نویسندگان: نینانورگارد، بئاتریکس بوسه، روسیو مونتورو
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
برگردانندگان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمند فر
مقیاس ارائهی اندیشه، مقولههای مشابهی با ارائهی گفتار و نوشتار دارد، اما کارکردهای شیوههای موازی ارائهی اندیشه اساساً متفاوتند. این امر به دلیل سه عاملی است که عرضهی اندیشه را از ارائهی نوشتار و گفتار متمایز میکند. هنگامی که اندیشه ارائه میشود نمیتوان اعتبار آن را مشاهده کرد، زیرا نوع بشر امکان دسترسی به افکار دیگران را ندارد. بنابراین چنین جنبهی مختصری کاربردی نیست زیرا نمیتوان کنش اندیشهایِ مقدّمی را متصوّر شد. علاوه بر این، تعیین این مسأله دشوار است که آیا اندیشهها در شکل زبانی تبیین میشوند یا خیر و اگر چنین است چگونه این امر رخ میدهد زیرا اگر چه اندیشهها بخشی از شناخت هستند، این امر که «همه شناخت اندیشه است» مسلّم و قطعی نیست (شورت، 2007: 236). بنابراین اشکال متفاوت ارائهی اندیشه، باید به عنوان مجموعهای از «مقیاسهای تأثیر» محسوب شوند (شورت، 2007: 231).
در نخستین مقولههای اندیشه یعنی روایت درونی (IN) شخصیت سرگرم عمل خاص اندیشه، نشان داده میشود، امّا نه محتوای گزارهای و نه کنش اندیشهی خاص ارائه میشوند. این امر گزارشی از موقعیتهای شناختی یا ذهنی است و تجربهی عاطفی یا شناختی شخصیت را بدون ارجاع حقیقی به تفکراتش توصیف میکند. روایت درونی (IN) همچنین یک عکسالعمل عاطفی خاص را توصیف میکند. در اثرِ سمینو و شورت (2004)، روایت درونی (IN) تمام مواردی را در بر میگیرد که راوی تجربهی عاطفی و شناختی شخصیتی را گزارش میکند، البته دریافتهای او را گزارش نمیکند. برای مثال فعل «سردرگم کردن» در این نمونه از هاردی، به موقعیت ذهنی شخصیت اشاره میکند: «با دیدن اینکه فیلوستون چقدر سردرگم به نظر میرسد، جود با خوشحالی تمام گفت...» . سمینو و شورت (2004) در ابتدا توازنی میان روایت درونی (IN) و ارائه صدای راوی (NV) در مقیاس ارائهی گفتار پیریزی کردند زیرا با توجه به آنها، هر دو، بخشی از موقعیتی بینابینی را میان روایت مستقیم حوادث و کنشها اشغال میکنند. با این حال، طبقهبندی این مقوله به عنوان ارائهی اندیشه، مسألهای حل نشده است. به جز شورت و سمینو دیگر اندیشمندان، روایت درونی را (IN) از جنبههای مختلف مورد بحث قرار دادهاند، مانند سیمپسون (1993: 24-25) که راجع به طبقهبندی روایت درونی (IN) تحت عنوان ارائهی گفتمان، مردد است. در عوض، کوهن (1978) سابقاً پیشنهاد کرده بود که این پدیده باید به عنوان شکلی از «روایت ذهنی» شناخته شود. (او ارائهی کنش اندیشهی راوی (NRTA) و اندیشهی غیرمستقیم (IT) را به این مقوله میافزاید). پالمر (2004) نشان داده است که بازگفتِ آگاه و آگاهی همیشه لفظی نیست، بلکه به شیوهی روایتگری ذهنی تصویر میشود. (نیز بنگرید، فلودرنیک، 2009).
در حالی که سمینو و شورت (2004: 46) به دلیل حذف مؤلفه فعالیّت ذهنی اصلی، در برابر نامگذاری این پدیده تحت عنوان روایت موضع گرفتند، تولان (143، 2001: 119) چنین ارائههایی را به عنوان: «گزارشهای ذهنی یا شفاهی که مدعی نیستند تفکر یا گفتار صریح شخصیت باشند» توصیف میکند. این امر که روایت درونی (IN) حقیقتاً کنش شفاهی یا ذهنی شخصیت را در بر نمیگیرد، باعث شد تولان برای اینکه مقولهی روایت درونی (IN) از مقیاس ارائهی اندیشه مستثنا شود و در عوض چنانکه شاید و باید، در مقولهی روایت قرار گیرد، اقامهی برهان کند. این خوانش- یعنی همتراز کردن روایت درونی (IN) با راوی، روایت درونی
(IN) را «به عنوان جملهای محسوب میکند که راوی در بارهی دنیای درونی شخصیت خود میسازد» (تولان، 2007: 236) . در عوض شورت (2007: 236)، طبقهبندی جدید را معرفی میکند: یعنی ارائهی اندیشه راوی یا ارجاع به اندیشهی راوی (NT) که همسانیهای ارائهی اندیشهی روشنتری را از صدای راوی (NV) و ارائهی نوشتار راوی (NW) تشکیل میدهد و موقعیتی همسان برای ارائهی صدای راوی (NV) و ارائهی نوشتار راوی (NW) د رمقیاس ارائهی اندیشه منظور مینماید. یک نمونه میتواند «شروع کرد به فکر کردن» در این جمله باشد: «همین که اتاق را ترک کرد، پلکهای سنگین لرد هنری بسته شد و شروع کرد به فکر کردن» (وایلد، 1994: 68).
اگر روایت درونی (IN) به عنوان عرضهی اندیشه در نظر گرفته شود، باید در کنار ارائهی اندیشهی راوی (NT) قرار بگیرد. اگر روایت درونی به عنوان بخشی از روایت محسوب میشود همانگونه که لیچ و شورت (1981: 341-432) و تولان (2001: 142) این کار را انجام دادهاند و به عنوان روایتی از احوال یا حوادث درونی به شمار آمده (موازی با روایت حوادث بیرونی) پس باید در جدول در سمت چپ ارائهی اندیشهی راوی (NT) و درون روایت (N) قرار بگیرد. به این ترتیب نمونههای روایت درونی (IN) تفکرات را عرضه نمیکنند، بلکه بیشتر جملههای راوی از دنیای درونی را نشان میدهند. شورت (2007) معتقد است که چیزی که برای او و سمینو با برچسب روایت درونی (IN)، در این پیکره تحلیل شد، باید دوباره بررسی شود زیرا این نمونهها «برای پوشش دادن طیف گستردهای از انواع مختلف پدیدهها، پدیدار میشوند» (2007: 235).
ارائهی کنش اندیشهی راوی (NRTA) ، کنش تفکر را نشان می دهد؛ یعنی موضوع اصلی را، امّا عین تفکرات را بیان نمیکند. مشابه با ارائهی کنش گفتار راوی (NRTA) تفکرات تخلیص شدهاند، لکن این یکی از بیدقتترین مقولهها است زیرا خلاصهسازی، به هیچ روی در ظرف تفکرات جایگاهی ندارد. مورد بعدی یعنی اندیشهی غیرمستقیم (IT)، متشکل از کنش تفکر، موضوع و محتوای گزارهای است اما لزوماً جزئیات دقیق کنش اندیشه را در بر نمیگیرد. هنگامی که در «اِما» اثر آستین، اِما سرگرم وساطت میان آقای التن و هریت است، راوی اندیشه اِما را به صورت اندیشهی غیرمستقیم (IT) نشان میدهد: «فکر کرد که این دو بسیار مناسب هم هستند، و تنها برای او بسیار جذاب، طبیعی و محتمل است که چنین حسن بزرگی را برای برنامهریزی این موضوع داشته باشد». تفکر غیرمستقیم آزاد (FIT) که برخلاف نقل قول مستقیم آزاد (FIS) ، به صورت گستردهای در پیکرهی ادبیات داستانی موردِ بررسی سمینو و شورت (2004: 13) به کار گرفته میشود، مقولهای بسیار باز است زیرا از نظر تمایزهای واژگانی، دستور زبانی، نحوی، املایی و اشاری به کار رفته، ویژگیهایی را از اندیشهی غیرمستقیم (IT) و اندیشهی مستقیم (DT) دارد. برخی دیگر از اندیشمندان ترجیح میدهند هر دو مقولهی یاد شده را در آنچه که به عنوان گفتمان غیرمستقیم آزاد شناخته شده (FID) یکی کنند. برای مثال جفرسون (1981: 42) معتقد است که گفتمان غیر مستقیم آزاد (FID) آمیزهای از روایت متناسب یا تفکر و گفتار متناسب و تفکر است. تولان (2001: 135) اشاره میکند که این مقولهی ادغام شده را میتوان به شیوههای چندگانهای توصیف کرد: به عنوان روایت جانشینی، به عنوان گفتمان ترکیبی، به منزلهی نوعی ناسرهگی، ملوث کردن یا ملون کردن روایت یا به عنوان یک صدای دوگانه.
بنابر آنچه گفته شد، اختلافات مؤثر و کاربردی واضحی میان مقولههای ارائهی گفتار و تفکر وجود دارد، علیرغم این حقیقت که، طبق اشارهی لیچ و شورت (1981) و تحقیق شورت و سمینو (2004) راهبردهای زبانی متنوع که هر شکل را مشخص میکنند، از نظر ساختار موازی هستند. این تفاوتها در عملکرد ناشی از ماهیت متفاوت شیوههای ارائهی گفتمان است، به عبارت دیگر، گزارش دقیق تفکرات دیگران برای شاهد غیرممکن است. با وجود این، توسل به ارائهی تفکری مستقیمتر شیوهای سرراستتر برای ورود به درون ذهن شخصیت است زیرا راوی در حال کنترل دنیای ذهنی شخصیت نیست. در پایان، اندیشهی مستقیم (DT) با یک بند گزارشی و یک بند گزارش شده که در ویرگولهای معکوس قرار گرفته، تفسیر میشود. آخرین مقوله، یعنی اندیشهی مستقیم آزاد (FDT)، تنها اندیشههای مستقیم شخصیت یا متفکر را نشان میدهد و آزادترین شیوهی گزارش فرآیند تفکر شخصیتها است.
در صد سال گذشته از تمام مقولههایی که در اینجا مطرح شد، بیشترین بسامد پژوهش به ویژه دربارهی گفتمام غیرمستقیم آزاد (FID) بوده است؛ گر چه این کار فقط در روایتشناسی انجام نشده است. برای مثال پاسکال (1977) ، مک هیل (1978) و باختین (1981) بر «دوصدایی» و تأثیرات گفتمان غیرمستقیم آزاد (FID) تأکید داشتهاند. بَنفیلد (1982) دلالتهای گفتمان غیرمستقیم آزاد (FID) را برای روایتی تحلیل میکند که آن را «غیرقابل بیان» مینامد زیرا برخلاف گفتمان (که ارتباطی و بیانی است) روایت نه در بردارندهی یک گیرندهی حقیقی است (و نه هیچ اثر متنی از یک گیرنده) و نه یک گویندهی حقیقی (نقل از تولان، 2006). در عوض، استانزِل (1984)، تأکید میکند که گفتمان غیر مستقیم آزاد (FID) نوعاً با کانونشدگی شخصیت درونی همراه است و گفتمان غیر مستقیم آزاد (FID) را به عنوان روایت محاکاتی تعریف میکند زیرا ابعاد سخنان خود یک شخصیت را بیان میکند.
خلاصه، با توجه به شیوههای متفاوت ارائهی گفتمان برخی موضوعات نیازمند روشنگری هستند. به طور کلّی، میتوان شیوههای ارائهی گفتمان را در امتداد نقشهای شخصیتیِ افزوده یا کاسته تلقی کرد، گرچه تأثیر یا نقش، به ویژه برای مقولههای متفاوت ارائهی گفتار و تفکر مختلف هستند. از سوی دیگر، ارائهی گفتار و اندیشه در ارتباط با تأثیرات مرتبط آنها مشابه در نظر گرفته میشوند (سمینو و شورت، 2004: 50).
منبع مقاله :
نورگوا، نینا، (1394)، فرهنگ سبکشناسی، برگردان: احمد رضایی جمکرانی، مسعود فرهمندفر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول