نویسنده: عباس كوثری
ابن فارس مینویسد برای «حی» در اصل دو معناست، یكی زندگی در مقابل مرگ و دیگری استحیا و شرمساری ضد وقاحت و زشتكاری. (1) بر این اساس فیومی مینویسد: «استحییته» یعنی او را زنده رها كردم و از كشتن وی صرف نظر كردم و جمله «استحیا منه» به معنای انقباض و باز ایستادن انسان از ارتكاب زشتیها و ترك آن است. (2)
راغب اصفهانی مینویسد: «حیاء» امتناع روح از ارتكاب زشتیها و ترك آنهاست. روایت شده است خداوند حیا میكند پیرمرد مسلمان را عذاب كند. مقصود از حیای الهی در این روایت انقباض نیست؛ زیرا خداوند منزه است از اینكه به چنین اوصاف جسمانی متصف شود، بلكه مقصود از آن، ترك عذاب است. (6) مؤلف كشاف نیز كلمه «یستحیی» در آیه را به معنای ترك میداند و مینویسد: «حیاء» دگرگونی و شكسته احوالی است كه بر انسان از ترس قرار گرفتن در معرض عیب و مذمت دیگران شكل میگیرد و مانع انجام اینگونه كارها میشود. وی سپس میگوید: چگونه میتوان خداوند را به این معنا توصیف كرد، با اینكه ذات الهی از هرگونه تغییر و خوف و مذمت به دور است؟ پس پاسخ میدهد این اطلاق بر شیوه تمثیل است، چنان كه حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله وس سلم) كه فرموده «خداوند كریم حیا میكند دستان بندهاش را كه به سوی او بلند شده، خالی بازگرداند، مگر آنكه پیش از آن به او خیری داده باشد»، تنظیر و تمثیل اعطای الهی است به فردی كه محتاج را به دلیل حیا بازنمیگرداند. در نتیجه معنای این كلام الهی «ان الله لا یستحیی» این است كه خداوند تمثیل به پشه را ترك نمیكند، گرچه ممكن است فردی به سبب كوچكی پشه از آوردن این مثال صرف نظر كند. (7)
طبرسی یكی از احتمالات معنایی «لا یستحیی» را عدم امتناع و ترك نكردن دانسته است. (8) بیضاوی نیز «لا یستحیی» را به این معنا دانسته است كه خداوند ضرب المثل پشه را ترك نمیكند، چنان كه برخی به دلیل كوچكی پشه تمثیل به آن را ترك میكنند. وی سپس مینویسد: حیا حد وسط بین وقاحت و جرئت داشتن بر ارتكاب زشتیها و بین خجالت است. در نتیجه حیا فروتنی و خضوعی است كه بر قوه حیوانی عارض گشته،آن را از ارتكاب اعمال حیوانی باز میدارد و مقصود از آن به هنگام توصیف خداوند، معنای ملازم شرمساری، یعنی ترك است، چنان كه مقصود از صفت رحمت در خداوند، لازمه معنایی آن یعنی رساندن خوبیهاست و علت كاربرد استحیا به جای ترك، بیان تمثیل و مبالغه در عدم ترك است. (9) نظیر همین آیه، دیگر كلام الهی است كه میفرماید: «... وَ اللَّهُ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ ... » (10).
خداوند در سوره احزاب میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَ لکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ... » (12)؛ ای مؤمنان وارد خانههای پیامبر نشوید، مگر آنكه به شما برای صرف طعامی اجازه داده شود بی آنكه «قبل از موعد» در انتظار وقت غذا ننشینید؛ اما هنگامی كه دعوت شدید، داخل شوید و وقتی غذا خوردید، پراكنده شوید و سرگرم صحبت و گفتگو نشوید؛ زیرا این كار، پیامبر را ناراحت میكند. او از شما شرم میكند؛ ولی خداوند گفتن حق را ترك نمیكند.
گفتنی است استحیا به معنای شرم، مربوط به پیامبر است (فیستحی منكم)؛ زیرا همانگونه كه در معنای قبل ذكر شد، استحیا در صورت نسبت به خداوند، به معنای ترك خواهد بود.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
كاربردهای استحیاء در قرآن
1. زنده نگه داشتن
خداوند متعال میفرماید: «وَ إِذْ نَجَّیْنَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ یُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ... » (3). به قرینه «یذبحون» مقصود از استحیای زنان، باقی گذاشتن و نكشتن آنان است و مثل آیه «... یُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ ... » (4) و نیز آیات 127 سوره اعراف، 6 سوره ابراهیم و 25 سوره غافر.2. ترك
قرآن كریم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهذَا مَثَلاً... » (5).راغب اصفهانی مینویسد: «حیاء» امتناع روح از ارتكاب زشتیها و ترك آنهاست. روایت شده است خداوند حیا میكند پیرمرد مسلمان را عذاب كند. مقصود از حیای الهی در این روایت انقباض نیست؛ زیرا خداوند منزه است از اینكه به چنین اوصاف جسمانی متصف شود، بلكه مقصود از آن، ترك عذاب است. (6) مؤلف كشاف نیز كلمه «یستحیی» در آیه را به معنای ترك میداند و مینویسد: «حیاء» دگرگونی و شكسته احوالی است كه بر انسان از ترس قرار گرفتن در معرض عیب و مذمت دیگران شكل میگیرد و مانع انجام اینگونه كارها میشود. وی سپس میگوید: چگونه میتوان خداوند را به این معنا توصیف كرد، با اینكه ذات الهی از هرگونه تغییر و خوف و مذمت به دور است؟ پس پاسخ میدهد این اطلاق بر شیوه تمثیل است، چنان كه حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله وس سلم) كه فرموده «خداوند كریم حیا میكند دستان بندهاش را كه به سوی او بلند شده، خالی بازگرداند، مگر آنكه پیش از آن به او خیری داده باشد»، تنظیر و تمثیل اعطای الهی است به فردی كه محتاج را به دلیل حیا بازنمیگرداند. در نتیجه معنای این كلام الهی «ان الله لا یستحیی» این است كه خداوند تمثیل به پشه را ترك نمیكند، گرچه ممكن است فردی به سبب كوچكی پشه از آوردن این مثال صرف نظر كند. (7)
طبرسی یكی از احتمالات معنایی «لا یستحیی» را عدم امتناع و ترك نكردن دانسته است. (8) بیضاوی نیز «لا یستحیی» را به این معنا دانسته است كه خداوند ضرب المثل پشه را ترك نمیكند، چنان كه برخی به دلیل كوچكی پشه تمثیل به آن را ترك میكنند. وی سپس مینویسد: حیا حد وسط بین وقاحت و جرئت داشتن بر ارتكاب زشتیها و بین خجالت است. در نتیجه حیا فروتنی و خضوعی است كه بر قوه حیوانی عارض گشته،آن را از ارتكاب اعمال حیوانی باز میدارد و مقصود از آن به هنگام توصیف خداوند، معنای ملازم شرمساری، یعنی ترك است، چنان كه مقصود از صفت رحمت در خداوند، لازمه معنایی آن یعنی رساندن خوبیهاست و علت كاربرد استحیا به جای ترك، بیان تمثیل و مبالغه در عدم ترك است. (9) نظیر همین آیه، دیگر كلام الهی است كه میفرماید: «... وَ اللَّهُ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ ... » (10).
3. شرم و آزرم
این معنا در دو آیه از قرآن كریم آمده است: یكی در سوره قصص و دیگری در سوره احزاب. خداوند متعال در سوره قصص میفرماید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا... »: سپس یكی از دو دختر شعیب به نزد او (موسی) آمد؛ در حالی كه با شرم و آزرم گام برمیداشت. (11)خداوند در سوره احزاب میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَ لکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لاَ مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللَّهُ لاَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ... » (12)؛ ای مؤمنان وارد خانههای پیامبر نشوید، مگر آنكه به شما برای صرف طعامی اجازه داده شود بی آنكه «قبل از موعد» در انتظار وقت غذا ننشینید؛ اما هنگامی كه دعوت شدید، داخل شوید و وقتی غذا خوردید، پراكنده شوید و سرگرم صحبت و گفتگو نشوید؛ زیرا این كار، پیامبر را ناراحت میكند. او از شما شرم میكند؛ ولی خداوند گفتن حق را ترك نمیكند.
گفتنی است استحیا به معنای شرم، مربوط به پیامبر است (فیستحی منكم)؛ زیرا همانگونه كه در معنای قبل ذكر شد، استحیا در صورت نسبت به خداوند، به معنای ترك خواهد بود.
پینوشتها:
1. ابن فارس؛ معجم مقاییس اللغة، ج2، ص122.
2. احمد فیومی؛ المصباح المنیر، ج1و2، ص160.
3. بقره: 49.
4. اعراف: 141.
5. بقره: 26.
6. حسین راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن، ص270.
7. محمود زمخشری؛ الكشاف، ج1، ص112-113.
8. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان، ج1و2، ص165.
9. عبدالله بیضاوی؛ تفسیر البیضاوی، ج1،ص 71-72.
10. احزاب: 53.
11. قصص: 25.
12. احزاب: 53.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول