شاعر: محمّدجواد محبت
راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود
اگر آن دیده بر ما نگران تو نبود
کوه بیداد ز بنیاد نمیشد ویران
اگر از خشم نهیب تو، تکان تو نبود
ریشه آنچه نباید که زجا بر میکند
اگر امید، به بازوی توان تو نبود
چه کسی راه، به دنیای کرامت میجست
اگر انوار دل فیض رسان تو نبود؟
جامه نو، که بر این ملک کهن میپوشید؟
آه... ای پیر، اگر بخت جوان تو نبود
پای تردید به دلهای کسان وامیشد
نام محبوب، اگر وردِ زبان تو نبود
مأمنی یافت سخنهای خوش اهل طریق
که در اظهار، بجز طرز بیان تو نبود
آنچه گفتی و بر آن زد دل ما، مُهر قبول
حرف حق بود، فقط حرف دهان تو نبود
هستیات بود برازنده ملکوت
این جهان گرچه جهان بود، جهان تو نبود