کاربردهاي طيب در قرآن
1. اموال مرغوب و ارزشمند
قرآن کريم درباره اموال يتيمان ميفرمايد: «وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِكُمْ إِنَّهُ كَانَ حُوباً كَبِيراً». (2) در اينکه مقصود از تبدل خبيث به طيب چيست، بين مفسران اختلاف است؛ ولي براساس قرائن موجود ميتوان گفت مقصود اين است که اموال بد خود را با اموال مرغوب و خوب يتيمان عوض نکنيد. برخي گفتهاند: منظور اين است که رزق حلال که برايتان مقدر شده، به شما ميرسد. قبل از آن به سوي حرام شتاب نکنيد و آن را جايگزين مال حلال مقدر شده نکنيد. در احتمالي ديگر گفتهاند مقصود زمان جاهليت است که زنان و افراد خردسال را از ارث محروم ميکردند. قرآن کريم آنان را از اين کار بازداشت و فرمود: مال حرام و ناپاک را جايگزين مال حلال و سهم خودتان نکنيد؛ ولي اين دو احتمال برخلاف سياق آيه است؛ زيرا آيه درصدد بيان حکم اموال يتيمان است؛ زيرا اين جمله بعد از عبارت «وَآتُوا الْيَتَامَى أَمْوَالَهُمْ» آمده است و متناسب با آن، همان تفسير اول است اينکه اموال نامرغوب خود را جايگزين اموال خوب يتيمان نکنيد. (3)ظاهر اين است که جمله «تَتَبَدَّلُوا» و «لاَ تَأْكُلُوا» ميخواهد دو نوع از تصرف نادرست در اموال يتيمان را بيان بفرمايد: يکي عدم جايگزيني اموال نامرغوب به جاي اموال مرغوب و ديگري نهي از خوردن اموال يتيم همراه با اموال خود.
(4) قرار گرفتن کلمه طيب و خبيث بين «أَمْوَالَهُمْ» و «لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ» نيز ميتواند قرينه باشد که مقصود اموال مرغوب و نامرغوب است.
2. مؤمن
در برخي آيات از مؤمن به طيب تعبير شده است، در مقابل کافر که از او با کلمة خبيث ياد شده است. قرآن کريم ميفرمايد: «مَا كَانَ اللّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِن رُسُلِهِ مَن يَشَاءُ». آيه در سياق آيات مربوط به جنگ احد است. منافقان خودشان را در ميان مؤمنان استتار کرده بودند و چهرهها شناسايي نميشد. قرآن کريم به همه آنان خطاب کرده، ميفرمايد: اين چنين نبوده که خداوند مؤمنان را به همانگونه که شما اکنون مختلط و ناشناختهايد، باقي بگذارد، بلکه با امتحان و آزمايش پاکيزگان و مؤمنان بااخلاص را از منافقان جدا خواهد کرد.ممکن است کسي سؤال کند چرا خداوند منافقان را آشکار نميکند. آيا نميشود با خبر دادن از آنان بدون نياز به امتحان، صفهاي ايمان و نفاق را از يکديگر جدا کرد؟ خداوند در ادامه آيه در پاسخ به چنين سؤال مقدري ميفرمايد: سنت الهي بر اين نبوده که خداوند شما را از اسرار غيب آگاه کند؛ ولي خداوند از ميان رسولان خود هر کس را بخواهدا [براي علم غيب] برميگزيند. (5) گفته شده امتحان با جهاد در راه خدا و ديگر تکاليف الهي است. (6)
طيبات به معناي اشيايي است که طبع و حواس انسان از آنها لذت ميبرد و در شرع چيزي است که از راه صحيح و جايز به دست آمده باشد (7) که آن را اصل و قاعده حلال شمردهاند. اين قاعده همانند برخي ديگر از عمومات تخصيص خورده است و اسلام مواردي از آنها را حرام شمرده است؛ همانگونه که عموم «احلّ لکم ما في الارض جميعاً» با اعلام تحريم برخي موارد تخصيص خورده است.
در نتيجه ميتوان گفت مقصود از طيب «فرد با ايمان» است که خداوند فرموده آنان را از منافقان جدا خواهد کرد.
3. شهادت به توحيد
خداوند متعال در سوره ابراهيم (عليهالسلام) ميفرمايد: «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّماءِ». (8) در اينکه مقصود از «كَلِمَةً طَيِّبَةً» چيست، احتمالات گوناگوني ذکر شده است، همانند کلمه «لا اله الا الله»، کلمات نيک همانند تسبيح، حمد، استغفار، توبه، دعا (9) و قرآن؛ (10) اما به قرائن زير ميتوان گفت مقصود از کلمه طيبه، شهادت به توحيد و يگانگي خداست؛ زيرا بعد از آن آمده است: خدا مؤمنان را به سبب قول و گفتار ثابت در دنيا و آخرت استوار ميدارد. سياق مقابله با شرکورزان دلالت ميکند که مقصود از آن کلمهي توحيد است؛ زيرا خداوند متعال در آيه بعد فرموده است: «وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَندَاداً لِّيُضِلُّوا عَن سَبِيلِهِ»: (11) آنان براي خدا همتاياني قرار دادهاند تا [مردم] را از راه او گمراه سازند؛ افزون بر آنکه در برخي آيات، نزديک به همين معنا آمده و گفتار رستگاران، توحيد و يکتاپرستي اعلام شده است: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلاَ تَحْزَنُوا». (12) و «إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُون». (13) همچنين تعبير اصل و فرع (اصلها ثابت و فرعها) براي کلمه نيز با توحيد سازگار است؛ زيرا کلمه توحيد، اصل غيرقابل تغيير و دور از زوال است و اخلاق و اعمال نيک و ديگر معارف ديني شاخههاي آناند. (14)گفتني است براساس برخي روايات اصل شجره طيبه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است و اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) فرع آن و ائمه (عليهمالسلام) شاخههاي آن و ثمره و ميوهي آن علم آنان و شيعيانشان برگهاي آناند (15) ميتوان گفت اين روايات از باب تطبيق آيه و بيان برخي مصاديق است. علامه طباطبايي مينويسد: دليل آن، اختلاف روايات در کيفيت تطبيق است؛ در روايت پيشين فرع و شاخهي آن ائمه (عليهمالسلام) و در روايتي ديگر به فاطمه (عليهاالسلام) تفسير شده است، (16) چنانکه در يکي ديگر از احاديث، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اصل درخت و ولايت اهل بيت (عليهمالسلام) فرع آن معرفي شده است (17) و اگر روايات درصدد بيان معنا بود اينگونه اختلاف تفسيري محقق نمييافت. (18)
4. افراد پاکدامن و باعفت
کلمهي طيب در هيئت «طيبات» به معناي افرادا پاک و به دور از آلودگي جنسي آمده است. قرآن کريم ميفرمايد: «الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُم مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ»: (19) زنان خبيث و ناپاک براي مردان خبيث و ناپاکاند و مردان ناپاک نيز تعلق به زنان ناپاک دارند. اينان از نسبتهاي ناروايي که به آنان داده ميشود، مبرايند و براي آنان آمرزش و روزي پرارزشي است. در اينکه مقصود از «طيبات» و «طيبون» چيست، احتمالات گوناگوني بيان شده است:1. سخنان پاک و پاکيزه؛ در نتيجه معناي «الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ...» اين است که سخنان پاکيزه، شايسته مردان پاک است و مردان پاک شايسته سخنان پاکيزهاند.
2. اعمال و کارهاي پسنديده؛ يعني کارهاي نيک به مردان پاک تعلق دارند و مردان پاک به کارهاي پسنديده.
3. زنان و مردان پاکدامن؛ يعني زنان پاکدامن شايسته مردان پاکاند و مردان پاک شايستهي زنان پاکدامن.
قرائن زير ميتواند مؤيد معناي سوم باشد:
1. از امام باقر و امام صادق (عليهماالسلام) نقل شده که فرمودند: اين آيه همانند آيه «الزَّانِي لاَ يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً» است: «اِنّ اناساً همّوا ان يتَزوّجوا منهنٌ فنهاهم الله عن ذلک وکره ذلک لهم». گروهي بودند که تصميم گرفتند با زنان ناپاک ازدواج کند. خداوند آنان را از اين کار نهي کرد و اين عمل را ناپسند شمرد. (20)
2. واقع شدن اين آيه در سياق آيات مرتبط با قصه افک و آيهي «الزَّانِي لاَ يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً»، بيانگر اين است که اين آيه نيز درباره پاک بودن از آلودگيهاي جنسي است، در مقابل خبيثات و خبيثين که زنان و مردان آلودهاند.
3. ذيل آيه، يعني «أُولئِكَ مُبَرَّؤُونَ مِمَّا قالوا» نيز دلالت بر معناي سوم دارد؛ زيرا معناي اين عبارت اين است که زنان و مردان پاکدامن از نسبتهاي ناروايي که به آنان داده ميشوند، مبرا و منزهاند و اين گفتار به قرينه آيات پيشين، مربوط به اتهام عمل منافي عفت است که در آيه آمده است مؤمنان از آن مبرايند. (21)
4. در روايات مربوط به نکاح و ازدواج ميخوانيم ياران ائمه (عليهمالسلام) گاه از ازدواج با زنان خبيثه سؤال ميکردند که با جواب منفي روبهرو ميشدند. اين خود نشان ميدهد خبيثات اشاره به زنان ناپاک دارد و قرينه مقابله «طيبات» با آن، اقتضا دارد، مقصود از طيّبون مردان پاکدامن باشند.
5. ظاهر کلمه طيبات که جمع مؤنث است، نشانگر اين است که طيبات به معناي زنان پاکدامن است. در مقابل آن طيبون است که جمع مذکر و به معناي مردان پاکدامن است. (22)
5. پسند عقل و طبع
قرآن يکي از معيارهاي حلال بودن را طيب بودن اعلام ميکند و ميفرمايد: «يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ». (23) طيبات در مقابل خبائث است که در آيه ديگر معيار حليت و حرمت قرار گرفتهاند: «يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ»: (24) [پيامبر] طيبات را براي آنان حلال و خبائث را تحريم ميکند.ميتوان گفت مقصود از طيبات که ملاک حليت است، اشيايي است که از نظر طبع مردم لذتبخش و مورد پسند است و از جهت عقلي مورد تأييد قرار ميگيرد؛ چه بسا عدهاي از مردم براساس موقعيت جغرافيايي و عادتهاي فرهنگي از چيزي خوششان بيايد؛ اما اگر عقل آن را نپسندد، نميتوان گفت حلال است. افزون بر آنچه گفته شد، طيبات داراي مصاديق ديگري به شرح ذيل است.
الف) «منّ و سلوي» از طعامهاي فرستاده شده براي بنياسرائيل:
خداوند متعال ميفرمايد: «وَأَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ»: (25) و ابر را بر شما سايبان قرار داديم و مَنّ و سلوي را بر شما فرستاديم از طيبات و نعمتهاي پاکيزهاي که به شما روزي داديم.ب) حيوانات ناخندار و پيه و چربي گاو و گوسفند:
قرآن کريم ميفرمايد: «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ». (26)مقصود از طيبات که بر يهوديان حرام شده بود، به قرينه آيه 146 سوره انعام، حيوانات ناخندار و پيه و چربي گوسفند و گاو است، چنانکه خداوند ميفرمايد: «وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَايَا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ»: و بر يهوديان هر حيوان ناخندار را حرام کرديم و از گاو و گوسفند، پيه و چربيشان را بر آنان حرام کرديم، مگر چربيهايي که بر پشت آنها يا بر رودههاي آنها باشد و يا آنها که با استخوان آميخته است.
ج) انسان باتقوا:
قرآن کريم ميفرمايد: «كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُم تَعْمَلُونَ»: (27) يعني خداوند انسانهاي باتقوا را چنين پاداش ميدهد، درحاليکه پاک و پاکيزهاند.مقصود از طيب بودن متقيان به قرينه سياق، پاکيزه بودن از ظلم به نفس است؛ زيرا در دو آيه قبل درباره کافران و متکبران فرموده است: «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ». بر همين سياق، آيه ديگر در مورد پرهيزکاران که به سوي بهشت رهکران ميشوند، ميفرمايد: «طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ». (28)
د) سرزمين آباد و پر درخت:
خداوند درباره سرزمين سبأ ميفرمايد: «لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ»: (29) براي قوم سبأ در محل سکونتشان نشانهاي [الهي] بود. دو باغ از راست و چپ در آن محل بود. [به آنان گفتيم] از روزي پروردگارتان بخوريد و شکر او را به جا آوريد. شهري است پاک و پاکيزه و پروردگاري آمرزنده.ه) سخن نيکو و دور از لغو:
قرآن در وصف بهشتيان ميفرمايد: «وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَى صِرَاطِ الْحَمِيدِ»: (30) و به سوي سخنان پاکيزه هدايت ميشوند و به راه خداوندِ شايستهي ستايش راهنمايي ميگردند.و) غنيمت به دست آمده در جهاد:
خداوند متعال در سوره انفال ميفرمايد: «فَكُلُوا مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَيِّباً» (31) و از آنچه به غنيمت گرفتهاند، حلال و طيب (پاکيزه) بخوريد.ز) رزق لذيذ و سازگار با طبع:
خداوند متعال ميفرمايد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ»: (32) بگو: چه کسي زينتهاي خدا را که براي بندگان خود آفريده و روزيهاي پاکيزه را حرام کرده است؟ بگو: اينها در زندگي دنيا براي کساني است که ايمان آوردهاند [و] در قيامت خالص براي مؤمنان خواهد بود. طيب در آيه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ» (33) و «يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ» به همين معناست. (34)پينوشتها:
1. محمدحسن مصطفوي؛ التحقيق؛ ج 7، ص 151.
2. نساء: 2.
3. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 3 و 4، ص 7.
4. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 4، ص 165.
5. ر.ک: محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 1، ص 445.
6. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 1 و 2، ص 895.
7. حسين راغب اصفهاني؛ مفردات الفاظ القرآن؛ ص 527.
8. ابراهيم: 24.
9. محمود زمخشري؛ الکشاف؛ ج 2، ص 553.
10. اسماعيل بروسويي؛ تفسير روح البيان؛ ج 4، ص 531.
11. ابراهيم: 30.
12. فصلت: 30.
13. احقاف: 13.
14. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 12، ص 52.
15. ابن جمعه عروسي حويزي؛ تفسير نورالثقلين؛ ج 2، ص 535، ح 53.
16. همان، ص 536، ح 58.
17. همان، ص 537، ح 65.
18. سيد محمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 12، ص 63.
19. نور: 26.
20. فضل بن حسن طبرسي؛ مجمع البيان؛ ج 7 و 8، ص 213.
21. سيدمحمدحسين طباطبايي؛ الميزان؛ ج 14، ص 423.
22. ناصر مکارم شيرازي؛ تفسير نمونه؛ ج 14، ص 422-423.
23. مائده: 4.
24. اعراف: 157.
25. بقره: 57.
26. نساء: 160.
27. نحل: 31-32.
28. زمر: 73.
29. سبأ: 15.
30. حج: 24.
31. انفال: 69.
32. اعراف: 32.
33. بقره: 172.
34. مؤمنون: 51
منبعمقاله: کوثري، عباس؛ (1394)، فرهنگنامه تحليلي وجوه و نظائر در قرآن (جلد دوم)، قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، چاپ اول.