سفر و اوقات فراغت در سبک زندگي رضوي (ع)

اوقات فراغت به بخشي از اوقات انسان گفته مي‌شود که در آن از اشتغال‌هاي فردي رها شده، به تفريح، سرگرمي، سفر و مشارکت‌هاي اجتماعي مي‌پردازد. آدمي نياز به استراحت و سرگرمي دارد. همچنين مشارکت‌هاي اجتماعي او...
شنبه، 21 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
سفر و اوقات فراغت در سبک زندگي رضوي (ع)
 سفر و اوقات فراغت در سبک زندگي رضوي (ع)

 

نويسنده: محمدتقي فعالي

 
اوقات فراغت به بخشي از اوقات انسان گفته مي‌شود که در آن از اشتغال‌هاي فردي رها شده، به تفريح، سرگرمي، سفر و مشارکت‌هاي اجتماعي مي‌پردازد. آدمي نياز به استراحت و سرگرمي دارد. همچنين مشارکت‌هاي اجتماعي او را به سمت استفاده از اوقات فراغت مي‌کشانند. مباني ديني به ما مي‌گويد مي‌توان براي اوقات فراغت برنامه‌ريزي کرد و از اين زمان براي ارتقاي فکر، انديشه و معنويت بهره برد. مهم‌ترين مسئله درباره‌ي اوقات فراغت، نحوه‌ي گذران آن است. آيات و احاديث در اين رابطه نکات جالبي را پيش کشيده‌اند.

1) چيستي

فراغت در زبان انگليسي معادل واژه Leisure و برگرفته از واژه لاتين Licere به معناي «مجاز بودن» يا «آزاد بودن» است. در زبان فرانسه واژه Loisir به معناي وقت آزاد است و معناي آن تقريباً شبيه Liberty است که به انتخاب آزادانه و نبود اجبار اشاره دارد. در فرهنگ لاروس، اوقات فراغت، عبارت است از: سرگرمي‌ها، تفريحات و فعاليت‌هايي که افراد، هنگام آسودگي از کار عادي با شوق و رغبت به آن‌ها مي‌پردازند. در برخي فرهنگ‌ها، واژه مذکور با معادل‌هايي همچون وقت آزاد از کار يا وظايف ديگر، وقت اضافي و يک رشته از فعاليت‌هاي اضافي آورده شده است (1).
در زبان عربي، فراغت به معناي بي‌تابي و اضطراب است. در کتب فرهنگ چند معنا براي اين لغت آمده است از جمله: تمام شدن،‌ دست کشيدن از کار، هدر رفتن، به پايان رسيدن، خالي شدن، ريختن، بيکاري و تهي بودن (2).
درباره تعريف اصطلاحي اوقات فراغت در ميان انديشمندان علوم اجتماعي، توافق کلي وجود ندارد. اما انجمن بين‌المللي جامعه‌شناسي، آن را چنين تعريف مي‌کند: مجموعه‌اي از اشتغالات فرد که کاملاً به رضايت خاطر خود براي استراحت، تفريح يا به منظور توسعه اطلاعات يا آموزش غيرانتفاعي، مشارکت اجتماعي و داوطلبانه بعد از آزاد شدن از الزامات شغلي، خانوادگي و اجتماعي بدان مي‌پردازد. (3) سازمان ملّي جوانان نيز براساس سه رويکرد مختلف، تعاريفي را از فراغت ارائه کرده است: (4)

فراغت به مثابه زمان:

بر اين اساس، فراغت، زماني است که آنچه را مي‌توانيم، انتخاب مي‌کنيم.

فراغت به منزله فعاليت:

فراغت، فعاليتي است که سبب ابراز وجود و خودشکوفايي فردي است.

فراغت به مثابه تجربه‌اي دروني:

توجه به وضع روحي، رواني، جهت‌گيري‌ها، گرايش‌ها، شرايط و تجربه در ارتباط با فراغت است (5).
با صرف‌نظر از بررسي تعريف‌هاي مختلف و متفاوتي که از اوقات فراغت وجود دارد مي‌توان نکات مشترکي را از ميان آن‌ها استخراج نمود:
• اوقات فراغت مخصوص زمان آزاد افراد است.
• نحوه گذران اوقات فراغت و فعاليت فراغتي، براي افراد، امري انتخابي و آزادانه است.
• در نتيجه گذران اوقات فراغت، احساس رضايت خاطر، آرامش و آسودگي در فرد ايجاد مي‌شود.
• فرد در زمان فراغت از هرگونه تعهدات شغلي، اجتماعي و خانوادگي آزاد است.
• فعاليت‌هاي مربوط به اوقات فراغت با توجه به افراد مختلف، متفاوت است.
خلاصه آنکه فراغت، زماني است که فرد از تعهدات شغلي، خانوادگي و اجتماعي رهاست و در آن به انجام فعاليت‌هاي فرح‌بخش و نشاط‌آور مي‌پردازد. فراغت زماني است که فرد آن را طبق سلايق، تمايلات و علايق خود برنامه‌ريزي مي‌کند و اين برنامه‌ريزي به نيازهاي روحي، سن، موقعيت و پايگاه اجتماعي و توانايي‌هاي مالي وي نيز بستگي دارد. اين فعاليت‌ها، به طور کلي سبب ابراز وجود و خودشکوفايي فرد مي‌شود. حضرت رضا (عليه‌السلام) در حديثي زيبا در ارتباط با اهميت اوقات فراغت سه معيار را مطرح کرده‌اند. اين ملاک‌ها عبارتند از آرامش، سلامت و وفور روزي:
فرزند آدم براي يک روز است، هر کس صبح کند و در منزلش آرام گيرد و بدنش سالم باشد و روزي يک روز را هم داشته باشد اين مرد به همه نيک‌هاي دنيا رسيده است (6).

2) کارکردها

اوقات فراغت از طريق کارکردهاي متفاوت، نقش مؤثري در ايجاد تعادل در زندگي افراد دارد. بايد توجه داشت که انسان، موجودي مکانيکي نيست که تغذيه و کار بتواند سلامت، حيات و دوامش را تأمين کند. کيفيت زندگي افراد به نحوه‌ي استفاده از اوقات فراغتشان ارتباط دارد. غفلت از نقش مؤثر اوقات فراغت در توسعه و جهت‌دهي به زندگي، باعث ناديده انگاشتن کانال ورود بسياري از موفقيت‌ها و شکست‌هاست. فراغت سه کارکرد اصلي دارد: تفريح و سرگرمي، توسعه‌ي آزادي فردي و تجديد قوا. فعاليت‌هاي اوقات فراغت، اين امکان را به افراد مي‌دهند که وضعيت اجتماعي دلخواه خود را برگزينند. اين فعاليت‌ها، افزون بر جبران بخشي از ناراحتي‌ها، جنبه‌هاي ملال‌آور زندگي را برطرف کرده، فرد را از خستگي ناشي از آن خارج مي‌سازد.
کارکردهاي عمده‌ي اوقات فراغت را مي‌توان بدين شرح خلاصه کرد:

نياز به استراحت و رفع خستگي:

اشتغال مستمر و بدون وقفه، سبب خستگي جسمي و رواني مي‌شود و به تدريج، نشاط و شادماني را از افراد سلب مي‌کند. يکي از آثار و نتايج اوقات فراغت، جبران صدمه‌هاي جسمي و رواني ناشي از هيجان‌هاي کاري و رهايي از کسالت ناشي از يکنواختي انجام وظايف روزانه است.

نياز به تفريح و سرگرمي:

انسان از يکنواختي، گريزان و به تنوع و تأمين علايق خويش علاقه‌مند است. اين امر در جامعه‌ي شهري امروز، اهميت بيشتري پيدا کرده است، زيرا افراد، مشاغل تکراري، خسته کننده و کسالت‌آوري دارند.

پرورش و شکوفايي استعدادها و خلاقيّت‌ها:

معمولاً آدمي تا زماني که درگير کار و امور روزانه باشد، تمام انرژي خويش را صرف انجام آنها مي‌کند و هرچه بيشتر در اين وظايف غرق شود امکان بروز بسياري از خلاقيت‌ها کاهش مي‌يابد. زمان فراغت، فرصت گران‌بهايي است که انسان مي‌تواند ابعاد ديگر وجود خويش را کشف کند و پرورش دهد.

کسب اطلاع و تکميل معلومات:

در جامعه‌ي امروز که هم، زمان فراغت طولاني‌تر و هم، امکانات کسب اطلاع و آموزش، بيشتر شده و همچنين نياز به معلومات بيشتر، فزوني يافته، اين کارکرد، اهميت بيشتري يافته است.

مشارکت اجتماعي:

فراغت با فراهم کردن امکانات و فرصت برقراري روابط خانوادگي، دوستانه، گروهي و حرفه‌اي به تقويت انسجام اجتماعي کمک مي‌کند و زمينه را براي انجام فعاليت‌هاي مشارکتي فراهم مي‌آورد. به عبارت ديگر فراغت‌هاي گروهي، فرصتي براي تمرين مشارکت اجتماعي است و مسئوليت‌پذيري و احساس تعهد اجتماعي را افزايش مي‌دهد.

3) ويژگي‌هاي فراغت در عصر حاضر

تغييرهاي بسيار سريع اجتماعي و فناوري، رشد شهرنشيني و صنعت، پديد آمدن وسايل ارتباط جمعي، جهاني شدن و همگاني شدن فراغت از جمله عوامل مهمي به شمار مي‌آيند که در عصر حاضر، زندگي انسان‌ها را تحت تأثير قرار داده‌اند. در دوران جديد زندگي بشر، رشد شهرنشيني و مشکلات ناشي از آن به ويژه در شهرهاي بزرگ، مسائلي مانند تنهايي انسان‌ها، کاهش صميميت‌ها و برخوردهاي عاطفي را سبب شده است.
افزون بر اين، يکنواختي کارهاي صنعتي و اداري، افسردگي، فشارهاي عصبي و فرسودگي انسان‌ها، توجه به اوقات فراغت را افزايش داده است. همچنين اوقات فراغت، در حال حاضر با ساخت سياسي جامعه نيز پيوند برقرار کرده است. برخلاف گذشته که فراغت موضوعي شخصي بود، در دنياي امروز با دستگاه سياسي، ارتباط مستقيم دارد. از يک طرف، دولت‌ها به شکل‌هاي مختلف و با کمک وسايل ارتباط جمعي در زمان فراغت مردم نفوذ پيدا کرده و در سوق دادن آنها به سمت اهداف خاص نقش زيادي دارند. از طرف ديگر، مردم انتظار دارند دولت، آنها را درباره‌ي پر کردن مناسب و متنوع اوقات فراغتشان ياري رساند.
افزون بر اين، موضوع مهم ديگر درباره‌ي اوقات فراغت در دوران حاضر، ارتباط آن با وسايل ارتباط جمعي است. وسايل ارتباط جمعي، به ويژه از نيمه‌ي دوم قرن بيستم، بزرگ‌ترين تحوّل را در ارتباط با زمان فراغت ايجاد کرده‌اند. مي‌توان مشخصات فراغت در عصر مدرن را به اين شرح دسته‌بندي کرد:

کاهش تحرک فيزيکي:

برخلاف گذشته که فعاليت‌هاي اوقات فراغت، اغلب با تحرک بدني همراه بوده، امروزه سهم تماشاگري همراه با فعل‌پذيري (انفعال حرکتي) افزايش يافته و با وجود افزايش سهم آن از لحاظ زماني، ميزان تحرک جسمي را کاهش داده است.

رسانه‌اي شدن:

استفاده از راديو، تلويزيون و ساير رسانه‌ها و اتکاي بيش از حد و تقريباً انحصاري به وسايل ارتباط جمعي در شکل‌هاي گوناگون و متنوع آن.

تجاري شدن اوقات فراغت:

امروزه برخلاف گذشته که اوقات فراغت در چارچوب محيط خانه و ميان خانواده صرف مي‌شد، مؤسسه‌هاي گوناگوني، کارکرد تنظيم اوقات فراغت را برعهده گرفته‌اند.

عموميت يافتن اوقات فراغت:

در گذشته اگر طبقات ممتاز، عمدتاً امکان دسترسي به برخي جنبه‌هاي اوقات فراغت را داشتند، امروزه بهره‌مندي از اين اوقات و فرصت‌هاي متناظر با آن به کل طبقات اجتماعي تعميم يافته است.

اختياري شدن اوقات فراغت:

صرف‌نظر از تأثير افراطي تبليغات، امروزه با تنوعي که در امکانات و فرصت‌هاي گذران اوقات فراغت پديد آمده، نحوه‌ي گذران اوقات از کنترل فعاليت‌هاي اقتصادي و کاري رها و به سمت فعاليت‌هاي دلخواه و آزاد، معطوف شده است.
از اين رو، مي‌توان اذعان داشت که اوقات فراغت از مسأله‌هاي صرفاً اجتماعي فراتر رفته و به مقوله‌اي اقتصادي، فرهنگي، سياسي و حتي حقوقي تبديل شده است.

4) مباني اسلامي اوقات فراغت

با مطالعه‌ي آموزه‌هاي اسلامي، درمي‌يابيم که دين اسلام نيز به اوقات فراغت، توجه زيادي دارد و اين آموزه‌ها اهميت، اصول و روش‌هاي ناظر به گذران اوقات فراغت را به دقت بيان کرده‌اند. شماري از مهم‌ترين اصولي که در اين زمينه از آموزه‌هاي اسلامي به دست مي‌آيد، از اين قرار است:

برنامه‌ريزي:

برخي از افراد براي اوقات فراغت خود، برنامه‌ريزي نمي‌کنند؛ در حالي که آموزه‌هاي ديني، ما را به غنيمت شمردن وقت، موظف کرده‌اند. اين مسئله، نيازمند برنامه‌ريزي درست براي بهره‌برداري از اوقات فراغت است رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در مقام توصيه به ابوذر چنين فرموده‌اند:
اغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ: شَبَابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبْلَ سُقْمِکَ، وَ غَنَاکَ قَبْلَ فَقْرِکَ، وَ فَرَاغَکَ قَبْلَ شُغْلِکَ، وَ حَيَاتَّکَ قَبْلَ مَوْتِک؛ پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت شمار: جواني‌ات را پيش از پيري، سلامتت را پيش از بيماري، بي نيازي‌ات را پيش از تنگدستي، فراغتت را پيش از گرفتاري و حياتت را پيش از مرگ (7).

جهت‌گيري الهي:

يکي از مسائل مهم در رويکرد اسلامي به اوقات فراغت، آن است که آدمي نمي‌تواند هر عملي را که بخواهد، انجام دهد؛ بلکه جهت‌گيري اوقات فراغت نيز بايد الهي باشد و به گونه‌اي انتخاب شود که در مسير اطاعت و رضاي الهي قرار گيرد. امام سجاد (عليه‌السلام) در يکي از مناجات‌ها فرمودند:
پس اگر براي ما آسودگي از کاري را مقدر فرموده‌اي، آن را آسايشي سالم قرار ده که پيامدي (گناه‌آلود) نداشته باشد و رنجي به ما نرسد (8).
در اين زمينه، از حضرت علي (عليه‌السلام) نيز در تفسير آيه‌ي 77 سوره‌ي قصص «وَابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا؛ و بجو در آنچه خدا به تو داده، خانه‌ي آخرتت را و بهره‌ات از دنيا را فراموش مکن» چنين وارد شده است:
تندرستي، قوت، فراغت، جواني و نشاطت را فراموش مکن و به وسيله‌ي اين (پنج نعمت بزرگ) آخرت را بطلب (9).

همراهي اوقات فراغت با کار:

کار در نظام مبتني بر ارزش‌هاي ديني، امري مقدس شمرده مي‌شود و در چنين نظامي، انسان با کار و تلاش، بيگانه نيست. در اين فرهنگ، فراغت به معناي بيکاري، بيهوده‌گذراني و تنبلي نيست و تمام اوقات بايد وقت کار و زمان فعاليت سالم و هدف‌دار باشد. فراغت شايسته و سالم در فرهنگ قرآني، تنبلي و بيکار نشستن نيست. قرآن کريم مي‌فرمايد:
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ * وَإِلَى‏ رَبِّكَ فَارْغَب؛ پس چون فراغت يافتي به طاعت کوش * و با اشتياق به سوي پروردگارت روي آور (10).
با توجه به اينکه در آيه، موضوع «فراغ» معين نشده و «فَانصَبْ» از ماده‌ي «نصب» به معناي تعب و زحمت است، آيه‌ي شريفه‌ي مزبور يک اصل کلي و فراگير را مطرح مي‌کند و آن اينکه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در مقام يک الگو، از استراحت کردن پس از پايان امري مهم بازدارد و تلاش پيگير را در زندگي به او گوشزد کند. اين آيه، فراغت از هر مهمي و پرداختن به مهم ديگر را دربر مي‌گيرد و به طور کلي توصيه مي‌کند هرگز بيکار نمان و کوشش را کنار مگذار؛ بلکه پيوسته مشغول تلاش باش و پايان مهمي را آغاز مهم ديگر قرار ده.

منحصر نشدن در تفريح:

در فرهنگ اسلامي، اوقات فراغت با تفريح هم معنا نيست و شيوه‌ي گذران آن منحصر به تفريح و سرگرمي نمي‌شود. براي گذران اوقات فراغت انسان، راه‌هاي گوناگوني معين شده است. در اين فرهنگ، اوقات فراغت، بخشي از زمان زندگي و عمر و داراي ارزش و اهميت است و نبايد همه‌ي آن به تفريح سپري شود؛ بلکه بايد براي آن برنامه‌ريزي همه جانبه‌اي صورت پذيرد و در امور مختلفي صرف شود.

5) الگوهاي تجويزي گذران اوقات فراغت

يک) عبادت

از نگاه قرآن کريم عبادت و بندگي خداوند، هدف اصلي آفرينش انسان است (11). بنابراين انساني که مي‌خواهد براساس فلسفه‌ي وجودي خود حرکت کند، بايد همه‌ي اوقاتش به عبادت خدا مشغول باشد. البته بندگي و عبادت لزوماً به معناي عبادت‌هاي مرسوم و شناخته شده‌ي فقهي نيست. انسان حتي مي‌تواند خوردن، خوابيدن و تفريحات خود را عبادت الهي بداند؛ مشروط به آنکه به انگيزه‌ي الهي و براي وصول به مقام قرب انجام گيرند. در عين حال، انجام عبادت‌هاي ويژه، مثل نمازهاي مستحبي، خواندن اذکار و دعاهاي ويژه، روزه گرفتن مستحبي، تمرکز و توجه بيشتر به آيات قرآني مي‌تواند يکي از شايسته‌ترين کارها در اوقات فراغت باشد.
حضرت زهرا (عليهاالسلام) در دعايي از خداي متعال چنين مي‌خواهد:
اللَّهُمَّ فَرِّغْنِي لِمَا خُلَقْتَنِي لَه؛ خداوندا! براي دستيابي به آنچه مرا برايش آفريده‌اي، فراغتي به من عطا کن (12).

دو) تفکّر

برتري انسان بر حيوان در به کارگيري قوه‌ي عاقله‌ي اوست. قرآن مجيد، بارها به انديشيدن در کارها و پديده‌ها اشاره دارد. مفهوم عبادت به زياد نماز گزاردن يا بسيار روزه گرفتن تعريف نشده؛ بلکه در دايره‌ي تفکّر در امر خداوند معرفي شده است: امام رضا (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصِّيَامِ وَ الصَّلَاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ في أَمْرِ اللهِ؛ عبادت آن نيست که انسان، نماز و روزه‌ي بسيار به جا آورد؛ بلکه عبادت، انديشيدن بسيار درباره‌ي امور الهي است (13).
اوقات فراغت مي‌تواند بهترين زمان براي انديشيدن در خلقت الهي باشد. يکي از شايسته‌ترين کارهايي که مي‌توانيم با فراغ بالِ بيشتري در اوقات فراغت انجام دهيم، حسابرسي اعمال روزانه يا اعمال گذشته است. گاهي انسان، چنان درگير فعاليت‌هاي شغلي و کارهاي روزمره‌ي خود مي‌شود که هدف اصلي زندگي را فراموش مي‌کند، حتي ممکن است روزها بگذرد و سؤالي اساسي حيات انساني براي او مطرح نشود؛ چه رسد به اينکه نوع مواجهه با آنها را تحليل کند. سؤال‌هايي از اين قبيل که از کجا آمده‌ام؟ براي چه آمده ام؟ به کجا مي‌روم؟ چگونه بايد اين راه را طي کنم؟ نيازها و توشه‌ي اين راه چيست؟ همراهان اين راه کيست‌اند؟ راهزنان اين راه چه کساني و کجايند؟ اوقات فراغت، بهترين زماني است که هر کسي مي‌تواند بخشي از آن را براي تأمّل درباره‌ي اين پرسش‌ها اختصاص دهد. امام علي (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
مَا أَحَقَّ الْإِنْسَانَ أَنْ تَکُونَ لَهُ سَاعَةٌ لَا يَشْغَلُهُ عَنْهَا شَاغِلٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ فَيَنْظُرُ فِيمَا اکْتَسَبَ لَهَا وَ عَلَيْهَا فِي لَيْلِهَا وَ نَهَارِهَا؛ چقدر شايسته است انسان، زماني در اختيار داشته باشد که از مشغوليت‌هاي زندگي، چيزي او را سرگرم نسازد. ساعتي که از خودش حسابرسي کند و درباره‌ي آنچه در شبانه‌روز براي خود به دست آورده يا از کف داده است، بينديشد (14).
همچنين در حديث ديگري به تقسيم اوقات فرد دين‌دار اشاره دارند و از ساعت حسابرسي در کنار ساعت مناجات و ساعت مخصوص لذّت‌هاي حلال، ياد شده است:
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ [فِيهَا مَعَايِشَهُ] مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي [فِيهَا] بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذِّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُل؛ براي مؤمن سه ساعت است: ساعتي خدا را بخواند و ساعتي براي لذّت حلال و ساعتي که بين خود بين لذت و خوشي آنچه حلال و نيکو و زيباست مي‌گذارد (15).
امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايند هر مسلماني دست کم بايد يک روز در هفته، خود را از کارهاي روزمره فارغ کند و به مسائل تربيتي و ديني خود توجه ويژه کرده و ابهام‌هاي خود را رفع کند:
أُفٍّ لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ لَا يُفَرِّغُ نَفْسَهُ فِي الْأُسْبُوعِ يَوْمَ الجُمُعَةِ لِأَمْرِ دِيِنِهِ فَيَسْأَلَ عَنْهُ؛ افّ بر مسلماني که براي کار دين خويش و پرسش درباره‌ي آن، [دست کم] روز جمعه‌ي هر هفته، خود را از [کارهاي ديگر] فارغ نمي‌سازد (16).

سه) ديدار با خويشان و دوستان

يکي ديگر از بهترين و ارزشمندترين راه‌هاي گذران اوقات فراغت، ديد و بازديد از خويشاوندان و دوستان است. اسلام براي حفظ و تقويت بنيان‌هاي اجتماعي و روابط خويشاوندي، تأکيد زيادي بر صله‌ي رحم و ارتباط با اقوام دارد. برکت مادي و معنوي فراواني براي آن برشمرده است. به طور طبيعي در زمان کار و فعاليت‌هاي شغلي و روزانه، فرصت و امکاني براي انجام اين وظيفه‌ي ديني و انساني نيست. به همين دليل، مناسب‌ترين اوقات براي انجام چنين کاري، اوقات فراغت است. امام علي (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
إنَّ لِأَهْلِ الدِّينِ عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا صِدْقَ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ وَفَاءً بِالْعَهْدِ وَصِلَةَ الْأَرْحَامِ وَ...؛ دين‌داران شاخصه‌هايي دارند که با آنها مي‌شود ايشان را شناخت: راستگويي، امانت‌داري، وفاداري، ارتباط با خويشاوندان و... (17)
امام باقر (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُزَکِّي الُأْعْمَالَ وَ تُنْمِي الأَمْوَالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَي وَ تُيَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تُنْسِئُ فِي الْأَجَل؛ ارتباط با خويشاوندان، سبب پاکي اعمال، رشد اموال، دفع بلاها، حسابرسي آسان و طول عمر مي‌شود (18).
امام جعفر صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسْمِحُ الکف وَ تُطَيِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ تنسيء فِي الْأَجَلِ؛ ارتباط با خويشاوندان، اخلاقي نيکو، دست و دلي‌ باز، جاني پاکيزه، رزقي فراوان و عمري طولاني را به ارمغان مي‌آورد (19).
دوست مؤمن به منزله‌ي پناهگاه آدمي است. به تعبير امام صادق (عليه‌السلام) براي هر چيزي تکيه‌گاهي است که به وسيله‌ي آن، استراحت فراهم مي‌شود؛ براي يک مؤمن، تکيه‌گاه و وسيله‌ي استراحت، دوست مؤمن است. (20) نکته‌ي مهم در اهميت انتخاب دوست، اين است که بايد اوقات فراغت انسان با دوستاني شايسته و مايه‌ي آبرو و عزّت انسان، سپري شود.

چهار) همياري

اوقات فراغت، فرصتي براي برآوردن نيازهاي مؤمنان است. شايد بسياري از مردم، خير را در اين بدانند که در ايام فراغت، به دور از مشغوليّت‌هاي افراد گوناگون به استراحت بپردازند؛ اما بسياري هم با فراگيري از تعاليم مکتب وحي با برآوردن نيازهاي ديگران، نه تنها خسته نمي‌شوند؛ بلکه براي ادامه‌ي کار، انرژي گرفته و شادمان توشه‌اي را براي سرانجام خود فراهم مي‌سازند. به فرموده‌ي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هنگامي که خدا براي بنده‌اي اراده‌ي نيکي کند، نيازهاي مردم را در دست او قرار مي‌دهد.

پنج) کتابخواني

کتاب، وسيله‌ي خوبي براي گذران بهينه‌ي اوقات فراغت نوجوانان و جوانان است. وجود کتابخانه‌ها عامل مؤثري در جلب جوانان به مطالعه‌ي کتاب خواهد بود و داشتن امکانات مطالعه، دريچه‌اي به سوي دنياي شگفت‌انگيز علم و معرفت و راهي بسيار ساده و عملي براي پرورش استعدادهاي خدادادي است. چه نيکوست اگر بتوانيم مطالعه را در نوجوانان و جوانان به صورت عادت درآوريم، زيرا در آن صورت، ارتباط آنها با جهان دانش، مشکل نخواهد بود و بدون هيچ زحمتي مي‌توانند، ضمن استفاده‌ي بهينه از اوقات فراغت، از راه مطالعه، ميزان درک و انديشه‌ي خود را از جهان هستي رشد دهند.
رابطه‌ي معکوسي بين افزايش بزهکاري با رشد فرهنگ کتابخواني در جامعه وجود دارد. يکي از جلوه‌هاي تعليم و تعلّم، سرگرمي با کتاب‌هاي مفيد است. اوقات فراغت، فرصتي است تا با مطالعه، به آگاهي‌ها و تجربه‌هاي زندگي بيفزاييم.

شش) بازي؛ رايانه و اينترنت

امروزه رشد چشمگير فناوري اطلاعات در سطح جهان باعث شده که در زمان کمي، بتوان از اطلاعات وسيع برخوردار شد. بنابراين رايانه و اينترنت اگر در جهت مطلوب و ارزش‌هاي اخلاقي قرار گيرد، يکي از بهترين گزينه‌ها براي گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان جامعه خواهد بود. از اين رو، استفاده‌ي بهينه از اين منابع، مورد توجه مربيان تربيتي است. البته اگر اين وسيله در جهت نامطلوب قرار گيرد، بيشترين ضربه را به جامعه وارد خواهد ساخت. از آن‌رو که دشمنان از طريق تهاجم فرهنگي و برنامه‌هاي نامناسب درصدد تحقّق اهداف نادرست خود هستند، لازم است مکاني مناسب نظير مسجد براي هدايت و کنترل برنامه‌ها مدنظر قرار گيرد.
مراجعه به روايت‌هايي که از امام هشتم (عليه‌السلام) نقل شده است، نکات جالبي را در ارتباط با بازي بيان مي‌کند. اين نکات را مي‌توان به شرح ذيل بيان داشت:

الف) نهي از قمار

امام رضا (عليه‌السلام) در حديثي بعد از آن که انسان‌ها را از پيمودن مسير اهل ضلالت‌ باز داشت به اين نکته اشاره فرمود که تعبير «ميسر» (21) قمار است و قرآن از آن به شدّت نهي فرموده عملي شيطاني تلقّي کرده است (22).

ب) اجتناب از شطرنج

حضرت رضا (عليه‌السلام) به گونه‌هاي مختلف در ارتباط با بازي شطرنج موضع گرفته‌اند. ايشان در موردي با مواجهه‌ي غيرمستقيم بعد از پرسش از بازي شطرنج چنين فرمودند:
هر کس سخني مي‌گويد، بايد حاوي ذکر خدا باشد و نيز هر کس سکوت مي‌کند، بايد سکوتش براي غير خدا نباشد (23).
حضرت رضا (عليه‌السلام) در مواضعي ديگر با صراحت از بازي شطرنج نهي فرموده و آن را جلوه‌اي از آتش جهنم بيان مي‌کنند:
کسي که شطرنج بازي کند همانند کسي است که وارد آتش دوزخ شود (24).

ج) راهکاري جالب

اگر کسي بخواهد از سرگرمي‌هاي ناشايست اجتناب کند، نيازمند راهکار است. حضرت رضا (عليه‌السلام) شيوه‌اي جالب در اين زمينه ارائه مي‌کنند و آن توجه به امام حسين (عليه‌السلام) است:
هر کس از شيعيان ما بايد از شراب‌خواري و بازي شطرنج اجتناب کند و اگر در او تمايلي به اين دو باشد متذکّر حسين (عليه‌السلام) شود تا خداوند گناهان او را از بين ببرد، هر چند به اندازه‌ي ستارگان آسمان باشد (25).

هفت) فعاليت‌هاي هنري

خلق و ايجاد، اصولاً لذّت‌بخش و تحريک کننده‌ي ذوق انسان است. لذتي که از پديد آمدن يک اثر هنري يا حتي از تهيه و تکميل يا تعمير وسايل مورد نياز زندگي با کوشش شخص به انسان دست مي‌دهد، در اصل، نوعي تغذيه‌ي روان و تقويت استعدادهاي نهفته‌ي انساني را به همراه دارد و به سبب همين انگيزه‌ي دروني، اشتغال به اين‌گونه فعاليت‌ها در اوقات فراغت، جنبه‌ي سازنده و آموزنده‌اي دارد و تقويت و تلطيف مهارت‌هاي دستي و نيرومندي هنري انسان را سبب مي‌شود. غني ساختن اوقات فراغت از طريق فعاليت‌هاي هنري، کاربردي فراوان دارد.

هشت) شرکت در برنامه‌هاي کانون فرهنگي و تربيتي

يکي ديگر از برنامه‌هاي گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان به خصوص در فصل تابستان، کانون‌هاي فرهنگي و تربيتي است. عمده‌ي کار آنها را فعاليت‌هاي هنري، آموزشي، ورزشي، کلاس‌هاي قرآن، اردوهاي مختلف و کلاس‌هاي تقويتي تشکيل مي‌دهد.
فعاليت‌هاي اوقات فراغت در نهايت، سبب رشد و توسعه‌ي فرهنگي در جامعه خواهد شد و بر اثر فعاليت‌هاي سالم، از جمله شرکت در اردوهاي جمعي، برنامه‌ي ارزشمند راهيان نور، نه تنها از فرصت‌هاي بيکاري و بعضاً بزهکاري اجتماعي کاسته مي‌شود، بلکه اشاعه‌ي فرهنگ عمومي، توسعه‌ي فرهنگي، نشاط و سرزندگي در جامعه، افزايش مي‌يابد.

نه) فعاليت‌هاي علمي

کسب علوم مختلف، سن خاصي مي‌طلبد. از اين رو شايد اين بخش از راهکارها بيشتر براي جوانان مفيد باشد. با پيشرفت علم در روزگار ما، اوقات فراغت، فرصتي براي افراد هر جامعه به خصوص جوانان است تا از آخرين دستاوردهاي علمي آگاهي يابند. امام صادق (عليه‌السلام) با تأکيد بر تلاش در جهت استفاده‌ي بهينه از دوران زندگي مي‌فرمايند:
لَسْتُ أُحِبُّ أَنْ أَرَي الشَّابَّ مِنْکُمْ إِلَّا غَادِياً فِي حَالَيْنِ: إِمَّا عَالِماً أَوْ مُتَعَلِّماً، فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَرَّطَ، فَإِنْ فَرَّطَ ضَيَّعَ، وَ إِنْ ضَيَّعَ أَثِمَ، وَ إِنْ أَثِمَ سَکَنَ النَّارَ، وَ الَّذِي بَعَثَ مُحمَّداً (صلي الله عليه و آله و سلم) بِالْحَقِّ؛ سوگند به کسي که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را به حق برگزيد! دوست ندارم جواني از شما را مگر در يکي از اين دو حالت ببينم: يا عالم و دانشمند باشد يا متعلّم و آموزنده. پس اگر در هيچ کدام از اين دو حال نبود، کم‌کاري و کوتاهي کرده و در آن صورت، عمر خود را ضايع نموده و گناهکار است و نتيجه‌ي آن، عذاب الهي خواهد بود (26).

ده) ورزش

ورزش در اولويّت فعاليت‌هاي نوجوانان و جوانان براي استفاده از اوقات فراغت قرار دارد. از اين رو بايد فرهنگ ورزش را توسعه داد. از جمله عواملي که سبب خستگي روحي و ناراحتي جسمي مي‌شود و فشارهاي عصبي و رواني را براي انسان افزايش مي‌دهد، يکنواختي در کارهاست. براي رهايي از اين وضعيت نامطلوب، مي‌توان به اسباب شادي‌بخش مانند ورزش، سفر و تفريح روي آورد. اين‌گونه اقدام‌ها پيامدهاي مثبتي براي روح و روان انسان دارد. بارها و فشارهاي رواني انسان را تخليه مي‌سازد، انسان را از افسردگي و کسالت رها مي‌کند، سبب تخليه‌ي هيجان‌هاي مسموم در انسان مي‌شود و مهم‌تر اينکه آرامش جسمي، عصبي، فکري و رواني را براي انساني به ارمغان مي‌آورد.
به اين نکته بايد توجه کرد که «ورزش، گردش و سفر هم يک کار است» و از اين طريق مي‌توان با نشاط و آرامش، فعاليت‌هاي روزانه را بهتر و با لذت انجام داد. امام رضا (عليه‌السلام) در فرمايشي زيبا برنامه‌ي روزانه را اين‌گونه تبيين مي‌فرمايند:
اوقات روز خود را به چهار قسمت تقسيم کنيد: ساعتي براي عبادت، ساعتي براي تأمين معاش، ساعتي براي معاشرت و ساعتي را به تفريح‌ها و لذائذ اختصاص دهيد تا با مسرّت، نشاط و آرامش قادر به انجام سه وظيفه ديگر شويد (27).
پژوهش‌ها نشان مي‌دهد که ورزش در کاهش تنيدگي مؤثّر بوده و دو نقش ايفا مي‌کند: از يک‌سو، خستگي جسمي و رواني ناشي از رويدادهاي استرس‌زا را کاهش مي‌دهد و از سوي ديگر، سبب کاهش فشار خون و ضربان قلب شده و از اين طريق سلامتي فرد را در برابر محرک‌هاي تنش‌زا تضمين مي‌کند (28).

يازده) سفر و سياحت

با وجود اينکه امروزه گردشگري به صنعتي مهم و راهبردي تبديل شده و دانش مستقلي را به خود اختصاص داده است، ولي با توجه به پيشينه‌اي که در فرهنگ و تاريخ ملت‌ها و تمدن‌ها دارد، مفهومي نوپديد به حساب نمي‌آيد هر چند در منابع ديني عبارتي ناظر به صنعت گردشگري وجود ندارد يا از اين صنعت به طور مستقيم نامي به ميان نيامده، ولي مطالب فراوان و بسيار مهمي درباره‌ي سير و سياحت و جهانگردي و آثار و فوايد مادي و معنوي آن بيان شده است.

الف) اهميت و جايگاه سير و سياحت در قرآن و احاديث

در آيات الهي سفارش و تأکيد فراواني در مورد گردش در زمين و سير در آفاق و انفس به چشم مي‌آيد. قرآن مجيد با استفاده از واژه‌ي «سير» در شکل‌هاي مختلف، گردشگري و جهانگردي را مورد توجه ويژه قرار داده است. در اصطلاح قرآن عبارت «سِيرُوا فِي الأرْضِ» را مي‌توان تعبير قرآني صنعت «جهانگردي و توريسم» دانست.
جايگاه و ارزش سياحت و جهانگردي به دو صورت از قرآن استفاده مي‌شود: اول اينکه نه تنها خداوند سياحت و گردشگري را مباح و مشروع اعلام کرده، بلکه آثار و فوايد فراواني نيز براي آن برشمرده است. دوم اينکه گروهي از انسان‌ها براي ترک سياحت و گردشگري مورد سرزنش و توبيخ قرار گرفته‌اند:
أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْ‏ءٍ فِي السَّماوَاتِ وَلاَ فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيماً قَدِيراً؛ آيا در زمين نگرديده‌اند تا فرجام [کار] کساني را که پيش از ايشان [زيسته] و نيرومندتر از ايشان بودند بنگرند؟ و هيچ چيز، نه در آسمان‌ها و نه در زمين، خدا را درمانده نکرده، چرا که او همواره داناي تواناست (29).
واژه «سياحت» يکي از واژه‌هاي قرآني در ارتباط با گردشگري است. اين کلمه با واژه‌هاي مشابه‌اش در چند جاي قرآن به چشم مي‌خورد. سياحت از ريشه «ساح» به معناي گردشگري، مسافر، جهانگرد و حرکت همراه با آرامش و انديشه است. (30) قرآن کريم در ترسيم سيماي مؤمنان و چهره فرزانگان ضمن اشاره به تکليف‌هاي فردي و اجتماعي آنان، سائح بودن را يکي از ويژگي‌هاي اين انسان‌ها بيان مي‌کند:
التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ؛ «[آن مؤمنان] همان توبه‌کنندگان، پرستندگان، سپاسگزاران، روزه‌داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، وادارندگان به کارهاي پسنديده، بازدارندگان از کارهاي ناپسند و پاسداران مقررات خدايند و مؤمنان را بشارت ده (31).
مفسرين معاني مختلفي براي لفظ «السائحون» بيان کرده‌اند: (32)
• کسي که در طلب علم يا روزي حلال و يا براي خدمت به مردم اقدام به سفر مي‌کند.
• کسي که براي عبرت‌آموزي و تأمّل در آفريده‌هاي الهي بار سفر مي‌بندد.
• افرادي که براي جهاد در راه خدا يا زيارت رنج سفر را بر خود هموار مي‌کنند.
همچنين در سوره تحريم «سائحات» بودن را يکي از اوصاف زنان شايسته بيان کرده است:
عَسَى‏ رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَيْراً مِنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَاراً؛ اگر پيامبر، شما را طلاق گويد، اميد است پروردگارش همسراني بهتر از شما، مسلمان، مؤمن، فرمانبر، توبه‌کار، عابد، روزه‌دار، بيوه و دوشيزه به او عوض دهد (33).
واژه «مسيح» نيز از «ساح» به معناي «رفت» گرفته شده است. درباره علت اين نام‌گذاري بيان شده که آن حضرت در زمين راه مي‌رفت و مي‌گشت، زماني که تاريکي شب همه جا را فرا مي‌گرفت تا صبح به عبادت مي‌ايستاد، (34) بنابراين مسيح به معناي سائح و گردشگر است و آن حضرت مصداق کامل و روشني از گردشگران و جهان‌گردان دنيا به شمار مي‌رود. امام صادق (عليه‌السلام) درباره اين ويژگي حضرت عيسي (عليه‌السلام) مي‌فرمايد:
إِنَّ عِيسَي بْنَ مَرْيَمَ کَانَ مِنْ شَرَايِعِهِ السَّيْحُ فِي الْبِلَاد؛ گردش کردن و مسافرت در بين شهرها و آبادي‌ها جزء شريعت عيسي (عليه‌السلام) به شمار مي‌رفته است (35).
در يک بررسي کلي، آيات در پيوند با موضوع گردشگري در سه دسته قرار مي‌گيرند (36):

دسته نخست:

آياتي که ترک سير و سياحت را مورد نکوهش قرار مي‌دهند. اين آيات بيشتر، کافران و ستيزه‌گران با حقّ را مورد خطاب قرار مي‌دهند:
أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَيْ‏ءٍ فِي السَّماوَاتِ وَلاَ فِي الْأَرْضِ إِنَّهُ كَانَ عَلِيماً قَدِيراً؛ آيا در زمين نگرديده‌اند تا فرجام [کار] کساني را که پيش از ايشان [زيسته] و نيرومندتر از ايشان بودند بنگرند؟ و هيچ چيز، نه در آسمان‌ها و نه در زمين، خدا را درمانده نکرده است، چرا که او همواره داناي تواناست (37).
از اين کريمه به دست مي‌آيد که اسلام طرفدار سير و سفر براي کسب تجربه است، سياحت بايد جهت‌دار باشد و نهايت اين که تاريخ پيشينيان از منابع شناخت سنت‌هاي حاکم بر جوامع بوده، گذشته، چراغ راه آينده است (38). اين تعبير در آيه 109 سوره يوسف، آيه 9 سوره روم، آيه 21 و 82 سوره غافر و آيه 10 سوره محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز آمده است.

دسته دوم:

آياتي که فرمان به سير و سفر مي‌دهند. فرمان «سيروا في الأرض» 6 مرتبه در قرآن آمده است معناي اين واژه مسافرت و گردش بوده (39) و در اين آيات آمده است: آل عمران / 137، انعام / 11، نحل / 36، نمل / 69، عنکبوت / 20 و روم 42.
در اين آيات نه تنها به سير و سفر تشويق و ترغيب شده بلکه با به کار بردن فعل امرِ «سيروا» به آن تکليف کرده است. اين اوامر قرآني همه مخاطبان مؤمن و کافر را شامل شده ضرورت و اهميت آن را براي مسلمانان آشکار مي‌سازد.

دسته سوم:

بيان‌گر الگو و نمونه است. آيات الهي به برخي از انسان‌هاي برگزيده و امت‌هاي پيشين اشاره دارد که به سير و سياحت در زمين پرداخته‌اند. ذوالقرنين شخصيتي است که بايد او را «قهرمان جهان‌گردي» ناميد. داستان اين شخصيت الهي از آيه 83 سوره کهف آغاز مي‌شود و در ادامه از سفر او تا غروبگاه آفتاب پرده برمي‌دارد:
حَتّي إِذا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَغْرُبُ فِي عَيْنِ حَمِئَةٍ؛ يعني چون به مغرب خورشيد رسيد دريافت که در چشمه آب گرمي فرو مي‌شود (40).
براساس نظر علامه طباطبايي ذوالقرنين همان کوروش، يکي از پادشاهان هخامنشي در فارس است که چندين سال پيش از ميلاد مسيح (عليه‌السلام) مي‌زيسته و امپراطوري ايران را بنا نهاده است. او ميان دو مملکت فارس و ماد را جمع کرد و با فتح بابل به يهوديان اجازه داد تا به اورشليم باز گردند. کوروش پس از کمک در بناي هيکل سليمان و تسخير مصر به سمت يونان حرکت کرد و بر مردم آنجا نيز مسلط شد. ذوالقرنين در ادامه جهانگردي خود به طرف مغرب رهسپار شده و پس از آن، رو به سوي شرق نهاد تا آخرين نقطه مشرق پيش رفت (41).
در آيات قرآن به هدف ذوالقرنين از جهان‌گردي و سياحتش اشاره‌اي نشده است. ولي براساس روايتي از امام صادق (عليه‌السلام)، در يکي از سفرهاي دريايي ذوالقرنين، يکي از همراهانش دليل سفر او را پرسيد، او پاسخ داد:
أُرِيدُ أَنْ أَنْظُرَ إِلَي مُلْکِ رَبِّي فِي الْبَحْرِ کَمَا رَأَيْتُهُ فِي الْبَر؛ مي‌خواهم همچنان که حکومت پروردگارم را در خشکي ديده‌ام در دريا هم به تماشا بنشينم (42).
نمونه ديگر قرآني مربوط به ابراهيم (عليه‌السلام) است. براي ابراهيم (عليه‌السلام) افزون بر سفرهاي پي‌درپي آن حضرت از فلسطين به مکه براي بردن هاجر و اسماعيل، سه مسافرت نقل کرده‌اند؛ مسافرت از زادگاهش به سوي شام. از شام به سوي مصر و برگشت از مصر به شام. آيات 26 سوره عنکبوت و 71 سوره انبياء به اين مسافرت‌ها اشاره دارد.
خداوند متعال در دسته‌اي از آيات به مسافرت‌هاي فرزندان يعقوب (عليه‌السلام) اشاره کرده است (43). در اين آيات به سه سفر براي خاندان يعقوب اشاره شده است که عبارتند از: سفر از کنعان به مصر به اتفاق همه فرزندان به جز بنيامين، دومين سفر به همراه بنيامين بوده و سومين سفر فرزندان يعقوب به همراه پدر براي ديدن يوسف (عليه‌السلام) بوده است.
مسافرت‌هاي موسي (عليه‌السلام) ماجراهاي زيبايي دارد که خداوند در نهايت هنرمندي به آن پرداخته است (44). موسي (عليه‌السلام) در مصر به دنيا آمد روحيه ستم‌ستيزي او باعث شد نخستين سفر ايشان به مدائن صورت گيرد. دومين سفر موسي (عليه‌السلام) پس از ازدواج با دختر شعيب (عليه‌السلام) از مدائن به سوي مصر بود که در همين سفر به پيامبري برگزيده شد و خداوند به موسي (عليه‌السلام) مأموريت داد تا همراه با برادرش هارون (عليه‌السلام) مردم را از يوغ ستم فرعون نجات دهند. سومين سفر موسي (عليه‌السلام) همراه با بني‌اسرائيل به سوي بيت‌المقدس بود که به قدرت خداوند دريا شکافته شد و موسي (عليه‌السلام) و همراهيان از آن گذشتند و فرعون با فرو رفتن در کام امواج به عذاب الهي گرفتار شد. چهارمين سفر موسي (عليه‌السلام)، سفري سرنوشت‌ساز و پر رمز و راز است. شباهتي کامل به گردشگري و جهان‌گردي دارد. در اين سفر موسي (عليه‌السلام) به همراه خدمت‌گزارش يوشع بن نون (عليه‌السلام) براي ديدار و ملاقات با بنده شايسته خدا حضرت خضر (عليه‌السلام) به سوي مجمع‌البحرين حرکت کرد. موسي (عليه‌السلام) پس از ملاقات با خضر (عليه‌السلام) سفري را به همراه هم آغاز کردند. در لابه‌لاي اين گردش نکته‌ها و درس‌هاي فراواني وجود دارد که در آخرين کتاب آسماني به زيبايي بيان شده است.
بدست مي‌آيد گردشگري و جهانگردي مورد توجه خداوند بلند مرتبه بوده است. خداوند در آخرين نامه خود به شيوه‌هاي مختلف مخاطبان خود را به گردش و سير و سياحت فرا خوانده آنان را به اين مهم رهنمون شده است.

ب) فوايد و آثار

در فرهنگ اسلامي، سير و سفر راهي براي رسيدن انسان به شناخت حقايق هستي و دريچه‌اي براي آشکار شدن گوهر وجود انسان است. آدمي با بهره‌گيري از مزاياي سفر مي‌تواند ابعاد وجودي خود را شکوفا سازد و با کنار زدن حجاب‌هاي ظلماني پيرامون خود، حقيقت برايش آفتابي شود. در منابع ديني، فوايد و آثار فراواني براي سير و سياحت و گردشگري بيان شده است که به سه بخش تقسيم مي‌شوند: آثار فردي، اجتماعي و معنوي و رواني.

اول) آثار فردي

عبرت‌آموزي

در برخي از آيات قرآن همراه با واژه‌ي «سير» لفظ «نظر» به کار رفته است:
قُل سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛ بگو در زمين بگرديد، آنگاه بنگريد که فرجام تکذيب کنندگان چگونه بوده است؟ (45)
در اين آيه و آيات مشابه (46)، نظر کردن به معناي تعقّل، تفکّر، فحص و بررسي کردن و چيزي را با دقت مورد توجه قرار دادن به کار رفته است. از آنجا که قرآن کتاب هدايت است، طبيعي است که عمل تفکّر بايد در راستاي هدف‌هاي بلند اين کتاب آسماني قرار گيرد. از اين رو هدف از تفکّر و تأمّل عقلاني در اين دسته آيات، «عبرت و اعتبار» است. صاحب مجمع‌البيان «نظر» را اين‌گونه بيان مي‌کند:
نظر، طلب ادراک به وسيله‌ي بصر، فکر و استدلال بوده و معنايش در اين آيه اين است که با ديدگانتان بنگريد و با قلب‌هايتان تفکّر کنيد (47).
جهان هستي، آئينه‌ي تمام‌نماي خالق هستي است. سير و سفر و خيره شدن به هنرنمايي آفريننده‌ي هستي، قلب را آگاه و قواي فکري را براي انديشيدن توانا مي‌سازد. نگاه با تأمّل و تدبّر، خواب را از چشمان انسان ربوده، آدمي را هوشيار، چشم را بصير و گوش را شنوا مي‌سازد:
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ يُنشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلَى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ؛ بگو در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز کرده است. سپس [باز] خداست که نشأه آخرت را پديد مي‌آورد. خداست که بر هر چيزي تواناست (48).
آثاري که در جاي جاي زمين از گذشتگان بر جاي مانده، سندهاي زنده و گوياي تاريخ هستند که بيش از تاريخ مدوّن مي‌توان از آن بهره‌مند شد. ويرانه‌هاي کاخ‌هاي ستمگران، بناهاي شگفت‌انگيز اهرام مصر، برج بابل، کاخ‌هاي کسري و آثار تمدن قوم سبأ هر کدام در عين خاموشي، هزاران زبان دارند و سخن‌ها مي‌گويند:

بر ديده من خنديد کاين جا ز چه مي‌گويد *** خنديد بر آن ديده کاين جا نشود گريان
دندانه‌ي هر قصري پندي دهدت نونو *** پند سرِ دندانه بشنو ز بُن دندان
اين پند خموشان است، گر پند زبان خواهي *** رو آيه «اورثنا» از مکتب قرآن خوان (49)

علم‌آموزي و کسب تجربه

سير و سفر، تأثير شگرفي در شکل‌گيري شخصيّت علمي، اجتماعي و مذهبي انديشمندان داشته است. بدين سبب سفرهاي علمي مورد توجه ويژه‌ي رهبران دين بوده است. نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايند:
خداوند به من وحي کرده است که هر کس راهي را بپيمايد که به دانش و معرفت انجاميد، من راه بهشت را براي او هموار مي‌سازم (50).
براساس سخنان معصومان (عليهم‌السلام)، طلب علم، از قرائت قرآن و شب‌زنده‌داري در شب‌هاي قدر ارزش بيشتري دارد. آخرين رسول الهي (صلي الله عليه و آله و سلم) به ابوذر مي‌فرمايند:
نشستن در مجلس علم و دل دادن به مناظره‌هاي علمي، نزد خداوند برتر از 12 هزار بار پيکار در رکاب پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و ختم قرآن است (51).
سفارشات اولياء الهي باعث شده بسياري از ميراث‌هاي علمي رهاورد سفرهاي پر مشقّت و طاقت‌فرساي دانشمندان باشد. علاقه به دانش، انسان را به حرکت وا مي‌دارد، آوازه مراکز علمي بزرگ و شخصيت‌هاي ساکن در شهرهاي گوناگون طالبان علم را به تکاپو فرا مي‌خواند. بسياري از شخصيت‌هاي فرهيخته‌ي علمي و ديني کساني هستند که در پي فراگيري دانش به سير و سفر پرداختند. به شهادت تاريخ بيشتر کتاب‌هاي روايي محصول مسافرت‌هاي دانشمندان اسلامي است. جابر بن عبدالله انصاري شتري را خريداري کرد و بار سفر بست و يک ماه تمام سختي سفر به شام را در دشت‌هاي سوزان جزيرة‌العرب به جان خريد تا سؤالي علمي از عبدالله بن انيس بپرسد! (52)
اين سينا بخش‌هاي زيادي از کتاب مشهور خود را در طول سفر به اصفهان نگاشته است (53). شيخ صدوق بخشي از آثار و رساله‌هاي علمي خود را در راه سفر به رشته تحرير درآورده است (54).
بخش قابل توجهي از شناخت و معرفت انسان محصول مشاهدات اوست. فزوني دانش و بينش با استفاده از ابزار چشم از راه گردش بر روي زمين، سير در معادن و شکافتن دل کوه‌ها حاصل مي‌شود. از سوي ديگر بسياري از داشته‌هاي انسان محصول و فرآيند تجارب ديگران در زمان‌ها و مکان‌هاي مختلف است.

رشد جنبه‌ي عقلاني و پرورش استعدادها

يکي از آثار گران‌سنگ سفر در حوزه‌ي فردي، رشد و شکوفايي فکري، پرورش انديشه‌ها و تقويت جنبه‌هاي عقلاني انسان است. خداوند متعال مي‌فرمايد:
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى‏ الْأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُور؛ آيا در زمين گردش نکرده‌اند تا دل‌هايي داشته باشند که با ان بينديشند يا گوش‌هايي که با آن بشنوند؟ در حقيقت، چشم‌ها کور نيستند ليکن دل‌هايي که در سينه‌هاست کور است (55).
در اين شريفه خداوند سير و سياحت را سبب تعقّل، انديشه و بالا رفتن سطح آگاهي و بينش انسان دانسته است. براساس اين بيان قرآني سفر همان عنصري است که سنگ بنا و شالوده‌ي رشد و توسعه زندگي انسان در ابعاد گوناگون فرهنگي، سياسي و اقتصادي است؛ چرا که روشن است يک جامعه بسته و بي‌خبر از ديگر ملت‌ها، در هيچ زمينه‌اي رشد شايسته‌اي ندارد و از تجربه‌ها و دست‌آوردهاي علمي و فکري ديگران محروم خواهد ماند (56).

سلامت جسم

رفتن به دامان طبيعت، نگاه کردن به گياهان و سبزه‌زاران، چشم دوختن به زلال آب جاري و نفس کشيدن در هواي پاک در کاستن از فشارهاي رواني تأثير بسزايي داشته و از بروز بيماري‌هاي رواني پيشگيري مي‌کند. سفر در کنار آرامش و نشاطي که به ارمغان مي‌آورد، سلامت جسم را هم در پي دارد.
رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايند:
سَافِرُوا تَصِحُّوا وَ تَغْنَمُوا؛ سفر کنيد تا سالم شويد و غنيمت بريد (57).
مشابه اين روايت از امام صادق (عليه‌السلام) نيز روايت شده که حضرت براي کسب سلامت جسم، سفر را توصيه مي‌کنند (58). در روايت‌هاي اسلامي، يکي از آثار مهم سفر حج و عمره، صحّت و سلامت بدن بيان شده است. خداوند متعال به انسان‌ها وعده داده اگر به قصد زيارت خانه‌ي دوست پاي در راه گذاشته و عازم تمتع يا عمره شوند، بدني سالم خواهند داشت. امام سجاد (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُکُم؛ حج و عمره به جا آوريد تا بدن‌هايتان سلامت باشد (59).
شايد بتوان دو علّت براي اين سلامتي بيان کرد: اول اينکه در حج، پياده‌روي فراوان وجود دارد و مي‌دانيم که پياده‌روي يکي از بهترين ورزش‌هاست. از سوي ديگر، هرگاه روح و روان انسان به سمت خلوص پيش رود، بدن از روح پيروي کرده و سلامت خود را باز مي‌يابد. به عبارت ديگر، روح و جسم دو موجود جدا از هم نيستند، بلکه وجودي درهم تنيده‌اند که در يکديگر تأثير و تأثر متقابل دارند (60).
هرگاه بدن سالم باشد، روح بهتر مي‌تواند رابطه‌ي معنوي برقرار کند و اگر روح انسان، ارتباطي عميق با آسمان داشته باشد، بر صحت و سلامت بدن و کالبد فيزيکي انسان تأثير مستقيم دارد.
از نکات جالب توجه اين است که اگر کسي حج خود را تکرار کند، خداوند هرگز او را به «تب» مبتلا نمي‌کند. به عبارت ديگر، هيچ‌گاه در آتش تب نمي‌سوزد (61).

رفع مشکلات اقتصادي

سفر در کنار آثار مثبت روحي و رواني، سودبخش و نعمت‌افزاست. خداوند متعال به انسان‌ها دستور مي‌دهد تا براي برخورداري از فضل الهي، در زمين پراکنده شوند و راه تجارت و داد و ستد را پيش گيرند:
فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ و چون نماز گزارده شد، در [روي] زمين پراکنده و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد کنيد، باشد که رستگار شويد (62).
اقتصاد کشورها بر پايه‌ي تجارت بنا شده و تجارت، سفر از دياري به ديار ديگر است. امام صادق (عليه‌السلام) از جدّ بزرگوارشان نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌کنند که فرمودند:
سَافِرُوا تَصِحُّوا وَ تُرْزَقُوا؛ سفر کنيد تا سلامتي بيابيد و روزي بگيريد (63).
روايت‌هاي بسياري، مشابه اين مضمون را حکايت مي‌کنند. امام علي (عليه‌السلام) ضمن تشويق مردم به تجارت مي‌فرمايند: «از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيديم که روزي 10 جزء است، 9 جزء آن در تجارت و تنها يک جزء در غير آن است» (64).
بخش مهمي از آثار و حکمت‌هاي سفر حج و عمره مربوط به نفي فقر و افزايش مال است. در اين احاديث براي اين سفر روحاني آثاري بيان شده است نظير: وسعت رزق، کفايت مخارج زن و فرزند، کثرت مال، نفي فقر و دست يافتن به غنا و بي‌نيازي. اين همه، نشان از اهميت فراوان و تأثير سفر حج در تأمين نيازهاي مادي و دنيوي انسان دارد (65).
نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايند:
حُجُّوا لَنْ تَفْتَقِرُوا؛ حج گزاريد تا هرگز فقير نشويد (66).
در حديث ديگري پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايند:
حج و عمره، فقر را مي‌زدايند، همان‌گونه که کوره‌ي آهنگري، زنگار آهن را مي‌زدايد (67).

دوم)‌ آثار اجتماعي

اجتماعي بودن از اصول مهم زندگي انسان است. انسان در سايه اجتماع به رشد و تکامل خود سرعت مي‌دهد، نيازهاي روحي و مادي خود را پاسخ مي‌دهد و راه ترقّي و پيشرفت را مي‌پيمايد. رفتارهاي آدمي هماره به گونه‌اي بوده که او را از مشورت و طلب کمک از ديگران بي نياز نساخته و در هر امري از اجتماع خود مدد خواسته است.
سير و سفر علاوه بر فوايد فردي و خودسازي، در فعاليت‌هاي جامعه و اخلاق اجتماعي اثرگذار است. اخلاق جوامع محصول اخلاق فردي انسان‌ها است بر اين اساس هرچه اخلاق و ملکات فاضله در افراد بيشتر رسوخ کرده باشد، جامعه اخلاقي‌تر بوده تأثير بسزايي در رشد و اعتلاي افراد خواهد داشت. در طرف مقابل هرچه اخلاق و صفات فاضله در ميان مردم کم‌رنگ شود، اجتماع از نظر اخلاق بيمار و تهي از ملکات فاضله خواهد شد.
در قرآن کريم سه عنصر منفي ريشه انحرافات اخلاقي را شکل داده است؛ فسق (68)، ضلالت (69) و غوايت (70). فسق به معناي خروج از اولين هسته وجودي و جدا شدن از فطرت الهي و توحيدي است. از اين رو اگر کسي از فطرت نوراني و هسته مرکزي وجودش خارج شود، فاسق محسوب مي‌شود. ضلالت نيز به معناي از خودبيگانگي و نامحرم بودن با خود است و غاوي به معناي بي‌هدفي است (71). بي‌هدفي و سرگرداني از بزرگ‌ترين و عميق‌ترين انحرافات و رذايل منفور اخلاقي امت‌هاي فاسد گذشته بوده است. علت اين سرگرداني عدم درک فلسفه حيات و خلقت خودش بوده که پا را از حيات طبيعي فراتر نگذاشتند و به حيات معقول و طيّبه (72) که نتيجه اخلاق و عمل صالح است دست نيافتند. پس اگر نام و ياد خدا در متن جامعه کم‌رنگ شود و ارزش‌ها و صفات اخلاقي پسنديده، نکوهيده و فراموش شود نتيجه‌اي جز بي‌هدفي و انحراف از مسير فطرت نصيب جامعه و افراد آن نخواهد شد و فساد اخلاقي افراد و جامعه را ويران خواهد کرد.
بر اين اساس اسلام پس از اصلاح عقيده، تزکيه نفوس و بهسازي اخلاق فردي و اجتماعي را در صدر برنامه‌هاي اصلاحي پيامبران الهي قرار داد. شايد به همين دليل است که فراواني آيات و روايات درباره اخلاق به مراتب بيشتر از آيات و روايات در حوزه عقايد و احکام است.
قرآن کريم براي تحقّق اين مهم يعني بيدار ساختن افراد خودخواه، لجوج و تبهکار و همچنين تعالي اخلاقي جامعه و آراستن جامعه به اخلاق حسنه دستور به سفر داده است تا با درس گرفتن از احوال جوامع مجرم و گنهکار گذشته، اخلاق فردي و اجتماعي آنان تغيير يافته به سمت تعالي و کمال گرايش پيدا کنند:
قُل سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛ بگو: در زمين بگرديد، آنگاه بنگريد که فرجام تکذيب کنندگان چگونه بوده است؟ (73)
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ؛ بگو: در زمين بگرديد و بنگريد فرجام گنه‌پيشگان چگونه بوده است (74).
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُم مُّشْرِكِينَ؛ بگو: در زمين بگرديد و بنگريد فرجام کساني که پيشتر بوده [و] بيشترشان مشرک بودند چگونه بوده است (75).
قرآن براي اصلاح اجتماعي، سير و سياحت را جزء برنامه‌هاي تربيتي و فرهنگي خود قرار داده است. با سير و سياحت انسان را صفات نکوهيده و زشت جوامع غيراخلاقي گذشته آگاه شده و با شريعت‌شناسي، شريعت‌محوري و معادباوري به قوانين و احکام الهي پايبند شده از پرتگاه سقوط و انحرافات فردي و اجتماعي در امان خواهد ماند.

سوم) آثار روحي و رواني

بخش مهمي از آثار و فوايد سير و سياحت مربوط به روح و روان انسان است. براساس آموزه‌هاي ديني، اگر انسان از روي آگاهي قدم در مسير بگذارد، مي‌تواند بهره‌هاي معنوي و رواني بسياري را همراه خود کند.

آثار معنوي

براساس روايت‌هاي اسلامي، سفر، منزلت و جايگاه ويژه‌اي دارد و مسافرت اگر با انگيزه‌هاي سالم و شرعي صورت گيرد، زمينه‌ي تعالي روحي انسان را فراهم مي‌آورد. نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
اگر مردم از رحمت خدا به مسافر خبر داشتند همگي بار سفر مي‌بستند. همانا خداوند با مسافران بس مهربان است (76).
انسان براي رسيدن به کمال و سعادت، نيازمند کشف حقيقت است تا پرده‌ها و حجاب‌هاي ظلماني را از مقابل ديدگان خويش کنار زند. از اين‌روست که فرموده‌اند:
سِيحُوا فَإِنَّ الماء إذا سَاحَ طَابَ وَ إذا وَقَفَ تَغَيَّرَ وَ اصْفَرَّ؛ در سير و سياحت و حرکت باشيد، زيرا آب در گردش و حرکت، پاک و سالم است و چون راکد و بي‌حرکت بماند تغيير رنگ داده، زرد و متعفّن مي‌شود (77).
کسب فيض رحماني و مراتب عرفاني و معنوي در سفرهاي زيارتي به اوج رسيده مسافر را تا قرب و همنشيني خداوند متعال بالا مي‌برد. براساس روايات اسلامي کسي که پا در راه زيارت خانه خدا مي‌گذارد، خداوند او را مهمان خويش ساخته (78)، گناهانش را مي‌آورزد و مانند نوزادي که تازه متولد شده صفحه قلب او پاک و روشن مي‌شود (79).
نظير اين توفيق‌هاي معنوي، براي سفرهاي زيارتي ساير اولياء و امامان معصوم (عليهم‌السلام)، به ويژه امام حسين (عليه‌السلام) نيز بيان شده است. محبت و دلبستگي شديد به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم‌السلام) ايشان از ويژگي‌ها و امتيازهاي مؤمنان است. انسان مؤمن همواره از ژرفاي جان به اهل بيت (عليهم‌السلام) عشق مي‌ورزد و در پي دست‌يابي به رضايت آنان است و طبيعي است که محبّت به آنان جلوه‌هاي گوناگوني دارد. سفر براي زيارت مرقدهاي پاک و نوراني‌شان در زمره‌ي مهم‌ترين اين جلوه‌هاست و آثار و برکت‌هاي زيادي در پي دارد.
امام صادق (عليه‌السلام) فرمودند:
هر کس به قصد زيارت امام حسين (عليه‌السلام)، پياده از خانه‌اش خارج شود، خداوند در مقابل هر گام، براي او حسنه‌اي مي‌نويسد و گناهي از او مي‌زدايد (80).
يکي از ياران امام رضا (عليه‌السلام) به نام بزنطي مي‌گويد: «نامه‌ي حضرت رضا (عليه‌السلام) را خواندم، در آن نامه چنين آمده بود: به شيعيان من بگو زيارت من به اندازه‌ي هزار حج پاداش دارد». بزنطي مي‌گويد: «از امام جواد (عليه‌السلام) از روي تعجب پرسيدم: به اندازه‌ي هزار حج؟» آن حضرت فرمودند:
آري، به خدا سوگند کسي که او را زيارت کند در حالي که حقّ او را مي‌شناسد، به اندازه‌ي هزار، هزار حج پاداش دارد (81).

آرامش و نشاط دروني

در عصر حاضر تحوّلات شگرفي در صنعت و علوم مختلف به ويژه علم پزشکي ايجاد شده است ولي اين تحولات بزرگ نه تنها چيزي از استرس و اضطراب بشر نکاسته بلکه تنش‌هاي بيشتري را به همراه داشته است. قرآن کريم و رهبران ديني براي نجات بشر از استرس و اضطراب‌ها و دست يافتن به آرامش، راهکارهاي متنوعي ارائه کرده است (82)؛ راه‌کارهاي ايماني - شناختاري و راهکارهاي اخلاقي - رفتاري از جمله راهکارهايي است که در آموزه‌هاي ديني وجود دارد. اما يکي از راهکارهاي مهم ديگري که در مضامين ديني به آن اشاره شده است نقش پديده‌هاي طبيعي در ايجاد آرامش است. براساس آموزه‌هاي ديني شرايط طبيعي و محيط زيست مي‌تواند تأثير شگرفي بر جسم، روان و روح آدمي داشته باشد. اين تأثيرات به صورت مستقيم يا غيرمستقيم، کوتاه مدت و يا بلندمدت کارکرد رواني داشته منشأ سلامتي يا بيماري فرد را فراهم مي‌آورد.
براساس آموزه‌هاي قرآن کريم، زمين قرارگاه و آرامگاه بشر است (83) و اين خاصيت را خالق زمين به آن داده است. آرامش بخشي طبيعت در زمين و تأثيرات محيط زيست در سلامت روان به گونه‌هاي مختلف قابل بررسي است؛ گياهان و درختان از عناصر محسوس طبيعي به حساب مي‌آيند و آثار خيره‌کننده‌اي بر روان و آرامش انسان بر جاي مي‌گذارند.
امام صادق (عليه‌السلام) در بياني زيبا به تأثيرات مثبت گياهان و درختان در قرار و آرامش رواني انسان اشاره نموده مي‌فرمايد:
نگاه به گل‌هاي رنگارنگ و درختان سرسبز و خرّم، چنان لذتي مي‌بخشد که هيچ لذتي با آن برابر نيست (84).

ج) انواع سفر

آفرينش پديده‌هاي عالم به ويژه انسان هدف‌دار است. انسان بيهوده آفريده نشده (85) و مسير زندگي او قانونمند و بر اصول علمي و حساب شده بنا شده است. اين هدفمندي در بخش‌ها و ساحت‌هاي مختلف زندگي انسان جاري شده و تمام ابعاد زندگي او را پوشش مي‌دهد.
سير و سياحت از بنيادي‌ترين نيازهاي انسان محسوب شده در ژرف‌ترين رگه‌هاي وجودي او قرار دارد و بخش اجتناب‌ناپذير حيات آدميان به شمار مي‌رود. بر اين اساس سير و سياحت و سفر نمودن انسان‌ها نيز هدف‌دار بوده و نقش سازنده، هدايت‌گر و تکامل بخش آن در قرآن و روايات مورد توجه قرار گرفته است.
سير و سياحت و گردشگري را مي‌توان براساس معيارهاي مختلف به گونه‌هاي متفاوتي تقسيم کرد (86)؛ از جمله تقسيم سفر براساس انگيزه‌ها، انواع سفر براساس حکم شرعي و اقسام سفر از نظر مکان.
با تفکّر در آيات قرآن به دست مي‌آيد که سه مسأله‌ي انگيزه، حکم شرعي و مکان در بيان انواع سير و سياحت لحاظ شده و احاديث اهل بيت (عليهم‌السلام) تفصيل آن را بيان کرده‌اند. سفر انواعي دارد:

اول) سفرهاي عبادي و زيارتي

در آيات و روايت‌ها، موارد زيادي از سفرهاي عبادي و زيارتي به چشم مي‌آيد:

گونه‌ي نخست: حج

حج، بريدن از خلق و روي کردن به سوي حقّ است. حج بيت‌الله الحرام يعني قصد خانه‌ي خدا کردن براي انجام مناسک بوده و حاجي، کسي است که مقصد و مقصودش زيارت خانه‌ي خدا باشد. در اسلام، فريضه‌ي حج به دليل تأثير عميق آن بر ايمان افراد بسيار سفارش شده و آن‌قدر مهم و نقش‌آفرين بوده که پايداري دين با اقامه‌ي اين فريضه گره خورده است. امام صادق (عليه‌السلام) فرمودند:
لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَة؛ تا آنگاه که کعبه برپاست اسلام نيز برجاست (87).
واژه‌ي حج 11 مرتبه در قرآن به کار رفته است. سفر عبادي حج، داراي آثار و برکت‌هاي بي‌شماري است که علاوه بر ثمره‌هاي مادي، دستاوردهاي عميق معنوي را نصيب حج‌گزار مي‌کند. به همين دليل، اسلام همواره از مسلمانان خواسته تا آرزوي اين سفر معنوي را در سير بپرورانند و زماني که مقدمات اين سفر انسان‌ساز را فراهم ساختند آهنگ کوي دوست کنند:
وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى‏ كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ؛ و در ميان مردم براي [اداي] حج بانگ برآور تا [زائران] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغري که از هر راه دوري مي‌آيند به سوي تو روي آورند (88).
حج ابعاد مختلفي دارد: فردي، اجتماعي، ظاهري و معنوي. اين امر سبب شده حج سفري جامع و کامل باشد که بهره‌هاي مادي و معنوي آن ملموس بوده و اثر آن به روشني در حج‌گزاران آشکار شود:
لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ؛ تا شاهد منافع خويش باشند و نام خدا را در روزهاي معلومي بر دام‌هاي زبان‌بسته‌اي که روزي آنان کرده است ببرند (89).
حج داراي آداب و احکام خاصّي است که آن را از سفرهاي ديگر ممتاز ساخته و نتايج سودمندي را در پي دارد (90). آمرزش گناهان، فقرزدايي، شايستگي تشرّف به حضور حجّت الهي و استجابت دعا از جمله آثار اين سفر با عظمت است.

گونه‌ي دوم: زيارت قبور اولياي الهي

از سفرهاي بسيار با فضيلت و عبادي، سفرهاي زيارتي و حضور در جوار قبور پاک پيامبران الهي، امامان معصوم (عليهم‌السلام) و زيارت امام‌زادگان (عليهم‌السلام)، بزرگان، علما، شهدا و صالحان است.
در فرهنگ اسلامي، پيامبران و امامان (عليهم‌السلام)، پس از مرگ نيز در ميان مردم حضور روحي و معنوي داشته و شاهد و گواه اعمال مردم هستند:
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم مِن خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ هرگز کساني را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندار، بلکه زنده‌اند که نزد پروردگارشان روزي داده مي‌شوند * به آنچه خدا از فضل خود به آنان داده است شادمانند، براي کساني که از پي ايشانند و هنوز به آنان نپيوسته‌اند شادي مي‌کنند که نه بيمي بر ايشان است و نه اندوهگين مي‌شوند (91).
علاوه بر آيات قرآن، روايات فراواني به اين حقيقت اشاره دارند که پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، امامان (عليهم‌السلام)، شهدا و صالحان زنده‌اند و سخن ما را مي‌شنوند و قادرند حاجت‌ها و دعاهاي ما را برآورده سازند. نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
هر کس که قبر مرا زيارت کند، شفاعت من بر او نازل مي‌شود. کسي که مرا پس از مرگ زيارت کند گويا مرا در حال حيات زيارت کرده است (92).
زيارت قبور انبياء و امامان معصوم (عليهم‌السلام) باعث ايجاد ارتباطي معنوي با آن بزرگواران شده پيوسته بر سلامت اجتماع و جامعه مي‌افزايد و همگان را به تقوا و پرهيزکاري سوق مي‌دهد. زيارت قبور اولياء الهي علاوه بر آن که سبب تقويت و تکامل روح زائر مي‌شود، الگو و اسوه‌هاي رفتاري معصوم (عليهم‌السلام) را پيش روي وي قرار داده او را به پاداش و اجر اخروي بشارت مي‌دهد. امام رضا (عليه‌السلام) فرمود:
هر امامي بر گردن دوستان و پيروان خود، عهد و پيماني دارد. اين عهد و پيمان، هرگز بريده نمي‌شود و آن‌گاه به کمال خود مي‌رسد که مردم قبور امامان خود را زيارت کنند (93).

گونه‌ي سوم: براي ديدار

يکي از وظايف شرعي و عبادي هر مسلمان، صله‌ي رحم يا ديدار با والدين و خويشاوندان است. در فرهنگ اسلامي بر صله‌ي رحم بسيار تأکيد شده و ترک آن مورد نکوهش شديد قرار گرفته است. تأکيد معصومان (عليهم‌السلام) و پايبندي آنان به صله‌ي رحم به قدري زياد است که انجام آن را هرچند در کمترين مرتبه يعني سلام کردن ضروري دانسته‌اند. مولا علي (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ لَوْ بِالتَّسْلِيم؛ به خويشان خود بپيونديد، هر چند به اندازه‌ي يک سلام (94).
پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) امت خود را در مورد خويشاوندان سفارش مي‌کنند و حتي اين پيام را براي فرزنداني که در رحم مادران يا پشت پدرانند مي‌فرستند:
به همه‌ي امتّم، به حاضر و غايب آنان، حتي آنان که در رحم مادر و پشت پدرانند، سفارش مي‌کنم که با خويشان خود رابطه داشته باشند، اگرچه يک‌سال در راه باشند. چنين عملي نشانه‌ي ايمان و تسليم است (95).
اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
براي احسان به پدر و مادر، مسير دو ساله را طي کن، به آنها احسان نما و براي صله‌ي ارحام يک سال سفر کن و به وظيفه‌ي الهي عمل نما (96).
يکي از آشکارترين موارد سفرهاي عبادي، سفر براي صله‌ي ارحام به ويژه پدر و مادر است. انسان با ارتباط با خويشان، علاوه بر شادي و طراوت روح، تقويت اراده، دور شدن از خودپسندي و غرور، به اجر و پاداش بي‌شمار اخروي نائل مي‌شود.

گونه‌ي چهارم: جهاد

جهاد يکي از واجبات مهم اسلامي بوده که نه تنها واجبي شرعي بلکه عامل استواري واجبات و احکام دين است. آيات بسياري در قرآن کريم بر ضرورت و اهميت جهاد و ارزش والاي مجاهدان اشاره دارد، به گونه‌اي که به نفس و جرقه‌ي سُم اسبان جهادگران سوگند ياد مي‌کند:
وَالْعَادِيَاتِ ضَبْحاً * فَالْمُورِيَاتِ قَدْحاً؛ سوگند به ماديان‌هايي که با همهمه تازانند و با سُم‌هاي خود از سنگ آتش مي‌جهانند! * و برق [از سنگ] همي جهانند (97).
آيات قرآن درباره‌ي جهاد را مي‌توان به پنج دسته تقسيم کرد:
• آياتي که امر به جهاد مالي و جاني در راه خدا مي‌کند (98).
• آياتي که مسلمانان و مؤمنان را تشويق به جهاد و قتال مي‌کند (99).
• آياتي که روي‌گردانندگان از جهاد را سرزنش کرده است (100).
• آياتي که آمادگي دفاعي و مجهّز شدن به تجهيزات کافي و مورد نياز براي جنگ را بيان مي‌کند (101).
• آياتي که صفات و ارزش معنوي مجاهدان و پاداش جهادگران راه حقّ را برمي‌شمارد: حيات جاودان نزد خداوند (102)، دوستي خدا (103)، اميدواري واقعي به رحمت واسعه الهي (104)، رفعت مقام و درجه نزد پروردگار (105)، هدايت يافتگان راه حقّ (106)، برتري مجاهدان بر ترک کنندگان (107)، برخورداري از نصرت الهي و ثبات قدم در دين (108) و اقامه نماز، زکات، امر به معروف و نهي از منکر (109).
سيره معصومان (عليهم‌السلام) نيز بيانگر اهتمام آن بر جهاد در راه خداوند است. آنان همواره در کارزار جهاد اصغر و جهاد اکبر سربلند و پيروز بوده‌اند. نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) جهاد در راه خدا را سير و سياحت امّت اسلام معرفي کرده مي‌فرمايد:
إِنَّ سِياحَةَ أُمَّتِي الجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ؛ همانا سياحت امّت من جهاد در راه خداست (110).
بنابراين سفرهاي جهادي از جمله سفرهاي عبادي است که باعث تقرب به خدا، سعادت ابدي، سلامت روحي، نيرومندي امّت اسلام و باعث پايداري دين و عزّت و اقتدار مسلمانان مي‌شود.

گونه‌ي پنجم: هجرت

هجرت، پرآوازه‌ترين سفر در بين مسلمانان و مبدأ تاريخ اسلام است. سفر تاريخ‌ساز پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به همراه اهل بيت (عليهم‌السلام) و اصحابش از مکه به يثرب زمينه حکومت اسلامي را فراهم آورد. تاريخ بشر سرشار از هجرت‌هاي مهم و سازنده است و سرگذشت انبياء الهي نشان از آن دارد که مهاجرت سنّتي الهي بوده و آياتي از قرآن کريم بازگو کننده هجرت انبياء و مؤمنان راستين است. در چند آيه از قرآن (111) هجرت در کنار جهاد بيان شده و مهاجران، انسان‌هايي فداکار و ارزشمند شمرده شده‌اند.
خطاب‌ها و عتاب‌هاي قرآن حجت را بر هر مسلماني که امکان هجرت برايش وجود دارد، تمام کرده و انسان‌ها موظفند براي حفظ دين و ايمان خود محيط فاسد و نامطلوب را ترک و به دياري ديگر سفر کنند:
إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فُيهَا فَأُولئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيراً؛ کساني که بر خويشتن ستمکار بوده‌اند، (وقتي) فرشتگان جانشان را مي‌گيرند، مي‌گويند: در چه [حال] بوديد؟ پاسخ مي‌دهند: ما در زمين از مستضعفان بوديم. مي‌گويند: مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت کنيد. پس آنان جايگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامي است (112).
اميد به رحمت الهي (113)، بخشودگي گناهان (114)، رفعت مقام و بلندمرتبگي از ويژگي‌هاي والايي است که براي مهاجران در راه خدا بيان شده است.

دوم) سفرهاي علمي

اسلام، طلب علم را بر مسلمانان واجب دانسته، آموختن دانش و کسب معارف را از ارکان سعادت انسان‌ها به حساب مي‌آورد. رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايند:
طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَي کُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا وَ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ بُغَاةَ الْعِلْم؛ طلب دانش بر هر مسلماني واجب است، آگاه باشيد که خداوند جويندگان دانش را دوست دارد (115).
براساس روايات اسلامي، حکمت و دانش، گمشده‌ي مؤمن است (116). در قرآن مجيد توجه براي فراگيري علم و مسافرت علمي مورد توجه قرار گرفته تا با بهره‌مندي از نتايج و دستاوردهاي گرانبهاي علمي آن به اصلاح افراد و جامعه بپردازند:
وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ؛ و شايسته نيست مؤمنان همگي [براي جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه‌اي از آنان، دسته‌اي کوچ نمي‌کنند تا [دسته‌اي بمانند و] در دين آگاهي پيدا کنند و قوم خود را وقتي به سوي آنان بازگشتند بيم دهنده باشد که آنان [از کيفر الهي] بترسند؟ (117)
طلب دانش محدود به دوران خاصّي نيست بلکه لازم است مسلمان سراسر عمر خود را صرف کسب علم و دانش کرده با جهل و ناداني به مبارزه برخيزد. نبيّ مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَي کُلِّ حَالٍ؛ کسب علم و دانش در هر حالي واجب است (118).
هم‌چنين از آن حضرت نقل شده:
اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَي اللَّحْد؛ از گهواره تا گور در طلب دانش باش (119).
از سوي ديگر سفر علمي محدود به مکان هم نشده بلکه طالبان علم بايد گوهر دانش را در دورترين مکان‌ها نيز صيد کنند:
اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ؛ علم را بياموزيد اگرچه در چين باشد (120).
بديهي است رسيدن به دانش و تقويت استعدادها و نيل به اهداف الهي تنها از مسير سير و سفر حاصل مي‌شود. بنابراين بايد رخت سفر بربست و سختي راه را به جان خريد تا به گوهر دانش که مورد نياز جامعه است دست يافت.
سفر زمينه تبادل افکار و انديشه‌ها و انتقال دانش‌ها و کمال رشد انساني را فراهم ساخته و مسير تعالي انسان را هموار مي‌کند.

سوم) سفرهاي تبليغي

تبليغ به معناي آگاهي دادن، انذار و بيم دادن، تبشير و بشارت دادن و رساندن اخبار است. انسان به واسطه‌ي روح متعالي و فطرت خيرخواهانه‌ي خود، با دريافت حقايق هستي، خواهان انتشار و گسترش انديشه‌هايش به سراسر جهان است. بي‌ترديد، سير و سفر يکي از بهترين شيوه‌هاي ابلاغ پيام حقيقت است.
توسعه‌ي آيين اسلام و ابلاغ دين نيز بيشتر از راه سفرهاي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ياران آن حضرت انجام مي‌گرفت. حتي ابلاغ برخي از پيام‌هاي الهي در سفرهاي حساس و سرنوشت‌ساز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) صورت گرفته است. ايشان در سفر تاريخي، عبادي و سياسي حَجَّةُالوداع از جانب خدا مأمور شدند تا امر مهم امامت و جانشيني اميرمؤمنان علي (عليه‌السلام) را به مسلمانان ابلاغ کنند:
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ اي پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکني پيامش را نرسانده‌اي. خدا تو را از [گزند] مردم نگاه مي‌دارد. آري، خدا گروه کافران را هدايت نمي‌کند (121).
حضور مبلّغ در جمع مردم در باورها و عقايد مخاطبان تأثير مستقيم دارد. بر اين اساس، سفر تبليغي همواره مورد توجه و تأکيد اسلام بوده و از سوي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليهم‌السلام)، مبلّغان و قاريان قرآن به نقاط مختلف مملکت اسلام گسيل داده مي‌شدند. اعزام معاذبن جبل به يمن، مصعب بن عمير به مدينه و گروهي ديگر به حبشه از سوي اميرمؤمنان (عليه‌السلام) شاهدي بر اين ادعا است (122).

چهارم) سفرهاي تجاري و اقتصادي

کسب روزي و تهيه معاش زندگي فقط در محل زندگي انسان‌ها ممکن نيست؛ چرا که هر منطقه استعداد و منابع خاصي دارد که به تنهايي نمي‌تواند نيازهاي زندگي انسان‌ها را تأمين کند. انسان‌ها بايد براي تأمين نيازهاي زندگي خود سفر کنند. کسب درآمد، تهيه معاش، معامله و تجارت باعث شده انسان براي چيره شدن بر تنگناهاي زندگي و بهبود وضع معيشت خود با حرکت از محل اقامت به سوي ديار و آبادي‌هاي ديگر نيازهاي خود را تهيه کنند و خداوند با آرام و رام قرار دادن زمين و مسخّر کردن آن (123) زمينه اين سفرها را فراهم نموده است.
در فرهنگ اسلامي، تجارت و کاسبي قداست دارد. پيشوايان ديني بر تلاش و استقلال اقتصادي تأکيد فراوان کرده‌اند تا جامعه اسلامي عزّت و شرافت خود را حفظ کرده زير ستم بيگانگان قرار نگيرد:
الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِن كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ وَإِن كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُم مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً؛ همانان که مترصد شمايند؛ پس اگر از جانب خدا به شما فتحي برسد مي‌گويند: مگر ما بر شما نبوديم؟ و اگر براي کافران نصيبي باشد، مي‌گويند: مگر ما بر شما تسلط نداشتيم و شما را از [ورود در جمع] مؤمنان باز نمي‌داشتيم؟ پس خداوند، روز قيامت ميان شما داوري مي‌کند؛ و خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان، براي کافران راه [تسلطي] قرار نداده است (124).
اهميت تجارت سالم و با هدف خدمت به مردم و خانواده تا جايي است که عبادت به شمار آمده و بسان مجاهدت در راه خدا ستوده شده است:
الْکَادُّ عَلَي عِيَالِهِ کُالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللهِ؛ کسي که براي رفاه و آسايش خانواده‌اش تلاش مي‌کند همانند کسي است که در راه خداوند جهاد مي‌کند (125).
مولا علي (عليه‌السلام) مي‌فرمايد:
تجارت کنيد تا خداوند بر شما برکات خود را نازل کند. همانا از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم که فرمودند: روزي انسان‌ها، ده جزء است که نه جزء آن در تجارت و يک جزء آن در ديگر کارهاست (126).

پنجم) سفرهاي تاريخي

اسلام، دين کامل و جامعي است که به تمام نيازهاي فطري انسان توجه کامل دارد و براي تمام زواياي پيدا و پنهان زندگي بشر و تمام نيازهاي جسمي و روحي او در ابعاد مختلف، برنامه و شيوه‌ي کار ارائه داده است.
شادي، نشاط و تفريح، از نيازهاي روحي و فطري انسان است که در بسياري از جنبه‌هاي حيات انسان نقش مؤثري ايفا مي‌کند. دين اسلام که به همه‌ي شئون زندگي انسان نگاهي عميق و واقعي دارد، شادي و نشاط و عوامل نشاط‌انگيز را به عنوان لازمه‌ي يک زندگي موفق به انسان معرفي و توصيه مي‌کند (127).
براي اثبات توجّه دين به اين نياز، همين بس که در کتب روايي بابي به نام «ادخال السرور» (128) اختصاص داده شده است و کساني که اسباب شادکامي و دلخوشي بندگان خدا را فراهم آورند ستايش شده‌اند. رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد:
أَنَّ فِي الجَنَّةِ دَاراً يُقَالُ لَهُ دَارُ الفَرَجِ لَايَدخُلُهَا إِلَّا مَنْ فَرَّحَ الصِّبْيَانَ؛ در بهشت مکاني است که به آن خانه‌ي شادي گفته مي‌شود، هيچ‌کس به آن خانه وارد نمي‌شود مگر آنکه موجب شادي کودکان شده باشد (129).
گشت و گذار در مکان‌هاي تفريحي و ديدني زمين يکي از راه‌هاي رفع خستگي از بدن و نشاط و شادابي بخشيدن به روح و جسم آدمي است. در سيره‌ي امامان معصوم (عليهم‌السلام) آمده است: گاهي به قصد تفرّج و براي آرامش روح و روان به مکان‌هاي خوش آب و هوا مسافرت مي‌کردند. عمرو بن حريث مي‌گويد: «امام صادق (عليه‌السلام) را ديدم که به خانه‌ي برادرشان، عبدالله بن محمد، تشريف مي‌برند، علّت اين کار را جويا شدم. فرمودند: براي نزهت و استراحت» (130).
امام رضا (عليه‌السلام) هم همراه ياران خود به مکان‌هاي تفريحي مي‌رفتند (131). واضح است سفرهاي تفريحي که امامان معصوم (عليهم‌السلام) به آن سفارش کرده‌اند، از هرگونه لهو و لعب، اسراف و بهره‌جويي از حرام دور است. امام علي (عليه‌السلام) مي‌فرمايند:
لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِي ثَلَاثَةٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ لِمَعَادٍ أوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ؛ خردمندان، مسافرت نمي‌کنند مگر در سه مورد: سامان دادن به امور معيشت، گام نهادن در اصلاح آخرت و برخورداري از لذّت و تفريح سالم (132).
بنابراين در طبيعت - اين کتاب الهي - حقايق بسياري تجلّي يافته است. از اين رو گام نهادن در دامن طبيعت براي استراحت و گردش، علاوه بر نقشي که در گسترش علوم دارد، روان خسته‌ي آدمي را آرام ساخته، به عنوان آيات الهي، زمينه‌ي رشد و تعالي روحي انسان را نيز فراهم مي‌سازد.

د) سفر در فرهنگ رضوي

غور در بي‌کرانه‌ي روايت‌هاي رضوي، لطايف فراواني را درباره‌ي سير و سفر آشکار مي‌سازد. آن بزرگوار مانند اجداد پاکشان به مسئله‌ي گردش و گردشگري اهتمام داشتند. امام هشتم (عليه‌السلام) در ارتباط با زمان، دعا، همراهان، نوع و خوردني‌هاي سفر و نيز آداب مسافرت، مطالبي ارزشمند ايراد فرمودند.

اول) برگشت از مسير

يکي از ياران حضرت به نام عمر بن بزيع مي‌گويد که مردم اظهار مي‌دارند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از مسيري که مي‌رفتند، باز نمي‌گشتند و براي برگشت، مسير متفاوتي را جايگزين مي‌کردند. حضرت رضا (عليه‌السلام) فرمودند:
من از مسيري که رفته‌ام باز نمي‌گردم و اکثراً مسير ديگري را انتخاب مي‌کنم، زيرا در اين صورت رزق انسان افزايش مي‌يابد (133).

دوم) ايام سفر

در ارتباط با روزهاي مسافرت به چند نمونه مي‌توان اشاره کرد.

نمونه‌ي نخست:

احمد دقاق بغدادي درباره‌ي مسافرت در آخرين چهارشنبه‌ي هرماه از امام رضا (عليه‌السلام) سؤال کرد. ايشان چنين فرمودند:
هر کس آخرين چهارشنبه‌ي هر ماه براي سفر خارج شود، برخلاف آنچه که برخي مي‌گويند، از تمامي آفت‌ها در امان و از هر بلايي محفوظ بماند و نيز خداوند حاجت او را ادا مي‌کند (134).

نمونه‌ي دوم:

از حضرت ثامن‌الحجج (عليه‌السلام) روايتي وارد شده است:
هر مؤمني که روز جمعه قبل از نماز، سفر خويش را آغاز کند، خداوند او را در سفر حفظ نمي‌کند و از فضل خود براي او روزي مهيا نمي‌کند. مؤمن، روز سوم هر ماه سفر نمي‌کند، زيرا در اين روز از آدم و حواء لباس سلب شد. مؤمن، روز چهارم هر ماه براي سفر از منزل خارج نمي‌شود، زيرا در آن احتمال نزول بلا است. همچنين روزهاي بيست و يکم و بيست و پنجم هر ماه بايد از سفر اجتناب جست، زيرا در اين روزها فرعون و فرعونيان غرق شدند. اگر در اين روزها براي سفر مجبور شديد، از خداوند عافيت و سلامت طلب کنيد، صدقه دهيد و با اسم خدا سفر خويش را آغاز کنيد (135).

سوم) دعاي سفر

در سيره‌ي اولياي دين، دعاهايي براي سفر وارد شده است. حضرت رضا (عليه‌السلام) به اين نکته اشاره فرمودند که اگر کسي براي سفر از منزلش خارج شود از اين دعا استفاده کند.
بِسْمِ اللهِ آمَنْتُ بِاللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَي اللهِ مَا شَاءَ اللهُ لَا حُوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إلَّا بِالله
سپس آن حضرت (عليه‌السلام) آثار و فوائدي براي دعاي سفر بيان فرمودند:
با خواندن دعاي سفر، شيطان از انسان منصرف مي‌شود و ملائکه براي کمک، در مسير انسان قرار مي‌گيرند، زيرا آنان، اسم خدا را از بنده‌اي شنيده‌اند (136).

چهار) سفر دريا

علي بن اسباط اظهار مي‌دارد که روزي براي تجارت قصد سفر کردم اما پيش از آن نزد ابي‌الحسن الرضا (عليه‌السلام) رفتم و به ايشان اظهار داشتم که قصد سفر براي مصر دارم، از خشکي بروم يا دريا؟ امام رضا (عليه‌السلام) فرمودند:
چه زيباست سفر کاري براي طلب روزي از مسير دريا! (137)

پنجم) خوردني‌هاي سفر

بدون شک رساله‌ي ذهبيه يکي از شاهکارهاي علي بن موسي الرضا (عليه‌السلام) است. آن بزرگوار زماني که در نيشابور بودند سخنان مربوط به اين رساله را انشاء فرمودند. در اين رساله‌ي طولاني، مسائل گسترده‌اي مربوط به علم پزشکي آمده است. آن حضرت در بخشي از اين رساله مي‌فرمايند:
اگر مسافر بخواهد در تابستان سفر کند بايد به صورت متعادل معده‌اش با طعام باشد. در اين هنگام لازم است از غذاهاي سرد استفاده کند. مناسب است مسافر مقداري از خاک سرزمين خويش را بردارد تا هرگاه مايل بود آب بنوشد مقدار کمي از آن را در آب ريخته تا آب خاصيت سرزمين او را به خود گيرد و آبي نوشد که متناسب با مزاج وي باشد. بهترين آب‌ها، آبي است که سرچشمه‌اش از مشرق و زلال باشد (138).

ششم) جوانمرد مسافر

حضرت رضا (عليه‌السلام) سه چيز را از ويژگي‌هاي جوانمرد مسافر مي‌شمرند:
گشاده‌دستي، حسن‌خلق و شوخ‌طبعي در غيرمعصيت (139).

نتيجه‌گيري

اوقات فراغت به بخشي از اوقات انسان گفته مي‌شود که در آن از اشتغال‌هاي فردي رها شده و به تفريح، سرگرمي، سفر و مشارکت‌هاي اجتماعي مي‌پردازد. آدمي نياز به استراحت و سرگرمي دارد. همچنين مشارکت‌هاي اجتماعي او را به سمت استفاده از اوقات فراغت مي‌کشاند. مباني ديني به ما مي‌گويد مي‌توان براي اوقات فراغت برنامه‌ريزي کرد و از اين زمان براي ارتقاي فکر، انديشه و معنويّت بهره جست. مهم‌ترين مسئله درباره‌ي اوقات فراغت، نحوه‌ي گذران آن است. آيات و احاديث در اين رابطه نکات جالبي را پيش کشيده‌اند.
دين به ما مي‌گويد: 1. مي‌توان بخشي از اوقات خود را به فراغت اختصاص داد و براي آن برنامه‌ريزي کرد؛ 2. اوقات فراغت بايد جهت‌گيري الهي داشته باشد؛ 3. اوقات فراغت مي‌تواند با کارهاي سالم همراه باشد؛ 4. اوقات فراغت را مي‌توان به گونه‌هاي مختلف سپري کرد.
امروزه براي گذران اوقات فراغت شيوه‌هاي نادرستي ارائه مي‌شود. اما آيات و احاديث، راهکارهاي صحيح و سالمي را پيش روي انسان قرار داده‌اند. برخي از اين الگوها عبارت‌اند از: عبادت، تفکّر، صله‌ي رحم، کمک، کتابخواني، بازي، فعاليت‌هاي هنري و ورزش. اما در اين ميان آنچه که بيش از همه بر آن تأکيد شده و امام هشتم (عليه‌السلام) نيز بر آن صحّه گذارده‌اند، سفر و تفريح است.

پي‌نوشت‌ها:

1. فراهاني، مديريت اوقات فراغت و ورزش‌هاي تفريحي، ص 4.
2. موظف رستمي، اصول برنامه‌ريزي اوقات فراغت، ص 20.
3. حيدري و ساعي، بررسي اثر مصرف فرهنگي فراغتي جوانان بر سبک زندگي و ارزش‌هاي اجتماعي آنان، مقالات کنگره ملي اوقات فراغت و سبک زندگي جوانان، مرداد ماه 92، شيراز، ص 101؛ قهرماني فرد و کاظمي، آسيب‌شناسي الگوهاي نوين گذران اوقات فراغت جوانان و ارائه‌ي راهبردهاي مديريتي - فرهنگي، مقالات کنگره ملي اوقات فراغت و سبک زندگي جوانان، مرداد ماه 92، شيراز، ص 681.
4. ر.ک: سازمان ملي جوانان، اوقات فراغت و سبک زندگي جوانان، ص 31-27.
5. همان.
6. طوسي، الامالي، ص 588؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 67، ص 318.
7. طوسي، الامالي، ص 526؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 74، ص 75.
8. صحيفه سجاديه، دعاي يازدهم.
9. صدوق، الامالي، ص 228؛ حويزي، نورالثقلين، ج 4، ص 139؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 67، ص 177 و 267 و ج 70، ص 73.
10. انشراح / 7 و 8.
11. ذاريات / 56.
12. ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 141؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 92، ص 406.
13. حرّاني، تحف العقول، ص 442.
14. آمدي، غررالحکم، ص 698.
15. نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره 390.
16. صدوق، الخصال، ج 2، ص 393؛ بحراني، تفسير برهان، ج 5، ص 378؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 56، ص 36 و ج 86، ص 347.
17. کليني، الکافي، ج 2، ص 239؛ حرّاني، تحف العقول، ص 211؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 66، ص 364.
18. کليني، الکافي، ج 2، ص 150؛ حرّاني، تحف العقول، ص 229؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 111 و ج 75، ص 179.
19. کليني، الکافي، ص 151؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 114.
20. مفيد، الاختصاص، ص 30.
21. مائده / 90.
22. کليني، الکافي، ج 5، ص 124؛ بحراني، تفسير برهان، ج 1، ص 498؛ عياشي، تفسير عياشي، ج 1، ص 339.
23. کليني، الکافي، ج 6، ص 437؛ فيض کاشاني، الوافي، ج 17، ص 231.
24. کليني، الکافي، ج 6، ص 437؛ فيض کاشاني، الوافي، ج 17، ص 322. (لازم به ذکر است که وضعيت شطرنج در آن زمان با امروز متفاوت بوده است.)
25. صدوق، عيون اخبار الرضا (عليه‌السلام)، ج 2، ص 22؛ صدوق، المواعظ، ص 153؛ صدوق، الفقيه، ج 4، ص 301.
26. طوسي، الامالي، ص 303.
27. مجلسي، بحارالانوار، ص 75، ص 321.
28. سارافينو، روان‌شناسي سلامت، ترجمة علي احمدي، ج 2، ص 594.
29. فاطر / 44.
30. فراهيدي، العين، ج 3، ص 272؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 494.
31. توبه / 112.
32. ابن عجيبه، البحر المديد، ج 2، ص 432؛ مغنيه، الکاشف، ج 4، ص 106؛ کاشاني، منهج الصادقين، ج 4، ص 334؛ طباطبايي، الميزان، ج 9، ص 396؛ مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 8، ص 151؛ حسيني شيرازي، تقريب القرآن، ج 2، ص 469.
33. تحريم / 5.
34. ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 493.
35. مجلسي، بحارالانوار، ج 70، ص 244.
36. مؤسسه‌ي بوستان کتاب، جهانگردي در فقه و تمدن اسلامي، ص 33-30.
37. فاطر / 44.
38. قرائتي، تفسير نور، ج 29، ص 513.
39. کاشاني، زبدة التفاسير، ج 2، ص 365؛ حسيني شيرازي، تقريب القرآن، ج 2، ص 49.
40. مجلسي، بحارالانوار، ج 12، ص 172.
41. طباطبايي، الميزان، ج 13، ص 391.
42. بحراني، تفسير برهان، ج 3، ص 671.
43. يوسف / 100-58.
44. قصص / 15-21؛ طه / 9-35؛ کهف / 60-83.
45. انعام / 11.
46. نمل / 69؛ عنکبوت / 20؛ روم / 42.
47. طبرسي، مجمع البيان، ج 4، ص 432.
48. عنکبوت / 20.
49. خاقاني، ديوان اشعار خاقاني.
50. مجلسي، بحارالانوار، ج 1، ص 173.
51. همان، ج 1، ص 203.
52. خطيب بغدادي، الجامع الاخلاق الراوي، ج 9، ص 168.
53. امين، دايرةالمعارف الاسلامية، ج 4، ص 15.
54. ابن شهرآشوب، معالم العلماء، ص 99.
55. حج / 46.
56. جهان‌گردي در فقه و تمدن اسلامي، ص 30.
57. قطب راوندي، الدعوات، ص 76؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 59، ص 267.
58. برقي، المحاسن، ج 2، ص 345.
59. کليني، الکافي، ج 4، ص 252.
60. فعّالي، اسرار عرفاني عمره، ص 29-28.
61. کليني، الکافي، ج 4، ص 254.
62. جمعه / 10.
63. پاينده، نهج‌الفصاحه، ص 519.
64. صدوق، الفقيه، ج 3، ص 123.
65. فعّالي، اسرار عرفاني عمره، ص 29.
66. ابن اشعث، الجعفريات، ص 65.
67. صدوق، الفقيه، ج 2، ص 222.
68. حشر / 59.
69. زمر / 22.
70. حجر / 42.
71. جوادي آملي، تفسير موضوعي، ج 12، ص 79-77 و 339-328.
72. جعفري، تفسير نهج‌البلاغه، ج 12، ص 220.
73. انعام / 11.
74. نمل / 69.
75. روم / 42.
76. ورام، مجموعه ورام، ج 1، ص 33.
77. طوسي، الامالي، ص 389؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 67، ص 116.
78. صدوق، الخصال، ص 137.
79. مجلسي، بحارالانوار، ج 99، ص 26.
80. همان، ج 98، ص 28.
81. صدوق، الامالي، ص 64.
82. فعّالي، سبک زندگي توحيدي و موفقيت الهي؛ آرامش، ص 298-170.
83. بقره / 22؛ طه / 53؛ نمل / 61؛ غافر / 64؛ ملک / 15؛ نباء / 6.
84. مجلسي، بحارالانوار، ج 3، ص 129.
85. المؤمنون / 115؛ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ».
86. ثواقب و رحماني، سير و سياحت در قرآن، ص 60-58.
87. کليني، الکافي، ج 4، ص 271؛ صدوق، الفقيه، ج 2، ص 243؛ مجلسي، بحارالأنوار، ج 96، ص 57.
88. حج / 27.
89. حج / 28.
90. صدوق، الفقيه، ج 2، ص 265؛ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 11، ص 343.
91. آل عمران / 169 و 170.
92. مجلسي، بحارالأنوار، ج 99، ص 334.
93. فيض کاشاني، محجة البيضاء، ص 45.
94. کليني، الکافي، ج 2، ص 155؛ فيض کاشاني، الوافي، ج 5، ص 512؛ مجلسي، بحارالأنوار، ج 71، ص 126.
95. کليني، الکافي، ج 2، ص 151.
96. حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 8، ص 251.
97. عاديات / 1 و 2.
98. تحريم / 9؛ توبه / 12، 41، 42 و 73؛ مائده / 35؛ حج / 39 و 78؛ فرقان / 52؛ انفال / 39.
99. انفال / 65.
100. نساء / 75؛ توبه / 38.
101. توبه / 41 و 42؛ انفال / 60.
102. آل عمران / 169؛ بقره / 154.
103. صف / 4.
104. بقره / 218.
105. توبه / 20.
106. عنکبوت / 69.
107. نساء / 95.
108. محمد / 7.
109. حج / 41.
110. شوکاني، فتح القدير، ج 3، ص 325.
111. بقره / 218؛ انفال / 72؛ توبه / 40.
112. نساء / 97.
113. بقره / 218.
114. آل عمران / 195.
115. برقي، المحاسن، ج 1، ص 225؛ کليني، الکافي، ج 1، ص 31؛ مجلسي، مرآة العقول، ج 1، ص 100.
116. کليني، الکافي، ج 8، ص 167؛ حرّاني، تحف‌العقول، ص 201؛ صدوق، عيون اخبار الرضا (عليه‌السلام)، ج 2، ص 66؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 2، ص 99.
117. توبه / 122.
118. مجلسي، بحارالانوار، ج 1، ص 172.
119. کليني، الکافي، ج 1، ص 98.
120. مجلسي، بحارالانوار، ج 1، ص 177.
121. مائده / 67.
122. مطهري، مقدمه‌اي بر جهان‌بيني اسلامي؛ وحي و نبوت، ص 142-141.
123. مؤمنون / 63؛ جاثيه / 12.
124. نساء / 141.
125. صدوق، الفقيه، ج 3، ص 168.
126. همان، ص 120.
127. دانش، شادي و نشاط در منابع و متون اسلامي، ص 40.
128. کليني، الکافي، ج 1، ص 204.
129. متقي هندي، کنزالعمال، ج 3، ص 170.
130. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 8، ص 338.
131. کليني، الکافي، ج 6، ص 326.
132. مجلسي، بحارالانوار، ج 1، ص 131.
133. ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص 590؛ طوسي، تهذيب الاحکام، ج 7، ص 226؛ فيض کاشاني، الوافي، ج 17، ص 111.
134. صدوق، الخصال، ص 386.
135.کفعمي، المصباح، ص 245؛ مفيد، المزار، ص 46.
136. برقي، المحاسن، ج 2، ص 350؛ کليني، الکافي، ج 2، ص 543.
137. کليني، الکافي، ج 5، ص 256.
138. مجلسي، بحارالانوار، ج 55، ص 268.
139. صدوق، عيون اخبار الرضا (عليه‌السلام)، ج 2، ص 27؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 11، ص 436.

منبع مقاله :
فعّالي، محمدتقي؛ (تابستان 1394)، سبک زندگي رضوي (2) - مناسبات اجتماعي، مشهد: انتشارات بنياد بين‌المللي فرهنگي هنري امام رضا (ع)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط