سبوی دوست
عُمري گذشت و راه نبُردم به كوي دوست
مجلس تمام گشت و نديدم روي دوست
گُلشن مُعطّر است سرا پا ز بويِ يار
گشتيم هر كُجا نشنيديم بوي دوست
هر جا كه ميروي ز رُخ يار روشن است
خفّاشوار راه نبُرديم سوي دوست
ميخوارگانِ دلشده ساغر گرفتهاند
ما را نَمي نصيب نشد از سبوي دوست
گوش من و تو وصف رُخ يار نشنود
ورنه جهان ندارد جُز گفتگوي دوست
با عاقلان بگو كه رُخ يار ظاهر است
كاوش بس است اين همه در جستجوي دوست
ساقي ز دست يار به ما باده ميدهد
برگير مي تو نيز ز دستِ نكويِ دوست
منبع: بنیاد حضرت مهدی موعود(علیه السلام)
/س