نويسنده: عباس کوثري
«طائر» به معناي پرنده است و جمع آن طَير - مثل صاحب و صَحب - و جمع الجمع آن طيور و اطيار است. طائر انسان عمل اوست که گريبانگيرش ميشود. (1) بر فال بد، طائر و طير و طِيره اطلاق شده است؛ زيرا عربها اگر پرندگان را پرواز ميدادند و آنها از سمت راست به چپ حرکت ميکردند، آن را به فال بد ميگرفتند. (2) معناي اصلي اين کلمه سبک بودن در هوا و فضاست که به نحو استعاره به هرگونه سبکي اعم از وقوع در هوا يا زمين و بر هرگونه سرعت اطلاق شده است. (3)
طائر نزد عربزبانان پرندهاي بوده که اگر از سمت راست مسافر به سمت چپ او پرواز ميکرد، آن را به فال بد ميگرفتند و «سانح» ميناميدند و اگر از سمت چپ مسافر به سمت راست مسافر پرواز ميکرد، آن را به فال نيک ميگرفتند و «بارح» ميخواندند. اين نامگذاري بدين جهت بود که اگر پرنده سانح بود، تيرانداز به آساني ميتوانست آن را صيد کند؛ ولي اگر بارح بود نميتوانست او را نشانه بگيرد. (4)
راغب اصفهاني مينويسد: تَطَير و اطّير به معناي فال زدن با پرنده است که سپس در هرگونه فال زدن و شومي به کار رفته است. خداوند متعال فرموده است: «إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ» (6) و «إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلاَ إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ». (7) معناي جمله اخير اين است که شومي آنان (مخالفان موسي) عذابي است که خداوند متعال به عنوان کيفر اعمال بد آنان فراهم کرده است. همينسان است آيه: «قَالُوا طَائِرُكُم مَعَكُمْ» (8) و «قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ». (9) و (10)
همچنين ميتوان گفت طائرِ به معناي عمل، از «طار له سهم» به معناي پرتاب و خارج شدن تير گرفته شده است. به همانسان که تير از کمان خارج ميشود، عمل انسان نيز از او صادر ميشود.
«أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ» يعني عمل نيک و بد انسان را که از او صادر شده است، بر گردنش آويختهايم و [همانند گردنبند] از او جدا نميشود. (13) به اعتقاد مؤلف الميزان از سياق آيه نيز معلوم ميشود که مقصود از «طائر» عمل است که موجب شومي يا مبارک بودن و فرجام نيک يا بد ميشود؛ زيرا آيه پانزدهم همين سوره درباره هدايت و ضلالت ميفرمايد: «هر کس هدايت شود براي خود هدايت يافته و آن کس که گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده و هيچ کس بار گناه ديگري را به دوش نميکشد». از سوي ديگر خداوند متعال فرموده آنچه موجب سعادت يا شومي است، ملازم با فرد است و او را رها نميکند. [همچنين] با توجه به آيات ديگر ميتوان دريافت که اين حقيقت همان عمل انسان است. خداوند متعال ميفرمايد: «وَأَن لَّيْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى»: (14) براي انسان بهرهاي جز سعي و کوشش او نيست و تلاش او خيلي زود ديده ميشود. سپس به او جزاي کافي داده خواهد شد. (15)
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.
طائر نزد عربزبانان پرندهاي بوده که اگر از سمت راست مسافر به سمت چپ او پرواز ميکرد، آن را به فال بد ميگرفتند و «سانح» ميناميدند و اگر از سمت چپ مسافر به سمت راست مسافر پرواز ميکرد، آن را به فال نيک ميگرفتند و «بارح» ميخواندند. اين نامگذاري بدين جهت بود که اگر پرنده سانح بود، تيرانداز به آساني ميتوانست آن را صيد کند؛ ولي اگر بارح بود نميتوانست او را نشانه بگيرد. (4)
کاربردهاي طائر در قرآن
1. شوم بودن
خداوند سه تن از پيامبرانش را به سوي اصحاب القريه فرستاد؛ اما آنان پيامبران الهي را تکذيب کردند و ايشان را شوم خواندند. قرآن کريم ميفرمايد: «قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ». (5)راغب اصفهاني مينويسد: تَطَير و اطّير به معناي فال زدن با پرنده است که سپس در هرگونه فال زدن و شومي به کار رفته است. خداوند متعال فرموده است: «إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ» (6) و «إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلاَ إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللّهِ». (7) معناي جمله اخير اين است که شومي آنان (مخالفان موسي) عذابي است که خداوند متعال به عنوان کيفر اعمال بد آنان فراهم کرده است. همينسان است آيه: «قَالُوا طَائِرُكُم مَعَكُمْ» (8) و «قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِكَ وَبِمَن مَّعَكَ قَالَ طَائِرُكُمْ عِندَ اللَّهِ». (9) و (10)
2. عمل
قرآن کريم ميفرمايد: «وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً». (11) ميتوان گفت مقصود از «طائر» در اين آيه عمل صادر شده از انسان است که تشبيه به پرندهاي شده که گاه آن را به فال نيک ميگرفتند اگر از سمت چپ مسافر به سمت راست او پرواز ميکرد و گاه آن را شوم ميدانستند اگر از سمت راست مسافر به سمت چپ وي پرواز ميکرد. (12)همچنين ميتوان گفت طائرِ به معناي عمل، از «طار له سهم» به معناي پرتاب و خارج شدن تير گرفته شده است. به همانسان که تير از کمان خارج ميشود، عمل انسان نيز از او صادر ميشود.
«أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ» يعني عمل نيک و بد انسان را که از او صادر شده است، بر گردنش آويختهايم و [همانند گردنبند] از او جدا نميشود. (13) به اعتقاد مؤلف الميزان از سياق آيه نيز معلوم ميشود که مقصود از «طائر» عمل است که موجب شومي يا مبارک بودن و فرجام نيک يا بد ميشود؛ زيرا آيه پانزدهم همين سوره درباره هدايت و ضلالت ميفرمايد: «هر کس هدايت شود براي خود هدايت يافته و آن کس که گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده و هيچ کس بار گناه ديگري را به دوش نميکشد». از سوي ديگر خداوند متعال فرموده آنچه موجب سعادت يا شومي است، ملازم با فرد است و او را رها نميکند. [همچنين] با توجه به آيات ديگر ميتوان دريافت که اين حقيقت همان عمل انسان است. خداوند متعال ميفرمايد: «وَأَن لَّيْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى»: (14) براي انسان بهرهاي جز سعي و کوشش او نيست و تلاش او خيلي زود ديده ميشود. سپس به او جزاي کافي داده خواهد شد. (15)
3. پرنده
قرآن کريم ميفرمايد: «وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلاَ طَائِرٌ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ»: (16) هيچ جنبندهاي در زمين و هيچ پرندهاي که با دو بالش پرواز ميکند نيست، مگر اينکه امتهايي همانند شمايند. ما هيچ چيز را در اين کتاب فروگذار نکرديم. سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور ميشوند. طَير نيز که جمع طائر است به همين معنا به کار رفته است: «أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّماءِ»، (17) «وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ» (18) و «وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاَتَهُ وَتَسْبِيحَهُ». (19)پينوشتها:
1. احمد فيومي؛ المصباح المنير؛ ج 1 و 2، ص 382.
2. محمد ازهري؛ تهذيب اللغة؛ ج 14، ص 12.
3. ابن فارس؛ معجم مقاييس اللغة؛ ج 3، ص 435-436.
4. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 5 و 6، ص 621. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 37.
5. يس: 18.
6. همان.
7. اعراف: 131.
8. يس: 19.
9. نمل: 47.
10. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 528-529.
11. اسراء: 13.
12. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 5 و 6، ص 621.
13. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 529.
14. نجم: 39-41.
15. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 13، ص 54.
16. انعام: 38.
17. نحل: 79.
18. انبياء: 79.
19. نور: 41.
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.