![انذار؛ اطّلاع رسانى بيمآور انذار؛ اطّلاع رسانى بيمآور](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/d7c55fd9-3e3b-476d-8550-39e9bb3063dd.jpg)
![انذار؛ اطّلاع رسانى بيمآور انذار؛ اطّلاع رسانى بيمآور](/_WebsiteData/Article/ArticleImages/1/1388/farvardin/10/40402.jpg)
انذار؛ اطّلاع رسانى بيمآور
انذار مصدر باب افعال از باب «نَذِرَ يَنْذَرُ» و به معناى آگاه شدن به امرى، از آن پرهيز كردن و خود را براى آن آماده ساختن اشتقاق يافته است.[1] لغتشناسان و مفسران معناى انذار را با تعابيرى گوناگون ذكر كردهاند؛ مانند توجّه و آگاهى دادن به آيندهاى ترسناك[2]، آگاه كردن يا ابلاغ و خبر دادنى كه در آن ترسانيدن صورت پذيرد، برحذر داشتن از امر ترسناكى كه زمان و فرصت كافى براى پرهيز از آن باشد.[3] ترسانيدنى كه به صورت گفتارى بوده[4] و در آن امر ترسناك نيز معرفى شود[5] پند دادن، و آموزش آنچه مردم را در بازشناسى حق از باطل و درست از خطا توانا مىسازد.[6]
برخى ريشه نذر بهمعناى ياد شده را واژهاى بيگانه و برگرفته از زبان عبرى يا سريانى دانستهاند، با اين تفاوت كه در آن دو زبان به علّت دارا نبودن ذال، با دال (ندر) يا زاء (نزر) تلفظ مىشده است.[7]
اين واژه و مشتقّات آن بيش از 124 بار در قرآن كريم بهكار رفته است[8] و در آنها ضمن بيان اين مطلب كه منذر حقيقى خداست ـ و ازاينرو يكى از اسماى الهى منذر است[9] ـ و ديگر منذران نيز پيام او را ابلاغ مىكنند از مسئوليت پيامبران به ويژه رسول گرامى اسلام، اهداف، موارد، شيوه، مخاطبان و واكنش آنها در مورد انذار سخن به ميان آمده است. گفتنى است كه افزون بر موارد كاربرد انذار و مشتقات آن، بخشهاى فراوانى از قرآن بدون بهكارگيرى اين واژگان عملاً به انذار پرداخته است، زيرا در آنها از عذاب، دشوارى مرگ، برزخ، جهان آخرت، حسابرسى*، جهنّم* و عذاب الهى به صورت اعلام، اخبار، تهديد، وعيد و تحذير ياد شده است.
پيامبران، انذارگران الهى:
مبدأ اصلى انذار، ذات اقدس الهى است و انذار بالاصاله به او منتسب است[10]: «اِنّا اَنزَلنـهُ فى لَيلَة مُبـرَكَة اِنّا كُنّا مُنذِرين» (دخان/44،3)، «اِنّا اَنذَرنـكُم» (نبأ/78،40)، «فَاَنذَرتُكُم نارًا تَلَظّى» (ليل/92، 14) انذار در قرآن گاهى به پيامبران از جمله پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان واسطه الهى (انعام/6 ،19، 48) و گاهى به جنّ به عنوان واسطه ميان پيامبر(صلى الله عليه وآله)و قوم خود (احقاف/46،29) اسناد داده شده است. البته براساس قول خداوند در آيه 122 توبه/9 لازم است از هر فرقه، طايفهاى براى تفقه در دين كوچ كنند تا در بازگشت، قوم خويش را انذار كنند: «فَلَولا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرقَة مِنهُم طَـائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهوا فِى الدّينِ ولِيُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَيهِم» گفتنى است كه به آيات وعيد قرآن ازاينرو كه وسيلهاى براى انذار است «نُذُر» گفته شده است.[11] (قمر/54 ،5) در برخى آيات از عذاب* الهى به «نذير» ياد شده است (ملك/67 ، 17)، زيرا عذاب نيز انذار با زبان حال است.
اگرچه براساس آيات ياد شده انذار افزون بر پيامبران به گروهها و امور ديگرى نيز نسبت داده شده است؛ امّا پيامبران و به ويژه پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)در اين مهم از جايگاه خاصّى برخوردارند، زيرا در برخى آيات هدف از برانگيختن پيامبران، نزول وحى و فرو فرستادن قرآن، بشارت و بيم دادن مردم معرفى شده است: «و ما نُرسِلُ المُرسَلينَ اِلاّ مُبَشِّرينَ و مُنذِرين» (انعام/6 ، 48؛ كهف/18، 56)، «يُلقِى الرُّوحَ مِن اَمرِهِ ... لِيُنذِر» (غافر/ 40، 15)، «اوحِىَ اِلَىَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ» (انعام/6 ، 19)[12] و در برخى از آيات هدف بعثت* و مسئوليت پيامبران به انذار منحصر شده و در برخى ديگر تنها به ذكر انذار اكتفا شده است: «اِنَّما اَنتَ نَذيرٌ» (هود/11،12)، «اِنَّما اَنا لَكُم نَذيرٌ مُبين» (حجّ/22،49 و نيز عنكبوت/29، 50 ؛ شعراء/26،115) «اِن هُوَ اِلاّ نَذيرٌ لَكُم» (سبأ/34،46)، «و لَقَد اَرسَلنا فيهِم مُنذِرين» (صافّات/37، 72)، «قَد خَلَتِ النُّذُر» (احقاف/46، 21) و ... . بدون ترديد حصر ياد شده اضافى است و با شأن بشارت پيامبران تنافى ندارد، زيرا مراد از حصر در آيات مزبور، ذكر انذار نسبت به هدايت*يافتن است؛ نه بشارت دادن[13] و در حقيقت پيام آيات يادشده اين است كه پيامبران فقط انذار مىكنند؛ ولى هدايت يافتن يا گمراه شدن مردم به عوامل ديگرى وابسته است كه در جاى خود بيان شده است. گفتنى است كه ذكر انذار و عدم ذكر بشارت براى آن است كه مقام، مقام انذار است، يا به اين سبب است كه دين امرى فطرى است، جز آنكه با حجابهاى شرك و معصيت پوشانده مىشود و موجبات غلبه شقاوت و نزول سخط الهى فراهم مىآيد، ازاينرو نزديكترين راه مناسب با حكمت و حزم آن است كه ابتدا مشركان و معصيت كاران با انذار بيدار و به سوى حق هدايت شوند.[14] برخى از مفسران علّت اين انحصار را آن دانستهاند كه در بعثت انذار، مقصود مهمتر محسوب مىگردد، وانگهى در آيات ديگرى مقرون به بشارت* ذكر شده است[15]: «اِنّا اَرسَلنـكَ بِالحَقِّ بَشيرًا و نَذيرًا» (فاطر/35، 24 و نيز انعام/6 ،48؛ كهف/18،56)
اهداف انذار
1. راهيابى به حقيقت:
راهيابى گروهى كه پيش از پيامبر(صلى الله عليه وآله) از برنامه سعادتبخش و هدايت آفرين الهى آگاه نبودهاند از اهداف انذار معرفى شده است: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اَتـهُم مِن نَذير مِن قَبلِكَ لَعَلَّهُم يَهتَدون» (سجده/ 32، 3)
2. يادآورى حقايق از ياد رفته:
هدف ديگر انذار، بيدار ساختن مردمان از خواب غفلت، ايجاد زمينه عبرت آموزى و متذكر ساختن افراد به حقايق فراموش شده است: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اَتـهُم مِن نَذير مِن قَبلِكَ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرون» (قصص/28، 46) انذار با هدف متذكّر شدن خرد ورزان به وسيله قرآن صورت مىگيرد:«ولِيُنذَروا بِهِ ... ولِيَذَّكَّرَ اُولُوا الاَلبـب» (ابراهيم/14، 52) و سرانجام تذكّر، رستگارى است: «... واذكُرُوا ... لَعَلَّكُم تُفلِحون» (اعراف/7، 69)
3. تقوا و دورى از گناه:
پيشه ساختن تقوا و نگاهداشتن نفس در برابر گناه* از اهداف مهم انذار بيان شده است: «اِنّى لَكُم نَذيرٌ ... واتَّقوه» (نوح/ 71، 1 ـ 2)، «واَنذِر بِهِ الَّذينَ ... لَعَلَّهُم يَتَّقون» (انعام/6 ، 51)، «لِيُنذِرَكُم ولِتَتَّقوا» (اعراف/7،63 ؛ نحل/16،2) قرآن كريم با تكيه بر مسئوليت جامعه اسلامى در انذار، هدف از آن را دورى گزيدن مردم از مخالفت با آيات الهى بر شمرده است[16]: «فَلَولا نَفَرَ ... لِيُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَيهِم لَعَلَّهُم يَحذَرون» (توبه/9،122)
4. نيل به رحمت الهى:
انذار زمينهساز تقوا و تقوا مايه نيل به رحمت خاص الهى است: «لِيُنذِرَكُم و لِتَتَّقوا ولَعَلَّكُم تُرحَمون» (اعراف/ 7،63)
5 . نگاهداشت حريم الهى:
دستور به حفاظت حريم الهى از اعتقادات شركآميز متفرّع بر فرمان انذار به پيامبران در مورد نفى معبودى به جز حق ذكر شده است: «اَن اَنذِروا اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا فَاتَّقون» (نحل/16، 2)
6 . اتمام حجت:
هدف اساسى ديگر از انذار آن است كه مردم حجّتى بر خداوند نداشته باشند، بلكه حجّت خداوند، بر آنان تمام گردد: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ ومُنذِرينَ لِئَلاَّ يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ و كانَ اللّهُ عَزيزًا حَكيما» (نساء/4، 165) و جاى اين سخن در پيشگاه خدا نماند كه چرا در ميان ما پيامبرى نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم: «لِتُنذِر ... فَيَقولوا رَبَّنا لَولا اَرسَلتَ اِلَينا رَسولاً فَنَتَّبِعَ ءايـتِكَ و نَكونَ مِنَ المُؤمِنين» (قصص/28، 47) يا دچار ذلت عذاب نشويم (طه/20، 143)؛ همچنين پيروان كتب آسمانى پيشين نگويند براى ما بشارت و بيم دهندهاى برانگيخته نگرديد: «يـاَهلَ الكِتـبِ ... اَن تَقولوا ما جاءَنا مِن بَشير و لا نَذير فَقَد جاءَكُم بَشيرٌ و نَذيرٌ» (مائده/5 ،19)، بر اين اساس خداوند هرگز بدون ارائه آگاهى و هشدار لازم بر بندگان خويش عذاب نازل نمىكند: «وما اَهلَكنا مِن قَريَة اِلاّ لَها مُنذِرون * ذِكرى» (شعراء/26، 208) و در روز قيامت براى تقرير و اعتراف گرفتن از جنّ و انس پرسيده مىشود: آيا فرستادگان الهى درباره چنين روزى هشدارتان نداده بودند: «يـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم ... و يُنذِرونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هـذا» (انعام/6 ،130) و خزانهداران جهنّم نيز از دوزخيان همان سؤال را كه نشان اتمام حجت است باز مىپرسند: «كُلَّما اُلقِىَ فيها فَوجٌ سَاَلَهُم خَزَنَتُها اَلَم يَأتِكُم نَذير * قالوا بَلى» (ملك/67 ، 8 ـ 9 و زمر/39، 71) و به جهنميانى كه نجات و بازگشت به دنيا را براى انجام دادن كارهاى نيك مىخواهند پاسخ داده مىشود: آيا در طول عمر شما عوامل آگاهى بخش تحقق نيافت و بيم دهندگان نزد شما نيامدند: «اَوَ لَم نُعَمِّركُم ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَن تَذَكَّرَ وجاءَكُمُ النَّذير» (فاطر/35، 37) ( => اتمام حجّت)
گستره انذار:
برابر آيات بسيارى انذار همه امّتها و همه افراد را در بر مىگيرد: «واِن مِن اُمَّة اِلاّ خَلا فيها نَذير» (فاطر،35، 24)، «اَن اَنذِرِ النّاس» (يونس/10، 2؛ ابراهيم/14، 44؛ رعد/13، 7؛ فرقان/25، 51) به گفته مفسران مفاد آيه فوق آن است كه براى هر امتى فرستادهاى[17] و براى هر زمانى پيشوايى خواهد بود.[18] عموميت انذار به آدميان اختصاص ندارد، بلكه جنيان را نيز شامل مىشود: «يـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم ... و يُنذِرونَكُم» (انعام/6 ، 130)، «واِذ صَرَفنا اِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الجِنِّ ... ولّوا إلى قومهم منذرين» (احقاف/46، 29) به گفته برخى مفسران كلمه«مِنْكُم» در آيه 130 انعام/6 به معناى «من جنسكم» بوده و اين آيه نشان مبعوث شدن فرستادگان الهى در ميان انس و جن از جنس خود آنان است.[19] برخى به استناد آيات فوق فرستادگان الهى در ميان آدميان را «رسول» و برانگيختگان ميان جنيان را با عنوان «منذر» معرفى كردهاند.[20] به گفته الميزان عموميّت انذار به اين معناست كه در ميان همه امّتها انذارگر برانگيخته مىشود و هيچ امّتى بدون منذر نمىماند (فاطر/35، 24) و اين عموميّت در حدّ اقتضاست؛ يعنى فعليّت آن در مورد همگان و رسيدن آن به يكايك افراد منوط به اين است كه در مسير آن مانعى پديد نيايد، زيرا با توجّه به اينكه جهان ماده محل برخورد و تزاحم علل و اسباب با يكديگر است، ممكن است پيام انذار به برخى انسانها نرسد و حجّت الهى بر آنان تمام نگردد. از اين افراد در قرآن با عنوان «مستضعف» ياد و امر ايشان به خداوند واگذار شده است، بر اين اساس انذار، گرچه عام است؛ ولى مستلزم دريافتن يكايك افراد يك امّت نيست.[21]
گرچه انذار براى همگان لازم و سودمند است؛ امّا گروههاى خاصى بر اثر برخوردارى از زمينههاى تأثيرپذيرى بهتر، انذار در حق آنان سودمندتر است يا به علّت وجود مانع قوىتر نياز بيشترى به انذار دارند، بدين روى انذار اين دو گروه به صورت خاص مورد تأكيد قرار گرفته است:
گروه نخست همچون خداترسان:«اِنَّما تُنذِرُ الَّذينَ يَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَيب» (فاطر/35، 18؛ يس/36، 11) و كسانى كه از برپايى قيامت و حسابرسى خداوند ترسناكاند: «اِنَّما اَنتَ مُنذِرُ مَن يَخشـها» (نازعات/79، 45)، «واَنذِر بِهِ الَّذينَ يَخافونَ اَن يُحشَرُوا اِلى رَبِّهِم» (انعام/6 ، 51)، زندگان (زنده دلان): «لينذر من كان حيًّا» (يس/36،70)، پيروان قرآن[22]: «اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ» (يس/36، 11) و بر پا دارندگان نماز: «اِنَّما تُنذِرُ ... واَقاموا الصَّلوة» (فاطر/35، 18)
دسته دوم مانند غافلان: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اُنذِرَ ءاباؤُهُم فَهُم غـفِلون» (يس/36، 6 و نيز قصص/28، 46؛ سجده/32، 3؛ سبأ/34، 44)، لجبازان و جدال پيشگان:«وتُنذِرَ بِهِ قَومـًا لُدّا» (مريم/19،97)، ستمگران: «لِيُنذِرَ الَّذينَ ظَـلَموا» (احقاف/46، 12)، وكسانى كه براى خدا فرزند قائل شدهاند: «ويُنذِرَ الَّذينَ قالوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدا» (كهف/18، 4) بدون ترديد اينگونه آيات با عموميت انذار منافات نداشته، از موارد ذكر خاص پس از عام محسوب مىگردد.[23]
متعلّق انذار
1. شرك:
در قرآن كريم شرك به عنوان مهمترين انحراف اعتقادى مورد توجّه قرار گرفته است و به همين جهت پيام انذار پيامبران الهى در بسيارى از آيات با فراخوانى به توحيد در همه ابعاد آن همراه شده است: «يُنَزِّلُ المَلـئِكَةَ ... اَن اَنذِروا اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا» (نحل/16، 2 و نيز فصّلت/41، 13) اين پيام اصيل به طور خاص از زبان حضرت هود: «و قَد خَلَتِ النُّذُرُ ... اَلاّ تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ» (احقاف/ 46،21)، حضرت نوح: «اِنّى لَكُم نَذيرٌ مُبين * اَنِ اعبُدُوا اللّه» (نوح/71، 2 ـ 3) و پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله): «اَلاّ تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ اِنَّنى لَكُم مِنهُ نَذيرٌ» (هود/11، 2)، «ولا تَجعَلوا مَعَ اللّهِ اِلـهـًا ءاخَرَ اِنّى لَكُم مِنهُ نَذيرٌ مُبين » (ذاريات/51 ،51) بيان شده و بر بيم دادن مشركان به صورت ويژه تأكيد شده است. (كهف/ 18، 5)
2. عذاب اخروى:
متعلّق انذار در برخى آيات عذاب اخروى است. در اين آيات از عذاب نزديك، دردناك و شديد آخرت سخن به ميان آمده است: «اِنّا اَنذَرنـكُم عَذابـًا قَريبـًا» (نبأ/78، 40)، «اَنذِرِ النّاسَ يَومَ يَأتيهِمُ العَذابُ» (ابراهيم/14، 44؛ نوح/71، 1؛ سبأ/36، 46؛ كهف/18، 2؛ هود/11، 3) در آيات فراوانى انذار به روز قيامت با عناوين خاص آن تعلّق يافته و از برپايى آن روز بيم داده شده است؛ از جمله:«واَنذِرهُم يَومَ الحَسرَة» (مريم/19، 39)، «واَنذِرهُم يَومَ الاَزِفَة» (غافر/40،18)، «لِيُنذِرَ يَومَ التَّلاق» (غافر/40،15)، «تُنذِرَ يَومَ الجَمع» (شورى/42،7)، «يُنذِرونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هـذا» (زمر/39، 71؛ انعام/6 ، 130)
3. عذاب دنيوى:
«اَنذَرتُكُم صـعِقَةً مِثلَ صـعِقَةِ عاد و ثَمود» (فصّلت/41، 12)، «اَم اَمِنتُم مَن فِى السَّماءِ اَن يُرسِلَ عَلَيكُم حاصِبـًا فَسَتَعلَمونَ كَيفَ نَذير» (ملك/67 ، 17)، «ولَقَد اَنذَرَهُم بَطشَتَنا» (قمر/54 ،36)
وسايل و مقارنات انذار:
فرمان انذار با رهنمودهايى از سوى خداوند مقرون گشته كه مىتوان برخى از آنها را وسايل انذار دانست:
1. زبان روشن:
«لِتَكونَ مِنَ المُنذِرين * بِلِسان عَرَبىّ مُبين» (شعراء/26، 194 ـ 195 و نيز احقاف/46، 12)[24]
2. قرآن:
در بسيارى از آيات، قرآن انذارگر يا وسيله انذار معرفى شده است: «واوحِىَ اِلَىَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ ...» (انعام/6 ،19 و نيز اعراف/7،2؛ مريم/19،97؛ فرقان/25، 1؛ انعام/6 ، 92) براساس روايتى از پيامبر قرآن 4 بخش دارد و يك بخش آن فضايل و انذار است.[25]
3. اخبار حكمتآميز و رسا:
«ولَقَد جاءَهُم مِنَ الاَنباءِ ما فيهِ مُزدَجَر * حِكمَةٌ بــلِغَةٌ فَما تُغنِ النُّذُر» (قمر/54 ، 4 ـ 5) برخى مفسّران مقصود از آيات كريمه «مُبَشِّرًا و نَذيرا ... و سِراجـًا مُنيرا» (احزاب/33، 45 ـ 46) را بيان مطالب براساس برهان و دلايل واضح دانستهاند.[26]
در برخى از آيات نيز به مقارنات انذار اشاره شده است:
1. حفظ طهارت و آراستگى ظاهر:
«قُم فَاَنذِر ... و ثيابَكَ فَطَهِّر» (مدثّر/74، 2 ، 4)
2. فروتنى در برابر پيروان:
«واَنذِر ... واخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنين» (شعراء/26، 214 ـ 215)
3. عدم طرد پابرهنگان:
«واَنذِر ... ولا تَطرُدِ الَّذينَ يَدعونَ رَبَّهُم ...» (انعام/6 ، 51 ـ 52)[27]، بر همين اساس پيامبر مىفرمايد: «و ما اَنَا بِطارِدِ المُؤمِنين * اِن اَنَا اِلاّ نَذيرٌ مُبين» (شعراء/26، 114 ـ 115)
4. عدم مداهنه نسبت به خويشاوندان:
«واَنذِر عَشيرَتَكَ ... فَاِن عَصَوكَ فَقُل اِنّى بَرىءٌ مِمّا تَعمَلون» (شعراء/26، 214 ـ 216)[28]
5 . همراهى انذار با تبشير:
«مُبَشِّرًا ونَذيرا» (اسراء/17، 105؛ فرقان/25،56 ؛ احزاب/33،45؛ فتح/48،8)، «مبشّرين ومنذرين» (بقره/2، 213؛ نساء/4، 165؛ انعام/6 ، 48؛ كهف/18، 56) برخى از مفسران مقرون بودن انذار و تبشير را در اتمام دعوت همانند متلازمين معرفى كردهاند.[29] همراهى بشارت و انذار در بسيارى از آيات توجّه بسيارى را بهكار كردهاى آن دو معطوف ساخته است؛ برخى نقش تبشير را نقش قائد يعنى دعوت، تشويق، تحريك و ايجاد رغبت از پيش رو و كاركرد انذار را كاركرد سائق يعنى راندن از پشت سر دانستهاند.[30] برخى با اشاره به اينكه انگيزههاى انسانى معمولاً براساس جلب منافع و دفع ضررها تنظيم مىشود نقش بشارت و انذار را بر انگيختن و دامن زدن به آن دو انگيزه و تشويق را عامل حركت و انذار را عامل باز دارنده معرفى كردهاند.[31] از گفته التحقيق استفاده مىشود كه كاركرد بشارت ايجاد مقتضى و نقش انذار رفع موانع و دفع انحراف و گمراهى است.[32] برخى با تكيه بر آنكه انسان تا احساس خطر مهمى نكند از جا حركت نمىكند نقش انذار پيامبران را اعلام خطرهايى دانستهاند كه به صورت تازيانه بر ارواح بىدرد گمراهان چنان فرود مىآيد كه هر قابلى را به حركت درمىآورد.[33] به گفته الميزان تبشير و انذار براى متوسطان صورت مىپذيرد، زيرا برخى از صالحان هيچگونه تعلّقى به غير خدا، مانند ثواب و عقاب ندارند.[34]
پی نوشتها:
[1]. اقرب الموارد، ج 5 ، ص 378، «نذر».
[2]. نثر طوبى، ج 2، ص 448.
[3]. التبيان، ج 1، ص 62 .
[4]. التحقيق، ج 12، ص 75، «نذر».
[5]. الفروقاللغويه، ص 78.
[6]. التحرير والتنوير، ج 11، ص 62 .
[7]. التحقيق، ج 12، ص 75.
[8]. المعجم الاحصائى، ج 3، ص 1542.
[9]. بحارالانوار، ج 94، ص 387.
[10]. الميزان، ج20، ص305؛ كشفالاسرار، ج1، ص62 ؛ التبيان، ج 1، ص 62 .
[11]. مجمعالبيان، ج 9، ص 283.
[12]. همان، ج6 ، ص537 ؛ الميزان، ج12، ص90.
[13]. الميزان، ج 7، ص 39.
[14]. الميزان، ج 7، ص 39.
[15]. منهج الصادقين، ج 7، ص 442 ـ 443.
[16]. مجمعالبيان، ج 5 ، ص 126.
[17]. جامعالبيان، مج 12، ج 22، ص 156.
[18]. تفسير قمى، ج 2، ص 24.
[19]. كشف الاسرار، ج 3، ص 493.
[20]. كشف الاسرار، ج 3، ص 493.
[21]. الميزان، ج 17، ص 38.
[22]. الميزان، ج 17، ص 66 .
[23]. همان، ج 7، ص 98.
[24]. الكشاف، ج 3، ص 335.
[25]. بحار الانوار، ج35، ص 356.
[26]. التفسير الكبير، ج 25، ص 217.
[27]. فى ظلال القرآن، ج 2، ص 1099.
[28]. مجمعالبيان، ج 7، ص 322.
[29]. الميزان، ج 20، ص 80 .
[30]. مجموعه آثار، ج 16، ص 154، «سيره نبوى».
[31]. پيام قرآن، ج 7، ص 29.
[32]. التحقيق، ج 12، ص 75 ـ 76، «بشر».
[33]. نمونه، ج 9، ص 69 .
[34]. الميزان، ج 3، ص 157.
منبع: اندیشه قم الف
برخى ريشه نذر بهمعناى ياد شده را واژهاى بيگانه و برگرفته از زبان عبرى يا سريانى دانستهاند، با اين تفاوت كه در آن دو زبان به علّت دارا نبودن ذال، با دال (ندر) يا زاء (نزر) تلفظ مىشده است.[7]
اين واژه و مشتقّات آن بيش از 124 بار در قرآن كريم بهكار رفته است[8] و در آنها ضمن بيان اين مطلب كه منذر حقيقى خداست ـ و ازاينرو يكى از اسماى الهى منذر است[9] ـ و ديگر منذران نيز پيام او را ابلاغ مىكنند از مسئوليت پيامبران به ويژه رسول گرامى اسلام، اهداف، موارد، شيوه، مخاطبان و واكنش آنها در مورد انذار سخن به ميان آمده است. گفتنى است كه افزون بر موارد كاربرد انذار و مشتقات آن، بخشهاى فراوانى از قرآن بدون بهكارگيرى اين واژگان عملاً به انذار پرداخته است، زيرا در آنها از عذاب، دشوارى مرگ، برزخ، جهان آخرت، حسابرسى*، جهنّم* و عذاب الهى به صورت اعلام، اخبار، تهديد، وعيد و تحذير ياد شده است.
پيامبران، انذارگران الهى:
مبدأ اصلى انذار، ذات اقدس الهى است و انذار بالاصاله به او منتسب است[10]: «اِنّا اَنزَلنـهُ فى لَيلَة مُبـرَكَة اِنّا كُنّا مُنذِرين» (دخان/44،3)، «اِنّا اَنذَرنـكُم» (نبأ/78،40)، «فَاَنذَرتُكُم نارًا تَلَظّى» (ليل/92، 14) انذار در قرآن گاهى به پيامبران از جمله پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به عنوان واسطه الهى (انعام/6 ،19، 48) و گاهى به جنّ به عنوان واسطه ميان پيامبر(صلى الله عليه وآله)و قوم خود (احقاف/46،29) اسناد داده شده است. البته براساس قول خداوند در آيه 122 توبه/9 لازم است از هر فرقه، طايفهاى براى تفقه در دين كوچ كنند تا در بازگشت، قوم خويش را انذار كنند: «فَلَولا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرقَة مِنهُم طَـائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهوا فِى الدّينِ ولِيُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَيهِم» گفتنى است كه به آيات وعيد قرآن ازاينرو كه وسيلهاى براى انذار است «نُذُر» گفته شده است.[11] (قمر/54 ،5) در برخى آيات از عذاب* الهى به «نذير» ياد شده است (ملك/67 ، 17)، زيرا عذاب نيز انذار با زبان حال است.
اگرچه براساس آيات ياد شده انذار افزون بر پيامبران به گروهها و امور ديگرى نيز نسبت داده شده است؛ امّا پيامبران و به ويژه پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله)در اين مهم از جايگاه خاصّى برخوردارند، زيرا در برخى آيات هدف از برانگيختن پيامبران، نزول وحى و فرو فرستادن قرآن، بشارت و بيم دادن مردم معرفى شده است: «و ما نُرسِلُ المُرسَلينَ اِلاّ مُبَشِّرينَ و مُنذِرين» (انعام/6 ، 48؛ كهف/18، 56)، «يُلقِى الرُّوحَ مِن اَمرِهِ ... لِيُنذِر» (غافر/ 40، 15)، «اوحِىَ اِلَىَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ» (انعام/6 ، 19)[12] و در برخى از آيات هدف بعثت* و مسئوليت پيامبران به انذار منحصر شده و در برخى ديگر تنها به ذكر انذار اكتفا شده است: «اِنَّما اَنتَ نَذيرٌ» (هود/11،12)، «اِنَّما اَنا لَكُم نَذيرٌ مُبين» (حجّ/22،49 و نيز عنكبوت/29، 50 ؛ شعراء/26،115) «اِن هُوَ اِلاّ نَذيرٌ لَكُم» (سبأ/34،46)، «و لَقَد اَرسَلنا فيهِم مُنذِرين» (صافّات/37، 72)، «قَد خَلَتِ النُّذُر» (احقاف/46، 21) و ... . بدون ترديد حصر ياد شده اضافى است و با شأن بشارت پيامبران تنافى ندارد، زيرا مراد از حصر در آيات مزبور، ذكر انذار نسبت به هدايت*يافتن است؛ نه بشارت دادن[13] و در حقيقت پيام آيات يادشده اين است كه پيامبران فقط انذار مىكنند؛ ولى هدايت يافتن يا گمراه شدن مردم به عوامل ديگرى وابسته است كه در جاى خود بيان شده است. گفتنى است كه ذكر انذار و عدم ذكر بشارت براى آن است كه مقام، مقام انذار است، يا به اين سبب است كه دين امرى فطرى است، جز آنكه با حجابهاى شرك و معصيت پوشانده مىشود و موجبات غلبه شقاوت و نزول سخط الهى فراهم مىآيد، ازاينرو نزديكترين راه مناسب با حكمت و حزم آن است كه ابتدا مشركان و معصيت كاران با انذار بيدار و به سوى حق هدايت شوند.[14] برخى از مفسران علّت اين انحصار را آن دانستهاند كه در بعثت انذار، مقصود مهمتر محسوب مىگردد، وانگهى در آيات ديگرى مقرون به بشارت* ذكر شده است[15]: «اِنّا اَرسَلنـكَ بِالحَقِّ بَشيرًا و نَذيرًا» (فاطر/35، 24 و نيز انعام/6 ،48؛ كهف/18،56)
اهداف انذار
1. راهيابى به حقيقت:
راهيابى گروهى كه پيش از پيامبر(صلى الله عليه وآله) از برنامه سعادتبخش و هدايت آفرين الهى آگاه نبودهاند از اهداف انذار معرفى شده است: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اَتـهُم مِن نَذير مِن قَبلِكَ لَعَلَّهُم يَهتَدون» (سجده/ 32، 3)
2. يادآورى حقايق از ياد رفته:
هدف ديگر انذار، بيدار ساختن مردمان از خواب غفلت، ايجاد زمينه عبرت آموزى و متذكر ساختن افراد به حقايق فراموش شده است: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اَتـهُم مِن نَذير مِن قَبلِكَ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرون» (قصص/28، 46) انذار با هدف متذكّر شدن خرد ورزان به وسيله قرآن صورت مىگيرد:«ولِيُنذَروا بِهِ ... ولِيَذَّكَّرَ اُولُوا الاَلبـب» (ابراهيم/14، 52) و سرانجام تذكّر، رستگارى است: «... واذكُرُوا ... لَعَلَّكُم تُفلِحون» (اعراف/7، 69)
3. تقوا و دورى از گناه:
پيشه ساختن تقوا و نگاهداشتن نفس در برابر گناه* از اهداف مهم انذار بيان شده است: «اِنّى لَكُم نَذيرٌ ... واتَّقوه» (نوح/ 71، 1 ـ 2)، «واَنذِر بِهِ الَّذينَ ... لَعَلَّهُم يَتَّقون» (انعام/6 ، 51)، «لِيُنذِرَكُم ولِتَتَّقوا» (اعراف/7،63 ؛ نحل/16،2) قرآن كريم با تكيه بر مسئوليت جامعه اسلامى در انذار، هدف از آن را دورى گزيدن مردم از مخالفت با آيات الهى بر شمرده است[16]: «فَلَولا نَفَرَ ... لِيُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَيهِم لَعَلَّهُم يَحذَرون» (توبه/9،122)
4. نيل به رحمت الهى:
انذار زمينهساز تقوا و تقوا مايه نيل به رحمت خاص الهى است: «لِيُنذِرَكُم و لِتَتَّقوا ولَعَلَّكُم تُرحَمون» (اعراف/ 7،63)
5 . نگاهداشت حريم الهى:
دستور به حفاظت حريم الهى از اعتقادات شركآميز متفرّع بر فرمان انذار به پيامبران در مورد نفى معبودى به جز حق ذكر شده است: «اَن اَنذِروا اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا فَاتَّقون» (نحل/16، 2)
6 . اتمام حجت:
هدف اساسى ديگر از انذار آن است كه مردم حجّتى بر خداوند نداشته باشند، بلكه حجّت خداوند، بر آنان تمام گردد: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ ومُنذِرينَ لِئَلاَّ يَكونَ لِلنّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعدَ الرُّسُلِ و كانَ اللّهُ عَزيزًا حَكيما» (نساء/4، 165) و جاى اين سخن در پيشگاه خدا نماند كه چرا در ميان ما پيامبرى نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم: «لِتُنذِر ... فَيَقولوا رَبَّنا لَولا اَرسَلتَ اِلَينا رَسولاً فَنَتَّبِعَ ءايـتِكَ و نَكونَ مِنَ المُؤمِنين» (قصص/28، 47) يا دچار ذلت عذاب نشويم (طه/20، 143)؛ همچنين پيروان كتب آسمانى پيشين نگويند براى ما بشارت و بيم دهندهاى برانگيخته نگرديد: «يـاَهلَ الكِتـبِ ... اَن تَقولوا ما جاءَنا مِن بَشير و لا نَذير فَقَد جاءَكُم بَشيرٌ و نَذيرٌ» (مائده/5 ،19)، بر اين اساس خداوند هرگز بدون ارائه آگاهى و هشدار لازم بر بندگان خويش عذاب نازل نمىكند: «وما اَهلَكنا مِن قَريَة اِلاّ لَها مُنذِرون * ذِكرى» (شعراء/26، 208) و در روز قيامت براى تقرير و اعتراف گرفتن از جنّ و انس پرسيده مىشود: آيا فرستادگان الهى درباره چنين روزى هشدارتان نداده بودند: «يـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم ... و يُنذِرونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هـذا» (انعام/6 ،130) و خزانهداران جهنّم نيز از دوزخيان همان سؤال را كه نشان اتمام حجت است باز مىپرسند: «كُلَّما اُلقِىَ فيها فَوجٌ سَاَلَهُم خَزَنَتُها اَلَم يَأتِكُم نَذير * قالوا بَلى» (ملك/67 ، 8 ـ 9 و زمر/39، 71) و به جهنميانى كه نجات و بازگشت به دنيا را براى انجام دادن كارهاى نيك مىخواهند پاسخ داده مىشود: آيا در طول عمر شما عوامل آگاهى بخش تحقق نيافت و بيم دهندگان نزد شما نيامدند: «اَوَ لَم نُعَمِّركُم ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَن تَذَكَّرَ وجاءَكُمُ النَّذير» (فاطر/35، 37) ( => اتمام حجّت)
گستره انذار:
برابر آيات بسيارى انذار همه امّتها و همه افراد را در بر مىگيرد: «واِن مِن اُمَّة اِلاّ خَلا فيها نَذير» (فاطر،35، 24)، «اَن اَنذِرِ النّاس» (يونس/10، 2؛ ابراهيم/14، 44؛ رعد/13، 7؛ فرقان/25، 51) به گفته مفسران مفاد آيه فوق آن است كه براى هر امتى فرستادهاى[17] و براى هر زمانى پيشوايى خواهد بود.[18] عموميت انذار به آدميان اختصاص ندارد، بلكه جنيان را نيز شامل مىشود: «يـمَعشَرَ الجِنِّ والاِنسِ اَلَم يَأتِكُم رُسُلٌ مِنكُم ... و يُنذِرونَكُم» (انعام/6 ، 130)، «واِذ صَرَفنا اِلَيكَ نَفَرًا مِنَ الجِنِّ ... ولّوا إلى قومهم منذرين» (احقاف/46، 29) به گفته برخى مفسران كلمه«مِنْكُم» در آيه 130 انعام/6 به معناى «من جنسكم» بوده و اين آيه نشان مبعوث شدن فرستادگان الهى در ميان انس و جن از جنس خود آنان است.[19] برخى به استناد آيات فوق فرستادگان الهى در ميان آدميان را «رسول» و برانگيختگان ميان جنيان را با عنوان «منذر» معرفى كردهاند.[20] به گفته الميزان عموميّت انذار به اين معناست كه در ميان همه امّتها انذارگر برانگيخته مىشود و هيچ امّتى بدون منذر نمىماند (فاطر/35، 24) و اين عموميّت در حدّ اقتضاست؛ يعنى فعليّت آن در مورد همگان و رسيدن آن به يكايك افراد منوط به اين است كه در مسير آن مانعى پديد نيايد، زيرا با توجّه به اينكه جهان ماده محل برخورد و تزاحم علل و اسباب با يكديگر است، ممكن است پيام انذار به برخى انسانها نرسد و حجّت الهى بر آنان تمام نگردد. از اين افراد در قرآن با عنوان «مستضعف» ياد و امر ايشان به خداوند واگذار شده است، بر اين اساس انذار، گرچه عام است؛ ولى مستلزم دريافتن يكايك افراد يك امّت نيست.[21]
گرچه انذار براى همگان لازم و سودمند است؛ امّا گروههاى خاصى بر اثر برخوردارى از زمينههاى تأثيرپذيرى بهتر، انذار در حق آنان سودمندتر است يا به علّت وجود مانع قوىتر نياز بيشترى به انذار دارند، بدين روى انذار اين دو گروه به صورت خاص مورد تأكيد قرار گرفته است:
گروه نخست همچون خداترسان:«اِنَّما تُنذِرُ الَّذينَ يَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَيب» (فاطر/35، 18؛ يس/36، 11) و كسانى كه از برپايى قيامت و حسابرسى خداوند ترسناكاند: «اِنَّما اَنتَ مُنذِرُ مَن يَخشـها» (نازعات/79، 45)، «واَنذِر بِهِ الَّذينَ يَخافونَ اَن يُحشَرُوا اِلى رَبِّهِم» (انعام/6 ، 51)، زندگان (زنده دلان): «لينذر من كان حيًّا» (يس/36،70)، پيروان قرآن[22]: «اِنَّما تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكرَ» (يس/36، 11) و بر پا دارندگان نماز: «اِنَّما تُنذِرُ ... واَقاموا الصَّلوة» (فاطر/35، 18)
دسته دوم مانند غافلان: «لِتُنذِرَ قَومـًا ما اُنذِرَ ءاباؤُهُم فَهُم غـفِلون» (يس/36، 6 و نيز قصص/28، 46؛ سجده/32، 3؛ سبأ/34، 44)، لجبازان و جدال پيشگان:«وتُنذِرَ بِهِ قَومـًا لُدّا» (مريم/19،97)، ستمگران: «لِيُنذِرَ الَّذينَ ظَـلَموا» (احقاف/46، 12)، وكسانى كه براى خدا فرزند قائل شدهاند: «ويُنذِرَ الَّذينَ قالوا اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدا» (كهف/18، 4) بدون ترديد اينگونه آيات با عموميت انذار منافات نداشته، از موارد ذكر خاص پس از عام محسوب مىگردد.[23]
متعلّق انذار
1. شرك:
در قرآن كريم شرك به عنوان مهمترين انحراف اعتقادى مورد توجّه قرار گرفته است و به همين جهت پيام انذار پيامبران الهى در بسيارى از آيات با فراخوانى به توحيد در همه ابعاد آن همراه شده است: «يُنَزِّلُ المَلـئِكَةَ ... اَن اَنذِروا اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا» (نحل/16، 2 و نيز فصّلت/41، 13) اين پيام اصيل به طور خاص از زبان حضرت هود: «و قَد خَلَتِ النُّذُرُ ... اَلاّ تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ» (احقاف/ 46،21)، حضرت نوح: «اِنّى لَكُم نَذيرٌ مُبين * اَنِ اعبُدُوا اللّه» (نوح/71، 2 ـ 3) و پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله): «اَلاّ تَعبُدوا اِلاَّ اللّهَ اِنَّنى لَكُم مِنهُ نَذيرٌ» (هود/11، 2)، «ولا تَجعَلوا مَعَ اللّهِ اِلـهـًا ءاخَرَ اِنّى لَكُم مِنهُ نَذيرٌ مُبين » (ذاريات/51 ،51) بيان شده و بر بيم دادن مشركان به صورت ويژه تأكيد شده است. (كهف/ 18، 5)
2. عذاب اخروى:
متعلّق انذار در برخى آيات عذاب اخروى است. در اين آيات از عذاب نزديك، دردناك و شديد آخرت سخن به ميان آمده است: «اِنّا اَنذَرنـكُم عَذابـًا قَريبـًا» (نبأ/78، 40)، «اَنذِرِ النّاسَ يَومَ يَأتيهِمُ العَذابُ» (ابراهيم/14، 44؛ نوح/71، 1؛ سبأ/36، 46؛ كهف/18، 2؛ هود/11، 3) در آيات فراوانى انذار به روز قيامت با عناوين خاص آن تعلّق يافته و از برپايى آن روز بيم داده شده است؛ از جمله:«واَنذِرهُم يَومَ الحَسرَة» (مريم/19، 39)، «واَنذِرهُم يَومَ الاَزِفَة» (غافر/40،18)، «لِيُنذِرَ يَومَ التَّلاق» (غافر/40،15)، «تُنذِرَ يَومَ الجَمع» (شورى/42،7)، «يُنذِرونَكُم لِقاءَ يَومِكُم هـذا» (زمر/39، 71؛ انعام/6 ، 130)
3. عذاب دنيوى:
«اَنذَرتُكُم صـعِقَةً مِثلَ صـعِقَةِ عاد و ثَمود» (فصّلت/41، 12)، «اَم اَمِنتُم مَن فِى السَّماءِ اَن يُرسِلَ عَلَيكُم حاصِبـًا فَسَتَعلَمونَ كَيفَ نَذير» (ملك/67 ، 17)، «ولَقَد اَنذَرَهُم بَطشَتَنا» (قمر/54 ،36)
وسايل و مقارنات انذار:
فرمان انذار با رهنمودهايى از سوى خداوند مقرون گشته كه مىتوان برخى از آنها را وسايل انذار دانست:
1. زبان روشن:
«لِتَكونَ مِنَ المُنذِرين * بِلِسان عَرَبىّ مُبين» (شعراء/26، 194 ـ 195 و نيز احقاف/46، 12)[24]
2. قرآن:
در بسيارى از آيات، قرآن انذارگر يا وسيله انذار معرفى شده است: «واوحِىَ اِلَىَّ هـذا القُرءانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ ...» (انعام/6 ،19 و نيز اعراف/7،2؛ مريم/19،97؛ فرقان/25، 1؛ انعام/6 ، 92) براساس روايتى از پيامبر قرآن 4 بخش دارد و يك بخش آن فضايل و انذار است.[25]
3. اخبار حكمتآميز و رسا:
«ولَقَد جاءَهُم مِنَ الاَنباءِ ما فيهِ مُزدَجَر * حِكمَةٌ بــلِغَةٌ فَما تُغنِ النُّذُر» (قمر/54 ، 4 ـ 5) برخى مفسّران مقصود از آيات كريمه «مُبَشِّرًا و نَذيرا ... و سِراجـًا مُنيرا» (احزاب/33، 45 ـ 46) را بيان مطالب براساس برهان و دلايل واضح دانستهاند.[26]
در برخى از آيات نيز به مقارنات انذار اشاره شده است:
1. حفظ طهارت و آراستگى ظاهر:
«قُم فَاَنذِر ... و ثيابَكَ فَطَهِّر» (مدثّر/74، 2 ، 4)
2. فروتنى در برابر پيروان:
«واَنذِر ... واخفِض جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ المُؤمِنين» (شعراء/26، 214 ـ 215)
3. عدم طرد پابرهنگان:
«واَنذِر ... ولا تَطرُدِ الَّذينَ يَدعونَ رَبَّهُم ...» (انعام/6 ، 51 ـ 52)[27]، بر همين اساس پيامبر مىفرمايد: «و ما اَنَا بِطارِدِ المُؤمِنين * اِن اَنَا اِلاّ نَذيرٌ مُبين» (شعراء/26، 114 ـ 115)
4. عدم مداهنه نسبت به خويشاوندان:
«واَنذِر عَشيرَتَكَ ... فَاِن عَصَوكَ فَقُل اِنّى بَرىءٌ مِمّا تَعمَلون» (شعراء/26، 214 ـ 216)[28]
5 . همراهى انذار با تبشير:
«مُبَشِّرًا ونَذيرا» (اسراء/17، 105؛ فرقان/25،56 ؛ احزاب/33،45؛ فتح/48،8)، «مبشّرين ومنذرين» (بقره/2، 213؛ نساء/4، 165؛ انعام/6 ، 48؛ كهف/18، 56) برخى از مفسران مقرون بودن انذار و تبشير را در اتمام دعوت همانند متلازمين معرفى كردهاند.[29] همراهى بشارت و انذار در بسيارى از آيات توجّه بسيارى را بهكار كردهاى آن دو معطوف ساخته است؛ برخى نقش تبشير را نقش قائد يعنى دعوت، تشويق، تحريك و ايجاد رغبت از پيش رو و كاركرد انذار را كاركرد سائق يعنى راندن از پشت سر دانستهاند.[30] برخى با اشاره به اينكه انگيزههاى انسانى معمولاً براساس جلب منافع و دفع ضررها تنظيم مىشود نقش بشارت و انذار را بر انگيختن و دامن زدن به آن دو انگيزه و تشويق را عامل حركت و انذار را عامل باز دارنده معرفى كردهاند.[31] از گفته التحقيق استفاده مىشود كه كاركرد بشارت ايجاد مقتضى و نقش انذار رفع موانع و دفع انحراف و گمراهى است.[32] برخى با تكيه بر آنكه انسان تا احساس خطر مهمى نكند از جا حركت نمىكند نقش انذار پيامبران را اعلام خطرهايى دانستهاند كه به صورت تازيانه بر ارواح بىدرد گمراهان چنان فرود مىآيد كه هر قابلى را به حركت درمىآورد.[33] به گفته الميزان تبشير و انذار براى متوسطان صورت مىپذيرد، زيرا برخى از صالحان هيچگونه تعلّقى به غير خدا، مانند ثواب و عقاب ندارند.[34]
پی نوشتها:
[1]. اقرب الموارد، ج 5 ، ص 378، «نذر».
[2]. نثر طوبى، ج 2، ص 448.
[3]. التبيان، ج 1، ص 62 .
[4]. التحقيق، ج 12، ص 75، «نذر».
[5]. الفروقاللغويه، ص 78.
[6]. التحرير والتنوير، ج 11، ص 62 .
[7]. التحقيق، ج 12، ص 75.
[8]. المعجم الاحصائى، ج 3، ص 1542.
[9]. بحارالانوار، ج 94، ص 387.
[10]. الميزان، ج20، ص305؛ كشفالاسرار، ج1، ص62 ؛ التبيان، ج 1، ص 62 .
[11]. مجمعالبيان، ج 9، ص 283.
[12]. همان، ج6 ، ص537 ؛ الميزان، ج12، ص90.
[13]. الميزان، ج 7، ص 39.
[14]. الميزان، ج 7، ص 39.
[15]. منهج الصادقين، ج 7، ص 442 ـ 443.
[16]. مجمعالبيان، ج 5 ، ص 126.
[17]. جامعالبيان، مج 12، ج 22، ص 156.
[18]. تفسير قمى، ج 2، ص 24.
[19]. كشف الاسرار، ج 3، ص 493.
[20]. كشف الاسرار، ج 3، ص 493.
[21]. الميزان، ج 17، ص 38.
[22]. الميزان، ج 17، ص 66 .
[23]. همان، ج 7، ص 98.
[24]. الكشاف، ج 3، ص 335.
[25]. بحار الانوار، ج35، ص 356.
[26]. التفسير الكبير، ج 25، ص 217.
[27]. فى ظلال القرآن، ج 2، ص 1099.
[28]. مجمعالبيان، ج 7، ص 322.
[29]. الميزان، ج 20، ص 80 .
[30]. مجموعه آثار، ج 16، ص 154، «سيره نبوى».
[31]. پيام قرآن، ج 7، ص 29.
[32]. التحقيق، ج 12، ص 75 ـ 76، «بشر».
[33]. نمونه، ج 9، ص 69 .
[34]. الميزان، ج 3، ص 157.
منبع: اندیشه قم الف