شاعر: سید محمد میر هاشمی
ماه خداست آمده آماده نیستم
با ساقیان میکده هم باده نیستم
آزادگی شرافت مردان عاشق است
بی چاره من اسیرم و آزاده نیستم
من مستحق سرزنشم خاک بر سرم
ذکرم زبانی است که دلداده نیستم
رنگ جماعتم تهی از رنگ اهل دل
دیگر همان غلام سر و ساده نیستم
دل ناگزیر مونس لهو و لهب شود
وقتی انیس تربت و سجاده نیستم
افسوس نزد دلبر خود بی تواضعم
گردنکشی نمایم و افتاده نیستم
یاران به سیر کوی شهادت موفقاند
ناکام من که سالک این جاده نیستم
صدها سحر به سفره تو میهمان شدم
اما برای دیدنت آماده نیستم