ابراهیم

«حاج‌علی» تاجری بود که پسر یکی‌یکدانه‌ای به نام ابراهیم داشت. حاج‌علی از این شهر به آن شهر می‌رفت و تجارت می‌کرد تا اینکه مریض شد و مرد. همه‌ی همسایه‌ها به ابراهیم می‌گفتند: «خدا پدرت رو بیامرزه، مرد
دوشنبه، 22 خرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
ابراهیم
ابراهیم

نویسنده: محمدرضا شمس

 
«حاج‌علی» تاجری بود که پسر یکی‌یکدانه‌ای به نام ابراهیم داشت. حاج‌علی از این شهر به آن شهر می‌رفت و تجارت می‌کرد تا اینکه مریض شد و مرد. همه‌ی همسایه‌ها به ابراهیم می‌گفتند: «خدا پدرت رو بیامرزه، مرد خیلی خوبی بود.» و هر غریبه‌ای او را می‌دید از پدرش تعریف می‌کرد.
ابراهیم که دید همه از خوبی‌های پدرش می‌گویند، از مادرش پرسید: «مادرجان، مگه پدرم چی کار کرده که همه از او تعریف می‌کنند؟»
مادر گفت: «پدرت تجارت می‌کرد و سود فراوان می‌برد. ولی فقط به اندازه‌ی گذران زندگی برمی‌داشت و بقیه رو برای فقرا خرج می‌کرد.»
ابراهیم گفت: «من هم باید همین کار رو بکنم.»
مادر گفت: «ما که پولی نداریم، تجارت کردن هم که بی‌پول نمی‌شه.»
ابراهیم گفت: «هر طور شده، پولی برام دست و پا کن.»
مادر قبول کرد؛ دو تخته فرش داشتند، یکی را فروخت. دو من مس داشتند، یک من را فروخت. دو بز داشتند، یکی را فروخت. کم‌کم هفتاد تومان پول جمع کرد و گفت: «پسرجان، بگیر! من فقط تونستم این‌قدر جمع کنم. اگر می‌تونی کاری کنی، بکن.»
ابراهیم پول را در جیبش گذاشت و رفت تا در شهری دیگر داد و ستد کند.
در کوچه‌ای، مرده‌ای دید که چون غریب و فقیر بود، کسی حاضر نبود او را دفن کند. بیست تومان داد مرده را دفن کردند و راه بیابان را پیش گرفت و رفت.
یک دفعه یک نفر داد زد: «پسر حاج‌علی، کجا می‌ری؟»
ابراهیم فکر کرد: «این کیه که من و پدرم رو می‌شناسه؟» گفت: «دارم می‌رم داد و ستد کنم.»
مرد گفت: «سر راهت یک آبادی هست، به مسجد آبادی برو، از درخت وسط حیاط، چند برگ بکن، بجوشان و بریز تو شیشه. پادشاه کشور همسایه هفت ساله که کور شده. اگر سه بار از این جوشانده تو چشمش بریزی، خوب می‌شه و دخترش و نصف ثروتش رو به تو می‌ده.»
مرد، این را گفت و ناپدید شد. ابراهیم به مسجد آبادی رفت. از درختی که وسط حیاط بود، چند برگ کند و جوشاند. بعد به هر زحمتی بود، خود را به کشور همسایه رساند و به قصر پادشاه رفت. دید شاه روی تخت نشسته و دختری مثل حوری بادش می‌زند. یک دل نه، صد دل عاشق دختر شد. جلو رفت و به پادشاه گفت: «من حکیم هستم و اومده‌ام چشم شما رو مداوا کنیم.»
پادشاه گفت: «می‌دانی که اگر نتوانی، سرت را از دست می‌دهی؟»
گفت: «می‌دونم.»
جوشانده را درآورد، در چشم پادشاه ریخت. شاه دید چراغ روشن است و دخترش کنارش نشسته است. خوشحال شد و دستور داد عاقد آوردند و دختر را به عقد ابراهیم درآوردند و ابراهیم داماد پادشاه شد.
چند سال بعد شاه مرد و چون پسر نداشت، ابراهیم شاه شد.
یک شب، ابراهیم یاد مادرش افتاد و آه کشید. زنش پرسید: «چی شده؟ چرا آه می‌کشی؟»
گفت: «راستش، دلم برای مادرم تنگ شده.»
زن گفت: «خب، بریم پیش مادرت.»
هفت قطار بار کردند، یک قطار را کجاوه بستند و در آن نشستند و حرکت کردند.
مادر ابراهیم از دیدن آن‌ها خوشحال شد. ابراهیم و زنش چند روزی ماندند. بعد، مادر ابراهیم را با خودشان بردند.
بین راه به مردی رسیدند که سال‌ها پیش راه و چاه را به ابراهیم نشان داده بود.
مرد گفت: «من رو یادت هست؟»
ابراهیم گفت: «بله، تو به من کمک کردی، اما نگفتی کی هستی؟»
گفت: «من همان مرده‌ای هستم که تو پول کفن و دفنش رو دادی. من کارم رو انجام دادم و دیگه تو این دنیا کاری ندارم.»
این را گفت و ناپدید شد.
منبع مقاله :
شمس، محمدرضا؛ (1394)، افسانه‌های این‌ورآب، تهران: نشر افق، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
از محبت تا معرفت: سفری در دنیای معنویت
گل اول شباب الاهلی به النصر توسط سردار آزمون
play_arrow
گل اول شباب الاهلی به النصر توسط سردار آزمون
واکنش جدید نتانیاهو پس از بیانیه یحیی سریع: اقدامات یمن تهدیدی برای نظم جهانی است
play_arrow
واکنش جدید نتانیاهو پس از بیانیه یحیی سریع: اقدامات یمن تهدیدی برای نظم جهانی است
اتفاقاتی در ۱۴۰۰ سال قبل افتاده و گروهی آمدند تا انتقام ۱۴۰۰ سال قبل را از ما مردم شام بگیرند!
play_arrow
اتفاقاتی در ۱۴۰۰ سال قبل افتاده و گروهی آمدند تا انتقام ۱۴۰۰ سال قبل را از ما مردم شام بگیرند!
به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیل
play_arrow
به رگبار بستن مناره یک مسجد در حال اذان توسط نظامیان اسرائیل
تماشای این ۲ گل زیبا در فوتبال زنان را از دست ندهید
play_arrow
تماشای این ۲ گل زیبا در فوتبال زنان را از دست ندهید
اظهارات ضدایرانی مشاور امنیت ملی ترامپ
play_arrow
اظهارات ضدایرانی مشاور امنیت ملی ترامپ
مداحی؛ رسانه تمام‌عیار تبیین
play_arrow
مداحی؛ رسانه تمام‌عیار تبیین
به آتش کشیدن درخت کریسمس در سوریه توسط تحریرالشام
play_arrow
به آتش کشیدن درخت کریسمس در سوریه توسط تحریرالشام
نمای شرکت تسلیحاتی حامی "اسرائیل" قرمز شد
play_arrow
نمای شرکت تسلیحاتی حامی "اسرائیل" قرمز شد
سخنگوی دولت: شاهد کاهش خاموشی‌ها خواهیم بود
play_arrow
سخنگوی دولت: شاهد کاهش خاموشی‌ها خواهیم بود
آمادگی ایران برای بازگشای سفارت در سوریه
play_arrow
آمادگی ایران برای بازگشای سفارت در سوریه
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
نگاهی به بهترین هتل شیراز از دید کاربران
تعاریف حدادیان از شناخت رهبر انقلاب از مداحی و هنر
play_arrow
تعاریف حدادیان از شناخت رهبر انقلاب از مداحی و هنر
مهاجرانی: ساعت‌کاری ادارات از ساعت ۸ تا ۱۴ به صورت شناور شد
play_arrow
مهاجرانی: ساعت‌کاری ادارات از ساعت ۸ تا ۱۴ به صورت شناور شد