هشت درس و پيام از هشتمين امام

«اصولاً رسول اكرم (صلی الله علیه واله) و ائمه عليهم‏السلام طبق رواياتي كه داريم قبل از اين عالم انواري بوده‏اند در ظلّ عرش و در انعقاد نطفه و طينت از بقيه مردم امتياز داشته‏اند.»(1) حضرت امام خميني ضمن بيان مطلب فوق افزوده‏اند: «و مقاماتي دارند ـ الي ماشاء اللّه‏ ـ چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض مي‏كند: ... هرگاه كمي نزديكتر مي‏شدم،
شنبه، 22 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هشت درس و پيام از هشتمين امام
هشت درس و پيام از هشتمين امام
هشت درس و پيام از هشتمين امام

نويسنده: سيّد علي رضا جعفري




«اصولاً رسول اكرم (صلی الله علیه واله) و ائمه عليهم‏السلام طبق رواياتي كه داريم قبل از اين عالم انواري بوده‏اند در ظلّ عرش و در انعقاد نطفه و طينت از بقيه مردم امتياز داشته‏اند.»(1)
حضرت امام خميني ضمن بيان مطلب فوق افزوده‏اند: «و مقاماتي دارند ـ الي ماشاء اللّه‏ ـ چنانكه در روايات معراج جبرئيل عرض مي‏كند: ... هرگاه كمي نزديكتر مي‏شدم، سوخته بودم.(2) با اين فرمايش كه ... ما با خدا حالاتي داريم كه نه فرشته مقرب آن را مي‏تواند داشته باشد و نه پيامبر مرسل.(3) اين جزء اصول مذهب ماست كه ائمه عليهم‏السلام چنين مقاماتي دارند. چنانكه به حسب روايات اين مقامات معنوي براي حضرت زهرا عليها‏السلام هم هست.(4)»(5)
پيشوايان شيعه تمام عمر خويش را صرف بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و تنها هدف و مقصدشان نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده، نورشان از بسيط خاك تا آن سوي افلاك و از عالم ملك تا آن سوي ملكوت اعلي پرتوافشاني كرده و مي‏كند.
در اين مختصر با استفاده از رهنمودهاي معصومين عليهم‏السلام و علماي بزرگوار در محضر درخشان‏ترين سيماي نوراني از تبار امام كاظم عليه‏السلام و آفتاب خطّه خراسان مي‏نشينيم و از اخلاق امام هشتم، هشت درس فرا مي‏گيريم.

1 ـ عبادت و نيايش

امام خميني مي‏نويسد: فرموده ائمه عليهم‏السلام كه: «عبادت ما عبادت احرار است كه فقط براي حب خداست، نه طمع به بهشت يا ترس از جهنم است» از مقامات معمولي و اول درجه ولايت است. از براي آنها در عبادات حالاتي است كه به فهم ما و شما نمي‏گنجد.(6)
و در جاي ديگر مي‏فرمايد: شما خيال مي‏كنيد گريه‏هاي ائمه طاهرين عليهم‏السلام و ... براي تعليم بوده و مي‏خواسته‏اند به ديگران بياموزند؟ آنان با تمام آن معنويات و مقام شامخي كه داشتند از خوف خدا مي‏گريستند و مي‏دانستند راهي كه در پيش دارند پيمودنش چه قدر مشكل و خطرناك است. از مشكلات، سختيها ناهمواريهاي عبور از صراط كه يك طرف آن دنيا و طرف ديگرش آخرت مي‏باشد و از ميان جهنم مي‏گذرد خبر داشتند. از عوالم قبر، برزخ، قيامت و عقبات هولناك آن آگاه بودند از اين روي هيچگاه آرام نداشته و همواره از عقوبات شديد آخرت به خدا پناه مي‏بردند.(7)
شيخ صدوق (متوفا به سال 381) از ابراهيم بن عباس نقل مي‏كند كه:
حضرت رضا عليه‏السلام در شب كم مي‏خوابيد و بيشتر بيدار مي‏ماند، اكثر شبهايش را از اول شب تا صبح احيا مي‏داشت (و به عبادت و نيايش مي‏پرداخت).(8) و حتي اهل منزل خود را به نماز شب وادار مي‏ساخت.
شيخ صدوق در جاي ديگر از رجاء بن ابي‏ضحاك نقل مي‏كند كه وي گفت: مأمون به من مأموريت داد تا حضرت رضا عليه‏السلام را (به اجبار) از مدينه به مرو بياورم (تا تحت نظر باشد) و دستور داشتم از راه مخصوصي امام را بياورم و وي را از قم عبور ندهم (چون مركز شيعيان بود و احتمال شورش مي‏رفت) و شب و روز مي‏بايست به نگهباني از آن حضرت مشغول باشم. از مدينه تا مرو با حضرت بودم، به خدا سوگند كسي را مانند او در تقوا و كثرت ذكر خدا و خوف از او در تمام اوقات نديدم. و سپس به تفصيل، كيفيت اداي نمازها و ذكرها و راز و نيازهاي حضرت‏را شرح‏مي‏دهد.(9)
آن حضرت درباره وحشت و هراس شيطان از نماز و نمازگزار مي‏فرمايد: شيطان همواره از مؤمني كه مراقب وقت نمازهاي پنجگانه‏اش باشد در هراس است و در صورتي كه وي نمازهاي خود را ضايع كند بر او جرأت پيدا مي‏كند و كم كم او را در گناهان بزرگ مي‏اندازد.(10)
برخيز و شست و شو كن با اشك خود وضو كن تحصيل آبرو كن در پيشگاه يزدان
دور افكن اين ريا را وين كبر و اين هوي را يكدم بخوان خدا را چون عاشقي پريشان

2 ـ انس به قرآن و تأمل در آن

اصولاً پيوند ميان قرآن و عترت پيوندي عميق، جاودانه و پايدار است كه حديث شريف ثقلين بدان شهادت داده است. شيخ صدوق از يكي از معاصران حضرت چنين نقل كرده است: همه كلام حضرت و جوابها و مثالهايش برگرفته از قرآن بود، هر سه روز يك بار قرآن را ختم مي‏كرد و مي‏فرمود: اگر بخواهم در كمتر از سه روز هم مي‏توانم آن را ختم نمايم اما هرگز به آيه‏اي نمي‏رسم مگر اينكه در معناي آن و اينكه درباره چه چيزي و در چه وقتي نازل گشته، مي‏انديشم.(11)
آن حضرت در مورد پيروي از قرآن مي‏فرمايد: قرآن كلام و سخن خداست از آن نگذريد و هدايت را در غير آن نجوييد كه گمراه مي‏شويد.(12)

3 ـ اطاعت از ولي امر

اساسا تمامي ائمه اطهار عليهم‏السلام تا قبل از رسيدن به مقام امامت مطيع‏ترين فرد نسبت به ولي امر خويش بوده‏اند. امام كاظم عليه‏السلام فرموده‏اند: «علي، پسرم، بزرگترين فرزندم است و سخنانم را شنواتر و دستوراتم را مطيع‏تر است».(13)
و اينك ما كه در زمان غيبت حضرت صاحب العصر عليه‏السلام بسر مي‏بريم نيز بايستي با تمام توان خويش از ولايت فقيه كه منصب نمايندگي از جانب حضرت حجت(ع) است، حمايت و پاسداري نماييم. و چه بسيار دور از حقيقت‏اند آنان كه با طرح شبهات كودكانه مي‏خواهند اصل ولايت فقيه را زير سؤال برند، در صورتي كه اطاعت از ولي فقيه در زمان غيبت، مورد تصريح حضرات معصومين عليهم‏السلام قرار گرفته است و حضرت امام خميني نيز به تفصيل در
كتاب ولايت فقيه به شرح آن پرداخته‏اند.
در قسمتي از كتاب فوق مي‏خوانيم:
الفقهاء امناء الرسل .. همانطور كه پيغمبر اكرم مأمور اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام بود و خداوند او را رئيس و حاكم مسلمين قرار داده و اطاعتش را واجب شمرده است فقهاي عادل هم بايستي رئيس و حاكم باشند و اجراي احكام كنند و نظام اجتماعي اسلام را مستقر گردانند.(14)

4 ـ علم و دانش

شيخ طبرسي (از علما و دانشمندان قرن ششم) نقل مي‏كند كه: .. امام كاظم عليه‏السلام همواره به فرزندان خويش مي‏فرمود: اين برادر شما، علي بن موسي، عالم آل محمد است، پس از وي در مورد اديان خود بپرسيد و آنچه به شما تعليم مي‏دهند را حفظ كنيد، چرا كه از پدرم (امام صادق عليه‏السلام ) چندين بار شنيدم كه مي‏فرمود: عالم آل محمد در صلب توست و اي كاش او را درك مي‏كردم.(15)
يك بار خود آن حضرت فرمودند: من در روضه (مسجد النبي صلي‏الله‏ عليه ‏و‏آله ‏وسلم ) مي‏نشستم، در مدينه دانشمندان زيادي بودند، هرگاه يكي از آنها در پاسخ دادن به مطلبي عاجز مي‏گشت، همگي به من اشاره مي‏كردند و مسائلي را پيش من مي‏فرستادند و من به آنها پاسخ مي‏دادم.(16)
آري! از سربلندي نديده قافش صداي سيمرغ.
شيخ طبرسي از هروي نقل كرده است كه: هيچ كس را دانشمندتر از علي بن موسي الرضا عليه‏السلام نديدم و هيچ دانشمندي نيز وي را نديد مگر اينكه همانند من به فضل و دانش او شهادت داد.(17)
شيخ صدوق مي‏نويسد: مأمون افرادي را از فرقه‏ها و گروههاي مختلف و گمراه دعوت مي‏كرد و قصد آن داشت تا بر امام در بحث و مناظره پيروز شوند و اين به جهت حقد و حسدي بود كه نسبت به آن حضرت در دل داشت، اما امام با كسي به بحث ننشست جز آنكه در پايان به فضيلت آن حضرت اعتراف كرد و در برابر استدلال امام سر فرود آورد.(18)
آري «چراغي را كه ايزد برفروزد» هيچكس را توان خاموشي آن نخواهد بود.
خود حضرت امام رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد: ... آنگاه كه من بر اهل تورات با توراتشان و بر اهل انجيل با انجيلشان و بر اهل زبور با زبورشان و بر صائبين با زبان عبري خودشان و بر هربذان با زبان فارسي‏شان و بر روميان با زبان
خودشان و بر اصحاب مقالات با لغت خودشان استدلال كنم. و آنگاه كه هر دسته‏اي را محكوم كردم و دليلشان را باطل ساختم و دست از عقيده و گفتار خود كشيدند و به گفتار من گراييدند مأمون در مي‏يابد مسندي كه بر آن تكيه كرده است حق او نيست و در اين هنگام پشيمان مي‏گردد. سپس فرمود: « و لا حول ولا قوة الا باللّه‏ العلي العظيم».(19)

5 ـ امر به معروف و نهي از منكر

طبق تصريح آيات قرآن و روايات اهل بيت عليهم‏السلام امر به معروف و نهي از منكر از اهميت ويژه‏اي برخوردار است و اصولاً ساير واجبات به واسطه آن دو برپا مي‏گردند.
اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرموده است: امر به معروف و نهي از منكر را ترك مكنيد كه در غير اين صورت ستمگران بر شما مسلط مي‏گردند و آنگاه هر قدر هم كه دعا كنيد اجابت نمي‏شود.(20)
در جاي ديگر نيز فرموده‏اند: قوام دين در سه چيز خلاصه مي‏شود: امر به معروف، نهي از منكر و اقامه حدود.(21)
با توجه به فرمايش حضرت رسول اكرم صلي‏الله‏ عليه ‏و‏آله‏ وسلم كه بالاترين جهاد سخن عدلي است كه نزد فرمانرواي ظالمي ايراد گردد حضرت رضا عليه‏السلام در مقاطع مختلف زندگي خويش با جلوه‏هاي گوناگون توانست با بالاترين جهاد سياستهاي باطل زمامداران ستمگر زمان خويش را نقش بر آب نمايد و چهره حق و حقيقت را بنماياند. نقش امر به معروف و نهي از منكر به حدّي در زندگي آن حضرت بارز بود كه يكي از مهمترين علل شهادت حضرت رضا عليه‏السلام محسوب مي‏گردد. مرحوم شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرضا عليه‏السلام در باب اسباب شهادت آن حضرت، سه خبر نقل كرده است كه مؤيد ادعاي مزبور مي‏باشد.(22)
و جالب اينجاست كه در ضمن خبر اول حضرت به پرونده ثروتهاي بادآورده مأمون و غيرقانوني بودن آنها نيز اشارت كرده است.
مرحوم شيخ كليني (متوفا به سال 329) درباره عذاب تاركان امر به معروف و نهي از منكر حديثي از امام رضا عليه‏السلام نقل كرده كه آن حضرت از قول رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم فرموده: زماني كه امت من نسبت به امر به معروف و نهي از منكر سهل انگاري كنند و مسؤوليت را به گردن يكديگر اندازند (و هر كس منتظر اين باشد كه ديگري آن را انجام دهد) در اين صورت بايستي منتظر عذاب الهي باشند و اين كار آنها به منزله اعلان جنگ با خداست.(23)
يكي از كنيزان مأمون چنين گفته است: «هنگامي كه در منزل مأمون بوديم در بهشتي از خوردني‏هاي و نوشيدني‏ها و بوي خوش و پول فراوان بسر مي‏برديم اما همين كه مأمون مرا به امام رضا عليه‏السلام بخشيد ديگر از آن همه ناز و نعمت خبري نبود، زني كه سرپرست ما بود، شب ما را بيدار مي‏كرد و به نماز وادار مي‏ساخت كه بر ما سخت و گران مي‏آمد و آرزو مي‏كردم از آنجا رهايي يابم ..»(24)
كه البته به زودي توسط حضرت به ديگري بخشيده شد زيرا لياقت خدمت در منزل امام را نداشت.
همانطور كه ملاحظه مي‏شود، امام نسبت به نماز شب خواندن اهل منزل عنايت داشتند و لذا به سرپرست زنان دستور داده بودند كه آنها را در آن موقع بيدار نمايند.
در اينجا يادآوري اين نكته بجاست كه ميان «تحميل عقيده» و «تحميل عمل در برخي امور» تفاوت وجود دارد. در قرآن كريم مي‏خوانيم: « لا اكراه في الدّين»(25) [در دين تحميل عقيده راه ندارد.] در صورتي كه تحميل عمل در برخي از موارد كه مصلحت بالاتري وجود دارد نه تنها جايز بلكه ضروري مي‏باشد. به عنوان مثال وقتي معلمي دلسوز، دانش‏آموز خود را به انجام پاره‏اي از تكاليف وادار مي‏سازد، هيچگاه نمي‏خواهد تحميل عقيده نمايد بلكه به خاطر در نظر گرفتن صلاح و مصلحت دانش‏آموزش به وي نوعي عمل را اجبار مي‏كند و چه بسا همان دانش‏آموز پس از رسيدن به مدارج عالي علمي از كار معلم بسيار خشنود و دلشاد گردد.
تذكرات دلسوزانه خميني كبير را مروري دوباره كنيم: بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي‏شود از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنراني‏ها و كتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است و از آزادي‏هاي مخرب بايد جلوگيري شود و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و كشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است بطور قاطع اگر جلوگيري نشود همه مسؤول مي‏باشند و مردم و جوانان حزب‏اللّهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند به دستگاههاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند خودشان مكلف به جلوگيري هستند خداوند تعالي مددكار همه باشد.(26)

6 ـ هشياري سياسي و سازش ناپذيري

ائمه عليهم‏السلام نه فقط خود با دستگاههاي ظالم و دولتهاي جائر و دربارهاي فاسد مبارزه كرده‏اند بلكه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده‏اند، بيش از پنجاه روايت در وسائل الشيعه و مستدرك و ديگر كتب هست كه «از سلاطين و دستگاه ظلمه كناره‏گيري كنيد و به دهان مداح آنها خاك بريزيد، هر كس يك مداد به آنها بدهد يا آب در دواتشان بريزد چنين و چنان مي‏شود ..» خلاصه دستور داده‏اند كه با آنها به هيچ وجه همكاري نشود و قطع رابطه بشود.(27)
امام خميني در جاي ديگر اينطور مي‏فرمايند: ائمه ما عليهم‏السلام همه شان كشته شدند براي اينكه همه اينها مخالف با دستگاه ظلم بودند اگر چنانچه امامهاي ما تو خانه‏هايشان مي‏نشستند .. محترم بودند، روي سرشان مي‏گذاشتند ائمه ما را، لكن مي‏ديدند هر يك از اينها حالا كه نمي‏تواند لشکركشي كند از باب اينكه مقتضياتش فراهم نيست، دارد زيرزميني اينها را از بين مي‏برد، اينها را مي‏گرفتند حبس مي‏كردند ..(28)
مرحوم شيخ كليني از قول يكي از ياران امام رضا عليه‏السلام مي‏نويسد:
پس از آنكه حضرت رضا عليه‏السلام به امامت رسيد سخناني ايراد فرمود كه بر جان وي ترسيديم و لذا به آن حضرت عرض شد: مطلبي آشكار كردي كه بيم داريم اين طاغوت (هارون) بر عليه شما اقدامي كند، و حضرت در جواب فرمود: هر كاري مي‏تواند انجام دهد ..(29)
يكي ديگر از ياران حضرت مي‏گويد: به امام عرض كردم: شما خود را به اين امر (يعني امامت) شهره ساخته و جاي پدر نشسته‏ايد، در حالي كه از شمشير هارون خون مي‏چكد (و دوران اختناق عجيبي حكمفرماست، شما با چه جرأتي چنين مي‏كنيد؟!) كه آن حضرت با پاسخ خود به وي فهماند كه اين مسائل و مأموريتهاي ائمه عليهم‏السلام قبلاً از جانب الهي تعيين شده و هارون قدرت مقابله با حضرت را ندارد.(30)
امام هشتم با هشياري سياسي خويش توانست پس از مرگ هارون (كه در سال دهم از امامت حضرت اتفاق افتاد) در دوران نزاع و كشمكش‏هاي ميان دو برادر (يعني امين و مأمون) به ارشاد و تعليم و تربيت شيعه ادامه دهد. و بالاخره پس از به قدرت رسيدن مأمون ، با حركتها و موضعگيريهاي دقيق و حكيمانه نقش عظيم خويش را به خوبي ايفا نمود.
همانطور كه معروف است مأمون در ميان خلفاي بني‏عباس از همه داناتر و زيرك‏تر بود، از علوم مختلف آگاهي
داشت و تمام اينها را وسيله‏اي براي پيشبرد قدرت شيطاني خويش قرار داده بود و از همه مهمتر جنبه عوام فريبي وي بود. وي با طرح يك نقشه حساب شده، ولايت عهدي حضرت را پيشنهاد كرد كه اهداف مختلفي را دنبال مي‏نمود از جمله: در هم شكستن قداست و مظلوميت امامان شيعه و پيروانشان، مشروعيت بخشيدن به حكومت خويش و خلفاي جور قبلي و كسب وجهه و حيثيت براي خويش، تخطئه شيعيان مبني بر عدم اعتنا به دنيا و رياست، كنترل مركز و كانون مبارزات، دور كردن امام از مردم و تبديل امام به يك عنصر درباري و توجيه‏گر دستگاه.
مقام معظم رهبري حضرت آية‏اللّه‏ خامنه‏اي (مدظله العالي) ضمن برشمردن و توضيح اهداف فوق فرموده‏اند:
در اين حادثه، امام هشتم علي بن موسي الرضا عليه‏السلام در برابر يك تجربه تاريخي عظيم قرار گرفت و در معرض يك نبرد پنهان سياسي كه پيروزي يا ناكامي آن مي‏توانست سرنوشت تشيع را رقم بزند، واقع شد. در اين نبرد رقيب كه ابتكار عمل را بدست داشت و با همه امكانات به ميدان آمده بود مأمون بود. مأمون با هوشي سرشار و تدبيري قوي و فهم و درايتي بي‏سابقه قدم در ميداني نهاد كه اگر پيروز مي‏شد و اگر مي‏توانست آنچنانكه برنامه‏ريزي كرده بود كار را به انجام برساند يقينا به هدفي دست مي‏يافت كه از سال چهل هجري
يعني از شهادت علي بن ابيطالب عليه‏السلام هيچيك از خلفاي اموي و عباسي با وجود تلاش خود نتوانسته بودند به آن دست يابند يعني مي‏توانست درخت تشيع را ريشه‏كن كند و جريان معارضي را كه همواره همچون خاري در چشم سردمداران خلافتهاي طاغوتي فرو رفته بود بكلي نابود سازد. اما امام هشتم با تدبيري الهي بر مأمون فائق آمد و او را در ميدان نبرد سياسي كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد و نه فقط تشيع ضعيف يا ريشه‏كن نشد بلكه حتي سال دويست و يك هجري يعني سال ولايتعهدي آن حضرت يكي از پر بركت ‏ترين سالهاي تاريخ تشيع شد و نفس تازه‏اي در مبارزات علويان دميده شد و اين همه به بركت تدبير الهي امام هشتم و شيوه حكيمانه‏اي بود كه آن امام معصوم در اين آزمايش بزرگ از خويشتن نشان داد.(31)
آري نمونه‏هاي هشياري و تيزبيني آن حضرت در قضاياي متعددي جلوه‏گر است مانند ماجراي نماز عيد كه هر چند با پيشنهاد مأمون بود اما حركت و شيوه حضرت به گونه‏اي بود كه مأمون دستور جلوگيري از اقامه نماز را صادر كرد و به قول رهبر عزيزمان «مأمون را در ميدان نبردي كه خود به وجود آورده بود بطور كامل شكست داد.»

7 ـ تواضع و فروتني

مرحوم شيخ صدوق به نقل از يكي از معاصران حضرت رضا عليه‏السلام مي‏نويسد:
چون سفره انداخته مي‏شد، غلامانش حتي دربان و نگهبان نيز با او سر يك سفره مي‏نشستند.(32)
مرحوم ابن شهر آشوب (متوفا به سال 588) نيز مي‏نويسد:
روزي امام وارد حمام شد، مردي (كه حضرت را نمي‏شناخت) از وي درخواست كرد تا او را كيسه كشد، امام نيز پذيرفت و مشغول شد. حاضران به آن مرد، حضرت را معرفي كردند و او با كمال شرمندگي و سرافكندگي از حضرت پوزش خواست اما حضرت رضا عليه‏السلام او را آرام نمود و به كار خود همچنان ادامه داد.(33)
مرحوم كليني طبق حديثي فرموده: شبي امام مهمان داشت ، در ميان صحبت، چراغ دچار نقص گشت، مهمان خواست آن را اصلاح نمايد ولي حضرت اجازه نداد و خود به اصلاح آن پرداخت.(34)
مرحوم علامه مجلسي (متوفا به سال 1111) چنين نقل كرده است: مردي از اهالي بلخ گويد: در سفر خراسان با حضرت همراه بودم، به دستور وي سفره انداخته شد و خدمتكاران و غلامان، چه سياهان و چه غير ايشان، همگي را بر سر يك سفره نشاند، به امام عرض كردم: فدايت شوم خوب بود براي اينها سفره جداگانه‏اي مي‏انداختيد. حضرت فرمود: ساكت باش. پروردگار همه يكي است ، پدر و مادر همه يكي است و پاداش و جزا (فقط) به عمل بستگي دارد (نه بر حَسَب و نَسَب و جاه و مقام).(35)

8 ـ احترام و محبت به ديگران

مرحوم اِربلي (از دانشمندان قرن هفتم) در خبري كه نقل نموده است از قول يكي از معاصران امام رضا عليه‏السلام
مي‏نويسد: هرگز نديدم كه امام در سخن خويش نسبت به كسي بي‏احترامي كند و هرگز نديدم كه كلام ديگري ر اقطع كند ، و مي‏گذاشت تا سخنانش به پايان رسد .. هيچگاه در برابر كسي كه مقابلش نشسته بود پاهايش را دراز نمي‏كرد و تكيه نمي‏زد. هرگز نديدم به هيچيك از خدمتكاران و غلامانش ناسزا گويد ..(36)
آن حضرت فرموده است: محبت به ديگران نيمي از عقلانيت و خرد ورزي است.(37)
و از آنجا كه درصد قابل توجهي از كينه‏ها و دلخوري‏ها به سبب سخنان بي‏مورد و بعضا نيش‏داري است كه نسبت به يكديگر اظهار مي‏گردد و شايد در اكثر موارد نيز بي‏قصد و غرض باشد آن حضرت فرموده‏اند: سكوت موجب جلب محبت مي‏گردد.(38)

پوزش

در پايان، از محضر نوراني امام رئوف و مهربان حضرت رضا عليه‏السلام پوزش مي‏طلبيم؛ چرا كه بيان يك ويژگي از ويژگيهاي خدايي ايشان از عهده كسي ساخته نيست.
كتاب فضل ترا آب بحر كافي نيست كه تر كنم سرانگشت و صفحه بشمارم

پاورقيها:

(1) بحارالانوار 5 : 261.
(2) همان 18: 382.
(3) بصائر الدرجات: 23.
(4) بحارالانوار 43: 12 به بعد.
(5) ولايت فقيه: 67، قطع جيبي
(6) شرح چهل حديث: 57.
(7) جهاد اكبر: 287، قطع جيبي.
(8) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 184، بحارالانوار 49: 90.
(9) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 180.
(10) همان 2: 28.
(11) امالي صدوق: 525، عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 180، اعلام الوري 2: 63، بحارالانوار 49: 90.
(12) مسند الرضا عليه‏السلام 1: 294 به بعد.
(13) بحارالانوار 49: 19.
(14) ولايت فقيه: 92.
(15) اعلام الوري 2: 64، كشف الغُمّه 2: 317، حلية الابرار 2: 302، اثبات الهداة 6: 28، احقاق الحق 12: 354، بحارالانوار 49: 100.
(16) همان.
(17) همان.
(18) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 1: 179، بحارالانوار 49، 179.
(19) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 1: 154، بحارالانوار 49، 174.
(20) نهج البلاغة نامه 47.
(21) غررالحكم 4: 518.
(22) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 237.
(23) كافي 5: 59.
(24) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 179.
(25) بقره/256.
(26) وصيتنامه الهي ـ سياسي، صحيفه نور 21: 195.
(27) ولايت فقيه: 207.
(28) صحيفه نور 2: 166.
(29) كافي 1: 487.
(30) همان 8: 257.
(31) پيام مقام معظم رهبري (در زمان رياست جمهوري) به نخستين كنگره جهان حضرت رضا عليه‏السلام : 10.
(32) عيون اخبار الرضا عليه‏السلام 2: 180، اعلام الوري 2: 63، كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90.
(33) مناقب 4: 362، بحارالانوار 49: 99.
(34) كافي 6: 283.
(35) بحارالانوار 49: 101.
(36) كشف الغمه 2: 316، بحارالانوار 49: 90.
(37) تُحَف العقول: 326.
(38) همان.

منبع:پایگاه سراج
/الف




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط