین فرد بعد از وفات حضرت موسی (علیهالسلام) و عروج آسمانی حضرت عیسی (علیهالسلام) است. به دلیل تألیف این دو کتاب توسط اشخاص که نسبت واقعیشان مشخص نیست، تناقضهای تاریخی و تعارض با علوم و عقل در آنها مشاهده میشود که موجب شده است اصالت دینی و تاریخشان از بین برود. (14)وجود تهمتهای ناروا و ضداخلاقی به پیامبران الاهی نیز توسط تحریفگرایان صورت گرفته است و به هیچوجه نمیتوان به آن به عنوان سند تاریخی اتکا کرد و به تبع آن - العیاذ بالله - چنین تهمتهایی را به انسانهای والا نسبت داد.
ممکن است این شبهه طرح شود که تحریف اگر از سوی خود یهودیان یا مسیحیان صورت گرفته است، این باید نه در نسبت اعمال منافی عفت، بلکه در نسبت صفات و مقامات مقدس انجام گیرد. یک یهودی یا مسیحی حقیقی نمیتواند چنین تهمتهای به پیامبر خودش جعل کند.
در جواب این شبهه باید گفت: اینکه یک یهودی یا مسیحی حقیقی چنین نسبتهای را جعل نمیکند، درست و عقلانی است، اما از کجا ثابت شده است که نویسندگان عهد قدیم و جدید - که در ظاهر یهودی و مسیحی بودند - حقیقتاً پیرو واقعی موسی (علیهالسلام) و عیسی (علیهالسلام) بودند؟ بلکه محتمل است نویسندگان کتب فوق، صفت نفاق و منافق را داشتند یا توسط و ترغیب حکومت این تحریفات در تورات و انجیل رسوخ کرده است. بعضی طراحان شبهه خود اعتراف میکنند که تورات توسط کاهنان نوشته شده است. (15)
چنان که بعضی یهودیان در صدر اسلام به ظاهر مسلمان میشدند، ولی هدفشان جعل احادیث نبوی بوده است؛ یا برخی از مسلمانان ضعیفالایمان توسط معاویه تطمیع میشدند یا فریب میخوردند به تحریف احادیث مختلفی دست میزدند. (16) بنابراین نسبت داستانهای ضداخلاقی به پیامبران تنها توسط تحریفگرایان با انگیزههای مختلف صورت گرفته و دامن پیامبران از چنین نسبتهایی پاک و مبرا است.
نکته دیگر اینکه اگر چنین نسبتهایی صحیح بود، این بهانهای برای مسلمانان میشد تا برای اخراج رقیب از دایره رقابت، به نسبتهای فوق دامن زده و با تضعیف ادیان پیشین، برتری خود را از این منظر اثبات کنند. در حالی که قرآن کریم نه تنها هیچگونه نسبت ناروایی به پیامبران پیشین نداده، بلکه به تمجید و ستایش آنان نیز پرداخته است و دامن آنان را از هرگونه لغزش اخلاقی پاک و مبرا توصیف نموده است.
6. حضرت یونس (علیهالسلام) و غضب و گمان بد بر خدا
درباره آن حضرت نکات زیر قابل تأمل و بررسی است:آن حضرت مدت مدیدی امت خویش را در سرزمین «نینوا» به راه سعادت و روشنایی دعوت کرد، اما عجز عناد، لجاجت و آزار از قوم خویش پاسخی نشنید. به ناچار از خداوند درخواست نفرین و عذاب دنیوی نموده و خود شهر را ترک کرد. (17)
مخالفان با توسل به قطعههای تاریخی تحریف شده و نیز ظاهر آیه زیر شبهه وارد کردهاند که یونس (علیهالسلام) با درخواست نفرین از خداوند، منطقه مأموریت خویش را خودسرانه ترک و ضمن غضب بر خدا (18) گمان برده بود که خدا بر یافتن وی قادر و توانا نیست. جزای چنین عملی، گرفتاری حضرت در شکم ماهی بود. (19) او در شکم ماهی به اشتباه خود پی برد و اعتراف کرد که مرتکب ظلم و ستم شده است.
وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ. (20)
تحلیل و بررسی
الف. درخواست عذاب و نفرین قوم توسط بعضی پیامبران انجام گرفته است. این درخواست به امتهایی اختصاص داشت که به هیچوجه از اعمال زشت و گناه خود دست نکشیده و نصایح و راهنماییهای پیامبران آسمانی را ارج ننهاده و چه بسا به اذیت و آزار آنان نیز میپرداختند. نتیجه چنین برخوردی با پیامبران، این میشد که صبر آنان - که با صبر دیگر انسانها قابل قیاس نیست - نیز لبریز شود و از خداوند درخواست نفرین و مجازات قوم مستحق عذاب را بنمایند.چنین درخواستی، معقول و موجّه است، چرا که چنین قومی با ارتکاب انواع گناه و ظلم، مستحق مرگ و محرومیت از نعمت حیات دنیوی هستند. پس اصل درخواست عذاب و نفرین، امری معقول، پذیرفتنی و با عصمت سازگار است.
نکته قابل ذکر اینکه پیامبران نیز انسان هستند و به تبع آن، مقدار صبر و بردباری آنان در مقابل مشکلات و انواع آزار و اذیت، متفاوت است. چه بسا اگر پیامبر اسلام جای یونس (علیهالسلام) بود، به جای درخواست نفرین، صبر و مدارا پیش میگرفت. این تفاوت نیز به اختلاف مقام و رتبه پیامبران برمیگردد که در قرآن به آن تصریح شده است. (21) خداوند در آیهای خطاب به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) یادآوری میکند که در برابر مشکلات و آزار قوم خود، مبادا مانند حضرت یونس (علیهالسلام) عمل کند. (22)
ب. با توجه به اینکه اصل عذاب و درخواست نفرین برای قوم طاغی امر جایزی بوده است، منطقی است با چنین درخواستی، ماندن در منطقه عذاب جایز نخواهد بود و خروج یونس (علیهالسلام) از منطقه، امر طبیعی و معقول است. پس نمیتوان مدعی شد حضرت محل مأموریت خود را بدون اذن الاهی ترک کرده بود، چرا که اولاً دیگر محل مأموریتی باقی نمانده بود و ثانیاً هیچ دلیلی بر عدم جواز ترک محل وجود ندارد.
ج. مسأله غضب و خشم حضرت یونس (علیهالسلام) نه از خداوند، بلکه از دست قوم طاغی و لجوج قوم خویش بوده است. این غضب نیز نه شخصی، بلکه برای خداوند بوده است که چرا قوم وی بر اوامر الاهی دهانکجی میکنند!
د. حضرت یونس (علیهالسلام) فکر میکرد که بالاخره با لعن و نفرین، خود را از عذاب و آزار و اذیت قوم خویش نجات داده و زندگی سخت و مشقتآمیزش به پایان خواهد رسید. با این طرز فکر و امید، از دیار خود خارج شد. لکن برخی عبارت «نَقدِرُ» را در آیه شریفه به معنای قدرت تفیسر کرده و آیه را چنین معنی میکنند که یونس (علیهالسلام) گمان برد ما بر وی قادر و توانا نخواهیم شد.
در حالی که نسبت عدم قدرت بر خداوند در حق خداشناسان عادی و رده پایین نیز بعید، بلکه محال است. هر خداشناسی میداند که خداوند در هر زمان و مکان بر وی دسترسی دارد. چنین نسبتی بر یونس (علیهالسلام) پیامبر، که خداوند او را با اوصاف کمالی مانند: برگزیده الاهی و صالح (23) وصف میکند، پذیرفتنی نیست.
علاوه بر این، نه تنها واژه «قدر» در لغت عرب به معنای «سختی و تنگی» به کار برده شده، بلکه در خود قرآن کریم نیز به همین معنا استعمال شده است. مانند:
اللّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقَدِرُ؛ (24)
خداوند رزق و روزی را برای هر کس که بخواهد گسترش یا تنگ و محدود میکند.
در این آیه «قدر» مقابل «بسط» به کار رفته است.
هـ اما دعای حضرت یونس (علیهالسلام) در ظلمات یعنی شکم ماهی و نسبت ظلم بر خود؛ پاسخ آن از اصل نسبت ظلم و گناه بر پیامبران روشن میشود. حضرت با گرفتاری در شکم ماهی، متوجه شد که نفرین بر قوم خود و ترک امر تبلیغ، مورد رضایت الاهی نبوده است. هر چند او از آن نهی نشده بود، ولی می توانست با تحمل انواع آزار و اذیت و ادامه تبلیغ، بهتر از این عمل کند و مقام و رتبه خویش را در نزد الاهی ارتقا بخشد. در واقع حضرت یونس (علیهالسلام) با ترک «اولی» و ترک فعل بهتر، برخود ظلم نموده است. (25)
7. چگونه زنده ماندن حضرت یونس (علیهالسلام) در شکم ماهی
یکی دیگر از شبهات، به چگونگی زنده ماندن حضرت یونس (علیهالسلام) در شکم ماهی مربوط میشود که در آیات پیش گفته بر آن تأکید شده است. شبهه هم بر عدم آسیب رسیدن بر بدن حضرت و هم بر چگونگی تنفس یونس (علیهالسلام) متوجه است.تحلیل و بررسی
الف. از ظاهر آیه فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ، «ماهی او را بلعید در حالی که برای خدا مأمور بود»، استفاده میشود که ماهی چنان بزرگ بود که بدن یونس (علیهالسلام) را نه پاره کرد، بلکه یک مرتبه بلعید و در این صورت هیچ زخم و آسیبی بر بدن وارد نمیشود.ب. ماهی مزبور، ماهی بس بزرگی بود که به جای پاره کردن بدن یونس (علیهالسلام) او را بلعید و نیز مانع کشتی شده بود. روشن است چنین ماهی بزرگی، مجاری و راههای مختلف ورود و خروج هوا از شکمش مانند راه دهان وجود داشته باشد که موجب ادامه حیات یونس (علیهالسلام) را فراهم گرداند.
ج. صرفنظر از نکته پیشین، میتوان گفت: در شرایط ویژه و برای افراد خاص، ادامه حیات در محیط بسته و محدودتر از شکم ماهی بزرگ، ممکن بلکه اتفاق افتاده است. نمونه بارز آن مرتاضان هندی هستند. مثلاً یک مرتاض هندی، بدون وجود هوا و غذا توانست به مدت 40 روز در قبر زنده بماند، و بدون هیچ مشکلی از آن خارج شود. (26)
د. از ظاهر آیه و هو ملیم برمیآید قصه ظهور ماهی بزرگ بر سر راه کشتی و افتادن قرعه بر یونس (علیهالسلام) کلاً براساس اراده خاص الاهی رخ داده است. ممکن است ماهی مزبور یک نوع خاص باشد که پیشتر وجود نداشته باشد. روشن است زنده نگهداشتن حضرت یونس (علیهالسلام) در دل یک ماهی، بلکه در هر جای دیگر بر خداوند قادر مطلق ممکن است. خدایی که جنین را در طی چند ماه در شکم مادر زنده نگه میدارد، بر فراهم آوردن ابزار حیات یونس (علیهالسلام) در دل ماهی تا قیامت نیز توانا است. اعمال فوقالعادهتر از آن تحت عنوان «معجزه» در تاریخ پیامبران بارها تکرار شده است.
8. حضرت یوسف (علیهالسلام) و قصد گناه در مورد زلیخا
برخی با توسل به ظاهر آیه زیر و همچنین بعضی روایات مجعول، در صدد نسبت دادن قصد گناه به حضرت یوسف در جریان مواجهه با زلیخا برآمدهاند: (27)وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ؛ (28)
و در حقیقت [آن زن] آهنگ وی کرد، و [یوسف نیز] اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، آهنگ او میکرد. چنین [کردیم] تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم چرا که او از بندگان مخلص ما بود.
در ذیل این آیات بعضی روایتها - که نوعاً مجعولند - وارد شده است که حضرت نیز قصد گناه با زلیخا را داشت، چنان که با شنیدن ندای غیبی ایاک و ایاها، «از آن زن بر حذر باش» باز به آن اعتنا نکرد تا اینکه پدرش یعقوب (علیهالسلام) در نظر او مجسم شد یا جبرئیل او را از آن عمل بر حذر داشت.
این روایات نه تنها مخالف عصمت پیامبران، بلکه مخالف ظاهر آیه فوق نیز است. آیه به صراحت میفرماید: همّ و قصد گناه تنها از سوی زلیخا صورت گرفته بود، اما چون حضرت یوسف (علیهالسلام) برهان پروردگارش را مشاهده کرد، اصلاً قصد و همّ گناه هم نکرد، تا چه رسد به اینکه قصد گناه کند و به نداهای غیبی نیز بیاعتنا شود.
باری! در جریان این مسأله روشن میشود که عصمت پیامبران دو پایه دارد؛ پایه اول علم و نفس قدسی شخص معصوم است که موجب دوری از گناه میگردد. پایه دوم، لطف و عنایت الاهی است که در موقع خاص، شامل حال معصوم میشود. در مسأله بحث نیز آیه از نشان دادن برهان الاهی (29) و برطرف کردن سوء و فحشا از یوسف (علیهالسلام) خبر میدهد که همان لطف الاهی است.
9. حضرت موسی (علیهالسلام) و قتل شخص قبطی
در منابع تاریخی و در قرآن کریم گزارش شده است؛ حضرت موسی (علیهالسلام) بعد از ورود به شهر، شخصی از قوم «بنیاسرائیل» و شخص دیگر از قبطیان را مشاهده کرد که به درگیری با یکدیگر پرداخته بودند. شخص بنیاسرائیل با دیدن حضرت موسی (علیهالسلام) از او کمک خواست. حضرت نیز به کمک او شتافت و با ضربه مشت، فرد قبطی را به قتل رساند. (30)حال این سؤال مطرح است، چگونه موسی (علیهالسلام) بدون تحقیق از هم قوم خود جانبداری کرد و به قتل بیگناهی پرداخت؟ مؤید آن قول خود موسی (علیهالسلام) است که بعد از آن حادثه گفت: این عمل شیطان بود و من بر خود ستم نموده و از خدا طلب مغفرت میکنم. (31) این عمل حضرت مورد انتقاد ملحدان قرار گرفته است. (32)
پاسخ
پیش از پرداختن به پاسخ باید به این نکته اشاره کرد که بنیاسرائیل در دوره فرعون، قوم ذلیل و فاقد حقوق ابتدایی بود. قبطیان که به دستگاه حکومت وابسته و منسوب بودند، با افراد بنیاسرائیل رفتار خشونتبار و تحقیرآمیز داشتند. این مسأله در آن زمان برای همه از جمله موسی (علیهالسلام) آشکار بود.با توجه به این نکته، موسی (علیهالسلام) وقتی درگیری فردی از قوم مظلوم و فاقد حقوق اجتماعی را با شخص منسوب و به قوم دستگاه حاکمه مشاهده کرد، یقین پیدا کرد که طرف قبطی جانب باطل و درصدد زورگویی برآمده است. عبارت آیه شریفه «فاستغاثه» نیز بر این نکته دلالت دارد. چرا که استغاثه به معنای طلب یاری و کمک از سوی شخص ستم دیده است.
بنابراین اصل وارد شدن موسی (علیهالسلام) برای یاری فرد مظلوم، مطابق اصول انسانی و اخلاقی است و اگر در این نزاع، حضرت دخالت نمیکرد، باید بر وی به دلیل عدم رعایت اصول انسانی و دفاع از حقوق مظلوم، اشکال وارد میشد.
اما درباره قتل طرف مقابل میتوان جواب داد که حضرت نه به قصد قتل، ضربه مشت را زد و نه آلت ضرب، آلت قتل بود تا حکم قتل عمد پیدا کند؛ بلکه قتل خطایی تلقی میشود و حضرت با ضربه خود تنها در مقام دفاع از مظلوم و خاتمه دادن درگیری بوده است. قتل از باب بدشانسی بود که برای هر کس ممکن است اتفاق بیفتد. بنابراین مسأله خطا و بدشانسی، منافی عصمت و مقام نبوت تلقی نمیشود.
اینکه حضرت از فعل خود به ظلم و عمل شیطان تعبیر کرده و از خدا طلب مغفرت میکند، باید گفت؛ فرد مقتول هر چند ظالم و مستحق تقاص ظلم و خشونت خود بود، اما استحقاق قتل را نداشت و چون این عمل بالاخره به دست موسی (علیهالسلام) - هر چند غیرعمد و ناآگاهانه - رخ داد، حضرت در وجدان خود شرمنده و ناراحت بود و عواقب سوء و زیان آن را هم بر زندگی خصوصی و هم بر رسالت آسمانی خودش دریافت که مورد تعقیب دستگاه حاکمه فرعون قرار گرفت. او اگر به چنین کاری اقدام نمیکرد، برای مصلحت آمیزتر بود. از اینرو حضرت آن را به گناه وجدانی و ظلم بر خویش تعبیر میکند و سوء تدبیری که در این باره خرج کرده را به شیطان نسبت میدهد که با وسوسه یاری رساندن به هم قوم خود، در این محذور گرفتار شد. (33)
10. تعدد خدای موسی (علیهالسلام)
برخی از ملحدان میکوشند با تمسک به ظواهر آیات عهد قدیم نشان دهند که حضرت موسی (علیهالسلام) موحّد نبوده، بلکه خدایان متعددی را میپرستید. «یهوه» که توسط موسی (علیهالسلام) به خدای قوم یهود انتخاب شده است، پیشتر به عنوان خدای کوه (هورب یا سینا) توسط بنیاسرائیل پرستش میشده است. (34) به عبارتی یهوه یکی از خدایان بوده است.تحلیل و بررسی
الف. ضعف این اشکال نیز از پاسخهای پیشین ظاهر میشود. دلیل ملحدان در نسبت شرک و چندخدایی به حضرت موسی (علیهالسلام)، کتاب عهد قدیم فعلی است. اصالت این کتاب مورد تردید، بلکه یقین به رسوخ تحریف در آن است و لذا نسبت شرک به پیامبران الاهی با تمسک به کتاب تحریف شده، اعتباری نخواهد داشت.ب. تعدد خدا به خصوص خدایان محسوس به صورت بت در بنیاسرائیل وجود داشته است و سامری نیز از غیبت چهل روزه حضرت موسی (علیهالسلام) استفاده کرده و برای مردم بتی از گوساله ساخت. اما تعدد خدا مورد نفی و انکار حضرت موسی (علیهالسلام) قرار میگیرد. او بعد از برگشت از سفر میقات الاهی، بت سامری را نابود کرد. (35)
ج. نکته سوم اینکه به دلیل غلبه تعدد خدا در بنیاسرائیل، نویسندگان عهد قدیم نیز از این روحیه و رویکرد مصون نبودند. این نکته مورد تأکید بسیاری از محققان قرار گرفته است که در دوران تبعید، نویسندگان تورات هنوز به خدایان متعدد اعتقاد داشتند. (36)
11. تولد حضرت عیسی (علیهالسلام) از مریم باکره
درباره شخصیت آن حضرت شبهات زیر قابل تأمل است.کتب مقدس آسمانی انجیل (37) و قرآن کریم (38) اتفاقنظر دارند که حضرت عیسی (علیهالسلام) از زن باکرهای به نام مریم و بدون همبستری با مرد متولد شد. منتقدان و ملحدان چنین عملی را برخلاف قوانین علمی و عقلی توصیف نموده و آن را محال و از اساطیر و افسانههای مردم مصر و سواحل مدیترانه مقتبس میانگارند؛ (39) و چه بسا به استهزای این آموزه دینی میپردازند. (40)
مارتین لوتر (1546 - 1482م) این آموزه را مخالف خرد و فلسفه آفرینش تفسیر کرد. (41)
تحلیل و بررسی
در ارزیابی شبهه فوق نکات زیر قابل توجه است.الف. امکان علمی
طراحان شبهه بدون هیچ دلیل و مدرکی تولد فرزند از مادر باکره را محال عقلی و عملی تفسیر کردهاند. آنها بر این مدعای خود دلیلی اقامه ننموده و صرفاً براساس واقعیتهای خارجی استدلال کردهاند که در خارج، تولد فرزند از مادر و پدر انجام میگیرد. در حالی که واقعیت خارجی جانب اثبات قضیه یعنی تولد فرزند از پدر و مادر را به صورت یک قاعده و مبنای حداکثری ثابت میکند و برجانب منفی قضیه یعنی امکان تولد فرزند از مادر باکره نفیاً و اثباتاً نظر ندارد. چرا که ممکن است در شرایط خاص، مادری واجد سلول نر گردد. این صرف ادعا نیست، بلکه بعضی آزمایشها آن را تأیید کرده است.دکتر الکسیس کارل فیزیولوژیست و زیستشناس فرانسوی مینویسد:
هنگامی که به میزان سهمی که هر یک از پدر و مادر در تولید مثل دارند فکر میکنم، باید آزمایشهای «لوب» و «باتایون» را به خاطر بیاوریم که از یک تخمک بارور نشده قورباغه بدون دخالت «اسپر ماتوزوئید» به وسیله تکنیکهای خاصی، قورباغه جدیدی میتوان به وجود آورد.
به این ترتیب که ممکن است یک عامل شیمیایی یا فیزیکی را جانشین سلول نر کرد، ولی در هر حال همیشه وجود یک عامل ماده ضروری است. (42)
به تعبیر تخصصی، وجود سلول نر «اسپرماتوزوئید» در تولد فرزند شرط لازم است، اما شرط منحصره نیست، به این معنی که احتمال دارد یک عامل و سلول دیگر - که ممکن است از سلولهای خود مادر باشد - جانشین سلول نر شده و کارکرد آن را داشته باشد.
البته این پاسخ تنها به منزله اثبات امکان علمی چنین ادعایی است، اما اینکه تولد عیسی (علیهالسلام) نیز صرفاً براساس اختلاط سلولهای خود مریم بوده است، آن را تأیید نمیکند؛ بلکه بعد از اثبات امکان مدعا، آن را با اراده و معجزه الاهی تبیین میکند که به آن اشاره میشود.
ب. معجزه الاهی
نکته دیگر قطع نظر از جواب پیشین، اینکه تولد عیسی (علیهالسلام) از زن باکره خود معجزه الاهی است. قرآن کریم نیز در جواب مریم مبنی بر عدم ارتباط با مردی آن را معجزه و امر آسان بر پروردگار توصیف میکند. (43)لکن معجزات الاهی نیز در قالب قوانین علمی و عقلی صورت میگیرد؛ منتهی چون بشر بر کنه و جزئیات قوانین در شرایط مختلف و علل جایگزین آنها علم و احاطهای ندارد، از انجام چنین خوارق عاداتی عاجز است و انجام آنها صرفاً بر خداوند آفریدگار جهان هستی، آسان و میسور است. (44) مانند مخترع دستگاه پیچیدهای که در شرایط و سیستمهای مختلف، کارکردهای متنوعی دارد که غیر از خود وی، کسی از راز و رمز آن آگاه نیست.
ج. تأیید باکره بودن مریم در قرآن
در متن شبهه گفته شد بعضی اصالت تولد عیسی (علیهالسلام) از زن باکره را زیر سؤال بردند؛ در این باره باید گفت: قطعنظر از پژوهشهای تاریخی، بزرگ و موثقترین سند تاریخی این ادعا، قرآن کریم است که اصالت کتب آسمانی بودن آن مبرهن و تاریخ پژوهان به آن معترفند. از این رو با تآیید چنین منبع موثقی نباید در صحت آن تردید کرد.12. تردید در وجود تاریخی عیسی (علیهالسلام)
امروزه برخی از تاریخپژوهان که نوعاً مخالف دین، به خصوص آیین مسیحیت هستند، میکوشند اصالت تاریخی حضرت عیسی (علیهالسلام) را مورد تردید قرار دهند و نشان دهند که عیسی (علیهالسلام) واقعیت تاریخی نداشته و جعل و ابداع خود مسیحیان است؛ چرا که تاریخنویسان معاصر عیسی (علیهالسلام) مانند فیلو و یوسف در آثارشان از وی سخنی به جا نگذاشتند. (45)تحلیل و بررسی
الف. نام نبردن از حضرت عیسی (علیهالسلام) در منابع تاریخی معاصر وی ممکن است علل مختلفی داشته باشد؛ مثلاً مسیحیت در دوره ظهور خود توسط یهود و قطب حکومت تحت فشار و طرفداران آن شکنجه و چه بسا به قتل میرسیدند. لذا گزارش این جریان توسط مؤرخان ممکن نبود.همچنین محتمل است مورخان آن دوره که یهودی بودند، از روی عمد به عنوان بایکوت مسیحیت به گزارش آن نپرداختند.
احتمال سوم اینکه ممکن است بعضی منابع تاریخی مفقود شده یا از ترس مخالفان مسیحیت در مکانهایی خاص مانند غار مخفی شده باشد. اینجا میتوان به اسناد به دست آمده از غارهای بحرالمیت اشاره کرد که اخیراً کشف شدهاند. پس صرف عدم ذکر نام عیسی (علیهالسلام) در منابع اولیه نمیتواند منطقاً عدم وجود تاریخی او را ثبات کند. (46)
ب. براساس کشفیات جدیدی که در سال 1945 م در منطقه نجع حمادی مصر و نیز در 1947 تا 1956 در ناحیه قمران واقع در کرانه بحرالمیت صورت گرفت، متونی به دست آمده که طی آنها ریشههای دیانت مسیحی کشف و آشکار میشود. براساس آن تعالیم حضرت عیسی (علیهالسلام) با تعالیم دینی سرزمینهای مزبور - که یهودی بودند - مرتبط بوده و در آنها ظهور عیسی (علیهالسلام) بشارت داده شده است. یکی از حواریون عیسی (علیهالسلام) به نام یوحنا (پسر زبدی) با آنان مرتبط بوده است.
ج. نکته عمده و مهم اینکه اگر بر فرض پذیرفتیم که از حیث منابع تاریخی نمیتوان وجود عیسی (علیهالسلام) را ثابت کرد، به یک منبع بالاتر از منابع تاریخی ارجاع میدهیم که وثوق و اعتبار آن خدشهناپذیر است؛ و آن قرآن کریم است که به عنوان یک سند آسمانی و تاریخی از وجود عیسی (علیهالسلام) و صفات کمالی وی خبر میدهد. پس میتوان مدعی شد مسیحیان برای اثبات اصالت تاریخی پیامبرشان نیز به کتاب آسمانی مسلمانان وام دارند و چه بسا بدون آن در اثبات مدعای خود دچار مشکل گردند.
13. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
از آنجا که توسط نگارنده یک کتاب مستقل به شبهات پیرامون ابعاد مختلف آن حضرت اختصاص یافته است که در آینده منتشر خواهد شد؛ خواننده فاضل را به آن اثر ارجاع میدهیم.پینوشتها:
1. انبیاء: 62 و 63؛ سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ص 300.
2. ر. ک: مجمعالبیان، ذیل آیه؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 113.
3. ر. ک: معانی الأخبار، ص 209.
4. ر. ک: الکشاف، ج 3، ذیل آیه؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 114.
5. ر. ک: مجمعالبیان، ج 7، ذیل آیه؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 14، ذیل آیه، ص 300.
6. جزوه راه و راهنماشناسی، ص 652.
7. ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 12، ص 55.
8. صافات، آیه 89.
9. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 115.
10. بنگرید، کتب لغت مثل لسانالعرب، تاج العروس، ذیل ماده سقم.
11. انعام، آیات 88 - 76.
12. همان، 26: 10 - 7.
13. ر. ک: تولدی دیگر، پیامبران، ص 2؛ دکتر روشنگر، اللهاکبر، ص 306، هفتهنامه صدا، شمارهی 176، 1382/9/15، ص 4.
14. ر. ک: ساروخاچیکی، کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، صص 14 و 22؛ سیدجلالالدین آشتیانی، تحقیقی در دین یهود، ص 61 به بعد؛ محمدرضا زیبایینژاد، درآمدی به تاریخ و کلام مسیحیت، ص 79.
15. تولدی دیگر، ص 82.
16. البته امروزه تفکیک احادیث صحیح از غیرصحیح توسط متخصصان حدیث روشن شده است.
17. مطابق صریح آیه 18 سوره یونس، قوم وی با مشاهده مقدمات عذاب توبه نموده و خداوند نیز عذاب را از آنان مرتفع ساخت.
18. ر. ک: عبدالکریم سروش، حکمت و معیشت، دفتر نخست، ص 403.
19. مطابق آیات قرآن حضرت یونس (علیهالسلام) سوار کشتی شد، اما در بین راه یک ماهی بزرگ مانع کشتی شد، به ناچار قرار گذاشتند با قید قرعه یک یا چند نفر از کشتی را به دریا بیندازند. قرعه به اسم یونس (علیهالسلام) اصابت کرد و ماهی وی را بلعید (صافات، آیات 142 - 141؛ انبیاء، آیه 87).
20. انبیاء، آیه 87.
21. «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ». (بقره، آیه 253).
22. «وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ». (قلم، آیه 48).
23. قلم، آیه 50.
24. رعد، آیه 26 و نیز، آیه طلاق، آیه 7؛ فجر، آیه 16.
25. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 14، ص 314؛ جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج 7، ص 297.
26. نقل از: محمد رشیدرضا، الوحی المحمدی، ص 143.
27 ر. ک: تفسیر البیضاوی، ج 2، ص 301، ذیل آیه.
28. یوسف، آیه 24. (ترجمه فولادوند)
29. در تفسیر برهان الاهی ارائه شده بر یوسف دیدگاههای مختلفی عرضه شده است. بعضی آن را ندای غیبی، بعضی آن را تمثل جبرئیل یا یعقوب تفسیر میکنند. علامه طباطبایی آن را نوعی علم شهودی ذکر میکند. (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 11، ص 29؛ منشور جاوید، ج 11، ص 374).
30. «فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَى الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَیْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ». (قصص، آیه 15؛ شعراء، آیه 14).
31. «قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی»، (قصص، آیه 16).
32. ر. ک: دکتر روشنگر، الله اکبر، ص 306.
33. ر. ک: مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 123؛ منشور جاوید، ج 12، ص 40.
34. هوشنگ معینزاده، کمدی خدایان، ص 256.
35. طه، آیات 85، 87 و 95.
36. ر. ک: سیدجلالالدین آشتیانی، تحقیقی در دین یهود، ص 242.
37. برحسب ظواهر انجیل، مریم نامزد مردی به نام یوسف بود، اما با وی آمیزش جنسی نداشت که عیسی متولد شود. (بنگرید: متی، 1: 18؛ 13: 55؛ مرقس، 6: 3؛ لوقا، 1: 26).
38. بنگرید: آل عمران، آیه 47؛ مریم، آیه 20؛ انبیاء، آیه 91.
39. ر. ک: تحقیقی در دین مسیح، ص 145.
40. مسعود انصاری، اسلام و مسلمانی، ص 300.
41. همان.
42. انسان موجود ناشناخته، به نقل از: تفسیر نمونه، ج 13، ص 58.
43. «قَالَتْ أَنَّى یَكُونُ لِی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِیًّا. قال کذالک الله یخلق ما یشاء اذا قضی امرا فانما یقول کن فیکون»، (آل عمران، آیه 74) و ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 3، ص 246.
44. اینکه معجزه در تولد عیسی چگونه بوده است، آیا خداوند در سلولهای مریم دخل و تصرف نموده و سلولهای جایگزین خلق نمود یا اینکه فرشته متمثل به صورت آدم با قدرت الاهی زمینه تولد عیسی (علیهالسلام) را فراهم آورد، (چنان که محیالدین در تفسیر رحمةمن الرحمن، ج 3، ص 43 بدان متمایل است) از رازهای خلقت است. (تفسیر موضوعی، ج 7، ص 379).
45. ر. ک: مسعود انصاری، اسلام و مسلمانی، ص 305؛ تحقیقی در دین مسیح، صص 210 - 170.
46. ر. ک: ژان دانیلو، ریشههای مسیحیت در استاد بحرالمیت؛ نصرالله پورجوادی، نشر دانش، خرداد و تیر 1364، مقاله: کشفی که تاریخ مسیحیت را دگرگون کرد، این مقاله در کتاب نگاهی دیگر نیز منتشر شده است.
قدردان قراملکی، محمدحسن؛ (1394)، پاسخ به شبهات کلامی (دفتر دوم: دین و نبوت)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم