عفت، فضیلت‏بزرگ اخلاقی

«عفت‏»نقطه مقابل‏«شکم پرستی و شهوت پرستی‏»است که از مهمترین فضایل انسانی‏محسوب می‏شود. «عفت‏»به گفته راغب اصفهانی در کتاب‏«المفردات‏»،به معنی پدید آمدن حالتی درنفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می‏دارد و«عفیف‏»به کسی گفته می‏شود که‏دارای این وصف و حالت‏باشد.
پنجشنبه، 20 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عفت، فضیلت‏بزرگ اخلاقی
عفت، فضیلت‏بزرگ اخلاقی
عفت، فضیلت‏بزرگ اخلاقی

نويسنده:حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)

اشاره

«عفت‏»نقطه مقابل‏«شکم پرستی و شهوت پرستی‏»است که از مهمترین فضایل انسانی‏محسوب می‏شود.
«عفت‏»به گفته راغب اصفهانی در کتاب‏«المفردات‏»،به معنی پدید آمدن حالتی درنفس است که آدمی را از غلبه شهوت باز می‏دارد و«عفیف‏»به کسی گفته می‏شود که‏دارای این وصف و حالت‏باشد.
صاحب‏«مقاییس اللغة‏»می‏نویسد:«عفت در اصل به دو معنی آمده است:نخست،خودداری از انجام کارهای زشت و دیگر، کم بودن چیزی.لذا عرب به باقی مانده شیردر پستان مادر«عفه‏»(بر وزن مدت)می‏گوید.»ولی از کلام راغب اصفهانی درمفردات،استفاده می‏شود که هر دو معنی به یک چیز باز می‏گردد.(زیرا افراد عفیف به‏چیز کم قانع هستند.)
مؤلف التحقیق می‏نویسد:«این ماده در اصل،به معنی حفظ نفس از تمایلات و شهوات‏نفسانی است،همان گونه که تقوا به معنی حفظ نفس از انجام گناهان می‏باشد،بنابراین عفت‏یک صفت دورنی است،در حالی که تقوا ناظر به اعمال خارجی است‏».
علمای اخلاق نیز در تعریف‏«عفت‏»،آن را صفتی حد وسط در میان شهوت پرستی و خمودی دانسته‏اند.
آنچه بیان شد،تفسیر«عفت‏»به مفهوم عام کلمه بود،زیرا بعضی برای معرفی‏«عفت‏»از نقطه مقابل آن،یعنی،پرده‏دری نیز استفاده کرده‏اند.به همین علت در بسیاری‏از موارد،واژه‏«عفت‏»را در مورد پرهیزکاری در خصوص مسایل جنسی استعمال‏کرده‏اند.
به هر حال از آیات قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می‏شود که‏«عفت‏»-به هردو معنی-از بزرگترین فضایل انسانی است و هیچ کس در سیر الی الله،بدون داشتن‏«عفت‏»به جایی نمی‏رسد.در زندگی دنیا نیز آبرو و حیثیت و شخصیت انسان در گروعفت است.
با این اشاره به قرآن باز می‏گردیم و آیات ذیل را بررسی می‏کنیم:
1- للفقرآء الذین احصروا فی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض یحسبهم‏الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لا یسئلون الناس الحافا و ما تنفقوا من خیرفان الله به علیم (سوره بقره،آیه 273)
2- و راودته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک قال‏معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون (سوره یوسف،آیه 23)
3- و لقد همت‏به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرف عنه السوء والفحشاء انه من عبادنا المخلصین(سوره یوسف، آیه 24)
4-قالت فذالکن الذی لمتننی فیه و لقد راودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل‏ماء امره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین-قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه والا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین-فاستجاب له ربه فصرف عنه‏کیدهن انه هو السمیع العلیم (سوره یوسف،آیه 32-34)
5- و الذین هم لفروجهم حافظون×الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیرملومین-فمن ابتغی ورآء ذلک فاولئک هم العادون (سوره مؤمنون،آیه 5-7)
6-.. و الحافظین فروجهم و الحافظات ...(سوره احزاب،آیه 35)

ترجمه

1- (انفاق شما مخصوصا باید)برای نیازمندانی باشد که در راه خدا،در تنگنا قرار گرفته‏اند،(و توجه به آیین خدا،آنها را از وطن‏های خویش آواره ساخته و شرکت در میدان جهاد به آنهااجازه نمی‏دهد تا برای تامین هزینه زندگی،دست‏به کسب و تجارت بزنند)،نمی‏توانندمسافرتی کنند(و سرمایه‏ای به دست آورند)و از شدت خویشتن‏داری،افراد ناآگاه آنها رابی‏نیاز می‏پندارند،اما آنها را از چهره‏هایشان می‏شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم‏نمی‏خواهند(این است مشخصات آنها!)و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید،خداوند از آن‏آگاه است.
2- و آن زن که یوسف در خانه او بود،از او تمنای کامجویی کرد،درها را بست و گفت:
«بیا(به سوی آنچه برای تو مهیاست)».(یوسف)گفت:«پناه می‏برم به خدا!او[ عزیز مصر]صاحب نعمت من است،مقام مرا گرامی داشته(آیا ممکن است‏به او ظلم و خیانت کنم؟!)
مسلما ظالمان رستگار نمی‏شوند!»
3- آن زن قصد او کرد و او نیز-اگر برهان پروردگار را نمی‏دید-قصد وی می‏نمود!این‏چنین کردیم تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم،زیرا او از بندگان مخلص ما بود.
4- (همسر عزیز مصر)گفت:«این همان کسی است که به خاطر(عشق)او مرا سرزنش‏کردید!(آری!)من او را به خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد و اگر آنچه را دستورمی‏دهم،انجام ندهد،به زندان خواهد افتاد و مسلما خوار و ذلیل خواهد شد!»
(یوسف)گفت:«پروردگارا!زندان،نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا به سوی آن‏می‏خوانند!و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی،به سوی آنان متمایل خواهم شد و ازجاهلان خواهم بود!»
پروردگارش دعای او را اجابت کرد و مکر آنان را از او گردانید،زیرا او شنوا و داناست.
5- و آنها که دامان خود را(از آلوده شدن به بی عفتی)حفظ می‏کنند.
تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند که در بهره‏گیری از آنان ملامت‏نمی‏شوند و کسانی که غیر از این راه را طلب کنند،تجاوزگرند!
6- مردان پاکدامن و زنان پاکدامن.

تفسیر

نیازمندان آبرومند
در آیه نخست، درباره بهترین مورد انفاق،می‏فرماید:انفاق شما(مخصوصا)بایدبرای نیازمندانی باشد که در راه خدا محصور شده(و از خانه و کاشانه خود آواره‏گشته‏اند و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی‏دهد برای تامین زندگی خود تلاش‏کنند)و نمی‏توانند سفری کنند(و سرمایه‏ای به دست آورند)، «للفقراء الذین احصروافی سبیل الله لا یستطیعون ضربا فی الارض...» (1)
سپس به ویژگی مهم دیگری از آنها اشاره می‏کند:«از شدت خویشتن‏داری و عفاف،افراد بی‏اطلاع،آنها را غنی می‏پندارند، در حالی که آنها را از چهره‏هایشان می‏شناسی، ...یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم... » (2)
آری!آنها رنجهای درونی خود را کاملا حفظ می‏کنند و زبان به شکوه نمی‏گشایندو در عین نیازمندی شدید،همچون بی‏نیازان گام بر می‏دارند،ولی برای آگاهان رنگ‏رخساره آنها از سر درونشان خبر می‏دهد.
باز به بیان ویژگی دیگری پرداخته،می‏افزاید:«هرگز با اصرار چیزی را از مردم‏نمی‏خواهند، ...لا یسئلون الناس الحافا... » (3)
تا حد امکان،از کسی تقاضا نمی‏کنند و اگر کارد به استخوانشان رسد و ناچار شوندوامی از کسی بگیرند یا کمکی بخواهند،هیچ گونه اصرار به فرد مقابل نمی‏کنند.
در پایان آیه می‏فرماید:«و هر چیزی خوبی در راه خدا انفاق کنید،خداوند به آن آگاه‏است، ...و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم ». (4) آری!انفاق بسیار خوب است،خصوصابرای کسانی که عزت نفس و طبع بلند دارند و خویشتن‏دار و عفیفند.
بدیهی است که‏«عفت‏»در این آیه به معنی خویشتن‏داری در مسایل مالی است،نه‏امور جنسی.جمعی از مفسران،شان نزول آن را«اصحاب صفه‏»دانسته‏اند.آنها یک‏گروه چهار صد نفری از مسلمانان مکه و اطراف مدینه بودند که نه خانه‏ای در مدینه‏داشتند و نه خویشاوندانی که به منزل آنها بروند و نه کسب و کار،ولی در عین حال،در نهایت تعفف در محلی که به صورت سکوی بزرگ (5) در کنار مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله بود،زندگی می‏کردند.آنها مجاهدانی بودند که به فرمان رسول الله صلی الله علیه و اله به میدان‏های جنگ‏حرکت می‏کردند و در عین گرسنگی و نیازمندی شدید،عزت نفس و خویشتن‏داری وعفت‏خویش را حفظ می‏کردند.
به هر حال،قرآن مجید این گروه از عفیفان را در آیه فوق با تعبیرات مختلف ستوده‏است و آنها را به عنوان الگو برای سایر مسلمانان معرفی نموده است.
در آیه دوم و سوم،سخن از«عفت‏»و پاکدامنی یوسف علیه السلام است که در سخت‏ترین‏شرایطی که تمام اسباب گناه در آن آماده بود،خود را حفظ کرد.به خداوند خویش‏پناهنده شد و از کوره یک امتحان بزرگ الهی،آبرومندانه بیرون آمد.
طبق بیان قرآن کریم:«آن زن که یوسف علیه السلام در خانه او بود،از وی تمنای کامجویی کرد وتمام درها را بست و گفت: بشتاب به سوی آنچه که برای تو مهیاست.
یوسف علیه السلام گفت:به خدا پناه می‏برم،او(عزیز مصر)صاحب نعمت من است،مقام مراگرامی داشته(آیا ممکن است‏به او ظلم و خیانت کنم؟)،به یقین ظالمان(و خائنان)رستگارنمی‏شوند، و روادته التی هو فی بیتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هیت لک،قال‏معاذ الله انه ربی احسن مثوای انه لا یفلح الظالمون » (6)
چهره زیبا و ملکوتی حضرت یوسف علیه السلام،نه تنها عزیز مصر را مجذوب کرده بود،بلکه همسر عزیز مصر نیز به او علاقه‏مند شده بود.این عشق و علاقه همسر عزیز مصر،پنجه در اعماق جانش داشت که با گذشت زمان داغتر و سوزانتر می‏شد،اما حضرت‏یوسف علیه السلام عفیف و پاکدامن و پرهیزکار،قلبش تنها در گرو عشق به خدا بود.
همسر فریبای جوان و زیبای عزیز مصر،از تمام وسایل و روشها،برای رسیدن به‏مقصد خود استفاده کرد،وسایلی که تنها بخشی از آنها برای تحریک یک جوان مجردهم سن و سال حضرت یوسف علیه السلام کافی بود،ولی حضرت یوسف علیه السلام در برابر امواج‏شدید شهوت ایستادگی نمود و خود را به کشتی لطف پروردگار سپرد که اگر نمی‏سپرد،غرق شده بود،همان گونه که آیه بعد می‏فرماید:«آن زن قصد کامجویی را از او(حضرت یوسف علیه السلام)کرد و او نیز-اگر برهان پروردگار را نمی‏دید-قصد وی می‏نمود،این چنین کردیم.
(و یوسف را در برابر این طوفان شدید تنها نگذاشتیم)تا بدی و فحشاء را از او دور سازیم،زیرااو از بندگان مخلص ما بود، و لقد همت‏به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه کذلک لنصرف‏عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصین ». (7)
«من عبادنا»(از بندگان ما)و«مخلصین‏»(خالص شدگان)،تعبیرات بسیار پرمعنایی‏است که در این آیه به عنوان نشان افتخار بر سینه حضرت یوسف علیه السلام نصب شده است.
گر چه حضرت یوسف علیه السلام با وجود عفت و پاکدامنی از سوی همسر عزیز مصر متهم‏به خیانتی شد که ممکن بود به قیمت جان او تمام شود،ولی خداوندی که وعده حمایت‏از مؤمنان پاکدامن را داده است توسط گواهی کودک شیرخواری که در گهواره بود،به‏صورت معجزه آسایی،او را نجات داد.
آنچه بعضی از افراد نادان و بی‏خبر،در شرح این آیات نوشته‏اند که منظور از «هم بها» این است که حضرت یوسف علیه السلام نیز آماده کامجویی از زلیخا شد،نه با مقام‏عصمت انبیاء سازگار است و نه با لحن آیات فوق،بلکه قرآن می‏گوید: «برهان پروردگاربه یاری حضرت یوسف علیه السلام آمد که اگر نیامده بود،آماده می‏شد،ولی چون به سراغش امد،قصد گناه نکرد.»
فخر رازی در تفسیر این آیه،تعبیر جالبی دارد.او می‏نویسد:«همه،حتی شیطان‏شهادت به پاکی حضرت یوسف علیه السلام دادند،زیرا شیطان در همان زمانی که رانده درگاه خداشد،گفت:من برای گمراه ساختن همه فرزندان آدم تلاش می‏کنم،جز بندگان مخلص تو، قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین×الا عبادک منهم المخلصین » (8)
سپس فخر رازی می‏افزاید:«اگر گویندگان این سخنان بی اساس و خرافی،تابع خداوندهستند،خداوند شهادت به پاکی حضرت یوسف علیه السلام داد و اگر پیرو شیطانند،شیطان نیزشهادت به پاکی او داده است. (9)
در چهارمین آیه که ادامه شرح زندگی پرماجرای حضرت یوسف علیه السلام و بیان مقام والای عفت و پارسایی اوست، ضمن اشاره به آزمون دیگری که مانند طوفانی سخت دربرابر او پدیدار شده بود،می‏فرماید:«هنگامی که آوازه عشق سوزان عزیز مصر به غلام‏کنعانیش حضرت یوسف علیه السلام،در شهر پیچید و زنان مصر،زبان به ملامت و سرزنش اوگشودند،او برای اثبات بی‏گناهی خود،مجلس میهمانی عظیمی ترتیب داد و از زنان‏سرشناس مصر دعوت کرد و در یک لحظه حساس،حضرت یوسف علیه السلام را وادار کرد که واردآن مجلس شود.
هنگامی که آنها چشمشان به جمال دل آرای حضرت یوسف علیه السلام افتاد،زمام اختیار را ازدست دادند و با کاردهایی که برای خوردن میوه در دست داشتند،بی‏اختیار دستهایشان رابریدند و همگی گفتند:این جوان،یک انسان نیست که یک فرشته زیبا و عجیب است!»
در آن هنگام که همسر عزیز مصر خودش را پیروز می‏دید،رو به آنها کرد و گفت:
«این همان کسی است که مرا به خاطر(عشق)به او سرزنش کردید.(آری!)من او را به‏خویشتن دعوت کردم و او خودداری کرد.اگر آنچه را که من دستور می‏دهم،انجام ندهد،به‏زندان خواهد افتاد و به یقین خوار و ذلیل خواهد شد، قالت فذالکن الذی لمتننی فیه و لقدراودته عن نفسه فاستعصم و لئن لم یفعل ما آمره لیسجنن و لیکونا من الصاغرین » (10)
این دومین امتحان سخت و سنگین حضرت یوسف علیه السلام بود.او بر سر دو راهی قرارداشت،یکی،تسلیم شدن در برابر درخواست همسر عزیز مصر و به کام دل رسیدن و ازهر گونه ناز و نعمت و محبت‏برخوردار شدن و دیگری مقاومت کردن و به زندان افتادن‏و اعمال سخت آن را تحمل نمودن.
او بدون لحظه‏ای تردید،راه خود را انتخاب کرد و به درگاه خداوند متعال رو آوردو گفت:«پروردگار!زندان(با آن همه مشکلات و رنجهایش)نزد من،محبوبتر است از آنچه‏اینها مرا به آن می‏خوانند.اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، قلب من متمایل به آنهاخواهد شد و از جاهلان خواهم بود، قال رب السجن احب الی مما یدعوننی الیه و الاتصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین » (11)
از تعبیرات آیه روشن می‏شود که زنان آن مجلس نیز با همسر عزیز مصر هم صدا شدند و حضرت یوسف علیه السلام را به تسلیم در برابر آن زن دعوت می‏کردند و هر کدام به‏نوعی او را به اجابت دعوت همسر عزیز مصر فرا می‏خواندند.یکی می‏گفت:ای جوان!
مگر جمال دل آرا و خیره کننده همسر عزیز مصر را نمی‏بینی؟مگر از عشق و زیبایی اولذت نمی‏بری؟!
دیگری می‏گفت:اگر زیبایی خیره کننده او در قلب تو اثر نمی‏گذارد،ولی فراموش‏مکن که او همسر عزیز مصر است،اگر قلب او را به دست آوری،هر چه از مال و مقام‏بخواهی،در اختیار تو قرار خواهد داد.
سومی به او هشدار می‏داد که اگر جمال و زیبایی و یا مال و مقام او برای تو اهمیت وارزش ندارد،ولی بدان که اگر آن زن، خشمگین شود،به یک موجود خطرناک‏انتقامجو تبدیل خواهد شد،آنگاه تو را در قعر زندان خواهد انداخت و تو در آنجا برای‏همیشه فراموش خواهی شد.
چون آخرین راه،همان زندان وحشتناک بود،حضرت یوسف علیه السلام به درگاه خداوندعرضه داشت:«من برای اطاعت فرمان تو و حفظ پاکی و تقوا و پارسایی و عفت‏خویش،حاضرم روانه زندان وحشتناک گردم،اما آلوده خواست‏شوم آنها نشوم.
این تهدید جدی بود و عملی هم شد.حضرت یوسف علیه السلام به زندان افتاد،ولی روح‏بلندش از محیط ننگین و آلوده کاخ عزیز مصر رهایی یافت.در ادامه همین آیات آمده‏است که خداوند،این زندان وحشتناک را نردبان ترقی حضرت یوسف علیه السلام قرار داد.
سرانجام به خواست‏خداوند،او بر تخت قدرت عزیز مصر تکیه زد و با حفظ آبرو وتقوا،به همه چیز رسید،در حالی که همه آلودگان رسوا شده و کنار رفتند.این پاداشی‏بود که خداوند در دنیا به این سلاله نیکان و پاکان عنایت کرد.
قرآن کریم در ادامه می‏فرماید:«پروردگار او،دعای خالصانه‏اش را اجابت کرد و مکر ونقشه‏های شوم آنها را از او برگردانید، زیرا او شنوا و داناست، فاستجاب له ربه فصرف عنه‏کیدهن انه هو السمیع العلیم » (12)

عفت، صفت‏بارز یک مؤمن

در پنجمین آیه مورد بحث،سخن از صفات برجسته مؤمنان است.قرآن درعبارت‏های کوتاه و بسیار پرمعنی،ضمن بیان بخش مهمی از صفات مؤمنان،پاکدامنی وعفت را یکی از خصلت‏های برجسته آنها دانسته و می‏گوید:«آنها کسانی هستند که دامان‏خود را(از آلودگی به بی عفتی)حفظ می‏کنند و تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان‏دارند که در بهره‏گیری از آنان،ملامت نمی‏شوند و کسانی که غیر از این راهی را طلب کنند،تجاوزگرند، و الذین هم لفروجهم حافظون-الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم‏غیر ملومین-فمن ابتغی وراء ذلک فاولئک هم العادون » (13)
جالب این که،قرآن در بیان صفات برجسته مؤمنان،عفت را بعد از نماز و زکات وپرهیز از لغو مطرح کرده و حتی آن را بر مساله امانت و پایبندی به عهد و پیمان نیز مقدم‏داشته است.

عفت، کلید نجات

در آخرین آیه مورد بحث،قرآن بیان می‏کند که خداوند،ده گروه از مردان و زنان‏برجسته را مورد مغفرت و اجر عظیم قرار می‏دهد که نهمین آنها مردان و زنانی است که‏دامان خود را از آلودگی به بی‏عفتی،نگه داشته و پاکدامن و عفیفند.
در بیان اوصاف دهمین گروه،اشاره می‏کند که آنها بسیار یاد خدا می‏کنند و بعیدنیست که بیان این مطلب،دلیل رابطه نزدیکی میان عفت و یاد خدا بودن،باشد که نتیجه‏همه اینها،آمرزش الهی و اجر عظیمی است که عظمتش را تنها خودش می‏داند.
در جای دیگر اشاره شده است که روزه نیز یکی از راه‏های مهار طغیان‏«شهوت جنسی‏»است،بنابراین میان عفت و روزه، رابطه مستقیم وجود دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله می‏فرماید:«یا معشر الشباب ان استطاع منکم الباءة فلیتزوج فانه اغض‏للبصر و احصن للفرج و من لم یستطع فعلیه بالصوم (14) ،ای گروه جوانان!کسی که از شماتوانایی بر ازدواج داشته باشد،ازدواج کند،زیرا ازدواج سبب می‏شود که از نوامیس مردم چشم فرو بندد و دامان خویش را از آلودگی به بی عفتی حفظ کند و کسی که توانایی بر ازدواج ندارد،روزه بگیرد.»

عفت در روایات اسلامی

در منابع حدیثی،اهمیت فوق العاده‏ای به‏«عفت‏»داده شده است که به بعضی از آنهااشاره می‏کنیم:
1-امام امیر المؤمنین علیه السلام،عفت را برترین عبادت شمرده است:«افضل العبادة‏العفاف (15) »تعبیر به عفت در این جا، ممکن است‏به معنی وسیع آن استعمال شده و یاممکن است در مقابل شکم پرستی و شهوت جنسی به کار رفته باشد.
2-امام باقر علیه السلام می‏فرمایند:«ما عبد الله بشی‏ء افضل من عفة بطن و فرج،هیچ‏عبادتی در پیشگاه خداوند،برتر از عفت در برابر شکم و مسایل جنسی نیست‏» (16)
3-در روایت دیگری از آن حضرت-که تفسیری بر روایت‏سابق است-آمده است‏که مردی خدمت امام علیه السلام عرض کرد:اعمال و طاعات من ضعیف و روزه‏ام کم است،ولی امیدوارم که هرگز مال حرامی نخورده‏ام.امام علیه السلام در پاسخ فرمود:«ای الاجتهادافضل من عفة بطن و فرج،کدام تلاش در راه اطاعت‏خدا،برتر از عفت در مقابل شکم ومسایل جنسی است.» (17)
4-امام علی بن ابیطالب علیه السلام در این رابطه می‏فرمایند:«اذا اراد الله بعبد خیرا اعف‏بطنه و فرجه،هنگامی که خداوند خیر و خوبی برای بنده‏اش بخواهد،به او توفیق می‏دهدکه در برابر شکم و شهوت پرستی عفت پیدا کند.» (18)
5-در حدیث دیگری که مفضل از امام صادق علیه السلام،در توصیف شیعیان واقعی نقل‏شده،آن حضرت چنین می‏فرمایند:«انما شیعة جعفر من عف بطنه و فرجه و اشتد جهاده‏و عمله لخالقه و رجاء ثوابه و خاف عقابه فاذا رایت اولئک فاولئک شیعة جعفر،پیروان‏حقیقی جعفر بن محمد،کسانی هستند که در برابر شکم پرستی و بی بند و باری جنسی،عفت و(در راه بندگی خدا)تلاش و کوشش فراوان دارند،به ثواب او امیدوارند و از عقاب او بیمناک.
(به همین دلیل،پیوسته،در راه حق حرکت می‏کنند.هرگاه کسی را با این صفات ببینی،آنهاپیروان و شیعیان جعفر بن محمد علیه السلام می‏باشند.» (19)
6-امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«قدر الرجل علی قدر همته،و صدقه علی قدرمروته،و شجاعته علی قدر انفته و عفته علی قدر غیرته،ارزش هر کس به اندازه همت اوو صداقت هر کس به اندازه شخصیت او و شجاعت هر کس به اندازه زهد و بی اعتنایی او به‏ارزشهای مادی و عفت هر کس به اندازه غیرت اوست.» (20)
بدیهی است،افراد غیرتمند راضی نمی‏شوند که کسی نگاه آلوده به نوامیس آنها کند،به همین دلیل،نسبت‏به نوامیس دیگران نیز حساسند و متعرض آنها نمی‏شوند.
7-این بحث را با حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله پایان می‏دهیم،آن حضرت صلی الله علیه و اله در این‏روایت ضمن بیان این که:«سه چیز است که بر امتم از آن سه بیمناکم‏»سومین آنها را«شهوة البطن و الفرج،شکم پرستی و شهوت پرستی جنسی‏» (21) می‏دانند.

نتیجه

آنچه از آیات و روایات فوق حاصل می‏شود،این است که:اسلام اهتمام فوق العاده‏به مساله پرهیزکاری در برابر شهوت شکم و بی بند و باری جنسی دارد تا جایی که آن رانشانه شخصیت،غیرت،ایمان و پیروی از مکتب اهلبیت علیهم السلام معرفی می‏کند.تاریخ نیزسرچشمه بسیاری از گرفتاری‏های انسان را از همین دو امر(شهوت شکم وشهوت جنسی) می‏داند،زیرا شهوت شکم،به انسان اجازه تفکر مشروع را نمی‏دهد تابه وسیله آن،حقوق انسان‏ها را رعایت کند و در مسیر عدالت گام بردارد.به همین علت،انسان را به ارتکاب انواع گناهان وا می‏دارد.
علاوه بر اینها،شهوت شکم،سرچشمه بسیاری از بیماری‏های جسمانی و اخلاقی‏است تا آنجا که گاهی،شکم به ت‏خطرناکی مبدل شده و انسان را به پرستش و اطاعت‏خویش در همه زمینه‏ها وادار می‏سازد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نیز،در این رابطه،درباره مردم آخر الزمان فرموده است‏«یاتی علی‏الناس زمان بطونهم الهتهم و نسائهم قبلتهم و دنانیرهم دینهم،و شرفهم متاعهم،لا یبغی‏من الایمان الا اسمه و لا من الاسلام الا رسمه و لا من القرآن الا درسه،مساجدهم‏معمورة من البناء و قلوبهم خراب علی الهدی،زمانی بر مردم فرا می‏رسد که شکم‏های آنهابت‏های آنهاست و زن‏های آنها قبله آنهاست و دینارهایشان دینشان و شرفشان متاعشان‏است،در آن زمان از ایمان جز نامی و از اسلام جز رسمی و از قرآن،جز درسی باقی نمی‏ماند،مساجدشان از نظر ساختمان آباد و دل‏هایشان از نظر هدایت‏خراب است...»
در ذیل این حدیث آمده است:«خداوند در چنان شرایطی،آنان را به چهار بلا مبتلامی‏کند،جور سلطان و قحطی زمان و ظلم والیان و حاکمان (22) »
فرق میان ظلم و جور(که در بسیاری از روایات در برابر هم قرار گرفته‏اند)ممکن‏است از این جهت‏باشد که واژه جور،در اصل به معنی انحراف از مسیر حق است،بنابراین جور سلطان به انحرافات صاحبان سلطه و فرمانروایان اطلاق می‏شود، در حالی که‏ظلم به معنی بی‏عدالتی است.
در حدیث دیگری از آن حضرت آمده است:«ایاک و ادمان الشبع فانه یهیج‏الاسقام و یثیر العلل،از پرخوری بپرهیز که انواع بیماری‏ها را تحریک کرده،و سرچشمه‏مرض‏هاست.» (23)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نیز فرموده است:«هر کس از شر شکم و زبان و آلت جنسی خود در امان‏بماند،از همه بدی‏ها محفوظ مانده است.» (24)

راه‏های پیشگیری از بی عفتی

برای کنترل شهوات-مخصوصا شهوت جنسی و شهوت شکم-راه‏های بسیاری‏وجود دارد که بخشی جنبه کلی و عمومی دارد،یعنی،در تمام مفاسد اخلاقی ساری و جاری است،مانند:پاک بودن محیط،نقش معاشران و دوستان،تربیت‏خانوادگی، علم وآگاهی به پیامدهای رذایل اخلاقی،مسایل فرهنگی و مانند آن.
این بحث را به صورت گسترده و کامل در جلد اول تحت عنوان آمادگی‏های لازم‏برای پرورش فضایل اخلاقی مطرح کردیم.
بخش دیگر،جنبه خصوصی دارد،یعنی،مربوط به‏«عفت‏»در مسایل جنسی و سایرخواست‏های نفسانی است که امور زیر را می‏توان به عنوان عمده‏ترین راه کنترل در این‏خصوص ذکر کرد:

1- حجاب و ترک خودآرایی در انظار عموم

بی‏شک،یکی از اموری که به شهوت جنسی دامن می‏زند،«برهنگی و خودآرایی زنان‏و مردان‏»برای یکدیگر است که تاثیر آن،به خصوص در میان جوانان مجرد،قابل انکارنیست،به گونه‏ای که می‏توان گفت:آلودگی به بی عفتی رابطه مستقیمی با بی‏حجابی،برهنگی و خودآرایی در انظار عموم دارد،حتی طبق بعضی از آمارهای مستند،هر قدراین مساله تشدید شود، به همان نسبت آلودگی به بی عفتی بیشتر می‏شود،مثلا،درتابستان که به خاطر گرمی هوا،برهنگی زنان بیشتر می‏شود، به همان نسبت مزاحمت‏های‏جنسی افزایش می‏یابد و به عکس،در زمستان که زنان،پوشش بیشتر دارند،این گونه‏مزاحمت‏ها کمتر می‏شود.
به همین دلیل،دستور حجاب یکی از مؤکدترین دستورهای اسلام است.قرآن مجیددر آیات متعددی از جمله:آیات 31 و 60 سوره نور و آیات 33 و 53 و 59احزاب،بر مساله حجاب تاکید کرده است که گاهی زنان با ایمان را مخاطب قرار می‏دهدو گاهی همسران پیامبر صلی الله علیه و اله را و گاهی نیز با استثنا کردن زنان پیر و از کار افتاده،تکلیف‏بقیه را روشن می‏سازد،به این ترتیب با عبارات مختلف،اهمیت این وظیفه اسلامی رابازگو می‏کند.
بدیهی است که برداشتن حجاب،مقدمه برهنگی،آزادی جنسی و بی بند و باری‏است که مشکلات و مفاسد ناشی از آن،در عصر و زمان ما بر کسی پوشیده نیست.
بی‏حجابی سبب می‏شود که گروهی از زنان،در یک مسابقه بی‏پایان،در نشان دادن‏اندام خود و تحریک مردان هوسباز شرکت کنند.این امر در عصر و زمان ما که به خاطر گرفتاری‏های تحصیلی و اقتصادی سن ازدواج بالا رفته و قشر عظیمی از جامعه راجوانان مجرد تشکیل می‏دهد،آثار بسیار زیانباری دارد.
بی‏حجابی،علاوه بر این که از نظر اخلاقی سبب نا امنی خانواده‏ها و بروز جنایات‏می‏شود،ضمنا سبب ایجاد هیجان‏های مستمر عصبی و حتی بیماری‏های روانی نیزمی‏گردد که ثمره آن سستی پیوند خانواده‏ها و کاهش ارزش شخصیت زن در جامعه‏است.

2- عدم اختلاط زن و مرد

بی‏شک در جامعه مخصوصا در جامعه فعلی نمی‏توان زندگی زن و مرد نامحرم را به‏طور کامل از هم جدا کرد،ولی در مواردی که ضرورتی نداشته باشد،چنان که ازاختلاط پرهیز شود،به یقین،اصول عفت و پارسایی،بهتر حفظ خواهد شد، دلیل آن‏هم مفاسد بسیار وحشتناک و شرم آوری است که از اختلاط پسران و دختران درکشورهای غربی دیده می‏شود.

3- مطبوعات و رسانه‏های تصویری

مطبوعات و رسانه‏های تصویری نقش بسیار مؤثری در تحریک مسایل جنسی،مخصوصا در میان قشر جوان دارد.افراد سودجو و گروه‏هایی که از این راه به‏درآمدهای هنگفت نامشروعی می‏رسند،دست‏به انتشار مفتضح‏ترین فیلم‏ها،عکس‏ها، رمان‏ها و داستان‏های عشقی کثیف می‏زنند و در شرایطی که امواج رسانه‏ها به آسانی ازیک گوشه جهان به گوشه دیگر منتقل می‏شود،کنترل آنها کار آسانی نیست،ولی به هرحال اگر این امر به طور کامل،امکان‏پذیر نباشد،به طور ناقص امکان پذیر است که غفلت‏از آن،موجب گرفتاری‏های فراوان اخلاقی و اجتماعی است.
با نهایت تاسف،گروهی از نویسندگان و ارباب علم و دانش نیز در این مساله به‏موضع انفعالی روی آورده‏اند و به خاطر این که شرایط زمان،اجازه مخالفت‏با این اموررا نمی‏دهد و یا مخالفت‏با آنها،ما را از نسل جوان جدا می‏سازد،یا در اذهان مردم‏متمدن،به عقب افتادگی متهم می‏شویم،به همین دلیل،دست روی دست گذاشته ومایوسانه به امواج خطرناکی که جوامع اسلامی را در برگرفته،نگاه می‏کنند.

پي نوشت :

1- بقره/ 273.
2- همان
3- همان.
4- همان.
5- عرب به سکوی بزرگ کنار مسجد«صفه‏»می‏گوید که علت نام گذاری این عده به اصحاب صفه نیزهمین است.
6- یوسف/ 23.
7- یوسف/ 24.
8- ص/ 82 و83.
9- تفسیر کبیر فخر رازی،ج 18،ص‏117.
10- یوسف/ 32.
11- یوسف/ 33.
12-یوسف/34.
13- مؤمنون/ 5 تا7.
14- تفسیر مراغی،ج 22،ص 10.
15- اصول کافی،ج 2،ص‏79.
16- همان.
17- همان.
18- غرر الحکم،شماره 4114.
19- وسایل الشیعه،ج 11،ص‏199.
20- نهج البلاغه،کلمات قصار،کلمه‏47.
21- اصول کافی،ج 2،ص‏79.
22- بحار الانوار،ج 22،ص‏453.
23- شرح غرر الحکم،حدیث 2681،جمله 1،ص 300.
24- معراج السعادة،ص 310.

منبع: اخلاق در قرآن جلد دوم ، حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط