دومين زير بناى اقتصادى اسلام(4)

استحقاق اهل زكات (قسمت دوم) به جبريون ، و زنادقه زكات ندهيد در حديثى از امام رضا عليه السلام منقول است كه حضرت فرمود: من قال بالجبر فلا تعطوه من الزكوة .(1) كسي كه قائل به جبر مى باشد پس به او زكات ندهيد. همچنين دو امام همام بنامهاى مبارك على ابن محمد الهادى امام دهم عليه السلام و ابى جعفر الباقر پنجم عليه السلام نيز فرمودند:
چهارشنبه، 26 فروردين 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دومين زير بناى اقتصادى اسلام(4)
دومين زير بناى اقتصادى اسلام(4)
دومين زير بناى اقتصادى اسلام(4)

نويسنده:سيد حسين موسوى راد لاهيجى



استحقاق اهل زكات (قسمت دوم)

به جبريون ، و زنادقه زكات ندهيد
در حديثى از امام رضا عليه السلام منقول است كه حضرت فرمود:
من قال بالجبر فلا تعطوه من الزكوة .(1)
كسي كه قائل به جبر مى باشد پس به او زكات ندهيد.
همچنين دو امام همام بنامهاى مبارك على ابن محمد الهادى امام دهم عليه السلام و ابى جعفر الباقر پنجم عليه السلام نيز فرمودند:
من قال بالجسم فلا تعطوه من الزكوة و لا تصلوا ورائه .(2)
كسي كه معتقد به جسمانيت خداوند است از زكات به او ندهيد و پشت سرش هم نماز نخوانيد.
يوسف بن يعقوب مى گويد به امام رضا عليه السلام عرض كردم :
به اين جمعيت كه گمان مى كنند كه پدر بزرگوارش (موسى بن جعفر عليه السلام ) حى و زنده است آيا مى توان زكات داد؟
حضرت فرمود:
لا تعطهم فانهم كفار مشركون زنادقة .(3)
به آنان زكات ندهيد، چرا كه ايشان كافر و مشرك و از زنادقه اند.
بنابراين از احاديث شريف در مى يابيم كه به اين ملاحده و كافران زكات تعلق نمى گيرد.

حرمت اعطاء زكات به اعداء ائمه عليه السلام

سرقت در حرم خدا است
امام عسكرى عليه السلام در تفسير آيه مباركه اقيموا الصلوة و آتو الزكوة فرمود:
آتوا الزكوة مستحقها، لا تؤ توها كافرا و لا منافقا.
زكات را به مستحقين آن بدهيد و به كافر و منافق زكات نپردازيد.
آنگاه امام عليه السلام فرمود:
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: المتصدق على اعدائنا كالسارق فى حرم الله .(4)
زكات دهنده به دشمنان ما، مثل سارق و دزدى است كه در حرم خداوند دزدى مى كند. بلى !! ائمه عليهم السلام حرم خداوند جل جلاله مى باشند.

زكات به مواليان اهل بيت عليهم السلام بپردازيد به ناصبى هرگز؟

از امام صادق عليه السلام پرسيدند: اگر اهل ولايت يافت نشد جائز است بغير آنان زكات بدهيم ؟
حضرت فرمود: اگر يافت نشد و در آن شهر اهل ولايت نبود بايد زكات را به شهرهاى ديگر برد كه شيعه فقير در آنجا باشد و زكات مفروضه را بايد به آن ها داد، و اگر صدقه و زكات غير مفروض باشد اگر اهل ولايت ، يافت نگردد و اعتقاد داريد به كودكان و يا كسانى كه شما نسبت به آنها معرفت و شناخت نداريد و اعتقاد داريد به اينكه آنان شما را دشمن نمى دارند و نيز بكسانيكه معرفت ندارند و معتقد نيستند بر كسانيكه شما با آنها هستيد و به آنها اعتقاد داريد دوستان (اهل بيت )، پس از اينچنين كسانى تبعيت نكنيد، و به كسانى كه متدين به دينشان هستند، و آنان غير مسلمان و مستضعفانى از مردان و زنان و كودكان هستند كه به استضعاف كشيده شده اند، پس به ايشان كمتر از درهم بدهيد و به كمتر از رغيف و... و اما درهم تمام آنرا ندهيد مگر به كسى كه اهل ولايت باشد.
راوى مى گويد: عرض كردم فدايت گردم ، چه مى فرمائيد در رابطه با سائلى كه به درب منزل مى آيد و يا در راه سؤ ال مى كند و ما نمى شناسيم كه او چه مذهبى دارد؟
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
نه به آنان ندهيد، كه هيچ كرامتى در آنها نيست ، زكوة ندهيد مگر به اهل ولايت ، مگر آنكه دلت به حال او برقت آيد، در آنصورت پاره نانى به او بدهيد.
شايد نظر مبارك امام عليه السلام اين باشد كه قطعه نان جو، يا كمتر، يا هيچ ...
و اما اگر ناصبى باشد و اهل سب و نفرين بر اهل بيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، هرگز قلبتان بر آنها نسوزد، و اطعام نكنيد. و آبش ندهيد اگر چه از گرسنگى و تشنگى بميرد و ياريش نكنيد اگر چه غرق شود يا بسوزد و اگر از شما استغاثه كند، به درون آبش فرو بريد و كمكش نكنيد، پس براستى پدرم امام محمد باقر عليه السلام كه خوب و شايسته پدرى بود مى فرمود:
اگر كسى يك ناصبى را از غذا سير كند، خداوند شكمش را در روز قيامت از آتش پر خواهد كرد، حال چه معذب باشد و چه آمرزيده .(5) (يعنى اين مكافات را در هر صورت خواهد ديد).
زكات را به پيروان با بصيرت ما بپردازيد
در تفسير امام عسكرى عليه السلام در مورد زكات گيرندگان و اينكه مستحقان اين فريضه چه كسانى هستند؟ آمده است كه حضرت مى فرمايد:
از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيدند، چه كسى استحقاق دريافت زكات را دارد؟
حضرت صلى الله عليه و آله فرمود: مستضعفان از شيعه و پيرو محمد و آل گراميش عليه السلام ، آنهايى كه داراى بصيرت و بينش قوى هستند. آن كسانى كه داراى ولايت و محبت نيكوئى به اولياء الهى مى باشند و برائت و بيزارى از دشمنان اهلبيت عليه السلام مى جويند و شناخت كامل به اهلبيت عليه السلام دارند.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چنين كسى برادر شما است در دين ، و به كسانيكه از اين موهبت عظمى برخوردار نيستند نه زكات بدهيد و نه صدقه بپردازيد، چرا كه موالى و شيعيان ما از ما هستند و مثل يك جسدند، كه بر جماعت ما زكات و صدقه حرام است و بايد شما زكاتتان را به برادران بابصيرت كه درك محاسن و خوبيها را مى نمايند بپردازيد....(6)
حاكم اسلامى مى تواند اجبار به دريافت زكات كند
در تمامى دنيا و همه كشورهاى اسلامى و غير اسلامى براى اداره امور كشور ماليات الزامى دريافت مى دارند، براى اداره امور مالى و اقتصادى جامعه اسلامى ما نيز ولى فقيه و حاكم اسلامى مى تواند از مسلمانان غنى و مالدار دريافت زكات نمايد، و اين امرى مؤ كد است كه در اسلام خداوند به پيامبرش صلى الله عليه و آله خطاب نموده است :
خذ من اموالهم صدقة تطهر هم و... (7)
(اى پيامبر صلى الله عليه و آله ) از اموال مسلمانان زكات بگير تا پاكشاى سازى ...
حضرت جعفر ابن محمد الصادق عليه السلام مى فرمايد:
يجبر الامام الناس على اءخذ الزكوة من اموالهم ... .
حاكم و امام ، مردم را بر گرفتن زكات از اموالشان مجبور مى كند.
چرا كه خداوند مى فرمايد:
اى پيامبر صلى الله عليه و آله از اموال ايشان صدقه (زكات ) بگير، تا پاكشان سازى .
و خود پيامبر صلى الله عليه و آله (شارع مقدس اسلام ) در گرفتن زكات خطاب به مسلمانان چنين مى فرمايد:
هاتوا ربع العشر من كل عشرين مثقالا، و من كل ماءتى درهم خمسة دراهم .(8)
بياوريد از طلا و نقره يك چهارم عشر، از هر بيست مثقال ، نصف مثقال ، و از هر دويست درهم پنج درهم .
طبق اين بيان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ضمن گرفتن زكات به اجبار و ميزان زكات طلا و نقره را نيز معين فرموده است .

اختيار تام حاكم اسلامى در تقسيم زكات

در اينكه شارع مقدس اسلام در تقسيم زكات ، و خمس ، و ساير حقوق و تمامى احكام اسلامى امين است و در تقسيم و توزيع و احكام ، كوچكترين حقى از كسى تضييع نمى نمايد هيچ شك و شبهه اى وجود ندارد.
در اين رابطه به داستانى از پيامبر عظيم الشان اسلام صلى الله عليه و آله كه : مقدارى طلا را بين افرادى تقسيم مى نمايد و ديگران به اعتراض صدا بلند مى كنند كه چرا به ما نرسيده ؟! داستان از اين قرار است :
على عليه السلام فرمود: مردى از يمن به محضر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيد، و قطعه طلائى كه در سفره چرمى دباغى شده بود و به آنحضرت تقديم كرد.
طلائى كه با خاك و سنگ همراه بود، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن را در بين پنج نفر به نامهاى اقرع ابن حابس ، 2 تميينة ابن بدر 3 زيد الخيل
4 علقمة ابن علاثه 5 عامر ابن طفيل ، تقسيم كرد. پس عده اى از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين تقسيم با خبر شدند و گفتند يا رسول الله ما احق به اين طلا هستيم ، پيامبر صلى الله عليه و آله وقتى با خبر شد، فرمود:
آيا من را امين نمى دانيد، و حال آنكه من امين وحى هستم و از آنچه از آسمان به من مى رسد به آن امينم و خبر آسمان هر صبح و شب بمن ميرسد.(9)
بنابراين تقسيم پيامبر امين ، تقسيم عادلانه است و هر حقى كه براى مسلمين در ابعاد مختلف وضع و تشريع فرموده طبق خواسته خداوند حكيم بوده و تخطى از حق بهيچ وجه شايسته او نيست . تمامى امور مسلمين بر همين معيار است ، كه غالبا بحق خود قانع و راضى نيستند و مسؤ ولين امور مرا هميشه زير سوال مى برند و بدون كشف واقع زبان به اعتراض مى گشايند و انتقاد مى كنند.
بر اهل بيت و ذراريشان صدقه حرام است
عن اميرالمؤ منين عليه السلام انه نظر الى الحسن بن على عليه السلام و هو طفل صغير قد اءخذ تمرة من تمر الصدقة فجعلها فى فيه فاستخرجها رسول الله صلى الله عليه و آله من فيه ، و ان عليها لعابه فرمى بها فى تمر الصدقة حيث كانت و قال : اءنا اهل بيت لا تحل لنا الصدقة . .(10)
در كتاب دعائم الاسلام از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى نويسد كه آن حضرت به فرزندش حسن ابن على عليه السلام نگاه كرد در حاليكه ايشان صغير و كوچك بود، كه آن حضرت يك عدد خرماى صدقه را برداشته و در دهان گذاشت . پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در دم خرما را از دهان او بيرون آورد، در حاليكه بر آن خرما لعب دهان حضرت مجتبى عليه السلام بود و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آن دانه خرما را روى خرماى صدقه افكند و فرمود: ما اهل بيتى هستيم كه صدقه بر ما حلال نيست .
در اين حديث اهميت اجتناب از حرام در سيره انبياء و ائمه عليه السلام به وضوح بچشم مى خورد و مسئله ديگر، حرمت زكات و صدقه به امامان معصوم و ذراى پاكشان ثابت و روشن مى باشد.
البته لازم به ذكر است كه اين حديث از زبان مبارك امام مجتبى عليه السلام نيز در كتاب بحارالانوار ذيل همين روايت نقل شده است .
مؤ منين را با ايتاء زكات خوار ننمائيد
در روايت اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام در مورد حرمت مؤ من و ايتاء زكات به فقراء مؤ منين چنين مى خوانيم ، جناب اسحق ابن عمار مى گويد:
امام صادق عليه السلام بمن فرمود:
يا اسحق كيف تصنع بزكوة مالك اذا حضرت ؟
چه كار مى كنى با زكات مالت ، اگر وقتش فرا رسد؟
گفتم : فقراء به منزلم مى آيند، پس من زكات به آنان مى دهم ، حضرت به من فرمود:
ما اراك يا اسحق الا قد ذللت المؤ منين و اياك ! ان الله تعالى يقول : من اذل لى وليا فقد ارصد لى با لمحاربة .(11)
حضرت فرمود: نمى بينم ترا اى اسحاق در اينكار، مگر اينكه به تحقيق ذليل كردى مؤ منين را، بپرهيز همانا خداى تعالى فرمود: كسى كه خوار كند در دين من ولى و دوست مرا، پس بتحقيق اعلان جنگ با من كرده است .
به مؤ منين فقير بقدرى حرمتشان را پاس داريد حتى زكات را مخفيانه به در خانه شان ببريد كه كسى متوجه نشود، بخاطر احترامى كه به پيشگاه خداوند دارند، و اينكه انسان رضايت دهد كه مؤ من فقير شود و براى دريافت زكات به در خانه غنى بيايد، بى حرمتى بفقراء مؤ منين است .

حكايت مثنوى از مرد صالحى كه زكات مالش در جايگاه مى داد

حكايتى از زبان شعر مولانا جلال الدين محمد بلخى نقل مى كنيم كه در آن مولانا تعهد و مسئوليت شناسى يك مرد خدا شناس را به نظم در آورده و در قالب مثنوى بيان مى كند، كه اين اشعار مى تواند تنبيه شايسته اى براى همه طبقات از مالداران باشد، كه تا خود را بدين نحوه تربيت كنند و در پرداخت حقوق مستمندان هيچ گونه مسامحه و سستى ننمايند و بدانند كه حواله دادن حق مستمندان از امروز به فردا با تاءخير آن بسى دور است و با انصاف و اكرام ، مرد كريمى كه زكات خويش را در جايگاه مى داد داستان از اين قرار است كه :
بود مرد صالحى ربانئى
عقل كامل داشت پايان دانئى
در ده ضروان به نزديك يمن
شره اندر صدقه و خلق حسن
كعبه درويش بودى كوى او
آورندى مستمندان سوى او
هم ز خوشه عشر دادى بى ريا
هم ز گندم چون شدى از كه جدا
آرد گشتى عشر مى دادى از آن
نان شدى عشر دگر دادى ز آن
از عنب عشرى بدادى و از مويز
عشر هم دادى وى از دوشاب نيز
هم زحلوا عشر و از پالوده هم
مى فرو نگذاشتى از بيش و كم
عشر هر دخلى فرو نگذاشتى
چاره باره دادى آنچه كاشتى (12)
البته دادن زكوة از گندم و جو كافيست لكن آن مرد سخاوتمند هر چه مى كاشت چهار بار زكوة مى پرداخت ، و اين كمال جود و سخاوت و انصاف است كه نسبت به بندگان ضعيف خدا اغنياء و مالداران اين جور معامله كنند.

توصيه به فرزندان در تعجيل پرداخت زكات

بس وصيتها كه كردى هر زمان
جمع فرزندان خود را آن جوان كال
له لله قسم مسكين بعد من وامگيريد از غرور خويشتن
تا بماند بر شما كشت و ثمار
در پناه طاعت حق استوار
دخلها و ميوه ها جمله ز غيب
حق فرستاده است بى تخمين و ريب
در محل دخل اگر خرجى كنى
درگه سود است بر سودى زنى
ترك اغلب دخل را در كشتزار
بازكارد چون وى است اصل ثمار
بيشتر كارد خورد زو اندكى
كه ندارد و او بروئيدن شكى
ز آن بيفشاند بكشتى ترك دست
كان غله اش هم ز آن زمين حاصل شده است
كفشگر هم آنچه افزايد زنان
ميخرد چرم و اءديم (13) سختيان
اين زمين و سختيان پرده است و بس
اصل روزى از خدا دان هر نفس
كه اصول دخل اينها بوده اند
هم ز اينها مى گشايد رزق بند
دخل از آنجا آمدستش لا جرم
هم از آنجا مى كند داور كرم
چون بكارى در زمين اصل كار
تا برويد هر يكى را صد هزار(14)
لطف و بركت خدا در جايگزينى زكوة !
مولانا در اشعار نغز فلسفى خويش تخم و بذر و زمين مستعد و پذيرائى و پرستارى و پاسدارى را از دهقان دانسته و مى گويد اينكه اگر چند سالى درو نكردى چه مى كنى ؟ آيا نه اينست كه دست انابه و استغاثه به پيشگاه او دراز مى كنى و به التماس و استغاثه مى افتى پس بدان كه رزق تو دست اوست و زكات مال تو نيز هم به امر اوست و حتما ادا كن تا كه به قحطى گرفتار نگردى . آنگاه مى گويد:
گيرم اكنون تخم را گر كاشتى
در زمينى كش سبب پنداشتى
چون دو سه سالى نرويد چرا كنى ؟
جز كه در لابه و دعا بر سر زنى
دست بر سر مى زنى سوى اله
دست و سر بر دادن رزقش گواه تا بدانى ك
اصل ، اصل رزق اوست تا هم از وى جويد آن رزق جو است
رزق از وى جو، مجو از زيد و عمرو
مستى از وى جو مجو از بنگ و خمر
منعمى زو خواه نى از گنج و مال
نصرت از وى خواه نى از عم و خال
عاقبت زينها بخواهى ماندن
بين كه را خواهى در آندم خواندن
ايندم او را خوان ، باقى را بمان
تا تو باشى وارث ملك جهان
چون يفر المرء آيد من اخيه
يهرب المولود يوما من ابيه
در هر حال كشاورز بايد خدا را بخواند و ديگران را رها سازد، با خدا باش تا وارث ملك جهان شوى . پس در راه معبود حقوق او بعيالاتش رد كن تا در روز موعود، روزى كه فرزندان از پدر و مادر بگريزند تو همچنان سر افراز و سر بلند باشى .

پاسدارى از حرمت مؤ من در اعطاء زكات

براى مؤ من حد و حرمتى است كه حتى در اعطاء زكات به او از كرامت و معيار بالا و والائى برخوردار است كه براى غير ايشان اين حرمت وجود ندارد، بشربن بشار مى گويد:
از حضرت ابوالحسن عليه السلام پرسيدم ، ماحد المؤ من الذى يعطى الزكوة ؟
حد و حرمت مؤ من در اعطاء زكات چگونه است ؟ حضرت فرمود:
يعطى المؤ من ثلاثة آلاف ، ثم قال : او عشرة آلاف ، و يعطى الفاجر بقدر
عطا مى شود به مؤ من سه هزار، سپس فرمود: يا ده هزار، ولى به فاجر بقدر كمى داده مى شود.(15)
چرا كه مؤ من آنچه از زكات مى گيرد در راه خدا و طاعت او (عزوجل ) مصرف مى نمايد و فاجر در معصيت خدا مصرف مى دارد.
مضمون حديث شريف اينست كه براى مؤ من از فقراء حرمتى خاص و احترامى فوق العاده بايد قائل شد و در مقابل نسبت به فاجر، هر چه كمتر، بلكه در مقابل مؤ من او را بايد خوار و ذليل نمود.

زكات خود را به فقيران متعهد و حق شناس بپردازيد

در اسلام اولياءالله اعلام و مردم و انسانهاى برجسته علمى و عملى و ربانى ، از پيروان واقعى پيشوايان معصوم عليهم السلام وجود دارند كه هاديان بشر و راهنمايان بسوى حق و حقيقت هستند، كه براى اجراى عدالت و حكومت حق منطبق با فرامين پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام عمل مى كنند و شايسته است كه خمس و زكات ، و هر گونه حقوق الهى را براى رساندن به ذى حق ، بدست چنين انسانهائى بسپارند.
در روايت عبدالخالق جعفر است كه مى گويد:
قال ابو عبدالله عليه السلام :
ان من بقاء المسلمين و بقاء الاسلام ان تصير الاموال عند من يعرف فيها الحق و يصنع (فيها) المعروف ، فان من فناء الاسلام و فناء المسلمين ان تصير الاموال فى اءيدى من لايعرف فيها الحق و لايصنع فيها المعروف (16)
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:
همانا از موجبات بقاء مسلمين و اسلام اينست كه اموالت را به كسى بسپارى كه حق را مى شناسد، و با آن كار و عمل خير انجام مى دهد. و از فناء و نابودى اسلام و مسلمين اينست كه اموال را در دست كسى بدهى كه حق را در مصرف آن نشناسد و كار خيرى در آن انجام ندهد.
راوى مى گويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم : ما حد السخاء؟
حد سخاوت چيست ، و سخاوتمند كيست ؟
فقال : تخرج من مالك الحق الذى اوجبه الله عليك فتضعه فى موضعه (17)
حضرت عليه السلام در پاسخ فرمود:
حد سخاوت آنست كه خارج كنى از مالت حق آنچه را كه خداوند آن را بر تو واجب كرده است ، و تو آن مال واجب را در موضع خود قرار دهى .
يعنى كمال سخاوت آنست كه حق الله را اداء نموده و آنرا بدست كسى بسپارى كه اهليت آن را داشته باشد و حق الله را به اهلش برساند، نه به كسى كه اموالت را ضايع نموده و يا به غير اهلش برساند.

زكات را علنى و صدقات را مخفيانه رد كنيد

در اسرار و فلسفه احكام اسلامى تمام فرائض بطور علنى و آشكار انجام مى پذيرد، اقامه نماز يوميه و به جماعت ، حتى از مسجد كوچك محله به شهر رفته و در مسجد جامع ثواب بيشتر و بهترى دارد و نيز به اقامه نماز در مساجد بزرگ و پر جمعيت و در جماعت فوق العاده زياد از نظر روايات و احاديث توصيه شده ايم كه شركت نمائيم .
همين طور حج كه يك فريضه عبادى سياسى است بطور دسته جمعى انجام مى پذيرد و تمام مناسك آن بطور علنى است ، و نيز جهاد در راه خدا با مشركان و دشمنان دين ، بطور دسته جمعى و با انسجامى خاص انجام مى گيرد، و همين طور ساير فرائض دينيى ، در مورد زكات هم همين سفارش را از امام صادق عليه السلام داريم كه حضرت امام در مورد علنى دادن زكات و مخفيانه دادن صدقات مستحبى فرمود:
فكل مافرض الله عز وجل فاعلانه افضل من اسراره و كل ما كان تطوعا فاسراره افضل من اعلانه ، ولو ان رجلا يحمل زكوة ماله على عاتقه ، فقسمها علانية كان ذلك حسنا جميلا .
پس تمام آنچه را خداى عز و جل فرض نمود، آشكارا دادنش افضل و برتر از خفاء و مخفيانه دادن آن است و هر چيز كه تطوع و مستحبى باشد، پس مخفيانه دادن او برتر است از علنى و آشكارا دادن آن ، و اگر مردى زكات مالش را آشكار تقسيم كند، اين برايش نيكوتر و زيباتر است .
سر اين دستورالعمل براى اينست كه در تشويق و ترغيب مسلمانان به اداء فرايض و واجبات دينى تظاهر كنيم ، تا مسلمانان به فرايض و احكام اسلامى رغبت بيشترى پيدا كنند و با حس رقابت و چشم و هم چشمى هم كه باشد خمس و زكات مال خويش را هر چه سريعتر بپردازند، اما در صدقات مستحبى بر عكس آن . به سر و مخفيانه انجام دادن آنها ماءموريم .
اسحاق بن عمار از امام جعفر صادق عليه السلام از قول خداوند تعالى ، كه فرمود:
... و ان تخفوها و تؤ توها الفقراء فهو خير لكم ... (18)
اگر مخفيانه صدقات خود را به فقراء بدهيد، اين براى شما بهتر است .
فقال : هى سو الزكوة ، ان الزكوة علانية غير سر (19)
حضرت فرمود:
اين صدقه است ، نه زكات ، همانا زكات علنى و آشكارا پرداخت مى گردد، نه بطور مخفى و سر.
اين به معنى تظاهر در عبادت و خود نمائى و ريا، نيست ، كه ريا و تظاهر در عبادت ، يك بيمارى قلبى است و اين بيمارى با كمبودى كه دارد، عبادات و فرائض دينى خويش را براى جلب توجه خلق الله طولانى تر، بهتر و آشكارا انجام مى دهى قصدش اينست كه اجر پاداش عمل خويش را از اين و آن بگيرد، نه از خداوند قادر متعال ، و اين يك اشتباه محض ‍ است ، چرا كه پاداش عمل نيك را جز خداوند كسى نمى تواند بدهد.

آيا بنى هاشم در صورت اضطرار زكات مى گيرند؟!

در بعضى از مراحل ضرورى و اضطرارى ، سادات و بنى هاشم هم مى توانند زكات بگيرند، همانطور كه در صورت اضطرار ميته حلال مى گردد.
در روايت ابى خديجه از حضرت ابى عبدالله الصادق عليه السلام مى خوانيم :
قال : اعطوا الزكوة من ارادها من بنى هاشم ، فانها تحل لهم و انما تحرم على لالنبى صلى الله عليه و آله و سلم و الامام من بعده و الائمة عليهم السلام (20)
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
عطا كنيد زكات را به هر كس از بنى هاشم كه اگر بخواهند، چرا كه (در صورت اضطرار) زكات بر آنها حلال است و البته بر پيامبر و ائمه اهلبيت كه بعد از پيامبر خدا مى آيند حرام مى باشد.
اينك نظرات فقهاى عاليمقام در مذهب شيعه را در اينكه آيا سادات و بنى هاشم مى تواند زكات بگيرند مى خوانيم :
شيخ طوسى ره در تهذيب فرمود:
سيد در حال ضرورت مى تواند زكات بگيرد و ليكن ائمه عليهم السلام به نفس خويش هرگز مضطر نشدند و تا حال نمى شوند. (21)
در كتاب استبصار پس از ذكر اين خبر مى گويد، اين خبر را غير از ابى خديجه نديده ، اگر چه مكررا در كتب آمده ، اما اين خبر ضعيف است و اگر تسليم اين خبر نيز بشويم ، گرفتن زكات براى بنى هاشم در حال ضرورت است و اگر در بعضى از زمانها از خمس تاءمين نمى گردند در اين صورت مى توانند از زكات استفاده كنند اين بمنزله اكل ميته كه عند الضرورة حلال مى گردد، مى باشد، ولى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه عليهم السلام منزه از اين اضطرارند و هرگز همانند انسانهاى عادى مضطر نمى شوند و خداوند آنان را حفظ و صيانت مى نمايد و اين بعلت عظمتى است كه در پيشگاه خداوند از آن برخوردار مى باشند.
شيخ در استبصار مى فرمايد:
روايت كه دلالت بر معناى فوق دارد خبر زراره از امام صادق عليه السلام است كه حضرت فرمود:
لو كان عدل مااحتاج هاشمى و لا مطلبى الى صدقة ، ان الله تعالى جعل لهم فى كتابه ما كان فيه سعتهم ، ثم قال : ان الرجل اذا لم يجد شيئا حلت له الميتة و الصدقة لاتحل لاحد منهم الا ان لا يجد شيئا و يكون ممن تحل له الميتة ... (22)
امام عليه السلام فرمود:
اگر عدالتى حاكم باشد، هيچ هاشمى و مطلبى محتاج به صدقه نمى گردد، چرا كه خداوند تبارك و تعالى در كتابش ، قرآن ، خمس را براى بنى هاشم و بنى عبدالمطلب قرار داد، تا با اين خمس در سعه باشند.
سپس فرمود:
اگر مرد چيزى را كه به آن ارتزاق كند نيابد صدقه و همينطور ميته بر او حلال مى گردد.
بنابراين صدقه (زكات ) حلال نيست به احدى از سادات مگر آنكه چيزى نيابد بخورد و اين از باب اءكل ميته است كه بر مضطر حلال مى گردد.
بسيارى از سادات ، امروزه در نظام مقدس جمهورى اسلامى از صدقات كميته امداد امام خمينى قدس سره استفاده مى نمايند و اين كمال بى حرمتى بساحت مقدس پيامبر و اهلبيت و سادات از ذرارى ايشان است چرا كه حقوق سادات و ذرارى حضرت صديقه اطهر زهراى مرضيه عليها السلام در اين كشور شكل معادن روزمينى و زير زمينى و نفت و ارباح مكاسب و تجارت بحد وفور وجود دارد، خمس و سهم مبارك سادات در اموال مردم و خاصه حكومت اسلامى وجود دارد چرا بايست سادات اشرف اولاد آدم از صندوق صدقات و تصدق مردم استفاده كنند، آيا با اين تعبير موافق نيستند كه بگويم سادات و ذرارى حضرت فاطمه عليها السلام در روى شمش طلا خوابيده اند اما روپوش ندارند بر سر و روى خويش بيافكنند. آيا وقت اين نرسيده حكومت اسلامى از حقوق مسلم سادات و اموال قابل تخميس ملى و دولتى براى سادات و فرزندان حضرت زهراى مرضيه عليها السلام با حكم حاكم و ولى امر مسلمين خانه سازى كنند، شهر سازى كنند سرمايه گذارى نمايند و در شهر و روستا محل كسب و تجارت و كشت و صنعت باغ و بساتين ، آنان را اشباع و احيا نمايند و حقوق از دست رفته سادات را به آنان برگردانند. طبق پيشنهاد و طرح كتبى طيى يك نامه پانزده صفحه اى تايپ شده اينجانب به مقام عظماى ولايت امر ارسال داشته و پس از چهار ماه حضورا شرف ياب شده و از پاسخ نامه ام پرسيدم وقتى متوجه شدند فوق العاده تحت تاءثير قرار گفته فرمودند خوب نامه اى نوشتيد خوب پيشنهادى كرديد طرح خوبى داديد. عرض كردم آقا پس پاسخ نامه ام چه شد؟!! فرمودند: فرستادم براى بررسى ، هر چه تفحص كردم هيچ نتيجه اى نگرفتم و... بلى حكومت اسلامى اگر بخواهد از راه خمس معادن و نفت و از خمس انفال كلا از حقوق حقه سادات تاءمينشان كند، بدون هيچ تكلف از عهده اداره امور سادات و بنى هاشم بر مى آيد. به اميد آن روز كه ان شاء الله تعالى

زكات موجب صحت نماز (قسمت اول)

زكات همه جا مقارن با نماز ذكر شده است
در قرآن مجيد كمتر جائى بچشم مى خورد كه زكات را در كنار نماز ذكر نكرده باشد.
علت ذكر نماز در جنب و كنار اينست كه هر جا بحث از تزكيه نفس است ، بحث از تزكيه مال هم هست و بايد باشد، و تزكيه نفس بدون تزكيه مال صورت پذير نيست ، چرا كه مال حلال و مزكى موجبات طهارت باطن و تربيت روح و روان را فراهم مى نمايد. و تغذيه حلال ملزم به تزكيه مال است .
از حضرت ابى جعفر امام باقر عليه السلام است كه فرمود:
ان الله عزوجل قرن الزكوة بالصلوة فقال : اقيموا الصلوة و آتوا الزكوة . فمن اقام الصلوة و لم يؤ ت الزكوة لم يقم الصلوة (23)
براستى خداوند عزوجل مقارن كرد زكات را با نماز، آنجا كه فرمود: بپاى داريد نماز را و اداء كنيد زكات را. پس كسى كه نماز را بپاى دارد، و زكات مال ندهد، نماز هم نخوانده است .
هم قرآن و هم حديث ، گوياى اين واقعيت اند كه بايد زكات با نماز باشد، و نماز و زكات ، هر دو با هم و در كنار هم ، همه جاذكر شده ، چرا كه پذيرش اين دو عبادت به پيشگاه خداوند باهمند و هر دو لازم ملزوم يكديگرند. هر جا نماز است ممكن است زكوة هم باشد. ولى هر جا زكوة باشد صد در صد بايد نماز هم باشد يعنى زكاة بدون نماز پذيرفته و صحيح نيست كما آنكه نماز بدون زكوة در صورت استطاعت ، پذيرفته نمى باشد.

آيات زكات پيوسته با نماز نازل شده است

زكات در تزكيه مال ، و نماز در تزكيه نفس ، اين هر دو چون دانه هاى زنجير به هم پيوسته اند چرا كه مال پاك نباشد عبادت ضايع مى گردد، و عبادت باطل و بى ارزش مى شود تزكيه مال تقويت معنوى و عبادى است و ارزشهاى معنوى مستلزم تزكيه مال و روح است .
نفس مزكى مالش نيز مزكى و تزكيه شده است و كسى كه مالش را پاك ساخته نفسش نيز پاك شده است .
محمد ابن مسلم و ابى بصير و ديگران ، از امام باقر و امام صادق عليه السلام نقل قالا عليه السلام : فرض الله الزكوة مع الصلوة (24)
اين دو بزرگوار فرمودند: خداوند زكات و نماز را با هم تفريض و واجب نموده است . در حقيقت نماز با زكات با هم و در كنار هم تشريع گشته است .
لذا وقتى به آيات قرآن نظاره مى كنيم در مى يابيم كه بيشترين آيات نماز و عبادت با ذكر زكات همراه است و در كنار هر صلوة ، غالبا زكات نيز ذكر شده است ، كه اين هر دو در كنار هم در سازندگى و تربيت روح جسم انسان نقش مهم و اساسى را ايفاء مى كنند.

نزول زكوة در ماه رمضان :

يكى از احكام شريعت مقدس اسلام زكوة است كه آياتش مثل نماز و روزه و... در ماه مبارك رمضان نازل شده است .
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
و انزلت فى شهر رمضان فاءمر رسول الله صلى الله عليه و آله ، مناديه فنادى فى الناس ان الله فرض عليكم الزكوة كما فرض عليكم الصلوة ففرض الله عزوجل عليهم من الذهب و الفضة و فرض الصدقة من الابل و البقر و الغنم و من الحنطة و الشعير و التمر و الزبيب فنادى فيهم بذلك فى شهر رمضان و عفالهم عما سوى ذلك .
آيه زكات در ماه مبارك رمضان (كه ماه تزكيه جسم و جان است ) نازل شده است ، پس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به منادى خويش امر فرمود كه در ميان مردم ندا دهد، پس ‍ آنگاه خداوند تعالى زكات طلا، نقره ، شتر، گاو، گوسفند، گندم ، جو، خرما، كشمش را بر آنان فرض و واجب كرد، پس منادى همه آنچه را كه ذكر شد به عنوان متعلق زكات در آن جمعيت و همه مسلمانان ، در ماه رمضان اعلام نمود، و خداوند غير آنچه را كه ذكر كرد به مسلمانان بخشيد و ديگر مايملك مسلمانان را از زكات معاف فرمود.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمود:
ثم لم يفرض لشيى ء من اموالهم حتى حال عليهم الحول من قابل فصاموا و افطروا، فامرا مناديه فنادى فى المسلمين ، ايها المسلمون زكوا اموالكم تقبل صلاتكم .(25)
سپس واجب نكرد از اموالشان چيزى را (براى زكات ) تا اينكه يكسال گذشت ، پس روزه گرفتند و افطار كردند، سپس پيامبر صلى الله عليه و آله امر فرمود به منادى خود تا در ميان مسلمانان ندا دهد و بگويد: اى مسلمانان زكات بدهيد و اموالتان را پاك سازيد تا نمازتان به درگاه حضرت حق مقبول گردد.
ارتباط تزكيه نفس با تزكيه مال چقدر نزديك و محكم است ، كه در ماه مبارك رمضان ، ماه تزكيه نفس و ماه طهارت روح و پاكيزگى جسم و جان از همه گناهان و معاصى ، را خواسته است خداوند آيات زكات مال را نيز در ماه رمضان نازل فرمود تا ثابت كند كه آدمى هم به تزكيه روح و نفس نيازمند است و هم به تزكيه مال و دارائى خويش ، و لذا آيات كثيرى در قرآن آمده است كه نماز را در كنار زكات فرو فرستاده است و در تزكيه نفس و مال تاءكيد فراوانى نموده است .

پى‏نوشتها

1) عيون اخبار الرضا جلد 1 صفحه 143 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 43 (چاپ بيروت )
2) توحيد صدوق صفحه 59
3) رجال الكشى صفحه 388 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 46 (چاپ بيروت )
4) تفسير الامام صفحه 238 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 46 (چاپ بيروت )
5) بحارالانوار جلد 93 صفحه 47 و 48 (چاپ بيروت )
6) تفسير الام العسگرى عليه السلام صفحه 38 نق از بحارالانوار جلد 93 صفحه 45 (چاپ بيروت )
7) سوره توبه آيه 103
8) بحارالانوار جلد 93 صفحه 56
9) بحارالانوار جلد 93 صفحه 47
10) بحارالانوار جلد 93 صفحه 47
11) امالى شيخ طوسى جلد1 صفحه 198 نقل از بحارالانوار جلد 93 صفحه 51 (چاپ بيروت )
12) مثنوى معنوى جلد پنجم صفحه 479.
13) اءديم پوست
14) مثنوى معنوى جلد پنجم صفحه 480
15) علل الشرايع جلد2 صفحه 60
16)فروع كافى جلد 4 صفحه 25.
17) وسائل الشيعه جلد 6 صفحه 8.
18)بقره - آيه 271.
19) فروع كافى جلد 3 صفحه 502.
20)استبصار جلد 2 صفحه 36.
21)تهذيب جلد 1، صفحه 235.
22)استبصار جلد 2 صفحه 36.
23) فروع كافى جلد 3 صفحه 506
24) فروع كافى ج 3 صفحه 498
25) فروع كافى جلد3 صفحه 479

منبع: پایگاه حوزه




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط