واژه‌ی بصیرت در قرآن

«بصیرت» در لغت به معنای اعتقاد قلبی به دین و امور شایسته است. نیز به معنای عبرت، زره، فراست و زیركی صادقانه، و خونی است كه آن را دلیل و نشانه بر شكاری قرار دهند كه زخم خورده است.
شنبه، 26 فروردين 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی بصیرت در قرآن
 واژه‌ی بصیرت در قرآن

نویسنده: عباس كوثری

 
«بصیرت» در لغت به معنای اعتقاد قلبی به دین و امور شایسته است. نیز به معنای عبرت، زره، فراست و زیركی صادقانه (1)، و خونی است كه آن را دلیل و نشانه بر شكاری قرار دهند كه زخم خورده است. (2) جمع آن بصائر است، در مقابل بصر كه جمع آن ابصار است. (3)

كاربردهای بصیرت در قرآن

1. حجت و دلیل روشن

خداوند متعال می‌فرماید: «... قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا یُوحَى إِلَیَّ مِنْ رَبِّی هذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ‌». (4) شیخ طوسی در تفسیر این آیه می نویسد: بصائر جمع بصیرت، به معنای براهین آشكار و حجت‌های نوربخش است و مقصود این است كه این قرآن دلایل و حجت‌های پروردگار شماست. (5) زمخشری نیز همین معنا را برگزیده و می‌نویسد: ‌قران دلیل روشنی است كه مؤمنان به وسیله آن بعد از نابینایی، بینا می‌گردند یا آنكه این براهین به منزله بصیرت یافتن دل‌هاست. (6)
به همین سان است كلام دیگر الهی كه می‌فرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» (7). آلوسی و بیضاوی می‌نویسند: بصیرت به معنای بیان و دلیل روشن به دور از ابهام و همراه با بینش كامل است. (8) مرحوم طبرسی می‌نویسد: معنای آیه این است كه دعوت من به توحید و عدالت و دین الهی براساس یقین و شناخت و حجت قاطع است نه براساس تقلید از نیاكان. (9)
بصیرت در هیئت جمع، یعنی بصائر نیز به معنای حجت آمده است. خداوند متعال می‌فرماید: «قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَ مَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ» (10). طبری می نویسد كه مقصود از بصائر حجت و دلیل روشن است و اینها مربوط به بصیرت‌های قلب است نه دیدن ظاهری و با چشم سر. همچنین خداوند متعال می‌فرماید: «... فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ» (11)؛ چشم های ظاهر نابینا نمی‌شود، بلكه دل‌هایی كه در سینه‌هاست كور می‌شود. بر این اساس جمله «فمن ابصر فلنفسه» به این معناست كه هركس از این براهین و حجت‌های الهی استفاده كند، بهره آن نصیب خودش می‌شود و آن كس كه از دلایل توحید و نبوت پیامبر خاتم استفاده نكند، زیانش دامنگیرش خواهد شد. (12) شیخ طوسی می‌نویسد: بصائر جمع بصیرت عبارت از دلیلی است كه موجب می‌گردد نفس انسان به حقیقت یك شیء آگاهی پیدا كند و مقصود این است كه به سوی شما قرآن آمده است كه دارای براهین و دلایل است (13)؛ البته با این قرینه كه در آیات پیشین دلایل توحید و نفی شرك ذكر شده است.
خداوند متعال در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنْزَلَ هؤُلاَءِ إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بَصَائِرَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یَا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً» (14). كلمه «هولاء» اشاره دارد به آنچه خداوند در آیه قبل فرموده است: «ما به موسی نُه معجزه روشن دادیم». پس معنای آیه چنین است كه موسی خطاب به فرعون گفت: و تو می‌دانی این آیات نه گانه را جز پروردگار آسمان و زمین به عنوان بصیرت و دلیل روشن نفرستاده است و من گمان می‌كنم تو ای فرعون، هلاك خواهی شد. بر این اساس است كه شبّر می‌نویسد: «بصائر یعنی حججا تبصرك صدقی و لكنك تعاند»: موسی گفت این معجزات نه گانه دلایلی‌اند كه صداقت و راستی مرا به تو نشان می‌دهد؛ اما تو راه عناد را در پیش گرفته‌ای. (15)

2. شاهد و گواه

بسیاری از مفسران معتقدند «بصیرة» در آیه «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ * وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ‌» (16) به معنای شاهد و گواه است. در تفسیر البحر المحیط آمده است: بصیره به معنای شاهد و گواه است و حرف «تاء» برای مبالغه است. برخی گفته‌اند «تاء» برای تأنیث است به تقدیر جوارح، یعنی جوارح انسان بر وی گواه است و معاذیر جمع معذرت است یا آنكه برگرفته از معذار به معنای پرده و پوشش است كه در این صورت معنایش این است كه انسان بر خویشتن شاهد و گواه است؛ هر چند پرده‌ها بر اعمال خود بیفكند و كارهای خویش را مستور سازد. (17)
شیخ طوسی می‌نویسد: بصیرة به معنای گواه بر خویش است به آنچه حجت را بر وی تمام كند. خداوند فرموده است: «اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (18): كتابت را بخوان. كافی است كه امروز، خود حسابگر خویش باشی. زجاج نیز می‌گوید: معنای آیه چنین است كه اعضا و جوارح وی گواه بر اوست، چنان كه خداوند فرموده است: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌» (19): در آن روز زبان‌ها، دست‌ها و پاهایشان بر ضد آنان به اعمالی كه مرتكب می‌شوند، گواهی می‌دهند حرف «تاء» همانند «تاء» در كلمه علامة برای مبالغه است. (20)
در نتیجه معنای آیه بصیر بودن انسان یا گواه بودن وی بر خویشتن است یا گواه بودن اعضا و جوارح وی در قیامت. آنچه می‌تواند گواه بر این معنا باشد، متعدی شدن فعل با كلمه «علی» است كه بیانگر معنای مراقبت است و معنایش با توجه به تای مبالغه این است كه انسان بر خود مراقبت دارد و به شدت بر خویشتن آگاهی دارد. (21) راغب نیز معنای آیه را چنین می‌داند: انسان بر خود گواه است و روز قیامت اعضا و جوارح او گواه اعمال اوست. (22) این تفسیر بر این اساس است كه آیه «بَلِ الإنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ» به دلیل آیه پیشین آن، یعنی «یُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» مربوط به قیامت باشد؛ ولی ممكن است بگوییم آیه معنایی عام دارد كه شامل دنیا نیز می‌شود. در این صورت بصیرة به معنای علم و آگاهی است، چنان كه در برخی روایات از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه فرمود: هرگاه یكی از شما ظاهر خود را بیاراید، اما بدی‌های خود را پنهان می‌كند، چه می‌تواند انجام دهد؟ آیا هنگامی كه به خویشتن مراجعه كند نمی‌داند كه این‌گونه نیست؟ چنان كه خداوند می‌فرماید: «بلكه انسان به خویشتن آگاه است». هرگاه باطن انسان صلاح یابد، ظاهر او نیز تقویت شود. در حدیثی دیگر از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد میزان مرضی كه موجب جواز خوردن روزه در ماه رمضان می‌شود چیست؟ امام فرمود: « بل الانسان علی نفسه بصیره هو اعلم بما یطیق» : انسان از وضع خود آگاه است و بهتر می‌داند چه اندازه توانایی دارد. (23)

پی‌نوشت‌ها:

1. خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب كتاب العین، ج1، ص166.
2اسماعیل جوهری، الصحاح، ج2، ص592.
3. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص127.
4. اعراف: 203.
5. محمد بن حسن طوسی؛ التبیان، ج5، ص66.
6. محمود زمخشری، الكشاف، ج2، ص192.
7. یوسف: 108.
8. محمود آلوسی، روح المعانی، ج8، ص97. عبدالله بیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج2، ص329.
9. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5و6، ص511.
10. انعام: 104.
11. حج: 46.
12. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج5، ص397.
13. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج4، ص226.
14. اسراء: 102.
15. سید عبدالله شبّر؛ الجوهر الثمین، ج4، ص52.
16. قیامت: 14-15.
17. محمد ابوحیان، البحر المحیط، ج10، ص347.
18. اسراء: 14.
19. نور: 24.
20. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج10، ص195.
21. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج29، ص347.
22. حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص127.
23. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9و10، ص599.

منبع مقاله :
كوثری، عباس، (1394)، فرهنگنامه تحلیلی وجوه و نظائر در قرآن (جلد اول)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما