خانه‌ی گِل و خانه‌ی دِل

پیرمردی دو پسر داشت که هر کدام برای خودشان مردی شده بودند. یک روز تصمیم گرفت پسرها را امتحان کند. آن‌ها را صدا کرد و گفت: «من یک پام لب گوره و چند روزی بیشتر زنده نمی‌مونم. برای همین
جمعه، 12 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
خانه‌ی گِل و خانه‌ی دِل
 خانه‌ی گِل و خانه‌ی دِل

نویسنده: محمدرضا شمس

 
پیرمردی دو پسر داشت که هر کدام برای خودشان مردی شده بودند. یک روز تصمیم گرفت پسرها را امتحان کند. آن‌ها را صدا کرد و گفت: «من یک پام لب گوره و چند روزی بیشتر زنده نمی‌مونم. برای همین می‌خوام همه‌ی ثروتم رو بین شما تقسیم کنم. به شرطی که فردا راه بیفتید و هر جا خواستید یک خونه بسازید. وقتی این کار رو کردید و پول‌هاتون تموم شد برگردید، تا اگر زنده بودم، یک بار دیگه شما رو ببینم...»
پسرها پول را گرفتند و صبح زود راه افتادند و هر کدام از طرفی رفتند تا به شهری رسیدند. پسر بزرگ فوری دست به کار شد و خانه‌ای ساخت. درش را قفل کرد و کلیدش را پنهان کرد تا اینکه پول‌هاش تمام شد. اما پسر کوچک به جای ساختن خانه، بین مردم رفت، با آن‌ها نشست و برخاست کرد و تا می‌توانست به مردم محبت و مهربانی کرد تا پول‌هاش تمام شد.
هر دو برگشتند. پیرمرد از دیدن فرزندانش خوشحال شد. روی‌شان را بوسید و فرصت داد تا خوب استراحت کنند. بعد به آن‌ها گفت دلش می‌خواهد از نزدیک نتیجه‌ی کارشان را ببیند.
هر سه با هم راه افتادند. اول به شهر و دیار پسر بزرگ رفتند. پدر خانه‌اش را دید و به او آفرین گفت. بعد راه افتادند و به شهر پسر کوچک رفتند. هنوز وارد میدان نشده بودند که دوستان و آشنایان پسر دوم از هر طرف سر رسیدند و از آن‌ها استقبال گرمی کردند.
هر کسی سعی می‌کرد برای ناهار، آن‌ها را به خانه‌ی خودش ببرد. روزهای دیگر هم وضع از همین قرار بود و همه‌ی مردم شهر آن قدر به آن‌ها محبت کردند که پیرمرد از خوشحالی روی پا بند نبود.
چند روز بعد از سفر برگشتند و به خانه رسیدند.
پیرمرد گفت که از پسر کوچک راضی‌تر است. پسر بزرگ ناراحت شد و گفت: «چرا؟ این من بودم که پول‌هام رو خرج نکردم و خونه ساختم، اون که همه‌ی پول‌ها رو خرج این و اون کرده!»
پیرمرد گفت: «من از شما خواستم خونه‌ی دِل درست کنید، نه خونه‌ی گِل. تو خونه‌ی گلی درست کردی که زیاد بادوام نیست و بالاخره روزی خراب می‌شه، اما خونه‌ی برادرت هیچ وقت خراب نمی‌شه و تا دنیاست، می‌مونه.»
منبع‌مقاله:
شمس، محمدرضا؛ (1394)، افسانه‌های این‌ورآب، تهران: نشر افق، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
گل اول شباب الاهلی به النصر توسط سردار آزمون
play_arrow
گل اول شباب الاهلی به النصر توسط سردار آزمون
واکنش جدید نتانیاهو پس از بیانیه یحیی سریع: اقدامات یمن تهدیدی برای نظم جهانی است
play_arrow
واکنش جدید نتانیاهو پس از بیانیه یحیی سریع: اقدامات یمن تهدیدی برای نظم جهانی است
اتفاقاتی در ۱۴۰۰ سال قبل افتاده و گروهی آمدند تا انتقام ۱۴۰۰ سال قبل را از ما مردم شام بگیرند!
play_arrow
اتفاقاتی در ۱۴۰۰ سال قبل افتاده و گروهی آمدند تا انتقام ۱۴۰۰ سال قبل را از ما مردم شام بگیرند!
به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیل
play_arrow
به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیل
تماشای این ۲ گل زیبا در فوتبال زنان را از دست ندهید
play_arrow
تماشای این ۲ گل زیبا در فوتبال زنان را از دست ندهید
اظهارات ضدایرانی مشاور امنیت ملی ترامپ
play_arrow
اظهارات ضدایرانی مشاور امنیت ملی ترامپ
مداحی؛ رسانه تمام‌عیار تبیین
play_arrow
مداحی؛ رسانه تمام‌عیار تبیین
به آتش کشیدن درخت کریسمس در سوریه توسط تحریرالشام
play_arrow
به آتش کشیدن درخت کریسمس در سوریه توسط تحریرالشام
نمای شرکت تسلیحاتی حامی "اسرائیل" قرمز شد
play_arrow
نمای شرکت تسلیحاتی حامی "اسرائیل" قرمز شد
سخنگوی دولت: شاهد کاهش خاموشی‌ها خواهیم بود
play_arrow
سخنگوی دولت: شاهد کاهش خاموشی‌ها خواهیم بود
آمادگی ایران برای بازگشای سفارت در سوریه
play_arrow
آمادگی ایران برای بازگشای سفارت در سوریه
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
تعاریف حدادیان از شناخت رهبر انقلاب از مداحی و هنر
play_arrow
تعاریف حدادیان از شناخت رهبر انقلاب از مداحی و هنر
مهاجرانی: ساعت‌کاری ادارات از ساعت ۸ تا ۱۴ به صورت شناور شد
play_arrow
مهاجرانی: ساعت‌کاری ادارات از ساعت ۸ تا ۱۴ به صورت شناور شد