ادب پایداری و شعر فارسی و مبانی عقیدتی آن در اسلام

«ادب پایداری» ناظر به عمل و رفتار فرد است كه بر اساس نگرش و اندیشه‌ی او نسبت به خود و هستی به دو شكل عام و خاص به فعل درمی‌آید. انسان با ایمان؛ یعنی كسی كه خود را به مجموعه‌ای از بایدها و نباید‌ها ملتزم و متعهد كرده
جمعه، 18 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ادب پایداری و شعر فارسی و مبانی عقیدتی آن در اسلام
 ادب پایداری و شعر فارسی و مبانی عقیدتی آن در اسلام (علمی- پژوهشی)
 

نویسنده: دكتر علی محمّد پشت دار (1)

 

چكیده

«ادب پایداری» ناظر به عمل و رفتار فرد است كه بر اساس نگرش و اندیشه‌ی او نسبت به خود و هستی به دو شكل عام و خاص به فعل درمی‌آید. انسان با ایمان؛ یعنی كسی كه خود را به مجموعه‌ای از بایدها و نباید‌ها ملتزم و متعهد كرده است و بر همین شالوده زندگی خود را تدبیر می‌كند.
ادب پایداری یا به تعبیر ابتكاری در این مقاله، ادب اعتراض در اصل، بیان سخنان هنری با محتوای مبارزه و اعتراض به بی عدالتی‌ها و دفاع از ارزش‌ها اطلاق می‌شود.
اساس دیانت اسلام از ابراهیم (علیه‌السلام) تا حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر مبارزه با بت پرستی و عقاید شرك آلود بنا شده كه این خود بنیاد اصلی ادب پایداری در حفظ خوبی‌ها و نفی بدی‌هاست؛ اما به طور خاص یا ادب پایداری در كلام ادبی پیام آور عدالت و آزادگی ست.
در گستره‌ی ادبیات فارسی از آغاز، شاعران و گویندگان مسلمان با الهام از جهان بینی اسلامی در نظر و عمل آثار ادبی ارزشمندی آفریده‌اند كه برای مخاطبان، آینه‌ای هدایت گر و حقیقت نما بوده است.
این جُستار به مبانی عقیدتی ادب پایداری از نگاه اسلام و شواهد و مصادیقی از آن در میان پارسی گویان مسلمان پرداخته و ضمن دسته بندی و تبیین مبانی، از جهت جامعه شناسی نیز «ادب پایداری» واكاوی شده است.

واژه‌های كلیدی: ادب پایداری، مبانی عقیدتی، اسلام، تشیع، شعر فارسی، آسیب شناسی.

مقدّمه

«ادب پایداری» در ساحت نظر و عمل انسان ظهور و بروز می‌یابد. «ادب» به مجموعه‌ی رفتار و گفتار فرد اطلاق می‌شود كه حاوی ارزش‌های الهی است و همه‌ی جوامع بشری، در ارزشمند بودن آن اتفاق نظر دارند، اگر این مجموعه‌ی رفتار و گفتار ارزشمند را «فرهنگ» نیز بنامیم، دور نرفته‌ایم.
انسان، تركیبی از فكر (= علم، آگاهی) و عمل (= اراده، گفتار) است و بر همین مبنا انسانِ با ادب، انسانی حكیم است كه در فكر و عمل، حكمت را به كار گرفته و حكیمانه در صدد تفسیر خود و هستی اطراف خویش است؛ حكمت یعنی قدرت تعقّل و تفكّر و ایمان در تفسیر هستی. در معنای عام «ادب پایداری» حاصل اندیشه و كلام فرد است كه بخش نخست آن حامل ارزش هاست (= فضایل) ایمان و اثبات «االله» در همه‌ی جوانب: «أَینَما تُوّلُّوا فَثَمّ وَجهُ االلهِ»(بقره/115) و بخش دوّم آن، پایداری و پافشاری است در حفظ آن ارزش‌ها كه فرد خود را بدان پای بند كرده و به آن عقیده پیدا كرده است: «وّاستَقِم كَما أَمِرتَ» (هود/112، شوری/15) امّا در معنای خاص «ادب پایداری» به دو صفت «اراده و گفتار» فرد محدود می‌شود؛ كردار و گفتاری كه حاوی فرهنگ و ادب اوست و محدود است به آثار زبانی كه این هم ناظر به رفتار، با محتوای نفی رذایل و جذب فضایل و ارزش‌های انسانی و الهی است.
«سرشت انسان، (كه خلیفه‌ی خدا در زمین است) بدی و ظلم را بر نمی‌تابد؛ از این رو، ناسازگاری خود را با بیداد به اشكال مختلفی چون اعتراض (اعراض)،(سكوت)، پرخاش، ستیزه و نبرد و مقابله (در قول و فعل) نشان می‌دهد، در این عرصه آن هنگام كه روحِ(نفی) و (دفع) و ستیز با مظاهر زشتی(= شیطانی) و شرّ در كالبد كلمات دمیده می‌شود، «ادبیات پایداری» (= مقاومت) (در معنای خاص) جان می‌گیرد. بر این اساس، از دیر باز، انسان با این سلاح (صفت گفتار و كلام) بُرّا و كارآمد به میدان آمده... و در این رهگذر انواعی از ادب اعتراض در قالب (حماسه، عرفان) طنز، هجو، هزل، مدح، رثا،... در ادبیات اقوام و ملل به عرصه‌ی وجود آمده است» (كم سفیدی،1387: 375).

سابقه‌ی ادب پایداری در اسلام

از آنجا كه انسان به صفات خالق خود سرشته شده، همواره در اندیشه و گفتار او عكس العمل نسبت به دفع زشتی‌ها و جذب خوبی‌ها فعلیت یافته و در این رهگذر آثار زبانی هنری آفریده است.
پرداختن به نقد و نظر این قبیل آثار هنری سابقه‌ای دیرینه دارد؛ امّا اجمالاً اگر ظهور دین خاتم (= اسلام) و بعثت حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مبنا قرار دهیم، قرآن و اسلام همواره نسبت به «سخن» و «كلام» توجه عمیقی داشته و اصل آن را از خدا دانسته است؛ قرآن كریم كه معجزه‌ی آخرین نبی مرسل است، خود اثری آفاقی و أنفسی در حوزه‌ی كلام و كلمه است، كه نه شعر است و نه شبیه به كلام بشر.
قرآن، با همین سلاح به تحدّی با منكران وارد عمل شد و آنان را به مبارزه طلبید. مخاطبان نخستین قرآن، مردم ساكن حجاز و نواحی اطراف آن، در شعر و شاعری و نقل و روایت اشعار، سنّت دیرینه‌ای داشتند «ولی اسلام اهتمامی به امر آن نكرد و در كتاب مجیدش حتی یك كلمه شعر و شعرا را نستود، سنّت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز پر و بالی به آن نداد» (طباطبایی، 1379،ج5: 444).
حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز شعر حكیمانه و حكمت آمیز را تأیید كرد و فرمود: «إِنَّ الشِّعرِ لَحِكمةُ».
در حدیث دیگر كه فرمودند: «إِنَّ الله كُنوزاً تَحتَ عَرشِهِ و مَفاتیحُهُ فی أَلسِنَةِ الشُعَراء»، و حدیث از اهل بیت آن سرور– سلام االله علیهم- نقل شده كه «مَن قَالَ فِینا بَیتُ شِعرٍ بَنی االلهُ لَهُ بَیتَاً فِی ا لجَنَّةِ وَ ما قَالَ فِینا قائِلُ شِعرٍ حَتَّی یُؤَیِّدَ بِروُحِ القُدُس» و جناب مقدس ائمه معصومین- صلوات االله علیهم- كلام موزون و مقفی در مناجات و حِكَم و مواعظ و مراثی و غیر آن مكرّر می‌خوانده و می‌گفته‌اند، چنانكه در كتب معتبر مذكور است و در دیوان حضرت امیرالمؤمنین مشهور است.
دیگر قولی است كه مشتمل باشد بر تخیّلات كاذبه‌ی فریبنده و تمویهات مزخرفه‌ی زیبنده كه اصلی و حقیقتی نداشته باشد، خواه موزون مقفی باشد، خواه نه؛ و قریش را نظر بر این معنی بوده كه قرآن را شعر می‌گفته‌اند و پبامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را شاعر، تا این كه حق– تعالی- این آیت را فرستاد: «وَ ما عَلَّمناهُ الشِّعرَ وَ ما یَنبَغی لَهُ إن هُوَ إلّا ذِكرٌ وَ قُرآنُ مُبینُ» (یس/69)، ناظر به این معنی است، آنچه در مذمّت شعر و نهی از خواندن آن در مسجد و در ایام متبرّكه و مطلق لیالی وارد شده، شعری است كه باطل نامیده‌اند از این قبیل است» (فیض كاشانی،1373: 18-20).
در همین فضا و چارچوب موازین قرآنی و سیره‌ی نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل بیت- علیهم السلام- مجموعه‌ای از آثار ادبی و هنری با ویژگی‌های زیر شكل می‌گیرد كه با عنوان «ادب پایداری» شهرت یافته است؛ «اصلی‌‌‌ترین مسایل ادب پایداری عبارتند از:
1- دعوت به مبارزه و تحمل سختی‌ها و مشكلات آن. 2- بیان بیدادگری‌ها و تصویر چهره‌ی بیدادگران. 3- ستایش آزادی و آزادگی. 4- نشان دادن افق روشن پیروزی كه ره آورد وحدت، تلاش، همدلی و مبارزه مستمر است (إِنَّ الارض یرثها عبادی الصالحون «انبیا/ 105») 5- ترحیم مظلومیت. 6- بزرگداشت و ستایش مردم مبارز و شهیدان راه آزادی» (علیپور، 1387: 297).

2- بحث

1-2- ادب پایداری در زبان فارسی درگذشته و امروز

اصطلاح «ادب پایداری» در معنای اخص آن، یعنی اطلاق كردن به مجموعه‌ی آثار زبانی و هنری در قالب نظم و نثر با محتوایی كه قبلاً ذكر شد، تا حدودی جدید است؛ امّا مصادیق این گونه آثار ادبی در گستره‌ی زبان فارسی از قرون سوّم و چهارم هجری قابل تحقیق است، به ویژه در میان شاعران پارسی گو كه به دستور یاه دینی و سنّت نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پای بند بوده و گاه تا سر حدّ عشق و شهادت نه تنها گوهر سخن، بلكه جان خود را در راه احیای ارزش‌های دینی و مذهبی ایثار كرده‌اند. اصطلاح «ادب پایداری» یا «ادب اعتراض (2)» و مترادفاتی چون «ادب مقاومت» یا «ادبیات زیرزمینی» یا «ادب شورش» در برابر «ادب سازش» كه در آثار ادب پژوهان و فرهنگ‌ها به تصریح از آن یاد شده، از انواع (= ژانر) ادبی نیست كه در تقسیم بندی شعر كلاسیك فارسی از آن ذكری به میان آمده باشد، بلكه به نظر می‌رسد این نوع از ادب (= آثار كلامی هنری منظوم یا منثور) به آن دسته از سروده‌ها و نوشته‌ها اطلاق می‌شود كه به نوعی روح انتقاد یا اعتراض یا پایداری و مقاومت گوینده یا نویسنده را در برابر عوامل تحمیلی اجتماعی و سیاسی حاكم منعكس كرده است.
در فرهنگ اصطلاحات چاپ و نشر، زیر عنوان «ادبیات اعتراض(= protes Literature) آورده است: ادبیاتی كه هدف از انتشار آن، اعتراض نسبت به چیزی و معمولاً در اعتراض به اوضاع سیاسی خلق می‌شوند» (پورممتاز، 1372: 359).

1-1-2- تعامل ادب پایداری با ادب اعتراض

بیان سخنان هنری با محتوای مبارزه و اعتراض به بی عدالتی‌ها و ستمگری‌ها و حمایت از حق و عدالت در یك كلام دفاع از ارزش‌ها، امروزه به «ادب مقاومت» «یا پایداری» نام گذاری شده است، نگارنده در طول 24 سال گذشته به شهادت آثاری كه در پانوشت صفحه ذكرشد، این مقوله را با عنوان «ادب اعتراض» مطرح كرده است، البته طرح آن با عنوان «ادب پایداری» (=resistance literature) نیز بی منازعه و اشكال است؛ امّا شاید محدود كردن این نوع از آثار هنری به جنگ یا فضایی صرفاً نظامی، به نوعی محدود كردن عرصه‌ی گران‌بهای این مقوله است كه درطول لااقل هزار سال در ایران با پشتوانه‌ی فرهنگ و ایدئولوژی قرآنی و معارف اهل بیت– علیهم السلام- همواره الهام بخش مبارزان، عارفان، عالمان و هنرمندان متعهد بوده است.
گمان می‌رود كه تركیب «ادب پایداری» گرته و ترجمه‌ای از تركیب «ادب المقاوَمَة» در زبان عربی است كه طیّ شصت- هفتاد سال گذشته به نوعی از مبارزات ضدّ استكباری اقوام مسلمان عرب زبان در مصر و فلسطین و بعضاً در عراق و برخی كشورهای مسلمان عرب در آفریقا به زبان فارسی راه یافته است.
وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 خود سرچشمه‌ای غنی برای خلق آثاری بزرگ در حوزه‌ی ادب پایداری با صبغه‌ی شیعی بود. بعد از آن، وقوع جنگ تحمیلی كه در حقیقت به دفاعی هشت ساله با عنوان «مقدس» خود سرلوحه‌ی ادبیاتی گشت كه در طول 23 سال گذشته یعنی بعد از پذیرش قطعنامه 598 در ایران، آثاری در حوزه‌ی یادنامه، خاطره، خودنگاشت، شعر و شهادت، داستان، ادبیات نمایشی، نامه‌ها و وصیت نامه‌ها، خاطرات اُسرا، نیایش نامه‌ها، و... آفرید كه خود نوع ادبی مستقلی با عنوان «ادبیات دفاع مقدس» پیدا كرد و در طول این مدّت ده‌ها كتاب تحلیلی، مقالات، پایان نامه‌های دانشگاهی در حول «ادبیات دفاع مقدس» در سطح كودك و نوجوان ( شعر و داستان) تا بزرگسال عرضه شده است. هنوز هم در این میدان فرصت نقد و تحقیق و پژوهش بیشتری فراهم است، امّا ظهور این پدیده در ایران دهه‌ی هفتاد تا نود، همانند هر پدیده‌ی دیگر انسانی آسیب پذیر است، و اگر آسیب شناسی نشود و راههای انحراف و استحاله‌ی آن با هوشمندی مسدود نگردد، ممكن است در برخی جوانب دچار انحراف یا افراط و تفریط گردد.

2-1-2- محدوده‌ی ادب پایداری

همان طور كه گفته شد محدود كردن ادب پایداری به ادبیات جنگ، چندان علمی و منطقی نیست، چه «ادبیات پایداری گاه چنان حوزه‌ای وسیع را در برمی‌گیرد كه پایداری انسان در برابر همه‌ی عناصر زیر را شامل می‌شود: طبیعت و مظاهر آن، حكومت‌های بیگانه و غاصب، اندیشه‌ها و باورها، خواسته‌ها، آرزوها، كشش‌ها و كشمكش‌ها،... ادبیات پایداری هر ملّت دارای شناسنامه‌ی تاریخی و اقلیمی خاصی است، امّا می‌تواند جهان شمول، یعنی فرا مكان، فرازمان و فرازبان و فرا مخاطب نیز باشد» (سنگری، 1389: 17-18).

3-1-2- ویژگی‌های جامعه شناختی ادبیات پایداری

از نگاه جامعه شناسی، ادبیات در دو بخش خواص (= طبقات صاحب سرمایه و كارفرما) و مردم (= سایر مردم، نیروهای كار) قابل مطالعه است؛ چه برتری طلبان و ثروت اندوزان به پشتوانه‌ی قدرت موروثی– اعم از ثروت و اشرافیّت– پیوسته در تلاشند تا این سروری را حفظ كنند، در مقابل سایر مردم به اعتماد نیروی كار و اتكاء به عقیده و باورهای مذهبی در كوتاه‌ترین زمان ممكن این رابطه‌ی ظالمانه و استثمارگرانه را بر هم زنند، در عرصه‌ی این تقابل میان دو گروه خواص و مردم، ادبیاتی شكل گرفته كه در جوامع انسانی به طور عام خصوصیات مشتركی دارد، و البته در جوامع مسلمان با توجه به جهان بینی اسلامی و تعالیم حضرت رسول اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و معارف اهل بیت (علیه‌السلام)، می‌توان ویژگی‌های دیگری را نیز به دست داد؛ امّا اجمالاً می‌توان گفت ادبیات مردمی كه پایه و مایه‌ی ادب پایداری است ویژگی‌هایی به شرح زیر دارد:

الف- بخش ادبیّات عوام

«1- هنر و (ادبیات) مردم، هنر كار و عرصه‌ی عمل است: از این رو جریان اندیشه ایشان مربوط به جهان عمل است. 2- هنر و ادبیات مردمی، حالت جمعی دارد. 3- وسیله‌ی مبارزه و بهبود زندگی است. 4- مثبت است. 5- خوش بین است. 6- امیدوار و دلپذیر است. نمونه‌های ادبیات پایداری در قالب داستان‌ها، مّثَل‌ها، شوخی‌ها، هجوها... ترانه‌ها و افسانه‌ها شاهد این مدعا است» (آریان پور، 1354: 92). 7- اساساً هنر مردمی برای سبك كردن و تخفیف فشار زندگی اجتماعی و اعتراض به اجحاف از سوی ستمگران و قانون شكنان است. 8- ساده و بی پیرایه است. 9- سخن طبیعی است و ناچار وقارِ ساده و درشت طبیعت را انعكاس می‌بخشد. 10- هنر مردمی از زیبایی طبیعت زنده و انسان سالم پربار است. 11- واقع‌گرایی، محور ادب مردم و فولكور است. 12- موضوع اصلی ادبیات مردمی، مبارزه با طبیعت و رام كردن نیروهای طبیعی و ایجاد تمدن است. 13- قهرمانان این نوع از ادب، سرشار از مهر زیستن‌اند و با تلاش و بردباری و فداكاری به كامیابی می‌رسند. 14- مبارزه‌ی درنگ ناپذیر مردم با خواص نیز در این ادبیات منعكس است... مردم آرزومند رفع بیدادگری‌ها هستند و به غلبه‌ی نهایی خود امیدوارند» (همان: 94،93).

ب- بخش ادبیات خواص

طبقه‌ی ممتاز در جوامع انسانی با برخورداری از اشرافیّت موروثی و در اختیار داشتن ثروت و منابع كسب ثروت، قدرت و رهبری اجتماع را به دست می‌گیرد و معمولاً برای حفظ این موقعیت به مبارزه با هرگونه آثار به مخالفت بر می‌خیزد و همواره با به كارگیری همه‌ی امكانات موجود، راه‌های تغییر و تهدید قدرت را در نطفه سركوب می‌كند (3)، افلاطون كه خود به طبقه‌ی خواص تعلق دارد، همه‌ی كارهای یدی را عامیانه یا مبتذل می‌خواند. (آریان پور،1354: 111)
ارسطو شاگرد افلاطون كه خود نیز به طبقه‌ی خواص منتسب است، می‌گوید: خداوندان امتیازات اجتماعی نباید صنعت گری یا داد و ستد كنند. (همان )
امّا ویژگی ادبیات خواص كه نشانگر خصلت‌های فكری و رفتاری ایشان است، و همه در مسیر حفظ قدرت و استمرار سلطه بر سایر بندگان شكل گرفته است:
1- «بركناری و بی نیازی از كارهای تولیدی. 2- پرداختن به كارهای تفنّنی و تشریفاتی. 3- تعارفات طولانی و عادات وقت گیر. 4- فعالیت‌های زاید و بیهوده در خوردن، نوشیدن و پوشیدن. 5- خیال پروری و خرده گیری و ژاژخایی و هزل‌گویی. 6- هنرآفرینی را امری تفننی تلقی می‌كنند. 7- تأسیس دیوان شعرا در ممالك شرقی ایران و چین محصول تفنّن گرایی و نگاه تفنّنی به هنر است. 8- بدیهی است انحراف هنرمند از ذوق طبقه‌ی قاهر (= خواص) كاری ناروا و گناهی نابخشودنی است. 9- هنر خواص از یك سو از زندگی عملی به دور و در شمار تفننات است. 10- هنر و ادبیات برای این گروه وسیله‌ی بزرگ نمایی و امتیاز گیری و ابزاری برای مرعوب ساختن عوام است» (همان:127).
پرداختن به تفنن و تجمّل هم برای لذّت خود و هم برای مرعوب ساختن سایر مردم، در میان خواص جوامع بشری امری تازه نیست، مَثَل بارز این تجمّل پرستی و ثروت اندوزی «قارون» است كه در قرآن به آن اشاره شده است، یا حاكمان وقت در عهد نوح (علیه‌السلام) و دیگر انبیا كه رسولان الهی را به دلیل آن كه مردم كوچه و بازار به ایشان ایمان می‌آوردند، تحقیر می‌كردند و ایشان را به خاطر نداشتن ثروت و زخارف دنیوی دست می‌انداختند.
«تجمّل پرستی جزء خصوصیات اصلی اندیشه و روح غیر متمدن بَدَوی است. تجمّل بَدَوی مدرن با بدوی غیر مدرن، فرق ندارد. تجمّل پرستی، نیاز روح‌های سطحی و فقیری است كه از زیبایی‌های روح و سرمایه های معنوی و چشم‌اندازها و انقلاب‌ها و عظمت‌هایی كه در ایمان و اندیشه و علم و هنر و ادب و فلسفه و پروازهای شگفت دل آدمی هست، محروم‌اند» (شریعتی، 1370: 6).
منكران از طبقات ملأ و مترف، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به جرم نداشتن ثروت و باغ و داشتن صورت بشری كه همانند همه‌ی انسان‌ها در كوچه و بازار راه می‌رود، تقبیح می‌كنند و به عبارتی دست می‌اندازند، این خاصیّت اشراف و ستمگران است كه با تحقیر و به رخ كشیدن ثروت و مكنت خویش دیگر گروه‌ها را مرعوب خود می‌كنند تا بتوانند چند صباحی بیشتر به عیش خود ادامه دهند.

2-2- مبانی عقیدتی ادب پایداری در اسلام

ادیان الهی در معنای وسیع كلمه چیزی جز هدایت انسان و رفع اختلافات میان ابنای بشر نخواسته‌اند(4). ظهور دین اسلام در فضای آن روز حجاز در میان دو امپراتوری ایران و روم به عبارتی منادی ادب پایداری و ترویج توحید و شكستن بتها در سراسر عالم بود. پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در طول حیات سیاسی خود از ابلاغ رسالت ذرّه‌ای كوتاهی نكرد و مخاطبان آن روز و روزگاران بعد را به دو چیز ارجاع داد: 1.كتاب خدا 2. عترت و اهل بیت گرامی‌اش (علیهم‌السلام).
نخستین حركت ادب پایداری در همان روز رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شكل گرفت؛ «به شهادت تاریخ از روز رحلت پیغمبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله)... یعنی در همان موقعی كه هنوز جسد مقدس پیغمبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دفن نشده بود، و اهل بیت و (علیه‌السلام) عده‌ای از خیار صحابه، سرگرم لوازم سوگواری و تجهیز جنازه‌ی شریفش بودند، عدّه‌ی دیگری– كه بعداً اكثریت را بردند– با كمال دست پاچگی در سقیفه‌ی بنی ساعده تجمّع كرده و برای عامه‌ی مسلمین، در قیافه‌ی مصلحت جویی و خیرخواهی، خلیفه و جانشین پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تعیین كردند و در خلال این جریان حتی كم‌‌ترین اطلاعی به اهل بیت (علیه‌السلام) و خانواده‌ی پیغمبر اسلام و به ویژه به امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) كه در فضایل اسلامی و انواع فداكاری در تمام دوره‌ی بعثت، پیشتاز همه‌ی مسلمین بوده و به نص ولایت اختصاص یافته بود، ندادند» (طباطبایی،1382: 19).
گروهی به عنوان اعتراض به این حركت، ادب پایداری (= اعتراض) را با عنوان «شیعه» در اسلام پایه گذاری كردند. «امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و جمعی از یاران او مانند سلمان، ابوذر، مقداد و... پس از اطلاع از جریان انتخاب خلیفه، به مقام اعتراض و انتقاد برآمده و با استناد به نصّ ولایت به طریقه‌ی انتخاب خلیفه اعتراض كرده و به احتجاج پرداختند» (همان:20).
بنابراین پس ازظهور اسلام با شعار «لا إله إلّا االله» اسلام ناب در اهل بیت (علیه‌السلام) تحت عنوان تشیع جریان یافت و این جریان تا كنون برای حفظ حقایق دین و استمرار ولایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) كاری جز پایداری بر حقانیّت قرآن و حقایق دین اسلام نكرده و در مقابله با مخالفان از هر گروه و نحله از منافقین و قاسطین و مارقین و ناكثین و خوارج و... در حدّ توان در طول هزار و چهارصد سال گذشته پایداری و مبارزه كرده است.
قلّه‌ی رفیع این مبارزه، قیام حضرت ابا عبداالله حسین (علیه‌السلام) در سال 61 ه.ق در كربلاست كه نقطه‌ی عطف ادبیات پایداری و ادب اعتراض است با شعارِ «خون بر شمشیر پیروز است» و «هیهات منّا الذلة!»
در این فضای ترسیم شده، اسلام دینی است كه با هدایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل بیت (علیه‌السلام) او و به دور، از تحریف و تصرّف شیاطین و مخالفان و منافقان، مجموعه‌ای از عقاید و احكام برای انسان تعریف كرده تا فرد مسلمان در نظر و عمل راه سعادت را در دنیا و آخرت پیدا كند و در همین دنیا به مقام «راضیةً مرضیة» برسد و اگر چنین شد، در آن سرا نیز در جوار قرب حق و انبیا و ائمه‌ی هدی (علیه‌السلام) آرام خواهد گرفت.
گفته شد كه در شكل عام، ظهور دین اسلام با محتوای تعلیماتش خود نخستین پایه‌ی «ادب پایداری» است؛ در شكل خاص، «ادب پایداری» به شكل سخن و انواع ادب كلامی در فرهنگ اسلامی ظهور كرده كه در میان ایرانیان فارسی زبان، قدمتی هزار ساله دارد، الهام بخش اصلی آثار زبانی سخنوران و شاعران فارسی زبان در حوزه‌ی ادبیات پایداری، همانا قرآن و نهج البلاغه و سخنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه‌ی هدی – علیهم السلام – بوده است.
اكنون در ادامه‌ی بحث، عناصری از مبانی دین اسلام، یعنی ابعاد دین، نگاه اسلام به انسان و ابعاد وجودی او و اصل شریعت و اهداف غایی آن شرح داده می‌شود.

1-2-2- تعریف دین:

اگر دین را به طور كلی مجموعه‌ای از عقاید و دستورات مدوّن شده برای سعادتمندی بشر در نظر بگیریم باید گفت: «هر دین از آن حیث كه دین است دو عنصر اساسی دارد:
- آموزه (doctrine): [قوه‌ی فكری و نظام نظری است كه] میان مطلق و نسبی و حقّ مطلق و حقّ نسبی و ارزش مطلق و ارزش نسبی تمیز می‌دهد.
- روش (method): راهی برای متمركز شدنِ بر حق، برای متّصل كردن خویش به مطلق و زیستن بر طبق اراده‌ی عالم بالا و متناسب با مقصد و مقصود وجود بشری (نصر،1382: 13).

2-2-2- انسان از دیدگاه اسلام

در اسلام «انسان، خلیفه‌ی الهی معرفی شده، و این بدین معناست كه او بالقوّه حائز شرایط احراز صفات الهی است و در این مسیر قدرت انتخاب نیز دارد.
اسلام برای انسان بر طبق سرشت واقعی‌اش، آن گونه كه هست با همه‌ی امكاناتِ ذاتی در مرتبه‌ی بشری از آن حیث كه مرتبه‌ی بشری است، قانون گذاری می‌كند. یعنی با علم به این كه می‌داند انسان موجودی ضعیف، فراموش كار (غافل)، تابع محیط خویش و زندانی تمایلات حیوانی و شهوت خویش است، بی آن كه این جنبه‌های محدودكننده و ضعیف طبیعت بشری او را نادیده بگیرد، اساساً به او به منزله‌ی موجودی خداگونه می‌نگرد كه به عنوان جانشین (خلیفه) خداوند بر روی زمین و تجلّی اسماء و صفات خداوند است» (همان:16-18).
انسان برای رسیدن به ساحت خداگونه شدن، سه صفت از حق در خود به ارث برده است كه می‌تواند با احیای این صفات در خود به مقام خلیفگی خداوند دست یابد.
باری عقل، اراده و كلام هر سه از صفات ذاتی خداوند است، عقل با علم الهی مرتبط است، خداوند «علیم» و «بصیر» بلكه او «أَعلَم» به ذات اشیاست و این از اسماء الهی است.
خداوند صاحب «اراده» و اختیار مطلق است، خداوند موجود نامتناهی است و فقط موجود نامتناهی از اختیار مطلق برخوردار است.
«كلام» نیز متعلق به خداوند است، كلام از او صادر می‌شود و به او تعلق دارد و به او بر می‌گردد» (همان:18-19).
قول خداوند، فعل خداست و فعل خدا، قول اوست، چه هرگاه بخواهد چیزی را بیافریند فقط به او می‌گوید باش، پس می‌شود: «إِنَّما قَولَنا لِشَیءٍ إِذَا أَرَدناهُ أَن نَقُولُ لَهُ كُن فَیُكُونُ» (نحل/40)
آیه‌ی مذكور، جهتی از او به سوی ما دارد، امّا آیه‌ی زیر بیانگر حركت قول و كلام پاك ما از عالم انسانی به عالم ملكوت و به سوی خداست كه: «وَ إِلَیهِ یَصعَدُ الكَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرفَعَهُ» (فاطر/10)،» كلمه‌ی نیكوی توحید و (روح پاك انسانی) به سوی خدا بالا می‌رود و عمل نیك و خالص آن را بالا برد».
انسان با شنیدن پیام الهی، این اختیار را دارد كه خداگونه بشود یا نشود، خداوند خود در این ایه اشاره كرده كه «ما امانت [ایمان و بار تكلیف] را بر آسمان‌ها و زمین... عرضه كردیم، پس از تحمل آن سر باز زدند، پس انسان این بار را برداشت» (احزاب/72). عظمت بشری در این است كه او هم امكان رسیدن به مقام بالاتر از فرشتگان را دارد و هم در عین حال می‌تواند در مقام انكار خدا برآید، انسان به عنوان موجودی كه می‌تواند با قبول «امانت ایمان» خداگونه شود؛ البته پس از قبول این امانت و میثاق، وظایفی برای او واجب می‌شود كه مهم‌‌‌ترین آن وفای به این میثاق و عهد است كه در عبودیت و بندگی خلاصه می‌شود.

3-2-2- قرآن، كلام الهی

قرآن به اعتقاد عمومی مسلمانان پیام الهی (= وحی) است كه به پیامبر اُمّی عربی به زبان عربی مبین بی اعوجاج و عُجمه نازل شده است، این قرآن با مجموعه‌ی آموزه های آن، دیگر منبعِ كلّی اعتقادی هر مسلمان است و به طریق اولی پایه و مایه‌ی «ادبیات پایداری» است.
قرآن در بردارنده‌ی پیامی است كه فرد مسلمان پس از قبول امانت و میثاق خود با خداوند می‌تواند این عهد را به سر بَرَد و كمال وجودی بشری را محقّق سازد.
در خصوص این منبع كه اصل و اساس دیانت اسلام است، بلكه خود خداست، از حیث مراحل تنزیل، چگونگی تنزیل، تنزیل به زبان عربی، تقدس زبان عربی، چرا یك مسلمان باید به زبان عربی عبادت خود را انجام دهد؟ و... سؤالاتی دیگر مطرح است كه در ظرفیّت این نوشتار نیست، امّا اجمالاً می‌توان گفت: «قرآن را وقتی در تمامت آن نظر آوریم، بهسان خود «وجود»، به سان عالم هستی و موجوداتی است كه در آن حركت می‌كنند. قرآن همه‌ی عناصر وجود كلّی را در خود دارد و به همین دلیل در حدّ ذات خود عالمی است كه یك مسلمان زندگی خویش را از آغاز تا انجام در آن قرار می‌دهد.
قرآن مركب از كلمات است، طبعاً «تركیب» آن به رمز پردازی لوح و قلم منتهی می‌شود... خداوند قرآن نظری را با قلم كه رمز عقل كلّی است بر لوح محفوظ كه رمز قطب جوهری است نگاشته است،... از طریق كلمه است كه همه‌ی موجودات آفریده شده‌اند، بنابراین به معنای الهی قرآن مّثَل اعلای همه‌ی خلقت است... قرآن همان عالم هستی، همان عالم عظیم خلقت است كه آدمی در آن زندگی می‌كند و لحظه به لحظه نفس می‌زند» (همان،69: 71).

4-2-2- پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و سنّت نبوی

پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان بنیانگذار اسلام و ابلاغ كننده‌ی وحی الهی به بشر، مفسِّر أَتمّ و اكمل كتاب خداست، گفتار (= حدیث) و كردار (= سنّت) آن حضرت پس از قرآن مهم‌ترین منابع اسلامی است.
با توجه به موضوع «ادبیات پایداری» اجمالاً اشاره شد كه اساساً ظهور نبی اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان خاتم انبیا با آخرین شریعت برای برچیدن شرك و بت پرستی در همه‌ی اشكال آن روز بود و تا روز قیامت این ندا و پیام ادامه دارد.
حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) علاوه بر آنچه از قول «الله» در باب كلام و ارزش سخن و پرهیز از شاعران لهو پرداز كه طالب «لَهوُ الحَدیثِ» (لقمان/6) بودند، آورده، خود نیز همواره از شاعری آن طور كه در حجاز مرسوم بود، دوری می‌جستند و البته شاعران را به حكمت و موعظه‌ی حسنه و حمایت از حق دعوت می‌فرمودند، رفتار و قول حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان اصل و پایه‌ای برای ادب پایداری در اسلام، خود مقالات متعدد لازم دارد، كه مقتضی طرح در این محدوده نیست.

5-2-2- شریعت قانون الهی و ناموس اجتماعی و بشری

از دیگر منابع اصیل آیین اسلام در قالب شریعت (= احكام عملی) است، كه برگرفته از متن قرآن و احادیث نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و سنّت و سیره‌ی ایشان و جانشینان بر حقّ او– ائمه‌ی هدی و امامان معصوم (علیه‌السلام)– است، كه در طول حیات اسلام مسلمانان واقعی به دنبال اجرا و اعمال آن در زندگی فردی و اجتماعی بوده‌اند.
شریعت سرمشقی آرمانی برای زندگی و قانونی است كه مسلمانان را در قالب اجتماعی واحد، حول كلمه‌ی توحید «لا إله الّا االله» متحد می‌سازد.

6-2-2- مكتب تشیع و ادب پایداری

تشیع حزب یا گروه یا فرقه‌ای خاص نیست كه اجتماع مسلمانان را تهدید كرده و در صدد باشد وحدت كلمه‌ی اسلامی را بر هم بزند؛ بلكه همان طور كه اشاره شد شیعه حركت اصیل نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را پس از رحلت آن حضرت در جانشین بر حقّش علی ابن ابی طالب (علیه‌السلام) و فرزندان طاهرین (علیه‌السلام) او می‌داند و بنا به نصّ صریح قرآن و سخنان پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جریان اصیل عدالت خواهانه‌ای كه مفسّر قرآن و مروّج حقانیّت دین در همه‌ی ابعاد دنیوی و اُخروی بوده است.
این حركت اصیل در همان آغاز ظهور حتی در زمان حیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از سوی كافران، مشركان و منافقان تهدید می‌شد؛ امّا پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این تهدید عملی شد، و رهبری اجتماع مسلمانان از مجرای الهی خود منحرف گشت «یعنی ولایت و حكومت اسلامی به دست اشخاصی افتاد كه هیچ گونه مصونیّت خدایی نداشتند، در نتیجه محیط صد در صد آزاد اسلامی را به یك محیط فاسد بی بند و بار تبدیل كردند و روح تقوا و آزادی اسلامی را نابود ساختند و عالم اسلامی را در تحت شكنجه‌ی حكومت‌های استبدادی و رژیم‌های كسرایی و قیصری عربی قرار دادند، همه‌ی سرمایه‌ی آزادی دینی نابود شد و فضای اجتماع به همان فضای شوم جاهلیت عربی برگشت و بالاخره از اسلام به جز نامی نماند» (طباطبایی، 1382: 21).
اگر این كارها نمی‌شد با فاصله‌ی اندكی پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، عاشورا اتفاق نمی‌افتاد، گروهی آلوده به نفاق، خودخواهی، دنیاطلبی، سیاست زدگی، دیانت ظاهری و صوری، به امیدهای واهیبه فاصله‌ی فقط پنجاه سال پس از درگذشت آخرین (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خدا، آن واقعه‌ی عظیم را در كربلا پیش آوردند و سرِ فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به جرم حق ستایی و دفاع از حریم نبوت و اسلام ناب بریدند و...
این وقایع نه تنها خود درخت پایداری اسلام را قوّت بخشید، بلكه اساساً همین جریان خود به «ادبیات پایداری» بدل گشت و تا امروز الهام بخش عالمان و عارفان و شاعران و اندیشمندان در ساحت ادب و عرفان و حماسه گشت.

بامداد ایاك نعبد گفته‌ای در فرض حق *** چاشتگه خود را مكن در خدمت دونی حقیر (سنایی،1359: 289)
 

3-2- ادبیات پایداری (=اعتراض) در گستره‌ی زبان فارسی

ادب پایداری یا ادب اعتراض یا حتی ادب زهد و زهدیات در گستره‌ی زبان فارسی از نخستین روزهایی كه فارسی گویان حوزه‌ی خراسان و عراق، افكار و عقاید خود را در قالب شعر عرضه كردند، همواره مبتنی بر آموزه‌های اصیل اسلام و قرآن و سخنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان معصوم (علیه‌السلام) بوده است.
شاعرانی چون كسایی و ناصر خسرو قبادیانی و سنایی غزنوی و فردوسی و عطار و... در دیوان اشعار خود از سفره‌ی پرارج ادب و معرفت اسلامی بهره برده و آزادگی را ستوده و به فضایل انسانی بالیده‌اند و از آن سو به طرد رذایل و نفی صفات شیطانی پرداخته‌اند.
سرنخ این نوع از ادب را در تقسیم بندی شعر كلاسیك فارسی در انواع16 گانه‌ی آن می‌توان سراغ گرفت: انواع مدح، رثا، وصف، تصوف، اخلاق، فلسفه، روایت، غزل، خمریه، مناظره، حسب حال، حماسه، مفاخره، شكوی و شكایت، اعتذار (= سوگند نامه ها) هجا، هزل، مطایبه، لُغز و معما.
از میان انواع شعر و ادب رسمی، ادب پایداری (اعتراض) بیشتر وام دار آموزه‌های دینی، اخلاق، عرفان و حماسه و مدح و رثا در اشعار آیینی بوده است.
1 و 2- در قرون چهارم و پنجم، ناصر خسرو (394-481. ق) و سنایی غزنوی ( 467-529. ق) در میان گویندگان پارسی گو در حوزه‌ی ادبیات پایداری برجستگی بیشتری دارند. این دو با بهره‌جویی از منابع اصیل اسلام، تعالیم دینی و قرآن و سخنان پیامبر اكرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آثاری در این زمینه آفریدند و به تعبیر قرآن «الَّذینَ یُبَلِّغونَ رِسالاتِ اللهِ و یَخشونَهُ وَ لا یّخشَونَ أَحَدَاً إِلّا اللهَ وَ كَفی بِاللهِ حَسیباً» (احزاب/39)، رسالت سخن و سخنوری را ابلاغ كردند و در این راه فقط از خدا ترسیدند و از غیر او نترسیدند و خداوند را برای خود كافی دانستند، داشتن این چنین اوصافی مساوی با ابلاغ پیام نبوت است.
از باب حمایت از حریم سخن و آن را در مدح نالایق‌ها به كار نبردن، ناصر خسرو آورده است:

من آنم كه در پای خوكان نریزم *** مر این قیمتی دُرّ لفظ دری را (ناصر خسرو، )

یا آنجا كه سنایی گفته بود:

بامداد ایاك نعبد گفته ‌ای در فرض حق *** چاشتگه خود را مكن درخدمت دونی حقیر(سنایی،1359: 289)

ایشان در فضایی تربیت شده‌اند كه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن فرموده است:
«إِذَا لَقِیتُم المَدّاحِینَ فأحثُوا فی وُجُوهِهِم التُّرَابَ» (محمّدی ری شهری،ج9، 1362: 81).
ناصر خسرو، شعر خود را شعر بیداری می‌داند و با شعر درباری در ستیز است:

حكمت بشنو ز حجّت ایراك او *** هرگز ندهد پیام درگاهی ( ناصر خسرو، )

ناصر خسرو كسی را حكیم می‌داند كه از شاه و امیران نالایق نترسد و برای دریافت صله هر كس و ناكسی را شعر نگوید:

حكیم آن است كه از شاه نندیشد نه آن نادان *** كه شه را شعر گوید تا مگر چیزیش فرماید (همان:).

بعد از ناصر خسرو، سنایی با چاشنی معرفتی و پای بندی به مفاهیم عمیق تر قرآن و معارف نبوی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و برخورداری از زُهد و قناعت و شریعت مداری، مجموعه‌ای غنی در «ادب پایداری» آفریده است، محض نمونه:

شعر ابنای عصر اندر شرّ *** هم روان است لیك سوی سقر
شعر و شرع از روان و جان خیزد *** عُشر و خمس از ضیاع و كان خیزد(حدیقه،1359: 714)

شعر من شرح شرع و دین باشد *** شاعر راست گوی این باشد(همان:725)

3- بعد از این دو، فریدالدین عطار نیشابوری (ف:627) در خور ذكر است، اگر عطار هیچ سخنی در این زمینه به جز چند بیت پایانی منطق الطیر نسروده بود، باز پایه و قدر او در حوزه‌ی ادب اعتراض و پایداری مقامی بسیار والا داشت.

شكر ایزد كه درباری نیم *** بسته‌ی هر ناسزاواری نیم
من ز كس بر دل كجا بندی نهم *** نام هر دون را خداوندی نهم
نه طعام هیچ ظالم خورده‌ام *** نه كتابی را تخلّص كرده‌ام
همّت عالیم ممدوحم بس است *** قُوت جسم و قوّت روحم بس است
نه ز همّت میل ممدوحی مرا *** نه ز ظلمت خلوت روحی مرا
نه هوای لقمه‌ی سلطان مرا *** نه قفای سیلی دربان مرا (عطار، 1348: 253-254)

4- پس از عطار، جلال الدین محمّد بلخی (ف:672)

من غلام آنكه نفروشد وجود *** جز بدان سلطان با افضال وجود (مولوی، دفتر5، ب490)

5- بعد از مولوی، سعدی (ف:691 یا 694) با بهره گیری از زبان اخلاق (فضایل و رذایل) به ویژه در قالب نصیحت، نوع خاصی از ادب پایداری را پی‌ریزی كرده است:

به راه تكلف مرو سعدیا *** اگر صدق داری بیار و بیا
چه حاجت كه نُه كرسی آسمان *** نهی زیر پای قزل ارسلان
مگو پای عزّت بر افلاك نه *** بگو روی اخلاص بر خاك نه (سعدی،1363: 64)

6- سیف فراغانی (705-749) شاعر توانمندی است در عصر سعدی از حوزه‌ی پارسی گویان فرا رود كه با حمله‌ی مغول به آسیای صغیر هجرت كرده است، در قالب نیایش از خداوند خواسته است:

ایا سلطان‌تر از بنده ز سلطان بی نیازم كن *** ز خسرو فارغم گردان و از خان بی نیازم كن
امیران همچو گرگان و رعیّت گوسپندانشان *** سگ درگاه خویشم خوان ز گرگان بی نیازم كن (سیف فرغانی، 1364: 174)

7- خواجه شمس الدین حافظ شیرازی (ف:791) خود موضوع مستقلی است كه در ادب اعتراض شیوه‌ای خاص دارد. از شاعران عهد صفویه در ایران اهلی شیرازی، عرفی شیرازی، شیخ بهایی، كلیم و محتشم كاشانی صائب و... را نیز می‌توان نام برد. در عهد قاجار گویندگانی بلند طبع ظهور یافته‌اند كه در ترویج آزادگی و ادب پایداری كفّه‌ای پر بارند و وصال شیرازی و فروغی بسطامی، از آن جمله‌اند.
در عهد قاجار دوّم نیز سخنورانی هستند كه حرمت قلم را پاس می‌دارند و زبان به دفاع از ارزش‌های اسلامی و انسانی می‌گشایند. از این گروه: ادیب نیشابوری، عارف قزوینی، سید اشرف الدین حسینی و نسیم شمال و فرخی یزدی شاعر آزادی خواه كه جان شریف خود را بر سرِ پیمان نهاد.
در میان شاعران دهه‌های 1300 ه.ش تا كنون از مهدی اخوان ثالث (1307-1369) به خاطر سرودن اشعاری در خفقان رژیم ستم شاهی رضا خان قابل اعتناست.
در این دوران به خاطر شرایط خاص روشنفكری و گرایش تحصیل كرده‌ها كه شاعران هم بی ثأثیر از این نحله‌ها نیستند، شرایطی حاكم شد كه تحلیل «ادب پایداری» از این دوران به تأمل بیشتری نیازمند است.
امّا در عصر انقلاب اسلامی بعد از بهمن 1357 ه.ش شرایطی پیش آمد كه جریان ادب و هنر به ویژه شعر و ادبیات بویژه «ادب پایداری» مجدداً با رویكرد به مكتب تشیع و اسلام نبوی و منش علوی (علیه‌السلام) مسیر جدیدی پیدا كرد، به خصوص در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اسلامی، كه ادبیات پایداریِ دفاع مقدس در ابعاد حماسی، مدایح دینی، رثای شهدای كربلا، و در یك كلام شعر آیینی ظهور و بروز تازه‌ای یافت كه خود نیاز به سال‌ها مطالعه و تحقیق و پژوهش دارد.

2-4- آسیب شناسی ادبیات پایداری

بزرگ‌‌‌ترین آسیبی كه در حقیقت نوعی تهدید برای این جریان اصیل هنری و ادبی قابل پیش بینی است، مسأله‌ی استحاله‌ی فرهنگی است كه همواره از سوی دشمنان و منافقان و بعضاً دوستان نادان ممكن است پیش بیاید.
1. نخستین مسأله این است كه معمولاً حركت‌های مردمی و انقلابی بعد از آن كه پیش رفت و ضرر و زیان‌هایش معلوم شد و خالص گردید به محض آن كه اوضاع آرام شد، خواص و فرصت طلب‌ها با روحیات دیوان سالاری و بوروكراتی و بلكه افزون طلب در ثروت سر می‌رسند و جریان اصیل مردمی با سرمایه‌ای ارزشمند را به نفع خود مصادره به مطلوب می‌كنند، نمونه‌هایش را از صدر اسلام تا كنون می‌توان سراغ گرفت و به نقد و تحلیل آنها پرداخت.
هم اكنون استحاله كنندگان فرهنگی از همین مصادره‌ی میراث ادب پایداری از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس شروع كرده‌اند، برای نمونه در كتاب بزرگداشت مرحوم قیصر امین پور، شبه بهایی‌ها هم در باب اشعار او مقاله نوشته‌اند و به چاپ رسیده است.
اگر خیالمان راحت باشد كه دشمن در كار نیست، شكست خورده‌ایم، هنوز در عرصه‌ی فرهنگ و ادبیات كشور در چهره‌ای بسیار رسمی در قالب سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی رسمی، افرادی از بازمانده‌ی كودتای 28 مرداد 1332و مستشاران فرهنگی سازمان انتشارات فرانكلین مشغول كار و فعالیت هستند، عضوگیری جدید می‌كنند، در امور زحمت افزا دخالت نمی‌كنند، ولی در برداشتن سهم مالی و ریالی از همه‌ی رزمندگان و شهدا و ایثارگران بیشتر می‌برند و از همه طلب كارترند!!
2. در این زمان كه ادبیات پایداری در حال مداقّه، حمایت و ترویج است، رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی را در سطوح كارشناسی تا دكتری از حیث محتوا و شیوه‌ی تدریس و تحصیل به نقد بگذاریم.
آیا بر این بنای پوسیده كه برگرفته از شیوه‌ی شرق شناسی مدارس و كرسی‌های شرق شناسی انگلیسی و آمریكایی است، می‌توان ادبیاتی مبتنی بر معارف قرآن و شیعه كه امروزه «ادب پایداری» نام گرفته است، استوار كرد؟
بعید است كه از بنایی بیگانه، صدایی خودی و حمایت كننده و اصیل صادر شود. شرقشناسان، تاریخ ادب و هنر ممالكی چون ما را در تاریخ گذشته برای شناخت بهتر و تصمیم‌گیری‌های امروز خود مطالعه می‌كنند، ولی ما اسلام را به تاریخ پیوسته تلقی می‌كنیم و باور كرده‌ایم كه دیگر نمی‌توان با نماز اسطوره ساخت! دیگر نمی‌توان فریاد جهاد برآورد! و...
3. به كار كرد و نحوه‌ی گزینش نیروی سازمان و مؤسسات فرهنگی كشور در حوزه‌ی زبان و ادبیات فارسی، كانون‌های پرورش فكری كودكان و نوجوانان، دایرة المعارف‌های دولتی و به ظاهر خصوصی، كتابخانه ملی ایران، بنیادهای ادبی و جوایز ادبی، ناشران بزرگ دولتی و به ظاهر خصوصی، به سازمان كتب درسی ایران (آموزش و پرورش)... دقّت بیشتری كرد و نهادهای نظارتی از مجلس شورای اسلامی و دیگران را هوشیار كرد كه گمان نشود كه بنی یهود (بنی قریظه و بنی نضیر و... ) به خواب رفته‌اند، هم اكنون شبه فرماسونرها و شبه بهایی‌ها و شبه صوفی‌ها و... گروه های سیاسی منسوب به رژیم سابق هر روز و هر لحظه به دنبال مطامع خویش‌اند و نمرده‌اند و بی كار ننشسته‌اند.

«عَلَی اللهِ تَوَكَّلنا رَبَّنَّا لا تَجعَلنا فَتنةً
لِلقوم الظَّالِمینَ وَ نَجِّنا بِرَحمَتِكَ
مِنَ القَومِ الكافِرینَ» (یونس/86،85)
 

3- نتیجه‌گیری

«ادبیات پایداری» در بخش بایدها و نبایدها، یعنی استمرار و پایداری در نفی غیر خدا و محافظت در اثبات او و هرآنچه صفت اوست، شكل می‌گیرد؛ یعنی نباید میان باورهای نظری (= آموزه‌ی) یك فرد مسلمان با آنچه در عمل (= روش) به كار می‌بندد، تعارض و اختلافی دیده شود، التزام عملی به آموزه‌های دینی كه از منبع قرآن و سیره‌ی نبوی و مكتب تشیع سرچشمه گرفته، منجر به خلق آثاری
در حوزه‌ی ادب و هنر می‌شود كه در ستیز با اشراف و شیطان صفتان است و حامی مستضعفان و یاور محرومان، نفی بت‌ها و مبارزه با نمرودها و اثبات توحید و اعتلای كلمه‌ی «لا إله إلّا االله».
در ادب و زبان فارسی، آثاری ارزشمند با محتوای ادبیات پایداری نیز آفریده شده كه مبتنی بر آموزهای اصیل الهی و اسلامی بوده است.
لازمه‌ی استمرار حركت در ساحت ادبیات پایداری، پایداری و پافشاری بر ارزش‌های دینی و اخلاقی برگرفته از قرآن و عترت است و البته ممانعت از ورود استحاله‌گران و تحریف كنندگان، چه شیطان بی كار ننشسته و همواره در حال اغوا و گمراه كردن آدمی است.

پی‌نوشت‌ها:

1- عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور.
2- نگارنده در زمینه‌ی «ادب اعتراض» از سال 1367 تا كنون آثاری پژوهشی به اهل تحقیق تقدیم داشته است:
1- جلوه‌های آزادگی و ادب اعتراض در شعر ناصر خسرو، پایان نامه ارشد به راهنمایی احمد احمدی، مشاور: اسماعیل حاكمی، محمّد خوانساری، دانشگاه تربیت مدرس، بهمن 1369.
2- ناصر خسرو و ادب اعتراض (كتاب)، تحقیق و نگارش علی محمّد پشت دار، چ اوّل، نشر فرهنگ صبا، تهران، 1385.
3- ناصر خسرو و ادب اعتراض (مقالات،) فصلنامه مدرس، پاییز و زمستان 1370،ش 5-6-7- صص144-153، دانشگاه تربیت مدرس.
4- چشم انداز آزادگی و ادب اعتراض در شعر فارسی (مقالات)، دو فصلنامه تخصصی علوم ادبی، سال سوّم، ش 5، پاییز و زمستان 1389 صص157-180.
5- ادب اعتراض درشعر سنایی (همایش و سخنرانی،) همایش ملی حكیم سنایی90/10/5 زاهدان، دانشگاه آزاد اسلامی.
6- ادب اعتراض در شعر وحشی بافقی (همایش و سخنرانی)، بزرگداشت كمال الدین وحشی بافقی،18،17 مهرماه 9292، یزد- بافق.
7- نقیضه‌گویی در فرهنگ جبهه (همایش و سخنرانی)، چهارمین همایش پایداری، كرمان، 91/12/15 مشترك با سركار خانم نیلوفر حاجی مراد خانی.
8- آزادگی و ادب اعتراض درشعر حافظ (پایان نامه ارشد)، فرهاد رفیع پور ماسوله، به راهنمایی علی محمّد پشت دار، دانشگاه پیام نور تهران، خرداد 1386.
9- آزادگی و ادب اعتراض درشعر خاقانی، مجید همایون، به راهنمایی علی محمّد پشت دار، دانشگاه پیام نور تهران، اسفند 1386.
3- نقد رفتارفرعون در قرآن با قوم موسی (علیه‌السلام) در این عرصه قابل توجه است.
4- كَانَ النّاسُ أَمَةً واحِدَةً فَبَعثَ اللهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرینَ وَ مُنذِرینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُم الكِتابَ بِالحَقِّ لِیَحكُمَ بَینَ النّاسِ فیما اختَلَفُوا فیه.... (بقره/213).

منابع :
1- قرآن. (1350)، ترجمه‌ی مهدی الهی قمشه ای، تهران: نشرصالح.
2- آریان پور، امیرحسین. (1354)، اجمالی از جامعه شناسی هنر، انجمن كتاب دانشجویان دانشكده‌ی هنرهای زیبا.
3- بلخی، جلال الدین محمّد. (بی‌تا)، مثنوی، به كوشش نیكلسون، تهران: مولی.
4- پور ممتاز، علیرضا. (1372)، فرهنگ اصطلاحات چاپ و نشر، چ اوّل، تهران: مؤسسه نمایشگاه‌های فرهنگی وزارت ارشاد اسلامی.
5- سعدی، مصلح الدین. (1363)، بوستان، به كوشش خزائلی، چ پنجم، تهران: جاویدان.
6- سنایی، مجدود بن آدم. (بی‌تا)، دیوان اشعار، به كوشش مدرس رضوی، تهران: سنایی.
7- _____. (1359)، حدیقة الحقیقه، به كوشش مدرس رضوی، تهران: سنایی.
8- سنگری، محمّد رضا. (1389)، ادبیات دفاع مقدس، تهران: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، چ اوّل.
9- شریعتی، علی. (1370)، علامه اقبال از دیدگاه شریعتی، روزنامه كیهان مورّخ پنچ شنبه 1370/30/30 ش14214.
10- طباطبایی، محمّد حسین. (1382)، شیعه، چ چهارم، چ اوّل1339، تهران: مؤسسه‌ی پژوهشی حكمت و فلسفه ایران.
11- _____. (1379)، المیزان، ترجمه‌ی محمّد باقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چ دوازدهم.
12- عطار، فرید الدین. (1348)، منطق الطیر،به كوشش سید صادق گوهرین، چ دوّم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.
13- علیپور، صدیقه. (1387)، ساختار معرفت شناسی شعر پایداری ایران، نامه‌ی پایداری(2)، به كوشش احمد امیری خراسانی، كرمان: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس.
14- سیف، فرغانی. (1364)، دیوان قصاید، به كوشش ذبیح الله صفا، چ اوّل، تهران: فردوس.
15- فیض كاشانی، ملا محسن. (1373)، رساله‌ی گلزار قدس ضمیمه‌ی دیوان اشعار، به كوشش سید علی شفیعی، چ سوّم، تهران: چكامه.
16- قبادیانی، ناصر خسرو. (1365)، دیوان قصاید، به كوشش مجتبی مینوی و همكار، تهران: دانشگاه تهران.
17- كم سفیدی، اصغر. (1378)، ادبیات پایداری، نامه‌ی پایداری(2)، به كوشش احمد امیری خراسانی، كرمان: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس.
18- محمّدی ری شهری، محمّد. (1362)، میزان الحكمه، ده جلدی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چ اوّل.
19- نصر، سید حسین. (1382)، آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام، ترجمه‌ی ان شاءالله رحمتی، چ اوّل، تهران: جامی.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1393)، نشریّه‌ی ادبیّات پایداری شماره‌ی 10، کرمان: مرکز منطقه‌ای اطلاع رسانی علوم و فناوری (RICeST) پاسگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC).



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط