تألیف

تألیف، در لغت به معنی فراهم آوردن، جمع کردن و گرد کردن است. تألیف یا ترکیب هم اصطلاحی است کلامی، و هم اصطلاحی است منطقی: 1) کلام: در اصطلاح اهل کلام، تألیف، تعبیر دیگری است از اجتماع که یکی از اکوان اربعه
دوشنبه، 23 اسفند 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تألیف
تألیف

 

نویسنده: اصغر دادبه

 

تألیف، در لغت به معنی فراهم آوردن، جمع کردن و گرد کردن است. تألیف یا ترکیب هم اصطلاحی است کلامی، و هم اصطلاحی است منطقی: 1) کلام: در اصطلاح اهل کلام، تألیف، تعبیر دیگری است از اجتماع که یکی از اکوان اربعه است. 2) منطق: در اصطلاح اهل منطق، تألیف یا ترکیب به هم پیوستن واژه‌ها، یا ترکیب الفاظ است به گونه‌ای که از آنها مجموعه‌ای یگانه پدید آید و معنایی تازه به دست دهد، مثل پیوستن «ایران» و «بزرگ» در مجموعه‌ی «ایران بزرگ» یا پیوستنِ «شعر» به «حافظ» در مجموعه‌ی «شعرحافظ». چنین است پیوستن «حافظ» به «شاعر» در مجموعه‌ی «حافظ شاعر است». مجموعه‌هایی مثل «آیا غزل حافظ را خوانده‌ای؟»، «ای کاش جوانان با فردوسی آشنا بودند» و «شاهنامه را بخوان»، و حتی «فرهنگ ایران زمین، فرهنگهای گرانقدر»، یا تعبیرهایی مثل «بیست و پنج» نیز مجموعه‌هایی است که حاصل به هم پیوستن واژه‌ها یا نتیجه‌ی ترکیب الفاظ است و از آن به تألیف، یا ترکیب تعبیر می‌شود. سرانجام پیوند جمله‌ها یا قضیه‌ها در قیاس - که از آنها به صغری و کبری (- مقدمتین) تعبیر می‌گردد - نیز گونه‌ای تألیف یا ترکیب به شمار می‌آید. بر هر یک از مجموعه‌ها، از ترکیب‌های تقییدی و غیر تقییدی، جمله‌های ناقص و کامل تا قیاس، لفظ مؤلَّف یا مرکَّب اطلاق می‌شود. به منظور طبقه‌بندی مجموعه‌ها، بر طبق موازین منطقی، آنها را به شرح زیر بازنویسی می‌کنیم: الف) ایرانِ بزرگ = صفت و موصوف؛ ب) شعر حافظ = مضاف و مضافٌ الیه؛ ج) فرهنگ ایران زمین، فرهنگهای گرانقدر = جمله‌ی ناقص؛ د) حافظ، شاعر است = جمله‌ی خبری کامل؛ ه‍) آیا غزل حافظ را خوانده‌ای؟ = جمله‌ی پرسشی (= انشاء)؛ و) ای کاش جوانان با فردوسی آشنا بودند = تمنا (انشاء)؛ ز) شاهنامه را بخوان = امر (انشاء)؛ ح) سقراط انسان است / هر انسانی فناپذیر است = قیاس. نمونه‌ی «الف»، «ب» و «ج» جمله‌ی ناقص است و هر یک از نمونه‌های دیگر جمله‌ای کامل به شمار می‌آید. در نمونه‌ی «الف» جزء دوم یعنی واژه‌ی «بزرگ»، صفت است و در نمونه‌ی «ب» جزء دوم. مضافٌ الیه است. از صفت و مضافٌ الیه به قید تعبیر می‌شود و از موصوف و مضاف به مقیَّد. در نمونه‌ی «ج» - که جمله‌ای است ناقص - ظاهراً دو جزء پیوندی با یکدیگر ندارند، نه جزء دوم صفت است، نه مضافٌ الیه. نمونه‌ی «د» یک جمله‌ی خبری یا یک قضیه‌ی حملیه است و نمونه‌های «ه‍»، «و»، «ز» گونه‌هایی از انشاء یا جمله‌ی انشائی است. با توجه بدانچه گفته آمد تألیف یا ترکیب، یعنی لفظ مرکب، یا لفظ مؤلف به شرح زیر طبقه‌بندی می‌شود:
الف) ناقص: شامل صفت و موصوف، مضاف و مضافٌ الیه و جمله‌های ناقص است که معنای آنها در نظر شنونده تمام نیست و شنونده با شنیدن آنها خاموش نمی‌شود و به اصطلاح تعبیرهایی است که خاموشی در بر آنها صورت نمی‌گیرد (= لایَصِحُّ عَلَیهِ السُّکوت). ترکیب یا تألیف ناقص دو گونه است: یک) تقییدی، که همان ترکیبهای وصفی و اضافی یعنی صفت و موصوفها و مضاف و مضافٌ الیه‌هاست، مثل نمونه‌ی الف و ب. تألیفها یا ترکیبهای تقییدی عناصر و مولد ضروری باب تصورات به شمار می‌آیند. دو) غیر تقییدی، که همان جمله‌های ناقص ظاهراً نامربوط است، مثل نمونه‌ی ج، یا تعبیرهایی مثل بیست و پنج که جزء دوم یعنی «پنج» قید برای جزء اول یعنی بیست به شمار نمی‌آید.
ب) تام (= کامل): شامل خبر و انشاء یا جمله‌های خبری و انشایی است. گوینده با بیان این جمله‌ها مطلبی را به طور کامل بیان می‌کند و شنونده با شنیدن آنها مقصود گوینده را در می‌یابد و خاموشی می‌گزیند. به اصطلاح تألیف یا ترکیب تام، تألیفی است که سکوت در برابر آن جائز است (= یُصِحُّ عَلیهِ السُّکوت). تألیف تام نیز دوگونه است: یک) خبری، یعنی همان قضیه‌های حملیه و قضیه‌های شرطیه و آن جمله‌ها یا تألیفهایی است که احتمال صدق و کذب در آنها می‌رود، مثل نمونه‌ی «د» و نیز مثل این تألیف که «اگر جوانان ایرانی فردوسی و حافظ را نشناسند، از فرهنگ خود بی‌خبر می‌مانند». دو) انشائی، تألیف‌ها یا جمله‌هایی است که برخلاف جمله‌های خبری احتمال صدق و کذب در آنها نمی‌رود. تألیفهای انشایی عبارتند از: امر، نهی، استفهام (که بالذات بر طلب دلالت دارند)، تَمنّی، تَرَجّی، تعجب و از تألیف خبری در باب تصدیقات منطق بهره گرفته می‌شود و تألیفهای انشایی در محاورات معتبر است. خواجه نصیر در کتاب اساس الاقتباس در این باب می‌نویسد: «از جمله‌ی این تألیفها آنچه به علوم خاص‌تر است دو صنف است: تقییدی که اقوال شارحه (= تعریفها) از آن صنف باشد، و خبری که اقوال جازمه از آن صنف باشد دیگر استفهام و تعجب و ندا و قسم و تمنی و امر و نهی و دعا و غیر آن از اقوال که در محاورات و مخاطبات به کار دارند» (اساس الاقتباس، 63-64). سه) قیاس: قیاس، قولی است مؤلَّف یا مرکب از قضایا، بدان‌سان که قولی دیگر از آن نتیجه شود. قیاس حداقل از دو قضیه (= جمله) تألیف می‌یابد که بدانها مقدمتین (= صغری و کبری) می‌گویند و قضیه یا جمله‌ی سومی، موسوم به نتیجه، از آن دو به بار می‌آید: «سقراط انسان است» = صغری و «هر انسانی فناپذیر است» = کبری و «سقراط فناپذیر است» = نتیجه. بنابراین در کنار تألیف دو واژه به عنوان ترکیب تقییدی (= مضاف و مضافٌ الیه، صفت و موصوف) و تألیف و ترکیب واژه‌ها به گونه‌ای که از آنها جمله‌ی تام (کامل) به بار آید. تألیف معنای سومی نیز دارد و آن تألیف یا ترکیب دو مقدمه‌ی قیاس است به گونه‌ای که از آن نتیجه به بار آید. بنابراین الفاظ مؤلَّف (مرکَّب) مورد توجه علمای منطق سه گونه است و ترکیب یا تألیف واژه‌ها (= الفاظ)، بدان‌سان که در منطق به کار آید سه گونه خواهد بود.
کتابنامه:
اساس الاقتباس، خواجه نصیر، چاپ دانشگاه، 63-64؛ التنبیهات و الاشارات، ابن سینا، چاپ دانشگاه، 3-4؛ جوهر النضید، علامه‌ی حلّی، افست چاپ سنگی، 30؛ الحاشیةُ علی تهذیب المنطق، ملاعبدالله یزدی، مؤسسة النشر الاسلامی، 24-26؛ اشکال المیزان، فرصت شیرازی، افست چاپ سنگی، 13-14؛ رهبر خرد، محمود شهابی، 23-25؛ فرهنگ اصطلاحات منطقی، دکتر خوانساری، ماده‌ی «تألیف».
منبع:
تهیه و تنظیم: دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسه‌ی انتشارات حکمت، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط