نویسنده: بهاء الدین خرمشاهی
تاریخ قرآن، کتابی به زبان فارسی نوشتهی محمود رامیار (م 1363 ش)، این اثر نخست بار در 1346 ش در تهران انتشار یافت. سپس مؤلف در طول مدتی نزدیک به دو دهه در آن بازنگری کرد و آن را گسترش داد و سرانجام با حجمی بیش از دو برابر حجم طبع اول در 1362 ش انتشار داد (تهران، امیرکبیر، 808 ص). مؤلف از قرآنپژوهان سختکوش و پرکار معاصر است و علاوه بر این کتاب، دو اثر قرآنپژوهانهی دیگر دارد. 1) کشف الآیات الفبایی قرآن کریم که در مطبوعات فارسی سابقه نداشته، با ذوق و طبع فارسی زبانان سازگارتر است و همراه با یک کشف المطالب تفضیلی که دربردارندهی حدوداً 1500 موضوع و مدخل قرآنی است. در 1345 ش، ذیل قرآنی که به خط مصطفی نظیف است، از سوی انتشارات امیرکبیر انتشار یافته و سپس بارها همراه با قرآنهای دیگر در داخل و خارج از ایران تجدید چاپ یافته است؛ 2) ترجمهی «تاریخ قرآن» رژی بلاشر (1900-1973) اسلامشناس فرانسوی و مترجم قرآن (از عربی به فرانسوی) که با نام در آستانهی قرآن به طبع رسیده است.
تاریخ قرآن مرحوم رامیار در میان ده دوازده تاریخ قرآن که مسلمانان یا اسلامشناسان و قرآنپژوهان غیرمسلمان نوشتهاند، مقامی ممتاز دارد. شاید فقط تاریخ قرآن اثر تئودور نولدکه (1836-1930 م) اسلامشناس و ایرانشناس نامدار آلمانی (طبع اول، 1860 م) از این کتاب مهمتر و با نفوذتر بوده است. چیزی که هست نولدکه و لو آنکه بیغرض باشد، به وحی و جنبهی وحیانی و غیبی و قدسی قرآن کریم اعتقاد ندارد، لذا دربارهی قرآن کریم و تاریخ آن به همانگونه و با همان روش، تحقیق میکند که فیالمثل دربارهی شاهنامه. تاریخ قرآن رامیار در میان تواریخ قرآنی که مسلمانان نوشتهاند، از جمله تاریخ قرآن عبدالصبور شاهین (اهل سنت)، و تاریخ قرآن ابوعبد زنجانی (شیعه) و مباحث فی علوم القرآن اثر صُبحی صالح (شیعه) - که همانند مَناهِل العرفان اثر محمد عبدالعظیم زَرقانی (اهل سنت) دربارهی همهی علوم قرآنی است و مباحث مهمی نیز در «تاریخ قرآن» دارند - از همه محققانهتر و مفصلتر است و طبعاً نظرگاه شیعهی امامیهی اثنیعشری را در مسائل قرآنی و اعتقادی (عصمت رسول اکرم، اثبات بیاصل بودن افسانهی غرانیق و نظایر آن) منعکس میسازد.
«تاریخ قرآن» اسم و اصطلاح جدیدی است که یکی یا دقیقتر بگوییم مجموعهای از علوم قرآنی است که مربوط به شناختن متن قرآن و سرگذشت متن قرآن و وحی و کتابت وحی و جمع و تدوین قرآن و یگانه شدن و رسمیت یافتن یک متن در زمان عثمان و با نظارت و دستور او، تا تصحیح و طبع مصاحف معتبر در قرون جدید است. نظر به اهمیت و جامعیتی که تاریخ قرآن، اثر ماندگار مرحوم رامیار دارد، فصول هفدهگانهی آن را به اجمال معرفی میکنیم 1) فصل اول: «گامی کوتاه و لرزان به پیشگاه قرآن»، نام دارد و در آن از شأن و مقام قدسی قرآن کریم با استشهاد به آیات و اخبار مناسب بحث شده است. 2) فصل دوم: «نامهای قرآن» از نخستین نام (مُصْحَف) و سایر نامهای قرآن و قرآن در لغت و معانی گوناگون لفظ قرآن و توجیه تلفظهای مختلف این لفظ و نیز نام و املای اروپایی کلمهی قرآن سخن میگوید. 3) فصل سوم: دربارهی «آغاز وحی» است و از تحنث (گوشهگیری) حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار حراء حکایت، و تحقیق جامعی دربارهی حنیف یا حنیفیت و حنفا دارد. 4) فصل چهارم: در «چگونگی وحی» است. و از جمله از حالاتی که هنگام نزول وحی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عارض میشده سخن میگوید و به رد نظر منکران و مستشرقانی که بعضی از این احوال - نظیر در خود فرورفتگی عمیق یا اغماء را - العیاذ بالله به جنون یا صرع یا نظایر آن حمل میکردهاند میپردازد. سپس دلایل متینی در اثبات سلامت نفس و جسم و روح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و صداقت و امانتداری عظیم او پیش میکشد و دربارهی صحت وحی، به نقل از منابع یا به ابتکار خود، استدلالهای نغزی به میان میآورد. سپس در باب «معلمان موهومی» که اهل کتاب و منکران از دیرباز برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) قائل بودهاند و ادعا میکردهاند که مضامین قرآن از آنان فراگرفته شده است، سخن میگوید. 5) فصل پنجم: «در مدار وحی» که در فلسفه و ماهیت وحی و انواع آن و فرق آن با الهام است. در ذیل همین فصل یک بحث مهم به نام غرانیق آورده و به یکی از تهمتهای قدیمی و مشهور که مدعی اظهار خشوع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به خدایان جاهلیت و دخالت شیطان در القاء وحی از جانب خویش، به جای جبرئیل و نهایتاً افزوده شدن چند آیه به آیات قرآنی است (تِلْکَ الغَرانیقُ العُلی و اِنَّ شَفاعَتَهُنَّ لَتُرتَجی...) پاسخ میگوید. این افسانه و تهمت بیپایه همان است که در سالهای اخیر دستاویز سلمان رشدی قرار گرفته و بازتاب جهانی واکنش مسلمانان در قبال آن مشهور است (برای تفضیل در این باب: آیات شیطانی، نوشتهی عطاءالله مهاجرانی، و نیز همین تاریخ قرآن که متجاوز از 18 صفحه دربارهی آن با استناد به مدارک بسیار و احاطهی تمام بحث تاریخی و عقلی کرده است). 6) فصل ششم: در «نزول قرآن» است، شامل بحث در معنی نزول قرآن و مراحل سهگانهی نزول. سپس به یک بحث فرعی مهم میپردازد، تحت عنوان «کلمات قرآن از کیست؟». و پس از نقل چند قول جانب این قول را میگیرد که «جبرئیل لفظ و معنی قرآن را از لوح محفوظ آموخته و حفظ کرده و همان را فرود آورده است» (ص 194). 7) فصل هفتم: تألیف [حفظ و گردآوری و جمع] قرآن در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بخش دیگر این فصل به «نوشتن قرآن» اختصاص دارد و از «کاتبان وحی» سخن گفته است، سپس از «به روی چه مینوشتند» بحث شده است. 8) فصل هشتم: دربارهی «جمع قرآن در زمان ابوبکر» است. با بحثها و توصیفهای مستند و دقیق در باب رویداد یمامه (در سال دوم خلافت ابوبکر) دارد که کشته شدن عدهی بسیاری از صحابه و حاملان و حافظان قرآن تکان عظیمی در جامعه پدید آورد که انگیزهی جمع و تألیف قرآن از روی نوشتههای پراکنده شد و کسانی را که با جمع و تدوین قرآن مخالف بودند (و میگفتند کاری را که خود رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام ندادهاند، ما حق نداریم انجام دهیم) قانع کرد. باری به هشدار عمر، ابوبکر زیدبن حارث را که از پرکارترین نویسندگان وحی، و خود حافظ قرآن و دارای مصحفی اختصاصی بود نزد خود خواند، و از او خواست که با تشکیل هیأتی از کبار صحابهی قرآن شناس، بازنویسی و تدوین نهایی قرآن را آغاز کند. مبحث بعدی دربارهی «همکاران زید» است و بعدی دربارهی «سنجش کار زید» و بعدی «انگیزهی ابوبکر». 9) فصل نهم: «مصاحف همزمان ابوبکر» نام دارد. در اینجا بیست تن از کسانی را که به داشتن نسخهای از قرآن مشهور بودهاند (مانند حضرت علی (علیهالسلام) اُبی بن کعب، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس و دیگران) مطرح میکند و اطلاعات ذیقیمتی (توأم با ارزیابی) دربارهی هر یک به دست میدهد. 10) فصل دهم: «در زمان عمر» نام دارد. 11) فصل یازدهم: دربارهی «یکی کردن مصاحف در زمان عثمان» است. این امر سرنوشت ساز سترگ - که مطلقاً بزرگترین دستاورد مسلمانان در تاریخ اسلام است - در حدود پنج سال (از سال 24 یا 25 هجری تا قبل از سال 30 هجری) به طول کشیده است و نهایتاً با همت والای زید و هیئت همکار او «مصحف امام» (نسخهی اصلی و رسمی قرآن عثمانی) تدوین و در شش نسخهی همسان و یکسان بازنویسی و تکثیر شد و هر کدام خاص یکی از مراکز مهم اسلامی گردید (مکه، مدینه، شام، بصره، کوفه و احتمالاً بحرین). 12) فصل دوازدهم: دربارهی «خط قرآن» است. 13) فصل سیزدهم: دربارهی «اعجام و نقطهگذاری» است. 14) فصل چهاردم: دربارهی «آیهها و سورهها» است و به تفصیل از ترتیب سورهها و نحوهی توالی آنها سخن گفته است. 15) فصل پانزدهم: دربارهی سورههای «مکی و مدنی» است. 16) فصل شانزدهم: دربارهی «سبب [= شأن] نزول» است 17) فصل هفدهم: دربارهی «ترجمهی قرآن» است. و آماری که دربارهی تعداد زبانهایی که قرآن کریم به آنها ترجمه شده، یا تعداد ترجمه در هر زبانی، دقیق نیست و قدیمی است و در واقع تکرار اطلاعات و آمار و ارقامی است که در همین زمینه در طبع اول همین کتاب آمده بوده است (برای تفصیل و اطلاعات دقیق در این باب ن. ک. مقالهی «کتابشناسی جهانی ترجمههای قرآن مجید» نوشتهی مرتضی اسعدی، در نشر دانش، سال ششم، شمارهی ششم، 1365). در این فصل به پیشینهی دیرینهی ترجمهی قرآن به اغلب زبانها اشاره شده است، ولی جای آن داشت که بحث مفصل و مستوفایی راجع به ترجمهی قرآن به زبان فارسی - که 11 قرن سابقه دارد و اولین ترجمهای که علی الاطلاق از قرآن صورت گرفته به فارسی بوده است - مطرح میگردید. مباحث اصلی تاریخ قرآن به همین فصل خاتمه مییابد و پس از آن ملحقات و فهرستها آمده است. ملحقات عبارتند از: 1) جدول ترتیب زمانی سورهها بر مبنای قرآنهای مرسوم؛ 2) جدول ترتیب زمانی سورهها بر مبنای نزول؛ 3) جدول تاریخی گاهشمار سیرهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حوادث [همزمان] مهم جهان. در پایان فهرست منابع، و سپس فهرست آیات قرآنی و اعلام و نظایر آن آمده است.
کتابنامه:
«فصل نوینی در پژوهشهای قرآن شناسی» در کتاب سیر بی سلوک، بهاءالدین خرمشاهی؛ تاریخ قرآن، محمود رامیار.
منبع:
تهیه و تنظیم: دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول.