واژه‌ی حکمت در قرآن

به اعتقاد فراهيدي بازگشت «حکمت» به عدل و دانش و بردباري است. راغب حکمت را دستيابي به حق با علم و عقل تعريف مي‌کند و مي‌نويسد: حکمت خداوند شناخت موجودات و ايجاد آنها به صورت متقن است و
يکشنبه، 24 ارديبهشت 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
واژه‌ی حکمت در قرآن
حکمت

نويسنده: عباس کوثري

 
به اعتقاد فراهيدي بازگشت «حکمت» به عدل و دانش و بردباري است. (1) راغب حکمت را دستيابي به حق با علم و عقل تعريف مي‌کند و مي‌نويسد: حکمت خداوند شناخت موجودات و ايجاد آنها به صورت متقن است و حکمت انسان شناخت موجودات و انجام دادن نيکي است و اين همان چيزي است که لقمان در آيه «وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ» (2) بدان وصف شده است. (3)
ريشه اصلي حکمت «حکم» به معناي منع است، با اين مناسبت که دستيابي به حکمت بازدارنده از جهل و ناداني است، چنان که به قضاوت و داوري نيز به اعتبار بازدارندگي از ستم، حکم گفته شده است. (4) در اصطلاح فيلسوفان حکمت علمي است که از حقايق و احوال موجودات در محدوده توان بشري بحث مي‌کند. جمع‌بندي آنچه گفته شد اين است که معناي اصلي حکمت در لغت، بازدارندگي با هدف اصلاح است (5) و با در خداوند و انسان‌ها معنايي متفاوت دارد و با توجه به سياق کلمات مي‌تواند معاني مختلفي چون علم، دانش، بردباري، رسيدن به حق با علم و عقل را افاده کند. در مناسبت با همين معناست که برخي حکمت را هيئت خاص براي قوه و نيروي عقلي و علمي متوسط بين جُربُزه و بلاهت و کندذهني دانسته‌اند. جربزه افراط و لاابالي‌گري در قوه تفکر است و بلاهت تفريط در آن. (6)

کاربردهاي حکمت در قرآن

1. احکام الهي

خداوند متعال پس از شمردن بيش از بيست مورد از احکام فرموده است: «ذلِكَ مِمَّا أَوْحَى‏ إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ»: (7) [اين احکام] از حکمت‌هايي است که پروردگارت به تو وحي کرده و هرگز معبودي با خدا قرار مده. نکته قابل توجه اين است که آغاز و پايان آيه با نهي از شرک است و مي‌فرمايد: «لاَ تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ». امام صادق (عليه‌السلام) در روايتي مي‌فرمايند: «الحکمة المعرفة و الفقه في الدين فمن فقه منکم فهو حکيم»: (8) حکمت شناخت و فهم در دين است؛ پس هر کس از شما فقيه در دين گردد او حکيم است.

2. فهم و عقل

خداوند در سوره لقمان مي‌فرمايد: «وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ». (9) براساس روايت امام موسي بن جعفر (عليه‌السلام) مقصود از حکمت در اين آيه، فهم و عقل است. (10)
تعريف قبلي حکمت به اعتدال عقلي و عمليِ متوسط بين جُربزه و کندذهني در راستاي همين معناست (11) و در اين آيه خداوند دادن حکمت به لقمان را به فرمان شکر تفسير کرده است تا بفهماند لازمه بخشيدن حکمت و علم حقيقي، فرمان به شکر خداوند است. (12)

3. آيات انذاردهنده

قرآن کريم درباره انسان‌هاي لجوج که هرگاه نشانه و معجزه‌اي را مي‌ديدند، مي‌گفتند سحر است، مستمر (13) مي‌فرمايد: «وَلَقَدْ جَاءَهُم مِنَ الْأَنبَاءِ مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ * حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ»: (14) مرفوع بودن «حِکْمَةٌ» يا بدين جهت است که بدل از کلمه «ما» است و يا خبر براي مبتدايي محذوف همانند نبأ و قرآن است؛ يعني براي آنان به اندازه کافي اخبار بازدارنده از بدي‌ها آمده است؛ همان که حکمتي تام و در نهايتِ کمال است. احتمال دارد کلمه «ما» در «مَا تُغْنِ النُّذُرُ» نافيه يا استفهام انکاري باشد. در صورتي که نافيه باشد، معناي آيه اين است که اين انذارها به آنان فايده‌اي نمي‌رساند و اگر انکاري باشد بدين معناست که وقتي مردم سخن انذارکنندگان را نپذيرند، ايشان چه نفعي مي‌توانند به مردم برسانند. (15)
به هر حال جمله «مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ» و «تُغْنِ النُّذُرُ» مي‌توانند قرينه باشند که مقصود از حکمت بالغه همان اخبار گذشتگان و آيات انذاردهنده است که به صورت کامل حجت را بر آنان تمام مي‌کند. اگرچه تمامي آيات قرآن سراسر حکمت است و برخي از مفسران حکمت بالغه را صفت براي عموم آيات قرآن دانسته‌اند، (16) سياق آيه که درصدد بازدارندگي انسان‌هاي لجوج است، مي‌تواند گواه بر آيات انذاري قرآن باشد.

4. علم پرفايده و مطابق با واقع و حقيقت

خداوند متعال در سوره بقره مي‌فرمايد: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً». (17) در اينکه مقصود از حکمت چيست، احتمالات مختلفي ذکر شده است: 1. دانش قرآني مثل آگاهي به ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و حلال و حرام؛ 2. رسيدن به حق در گفتار و عمل؛ 3. معرفت الهي؛ 4. ترس از خدا؛ 5. قرآن و فقه و...؛ ولي مي‌توان براي همه اينها معنايي جامع در نظر گرفت و آن را مبنا قرار داد و حکمت را دانشي دانست که داراي منفعت و فايده‌اي بزرگ است (18) يا مي‌توان معناي جامع را رسيدن به حق در کارها دانست؛ زيرا رسيدن به حق، نتيجه فهم و آگاهي و شناخت است.
علامه طباطبايي ذيل آيه شريفه «ادْعُ إِلَى‏ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (19) مي‌نويسد: شکي نيست که آيه بيانگر طرز سخن گفتن و گفتگو است. حکمت چنان که در مفردات آمده، به معناي رسيدن به حق به کمک علم و عقل است و موعظه به گفته خليل فراهيدي يادآوري نيکي‌هاست، به گونه‌اي که قلبِ شنونده رقّت پيدا کند و جدل به نظر راغب سخن گفتن به طريق نزاع و غلبه‌جويي است. از دقت در اين معاني روشن مي‌شود که حکمت دليل و حجتي است که نتيجه آن رسيدن به حق است، به طوري که هيچ‌گونه شکي براي انسان باقي نماند. در مقابل آن، جدال دليلي است که صرفاً براي بازداشتن نزاع کننده است از آنچه بدان اصرار مي‌ورزد، بدون آنکه بيانگر حق بودن و مطابقت آن با واقع باشد. (20)

5. معارف و احکام بيان شده در سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)

سنت عبارت است از سخن، عمل، امضا و تقرير پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و معصومان (عليهم‌السلام). به همان‌سان که قرآن کريم حجت است و پيروي از آن لازم، سنت پيامبر نيز چنين است. خداوند در قرآن کريم يکي از وظايف پيامبر را تعليم کتاب و حکمت برشمرده است: «وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ». (21)
عطف حکمت بر کتاب نشانه مغايرت اين دو با يکديگر است و مي‌دانيم که قرآن احکام را به صورت کلي بيان کرده و جزئيات و خصوصياتش را برعهده پيامبر گذاشته و فرموده است: «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا»: (22) آنچه را پيامبر برايتان آورده بگيريد و از آنچه نهي کرده است، باز ايستيد. بر همين اساس اينکه گفته شده مقصود از حکمت، قرآن است، با ظاهر آيه و عطف سازگاري ندارد. در روايتي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «آتاني الله القرآن و من الحکمة مثليه»: خداوند به من قرآن داده و از حکمت دو برابر آن را به من بخشيده است. (23) پس تفصيل بسياري از احکام برعهده پيامبر است؛ براي مثال خداوند فرمان به نماز داده است؛ اما توضيح اينکه چگونه بايد آن را انجام داد، برعهده پيامبر است؛ بدين جهت پيامبر در «مقام تعليم» نماز خطاب به مردم فرمود: «صلّوا کما رايتموني اصلّي»: به گونه‌اي که من نماز مي‌خوانم نماز بخوانيد.
با توضيح پيشين مي‌توان اين احتمال را تأييد کرد که حکمت به معناي سنت پيامبر است. (24) در اين صورت معناي آيه اين است که پيامبر به مردم قرآن و معارف و احکامي که در سنت آن حضرت تجلي يافته، تعليم مي‌دهد، چنان که قرينه «يعلّمهم» که بيانگر تعليم است، مناسبت بيشتري با همين معنا دارد؛ چرا که ديگر معاني حکمت، مثل دستيابي به حق به کمک علم و عقل يا حجت و برهانِ به دور از هرگونه خطا، تناسب چنداني با تعليم ندارند.
در برخي آيات حکمت همانند قرآن امري نازل شده از جانب خداوند به شمار رفته است: «وَأَنْزَلَ اللّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ». (25) اين تعبير مي‌تواند بيانگر همان معارف و احکام متجلي در سنت پيامبر باشد که در کنار آيات قرآن، کيفيت انجام و خصوصيات و شرايط آن براي پيامبر بيان شده است. از طرفي جمله «وَ عَلَّمَکَ» بعد از کلمه حکمت، نعمت علومِ داده شده به حضرت را يادآور مي‌کند که شاهدي ديگر است بر اينکه مقصود از حکمت، علوم و دانش‌ها به صورت عام نيست؛ زيرا اگر مقصود از آن علم و دانش بود، نيازمند به بيان مجدد آن نبود. در همين راستاست که مرحوم طبرسي کتاب را به قرآن و حکمت را با سنت تعريف کرده است. (26)

پي‌نوشت‌ها:

1. خليل بن احمد فراهيدي؛ ترتيب کتاب العين؛ ج 1، ص 411.
2. لقمان: 12.
3. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 248.
4. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 2، ص 91.
5. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 148.
6. محمدعلي تهاوندي؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون؛ ص 701.
7. اسراء: 39.
8. ملامحسن فيض کاشاني؛ تفسير الصافي؛ ج 1، ص 27.
9. لقمان: 12.
10. محمدبن يعقوب کليني؛ الاصول من الکافي؛ ج 1، ص 16.
11. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 16، ص 215.
12. همان.
13. قمر: 2.
14. همان، 4-5.
15. سيد عبدالله شبّر؛ الجوهر الثمين؛ ج 6، ص 116. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 4، ص 432.
16. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 و 2، ص 659.
17. بقره: 269.
18. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 و 2، ص 659.
19. نحل: 125.
20. سيد محمد حسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 2، ص 371.
21. بقره: 129. جمعه: 2.
22. حشر: 7.
23. جلال الدين سيوطي؛ الدرالمنثور؛ ج 1، ص 335.
24. فتح الله کاشاني؛ منهج الصادقين؛ ج 1، ص 416.
25. نساء: 113.
26. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 168.

منبع مقاله :
منبع‌مقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط