نویسنده: محمد رضا انصاری
تدبیر، اصطلاح فقهی، در لغت از صیغه «دبر» که به معنی پایان و پشت سر هر چیزی آمده است و در اصطلاح فقهی به معنی «آزاد کردن برده پس از مرگ صاحبش» میباشد.
الف) حقیقت تدبیر و صیغهی آن و شرایط آزاد کننده: آزادی بردگان از مسائلی است که اسلام بدان اهمیت فراوانی داده است از این رو در کتابهای فقه مذاهب اسلامی احکام خاص برای آن وضع شده است. با دقت در کنه و روح این احکام عمق هم نوع دوستی و کوشش در راه نجات انسانهای در بند و تخفیف از فشارهای وارده بر آنان را میتوان مشاهده کرد. اسلام جهت تسریع در رهایی این در بندرفتگان راههای فراوانی قرار داده است که تدبیر یکی از آنها است. فقیهان امامیه بر این نظرند که یک مسلمان بالغ و عاقل و مالک بنده و جایز التصرف و در کمال اختیار و آزادی و به دور از هر گونه فشاری و با نیت آزاد نمودن میتواند با جاری نمودن کلمات (صیغه) معینی یک بنده را که در اختیار دارد آزاد نماید. 1) صیغهی تدبیر: باید لفظی صریح و به دور از هرگونه کنایه باشد. این صیغه بر دو گونه است: اول) صیغهی مطلق همانند «اَنتَ حُرٌّ بَعدَ وَفاتی» تو پس از مرگ من آزادی یا «اِذا مِتُّ فَاَنتَ حُرٌّ اَو عَتیق اَوْ مُعتَق» هرگاه مرگم فرا رسید تو آزادی یا تو آزاد شدهای؛ دوم) صیغهی مقید همانند «اِذامِتُّ فی سَفَری فَاَنتَ حُرّ» هرگاه در مسافرت مرگم فرارسید تو آزادی و نظایر آن؛ 2) صیغه تدبیر باید منجز باشد از این رو اگر بر شرط یا بوجود آمدن صفتی معلق گردید همانند «اِن قَدَمَ المُسافِرُ فَاَنتَ حُرّ» هرگاه مسافر از سفر آمد تو بعد از مرگم آزادی و نظایر آن تدبیر باطل است؛) هرگاه دو نفر در مالکیت بر یک بنده شریک بودند و هر دو صیغهی تدبیر را جاری کردند، تدبیر هر کدام در نصف بنده نافذ است و پس از مرگ هر کدام نیم متعلق به او آزاد میگردد؛ 4) هرگاه مالک بنده پس از اجرای صیغهی تدبیر مرتد گردید و ارتداد او از نوع ارتداد ملی باشد، تدبیر او پس از مرگش نافذ است، لیکن اگر مرتد فطری بود تدبیر او به علت خروج بنده از مالکیت او باطل خواهد بود.
ب) شرایط بندهی مدبر: 1) هر بنده اعم از زن یا مرد - پیر یا جوان - متولد یا در شکم مادر به شرط آنکه وقف نبوده باشد میتواند از تدبیر استفاده کند؛ 2) مالک میتواند بعضی از بندههای خود را به صورت مشاع مثلاً نصف یا ثلث یا ربع او را آزاد کند اما مالک حق ندارد عضوی معین از بنده خود را مثلاً دست یا سر یا پای او را آزاد کند؛ 3) صیغهی تدبیر با ارتداد بنده به قوت خود باقی است مگر آنکه بنده از حوزهی کشور اسلامی گریخته و به دار الحرب پناه برد.
ج) احکام تدبیر: 1) تدبیر از نظر حکم شرعی همانند حکم وصیتهای انسان پیش از مرگ میباشد که باید از ثلث اموال او به حساب آید از این رو پس از مرگ مالک، تنها هنگامی بنده آزاد میگردد که کلیهی بدهیهای مالک از ثلث پرداخت شده باشد و در صورت کمبود ثلث ورثه میتوانند بندهی مدبر را فروخته و قیمت او را جهت ادای دین مالک مصرف نمایند؛ 2) تدبیر همانند وقف وهبه و وصیت عقدی است جایز میان مالک و بنده و مالک میتواند انصراف خود را با سخن و یا با عمل در تمام بنده و یا در جزئی همانند نصف و یا ثلث اعلام نماید.
منابع :
قوائد الاحکام، 109/2-114؛ تهذیب الاحکام، 258/8-265، حدیث شمارهی 938 تا 967؛ تحریرالاحکام، 82/2؛ اللمعة الدمشقیه، 311/6-338؛ وسائل الشیعة، 71/16-82؛ من لایحضره الفقیه، 120/3-124؛ المبسوط، 167/6-184؛ الکافی، 183/6-185؛ القواعد و الفوائد، 306/1؛ مستدرک الوسائل، 5/16-10؛ جواهر الکلام، 229/34-251.
منبع مقاله :
تهیه و تنظیم: دائرةالمعارف تشیع، جلد 4، (1391) تهران: مؤسسهی انتشارات حکمت، چاپ اول.