آقا گردو

زن و شوهری بودند که روزها، روی زمین این و آن کار می‌کردند و غروب، هلاک و خسته به خانه برمی‌گشتند. تا اینکه زن باردار شد. روزی که شوهر مشغول شخم زدن بود، زن یک گردو زایید! غصه‌اش شد و فکر
شنبه، 6 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
آقا گردو
 آقا گردو

نویسنده: محمدرضا شمس

 
زن و شوهری بودند که روزها، روی زمین این و آن کار می‌کردند و غروب، هلاک و خسته به خانه برمی‌گشتند. تا اینکه زن باردار شد. روزی که شوهر مشغول شخم زدن بود، زن یک گردو زایید! غصه‌اش شد و فکر کرد: «به شوهرم چی بگم؟ خبر بدم گردو زاییده‌ام؟ پنهانش کنم، نکنم؟» تا غروب در این فکر و خیال‌ها بود.
نزدیک غروب شوهر برگشت. نزدیک خانه که رسید، خبر فارغ شدن زنش را از همسایه‌ها شنید. خوشحال شد، در خانه را باز کرد و یک راست به اتاق رفت. حال زنش را پرسید و خواست بچه را ببیند. قابله و دو نفر از زن‌های همسایه که کنار زائو بودند نگذاشتند. بالاخره خود زن، زبان باز کرد و همه چیز را به شوهرش گفت. مرد با تعجب پرسید: «مگه می‌شه؟ آدمیزاد و گردو!»
زن گفت: «حالا که شده.»
مرد گفت: «نشونم بده، ببینم این گردو چه جوریه.»
مرد تا دستش را دراز کرد گردو را بگیرد، گردو جست زد روی تاقچه و گفت: «بابا، من اینجام!»
مرد تا کلمه‌ی بابا را شنید، دلش هری ریخت و گردو را با همان شکل و قیافه به فرزندی قبول کرد.
سال‌ها گذشت. گردو اندازه‌ی یک هندوانه شد. یک روز که زن غذای شوهرش را به صحرا می‌برد، گردو سر راهش را گرفت و گفت: «باید به خواستگاری دختر پادشاه بری.»
مادر گفت: «چی داری می‌گی؟ مگه شاه دخترش رو به یک گردو می‌ده؟»
گردو دست برنداشت. آن قدر گفت و گفت تا بالاخره مادر به خواستگاری رفت. جلوی قصر شاه سکویی بود. هر کس نیازی داشت، روی سکو می‌نشست و به نوبت حضور شاه می‌رفت. نوبت مادر آقا گردو شد. شاه پرسید: «چه می‌خواهی؟» زن با گریه و زاری گفت: «پسرم دختر شما رو می‌خواد.»
شاه عصبانی شد و داد زد: «دیوانه شده‌ای مگر شوهر قحط است که دختر را به یک گردو بدهم؟»
مادر گردو با حال زار به خانه آمد و ماجرا را برای گردو گفت، اما او دست برنداشت و دوباره مادرش را روانه‌ی قصر کرد. مادر آقا گردو بار دوم هم با توپ و تشر شاه روبه‌رو شد. بار سوم، چشم شاه که به او افتاد با خودش گفت: «رعیتی به این سمجی ندیده بودم، این دیوانه را باید پی نخود سیاه فرستاد.»
به زن گفت: «خیلی خب، دخترم را به چند شرط می‌دهم. شرط اول: آقا گردوی شما باید روبه روی قصر من قصری بسازد. شرط دوم: برای دخترم هفت بار شتر، جواهر بیاورد. شرط سوم: جشن عروسی شاهانه راه بیندازد.»
مادر دل شکسته به خانه آمد و سه شرط شاه را به گردو گفت. آقا گردو ساکت شد و با ناراحتی به خواب رفت. خواب دید فرشته‌ای به او گفت: «چرا این‌قدر پریشون و درمونده‌ای؟»
آقا گردو ماجرا را با فرشته در میان گذاشت و گفت: «از عهده‌ی این سه شرط برنمی‌آم.» فرشته با مهربانی گفت: «انجام دادن این کارها با من!»
فردای آن روز، روبه روی قصر شاه، قصری بزرگ، نورانی و پر از گل ظاهر شد. شاه که بیدار شد، از پنجره‌ی اتاقش قصر زیبا و باشکوهی را دید. ساعتی بعد، همین که آقا گردو و مادرش روی سکوی سنگی قصر شاه نشستند، هفت شتر با بار جواهر، جلوشان ظاهر شد. به حضور شاه که رفتند، شاه گفت: «شرط اول را انجام دادی، قبول. هفت بار جواهر کجاست؟»
آقا گردو گفت: «دم در قصر.»
شاه وقتی هفت بار جواهر را دید، گفت: «همین امشب، بساط عروسی را راه بیندازید!»
آقا گردو به حمام رفت. توی حمام زمین خورد و پوسته‌اش شکست. جوان رعنایی از توی گردو بیرون آمد. دختر شاه داشت به بخت و اقبال بدش نفرین می‌کرد و با خودش می‌گفت: «گردو هم شد شوهر؟» که یک دفعه در اتاق باز شد و جوان زیبایی را روبه روی خود دید. با تعجب پرسید: «تو کی هستی؟»
جوان گفت: «دامادم، اومدم دست به دست هم به مجلس عروسی بریم.»
و همه چیز را برای او تعریف کرد. چشمان عروس از خوشحالی پر از اشک شدند.
منبع‌مقاله:
شمس، محمدرضا؛ (1394)، افسانه‌های این‌ورآب، تهران: نشر افق، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
گل اول شباب الاهلی به النصر توسط سردار آزمون
play_arrow
گل اول شباب الاهلی به النصر توسط سردار آزمون
واکنش جدید نتانیاهو پس از بیانیه یحیی سریع: اقدامات یمن تهدیدی برای نظم جهانی است
play_arrow
واکنش جدید نتانیاهو پس از بیانیه یحیی سریع: اقدامات یمن تهدیدی برای نظم جهانی است
اتفاقاتی در ۱۴۰۰ سال قبل افتاده و گروهی آمدند تا انتقام ۱۴۰۰ سال قبل را از ما مردم شام بگیرند!
play_arrow
اتفاقاتی در ۱۴۰۰ سال قبل افتاده و گروهی آمدند تا انتقام ۱۴۰۰ سال قبل را از ما مردم شام بگیرند!
به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیل
play_arrow
به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیل
تماشای این ۲ گل زیبا در فوتبال زنان را از دست ندهید
play_arrow
تماشای این ۲ گل زیبا در فوتبال زنان را از دست ندهید
اظهارات ضدایرانی مشاور امنیت ملی ترامپ
play_arrow
اظهارات ضدایرانی مشاور امنیت ملی ترامپ
مداحی؛ رسانه تمام‌عیار تبیین
play_arrow
مداحی؛ رسانه تمام‌عیار تبیین
به آتش کشیدن درخت کریسمس در سوریه توسط تحریرالشام
play_arrow
به آتش کشیدن درخت کریسمس در سوریه توسط تحریرالشام
نمای شرکت تسلیحاتی حامی "اسرائیل" قرمز شد
play_arrow
نمای شرکت تسلیحاتی حامی "اسرائیل" قرمز شد
سخنگوی دولت: شاهد کاهش خاموشی‌ها خواهیم بود
play_arrow
سخنگوی دولت: شاهد کاهش خاموشی‌ها خواهیم بود
آمادگی ایران برای بازگشای سفارت در سوریه
play_arrow
آمادگی ایران برای بازگشای سفارت در سوریه
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
تعاریف حدادیان از شناخت رهبر انقلاب از مداحی و هنر
play_arrow
تعاریف حدادیان از شناخت رهبر انقلاب از مداحی و هنر
مهاجرانی: ساعت‌کاری ادارات از ساعت ۸ تا ۱۴ به صورت شناور شد
play_arrow
مهاجرانی: ساعت‌کاری ادارات از ساعت ۸ تا ۱۴ به صورت شناور شد