كاربردهای بحر در قرآن
كلمه بحر در قرآن كریم در مقابل خشكی به كار رفته است. خداوند متعال میفرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ... » (3): ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنان را در خشكی و دریا [بر مركبهای راهوار] حمل كردیم. همچنین خداوند متعال میفرماید: «... وَ یَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ ... » (4). همین سان است كلمه بحر در سوره انعام آیه 63، شورا آیه 32 و ... دارای مصادیق زیر است.1. دریای احمر
درباره قصه حضرت موسی و غرق شدن فرعون در دریا، آیات مختلفی در قرآن آمده است. در برخی از آنها كلمه بحر و در بعضی دیگر كلمه «یمّ» ذكر شده است، همانند «فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ » (5)، «فَأَسْرِ بِعِبَادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ* وَ اتْرُکِ الْبَحْرَ رَهْواً إِنَّهُمْ جُنْدٌ مُغْرَقُونَ » (6) و «فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِی الْیَمِّ... » (7). برخی معتقدند مقصود از بحر و یم در آیات بالا، دریای احمر است كه به آن بحر قُلزُم نیز میگویند و در تورات با نام «بحر سوف» آمده است. (8) قاسمی در تفسیرش مینویسد: مقصود از دریایی كه فرعون در آن غرق شد، دریای قلزم است كه شهری در شرق مصر نزدیك كوه طور بوده و چون دریای مزبور در كناره این شهر بوده است، به آن نسبت داده شده است و اكنون به نام «سویس» است و كسی كه بحر را به رود نیل تفسیر كرده، به خطا رفته است. (9) در مقابل آنچه گفته شد، برخی دیگر معتقدند مقصود از بحر، رود نیل است و در این زمینه به این قرائن استناد جستهاند:1. محل سكونت فراعنه كه مركز آباد شهرهای مصر بوده، حتماً نقطهای بوده كه با رود نیل فاصله زیادی نداشته و اگر معیار را محل فعلی اهرام یا حوالی آن بگیریم، بنی اسرائیل ناچار بودند برای رسیدن به سرزمین مقدس، نخست از نیل عبور كنند؛ زیرا این منطقه در غرب نیل واقع شده و آنان برای رسیدن به سرزمین مقدس باید به سوی شرق بروند.
2. فاصله مناطق آباد مصر كه طبعاً در نزدیكی نیل است، با دریای احمر به قدری است كه بسیار بعید به نظر میرسد بنی اسرائیل بتوانند آن را در یك شب یا نصف یك شب طی كنند (از آیات گذشته این مطلب روشن شد كه آنها شبانه سرزمین فراعنه را پشت سر گذاشتند و لشكر فرعون نیز به هنگام طلوع آفتاب به آنان رسیدند).
3. برای گذشتن از سرزمین مصر و رسیدن به اراضی مقدس نیازی نیست كه از دریای احمر بگذرند؛ چرا كه قبل از حفر كانال سوئز، باریكه خشك قابل ملاحظهای در آنجا وجود داشته است، مگر اینكه دست به دامن این فرضیه بزنیم كه در زمانهای بسیار قدیم دریای احمر با دریای مدیترانه متصل بوده و در آنجا خشكی وجود نداشته است و این فرضیه به هیچ وجه ثابت نیست.
4. قرآن در داستان انداختن موسی به آب، تعبیر به یمّ كرده است (10)، چنان كه در مورد غرق فرعونیان نیز تعبیر به یم كرده است. (11) با توجه به اینكه هر دو در یك داستان است و هر دو به طور مطلق نقل شدهاند، به نظر میرسد هر دو یكی باشند و با توجه به اینكه طبق تاریخ و قرائن عادی، مادر موسی (علیه السلام) وی را به نیل سپرد، معلوم میشود غرق فرعونیان در نیل بوده است. (12)
این در حالی است كه مؤلف التحقیق معتقد است منظور از واژه بحر در این آیه، انتهای خلیج سویس از دریای احمر است كه حد فاصل بین مصر و صحرای سینا است و از سِفر خروج تورات فعلی برمیآید كه آغاز حركت بنی اسرائیل از شهر رَعَمْسیس به سوی سكّوت و از آنجا به سوی فم الحیروث در كناره دریای احمر بوده است. او سپس نتیجه میگیرد بنی اسرائیل در شب اول از شهر رعمسیس خارج شدند و در شب دوم در سرزمین سكّوت فرود آمدند و در شب سوم به سرزمین ایثام و در شب چهارم به فم الحیروث وارد شدند. پس از آن دستور آمد كه به كناره دریا حركت كنند كه در این زمان رویارویی بین بنی اسرائیل و سپاهیان فرعون صورت گرفت. (13)
در پاسخ به نظریه اول در قرینه سوم میتوان گفت: از ظواهر آیات قرآن استفاده میشود كه از آغاز، اراده الهی بر این بوده است كه موسی (علیه السلام) به طرف دریا حركت كند تا در آنجا غرق شدن فرعون و یارانش محقق شود و بر فرض وجود راه خشكی، مأمور به استفاده از آن نبوده است، چنان كه میفرماید: «وَ لَقَدْ أَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لاَ تَخَافُ دَرَکاً وَ لاَ تَخْشَى » (14): ما به موسی وحی كردیم: شبانه بندگانم را از مصر با خود ببر و برای آنان راهی خشك در دریا بگشا كه نه از تعقیب فرعونیان خواهی ترسید و نه از غرق شدن در دریا. نیز به همین سان است آنچه گفته شده كه بنی اسرائیل شبانه سرزمین فراعنه را پشت سر گذاشتند و لشكر فرعون نیز به هنگام طلوع آفتاب در پایان همان شب به آنان رسیدند و بسیار بعید به نظر میرسد بنی اسرائیل بتواند راه دریای احمر را در یك شب طی كند كه در پاسخ به این اشكال نیز میتوان گفت از ظاهر جمله «فَأَرْسَلَ فِرْعَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِینَ» (15) استفاده میشود كه فرعون برای تهیه نیرو مأموران ویژه فرستاد و بعید است كه در همان شب كه حركت بنی اسرائیل اتفاق افتاده، فرعون توانسته باشد نیروهای شهرها را آماده و بنی اسرائیل را تعقیب كند. پس بنی اسرائیل افزون بر یك شب فرصت داشت تا بتواند خود را به دریای احمر برساند. این در حالی است كه قرینه چهارم دلیلی استحسانی است كه موجب تحقق ظهور نمیشود.
2. دریای دارای آب شیرین خوشگوار
خداوند متعال میفرماید: «وَ مَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَ هذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَ مِنْ کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیّاً وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا... » (16): دو دریا یكسان نیستند. این یكی دریایی است كه آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است و آن یكی شور و تلخ و از هر دو گوشتی تازه میخورید و وسایل زینتی استخراج كرده و میپوشید.نیز قرآن كریم میفرماید: «وَ هُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَ هذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَ جَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً » (17). بحر عذب به معنای دریایی است كه دارای آب پاكیزه و سرد است (18) و فرات به معنای شدت عذوبت است (19)، به گونهای كه متمایل به شیرین باشد. (20)
3. دریای دارای آب شور و تلخ
همانند دو آیه پیشین كه در توصیف یكی از دریاها فرمود: «وَ هذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ ».4. دریای آب شیرین متصل به دریای آب شور بدون امتزاج با یكدیگر
در این زمینه قرآن كریم میفرماید: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ *بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَ یَبْغِیَانِ» (21): دو دریای مختلف (شور و شیرین) را در كنار هم قرار داد؛ در حالی كه با هم تماس دارند. در میان آن دو برزخی است كه یكی بر دیگری غلبه نمیكند. قریب به همین مضمون است كه میفرماید: «جَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزاً» (22): میان دو دریا مانعی قرار داد. مقصود از این دو دریا دو دریای «شیرین» و «شور» است، به قرینه آیه دوازدهم سوره فاطر و آیه 53 سوره فرقان كه این دو دریا را با آب شیرین و شور توصیف كرده است.در اینكه محل این دو دریا كجاست و مقصود از برزخ فاصل بین آن دو چیست، احتمالات مختلفی ذكر شده است. برخی گفتهاند منظور دو دریای ایران و روم است. (23) در پاسخ گفتهاند دریای ایران و روم هر دو آب شور دارند و برزخی میان آن دو نیست. مؤلف المیزان مینویسد: بهترین نظریه این است كه بگوییم مقصود از دو دریا یكی دریاهای شور است كه قریب به سه چهارم كره زمین را در برگرفته و دیگری دریاهای شیرین است كه خدای تعالی آنها را در زیر زمین ذخیره كرده و به صورت چشمه از زمین میجوشد و نهرهای بزرگ را تشكیل داده و مجدداً به دریاها میریزد و هر دو به یكدیگر اتصال دارند، بدون آنكه شوری و شیرینی یكدیگر را از بین ببرند؛ زیرا بین آنها مخازن زمین و رگههای آن قرار گرفته است. (24) ولی آنچه این احتمال را تضعیف میكند، آیه بعدی است كه میفرماید از این دو دریا، لؤلؤ و مرجان استخراج میشود؛ در حالی كه از آبهای زیرزمینی این دو به دست نمیآید؛ علاوه بر اینكه در سوره فاطر آیه دوازدهم كه تفسیركننده این دو دریاست، آمده است از هریك از این دو دریا گوشت تازه و وسایل زینتی استخراج میكنید و این با دریای زیرزمینی سازگاری ندارد.
طبری معتقد است مقصود از دو دریا، دریای آسمان و دریای زمین است كه اولی شیرین و دومی شور است؛ به این دلیل كه قرآن میفرماید از این دو دریا لؤلؤ و مرجان به دست میآید و روشن است كه پیدایش این دو از صدفهای موجود در دریای زمین و قطرههای باران است. (25) این احتمال نیز مخالف آیاتی است كه بیانگر دو دریای شور و شیرین است؛ زیرا همانگونه كه بیان شد در سوره فاطر آیه دوازدهم پس از آنكه از دریای شیرین و دریای شور یاد میكند، میفرماید: از هر یك از این دو، گوشت تازه و وسایل زینتی استخراج میكنید و این معنا با دریای آسمان سازگاری ندارد.
بهترین احتمال كه با ظواهر این آیه سازگار است این است كه بگوییم مقصود از دریای شیرین، آبهای رودخانههای بزرگ است كه به دریاها میریزد و در كناره ساحلها دریایی بزرگ از آب شیرین تشكیل میدهند. مرحوم شعرانی مینویسد: باید گفت مراد جریان آب شیرین است كه نزدیك مصبّ شطوط است كه در میان آبهای شور قرار دارد. (26) مؤلف تفسیر نمونه نیز همین نظریه را با توضیح مبسوطتری بیان كرده، مینویسد: رودخانههای عظیم آب شیرین هنگامی كه به دریاها و اقیانوسها میریزند، معمولاً دریایی از آب شیرین در كنار ساحل تشكیل میدهند و آب شور را به عقب میرانند و تا مدت زیادی این دو اب شیرین و شور به دلیل تفاوت درجه غلظت به هم آمیخته نمیشوند. در مسافت با هواپیما در مناطقی كه این رودخانهها به دریا میریزند، منظره دریاهای آب شیرین و شور كه در كنار هم قرار دارند و از هم جدایند، به خوبی از بالا نمایان است. (27)
پینوشتها:
1. خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج1، ص125. احمد فیومی، المصباح المنیر، ج1و2، ص36.
2. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص109.
3. اسراء: 70.
4. انعام: 59.
5. شعراء: 63.
6. دخان: 23-24.
7. اعراف: 136.
8. میرزا ابوالحسن شعرانی؛ نثر طوبی، ج1، ص61. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج1، ص494.
9. محمد قاسمی، تفسیر القاسمی المسمی محاسن التأویل، ج7، ص242.
10. طه: 39.
11. اعراف: 136.
12. ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج15، ص248.
13. محمدحسن مصطفوی، التحقیق، ج1و2، ص217-218.
14. طه: 77.
15. شعراء: 53.
16. فاطر: 12.
17. فرقان: 53.
18. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص554.
19. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج7و8، ص272.
20. محمود زمخشری، الكشاف، ج3، ص286.
21. الرحمن: 19-20.
22. نمل: 61.
23. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج9، ص 469. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج13، ص167-168.
24. سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج19، ص100.
25. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج13، ص168.
26. میرزا ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی، ص63.
27. ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج23، ص125.
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول