نویسنده: غلامرضا معصومی
در اساطیر یونان باستان، آنخیسس (Anchises) پسر کاپیس (Capys) و تمیسته (Themiste) است که یکی از پادشاهان آلبا لونگا (Alba Longa) و یکی از قهرمانان تروا (Troy) بود.
یک روز که آنخیسس در حال چرانیدن گلههایش در کوهستان ایدا (Ida) بود، آفرودیته (Aphrodite) او را دیده و عاشق وی شد. آفرودیته برای آنکه نظر او را به خود جلب کند، نزد وی رفت و خود را اوترئوس (Otreus)، دختر پادشاه فریگیا (Phrygia) معرفی کرد. همچنین افزود که هرمس (Hermes) او را ربوده و به مراتع ایدا آورده است. پس به این ترتیب با آنخیسس درآمیخت تا اینکه چندی بعد هویت خود را برای او فاش ساخت و به او مژده داد که صاحب پسری به نام آئنیاس (Aeneas) شده، اما به او توصیه کرد که این مطلب را برای کسی فاش نسازد، زیرا اگر زئوس (Zeus) آگاه شود، آئنیاس را با صاعقهای از میان خواهد برد. از قضا در یکی از اعیاد، آنخیسس که شراب زیادی نوشیده بود، از همخوابگی خود مطالبی را مطرح کرد که زئوس برای تنبیه وی، با صاعقهای او را لنگ و یا به روایتی کور کرد. روزی که زئوس تعدادی از اسبهای اصیل خدایی را برای تروس(1) (Tros) فرستاد، آنخیسس پنهانی از آنها برای جفت گیری با مادیانهایش استفاده کرده و از شش کُرّه اسبی که به این ترتیب به دست آورد، دو رأس آن را به آئنیاس تسلیم نمود. بنا به روایتی که منشأ آن مشخص نیست، آنخیسس با زنی به نام اریوپیس (Eriopis)، از نوع بشر ازدواج کرد و از وی صاحب دخترانی شد که یکی از آنها هیپودامیا(5) (Hippodamia) نام داشت. هنگامی که تروا تسخیر شد، آئنیاس، پدرش را از سوختن و کشته شدن نجات داد و سپس مصاحب سفرهای خویش نمود. هنگام عزیمت از تروا آنخیسس هشتاد ساله بود. در مورد مکان مرگ وی اختلافاتی وجود دارد. برخی مقبرهی وی را در کوهستان ایدا (Ida) و برخی در شبه جزیرهی پالنه (Pallene) واقع در مقدونیه و در نهایت عدهای آن را در آرکادیا (Arcadia)، میدانستند. بنا به روایتی از ویرژیل (Virgile)، آئنیاس مراسمی را پس از مرگش معمول کرد که منشأ مسابقات تروا شد و تا دورهی امپراتوری نیز در شهر رم اجرا میشد. عدهای نیز معتقدند که آنخیسس تا هنگام رسیدن آئنیاس به لاتیوم (Latium)، در زمان جنگ با مزنتیوس (Mezentius) زنده بود.
نیز، پدر اکپولوس (Echepolus) در اسطورههای یونان، به نام «آنخیسس» خوانده شده است.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول
یک روز که آنخیسس در حال چرانیدن گلههایش در کوهستان ایدا (Ida) بود، آفرودیته (Aphrodite) او را دیده و عاشق وی شد. آفرودیته برای آنکه نظر او را به خود جلب کند، نزد وی رفت و خود را اوترئوس (Otreus)، دختر پادشاه فریگیا (Phrygia) معرفی کرد. همچنین افزود که هرمس (Hermes) او را ربوده و به مراتع ایدا آورده است. پس به این ترتیب با آنخیسس درآمیخت تا اینکه چندی بعد هویت خود را برای او فاش ساخت و به او مژده داد که صاحب پسری به نام آئنیاس (Aeneas) شده، اما به او توصیه کرد که این مطلب را برای کسی فاش نسازد، زیرا اگر زئوس (Zeus) آگاه شود، آئنیاس را با صاعقهای از میان خواهد برد. از قضا در یکی از اعیاد، آنخیسس که شراب زیادی نوشیده بود، از همخوابگی خود مطالبی را مطرح کرد که زئوس برای تنبیه وی، با صاعقهای او را لنگ و یا به روایتی کور کرد. روزی که زئوس تعدادی از اسبهای اصیل خدایی را برای تروس(1) (Tros) فرستاد، آنخیسس پنهانی از آنها برای جفت گیری با مادیانهایش استفاده کرده و از شش کُرّه اسبی که به این ترتیب به دست آورد، دو رأس آن را به آئنیاس تسلیم نمود. بنا به روایتی که منشأ آن مشخص نیست، آنخیسس با زنی به نام اریوپیس (Eriopis)، از نوع بشر ازدواج کرد و از وی صاحب دخترانی شد که یکی از آنها هیپودامیا(5) (Hippodamia) نام داشت. هنگامی که تروا تسخیر شد، آئنیاس، پدرش را از سوختن و کشته شدن نجات داد و سپس مصاحب سفرهای خویش نمود. هنگام عزیمت از تروا آنخیسس هشتاد ساله بود. در مورد مکان مرگ وی اختلافاتی وجود دارد. برخی مقبرهی وی را در کوهستان ایدا (Ida) و برخی در شبه جزیرهی پالنه (Pallene) واقع در مقدونیه و در نهایت عدهای آن را در آرکادیا (Arcadia)، میدانستند. بنا به روایتی از ویرژیل (Virgile)، آئنیاس مراسمی را پس از مرگش معمول کرد که منشأ مسابقات تروا شد و تا دورهی امپراتوری نیز در شهر رم اجرا میشد. عدهای نیز معتقدند که آنخیسس تا هنگام رسیدن آئنیاس به لاتیوم (Latium)، در زمان جنگ با مزنتیوس (Mezentius) زنده بود.
نیز، پدر اکپولوس (Echepolus) در اسطورههای یونان، به نام «آنخیسس» خوانده شده است.
منبع مقاله :
معصومی، غلامرضا؛ (1388) دایره المعارف اساطیر و آیین های باستانی جهان جلد اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر؛ چاپ اول