(= لنگريان، سلاريان، مسافران)، دودماني از امراي محلي در ناحيهي کوهستاني غرب البرز و سپس در آذربايجان و اران و ارمنستان. نخستين فرد از اين دودمان که شناخته شده است اسوار نام از محتشمان ناحيهي ديلم است که در اواسط سدهي سوم هجري دخترش همسر وهسودان بن جستان، سومين فرمانرواي آل جستان بود و هم اوست که نامش مسافر بر روي اين دودمان مانده است. سلار پسر اسوار که بعدها نامش را به محمد تغيير داد، خراسويه دختر جستان بن وهسودان را به زني داشت و چون پدرزنش به دست برادرش علي کشته شد، وي به انتقام خون او با علي جنگيد و او را بکشت. محمدبن مسافر احتمالاً در اواخر سدهي سوم هجري بر دژ شميران دست يافت. وي فرمانروايي دوستدار آبادي، اما تندخو و ستمکار بود. در ايام فرمانروايي وي دژ شميران 2850 خانهي بزرگ و کوچک داشت، محمد استادان و هنروران را با وعدهي پاداش ميفريفت و به دژ ميبرد و از آنها بيگاري ميکشيد و اجازهي بازگشت به جاي خود نميداد.
در 330ق دو پسر محمد به نام وهسودان و مرزبان که هر دو کيش اسماعيلي ميورزيدند با همدستي مادرشان خراسويه بر پدر بيرون آمدند و او را در دژي به بند کشيدند. اندکي پس از آن مرزبان به فتح آذربايجان رفت و وهسودان که در دژ شميران باقي مانده بود برتارم در مسير مياني سفيدرود دست يافت. رکن الدوله ديلمي در 355ق تارم را از دست وهسودان بيرون کرد، اما وي اندکي بعد قلمرو خويش را باز گرفت. از 356ق ديگر خبري از وهسودان نيست، اما ميدانيم که پس از وي دژ شميران به سمت پسرش نوح افتاد و چون او درگذشت فخرالدوله بويهي با بيوهاش ازدواج کرد و از راه خويشاوندي دژ شميران را به دست آورد. پس از مرگ فخرالدوله (387ق) يکي از نوادگان وهسودان به نام ابراهيم بن مرزبان بن اسماعيل بر تارم، زنجان، ابهر و سهرورد دست يافت و مدتي قزوين را نيز در تصرف خود داشت، وي توانست پادگان غزنوي را از قزوين بيرون کند و بر مسعود غزنوي فايق آيد، اما سرانجام قرار نهاد که سالانه مالي به غزنويان بپردازد. جستان پسر ابراهيم که پس از تسخير قزوين به دست طغرل بيک (434ق) فرمانگزار دولت سلجوقي گرديد، همان امير سلاري است که ناصرخسرو در سفرنامهي خود از وي ياد ميکند، مسافران تارم تا چندين دههي بعد تحت سيادت سلجوقيان به فرمانروايي در اين ناحيه ادامه دادند.
مرزبان بن محمد که پايهگذار شاخهي آذربايجان و اران دودمان آل مسافر است، به تحريک ابوالقاسم جعفربن علي، داعي اسماعيلي، که بعدها وزارت او يافت با ديسم بن ابراهيم الکردي، فرمانرواي آذربايجان جنگ کرد و او را بکشت (330ق). در بهار 333ق که روسها به ماوراي قفقاز درآمدند، مرزبان به کمک داوطلبان مسلمان که از هر سو بر او فراز آمده بودند به دفع تهاجم آنان شتافت. اما در چندين نبرد از آنان شکست خورد. وي سرانجام روسها را که به بيماري وبا گرفتار آمده بودند شکست داد و هفتصد تن از آنان را به هلاکت رساند. مرزبان در 335ق سپاهيان ناصرالدوله حسن حمداني را که به آذربايجان تاخته بودند دفع کرد، اما در 338ق مغلوب رکن الدوله ديلمي گرديد و به اسارت او درآمد. در 341ق از بند بگريخت و ديسم کردي را که در غيبت او بر آذربايجان دست يافته بود مغلوب کرد. مرزبان در 346ق درگذشت و با مرگ او ميان برادرش وهسودان و پسرانش جستان، ابراهيم و ناصر بر جانشيني او اختلاف بروز کرد. وهسودان، جستان و ناصر را با مادرشان بفريفت و در تارم به بند کشيد. وي پسرش اسماعيل را به گرفتن آذربايجان فرستاد، اما چون ابراهيم بن مرزبان با سپاهي که در ارمنستان گرد آورده بود به مقابلهي اسماعيل شتافت، وي جستان و ناصر را با مادرشان بکشت. ابراهيم پس از پيروزيهايي چند سرانجام در 355ق از عمش وهسودان شکست خورد و به ري پيش رکن الدوله گريخت. امير بويهي وزيرش ابن العميد را به ياري ابراهيم فرستاد، اما پيشنهاد وزير به گرفتن آذربايجان را رد کرد. پس از بازگشت ابن العميد از آذربايجان، وهسودان در 356ق بار ديگر به آذربايجان لشکر کشيد، ولي سرانجام ميان او و برادرزادهاش آشتي برقرار شد و ابراهيم بخشي از قلمرو خود را به وهسودان واگذاشت. ابراهيم در 356ق گرفتار بند و زندان گرديد و در همان سال درگذشت. پس از مرگ او جز بخش کوچکي از آذربايجان که در دست مرزبان بن اسماعيل، نوهي وهسودان بود، بقيهي ولايت به تصرف رواديان درآمد. پس از آن ديري نگذشت که دولت آل مسافر به کلي در آذربايجان برافتاد. آخرين امير اين دودمان به نام ابوالهيجاء پس از کوششهاي ناموفقي که براي بازپس گرفتن قلمرو نياکانش کرد سرانجام به دست غلامانش خفه گرديد. ميدانيم که دو تن از امراي آل مسافر، يعني وهسودان و مرزبان بن محمد پيرو مذهب اسماعيلي بودند و وصلت مکرر اعضاي اين خاندان با شاهزادگان بويهي حکايت از آن دارد که آنان اگر پيرو مذهب شيعهي اماميه نبودند، دست کم به دو فرقهي ديگر شيعه يعني اسماعيليه و زيديه تعلق داشتند.
کتابنامه: تاريخ ايران کمبريج، 195/4-196، 199-205؛ سفرنامهي ابودلف در ايران، ترجمه، 4-45؛ سلسلههاي اسلامي، 140-142؛ شهر ياران گمنام، 36-113.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
در 330ق دو پسر محمد به نام وهسودان و مرزبان که هر دو کيش اسماعيلي ميورزيدند با همدستي مادرشان خراسويه بر پدر بيرون آمدند و او را در دژي به بند کشيدند. اندکي پس از آن مرزبان به فتح آذربايجان رفت و وهسودان که در دژ شميران باقي مانده بود برتارم در مسير مياني سفيدرود دست يافت. رکن الدوله ديلمي در 355ق تارم را از دست وهسودان بيرون کرد، اما وي اندکي بعد قلمرو خويش را باز گرفت. از 356ق ديگر خبري از وهسودان نيست، اما ميدانيم که پس از وي دژ شميران به سمت پسرش نوح افتاد و چون او درگذشت فخرالدوله بويهي با بيوهاش ازدواج کرد و از راه خويشاوندي دژ شميران را به دست آورد. پس از مرگ فخرالدوله (387ق) يکي از نوادگان وهسودان به نام ابراهيم بن مرزبان بن اسماعيل بر تارم، زنجان، ابهر و سهرورد دست يافت و مدتي قزوين را نيز در تصرف خود داشت، وي توانست پادگان غزنوي را از قزوين بيرون کند و بر مسعود غزنوي فايق آيد، اما سرانجام قرار نهاد که سالانه مالي به غزنويان بپردازد. جستان پسر ابراهيم که پس از تسخير قزوين به دست طغرل بيک (434ق) فرمانگزار دولت سلجوقي گرديد، همان امير سلاري است که ناصرخسرو در سفرنامهي خود از وي ياد ميکند، مسافران تارم تا چندين دههي بعد تحت سيادت سلجوقيان به فرمانروايي در اين ناحيه ادامه دادند.
مرزبان بن محمد که پايهگذار شاخهي آذربايجان و اران دودمان آل مسافر است، به تحريک ابوالقاسم جعفربن علي، داعي اسماعيلي، که بعدها وزارت او يافت با ديسم بن ابراهيم الکردي، فرمانرواي آذربايجان جنگ کرد و او را بکشت (330ق). در بهار 333ق که روسها به ماوراي قفقاز درآمدند، مرزبان به کمک داوطلبان مسلمان که از هر سو بر او فراز آمده بودند به دفع تهاجم آنان شتافت. اما در چندين نبرد از آنان شکست خورد. وي سرانجام روسها را که به بيماري وبا گرفتار آمده بودند شکست داد و هفتصد تن از آنان را به هلاکت رساند. مرزبان در 335ق سپاهيان ناصرالدوله حسن حمداني را که به آذربايجان تاخته بودند دفع کرد، اما در 338ق مغلوب رکن الدوله ديلمي گرديد و به اسارت او درآمد. در 341ق از بند بگريخت و ديسم کردي را که در غيبت او بر آذربايجان دست يافته بود مغلوب کرد. مرزبان در 346ق درگذشت و با مرگ او ميان برادرش وهسودان و پسرانش جستان، ابراهيم و ناصر بر جانشيني او اختلاف بروز کرد. وهسودان، جستان و ناصر را با مادرشان بفريفت و در تارم به بند کشيد. وي پسرش اسماعيل را به گرفتن آذربايجان فرستاد، اما چون ابراهيم بن مرزبان با سپاهي که در ارمنستان گرد آورده بود به مقابلهي اسماعيل شتافت، وي جستان و ناصر را با مادرشان بکشت. ابراهيم پس از پيروزيهايي چند سرانجام در 355ق از عمش وهسودان شکست خورد و به ري پيش رکن الدوله گريخت. امير بويهي وزيرش ابن العميد را به ياري ابراهيم فرستاد، اما پيشنهاد وزير به گرفتن آذربايجان را رد کرد. پس از بازگشت ابن العميد از آذربايجان، وهسودان در 356ق بار ديگر به آذربايجان لشکر کشيد، ولي سرانجام ميان او و برادرزادهاش آشتي برقرار شد و ابراهيم بخشي از قلمرو خود را به وهسودان واگذاشت. ابراهيم در 356ق گرفتار بند و زندان گرديد و در همان سال درگذشت. پس از مرگ او جز بخش کوچکي از آذربايجان که در دست مرزبان بن اسماعيل، نوهي وهسودان بود، بقيهي ولايت به تصرف رواديان درآمد. پس از آن ديري نگذشت که دولت آل مسافر به کلي در آذربايجان برافتاد. آخرين امير اين دودمان به نام ابوالهيجاء پس از کوششهاي ناموفقي که براي بازپس گرفتن قلمرو نياکانش کرد سرانجام به دست غلامانش خفه گرديد. ميدانيم که دو تن از امراي آل مسافر، يعني وهسودان و مرزبان بن محمد پيرو مذهب اسماعيلي بودند و وصلت مکرر اعضاي اين خاندان با شاهزادگان بويهي حکايت از آن دارد که آنان اگر پيرو مذهب شيعهي اماميه نبودند، دست کم به دو فرقهي ديگر شيعه يعني اسماعيليه و زيديه تعلق داشتند.
کتابنامه: تاريخ ايران کمبريج، 195/4-196، 199-205؛ سفرنامهي ابودلف در ايران، ترجمه، 4-45؛ سلسلههاي اسلامي، 140-142؛ شهر ياران گمنام، 36-113.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول