ابوبکر محمد (223-321ق) فرزند حسن بن عتاهيه ازدي شافعي، از ادبا و زبانشناسان و فرهنگنويسان بزرگ عرب. در عهد معتصم عباسي در بصره- کوچهي صالح متولد شد و در همان شهر نزد استاداني چون ابوحاتم سجستاني و رياشي و اشنانداني به تحصيل لغت و ادب عربي پرداخت. در 257ق که صاحب الزنج بر بصره مستولي شد و اهالي آن شهر از جمله رياشي را قتل عام کرد ابن دريد همراه با مربي و عمش حسن (يا حسين) به عمان گريخت و دوازده سال آنجا بود. سپس به بصره و جزيرهي ابن عمر و فارس رفت. در فارس چندي از سوي عبدالله ميکالي امير اهواز (از سوي مقتدر عباسي) به تعليم پسر او اسماعيل پرداخت و بعد از آنکه اسماعيل و برادرش عبيدالله احمد به امارت فارس رسيدند صاحب ديوان ايشان گرديد و هيچ کاري در فارس بدون توقيع و تصويب او اجرا نميشد. در همين فرصت بود که کتاب جمهرةاللغة را براي آن دو برادر تأليف کرد و قصيدهي مشهور «مقصوره» را در مدح آل ميکال سرود. اين قصيده که ابيات آن به الف مقصوره ختم ميشود يک شاهکار ادب عربي و بيسابقه است و بعد از ابن دريد بسياري از شعرا از آن تقليد و يا آنرا شرح کردهاند. در سال 308ق برادران ميکال به خراسان منتقل شدند و ابن دريد عازم بغداد شد. در آن شهر مورد حمايت علي بن محمدالخواري (ابن فرات) از جال دولت، قرار گرفت و به المقتدر خليفه به وسيلهي او معرفي گشت. مقتدر او را مورد تشويق قرار داد و ماهيانه پنجاه دينار طلا براي او حقوق مقرر نمود که تا زنده بود دريافت ميداشت. ابن دريد عمري دراز يافت و با اينکه در فارس و بغداد ثروت بسيار بدست آورد چيزي نيندوخت و همه را بخشيد يا تلف کرد. عمرش در مطالعه و تدريس و تأليف گذشت و شاگردان عالي مقامي چون ابوالفرج اصفهاني و مرزباني و سيرافي از محضر او استفاده کردند. در نود سالگي به فالج مبتلي شد که از آن شفا يافت و باز دو سال به کار تدريس و مطالعه ادامه داد. عاقبت در بغداد بدرود حيات گفت و در مقابر عباسيه مدفون گرديد. در روز وفات او عبدالسلام بن ابي علائي جبائي معتزلي نيز درگذشت و مردم گفتند علم لغت و علم کلام هر دو در يک روز روي در نقاب خاک کشيدند. ابن دريد حافظهاي بيمانند داشت چنانکه دواوين شعرا را با يکبار خواندن از بر ميکرد و به سال 297ق کتاب جمهرة اللغة، را از حفظ املاء نمود. در علم لغت و شعرشناسي و نقد شعر استاد مسلم زبان بود و در شاعري و نازک خيالي و نوآوري از همگنان کوي سبقت ربود. او را اعلم شعرا و اشعر علما لقب داده بودند. معذلک در عربيت تعصب داشت و مثلاً در کتاب الاشتقاق کوشيده است اصل کلمات غيرعربي را به عربي برگرداند و ضديت خود را با شعوبيه آشکار کند. تأليفات عمدهي او چنين است: الجمهرة در لغت عربي؛ السرج واللجام؛ الخيل الکبير؛ الخيل الصغير (هر دو کتاب در اسب شناسي)؛ کتاب السلاح؛ کتاب الانواء (در هواشناسي)؛ کتاب الملاحن؛ الاشتقاق؛ ذخائر الحکمه؛ المجتني؛ تقويم اللسان؛ غريب القرآن؛ المقصود و الممدود؛ ادب الکاتب؛ الامالي؛ الوشاح؛ زوارالعرب.
در مذهب ابن دريد اختلاف است. بعضي از منابع او را شافعي ميدانند و بعضي شيعه. چند دليل بر تشيع او هست. نخست اينکه وزير بني ميکال و ناظر ديوان آنها بوده و پس از خلع بني ميکال، در سال 308ق، به بغداد رفته و به علي ابن فرات وزير شيعي پيوسته و توسط او به المقتدر نزديک شده است. دليل ديگر اين است که ابن شهر آشوب او را جزو شعراي اهل بيت شمرده و مناقبي از او در حق اهل بيت نقل کرده است. غير از منقولات ابن شهر آشوب، اين قطعه نيز که دو بيت از آن نقل ميشود حکايت از تشيع او دارد.
اهوي النبي محمداً و وصيه *** و ابنيه و ابنته البتول الطاهرة
اهل الوفاء [اهل العباء] فانني بولائهم ***ارجوالسلامة و النجا في الآخرة
کتابنامه: اعيان الشيعه، 153/9-158؛ معجم الشعراء، مرزباني، 361؛ تاريخ بغداد، 195/2، 197؛ وفيات الاعيان، شمارهي 648؛ الفهرست، ابن نديم 61-62؛ مروج الذهب، 303/8؛ طبقات الشافعيه، 145/2؛ روضات الجنات، 277؛ ارشاد الاريب في معرفة الاديب معروف به معجم الادباء، 483/6-494؛ بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النجاة، سيوطي، 30، 33؛ شذرات الذهب، ابن عماد، 289/2.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول
در مذهب ابن دريد اختلاف است. بعضي از منابع او را شافعي ميدانند و بعضي شيعه. چند دليل بر تشيع او هست. نخست اينکه وزير بني ميکال و ناظر ديوان آنها بوده و پس از خلع بني ميکال، در سال 308ق، به بغداد رفته و به علي ابن فرات وزير شيعي پيوسته و توسط او به المقتدر نزديک شده است. دليل ديگر اين است که ابن شهر آشوب او را جزو شعراي اهل بيت شمرده و مناقبي از او در حق اهل بيت نقل کرده است. غير از منقولات ابن شهر آشوب، اين قطعه نيز که دو بيت از آن نقل ميشود حکايت از تشيع او دارد.
اهوي النبي محمداً و وصيه *** و ابنيه و ابنته البتول الطاهرة
اهل الوفاء [اهل العباء] فانني بولائهم ***ارجوالسلامة و النجا في الآخرة
کتابنامه: اعيان الشيعه، 153/9-158؛ معجم الشعراء، مرزباني، 361؛ تاريخ بغداد، 195/2، 197؛ وفيات الاعيان، شمارهي 648؛ الفهرست، ابن نديم 61-62؛ مروج الذهب، 303/8؛ طبقات الشافعيه، 145/2؛ روضات الجنات، 277؛ ارشاد الاريب في معرفة الاديب معروف به معجم الادباء، 483/6-494؛ بغية الوعاة في طبقات اللغويين و النجاة، سيوطي، 30، 33؛ شذرات الذهب، ابن عماد، 289/2.
منبع مقاله :
گروه نويسندگان، (1391) دائرةالمعارف تشيع، تهران: حکمت، چاپ اول