از ديدگاه اسلام، نگاه به ارحام، نگاه به نعمتها و ارزشهاي الهي است. اگر ارحام با يکديگر ارتباط برقرار نکنند يا براي قطع رحم اقدام کنند، کفران نعمت کرده و آثار مخرّبي در انتظار آنهاست. دينداري، با صلهي رحم نسبت دارد، چنان که قطع رحم سبب خروج آدمي از مدار تعاون و همگرايي ميشود و به سوي کفر پيش ميرود. صلهي رحم تأثيري شگرف بر بهزيستي، سلامت و بهداشت رواني و اجتماعي دارد. يکي از عواملي که تربيت ديني را شکل ميدهد، صلهي رحم است. همچنين به اين نکته ميتوان اشاره کرد که ارتباط خويشاوندي، يکي از حقوق ارحام نسبت به يکديگر است.
خواجه نصيرالدين طوسي، اساس صلهي رحم را مبتني بر عقل و نقل دانسته و معتقد است عقل، مهجور بودن انسان در ميان انبوه همنوعان خود را جايز نميداند و آن را از اقسام رهبانيّتي ميداند که موجب زوال قواي نفساني انسان و خسران اخروي و دنيوي او ميشود. لذا به حکم عقل، آدمي به ارتباط با ديگران نيازمند است تا در سايهي اين ارتباط، حيات خود را ذيل اخلاق و حيات معنوي ادامه دهد و نيز حوائج مادي خود را نيز برآورده کند. احياي اين ارتباط، به نظر عقل ضروري است، اما با تمام اهميت، در وهلهي دوم از ضرورت عقلي قرار ميگيرد، زيرا عقل پس از بيان اهميت و خواص ارتباط انسان با ساير همنوعانش و نياز انسان به برقراري اين ارتباط، در حقيقت رابطه با خويشاوندان را در وهلهي اول قرار ميدهد تا آغاز روابط گستردهي اجتماعي قرار گيرد.
خواجه نصيرالدين طوسي، تأکيد قرآن و حديث را به لزوم برقراري صلهي رحم به عنوان يک فضيلت، مطابق با حکم عقل دانسته و معتقد است عقل و نقل در تأکيد بر فضيلت صلهي رحم هماهنگاند (1).
يک) جايگاه
الف) در قرآن و روايات
قرآن کريم براي مسئلهي خويشاوندي و ارتباط فاميلي، جايگاه ويژهاي قائل شده است، به گونهاي که صلهي رحم يکي از واجبات شرعي شمرده ميشود. آيات قرآن و نيز روايتهاي متعدد، شاهدي گويا بر اين مدعاست:سوره نساء حاوي آيهاي است:
يَاأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبَاً؛ اي مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدي آفريد و جفتش را [نيز] از او آفريد و از آن دو مردان و زنان بسياري پراکنده کرد پروا داريد. از خدايي که به [نام] او از همديگر درخواست ميکنيد پروا کنيد و زنهار از خويشاوندان نبريد که خدا همواره نگهبان شماست (2).در اين آيه احتمالهاي مختلفي از سوي مفسرين مطرح شده است (3). که همگي آنها دلالت بر اين نکته دارد که صله رحم واجب است و قطع آن حرام.
• آيهي 21 سورهي رعد، مسلمانان را به وصل تشويق ميکند. خداوند به صلهي رحم امر کرده و بر پيروان دين رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) لازم است از آن تبعيت کنند:
وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ؛ و آنان که آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده ميپيوندند و از پروردگارشان ميترسند و از سختي حساب بيم دارند (4).
• يکي از تعابير زيباي قرآن، «ذي القربي» است. قرآن کريم از طريق به کارگيري واژهي مذکور، مسلمانان را به رعايت پيوند خويشاوندي توصيه و آن را به عنوان ميثاق الهي ذکر ميکند:
وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلَّا اللّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ؛ و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محکم گرفتيم که جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر، خويشان و يتيمان و مستمندان احسان کنيد، با مردم [به زبان] خوش سخن بگوييد، نماز به پا داريد و زکات بدهيد. آنگاه جز اندکي از شما [همگي] به حالت اعراض روي برتافتيد (5).
• در ميان آيات الهي، مواردي يافت ميشود که به شدت قطع رحم را مذمت کرده و آن را به منزلهي فساد در زمين بيان ميکند:
وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ أُولئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛ و کساني که پيمان خدا را پس از بستن آن ميشکنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده، ميگسلند و در زمين فساد ميکنند، بر ايشان لعنت است و بد فرجامي آن، سراي ايشان راست (6).
• رحم و خويشاوندي در روايات به صورت گسترده مطرح شده جايگاه والايي پيدا کرده است. در حديثي به اين نکته برميخوريم که کلمه «رَحِم» مشتق از نام زيباي «رحمان» ميباشد. هر کسي رابطه خويشاوندي را برقرار نموده آن را تحکيم نمايد از رحمت خدا بهرهمند است. حضرت علي (عليهالسلام) فرمود:
خداوند تعالي خطاب به رحم فرموده است: من رحمان هستم و نام رحم را از اسم خودم مشتق کردهام، پس هر کس صلهي رحم و با بستگان خود پيوند کند، او را با رحمت خود صله ميکنم و هر کس قطع رحم کند، رحمت خود را از او قطع خواهم کرد (7).
در روايتي از امام صادق (عليهالسلام) آمده است که اولين عضوي که در قيامت سخن ميگويد رحم است:
اولين عضو سخنگو از اعضا و جوارح انسان در روز قيامت رحم است که خطاب به خداوند ميگويد: خدايا کسي که با من در دنيا وصل کرد، در اين روز با او وصل کن و کسي که در دنيا مرا قطع کرد، در اين روز با او قطع کن (8).
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به حقيقتي زيبا اشاره فرمود؛ رحم در کنار قرآن و اهل بيت (عليهمالسلام) ميتواند در قيامت شفاعت نمايد:
در قيامت پنج شفيع وجود دارد: قرآن، رحم، امانت، پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهمالسلام) (9).
ب) فرهنگ رضوي
حضرت رضا (عليهالسلام) بيانهاي گوناگوني در ارتباط با جايگاه و منزلت رابطهي خويشاوندي ارائه کردند. از آن بزرگوار احاديث متعددي نقل شده است که ميتوان به نمونههايي از آن اشاره کرد.نمونهي نخست:
حضرت رضا (عليهالسلام) ميان صلهي رحم و تقوا، ارتباطي ساختاري برقرار کردند. ايشان فرمودند:کسي که با رحم خود ارتباط نداشته باشد از تقواي الهي برخوردار نيست (10).
نمونهي دوم:
حضرت ثامنالحجج (عليهالسلام) در نامهاي که از خراسان خطاب به فرزندشان ارسال کردند چنين اظهار داشتند:يکي از منّتهايي که خداوند بر تو گذاشته اين است که اگر صلهي رحم انجام دهي، خداوند بر تو وسعت گيرد (11).
نمونهي سوم:
شخصي به نام اسماعيل بن سعد اشعري از امام رضا (عليهالسلام) پرسيد: «مردي قسم خورده که با رحم خود قطع رابطه کند. حکم آن چيست؟» امام فرمودند:نذر در باب معصيت روا نيست، چنان که قسم در باب قطع رحم جايز نيست (12).
نمونهي چهارم:
از امام رضا (عليهالسلام) روايتي طولاني به نقل از محمد بن ابينصر بيان شده است. حضرت در اين حديث ويژگيهاي مؤمن را برشمردند. آن امام همام (عليهالسلام) ضمن بيان مسئلهي رحم، بر اين نکته تأکيد ميفرمايند که رعايت پيوند خويشاوندي نزد خدا جايگاه دارد (13).در روانشناسي
در بيشتر نظريههاي روانشناختي فرض شده است که يک نياز بنيادي براي ارتباط نزديک با ديگران وجود دارد (14). اين بدين معناست که در صورت برآورده نشدن اين نياز عملکرد سالم انسانها به خطر ميافتد. در حوزهي روانشناسي اجتماعي و روانشناسي شخصيت، پژوهشهاي بسياري در خصوص اهميت روابط صميمي انجام شده است. بسياري از اين پژوهشها تحت عنوان دلبستگي انجام گرفته است (15).در چارچوب نظريهي دلبستگي، عمدتاً فرض ميشود روابط بين کودکان و مراقبان اوليهي آنان، شکل ابتدايي روابط بعدي با ديگران است و دلبستگيهاي ايمن با مراقبان براي پايدار ماندن روابط سالم در زندگي بعدي و براي سلامت و بهزيستي عمومي، حياتي است. ساراسون و همکاران (1991) مفهوم دلبستگي در کودکي و حمايت اجتماعي ادراک شده در بزرگسالي را دو مفهوم موازي فرض ميکنند. براساس اين ديدگاه، افرادي که ارتباطي مطمئن و قابل اعتماد با اولين مراقبت کنندهي خود تجربه ميکنند، الگوهاي کاري شکلگرفتهشان از افراد ديگر حاکي از قابل دسترس و حمايتگر بودن آنهاست. اين الگوهاي کاري، ساختارهاي شناختي پويايي هستند که ادراکها و انتظارهاي فرد را در ارتباط با افراد مهمي که در کاهش آشفتگي سودمند و مؤثرند، شامل ميشود.
بالبي عقيده دارد که اگرچه الگوهاي کاري مربوط به خود و ديگران در اوايل نوزادي پديد ميآيند، اما آنها تداوم مييابند و تحوّل کنشمند و ادراک ارتباطات در بزرگسالي را تحت تأثير قرار ميدهند و گرچه تجارب بعدي ناشي از تعامل با افراد خاص، ادراکهاي حمايت را متأثر ميکنند، با وجود اين، بازخوردهايي که نسبت به ديگران در اوايل زندگي ايجاد ميشوند، تمايلها و گرايشهاي کلي براي ارزيابي در دسترس بود حمايت يا عدم دسترسي به آن را متأثر ميکند.
از ميان نظريهپردازان تحوّلي، پياژه نيز رشد اجتماعي را به طور اجتنابناپذيري با کل تحوّل انسان مرتبط ميداند. افراد از خلال تجربهها و تعاملهاي اجتماعي، چيزهايي دربارهي جهان ميآمورند و به انطباق و تمرين مهارتهاي اجتماعي که در تعاملهاي قبلي آموختهاند، ميپردازند و به تجربه روي ميآورند. به نظر ميرسد از طريق يادگيري مشاهدهاي نيز که بندورا معرفي کرد، به يادگيري رفتارهاي اجتماعي ميپردازند. کودکي که تعامل مادرش را با بستگان مشاهده کرده است، در بازيهاي خود آن را تمرين کرده و در خزانهي رفتارياش ذخيره ميکند تا در آينده، آنها را به کار گيرد. بنابراين، اگر دختربچهاي روابط سالم را مشاهده کرده باشد، رفتارهاي بزرگسالي او با ديگر افراد نيز متأثر از آن ميشود. بندورا تا آنجا پيش ميرود که ميگويد معيارهاي اخلاقي نيز از طريق تعامل با الگوها رشد ميکنند.
آدلر نيز مفهوم «علاقهي اجتماعي» را معرفي و چنين تعريف کرده است:
استعداد فطري فردا براي همکاري با ديگران براي دستيابي به هدفهاي شخصي و اجتماعي (16).
از آنجا که همکاري کردن، مستلزم روابط اجتماعي مطلوب است، از اين رو، علاقهي اجتماعي به مفهوم صلهي رحم بسيار نزديک است. با وجود آنکه از ديد آدلر، نيروهاي اجتماعي بسيار بيشتر از نيروهاي زيستي بر ما تأثير دارند، استعداد، علاقهي اجتماعي فطري است. با اين حال، درجهاي که استعداد فطري ما براي علاقهي اجتماعي تحقّق مييابد، به تجربههاي اوليهي ما بستگي دارد (17).
شايد به همين دليل باشد که بالبي به تعامل ظريف مادر و کودک اشاره ميکند که رفتار دلبستگي در کودک را شکل ميدهد. به عقيدهي بالبي، رفتار دلبستگي هم از يک نياز فطري و هم از اکتسابها منتج ميشود که داراي دو کنش مهم است: يکي، کنش حمايتي که به کودک ايمني ميبخشد و فرصت ميدهد تا فعاليتهاي لازم را از مادر خويش براي ادامهي حيات بياموزد و ديگري، کنش اجتماعي شدن است. دلبستگي کودک در جريان چرخههاي زندگي، از مادر به نزديکان و سپس به بيگانگان و سرانجام به گروههاي از پيش وسيعتري گسترش مييابد و به صورت عاملي مهم براي ساختدهي شخصيت کودک در ميآيد (18).
از ديگر نظريههايي که در مورد روابط انساني و اجتماعي سخن گفتهاند، ميتوان نظريهي کارن هورناي را نام برد. به عقيدهي هورناي نوع روابطي که ما انسانها با ديگران برقرار ميکنيم بستگي به اين دارد که ما چگونه در برابر «اضطراب بنيادي» از خود دفاع کنيم. اضطراب بنيادي از نظر هورناي «احساس فراگير و به تدريج فزايندهي تنها و درمانده بودن در دنياي خصمانه» تعريف ميشود به نظر هورناي، در کودکي به چهار طريق ميکوشيم تا از خود در برابر اضطراب بنيادي محافظت کنيم به دست آوردن محبت و عشق ديگران، سلطهپذير بودن، دست يافتن به قدرت يا کنارهگيري کردن. اين چهار مکانيزم حفاظت از خود، که هورناي آنها را معرفي کرد يک هدف دارند و آن هم دفاع در برابر اضطراب بنيادي است. بي مثال، در سلطهپذير بودن، شخص با اطلاعات از ديگران مطمئن ميشود که ديگر آسيبي به او نخواهد رسيد. همچنين وقتي که شخص به قدرت ميرسد، ديگران نميتوانند به او صدمهاي برسانند؛ بنابراين از نظر هورناي تمام روابط روانرنجور انسانها با همديگر، ريشه در «اضطرابهاي بنيادي» دارند. هورناي سه گرايش روانرنجور را که حاصل مکانيزمهاي حفاظت از خود ميباشند معرفي کرد (19). حرکت به سوي مردم (شخصيت مطيع)؛ حرکت عليه مردم (شخصيت پرخاشگر)؛ حرکت به دور از مردم (شخصيت جدا).
هر چند دوران کودکي در شکلگيري شخصيت و روابط اجتماعي بزرگسالي اهميت زيادي دارد، اما با توجه به مسائل و تغييرهاي فرهنگي نميتوان روابط انساني را به دستي تحليل کرد. براي مثال، در نتيجهي تغيير و تحوّلهاي اجتماعي، از جمله پيشرفت در فناوري و ارتباطات، نوع رابطهي انسانها نيز تغيير کرده است. امروزه امکان دارد صلهي رحم، با تلفن، ارسال پيامک يا پست الکترونيکي صورت گيرد، اما برخي معتقدند ارتباط انسانها نسبت به گذشته از عمق کمتري برخوردار است و انسانها خود را بيش از گذشته تنها احساس ميکنند. چنان که اريک فروم ميگويد مردم با به دست آوردن آزادي بيشتر، احساس تنهايي، بيمعنايي و بيگانگي بيشتري کردهاند و برعکس هرچه مردم آزادي کمتري داشتهاند، احساس تعلّق و امنيت آنها بيشتر بوده است (20).
بنابراين، صلهي رحم به عنوان نمودي از ارضاي نياز روانشناختي از طريق ايجاد آرامش رواني، کاهش اضطراب و دردهاي جسماني و همچنين ايجاد پيوند با خدا، بر کيفيت زندگي افراد تأثير ميگذارد. اين امر به لحاظ روانشناختي ميتواند چنين توجيه شود که وقتي افراد با ديگران روابط صميمي برقرار کنند توجه مثبت غيرمشروط دريافت و احساس ميکنند ديگران براي آنان ارزش قائلاند، مطابق با نظريهي راجرز، بين خود و تجربه، همخواني و هماهنگي ايجاد ميشود که در بهزيستي افراد مؤثر است.
از طرفي، صلهي رحم ميتواند به احساس درماندگي در دنياي خصمانه که منجر به اضطراب بنيادي ميشود پايان دهد. وقتي عشق و صميميت و به دست آوردن آن از سوي ديگران تأمين شد ديگر آنها، متخاصم و آسيبرسان نيستند. افزون بر اين، ما از طريق ارتباط با ديگران ميتوانيم چنان که آدلر، در مفهوم علاقهي اجتماعي بعدي ما که بخشي از سبک زندگي ماست نيز اشاره کرد، بر برخورد يا بر تمام مشکلات زندگي تأثير گذاريم (21).
دو) مفهومشناسي
واژه صله رَحِم از دو کلمه تشکيل شده است. رَحم در لغت به جايگاه رويش کودک در شکم و زهدان گفته ميشود. (22) در اصطلاح کلمه مزبور عبارت است از رابطه خويشاوندي است. جمعي از اهل لغت دليل نامگذاري را اين ميدانند که رَحم در ايجاد عاطفه و مهرباني نقش مهمي دارد. همچنين در روايات آمده است که کلمه رحم از اسم خداوند يعني نام زيباي رحمان مشتق شده است.کلمهي صِلَه از ريشهي وصل به معناي عطيه يا جايزه آمده است. همچنين لفظ مزبور در موردي به کار ميرود که چيزي به چيز ديگر مُلزم شده باشد. در مقابل، کلمهي قطع، هجران يا فصل به کار ميرود.
بنابراين، مفهوم صلهي رحم عبارت است از ارتباط خويشاوندي که با صميميت و احسان همراه باشد. خويشاوندي دو گونه است: نسبي و سببي. توسعهي مهرباني و گرهگشايي در اسلام مهم است. اگر در شريعت محمدي تأکيد فراواني بر ديدار ارحام و سر زدن به خويشان شده، حکمت اصلي آن اين است که يار يکديگر و در درد و رنج همديگر شريک باشيم، حضرت رضا (عليهالسلام) فرمودند:
صلهي رحم کنيد اگر چه با يک ليوان آب باشد. بهترين صلهي رحم، خودداري از آزار و اذيت خويشاوندان است (23).
نکتهي قابل ذکر اين است که ارحام دو دستهاند: مادي و معنوي. براساس روايتهاي متعدد ميتوان گفت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهمالسلام)، ارحام معنوي هستند (24).
سه) پيامدها
صلهي رحم داراي آثار و پيامدهاي متعددي است. مراجعه به متون ديني در باب کارکردهاي صلهي رحم، انسان را شگفتزده و متحير ميسازد. با توجه به نگاه کارکردگرايانه، ميتوان به جايگاه و اهميت رابطهي خويشاوندي از نظر اسلام پي برد. صلهي رحم ميتواند آثار فردي در پي داشته باشد، چنان که داراي آثار اجتماعي نيز است. سعادت دنيا و آخرت در گرو پيوند گرم و صميمي خويشاوندي قرار دارد. براساس معارف ديني و وحياني، صلهي رحم، منطقي را بر انسان حاکم ميکند که صد البته براي عمر محدود و نامحدود انسان مفيد و مؤثر است.در ادامه به برخي از آثار صلهي رحم اشاره ميشود:
الف) ازدياد عمر
احاديث ميگويند داشتن ارتباط گرم و صميمي با خويشان موجب افزايش عمر و کسب برکت است. امام رضا (عليهالسلام) فرمودند:من چيزي مؤثرتر از صلهي رحم براي زيادت عمر نميشناسم. گاه کسي که تنها سه سال به پايان عمرش باقي است، صلهي رحم ميکند و خداوند به برکت آن، 30 سال به عمرش ميافزايد و عمر او را تا 33 سال دراز ميگرداند. گاه کسي 33 سال به پايان عمرش باقي است، اما قطع رحم ميکند و خداوند 30 سال از عمر او تقليل داده و سه سال بعد از آن، اجلش فرا ميرسد (25).
ب) افزايش روزي و نعمت
از ديگر آثار مثبت صلهي رحم، زياد شدن رزق و روزي و نعمتهاي الهي است. به دو حديث ميتوان اشاره کرد. حديث اول از امام رضا (عليهالسلام) به نقل از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است که فرمودند:هر که براي من يک چيز را ضمانت کند، من چهار چيز را برايش ضمانت ميکنم. صلهي رحم کند تا خداوند او را دوست بدارد، روزياش را توسعه دهد، عمرش را زياد کند و او را در بهشت داخل کند (26).
روايت دوم جملهاي کوتاه اما پر مغز از امام علي (عليهالسلام) است:
صِلَةُ الرَّحِمِ تُدِرُّ النِّعَمَ وَ تُدْفِعُ النِّقَم؛ صلهي رحم نعمتها را فراوان و گرفتاريها را دور ميکند (27).
آباداني سرزمين
صلهي رحم ميتواند اثري ديگر در پي داشته باشد. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ميان پيوند خويشاوندي و آبادي سرزمينها ارتباط مستقيم برقرار کردند:إِنَّ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ تُعَمِّرَانِ الدِّيَارَ وَ تَزِيدَانِ فِي الأَعْمَار؛ صدقه و صلهي رحم، سرزمينها را آباد و عمرها را زياد ميگرداند (28).
د) آسانگيري حسابرسي در قيامت
اگر کسي براي صلهي رحم همت ورزد، خداوند ثوابي در آخرت به وي ميدهد و آن تسهيل حسابرسي بر وي است. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:نيکي به پدر و مادر و صلهي رحم، حسابرسي در روز قيامت را آسان ميگرداند (29).
ه) افزايش جمعيت
يکي از پيامدها و آثار صله رحم اين است که نسل رو به ازدياد گذاشته تکثير جمعيت ميشود. در خطبه حضرت فاطمه (عليهاالسلام) آمده است:فَرَض صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ؛ خداوند صله رحم را براي زياد شدن نفوس واجب کرده است (30).
نکته اي شايان ذکر است. ميدانيم که امروزه ايران با بحران جمعيت روبرو شده به زودي از جمعيت جوان کشور کاسته خواهد شد. براساس حديث مزبور ميتوان برداشت نمود در دو دهه اخير براي صله رحم جايگزينهايي پيدا شده است. امروزه پيامهاي موبايلي يا برقراري ارتباطات اينترنتي جايگزين رفت و آمدهاي فاميلي و نشست و برخاستهاي خويشاوندي شده است. تکنولوژي جايگزين روابط انساني شده انسانها را از داشتن روابط گرم و چهره به چهره محروم ساخته است. از سوي ديگر شرايطي که بر کلان شهرها حاکم شده است رفت و آمدها را دشوار نموده تقليل داده است. کاستن از ارتباطات رو در رو و نيز پديد آمدن جايگزينهاي مجازي به معناي کاستن شديد صله رحم است. شايد بتوان گفت يکي از عوامل پديد آمدن بحران جمعيت در ايران کاهش صله رحم باشد. در کتاب علي (عليهالسلام) به حديثي تکان دهنده برميخوريم:
سه خصلت است که دارندگان آن نميميرند، مگر آنکه کيفر آنها در همين دنيا ميبينند؛ ستم، قطع رحم و قسم دروغي که با آن با فرمان خدا مخالفت ميکنند... به درستي که قسم دروغ و قطع رحم، سرزمينها را از اهل آن خالي ميگرداند و رحم زنان را عقيم ميسازد و عقيم شدن رحم، انقطاع نسل در پي خواهد داشت (31).
هرگاه ما در حضور خويشاوندان و دوستان خود هستيم از لحاظ عاطفي احساس خويشاوندي به ما دست ميدهد و احساس آرامش ميکنيم و اين کار به بهتر شدن خلق و خوي ما ميانجامد. صلهي رحم ميتواند به عنوان يک روش براي پالايش خلق و خوي ما در نظر گرفته شود و موجب سلامت رواني و تزکيه نفس شده و زمينهي بروز رفتارهاي مناسب و با ارزش به دور از اعوجاج و انحراف را فراهم سازد.
تحقيقات نشان داده است افرادي که ارتباط سالمي با ديگران دارند کمتر به بيماريهاي قلبي و عروقي مبتلا ميشوند (32). در نتيجه امکان طولاني شدن عمر آنها بيشتر است. همچنين انسانها از طريق صله رحم از حال يکديگر با خبر ميشوند و تعاملات اقتصادي خوبي برقرار ميکنند و چه بسا از اين راه رزق و روزي آنها زياد ميشود.
هنگامي که ما با صلهي رحم روابط صميمي با ديگر افراد ايجاد ميکنيم، از حمايت اجتماعي آنها برخوردار ميشويم. حمايت عاطفي و توجه، فشار رواني را تحملپذير ميکند. معمولاً اگر آدمي مجبور شود بدون ياريهاي ديگران و به تنهايي با رويدادهايي مثل طلاق، مرگِ يک دوست محبوب يا بيماري سختي روبهرو شود، اين رويدادها آسيبزا ميشوند.
علاوه بر فوايد جسماني و رواني که در صلهي رحم از طريق حمايتهاي اجتماعي و عاطفي به دست ميآيد، انسان با صلهي رحم به کمال راه مييابد. اين مسئله در مورد همه انواع صلهي رحم قابل بررسي است؛ براي مثال، يکي از انواع صلهي رحم در ارتباط با پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهمالسلام) و جانشينان آنها صورت ميگيرد. از نظر اسلام بهرهمندي از شرايع دين و احکام الهي صرفاً با تأسّي به کردار و سنّت معصومان (عليهمالسلام) ميسّر است؛ از اين رو، در شريعت اسلام، پيروي از ولايت که از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه (عليهمالسلام) نشأت ميگيرد، لازم و واجب شمرده شده است. در خصوص معلّم نيز بايد گفت که فراگيرنده در خلال اين ارتباط علاوه بر فراگيري علم خلوص نيّت را ميآموزد و به تزکيه نفس ميپردازد و اين به شکوفايي خود منجر ميشود.
در خصوص احترام به والدين که در مرتبهاي بعد از مقولهي ارتباط با خدا قرار ميگيرد، ميتوان ماهيت حقشناسي را از احترام جدا کرد؛ به سخني ديگر، با توجه به اين که حقشناسي و سپاسگزاري به منزلهي نوعي پاسخگويي به کسي است که به نحوي گرهي از مشکل ما باز کرده، متضمّن نوعي ياريرساني و کمک متقابل و رعايت شأن اوست. در منطق قرآن کريم حفظ حريم والدين در طول حفظ حريم خدا و در مرتبهي بعد از آن قرار گرفته است. در رابطهي با همسر ميتوان گفت که سيراب شدن عواطف و احساسات و آرامش يافتن علاوه بر تداوم نسل يکي از هدفهاي تربيتي آن است. از ديدگاه ديني، انسانها و جامعهي بشري در پرتو اين آرامش ميتوانند رشد کرده و به تعالي و تکامل يعني قرب الهي نائل شوند.
در مورد ارتباط انسان با ساير مؤمنان که در قرآن بدان اشاره شده، بايد گفت که بحث از اهداف تربيتي در حيطهي ارتباط يک فرد مؤمن با ديگر هم مسلکانش ناظر بر ايجاد و پرورش روحيهي اخوّت و همياري بين افراد در جهت هدف غايي، يعني قرب الهي است. مسلماً تمايل به عضويت در يک گروه و بسط ارتباط با اعضاي آن در گرو تطابق خواستهها و نيازهاي فرد با پاسخهايي است که گروه به فرد ميدهد؛ چنانکه معيار در رويکرد آدمي رفع نيازهاي عالي و پاسخ به اين اشتياق دروني او براي رسيدن به مقام قرب الهي باشد، ارتباطات و مناسبات عاليتر از زماني خواهد بود که صرف پاسخگويي به نيازهاي حيواني و پست مورد توجّه است.
چنانکه ديديم صلهي رحم و ارتباط سالم با ديگران هم از لحاظ فردي و هم از لحاظ اجتماعي بر سازگاري ما ميافزايد و در جنبهي معنوي انسان باعث رشد و تعالي انسان و قرب به پروردگار ميشود.
پينوشتها:
1. طوسي، کشف المراد، ص 317.
2. نساء/ 1.
3. فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج 9، ص 135؛ طبرسي، مجمع البيان، ج 2، ص 6؛ زمخشري، الکشاف، ج 1، ص 462.
4. رعد/ 21.
5. بقره/ 83.
6. رعد/ 25.
7. مجلسي، بحارالانوار، ج 23، ص 266؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج 15، ص 243.
8. مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 101؛ کوفي اهوازي، الزهد، ص 36.
9. ابن شهرآشوب، مناقب، ج 2، ص 164؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 8، ص 43.
10. صدوق، الخصال، ج 1، ص 156؛ صدوق، عيون اخبار الرضا (عليهالسلام)، ج 1، ص 258؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 68 و ج 93، ص 12.
11. عياشي، تفسير عياشي، ج 1، ص 131.
12. کليني، الکافي، ج 7، ص 440، طوسي، تهذيب، ج 8، ص 285.
13. حلّي، عدة الداعي، ص 56؛ بحراني، تفسير برهان، ج 1، ص 185؛ حميري، قرب الاسناد، ص 385؛ حويزي، نورالثقلين، ج 1، ص 171.
14. غباري بناب و ديگران، «آثار صله رحم از ديدگاه اسلام و روانشناسي و کاربردهاي تربيتي آن»، دو فصلنامه تربيت اسلامي، سال 3، ش 5، ص 114-81.
15. اتکينسون، زمينه روانشناسي، ترجمه براهيني، ص 197-189.
16. کاوياني، سبک زندگي اسلامي و ابزار سنجش آن، ص 90.
17. شولتز، نظريههاي شخصيت، ترجمه يحيي سيد محمدي، ص 98.
18. همان، ص 133.
19. همان، ص 255.
20. همان، ص 212.
21. همان، ص 37.
22. قرشي، قاموس قرآن، ج 3، ص 68؛ طريحي، مجمع البحرين، ج 6، ص 96؛ راغب، المفردات، ج 1، ص 347؛ دهخدا، لغت نامه دهخدا، واژه رحم؛ معين، فرهنگ معين، واژه رحم.
23. حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 15، ص 247.
24. مجلسي، بحارالانوار، ج 23، ص 263.
25. کليني، الکافي، ج 2، ص 152؛ فيض کاشاني، الوافي، ج 5، ص 509.
26. صدوق، عيون اخبار الرضا (عليهالسلام)، ج 2، ص 37؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 92؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج 15، ص 246.
27. آمدي، غررالحکم، ص 420.
28. طبرسي، مکارم الاخلاق، ص 388؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 93، ص 130.
29. مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 85.
30. صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 248؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 94.
31. کليني، الکافي، ج 2، ص 347؛ صدوق، الخصال، ج 1، ص 124؛ مفيد، الأمالي، ص 98؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 99 و 134.
32. اتکينسون، زمينه روانشناسي، ترجمه براهيني، ص 93-78.
فعّالي، محمدتقي؛ (تابستان 1394)، سبک زندگي رضوي (2) - مناسبات اجتماعي، مشهد: انتشارات بنياد بينالمللي فرهنگي هنري امام رضا (ع)، چاپ اول