درویش و اژدهای هفت‌سر

یک روز درویشی در میدان شهر نشسته بود. ناگهان شعله‌ی آتشی از دور به طرف میدان آمد و اژدهایی هفت‌سر، خودش را وسط میدان انداخت. درویش از جاش تکان نخورد اما مردم از ترس فرار کردند. درویش گفت:
جمعه، 12 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
درویش و اژدهای هفت‌سر
 درویش و اژدهای هفت‌سر

نویسنده: محمدرضا شمس

 
یک روز درویشی در میدان شهر نشسته بود. ناگهان شعله‌ی آتشی از دور به طرف میدان آمد و اژدهایی هفت‌سر، خودش را وسط میدان انداخت. درویش از جاش تکان نخورد اما مردم از ترس فرار کردند. درویش گفت: «نترسید، این اژدها زن می‌خواد. کی حاضره دخترش رو به اژدها بده؟»
مردم، که ترس‌شان ریخت، دور درویش و اژدها جمع شدند. اما هیچ کس حاضر نشد دخترش را به اژدها بدهد، مگر پیرمردی فقیر که دار و ندارش از دنیا، فقط دخترش بود.
درویش، دختر پیرمرد را برای اژدها عقد کرد. اژدها دختر را روی کول‌اش گذاشت و رفت.
سال‌ها گذشت. پیرمرد هر روز پیش درویش می‌رفت و به حرف‌های او گوش می‌داد. درویش می‌دید پیرمرد روز به روز افسرده‌تر می‌شود اما حرفی نمی‌زند. یک روز به او گفت: «می‌دونم دلت برای دخترت تنگ شده، می‌خوای اون رو ببینی؟»
پیرمرد خوشحال شد و گفت: «بله.»
درویش نشانه‌ی غاری را به پیرمرد داد و از او خواست هرچه دید، برای کسی تعریف نکند. پیرمرد قبول کرد و رفت.
پیرمرد از بیابان‌ها، دشت‌ها و کوه‌های زیادی گذشت تا به دهانه‌ی غار رسید. همان جا خسته و تشنه نشست. هنوز نفسی تازه نکرده بود که کنیزی از پشت غار بیرون آمد و پرسید: «اینجا چی کار می‌کنی؟»
پیرمرد گفت: «دنبال دخترم می‌گردم که روزگاری زن اژدها شد.»
کنیز به سرعت توی غار رفت و جریان را برای خانمش تعریف کرد. زن دستور داد پیرمرد را داخل غار بیاورند.
داخل غار مثل قصر شاه پریان بود، پر از غلام و کنیز و ظروف طلا و نقره. دهان پیرمرد از تعجب باز مانده بود و نمی‌دانست چه بگوید. او حتی دخترش را نشناخت، اما دختر، پدرش را شناخت، او را بغل کرد و بوسید و گفت: «من دختر توام و این دم و دستگاه هم زندگی منه.»
پیرمرد آه بلندی کشید و گفت: «دخترم، زندگی تو خوبه، اما چه فایده که شوهرت اژدهاست.»
دختر خندید و گفت: «شوهرم اژدها نیست، کلیددار جهنمه.»
بعد جلوی چشمان پدرش وردی خواند. ناگهان جوانی رعنا و بلند بالا حاضر شد و به پیرمرد سلام کرد. دختر گفت: «این هم شوهر من!»
پیرمرد یک ماه پیش آن‌ها ماند. یک بار هم با دامادش به جهنم رفت و سالم برگشت، فقط گوشه‌ی انگشت کوچکش سوخت و یادش افتاد که دو ریال به کسی بدهکار است. سر ماه بار و بندیل‌اش را بست و هر چه داماد و دخترش اصرار کردند پیش‌شان بماند، قبول نکرد و گفت: «هرچی زودتر باید برم و بدهی‌ام رو بدم.»
پیرمرد، دختر و دامادش را بوسید. از آن‌ها خداحافظی کرد و به ولایت خودش برگشت و قبل از هر کاری بدهی‌اش را داد.
منبع‌مقاله:
شمس، محمدرضا؛ (1394)، افسانه‌های این‌ورآب، تهران: نشر افق، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
گل اول شباب الاهلی به النصر توسط سردار آزمون
play_arrow
گل اول شباب الاهلی به النصر توسط سردار آزمون
واکنش جدید نتانیاهو پس از بیانیه یحیی سریع: اقدامات یمن تهدیدی برای نظم جهانی است
play_arrow
واکنش جدید نتانیاهو پس از بیانیه یحیی سریع: اقدامات یمن تهدیدی برای نظم جهانی است
اتفاقاتی در ۱۴۰۰ سال قبل افتاده و گروهی آمدند تا انتقام ۱۴۰۰ سال قبل را از ما مردم شام بگیرند!
play_arrow
اتفاقاتی در ۱۴۰۰ سال قبل افتاده و گروهی آمدند تا انتقام ۱۴۰۰ سال قبل را از ما مردم شام بگیرند!
به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیل
play_arrow
به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیل
تماشای این ۲ گل زیبا در فوتبال زنان را از دست ندهید
play_arrow
تماشای این ۲ گل زیبا در فوتبال زنان را از دست ندهید
اظهارات ضدایرانی مشاور امنیت ملی ترامپ
play_arrow
اظهارات ضدایرانی مشاور امنیت ملی ترامپ
مداحی؛ رسانه تمام‌عیار تبیین
play_arrow
مداحی؛ رسانه تمام‌عیار تبیین
به آتش کشیدن درخت کریسمس در سوریه توسط تحریرالشام
play_arrow
به آتش کشیدن درخت کریسمس در سوریه توسط تحریرالشام
نمای شرکت تسلیحاتی حامی "اسرائیل" قرمز شد
play_arrow
نمای شرکت تسلیحاتی حامی "اسرائیل" قرمز شد
سخنگوی دولت: شاهد کاهش خاموشی‌ها خواهیم بود
play_arrow
سخنگوی دولت: شاهد کاهش خاموشی‌ها خواهیم بود
آمادگی ایران برای بازگشای سفارت در سوریه
play_arrow
آمادگی ایران برای بازگشای سفارت در سوریه
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
تعاریف حدادیان از شناخت رهبر انقلاب از مداحی و هنر
play_arrow
تعاریف حدادیان از شناخت رهبر انقلاب از مداحی و هنر
مهاجرانی: ساعت‌کاری ادارات از ساعت ۸ تا ۱۴ به صورت شناور شد
play_arrow
مهاجرانی: ساعت‌کاری ادارات از ساعت ۸ تا ۱۴ به صورت شناور شد